جمعه 10 فروردین 1403 برابر با Friday, 29 March , 2024

بصیرت آفرینی در سخن و سیره امام سجاد‌(ع)

دست تقدیر الهی در شعبان سال 38 ق، شكوه آفرینشی را رقم زد و جلوه‌ای زیبا از صفات ربانی را در جمال شخصیتی بزرگ به تصویر كشید. فرزندی پاك از سلاله فاطمی و تبار علوی در مدینة نبوی‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله دیده به جهان گشود و چشم شیعیان را روشن نمود. پدر بزرگوارش نام زیبای «علی» را برای او برگزید تا یاد و نام پدر خویش را در خاطره‌ها زنده بدارد و امام باقر‌ علیه‌ السلام در وصف ایشان چنین فرمود:

پدرم، هیچ یك از نعمت های الهی را یاد نمی‌كرد؛ مگر آنكه سر به سجده می‌نهاد، هیچ حادثه ناگواری از او رد نمی‌شد؛ جز آنكه سجده می‌كرد، و هرگاه موفق به اصلاح و آشتی بین دو نفر می‌شد؛ سجده شكر به جای می‌آورد. نشانه‌های سجده در تمام اندامش آشكار بود، از اینرو، ایشان را «سجّاد» نامیدند. (1)

امام زین العابدین‌ علیه‌ السلام مصیبت ها و فتنه‌ های زیادی را به چشم خود دید و با فتنه‌گران زیادی روبه‌رو شد. در دوران كودكی، فتنه «ابن ملجم» و سر شكافته جدّش امیرمؤمنان علی‌ علیه‌ السلام در محراب مسجد كوفه، داغ بزرگی بر دل او نهاد و پس از آن به مدت ده سال، شاهد حوادث دوران امامت عمویش امام حسن‌علیه‌السلام بود. آنچه از خاطرات دوران نوجوانی خود به یاد دارد، فتنه و مصیبتهایی است كه با تیرهای جفا و نامردی، بدن مبارك عمویش را به تابوت دوخت. امام در شرایطی سكان‌دار كشتی طوفان‌زدة یاران ولایت گردید كه سنگین‌ترین غمها و جراحتهای روحی و عاطفی بر قلبش وارد شده بود. شهادت مظلومانة یك كاروان خویشاوند و هم‌پیمان، بر جای ماندن فرزندان یتیم و مادران داغدیده در میان شمشیرهای تشنه به خون، همه و همه حكایت تلخی است از خون دلهایی كه به ایشان رسید.

امام سجاد‌ علیه‌السلام حدود 34 سال رهبری و امامت مسلمین را به عهده داشت. در طول این سالهای پر فتنه، با نگرانی فراوان از فقر بصیرت افراد، سعی وافر داشت كه ابرهای تیرة جهل را از آسمان اندیشه‌ها كنار بزند تا خورشید حقیقت بر مردم بتابد. امام، آن‏گونه فضای تیرة تبلیغات مسموم امویان را شكافت كه سزاوار بود كورترین چشمها و بسته‌ترین گوشها حقیقت را بیابند. در اینجا گوشه‌ای از نقش بصیرت‌آفرین امام زین العابدین‌علیه‌السلام از كربلا تا شهادت را در چند محور مورد بررسی قرار می‌دهیم؛ اما قبل از ورود به بحث، نیم‌نگاهی به فساد سیاسی دوران امام سجاد‌علیه‌السلام ضروری به نظر می‌رسد.

دورنمایی از فساد سیاسی دوران امام سجاد‌ علیه‌ السلام

الف. تحریف شدن اندیشة اصیل اسلامی و حاكم شدن اندیشة جاهلی؛

ب. گسترش و به ثمر نشستن بسیاری از تبلیغات اموی بر ضدّ اهل‏بیت‌علیهم‌السلام؛

ج. شهادت نیروهای مهم شیعه و متلاشی شدن نسبی تشكیلات تشیع بر اثر ارعاب، فشار اقتصادی و سیاسی و…؛

د. دوران فتوحات گسترده، و سرگرم شدن حكام به غنایم و خوشیهای دنیوی؛

هـ. حضور پشتوانه‌های فكری فتنه و شخصیتهای به ظاهر دینی در عرصة اجتماع؛

و. جهالت سیاسی و مذهبی مردم و شیوع بی‌دینی و مفاسد اخلاقی؛

ز. كاهش یاران و مجاهدان واقعی؛ (2)

ح. سختگیریهای بسیار شدید بر شیعیان؛

ط. آغاز رسمی جعل روایات با اجیر كردن راویان دروغ‌گو توسط دستگاه حكومتی؛

ی. قرار گرفتن احكام اسلامی، همچون بازیچه در دست افرادی چون «حجاج» و «عبد الملك بن مروان» و… .

دوران امامت امام سجاد‌ علیه‌ السلام، مصادف با یكی از سیاه‌ترین ادوار حكومت در تاریخ اسلام بود. بیش‌ترین دوران امامت حضرت با دوران خلافت بیست و یك سالة «عبد الملك بن مروان» همراه بود. او پیش از رسیدن به قدرت، یكی از فقهای مدینه به شمار می‌رفت، و به زهد، عبادت و دینداری شهرت داشت و اوقات خود را در مسجد به عبادت سپری می‌كرد، به طوری كه به او «حمام المسجد»؛ كبوتر مسجد می‌گفتند. (3)

پس از مرگ پدرش مروان، هنگامی كه خلافت به او رسید، سرگرم خواندن قرآن بود؛ اما با شنیدن این خبر، قرآن را بست و گفت: «اینك بین من و تو جدایی افتاد و دیگر با تو كاری ندارم.» او نخستین كسی بود كه مردم را از سخن گفتن در حضور خلیفه منع و از امر به معروف جلوگیری كرد. (4)

