یکشنبه 5 فروردین 1403 برابر با Saturday, 23 March , 2024

امام جواد(ع) به روایت اهل سنّت

سرآغاز

عمر کوتاه، اما پربرکت و البته پرحادثه امام جوادعلیه السلام و وقایعی که در مدت کوتاه امامت ایشان رخ داده – که تمامی آنها دلالت بر عظمت بی نهایت امام جوادعلیه السلام دارد – از دیدگاه اهل سنّت، جالب و شنیدنی است. آنچه پیش روی دارید، گوشه ای از فضائل حضرت و اعترافات بزرگان اهل سنّت نسبت به امام جوادعلیه السلام می باشد.

 

دودمان

 

خطیب بغدادی در تاریخ خود، دودمان امام را چنین می نگارد: محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب.1

 

کنیه و القاب

 

کنیه ایشان ابوجعفر2 و طبق نقلی ابومحمد می باشد.3 ایشان به ابوجعفر ثانی معروف می باشد؛ چرا که هم نام و هم کنیه جدّ خویش امام محمد باقرعلیه السلام می باشد.4

 

القاب ایشان تقی 5، مرتضی، قانع 6، جواد7، منتجب 8، هاشمی و حسینی 9 می باشد که معروف ترین آنها جواد است.10 ذهبی درباره لقب امام چنین می گوید: و کان احد الموصوفین بالسّخاء و لذلک لقب بالجواد.11

 

والدین امام

 

پدر بزرگوار ایشان، امام علی بن موسی الرضاعلیه السلام؛ ولی در نام مادرشان اختلاف است. برخی، ایشان را سکینه مریسیه 12 یا خیزران یا سبیکه یا سکینه یا ریحانه 13 نامیده اند.

 

ولادت و شهادت

 

در تاریخ ولادت و شهادت امام، سخنان گوناگونی گفته شده که به آنها اشاره می شود:

 

ایشان در سال 195 ق. به دنیا آمده 14. برخی شب جمعه 19 ماه مبارک رمضان 15، گروهی دیگر روز سه شنبه پنجم ماه مبارک رمضان 16 و برخی دیگر دهم ماه رجب 17 را تاریخ ولادت امام ثبت کرده اند.

 

در مورد وفات ایشان، خطیب بغدادی در تاریخ خود می نویسد: ایشان در روز سه شنبه، اواخر ماه ذی حجّه سال 220 ق. در سنّ 25 سالگی و سه ماه و دوازده روز، در بغداد رحلت کرده و در کنار جدّش موسی بن جعفر به خاک سپرده شد.18 اکثر اهل سنّت نیز سال وفات امام را 220 ق. و در سنّ 25 سالگی دانسته اند.19 اما برخی دیگر، 5 ذی حجه 20، و برخی دیگر، سه شنبه آخر ذیقعده 21 را تاریخ وفات امام شمرده اند. در مقابل، برخی دیگر سال رحلت امام را آخر ذی حجّه 22 یا آخر ذی قعده 23 سال 219 ق. در سنّ 25 سالگی ثبت کرده اند.

 

لازم به ذکر است که کسانی همچون: شمس الدین ذهبی، ابن عماد حنبلی، ابن بطوطه و سبط بن جوزی ضمن تجلیل از امام در مورد مزار ایشان و امام موسی بن جعفر چنین گفته اند: و مشهدهما ینتابه العامة بالزّیارة.24

 

شهادت یا رحلت؟

 

در مورد شهادت امام، سخنان گوناگونی گفته شده؛ برخی از اهل سنّت در این رابطه سکوت کرده و برخی دیگر با اشاره به شهادت امام قضیه را با تردید25 ثبت و گزارش کرده اند. با این حال، مسعودی رحلت امام را این گونه بیان می کند:

 

ایشان بعد از این که به دعوت معتصم خلیفه عباسی، با همسر خود ام فضل (دختر مأمون) به بغداد آمد؛ چندی بعد، به وسیله ام فضل مسموم شد.26

 

ظاهر کلام مسعودی این است که ام فضل به تحریک معتصم این کار را انجام داده 27 اما برخی دیگر معتقدند: ام فضل وصیت پدرش مأمون را انجام داده است.28

