شنبه 4 فروردین 1403 برابر با Friday, 22 March , 2024

بررسی آثار معماری شیخ بهایی

چکيده
شيخ بهايي عالمي ژرف انديش و با ديدي متمايز از ديگر علما، در زمان حکومت صفويان، يکي از نزديکان و مشـاوران شاه عباس اول بود که در هر زمـينه اي، مورد مشورت شـاه قرار مي گرفت. اصفهان در زمان شاه عباس و مشاورش شيخ بهايي، رونق خاصي در معماري يافت. اين شهر را که شاه عباس به عنوان پايتخت برگزيده بود، از مساجد، کاخ ها، پل ها، خيابان ها و باغ هاي زيادي بهره مند گردید.

با ظهور شاه عباس و شيخ بهايي، عصر زرين معماري صفوي آغاز شد و این هنر يکي از شاخص   ترين هنرهاي هويت   ساز ايران گردید. معماري صفوي بر دوره   هاي بعد نیز تأثير شگرف گذاشت. اين معماري خود وام   دار معماري دوره تيموري است ولي توانسته هم در داخل ايران و هم در خارج از آن تأثير بگذارد که  تأثيرگذاري آن را بر کشورهاي هند، عراق، قفقاز، ازبکستان، امپراتوري عثماني، لاهور، فلورانس ايتاليا مي   توان مشاهده کرد. سبک معماري عهد صفوي در داخل ايران هم   چنان کامل و جذاب بود که در تمامي دوره   هاي تاريخي افشاريه، زنديه و قاجاريه از آن تقليد شد.
واژگان کلیدی
 شیخ بهایی، معماری، آثار، انتسابها.
مقدمه
بهاءالدين محمد مشهور به « شيخ بهايي »(م 1031 )، از دانش   مندان برجسته عصر صفوي بود؛ عصري که در آن شهر اصفهان پايتخت سلسله   اي شد که آثار معماري به اوج زيبايي و ظرافت رسید. شيخ بهايي در تاريخ فرهنگ و علم ايران   زمين همواره در سيماي دانش   مند، سياست   مدار و شيخ   الاسلامي ظهور کرد که مورد احترام طبقات مختلف مردم بوده و هست. ولي روي ديگر اين جهت، تصوير معمارگونه مردي است که بسياري از آثار به جاي مانده از عصر صفوي، به   ويژه در اصفهان را از آثار او مي دانند، مانند معماري مسجد امام اصفهان و احداث حمام مشهور به شيخ بهایي که با شمع روشن بوده و نیز مهندسي حصار نجف اشرف، بنا و شالوده شهر نجف‌آباد و بسياري از آثار و ابنيه ديگر.
در اين مقاله، سعي شده است تا کارهاي شيخ بهايي در حيطه معماري بررسي گردد و گفته‌ها و نوشته‌ها درباره انتساب   هايي که در زمينه معماري به وي مي   دهند، نقد شود؛ زیرا هيچ يک از نويسندگان گذشته، تلاش نکرده‌اند که از چه راه   هايي مي‌توان واقعی بودن انتساب   ها و یا افسانه   ای بودن آنها را اثبات کرد. از اين رو در مقاله حاضر، کوششي در اين زمينه صورت گرفته است.
1. نام، نسب و خاندان
او کودکي از ديار عرب، نامش «محمد»، لقبش «بهاءالدين»، شهرتش بين عام و خاص «بهايي» يا «شيخ بهايي»، متولد سال (953 -1031 ق/ 1547-1622 م)  و پرورش   يافته خانداني بزرگ بود که نسبش به حارث اعور همداني ( متوفي 65 ق ) يار وفادار حضرت علي مي   رسید؛  همو که: «…به صحبت عبدالله   بن   مسعود رسيده بود و فقيه بود و حديث او در سنن اربعه مذکور است.»  اين شعر منسوب به اميرالمؤمنان (ع) را خطاب به جدّ اين خاندان دانسته   اند:
يا حار همدان من يمت يرني         من مؤمن او منافق
وانت عندالصراط تعرض            باسنه والکني ومافعلا
اسقيک من بارد علي             تخاله في الحلاوة العسلا
يعني: «اي حارث همداني، هر کس بميرد، مؤمن باشد و يا منافق، مرا روبه رو مي   بيند و…». پس نسب شيخ بهايي چنين مي‌شود: بهاءالدين محمدبن حسين بن عبدالصمدبن شمس   الدين محمد بن علي بن حسن بن محمد بن صالح جباعي يا جبعي حارثي همداني لويزاني از اولاد حارث بن عبدالله اعور همداني. 