«مسعودی»، مورّخ مشهور می‌نویسد: عبدالملك فردی خونریز بود. عُمّال او مانند «حجاج» حاكم عراق، «مهلّب» حاكم خراسان، و «هشام بن اسماعیل» حاكم مدینه نیز همچون خود وی سفّاك و بی‌رحم بودند. (5)

بدتر از همة آنان «حجّاج» بود كه جنایات او در تاریخ اسلام مشهور است. حجاج در مدینه گردن گروهی از صحابه مانند: «جابر بن عبد الله انصاری»، «انس بن مالك» و «سهل بن ساعدی» را زد و جمعی دیگر را نیز به قصد خوار كردن و با دستاویز اینكه در كشتن عثمان نقش داشته‌اند، داغ نهاد. (6) پس از آنكه حجاج مكه و مدینه را مطیع خود ساخت، عبدالملك حكومت عراق را به وی سپرد. حجاج سر و صورت خود را پوشاند و به طور ناشناس وارد مسجد كوفه شد، صف مردم را شكافت و بر فراز منبر نشست و مدتی لب فرو بست و سكوت كرد. همین كه سكوت همه جا را فرا گرفت، روی خود را گشود و گفت: مردم كوفه! سرهایی را می‌بینم كه چون میوة رسیده، موقع چیدن آنها فرا رسیده است و باید از تن جدا گردند، و این كار به دست من انجام می‌گیرد، و خونهایی را می‌بینم كه میان عمامه‌ها و ریشها می‌درخشد… . (7)

«مسعودی» می‌نویسد: حجاج بیست سال فرمانروایی كرد و تعداد كسانی كه در این مدت با شمشیر یا زیر شكنجة دژخیمان وی جان سپردند، صد و بیست هزار نفر بود! و تازه اینها غیر از كسانی بودند كه ضمن جنگ با حجاج به دست نیروهای او كشته شدند. هنگام مرگ حجاج، در زندان مشهور وی پنجاه هزار مرد و سی هزار زن زندانی بودند كه شانزده هزار نفر آنها عریان و بی‌لباس بودند! حجاج زنان و مردان را یك جا زندانی می‌كرد و زندانهای وی بدون سقف بود، از این رو زندانیان از گرمای تابستان و سرما و باران زمستان در امان نبودند. (8)

ترسیم الگوی بصیرت‌ آفرینی در سخن و سیره امام سجاد‌ علیه‌ السلام

این الگو كه با بررسی سیره و سخن امام‌ علیه‌ السلام به دست می‌آید، بر پایة رسالت بیداركننده، افشاگری و سرزنش عالمانه، مواعظ و بیانات حكیمانه، برخورد كریمانه، حمایت مخفیانه، نیایشهای عارفانه، تربیت مجاهدانه و برخورد قاطعانه شكل گرفت.

1. رسالت بیداركننده

الف. معرفی اهل‏بیت‌ علیهم‌ السلام

وقتی اسیران اهل‏بیت‌علیهم‌السلام به شام وارد شدند، مردی جلوی امام‌علیه‌السلام ایستاد و گفت: سپاس خدایی كه شما را كشت و نابود ساخت و مردمان را از شرّتان آسوده كرد و امیرالمؤمنین را بر شما پیروز گردانید. امام علی بن الحسین‌علیهما‌السلام خاموش ماند تا آن مرد شامی آنچه در دل داشت، بر زبان آورد. آن گاه امام‌علیه‌السلام از او پرسید: قرآن خوانده‌ای؟

ـ آری.

ـ این آیه را خوانده‌ای: «قُلْ لاَّ أسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» (9)؟

ـ آری.

ـ و این آیه را: «وَءَاتِ ذَالْقُِرْبَی حَقَّهُ» (10)؟

ـ آری.

ـ و نیز این آیه را: «إنَّمَا یرِیدُ اللهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً» (11)؟

ـ آری.

ـ‌ای پیرمرد! این آیه‌ها در حقّ ما نازل شده است. ماییم ذوی القربی، ماییم اهل بیت پاكیزه از هرگونه آلایش. پیرمرد دانست آنچه دربارة اسیران شنیده است، درست نیست، و آنان خارجی نیستند؛ بلكه فرزندان پیغمبرند، و از آنچه گفته بود، پشیمان شد و گفت: خدایا! من از بغضی كه از اینان در دل داشتم، به درگاهت توبه می‌كنم. من از دشمنان محمد و آل محمد بیزارم. (12)

از درخشان‌ترین صفحات زندگی پیامبرِ عاشورا، كه در لباس اسارت، انقلابی شگفت آفرید و نام و یاد اهل‏بیت‌علیهم‌السلام را زنده كرد، سخنان زیبای حضرت در مسجد اموی شام بود. آنگاه كه یزید با اصرار مردم به امام‌علیه‌السلام اجازه داد، امام‌علیه‌السلام بر عرشة منبر قرار گرفتند و پس از حمد و ثنای پروردگار، چنین فرمودند: «أیهَا النَّاسُ! اُعْطِینَا سِتّاً وَفُضِّلْنَا بِسَبْعٍ اُعْطِینَا الْعِلْمَ وَالْحِلْمَ وَالسَّمَاحَةَ وَالْفَصَاحَةَ وَالشَّجَاعَةَ وَالْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَفُضِّلْنَا بِأنَّ النَّبی الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَمِنَّا الصِّدِّیقُ وَمِنَّا الطَّیارُ وَمِنَّا أسَدُ اللهِ وَأسَدُ رَسُولِهِ وَمِنَّا سِبْطاً هَذِهِ الأمَّةِ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَمَنْ لَمْ یعْرِفْنِی أنْبَأتُهُ بِحَسَبِی وَنَسَبِی أیهَا النَّاسُ أنَّا بْنُ مَكَّةَ وَ مِنی أنّا بْنُ زَمْزَمَ وَالصَّفَا…؛ (13)

مردم! خداوند به ما خاندان پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله شش امتیاز ارزانی داشته و با هفت فضیلت بر دیگران برتری بخشیده است: خدا به ما علم، حلم، بخشش و بزرگواری، فصاحت، شجاعت و محبت مكنون در دلهای مؤمنان بخشیده است. و هفت فضیلت ما این است كه: پیامبر برگزیدة خدا از ماست، صدّیق (علی بن ابی طالب‌علیهما‌السلام) از ما است، جعفر طیار از ما است. شیر خدا و شیر رسول او (حمزه سید الشهداء) از ما است، دو سبط این امت (حسن و حسین‌علیهما‌السلام) از ما است.‌ای مردم! هر كس مرا می‌شناسد كه می‌شناسد، و اگر كسی مرا نمی‌شناسد، خود را به او می‌شناسانم. من پسر مكه و منایم. من پسر زمزم و صفایم..»