 

اولاد امام

 

ایشان، دو پسر و دو دختر به نام های: علی (امام هادی علیه السلام)، موسی، فاطمه و امامه به یادگار گذاشتند.29 که مشهورترین آنها، به تعبیر سبط بن جوزی علی، امام ابوالحسن عسکری می باشد30 که جانشین بعد از ایشان می باشد.31

 

جایگاه حدیثی امام

 

پیرامون جایگاه حدیثی امام در میان اهل سنّت صریحاً اشاره نشده و تنها مطلبی که در این باره بیان شده، این است که ایشان به صورت مسند از پدرانش از پیامبر حدیث نقل می کند.32 و بعضاً سعی در کنار زدن و تحقیر امام دارند. و علت این کار را، خردسالی امام عنوان می کنند!33 در حالی که با مراجعه به کتب اهل سنّت در می یابیم بزرگان و دانشمندان بنام اهل سنّت با وجود خردسالی امام، از ایشان به بزرگی یاد کرده و حدّاقل به خاطر اینکه از سلاله رسول الله می باشند، احترام فراوانی نسبت به امام ابراز می کنند.

 

امام به روایت اهل سنّت

 

1. مأمون، خلیفه عباسی (متوفّای 218 ق.)؛ وی امام جواد را با اینکه کودکی نه ساله بود، صاحب فضل و علم و کمالِ عقل می دانست. و بدین خاطر، قصد ازدواج دخترش ام فضل را برای امام داشت (البته این، قصد ظاهری مأمون بوده و گرنه قصد اصلی وی کنترل امام بوده است) که با وجود مخالفت بنی عباس و اثبات فضیلت امام، جلسه مناظره امام با یحیی بن اکثم را ترتیب داده و در آنجا ثابت نمود که امام با وجود کودکی از نظر فضل و معرفت و حلم، سرآمد دیگران است. و ترتیب ازدواج امام با ام فضل را مهیا نمود و چنین گفت: الحمدللّه علی ما منّ به علیّ من السداد فی الامر والتوفیق فی الرأی. و أقبل علی أبی جعفر و قال: إنّی مزوّجک ابنتی أم الفضل و ان رغم أنوف قوم…34

 

2. قاضی یحیی بن اکثم (متوفّای 242 ق.)؛ وی که یکی از دشمنان خاندان نبوت و امامت است – که در مقاطع مختلف و در حضور خلیفه عباسی و سایر بزرگان بنی عباس، مغلوب امام جواد نه ساله شده است 35- اعتراف می کند:

 

روزی نزدیک تربت پیامبر، امام جوادعلیه السلام را دیدم، با او در مسائل مختلفی به مناظره پرداختم و همه را پاسخ داد. گفتم: به خدا سوگند! می خواهم چیزی از شما بپرسم ولی شرم دارم. امام فرمود: من پاسخ را بدون آنکه پرسشت را به زبان بیاوری، به تو می گویم؛ تو می خواهی بپرسی امام کیست؟ گفتم: آری، به خدا سوگند! پرسشم همین است. فرمود: امام، منم. گفتم: نشانه ای بر این ادّعا دارید. در این هنگام، عصایی که در دست امام بود، به سخن آمد و گفت: او، مولای من و حجّت خداست.36

 

3. احمد بن علی خطیب بغدادی (متوفّای 463 ق.)؛ وی نام امام را به مناسبت ورود ایشان به بغداد، در تاریخ خود ثبت و ضبط کرده و درباره ایشان می گوید: محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، ابوجعفر بن الرضا، قدم من مدینة رسول الله الی بغداد… فتوفّی فی بغداد و دفن فی مقابر قریش عند جدّه موسی بن جعفر…. و قد أسند محمد بن علی عن أبیه.37

 

و در ادامه، احادیثی در فضیلت امام علی و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام به نقل از امام جوادعلیه السلام ذکر می کند.