پدر شيخ بهايي، عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمس الدين محمد حارثي جبل   عاملي همداني (متوفي 984 ق) از علما و مفاخر بزرگ دوران خود در لبنان و ايران و از شاگردان شهيد ثاني (متوفي 966 ق) بود. وي در سال  918 هجري در جبل   عامل متولد شد. و مدت   هاي مديدي از محضر علم و اخلاق استادش استفاده کرد.  در تاريخ عالم   آرای عباسی درباره عزالدين حسين آمده است:
شيخ حسين از مشايخ عظام جبل عامل و در جميع فنون به تخصيص فقه و تفسير و حديث و عربيت، فاضل و دانش   مند بود. بعد از آن   که جناب شيخ به جهت تشيع به دست روميان درجه شهادت يافت، مشاراليه از وطن مألوف به جانب عجم آمد.
 جبل   عامل منطقه  اي در جنوب لبنان، بر ساحل درياي مديترانه است که از رود ليطاني به طرف جنوب تا حدود فلسطين امتداد دارد.  نام اين منطقه از قبيله بني   عامله گرفته شده که پس از شکستن سدّ مأرب از يمن کوچيد و در آن   جا اقامت گزيد.  اين منطقه يکي از مراکز تشيع است که عالمان برجسته   اي را تحويل دنياي اسلام داده و از نظر جغرافيايي، ناحيه کوهستاني بسيار سخت و شاداب و خرمي از لبنان به   شمار می   آید که در شمال شهر صيدا واقع شده است.
2. شيخ معمار
براي پاسخ به اين سؤال كه چرا نام شيخ بهايي را نميتوان در ميان ابنيه   ای دید که به وی منسوبند، بايد تمام دوران معماري اسلامي را درباره عمل   کرد استادان، بنايان، معماران و مهندسان بررسي کنيم و دريابيم، آيا اينها در هر دوره، نامشان را بر آثارشان مينوشتند و يا فقط به ساختن و طرح بنا توجه داشتند و اين مسائل برايشان مهم نبوده که مثلاً نام فلان شخص در اين عمارت باشد. برخي از پاسخ   های موجود در این   باره را مرور می   کنیم:
اولاً، اين مسأله محل به محل و مملکت به مملکت فرق مي   کرد و خود نويسندگان متقدم مسلمان، اين نکته را دريافته بودند؛ مثلاً التوحيدي که در نيمه دوم سده دهم قمري مي   زيست، مي   نويسد: «مردم در هر قرن، عادات و آداب و ذهنيت جديدي  به دست مي‌آورند که پيشينيان صاحب آن نبودند.»
ثانياً، منابع و اسناد بناهاي اسلامي آن چنان که انتظار مي   رود، غني نيستند؛ با اين   که تاریخ   نگاران و شاعران، از بناها تمجيد کرده اند، به خود معماري به عنوان موضوع درخور توجه ادبيات، نپرداخته   اند و خود معماران هم درباره آثارشان اطلاعاتي ارائه نداده اند و معماران به جز امضا و رقم( ترقيمه) و يا چند کلمه، مطلب زيادي درباره خود و آثارشان به   جا نگذاشته   اند.
ثالثاً، عنوان «معمار» در زمان   ها و مکان   هاي مختلف فرق مي   کرد و به   طور کلي، نام معماران به ندرت در بناهاي آنها ذکر شده است؛ حتي در جاهايي كه روي كتيبه‌ها نام حامي و ساير مأموران ثبت شده، نام آنها نيامده است. البته اين نوعي روش خاص به   شمار می   آمد؛ يعني در دوره‌اي نام معمار را مي‌نوشتند و در دوره ديگر نام او را ذکر نمي‌کردند.
رابعاً، اين نکته را نبايد فراموش کرد که معماران، مهندسان و استادکاران بنا بعد از سفت   کاري ساختمان، کار خود را تمام شده تلقي مي کردند و کار را به زينت   کاران ( گچ   کاران، کاشي   کاران، حجاران و نجاران که کار خود را در مرحله بعد از سفت   کاري انجام می   دادند) واگذار مي   کردند و از اين نظر، کمتر قادر بودند تا در جايي از ساختمان، نام خود را ثبت کنند.  از اين رو، ارزيابي نقش معماران و طراحان بناهاي معروف، کاري بس دشوار است؛ زيرا در اين زمینه، اسناد، و مدارک و شواهدي دالّ بر اين موضوع در دست نداريم. از طرفي وقتي شاه-کارهاي معماري اسلامي را مي   بينيم، درمي   يابيم که اين آثار بدون آموزش هندسه، رياضيات، مکانيک کاربردي و طراحي، نمي‌توانسته به وجود آيد و خلق اين آثار كسي را مي‌طلبد كه در اين كارها دوام داشته باشد.