در ادامه حضرت به معرفی پیامبر خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله اشاره فرمودند: «أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا بْنُ خَیرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى أَنَا بْنُ خَیرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى أَنَا بْنُ خَیرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى أَنَا بْنُ خَیرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِی الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِی بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى أَنَا ابْنُ مَنْ «دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنى» أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَیهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَى أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى‏؛ (14)

من فرزند آن بزرگواری هستم كه حجر الاسود را با گوشة عبا برداشت. من فرزند بهترین كسی هستم كه احرام بست و طواف و سعی به جا آورد. منم فرزند بهترین انسانها، منم فرزند كسی كه در شب معراج از مسجد الحرام به مسجدالاقصی برده شد. منم فرزند كسی كه در سیر آسمانی به سدرة المنتهی رسید. منم پسر كسی كه در سیر ملكوتی آنقدر به حق نزدیك شد كه رخت به مقام «قَابَ قَوْسَینَ أوْ أدْنَی» كشید. منم فرزند كسی كه با فرشتگان نماز گزارد. منم فرزند كسی كه خداوند بزرگ به او وحی كرد. منم فرزند محمد مصطفی.»

در ادامه حضرت به قطره‌ای از بحر فضایل امیرالمؤمنین علی‌علیه‌السلام اشاره كرده، فرمودند: «أَنَا ابْنُ عَلِی الْمُرْتَضَى أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَینَ یدَی رَسُولِ اللَّهِ بِسَیفَینِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَینِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَینِ وَ بَایعَ الْبَیعَتَینِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَینٍ وَ لَمْ یكْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَینٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَینِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَا ابْنُ الْمُؤَیدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیكَائِیلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاكِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَیشٍ أَجْمَعِینَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِینَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِینَ وَ مُبِیدِ الْمُشْرِكِین وَ…؛ (15)

منم فرزند علی مرتضی. من فرزند كسی هستم كه بینی گردنكشان را به خاك مالید تا به كلمة توحید اقرار كردند. من پسر آن كسی هستم كه برابر پیامبر با دو شمشیر و با دو نیزه می‌رزمید، و دو بار هجرت و دو بار بیعت كرد، و در بدر و حنین با كافران جنگید، و به اندازة چشم بر هم زدنی به خدا كفر نورزید. من فرزند صالح مؤمنان، وارث انبیا، از بین برندة مشركان، امیر مسلمانان، فروغ جهادگران، زینت عبادت‌كنندگان و افتخار گریه‌كنندگانم. من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل‏بیت پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله هستم. من پسر آنم كه جبرئیل او را تأیید و میكائیل او را یاری كرد. من فرزند آنم كه از حرم مسلمانان حمایت فرمود و با مارقین، ناكثین و قاسطین جنگید و با دشمنانش مبارزه كرد. من فرزند بهترین قریشم. من پسر اولین كسی هستم از مؤمنین كه دعوت خدا و پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را پذیرفت. من پسر اوّل سبقت‌گیرندة در ایمان و شكنندة كمر متجاوزان و از میان‌برندة مشركانم… .»

امام زین العابدین‌ علیه‌ السلام در شناساندن شجره‌نامة امامت و رسالت آنقدر داد سخن داد كه صدای گریه و نالة مردم بلند شد. یزید ترسید و به مؤذن دستور داد تا اذان بگوید. وقتی مؤذن به «أشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله» رسید، امام‌علیه‌السلام از بالای منبر رو به یزید كرد و فرمود: آیا محمد‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله جدّ من است یا جدّ تو؟ اگر بگویی جدّ تو است، دروغ گفته‏ای و حق را انكار كرده‌ای، و اگر بگویی جدّ من است، پس چرا فرزندان او را كشتی؟ (16)

شامیان حاضر در مسجد كه تحت تأثیر تبلیغات امویان، در غفلت به سر می‌بردند و خاندان پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را نمی‌شناختند، با این بیان امام‌علیه‌السلام متوجه واقعیت شدند.

ب. اشكهای ریزان

صدای گریه‌های امام سجاد‌علیه‌السلام دلها را می‌لرزاند و سنگدل‌ترین افراد را منقلب می‌كرد. امام‌علیه‌السلام با نماد اشك، افشاگر جنایات امویان بود. جنایاتی كه هرگز از دامان آن دودمان كه داعیة مسلمانی داشتند، پاك‌شدنی نبود. خیلیها كه فقط شنیده بودند اتفاقی افتاده است؛ اما تصور نمی‌كردند اوج جنایت تا كجا رسیده، وقتی صدای لرزان و اشك ریزان امام‌علیه‌السلام را در كوچك‌ترین مناسبت ـ مثل بریدن سر گوسفندی یا دیدن طفل شیرخوارة تشنه‌كامی ـ می‌دیدند، اگر شیعه بودند، سر تا پا گرد شمع وجود امام خویش می‌سوختند و اگر شیعه نبودند و مسلمان بودند، باز احساس مسئولیت می‌كردند؛ چرا كه هنوز حدیث: «اِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثِّقْلَینِ كِتَابَ اللهِ وَعِتْرَتِی أهْلَ بَیتِی وَ اِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّی یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ» (17) را روایت می‌كردند و امانت‏داری در قبال عترت نبوی‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را وظیفۀ خود می‏دانستند. و اگر غیرمسلمان بودند نیز به عنوان یک انسان داوری می‏کردند و از دشمنان حضرت ابراز تنفر می‌نمودند.