 

4. عزالدین ابن اثیر جزری شیبانی (متوفّای 630 ق.):

 

محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی علیه السلام… و هو احدالائمّة عند الامامیة.38

 

5. شیخ محیی الدین ابوبکر محمد بن علی طائی حاتمی اندلسی (متوفّای 638 ق.):

 

علی باب الله المفتوح و کتاب الله المشروح، ماهیة الماهیات، مطلق المقیدات و سرّ السّریات الوجود، ظلّ الله المدود، المنبع فی مرآة العرفان و المنقطع من نیله حبل الوجدان، غواص بحر القدم، محیط الفضل والکرم، حامل سرّ الرسول، مهندس الارواح والعقول، ادیب معلمة الاسماء والشؤون، فهرس الکاف والنون، غایةالظهور والایجاد محمد بن علیّ الجوادعلیه السلام.39

 

6. محمد بن طلحه شافعی (متوفّای 652 ق.): … و ان کان صغیرالسّنّ فهو کبیرالقدر، رفیع الذکر، و مناقبه رضی الله عنه کثیرة… اما مناقبه فما اتسعت حلبات مجالها و لا امتدت اوقات آجالها بل قضت علیه الاقدار الاهیة بقلّة بقائه فی الدنیا بحکمها و استجالها فقلّ فی الدنیا مقامه و عجّل القدوم علیه لزیارة حمامه فلم تطل بها مدّته و لا امتدت فیها ایامه غیر انّ اللّه عزّوجّل خصّه بمنقبة متالقة فی مطالع العظیم بارقة انوارها مرتفعة فی معارج التفضیل قیمة اقدارها بادیة لعقول اهل المعرفة آیة اثرها و هی و ان کانت صغیرة فدلالتها کبیرة.40

 

7. سبط بن جوزی (654 ق): محمد الجواد… و کان علی منهاج ابیه فی العلم والتقی والزهد والجود…41

 

8. محمد بن یوسف گنجی شافعی (658 ق.)؛ وی نهمین پیشوا بعد از امام رضاعلیه السلام را امام جوادعلیه السلام دانسته و می گوید: (الامام بعد الرضا، الجواد محمد المرتضی…)42

 

9. عمر بن شجاع الدین موصلی شافعی (660 ق.): و هو الامام التاسع الناطق بالسداد والمتّصف بالرشاد و العلم المستفاد، والفضل المنتشر بین العباد، المکین الامین، وارث النبیّین، و خلاصة ربّ العالمین، الکبیر العلم والحلم، ذوالمنطق البلیغ والتبیان، و الفصاحة والبیان، والجواد العامر، والعقل الباهر، الذی له من الروایات اعلاها، و من المناقب اجلّها و اسماها…43

 

10. شمس الدین احمد بن خلّکان (681 ق.): ابوجعفر محمد بن علیّ الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر… المعروف بالجواد، احد الائمّة الاثنی عشر… و کان یروی مسندا عن آبائه الی علی بن ابی طالب رضی الله عنه… و له حکایات و أخبار کثیره… و دفن عند جدّه موسی بن جعفر رضی اللّه عنهم اجمعین فی مقابر قریش.44

 

11. عماد الدین اسماعیل ابوالفداء دمشقی (732 ق.): محمد الجواد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب و هو احد الائمّة الاثنی عشر عند الامامیة… و هو تاسع الائمة الاثنی عشر.45

 

12. شمس الدین ذهبی (748 ق.): ابوجعفر الهاشمی الحسینی… کان من سروات آل بیت النبی… و کان احد الموصوفین بالسخاء و لذلک لقب الجواد… و هو احد الائمّة الاثنی عشر الذین تدعی الشیعه فیهم العصمه…46

 

و نیز می گوید:

 

الشریف ابوجعفر محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم الحسینی، احد الاثنی عشر اماما الذین یدعی الرافضة فیهم العصمة… و دفن عند جدّه موسی و مشهدهما ینتابه العامة بالزیارة.47

 

اما در جای دیگر می گوید:

 

محمد الجواد من سادة قومه لم یبلغ رتبة آبائه فی العلم والفقه.48

 

13. زین الدین بن الوردی (749 ق.): محمد الجواد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی رضی الله عنه، احد الائمّة الاثنی عشر علی مذهب الامامیة… و محمد تاسع الاثنی عشر…49

 

14. ابن تیمیه حرّانی دمشقی (758 ق.): محمد بن علی الجواد کان من اعیان بنی هاشم و هو معروف بالسخاء و السؤدد و لهذا سمّی الجواد…50