با توجه به اين موضوع، نبايد در آثار و بناهايي که به شيخ بهايي منسوب است، دنبال نام او بود. همين قدر که معاصران وي و ديگر افراد آگاه به او نسبت داده   اند، کافي است. سؤال ديگري كه ذهن‌ها را به خود مشغول كرده، اين است كه شيخ بهايي معماري را از کجا آموخت ؟ همه مي   دانيم که در کاخ   ها، مساجد، کاروان   سراها، بقعه   ها، مدارس و پل   ها، نامي از شيخ بهايي نيست که در اين عمارت   ها دست داشته باشد؛ به همين علت، بعضي به اين نظريه قائل هستند که شيخ بهايي نه معمار بوده، نه مهندس، نه طراح و نه… . اما شايد بتوان به نوعي اثبات کرد که شيخ بهايي، هم مهندس بوده، و هم معمار و هم طراح و آن دقيق شدن در روش و کار معماران و مهندسان آن دوره است؛ مثلاً بورکهارت  (م1984) درباره شيوه کار معماران، مهندسان و بنايان دوره اسلامي، اعتقاد دارد که «اساس معماري دوران اسلامي بر پايه دانش هندسه قرار دارد و پايه شکل   ها، بر اساس دواير است و چون دواير مساوي تقسيم شوند، سبب پيدايش چندضلعي   هاي منظم مي   گردند و همواره هنرمندان، با بهره   گيري يک دايره مبنا، اشکال و اندازه هاي مختلف را تنظيم مي   کردند و از طريق برداشت در قالب طرح   ها و اجراي منظم، هنر معماري يک-پارچه و هم   اهنگ را شکل مي   دادند».  ياد آوري اين نکته ضروري است که در دوره اسلامي هندسه، زبان و معيار معماري است و مهندسان و معماران، اساس کار را بر آن قرار داده بودند و به اين طريق، حتي در نماهاي ساختمان از آن استفاده مي کردند و شکل   ها و فرم   هاي جديدي را به وجود مي   آوردند.
با توجه به گفته بورکهات درباره هندسه، ميتوان چنين نتيجه گرفت: در ميان علومي که در مدارس و حوزه-هاي علمي در ايران تدريس مي   شد، مباحثي که به محاسبات رياضي و ترسيمات هندسه معماري مربوط مي   گردد، در قالب نام   ها و شعبات مختلف مانند حيل هندسي، اثقال، هندسه، مناظر و مرايا ديده مي   شود.
کتاب   هایی که  در اين زمينه به آنها مي   توان اشاره کرد، عبارتند از: مفاتيح العلوم خوارزمي (قرن چهارم)، مفتاح   الحساب غياث الدين جمشيد کاشاني، (دانش   مند قرن نهم) و کتاب رساله فارسی شیخ بهایی. اين کتاب   ها در گذشته، جزو منابع درسي حوزه   هاي علميه بوده   اند. برای نمونه قسمت   هايي از كتاب رساله حساب فارسي شيخ بهايي  را در اين   جا مي   آوريم که چند قرن در حوزه   هاي علميه تدريس مي   شد: خواص الاعداد(پنج مسأله)، علم الحساب (هشت مسأله)، علم جبر و مقابله( پنج مسأله) و اعمال مساحت(شش مسأله). 
از این رو، شيخ بهايي آن قدر در هندسه و رياضيات تبحر و پيش   رفت داشته که حتي در مسائل فقهي از رياضيات کمک مي   گرفت؛ مانند:« …در صحف فقهي در تقدير آب کر فرموده   اند که به حسب وزن چقدر است و به حسب مساحت چقدر؟ و شيخ بهايي در حبل   المتين می   فرمايد: « فمعني قولهم: الکر ما بلغ تکسره اثنين و اربعين شبراً و سبعه اثمان شبر انه ما اشمل علي اثنين و اربعين مجسماً مائياً کل منها مکعب الشبر، و مجسم آخر هو سبعه اثمان مکعبه.»  گفته آيت   الله حسن   زاده آملي درباره کتب رياضي شيخ بهايي، درک و تسلط شيخ را مي   رساند. ایشان در اين باره مي   نويسد:
خلاصه   الحساب شيخ بهايي مکرر چاپ شده، ولي مع الاسف آن را مانند کتب درسي بسياري در فنون ديگر آن چنان به کنار گذاشته   اند که نام و نشاني از آن نيست و اگر بخواهند لااقل مسائل وقت و قبله و هلال و ارث و امثال آنها را به دست آورند، ناتوانند؛ تا چه رسد به فهم کتاب فقهي حبل   المتين جناب شيخ بهايي که به تفصيل در به دست آوردن مساحت ظروف در مسأله کر، مطابق اصول هندسي بحث کرده است. 