امام سجاد‌ علیه‌ السلام برای زنده نگه داشتن خاطرة شهیدان كربلا، در مناسبتهای گوناگون بر عزیزانش گریه می‌كرد. تا چشم مباركش به آب می‌افتاد، اشك از چشمانش سرازیر می‌شد. وقتی علت این كار را می‌پرسیدند، می‌فرمود: چگونه گریه نكنم، در حالی كه یزیدیان آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزاد گذاشتند؛ ولی به روی پدرم بستند و او را تشنه به شهادت رساندند. وقتی علت این همه اشك و ناله را از او می‌پرسیدند، در جواب می‌فرمود: مرا ملامت نكنید. یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم‌علیهم‌السلام، پیامبر و پیامبرزاده بود. او دوازده پسر داشت، خداوند متعال یكی از آنان را مدتی از نظرش غایب كرد، در اندوه این فراق موقتی، موهای سر یعقوب سفید، كمرش خمیده و نور چشمانش از شدت گریه از دست رفت، در حالی كه پسرش در این دنیا و زنده بود؛ اما من با چشمان خودم پدر و برادز و 17 تن از خانواده‌ام را دیدم كه مظلومانه كشته شده و بر زمین افتادند. پس چگونه اندوه من تمام و گریه‌ام كم شود؟ (18)

2. افشاگری و سرزنش عالمانه

بنی امیه چهره واقعی خود را زیر پردة ریا و نیرنگ مخفی كرده بود. شهادت امام حسین‌علیه‌السلام تا حدّی از چهرة آنها پرده برداشت و اسراری را هویدا ساخت؛ ولی اسارت امام سجاد‌علیه‌السلام و افشاگری حضرت، انسانیتِ امویان را زیر سؤال برد و كاملاً چهره منافق‌صفت آنها را آشكار نمود. اینك نمونه‌هایی از این افشاگری و سرزنشها را مرور می‌كنیم:

الف. سرزنش پیمان‌شكنان كوفه

امام علی بن الحسین‌علیهم‌السلام در سرزنش مردم كوفه چنین فرمود: «أَیهَا النَّاسُ نَاشَدْتُكُمْ بِاللَّهِ هَلْ تَعْلَمُونَ أَنَّكُمْ كَتَبْتُمْ إِلَى أَبِی وَ خَدَعْتُمُوهُ وَ أَعْطَیتُمُوهُ مِنْ أَنْفُسِكُمْ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ وَ الْبَیعَةَ وَ قَاتَلْتُمُوهُ وَ خَذَلْتُمُوهُ فَتَبّاً لِمَا قَدَّمْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَ سَوْأَةً لِرَأْیكُمْ بِأَیةِ عَینٍ تَنْظُرُونَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله إِذْ یقُولُ لَكُمْ قَتَلْتُمْ عِتْرَتِی وَ انْتَهَكْتُمْ حُرْمَتِی فَلَسْتُمْ مِنْ أُمَّتِی؛ (19)

ای مردم! شما را به خدا سوگند! آیا به یاد دارید كه نامه‌هایی را برای پدرم نوشتید و او را خدعه كردید؟ و [در نامه‌هایتان] با او عهد و پیمان بستید و با او بیعت كردید؟ سپس با او به جنگ برخاستید و دست از یاری او برداشتید؟ وای بر شما از آنچه برای آخرت خویش تدارك دیده‌اید! چه زشت و ناروا اندیشیدید. به كدام دیده به سوی رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نظر خواهید نمود، آن گاه كه در روز قیامت به شما خواهد گفت: شما عترت مرا كشتید و هتك حرمت من نمودید، پس شما از امت من نیستید؟»

سخنان امام سجاد‌علیه‌السلام در كوفیان تحولی شگفت ایجاد كرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یكدیگر را سرزنش كردند. سپس حضرت بر این نكته تأكید كرد كه سیرت ما باید چون سیرت رسول خدا‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله باشد كه نیكوترین سیرت است. مردم كوفه كه مجذوب سخنان حماسی و مخلصانة سید ساجدان شده بودند، فریاد برآوردند: ما فرمانبردار توایم و از تو نمی‌بریم و با هر كس كه بگویی، پیكار می‌كنیم و با آنكه بخواهی، در آشتی به سر می‌بریم! یزید را می‌كشیم و از ستمكاران بر تو بیزاریم.

امام علی بن الحسین‌ علیهما‌السلام كه كوفیان را خوب می‌شناخت، فرمود: «هَیهَاتَ هَیهَاتَ أَیهَا الْغَدَرَةُ الْمَكَرَةُ حِیلَ بَینَكُمْ وَ بَینَ شَهَوَاتِ أَنْفُسِكُمْ أَ تُرِیدُونَ أَنْ تَأْتُوا إِلَی كَمَا أَتَیتُمْ إِلَى آبَائِی مِنْ قَبْلُ كَلَّا وَ رَبِّ الرَّاقِصَاتِ فَإِنَّ الْجُرْحَ لَمَّا ینْدَمِلُ قُتِلَ أَبِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ بِالْأَمْسِ وَ أَهْلُ بَیتِهِ مَعَهُ وَ لَمْ ینْسِنِی ثُكْلَ رَسُولِ اللَّهِ وَ ثُكْلَ أَبِی وَ بَنِی أَبِی وَ وَجْدُهُ بَینَ لَهَاتِی وَ مَرَارَتُهُ بَینَ حَنَاجِرِی وَ حَلْقِی وَ غُصَصُهُ یجْرِی فِی فِرَاشِ صَدْرِی وَ مَسْأَلَتِی أَنْ لَا تَكُونُوا لَنَا وَ لَا عَلَینَا؛ (20)

هیهات! هیهات!‌ای فریبكاران دغل‌باز،‌ای اسیران شهوت و آز! می‌خواهید با من هم كاری كنید كه با پدرانم كردید؟ نه به خدا! هنوز زخمی كه زده‌اید، خون‌فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان. تلخی این غمها گلوگیر و اندوه من تسكین‌ناپذیر است. از شما می‌خواهم نه با ما باشید، نه بر ما.»