 

15. عبدالله بن اسعد یافعی یمنی (768 ق.): الشریف ابوجعفر محمد الجواد بن علی الرضی بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر، احد الاثنی عشر اماما الذین یدعی الرافضه فیهم العصمة… و کان الجواد یروی مسندا عن آبائه الی علی بن ابی طالب رضوان الله تعالی علیهم اجمعین… و لمّا توفّی دفن عند جدّه موسی بن جعفر فی مقابر قریش.51

 

16. محمد بن عبدالله، معروف به ابن بطوطه (779 ق.)؛ وی در سفرنامه خود از ضلع غربی بغداد چنین می گوید: وفی هذا الجانب الغربی من المشاهد و هو فی محلّة باب البصرة… و فی هذا الجانب قبر موسی الکاظم بن جعفر الصادق، والد علی بن موسی الرضا… و الی جانبه قبر الجواد، و القبران داخل الروضة علیهما و کانّه ملبسة بالخشب علیه الواح الفضّة.52

 

17. جمال الدین یوسف بن تغری اتابکی (874 ق.): محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب، ابوجعفر و قیل ابومحمد، و کان یلّقب بالجواد و بالمرتضی و بالقانع… و کان خصیصاً عند المأمون…53

 

18. فضل الله بن روزبهان خنجی اصفهانی (927 ق.): اللهم وصلّ و سلّم علی الامام التاسع، الاوّاب السجّاد، الفائق فی الجود علی الاجواد، مانح العطایا و الاوفاد، لعامّة العباد، ماحی الفوایة و العناد، قامع ارباب البغی والفساد، صاحب معالم الهدایة و الارشاد، الی سبل الرشاد، المقتبس من نور علومه الافراد، من الابدال و الاوتاد، ابی جعفر محمد التقی الجواد بن علی الرضا ساکن روضة الجنّة بأنعم العیش، المقبور عند جدّه بمقابر قریش. اللهم صلّ علی سیّدنا محمد و آل سیّدنا سیّما الامام السّجّاد محمد التقی الجواد.54

 

19. غیاث الدین بن همام الدین شافعی، معروف به خواندمیر (942 ق.)؛ وی در احوالات امام چنین می گوید: در اوایل ایام صبی و مبادی آوان نشو و نما، شمایم امامت و سروری از صادرات افعال آن غنچه گلبن نبوّت در دمیدن بود، و نسایم کرامت و دین پروری از واردات احوال آن نهال گلشن فتوّت در وزیدن. رخسار فایز الانوارش سپهر علم و دانش را آفتابی بود از افق دودمان مصطفوی طالع گردیده، و قامت موفور الاستقامتش گلزار مجد و معالی را شجره بود بر جویبار خاندان مرتضوی بالا کشیده، دلایل امامتش به موجب نصّ آباء نامدارش در غایت ظهور، و امارات جلالتش در کتب متقدمین و متأخرین بأقلام اهتمام مستور.

 

امام تقی، نقی جواد

 

فطانت نهاد، کرامت نزاد

 

ز صلب شریف علی الرضا

 

ز اولاد دین پرور مرتضی

 

گل سوری بوستان رسول

 

نهال ثمر بخش باغ بتول

 

بفضل کرم آنچنان شهره گشت

 

که صیتش ز اوج فلک در گذشت

 

ز حد بود بیرون کرامات او

 

ز حصر است افزون مقامات او55

 

20. شمس الدین محمد بن طولون دمشقی (953 ق.): و تاسعهم ابنه محمد و هو ابوجعفر محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العبادین بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم، المعروف بالجواد… و له حکایات و اخبار کثیرة و کان یروی مسندا عن آبائه الی علی بن ابی طالب.56

 

21. حسین بن محمد دیار بکری (966 ق.)؛ وی درباره امام می گوید: الشریف محمد الجواد ولد علی بن موسی الرضا…57

 

22. ابن حجر هیثمی مالکی (973 ق.)؛ وی درباره اولاد امام رضا چنین می گوید: اجلّهم محمد الجواد، لکنّه لم تطل حیاته…58

 