خلاصة الحساب، کتاب دیگر شیخ بهایی، محتوي انواع خطوط و سطوح و تعريف آنها و سپس طرق محاسبه اشکال هندسي مانند مثلث، مربع و دايره است. او در ادامه، به تعريف سطح   هايي مانند انواع مثلث   ها، مربع، مستطيل و شبه   المعين (متوازي   الاضلاع) مي   پردازد.  در فصل هفتم آن يعني « تتبع في   المساحات»، درباره روش و طريقه اندازه   گيري ارتفاعات، پهناوري رودخانه   ها، عمق چاه   ها، دره   ها و گودال   ها سخن می   گوید. اين باب از جهت مقاصد معماري و چگونگي کاربرد رياضبات در معماري اهميت دارد. در اين باب، کاربرد رياضيات در به دست آوردن وزن (تراز) زمين، ايجاد قنات، ارتفاع بلندي   ها، محاسبه عرض رودخانه و عمق چاه   ها و گودي   هاست. 
هم   چنين در فصل دوم، از روش هاي به دست آوردن ارتفاع اجسام بلند و مرتفع بحث مي   کند و مي نويسد:
 اجسام بر دوگونه مي   باشند: 1. اجسامي که دست يافتن به رأس آنها امکان   پذير است؛ مانند مناره، درخت و ديوار؛ 2. آنان که امکان دست يافتن به رأس آنها دشوار و يا ناممکن است؛ مانند ديوار قلعه در وقت محاصره و امثال آن.
به دست آوردن ارتفاع اجسام، مي   تواند کاربردهاي خاصي در معماري و به ويژه شهرسازي داشته باشد. برای مثال، با شناخت ارتفاع نمادها و بناهاي شهري مانند مناره و مسجد، امکان و ميزان ديده شدن آنها در فواصل دوردست، سيماي شهري و حريم ارتفاعي بناهاي مهم را می   توان تخمين زد و بررسي و ارزيابي کرد.
محتويات يکي ديگر از باب   هاي خلاصه   الحساب، به حجم بناها و عمارات مي پردازد. فصل اول آن در مورد مساحت حجم تاق و فصل ديگرش درباره حجم سطوح مقرنس است. شیخ بهايي مي   گويد:
 احتياج به محاسبة ساختمان   ها بيشتر از محاسبه ساير حجم‌ها احساس مي‌شود. 
همين طور در كتاب كشكول وي، بعضي از قسمت   هاي رياضي آورده شده كه بعضي از آنها در مسائل خواص اعداد و بعضي در جبر و مقابله است. او در ادامه، قاعده پيدا کردن مجموعات مربعات اعداد طبيعي را توضیح می   دهد و مي‌گويد:
في جمع المکعبات المتواليه تربع مجموع تلک الاعداء المتواليه من الواحد.
وی راه بسيار ساده‌اي را براي نخستين   بار نشان داده که مجموع اعداد را يافته و نتيجه را مربع مي   کند.
کتاب ديگر شيخ بهایي تحفه حاتميه نام دارد که در آن، مسائلي از نجوم و اسطرلاب گفته شده که بدون درک و فهم هندسه، فهمیدنی نيست؛ از جمله: باب اول، در بيان حدّ اسطرلاب و القاب اجزاء و خطوط آن است. باب دهم، در معرفت غايت ارتفاع آفتاب ؛باب بيستم، در معرفت مقدار مسافتي است که در پيمودن آن مانعي بوده باشد. باب سي   ام، در معرفت ارتفاع قطب فلک   البروج؛  باب چهلم، در معرفت تقويم قمر؛ باب پنجاهم، در معرفت تعيين قبله ؛باب شصتم، در معرفت درجه طلوع و درجه غروب و درجه ممر کوکب شنطيه و باب هفتادم، در شناخت کواکب مثبت بر عنکبوت است.
علم حيل، يکي از مواردي است که معماري ازآن استفاده کرده که عبارت است از: شناختن راه تدبيري که انسان با آن بتواند تمام مفاهيمي را که وجود آنها در رياضيات با برهان ثابت شده، بر اجسام خارجي منطبق سازد و به ايجاد و وضع آنها در اجسام خارجي فعليت بخشد. قسمي ديگر، حيل هندسي است که انواع بسيار دارد: « اول، علم معماري يا مهندسي ساختمان است. دوم، علم حيلي است که مساحت اجسام گوناگون را تعيين مي‌کند … .»
با توجه به مطالب بيان شده، مي‌توان گفت که حرفه معمار و مهندس، رابطة تنگاتنگي با انواع علوم رياضي دارد که معمار را با عناوين «الحاسب» و يا «المهندس» مي   ‌شناختند و مهندس به کسي گفته می   شد که نقشة مجرا و بستر کاريز( قنات ) را طرح کرد تا معلوم سازد که هر کاريز چگونه بايد حفر شود.  پس جاي هيچ شگفتي نيست که آثار زیادی را به شيخ بهايي نسبت مي‌دهند.