ب. سرزنش مردم بعلبك

در مسیر كاروان اسرای كربلا، شلاق خنده‌های مردم بعلبك، جسم رنجور یتیمان و زنان داغدیده را به‏شدت شكنجه می‌داد. ساكنان بعلبك تا شش مایلی از شهر بیرون آمده و به روش خاص خود، به جشن و شادی پرداخته بودند. امام سجاد‌علیه‌السلام بعد از آنكه عمه‌شان‌ام كلثوم‌علیها‌السلام مردم آن شهر را این‌چنین نفرین فرمودند كه: «أبَادَ اللهُ كَثْرَتَكُمْ وَسَلَّطَ عَلَیكُمْ مَنْ یقْتُلُكُمْ؛ (21) خدا كثرت شما را نابود كند و شخصی را بر شما مسلط سازد كه شما را به قتل برساند.» در حالی كه قطرات اشك بر گونه‌هایشان می‌غلطید، با قلبی سوزان مردم غفلت‌زدة بعلبك را این‏گونه مورد خطاب قرار دادند و فرمودند:

وَهُوَ الزَّمَانُ فَلاَ تَفْنَی عَجَائِبُهُ                    مِنَ الْكِرَامِ وَمَا تُهْدَی مَصَائِبُهُ

فَلَیتَ شَعْرِِی إلَی كَمْ ذَا تُجَاذِبُنَا                فُنُونُهُ وَتَرَانَا لَمْ نُجَاذِبْهُ

یسْرَی بِنَا فَوْقَ أقْتَابٍ بِلاَ وِطَاءٍ                وَسَابِقُ الْعِیسِ یحْمِی عَنْهُ غَارِبُهُ

كَأنَّنَا مِنْ أسَارَی الرُّومِ بَینَهُمْ                    كَأنَّ مَا قَالَهُ الْمُخْتَارُ كَاذِبُهُ

كَفَرْتُمْ بِرَسُولِ اللهِ وَیحَكُمْ                    فَكُنْتُمْ مِثْلَ مَنْ ضَلَّتْ مَذَاهِبُهُ (22)

«آری، روزگار است و شگفتیهای پایان‌ناپذیر و مصیبتهای مداوم آن.‌ای كاش می‌دانستم كشمكشهای گردون تا كی و تا كجا ما را به همراه می‏برد و تا چه وقت روزگار از ما روی برمی‌تابد و ما را بر پشت شتران برهنه سیر می‌دهد، در حالی كه سواران بر شترهای نجیب، خویش را از گزند دشواریهای راه در امان می‌دارند، گویی كه ما اسیران رومی هستیم كه اكنون در حلقة محاصرة ایشان قرار گرفته‌ایم. وای بر شما،‌ای مردمان غفلت‌زده! شما به پیامبر اكرم‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله كفر ورزیدید و زحمات او را ناسپاسی كردید و چون گمراهان راه پیمودید.»

3. مواعظ و بیانات حكیمانه

او همچون پدری دلسوز و مهربان، و بسان خورشیدی فروزان، راه هدایت و رستگاری را بر مردم روشن می‌نمود. حضرت هر جمعه در مسجد پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله مواعظ و بیانات حكیمانه‌ای را ایراد می‌فرمود و مردم را از گرفتار شدن در گرداب ظلمت و تباهی، بر حذر می‌داشت. (23) همچنین سخنان و مواعظ دیگری كه آن حضرت در جمع شیعیان و پیروان خاصّ خود ایراد می‌كردند، از طریق یارانی چون «ابو حمزه ثمالی» نقل شده است. امام‌علیه‌السلام با این شیوة حكیمانه، ضمن موعظه و نصیحت مردم، تفكرات اصیل اسلامی را به آنان منتقل می‌نمود، و در فضایی مناسب، اهداف و آرمانهای والای خود را عملی می‌ساخت.

نمونه‌ای از بیانات امام‌علیه‌السلام را به تفكر و تأمل می‌نشینیم:

«ای مؤمنان! شما را طاغوتیان دنیاطلب كه دل به دنیا سپرده و شیفتة آن شده‌اند و به دنبال نعمتهای بی‌ارزش و لذتهای زودگذر آن هستند، نفریبد… به جانم سوگند! در ایام گذشته حوادثی را پشت سر گذاشتید و از انبوه فتنه‌ها به سلامت گذشتید، در حالی كه پیوسته از گمراهان و بدعتگذاران و تبهكاران در زمین دوری و تبری می‌جستید، پس اكنون نیز از خدا یاری بخواهید و به سوی فرمانبری از خدا و اطاعت از «ولی خدا» كه از حاكمان كنونی شایسته‌تر است، برگردید… . از معاشرت با گنهكاران و آلودگان، همكاری با ستمگران و نزدیكی و تماس با فاسقان بپرهیزید و از فتنة آنان برحذر باشید و از آنان دوری بجویید و بدانید كه هر كس با اولیای خدا مخالفت ورزد و از دینی غیر از دین خدا پیروی كند و در برابر امر رهبری الهی خودسرانه عمل كند، در دوزخ گرفتار آتش شعله‌ور خواهد شد.» (24)

4. برخورد كریمانه

رفق و مدارا در رفتار امام زین العابدین‌علیه‌السلام مختصّ دوستان نبود؛ بلكه رفتار ایشان با دستگاه حاكمه عاری از خشونت بود و حتی المقدور روش ملایمت را به كار می‌گرفت، و این شیوه به خاطر مستحق بودن آنان به مدارا نبود؛ بلكه حكمت و مصلحت ایجاب می‌كرد كه در سایة چنین راهكاری خود و پیروانشان بتوانند به اهداف بلند انسانی و انجام دستورات الهی خویش نزدیك شوند و آنها را اجرایی سازند.