23. ابن عماد حنبلی دمشقی (1089 ق.): الشریف، ابوجعفر محمد بن علی الرضا بن موسی الحسینی، احد الاثنی عشر اماما الذین تدعی فیهم الرافضة العصمة… و دفن عند جدّه موسی و مشهدهما یتنابه العامة بالزیارة.59

 

24. مولوی عبدالفتاح بن محمد بن نعمان حنفی هندی (1096 ق.): کان الامام محمد بن علی الرضا… و کان علیه السلام صاحب الخوارق والکرامة من طفولیته و یقال انّه أخبر انّ موته یکون ثلاثین شهراً بعد موت المأمون، فکان کما أخبر.60

 

25. عبدالله بن محمد بن عامر شبراوی شافعی (1172 ق)؛ وی درباره فرزندان امام رضاعلیه السلام می گوید: وله من الاولاد خمسه ذکور و بنت، اجلّهم و اشرفهم التاسع من الائمة محمد الجواد و هو ابوجعفر محمد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین السبط بن علی بن ابی طالب، و کراماته رضی الله عنه کثیرة و مناقبه شهیرة…61

 

26. مؤمن بن حسن شبلنجی شافعی (1298 ق.)؛ وی با تکرار کلام محمد بن طلحه شافعی، از امام تجلیل و به بزرگی یاد کرده و می گوید: وان کان صغیر السّنّ فهو کبیر القدر، رفیع الذکر، و مناقبه رضی الله عنها کثیرة…62

 

27. یوسف بن اسماعیل نبهانی شافعی (1350 ق.): محمد الجواد بن علی الرضا احد اکابر الائمة و مصابیح الامّة من ص = ساداتنا اهل البیت… رضی الله عنه و عن آبائه الطیبین و اعقابهم اجمعین و نفعنا ببرکاتهم، آمین.63

 

28. علی حسینی فکری قاهری: لقد احسن المأمون الیه و قربه و بالغ فی اکرامه و لم یزل مشغوفا به لمّا ظهر له من فضله علمه و کمال عقله و ظهور برهانه مع صغر سنّه، و عزم علی تزویجه بابنته ام الفضل و صمّم علی ذلک فمنعه العبّاسیّون من ذلک خوفاً من أن یعهد الیه کما عهد ابیه من قبل…64

 

29. هادی حمو: هو ابوجعفر محمد الجواد بن علی الرضا مات فخلفه فی الامامة و هو ابن سبع او تسع سنین و قد شغف به المأمون لمّا رأی من فضله مع صغر سنّه و نبوغه فی العلم والحکمة و الادب و کمال العقل ما لم یساوه احد فی ذلک من اهل زمانه، فزوّجه ابنته ام الفضل کما زوّج ابه من قبل من اخته ام حبیب…65

 

30. دکتر عبدالسّلام ترمانینی: هو محمد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین السبط بن علی بن ابی طالب، ابوجعفر الملّقب بالجواد، ثامن الائمة الاثنی عشر عند الامامیة، کان ذکیّاً، طلق اللسان، حاضر البدیهة…66

 

 

31. خیرالدین زرکلی: محمد بن علی الرضا بن موسی الکاظم الطالبی الهاشمی القرشی ابوجعفر الملّقب بالجواد تاسع الائمه الاثنی عشر عند الامامیة کان رفیع القدر کأسلافه، ذکیّاً، طلق اللسان، قوی البدیهة…67

 

نصوص وارده بر امامت امام علیه السلام

 

در بعضی از متون اهل سنّت روایاتی که بر امامت امام جوادعلیه السلام از جانب امام رضاعلیه السلام دلالت دارد، نقل شده که به بعضی از آنها اشاره می شود:

 

1. صفوان بن یحیی می گوید: روزی به امام رضاعلیه السلام گفتم: قد کنّا نسئلک قبل أن یهب الله لک أباجعفر من القائم بعدک؟ فتقول: یهب الله لی غلاماً و قد وهبک الله و أقرّ عیوننا به، فإن کان کون و لا أردنا الله لک یوما فالی من؟ فأشار بیده الی أبی جعفر و هو قائم بین یدیه و عمره اذ ذاک ثلاث سنین. فقلت: و هو ابن ثلاث؟! قال: و ما یضرّ ذلک فقد قام عیسی بالحجّة و هو ابن أقلّ من ثلاث سنین.68