آثار شیخ بهایی از نظر تاریخی
در کتب هم   عصر دوران شیخ بهایی مانند: روضات   الجنات  خوانساری(م1253) شرح حال شیخ بهایی، آثار و نام استادان وی آمده است، ولی نوشته   ای وجود ندارد که دلالت کند شیخ، معماری را از کجا آموخته و یا استادان وی در این امر چه کسانی بوده   اند و یا عمارت و پلانی را به وی نسبت دهند.  مستدرک الوسائل میرزا حسین نوری، تاریخ عالم   آرای عباسی ( نوشته ترکمان) نیز که در زمان حیات شیخ بهایی نوشته شده، صفحاتی را به معماران و مهندسان عصر شاه عباس اول اختصاص داده و نام آنها را آورده، ولی از شیخ بهایی و آثار احتمالی او که شاید ساخته و یا طرح انداخته باشد، یادی نمی   کند.  هم   چنین اسکندربیک تمام کتاب   های شیخ بهایی را آورده و حتی از شاعر بودن و شعردانی وی سخن رانده، در حالی که از معمار و مهندس بودن و آثار وی که نویسندگان متأخر به آنها قائل هستند، سخنی نگفته است.  کتب دیگر مانند سلافه العصر مدنی (م1120)، لولوتی   البحرین بحرانی (م1186)، قصص   العلمای تنکابنی (م1302)، امل   الامل فی ذکر علماء جبل عامل حر عاملی (م1104)، روضه   البهیه شفیعا، مطلع   الشمس اعتمادالسلطنه، اشکال   التاسیس، قاضی   زاده رومی (قرن نهم) و قصص   الخاقانی ولی قلی بیگ شاملو (ت1035) که از منابع مهم تاریخ صفوی هستند، شیخ بهایی را معمار و یا مهندس نخوانده   اند. هم-چنین کتبی که  معماری دوران صفویه را به صورت تخصصی بررسی کرده   اند، نامی از شیخ بهایی نیاورده   اند مانند: اوج   های درخشان هنر ایران اثر ریچارد اِتینگهاوزِن و احسان یار شاطر، هنر و معماری اسلامی  اثر شیلا بِلِر و جاناتان ب‍ُلوم، هنر و معماری اسلامی ایران اثر لطیف ابوالقاسمی؛ هنر صفوی، زند، قاجار اثر روبرتو اِسکارچیا، معماری اسلامی اثر رابرت هیلن براند و معماری ایران اثر آسیه جوادی.
بررسی آثارمنسوب به شیخ بهایی
1.  طومار شیخ بهایی
کاربرد طومار این بود که سهم حقابه هر روستا و بلوک را مشخص می   کرد . طومار از زمان   های قدیم وجود داشته است . در رد طومار منسوب به شیخ بهایی ادله کافی و وافی وجود دارد از جمله:
 الف) تمدن هایی که در منطقه اصفهان از ديرباز وجود داشته مانند مادها، هخامنشيان، اشکانيان و ساسانيان، براي مشکل آب کشاورزان، مادي‌ها را طرح انداختند که تا امروز مانده است.
ب) ابن رسته در قرن سوم قمری، به وجود مادي   ها اشاره کرده و تقسيم آب را به زمان اردشير بابکان مربوط مي   داند.
ج) در زمان ساسانيان، ديواني بوده که مسائل مربوط به آب را نظارت می   کرده و يکي از وظايف آن، کندن کانال   ها و شاخه‌هاي آن بوده است.
د) از مقدمه طومار شيخ بهايي چنين استنباط مي شود که قبل از طومار، مادي   ها وجود داشته است.
هـ ) اصل طومار از مير فضل   الله شهرستاني است و بعدها به علت مقام علمي شيخ بهايي و تقرب وي در دربار، شاه عباس طومار را به نام شيخ بهايي ثبت کرده است.
و) سال 923 قمری که تاريخ تحرير تقسيم نامه شاه تهماسبي قلمداد گرديده، سال سلطنت شاه اسماعيل اول است و شاه تهماسب در سال 930 يعني هفت سال بعد به سلطنت رسيده است.
ز) جملات و انشاي طومار به سبک نوشته   هاي قرن سیزدهم است و شباهت چنداني به نوشته‌هاي زمان شاه تهماسب ندارد.
ک) اسامي مندرج در طومار، بعضاً به دوره   هاي بعد از شاه طهماسب مربوط است.