«مروان بن حكم» در قبال واكنشهای مردمی و ترس از تبعات ناگوار آن از محضر امام‌علیه‌السلام تقاضا كرد تا زن و فرزندش در پناه امام‌علیه‌السلام و در خانة حضرت مدتی را به سر ببرند و از خشم مردم كه بر ضدّ امویان راه افتاده بود، در امان باشند. حضرت جواب مثبت دادند تا به قولی «ادب باشد در مقابل بی‌ادبی امویان.» (25)

5. حمایت مخفیانه

دمیدن روح حماسه و ایثار در كالبد مسلمانان یكی از بركات قیام عاشورا بود. خطبه‌های بصیرت‌آفرین امام سجاد‌علیه‌السلام روحیة طاغوت‌ستیزی را در قالب قیامهای مردمی متبلور ساخت و باعث شد مردم علیه حكمرانان خودسر اموی دست به شورشهایی بزنند.

شاخص‌ترین این جنبشها بعد از حادثه جانسوز كربلا، سه قیام معروف است كه به نامهای: قیام توابین، قیام مختار و قیام مدینه در تاریخ مطرح است. گرچه امام سجاد‌علیه‌السلام در ظاهر (به علت خفقان شدید و استبداد حاكم) در این قیامها نقشی نداشت و در حالت تقیه به سر می‌برد؛ اما در واقع از رهبران اینها اعلام رضایت كرده و عملاً آنها را تأیید می‌نمود. (26)

6. نیایش های عارفانه

امام سجاد‌علیه‌السلام در عصری كه دشمنان، محراب را با خون اولیای خدا گلگون می‌ساختند و حقگویان برخاسته از محراب را مورد سخت‌ترین آزارها قرار می‌دادند، از محراب نیایش، مكتبی سرشار از آموزش و پرورش پدید آورد و نجواهای پنهانیش را رساتر از هر فریاد به گوش غفلت‌زدگان و راه‌گم‌كردگان زمانش و نیز فرزندان آیندة اسلام رساند.

امام علی بن الحسین‌علیهما‌السلام چنان در این میدان می‌كوشید كه وقتی فاطمه، دختر امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام آن تلاش طاقت‌فرسا و آن عبادت بی‌وقفه را در فرزند برادرش مشاهده كرد، بر سلامتی او بیمناك شد و از «جابر بن عبد الله» یاری خواست تا شاید امام سجاد‌علیه‌السلام را از آن همه زحمت و مرارت كه در مسیر عبادت به خویش روا می‌داشت، باز دارد. (27)

استفاده از این روش برای پاسداری از فرهنگ عاشورایی اسلام، حكایت از بصیرت عمیق و بینش زمان‌شناسانة آن حضرت دارد. دعاهای حضرت سید الساجدین‌علیه‌السلام كه در مجموعه‌های ارزشمندی همچون: صحیفة سجادیه، مناجات خمسة عشر، دعای ابو حمزة ثمالی، نیایشهای روزانه و… گرد آمده است، دل هر شنوندة عارف و اندیشمندی را می‌لرزاند و توجه به معانی بلند و باشكوه آن، تشنگان وادی كمال و معرفت را سیراب می‌سازد. در لابلای این عبارات وحی‌گونه، فلسفة قیام حسینی تبیین می‌گردد و انسان نیایشگر ناخواسته از حالت انزوا و خمودی به صحنة مبارزه با طاغوت و ستمگران سوق داده شده، راه عزّت حقیقی به وی نشان داده می‌شود.

مهم‌ترین نكته‌ای كه در نیایشهای امام سجاد‌ علیه‌السلام جلب توجه می‌كند، اهتمام آن حضرت به صلوات بر محمد و آل اوست كه بیش از تمام دعاها در صحیفة سجادیه تكرار می‌شود، به گونه‌ای كه اكثر موارد، در صدر و ذیل یا متن دعا، بارها این دعای مستجاب و والاقدر بیان می‌شود و دیگر حاجات و نیازها در جوار آن درخواست می‌گردد. اهتمام حضرت به این ذكر شریف با توجه به عصری كه مبارزه با اهل‏بیت‌علیهم‌السلام و یاران آن در رأس برنامه‌های حكومت اموی بوده است، و حتی لعن و سبّ امام علی‌علیه‌السلام و خاندانش همچنان ترویج می‌شده، شایان دقت است. همچنین نمایاندن عظمت اهل‏بیت‌علیهم‌السلام، ارزش محبت و توسل به آنان در آن دوران، نوعی مبارزه با دشمنان و مخالفین اهل بیت‌علیهم‌السلام به شمار می‌آید.

امام سجاد‌علیه‌السلام با آگاهی دقیق از شرایط و زمانی كه در آن می‌زیست، برای هدایت و ارشاد عموم اقدام كرد و در این راستا از سنگر پرصلابت دعا برای بیان معارف ناب اسلام و عقاید خود بهره گرفت. آری، كتیبة امام‌علیه‌السلام عرفان گشود و جانها را جرعه‌نوش «صحیفه سجّادیه»اش نمود.