 

2. معمّر بن خلاّد می گوید: سمعت الرضا یقول و ذکر شیئا فقال: ما حاجتکم الی ذلک هذا أبوجعفر قد أجلسته مجلسی و صیّرته مکانی. و قال: إنّا اهل بیت یتوارث اصاغرنا عن أکابرنا القذة بالقذة.69

 

3. جیرانی به نقل از پدرش می گوید: کنتُ واقفاً بین یدی أبی الحسن الرضا بخراسان فقال قائل: یا سیّدی ان کان کون الی من؟ فقال: الی ابنی أبی جعفر. فکأنّ السائل استصغر من أبی جعفر فقال الرضا: إنّ اللّه بعث عیسی بن مریم نبیّاً صاحب شریعة مبتدئة فی اصغر من السّنّ الذی فیه أبوجعفر.70

 

4. روایت شده: روزی امام جوادعلیه السلام بر عموی پدر خود، علی بن جعفر، وارد شد. علی بن جعفر به احترام امام جوادعلیه السلام از جا برخاسته و امام را مورد احترام و بزرگداشت قرار داد. اطرافیان به علی بن جعفر گفتند: تو در حالی که عموی پدرش هستی، این گونه وی را احترام می کنی؟ علی بن جعفر در حالی که دست بر ریش خود گذاشته بود، گفت: اذا لم یراللّه هذه الشیبة للامامة أراها أهلا للنّار اذا لم أقرّ بإمامته.71

 

پی نوشت ها:

 

1. تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 3، ص 54.

 

2. همان؛ نورالابصار فی مناقب آل بیت النبیّ المختار، مؤمن بن حسن شبلنجی، ص 160.

 

3. النجوم الزاهره، ابن تغری اتابکری، ج 2، ص 231.

 

4. مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، محمد بن طلحه شافعی، ص 303؛ احسن القصص، علی فکری، ج 4، ص 284؛ مفتاح المعارف، عبدالفتاح بن نعمان حنفی، ص 82.

 

5. تاریخ احمدی، احمد حسین بهادرخان حنفی بریانوی هندی، ص 349؛ النعیم المقیم لعترة النبأ العظیم، عمر بن شجاع الدین شافعی، ص 411.

 

6. تذکرة الخواص، سبط بن جوزی، ص 321؛ مطالب السؤول، ص 303.

 

7. نورالابصار، ص 160؛ احسن القصص، ج 4، ص 284؛ تاریخ حبیب السیر، خواند میر، ج 2، ص 91؛ تاریخ احمدی، ص 349؛ تاریخ الاسلام، شمس الدین ذهبی، ص 385؛ النعیم المقیم، ص 411.

 

8. تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 91.

 

9. تاریخ الاسلام، ص 385؛ العبر، شمس الدین ذهبی، ج 1، ص 300.

 

10. تاریخ احمدی، ص 349؛ نورالابصار، ص 160؛ احسن القصص، ج 4، ص 284.

 

11. تاریخ الاسلام، ص 385.

 

12. تذکرة الخواص، ص 321؛ نورالابصار، ص 160؛ احسن القصص، ج 4، ص 294.

 

13. النعیم المقیم، ص 414.

 

14. تاریخ بغداد، ج 3، ص 55؛ النجوم الزاهره، ج 2، ص 231؛ الفصول المهمّه، ابن صباغ مالکی، ص 248؛ کفایة الطالب، محمد بن یوسف گنجی شافعی، ص 458؛ تذکرةالخواص، ص 321.

 

15. مطالب السؤول، ص 305؛ الفصول المهمّه، ص 248؛ احسن القصص، ج 4، ص 284.

 

16. نزهة الجلیس، عباس بن علی مکّی، ج 2، ص 69.

 

17. مطالب السؤول، ص 305.

 

18. تاریخ بغداد، ج 3، ص 55.

 

19. المختصر فی اخبار البشر، زین الدین ابوالفداء دمشقی، ج 2، ص 33؛ تتمة المختصر فی اخبار البشر، ابن وردی، ج 1، ص 332؛ تاریخ الاسلام، ص 385؛ شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، ج 3، ص 97؛ المنتظم، ابن جوزی، ج 6، ص 304.