ل) در سال 923 قمری شيخ بهايي هنوز متولد نشده بود و تاريخ تولد او را 953 قمری نوشته   اند. وي در سال 966 به ايران آمده و در سال 1006 قمری به اصفهان رفته که حدوداً 83 سال بعد از تاريخ مندرج در طومار است.
م) شيخ بهايي در سال 1031 قمری مرحوم شده، ولی در طومار براي عمارات و مکان   هايي سهم آب تعيين شده که پس از مرگ وی ساخته شده   اند؛ مانند چهل ستون و هشت بهشت. 
2. انتقال آب رود کارون
اعتمادالسلطنه می گوید:
سنه 1028 هجری قمری، در این سال شاه عباس حکم نمود آب رود کارون (کرن) را به جانب اصفهان جاری سازند و به تهیه این کار پرداختند.
در این   جا هم نامی از شیخ بهایی نیست تا اثری را به وی منسوب کنند. هم   چنین اگر شیخ بهایی از همه چیز سر رشته داشته است، چرا برای طراحی مسیر انتقال، مهندس از خارج آوردند.
3. چهل ستون، بنای بارگاه حضرت علی
اوژن اوبن می نویسد:
بنای چهل ستون، مطابق نقشه شیخ بهایی ساخته شده و توسط شاه سلطان حسین مرمت گردید.
در مورد این بنا می توان گفت:
الف) قبل از اوژن اوبن هیچ کسی این بنا را به شیخ بهایی نسبت نداده است.
ب) اوژن اوبن بین سال   های 1285- 1286 به ایران آمده و در عصر شیخ بهایی نبوده و او را درک نکرده است. می   توان گفت که وی به گفته   های مردم و آن   چه از دیگران شنیده، اکتفا کرده است.
 ج) مطالبی را که نقل کرده، آدرس   دهی ندارد. وی در مورد بنای بارگاه حضرت علی می   گوید: «شاه عباس بقعه و بارگاهی مطابق نقشه شیخ بهایی، معمار معروف اصفهان، روی آن مرقد ساختمان نمود».  این گفته درست است، با این توضیح که نویسندگان دیگر فقط تعمیر بنا را به شاه عباس و شیخ نسبت داده   اند.
4. نقشه ارگ
اوژن اوبی در این   باره می نویسد:
پادشاهان صفوی در کنار زنده   رود استقرار یافتند. ملایی از تبار عرب موسوم به شیخ بهایی، نقشه ارگ را کشید که با میدان پهناوری از مسجد شاه و بازار بزرگ جدا می-شود. 
همان طور که اشاره شد، یکی از نقص   های اوژن اوبن اعتماد به افسانه   پردازی بوده است. مثلاً در چگونگی نامیدن اصفهان می   گوید: «یکی از دیوهای در التزام سلیمان که گاوخونی نامیده می   شد، بدون درنگ در زمین فرورفت و آب رودخانه را به دنبال خود کشید، به طوری که با قطع جریان آب و مسیر زاینده   رود ، دریاچه خشک شد. آن   گاه دیو در کرمان سر از خاک بیرون آورد و خطاب به آصف ( وزیر سلیمان) که حیران و مبهوت او را نگاه می   کرد، گفت: “آصف هان یعنی آصف دیدی”؟ و از این عبارت، اسم اصفهان به-وجود آمد».
5. بقعه بابا رکن   الدین
اسدالله بقایی می  نویسد:
بنای این بقعه را غالباً به شاه عباس اول با مهندسی شیخ بهایی نسبت می  دهند.
این نظر را در سه وجه می توان نقد کرد:
الف) اصل بقعه و بنای آن مربوط به قرن هشتم و نهم است.
ب) هیچ منبع معتبری آن را ذکر نکرده است.
ج) انتساب دادن بقعه به شیخ بهایی آدرس   دهی ندارد و شکل، ساختمان، طرح و نقشه آن مانند دیگر بناهای دوره صفوی نیست.
6. منارجنبان
شواهدی چند بر درست نبودن این نظر شیخ بهایی که مهندس و طراح منارجنبان بوده، وجود دارد:
الف) تاریخ سنگ آرامگاه،  716هجری است. ب) سبک این آرامگاه ، سبک بناهای قرن هشتم هجری «سبک مغولی» است.
ج) اگر بر فرض محال طرح این بنا را به شیخ بهایی نسبت بدهیم، این بنا اصلاً در آن زمان اهمیت چندانی نداشته است؛ زیرا قبل از این بنا، در کشورهای دیگر، عماراتی ساخته و طرح انداخته   اند که همین ویژگی منارجنبان را داشته است. برای مثال، ابن   بطوطه که در سال 725 هجری از موطن خود طنجه خارج شده، در ذکر مساجد و عمارات شهر بصره چنین می   گوید:
در نزدیکی شهر عمارت مرتفعی دیدم، گفتند: مسجد جامعی است منسوب به علی بن ابی   طالب که هر هفته در آن   جا نماز جمعه می خوانند و … ؛ در گوشه   های این مسجد، صومعه   های چندی است که یکی را صومعه متحرک یعنی جنبان می خوانند. هم   چنین در شهر برشانه ( از قرای اشبیلیه) از بلاد آندلس، یکی از صومعه   های مسجد بزرگ آن را دیدم که در موقع تکان دادن به جنبش می   آید.