7. تربیت مجاهدانه

یكی از شیوه‌های بصیرت‌آفرینی امام سجاد‌علیه‌السلام، پرورش و تربیت انسانهای مستعد و بصیر در میدان فتنه بود. شاگردانی كه چشمة فیضشان، دامن طبیعت را طراوت و جامعة خشك و بی‌حاصل آن روز را ثمر بخشید. افرادی كه هر یك مشعل‌دار هدایت جامعه بوده و افكار صحیح و ناب و ایده‌های امام‌علیه‌السلام را در بین مردم می‌گستراندند. شیخ طوسی‌رحمه‌الله در حدود 170 نفر از یاران و شاگردان آن حضرت را فهرست كرده است كه بیش‌تر آنان از امام سجاد‌علیه‌السلام بهره‌های علمی برده و روایت نقل كرده‌اند: سعید بن جبیر، ابو حمزة ثمالی، ابان بن تغلب، بشر بن غالب اسدی، جابر بن عبد الله انصاری، حسن بن محمد بن حنفیه، سلیم بن قیس هلالی، ابو الاسود دوئلی، فرزدق شاعر و… از جمله معروف‌ترین شاگردان و یاران امام سجاد‌علیه‌السلام می‌باشند كه در بصیرت‌بخشی به جامعة آن روز نقش مهمی ایفا نمودند.

حضرت با اقدام به خرید بردگان و سپس تعلیم و تربیت آنان در مكتب فضایل و كمالات علمی و عملی خود و آزاد كردن آنها در مناسبتهای مذهبی، به‏ویژه در شب عید فطر، تربیتی مجاهدانه را شروع نمود، تا آنجا كه آمار آزادشدگان توسط امام سجاد‌علیه‌السلام را تا چهار هزار برده نقل كرده‌اند. (28)

همچنین امام در مدینه، با تربیت طبقة موالی (عده‌ای از ایرانیان كه به عراق آمده و در آنجا با تشیع آشنا شده بودند) می‌كوشید تا اسلام صحیح و سلیم را به آنان منتقل نماید.

8. برخورد قاطعانه

یكی از شورانگیزترین بخشهای زندگی امامان‌علیهم‌السلام، برخورد با پشتوانه‌های فكری فتنه می‌باشد. آنها كه فكر و ذهن مردم را به سود قدرتهای جور جهت می‌دادند و زمینة فكری و ذهنی را برای پذیرش حكومت آنان فراهم می‌كردند. نمونة این‏گونه برخورد در زندگانی سیاسی امام چهارم‌علیه‌السلام، برخورد شدید آن حضرت با «محمد بن مسلم زهری» (29) محدّث درباری است.

امام سجاد‌علیه‌السلام با توجه به سوابق سیاه زهری، نامة تند و كوبنده و در عین حال خیرخواهانه و بصیرت‌آفرینی به وی نوشت كه بخشی از ترجمة آن را به تدبر می‌نشینیم:

«خدا ما و تو را از فتنه‌ها نگاه دارد و تو را از آتش دوزخ حفظ كند. تو در حالتی قرار گرفته‌ای كه هر كس این حالت تو را بشناسد، شایسته است به حال تو ترحم كند. نعمتهای گوناگون خدا بر تو سنگینی كرده است. خداوند بدن تو را سالم و عمرت را طولانی كرده و حامل علوم قرآن، فقیه، آشنا به احكام دین و عارف به سنت پیامبر‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله قرار داده، پس حجت او بر تو تمام گشته است… .

خداوند در برابر این نعمتها شكر آنها را بر تو واجب كرده و تو را به این وسیله آزمایش كرده است… . ببین فردا كه در پیشگاه خدا ایستادی و خداوند از تو پرسید كه نعمتهای او را چگونه شكر كردی، و در برابر حجتهای او چگونه به وظایف خود عمل نمودی، وضع تو چگونه خواهد بود؟ گمان نكن كه خداوند عذر تو را خواهد پذیرفت و از تقصیرت در خواهد گذشت، هرگز! خداوند در كتاب خود از علما پیمان گرفته است كه حقایق را برای مردم بیان كنند، آنجا كه فرموده است: «لَتُبَینُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ»؛ (30)

«كتاب آسمانی را برای مردم بیان كنید و كتمان نكنید.» بدان! كم‌ترین چیزی كه كتمان كردی و سبك‌ترین چیزی كه بر دوش گرفتی، این است كه وحشت ستمگر را به آرامش تبدیل كردی؛ چون به او نزدیك شدی، و هر بار تو را دعوت كرد، اجابت نمودی و راه گمراهی را برای او هموار ساختی. چقدر می‌ترسم كه بر اثر گناهانت، فردا جایگاهت با خیانتكاران یكی باشد و به خاطر آنچه به ازای همكاری با ستمگران به چنگ آورده‌ای، بازخواست شوی. چیزهایی را كه حقّ تو نبود، وقتی به تو دادند، گرفتی، و به شخصی نزدیك شدی كه هیچ حقی را به كسی باز نگردانده است و هنگامی كه او تو را به خود نزدیك كرد، هیچ باطلی را برطرف نكردی و كسی را كه دشمن خدا است، به دوستی برگزیدی. آیا چنین نبود وقتی او تو را دعوت كرد و مقرّب خود ساخت، مگر نمی‌بینی كه تو را دعوت به همكاری با خود می‌كنند و استوانة آسیاب ستمگری خویش قرار می‌دهند و تو را پلی قرار داده‌اند كه از روی آن به سوی كارهای خلافشان عبور می‌كنند و نردبانی ساخته‌اند كه از آن به بام گمراهی و ضلالتشان بالا می‌روند؟

… آنچه به تو داده‏اند، در مقابل آنچه كه از تو گرفته‌اند، چقدر ناچیز و كم‌ارزش است! اینك ببین چقدر اندك است آنچه از دنیا برای تو آباد كرده‌اند و چقدر زیاد است آنچه از آخرتت خراب كرده‌اند! بنگر چه می‌كنی و مراقب خویشتن باش و بدان كه دیگری مواظب تو نخواهد بود. نفس خود را همچون یك شخص مسئول، مورد محاسبه قرار بده… . گمان نكن كه من می‌خواستم تو را سرزنش و نكوهش كنم، نه، خواستم خداوند اشتباهات گذشته تو را جبران كند و دین از دست رفته‌ات را به تو بازگرداند، و در این كار، سخن خدا را یاد كردم كه فرمود: «وَذَكِّرْ فَإنَّ الذِّكْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»؛ (31) «تذكر بده؛ زیرا تذكر برای مؤمنان سودمند است.»