 

20. تذکرة الخواص، ص 321.

 

21. کفایةالطالب، ص 310؛ الفصول المهمّه، ص 257؛ نورالابصار، ص 245؛ نزهةالجلیس، ج 2، ص 69؛ الصواعق المحرقه، ابن حجر هیثمی، ص 123؛ احسن القصص، ج 4، ص 294؛ جامع کرامات الاولیاء، یوسف بن اسماعیل نبهانی، ج 1، ص 169.

 

22.مروج الذهب،علی بن حسین مسعودی،ج 3،ص 464.

 

23. النجوم الزاهره، ج 4، ص 294.

 

24.العبر،ج 1،ص 300؛ شذرات الذهب، ج 3، ص 97؛ رحله، ابن بطوطه، ص 237؛ تذکرةالخواص،ص 321.

 

25.الفصول المهمّه،ص 257؛نزهةالجلیس،ج 2،ص 69.

 

26و27. مروج الذهب، ج 3، ص 464.

 

28. نورالابصار،ص 160؛احسن القصص،ج 4،ص 296.

 

29. الفصول المهمّه، ص 248؛ نورالابصار، ص 160.

 

30 تذکرة الخواص، ص 321.

 

31. کفایةالطالب، ص 458.

 

32. مرآةالجنان، ج 2، ص 61؛ الائمة الاثنی عشر، ابن طولون دمشقی، ص 103.

 

33. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 13، ص 121.

 

34. نورالابصار، ص 245.

 

35. همان؛ الفصول المهمّه، ص 269.

 

36.اصول کافی،ج 1،ص 353؛بحارالانوار،ج 50،ص 68.

 

37. تاریخ بغداد، ج 3، ص 54.

 

38. الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 242.

 

39. المناقب المطبوع فی آخر وسیلة الخادم الی المخدوم، فضل الله بن روز بهان اصفهانی، ص 296.

 

40. مطالب السؤول، ص 303.

 

41. تذکرة الخواص، ص 321.

 

42. کفایة الطالب، ص 458.

 

43. النعیم المقیم لعترة النبأ العظیم، ص 411 و 412.

 

44. وفیات الاعیان، ابن خلّکان، ج 4، ص 175.

 

45. المختصر فی اخبار البشر، ج 2، ص 33.

 

46.تاریخ الاسلام،ذهبی،حوادث سال 220-211)،ص 385.

 

47. العبر، ج 1، ص 300.

 

48. سیر اعلام النبلاء، ج 13، ص 121.

 

49. تتمة المختصر فی اخبار البشر، ج 1، ص 332.

 

50. منهاج السنه، ابن تیمیه، ص 127.

 

51. مرآةالجنان، ج 2، ص 60 و 61.

 

52. رحله، ص 237.

 

53. النجوم الزاهره، ج 2، ص 282.

 

54. وسیلة الخادم الی المخدوم، ص 235.

 

55. تاریخ حبیب السیر، ج 2، ص 92.

 

56. الائمة الاثنا عشر، ص 103.

 

57. تاریخ الخمیس، دیار بکری، ج 2، ص 336.

 

58. الصواعق المحرقه، ج 2، ص 596.

 

59. شذرات الذهب، ج 3، ص 97.

 

60. مفتاح المعارف، ص 82.

 

61. الاتحاف بحبّ الاشراف، عبدالله بن محمد شبراوی، ص 347 و 348.

 

62. نورالابصار، ص 245.

 

63. جامع کرامات الاولیاء، ج 1، ص 168 و 169.

 

64. احسن القصص، ج 4، ص 295.

 

65. اضواء علی الشیعه، هادی حمو، ص 136.

 

66. احداث التاریخ الاسلامی، عبدالسّلام ترمانینی، ج 2، ص 1259.

 

67. الاعلام، خیرالدین زرکلی، ج 6، ص 271.

 

68 – 70. الفصول المهمّه، ص 265.

 

71. فصل الخطاب، خواجه پارسای بخاری، ص 58.

 

منبع: فرهنگ كوثر،بهار 1385، شماره 65.

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=18918

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

7 − شش =

آخرین مطالب