7. حمام شیخ بهایی
منابع معتبری از این حمام یاد نکرده   اند و نخستین بار در فلاسفه   الشیعه آمده است. 
8. مسجد شیخ لطف الله
ساختمان این مسجد به فرمان شاه عباس شروع شد و سردر زیبای آن در سال 1012 هجری به پایان رسید.
بعضی از منابع، این اثر را به شیخ بهایی منسوب می   دانند، در حالی که ادله کافی در رد این ایده وجود دارد:
 الف) آقای هنرفر تمام کتیبه   ها و سردرهای این مسجد را از نزدیک مطالعه کرده، ولی نامی از شیخ بهایی ندیده است.
ب) نام کسانی را که در این مسجد مختصر کاری انجام داده   اند نوشته   اند، مانند باقر بنا که مختصر کتیبه   ای را خطاطی کرده، پس چطور می   شود که  نام طراح و مهندس مسجد فراموش شود.
 ج) چند بیت شعری را آورده   اند که در صحت و سقم آن بحث است و به شیخ بهایی منتسب می   دانند، آیا می   شود که نامی از معمار و همه   کاره مسجد سخنی به میان نیاید؟ 
د) در کتب و منابع قدیم و جدید تخصصی معماری که درباره آثار معماری دوره صفویه بحث کرده   اند، نام و نشانی از شیخ بهایی نیست.
9. مسجدشاه اصفهان
علي‌رغم نسبت‌دادن معماری و طراحی مسجدشاه اصفهان به شیخ بهایی، شواهد و قرايني مي‌توان در رد آن ذكر كرد؛ از جمله:
الف) کتاب تاریخ عالم آرای عباسی، اسامی معماران و مهندسان مسجد شاه را آورده   اند، ولی نامی از شیخ بهایی در میان نیست.
ب) نام معمار این مسجد در سر کتیبه با این توضیح وجود دارد:« … و بمعماریه من فی العمل کالمهندسین و هو النادر الاوانی استاد علی اکبر اصفهانی و … . »
ج) نویسنده نسبت دهنده مسجد شاه به شیخ بهایی، این نسبت را از نشریه اوقاف اصفهان گرفته که از نظر اعتبار نمی   توان به آن تکیه کرد. 
د) نویسنده یاد شده این را به آقای هنرفر نسبت داده و آدرس کتاب ایشان را آورده که چنین چیزی یافت نشد.
10. طراح باغ
حسین نصر می نویسد:
… برخی چهره های شاخص علم فقه نظیر بهاء   الدین عاملی باغ   های زیبایی ساخته   اند. 
مطالبی را که آقای نصر گفته، آدرس   دهی ندارد و مشخص نکرده که این باغ   ها در کجا بوده   اند و طرح   های شیخ چه ویژگی   هایی داشته   اند.
11. استفاده از زغال چوب در پی ساختمان
این سخن که مردم معتقدند شیخ بهایی درپی ساختمان ها از زغال چوب استفاده کرده و این طرح کاملاً ابتکاری بوده است، منبعی ندارد جز گاهنامه ایی که در تاریخ 1312 جلال   الدین تهرانی آن را نوشته که از نظر اعتبار خود گویاست.
نتیجه
شیخ بهایی در اکثر منابع دو قرن اخیر، بیش از حد بزرگ   نمایی شده است، در حالی که اگر به دقت بنگریم، مهم   ترین منصب وی، منصب شیخ   الاسلامی ایشان در اصفهان بوده که این منصب هم   چنان اهمیت نداشته است؛ زیرا شیخ الاسلام در خانه خود به دعواهای شرعی و امر به معروف و نهی از منکر می   رسید و طلاق شرعی را در حضور وی می   دادند و ضبط مال غایب و یتیم اغلب با شیخ الاسلام بود. 
در مورد بعضی از کتب شیخ بهایی هم که در صحت انتساب آنها به وی تردید وجود دارد و مورد تقلید است، سوتر دانشمند آلمانی می نویسد:
  در آثار شیخ بهایی نه   تنها پیش   رفت علمی دیده نمی   شود بلکه به عکس نوعی عقب-افتادگی در آن مشهود است.