… وقتی دنیا در مثل تو با این سنّ زیاد و علم فراوان و نزدیكی اجل اثر بگذارد و علاقمند به آن باشی، چطور می‌تواند كسی كه جوان است و اطلاعی ندارد و بینش مختصری دارد و دارای خرد نیست، سالم بماند؟ «إنَّا لِلَّهِ وَإنَّا إلَیهِ رَاجِعُونَ». (32)

… دقت كن كه چگونه سپاسگزار مربی و منعم خود هستی كه از كوچكی تا بزرگی تو را مشمول نعمت خود قرار داده و چگونه بزرگ می‌داری كسی را كه به وسیلة دین خود تو را بین مردم شخصیت داده؟ این است سپاسگزاری تو در مقابل مأموریتی كه داری؟! بیم آن دارم كه چون آنها باشی كه در این آیه می‌فرماید: «أضَاعُوا الصَّلاَةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یلْقُونَ غَیا»؛ (33) «آن گاه، پس از آنان جانشینانی به جای ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروی كردند، و به زودی [سزای] گمراهی [خود] را خواهند دید.» تو را مأمور به انجام دستورات قرآن نموده و علم خود را به تو سپرده؛ ولی آن را ضایع كرده‌ای. خدا را سپاسگزارم كه مرا از گرفتاریهای تو سالم نگه داشته است. والسلام.» (34)

پی‌نوشـــــــــــــت‌ها:

(1). علل الشرایع، شیخ صدوق، انتشارات مكتبة الداوری، ج‏1، ص‏233.

(2). امام صادق‌علیه‌السلام فرمودند: «اِرْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ الْحُسَینِ‌علیه‌السلام إلاَّ ثَلاَثَةً: أبُو خَالِدٍ الْكابُلِی، یحْیی بْنُ‌ام الطَّوِیلِ وَجُبَیرُ بْنُ مُطْعِم؛ پس از شهادت امام حسین‌علیه‌السلام مردم از اطراف خاندان پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله پراكنده شدند، جز سه نفر: ابو خالد كابلی، یحیی بن‌ام الطویل و جبیر بن مطعم.» (بحار الانوار، علامه مجلسی، مؤسسۀ الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج46، ص‏144.

امام سجاد‌علیه‌السلام فرمودند: «در مكه و مدینه بیست مرد وجود ندارند كه ما را دوست داشته باشند؟» همان، ص‏143.

(3). سیرۀ پیشوایان، مهدی پیشوایی، به نقل از: تاریخ تمدن اسلام، ترجمة علی جواهر كلام، امیر كبیر، تهران، ج‏4، ص‏100.

(4). همان، به نقل از: الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، دار صادر، بیروت، 1399 ق، ج‏4، ص‏520.

(5). همان، به نقل از: مروج الذهب و معادن الجواهر، مسعودی، دار الاندلس، بیروت، ج‏3، ص‏91.

(6). همان، به نقل از: الكامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج‏4، ص‏359.

(7). همان، ص‏375.

(8). همان، به نقل از: مروج الذهب و معادن الجواهر، مسعودی، دار الاندلس، بیروت، ج‏3، ص‏166 و 167.

(9). شورا/ 23.

(10). اسراء/ 26.

(11). احزاب/33.

(12). بحارالانوار، الجامعۀ لدرر أخبار الأئمۀ الأطهار، علامه مجلسی، ج45، ص156.

(13). همان، ص‏138.

(14). همان.

(15). همان، ص‏139.

(16). همان، ص‏140.

(17). أمالی، طوسی، ص‏547.

(18). لهوف، سید بن طاووس، ص‏380.

(19). بحار الانوار، ج‏45، ص‏112؛ اعیان الشیعه، سیدحسین بروجردی، ج‏1، ص‏613؛ حیاة الامام زین العابدین، ص‏167 ـ 168؛ نفس المهموم، شیخ عباس قمی، ص‏217؛ اللهوف، سید بن طاووس، ص‏157 ـ 159؛ مقتل ابی مخنف، ص‏99.

(20). همان.

(21). بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، علامه مجلسی، ج‏45، ص‏126.

(22). همان، ص‏127.

(23). تحف العقول، حسین بن علی بن شعبه، نشر جامعه مدرسین، قم، 1404 ق، چاپ دوم، ص252.

(24). همان، ص‏252.

(25). تاریخ خلفا، ج‏2، ص‏618.

(26). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج‏45، ص‏350.

(27). همان، ج‏46، ص‏60.

(28). كشف الغمة فی معرفة الائمة، علی بن عیسی، ملقب به بهاء الدین اربلی (م 693 ق)، ج‏2، ص77.

(29). زهری یكی از تابعان و فقیهان عصر امام سجاد‌علیه‌السلام و از محدّثان بزرگ مدینه بود؛ اما خلفای بنی‏امیه به منظور بهره‌برداری از شهرت او در جهت مشروعیت بخشیدن به حكومت خویش، او را به دیار خویش جذب كردند و او به منظور برخورداری از ثروت و رفاه دربار بنی‏امیه، از همنشینان عبد الملك بن مروان و بعد از او از مقربان دربار فرزندان وی گردید. هشام بن عبد الملك او را معلم فرزندان خود قرار داد و او تا آخر عمر این سمت را به عهده داشت. او كه كاملاً به دربار بنی امیه وابسته شده بود؛ احادیثی به نفع آنها جعل یا تحریف می‌كرد. (ر. ك: سفینة البحار، حاج شیخ عباس قمی، ج‏1، ص‏573، «ماده زهر»).

(30). آل عمران/ 187.

(31). الذاریات/ 55.

(32). بقره/ 156.

(33). مریم/ 59.

(34). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج‏17، ص‏120.

 

منبع: مبلغان،شماره 147.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=18081

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

10 + 15 =

آخرین مطالب