منابع:
1. آل صفا، محمد جابر، تاريخ جبل عامل، بيروت، دارالنهار للنشر، چاپ دوم، 1981.
2. امامي، محمد جعفر و محمدرضا آشتياني، ترجمه گويا و شرح فشرده‌اي بر نهج‌البلاغه، ج 1، بی   جا، 1369.
3. اعتماد   السلطنه، محمدحسن خان، تاريخ منتظم ناصري، تصحيح محمداسماعيل رضواني، انتشارات دنياي کتاب، بی   جا، 1363.
4. امين، سيدمحسن، اعيان الشيعه، تحقيق حسن امين، بيروت، دارالتعارف، 1406ق.
5. ________، خطط جبل   عامل، بيروت، نشر الدارالعالميه، چاپ اول، 1403 هـ / 1983 م.
6. انوري، حسن و ديگران، فرهنگ اعلام سخن، ج 2، نشر سخن، بی   جا، 1387.
7. اوبن، اوژن، ايران امروز، ترجمه علي   اصغر سعيدي، تهران، نقش جهان، 1362.
8. بقایي، اسدالله، شيخ بهایي در آیينه عشق، قم، دفتر تبليغات حوزه علميه، 1376.
9. پوپ، آرتور اپهام، معماري ايران، ترجمه غلامحسين صدري افشار، بی   جا،1373.  
10. تهراني، آقا بزرگ، الذريعه الي تصانيف الشيعه، ج3، بيروت، دارالاضواء، چاپ سوم، بی   تا.
11. ترکمان، اسکندربيگ، تاريخ عالم   آراي عباسي، ج1، تهران، انتشارات اميرکبير، چاپ سوم،1382.
12. حسن   زاده آملي، حسن، دروس هئيت و ديگر رشته   هاي رياضي، ج2، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، 1380.
13. ___________، ده رساله فارسي، چاپ دوم، قم، انتشارات قيام، 1379.
14. حقيقت، عبدالرفيع، تاريخ علوم و فلسفه ايراني، انتشارات کومش، چاپ اول، 1372.
15. خوانساری اصفهاني، ميرزا محمد باقر، روضات   الجنات، بيروت، الدارالاسلاميه 1411 ق 1991 م.
16. زرکلي، خيرالدين، الاعلام، ج6، بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ دهم، 1992.
17. سميعا، ميرزا، تذکرة   الملوک، ترجمه مسعود رجب   نيا، تهران، 1378.
18. شوشتري، قاضي نورالله، مجالس   المؤمنين، ج1، تهران، کتاب   فروشي اسلاميه، چاپ سوم، 1365.
19. صلواتی، فضل   الله، مجموعه مقالات کنگره جهاني بزرگ   داشت اصفهان، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، 1385.
20. عاملي، بهاء   الدين، کشکول، ج2، بيروت، موسسه العلمي للمطبوعات، چاپ هفتم، بی   تا.
21. ________، الاعمال   الرياضيه، تحقيق و شرح و تحليل جلال شوقي، چاپ اول، انتشارات دارالشروق، بی   جا، 1401 ق / 1981 م.
22. فارابي، ابونصر محمد، احصاء العلوم، ترجمه حسين خديو جم، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1364.
23. فرهاني منفرد، مهدي، مهاجرت علماي شيعه از جبل   عامل به ايران در عصر صفوي، تهران، اميرکبير، 1377.
24. کليجاني مقدم، نسرين، تاريخ   شناسي معماري ايران، ناشر: دانشگاه تهران، چاپ اول، 1384.
25. کاتب خوارزمي، ابوعبدالله محمد بن احمد بن يوسف، مفاتيح العلوم، ترجمه حسين خديو جم، تهران، علمي و فرهنگي، 1362.
26. گروبه، ارنست و ديگران، معماري جهان اسلام، ترجمه يعقوب آژند، تهران، مولي، 1380.
27. مجموعه مقالات همايش اصفهان و صفويه، ج2، انتشارات دانشگاه اصفهان، 1382.
28. محقق، مهدي، علوم محضه از آغاز صفويه تا تأسيس دارالفنون، گردآورنده: انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، تهران، 1384.
29. مدرس تبريزي، محمدعلي، ريحانه   الادب، تهران، انتشارات خيام، چاپ چهارم، 1374.
30. نصر، سيدحيسن، هنر و معنويت اسلامي، ترجمه رحيم قاسميان، تهران، دفتر مطالعات ديني هنر، 1375.
31. نعمه، عبدالله، فلاسفه شيعه، ترجمه سيدجعفر غضبان، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1367.
32. نوري، حاجي، مستدرک   الوسائل، ج3، بی   جا، بی   تا.
33. ابن بطوطه، رحله، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413ق.
 
 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=14704

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

2 × سه =

آخرین مطالب