یکشنبه 2 اردیبهشت 1403 برابر با Sunday, 21 April , 2024

نشست 24: رابطه علم تاریخ و کلام

سخنران: دکتر مجید کافی 

اهم مطالب: تفاوت های کلام و علم تاریخ/ دو نوع رابطه/ تاثیر کلام بر تاریخ در انتخاب موضوع و مراحل دیگر تحقیق/ –نتیجه: –1- پذیرش تاریخ کلامی، سخت است. –2- اثبات وقايع تاريخي با مقدمات كلامي حجيت همگاني ندارد/ پیامدهای باور به تاریخ کلامی/ تاریخ انتقادی/ پیامد تاثیر باورهای کلامی در تاریخ نگاری اسلامی/ تاثیر باورهای کلامی در تاریخ نگاری شیعی 

 

 

بیست و چهارمین نشست سیره پژوهی در روز سه شنبه 16 مهر 1392 با حضور مدیر، دانش پژوهان و برخی از اساتید گروه تاریخ و جمعی از تاریخ و سیره پژوهان در سالن شهید عارف الحسینی مجتمع آموزش عالی امام خمینی (ره) برگزار گردید. 

موضوع این نشست رابطه تاریخ و کلام و سخنران آن آقای دکتر مجید کافی بود. 

در ابتدای این نشست آقای دکتر صفری با بیان این که این نشست به پیشنهاد آقای کافی در نقد سخنان حجت الاسلام و المسلمین آقای سبحانی که در چند نشست گذشته درباره همین موضوع صحبت کرده اند برگزار گردید، افزود: بناست در نشست آینده، مناظره ای با حضور هر دو بزرگوار صورت گیرد.   

در ادامه آقای دکتر کافی مباحث خود را با بیان این نکته آغاز کرد که قدم اول درباره یک علم و رابطه آن با علم دیگر، مشخص نمودن جغرافیای محل بحث است. 

وی در این باره افزود: ما می خواهیم از منظر فلسفه علم به این مساله بپردازیم که ممکن است با نگاه دیگران متفاوت باشد. سوالی که در این جا مطرح می شود این است که آیا باورهای کلامی در بررسی تاریخی تاثیر دارد؟ و اگر دارد چگونه تاثیری است؟ 

رابطه كلام و علم تاريخ از مباحث ذيل رابطه دانش و ارزش (گزاره‌هاي هست و بايد) و رابطه دانش و ارزش از مباحث فلسفه علم می باشد. بنابراین اگر بحث رابطه دانش و ارزش با مصداق كلام و مطالعات تاريخي بررسي شود، از مباحث فلسفه نقدي تاريخ (يا فلسفه علم تاريخ) خواهد بود.

 

تفاوت های کلام و علم تاریخ 

 از این منظر کلام و تاریخ دارای چند تفاوت اساسی در تعریف، موضوع، روش و غایت هستند. 

در تعریف: کلام، مجموعه آگاهی ها و روش های حاصل شده در جواب شبهات است ولی علم تاریخ، مجموعه گزاره هایی است که با روش های مقبول و مرسوم از نظر مورخان به دست آمده است. 

در موضوع: موضوع کلام، شبهات وارد شده به شریعت، باورها و اخلاقیات دین است ولی موضوع علم تاریخ وقایع و پدیده هایی است که در گذشته به وقوع پیوسته است. 

در روش: کلام، در راستای هدف خود از همه روش ها (عقلی، نقلی و تجربی) استفاده می کند ولی علم تاریخ از روش نقلی تاریخی با رویه های مطالعه موردی یا تطبیقی بهره می برد. 

در غایت: هدف کلام، تبیین، تبلیغ و دفاع از دین است ولی هدف علم تاریخ تحری حقیقت و فهم واقعیت گذشته است. 

 

دو نوع رابطه بین کلام و علم تاریخ 

–از آنجا كه تاريخ، مشترك لفظي و به معناي گذشته و آگاهي نسبت به گذشته است، دو نوع رابطه دو سويه بين تاريخ و باورها و ارزشهاي كلامي متصور است:

–1. رابطه دوسوية پديده‌هاي گذشته و باورهاي كلام؛ تأثير پاره‌اي از باورها و ارزشهاي كلامي در شكل‌گيري وقايع و پديده‌هاي تاريخي و بر عكس تأثير وقايع و پديده‌هاي تاريخي بر شكل‌گيري يا رواج پاره‌اي از باورها و ارزشهاي كلامي؛

–2. رابطه دو سوية باورهای كلامي و مطالعات تاريخ در انتخاب موضوع، روش وغایت. 

–بنابراین اگر باورهاي كلامي بر علم تاريخ تاثیر بگذارند، تاريخ كلامي شكل مي ‌گيرد. در مقابل، چند تاریخ دیگر به نام های تاریخ تفسیری، تاریخ پوزیتیویستی و تاریخ انتقادی وجود دارد که در این بحث بیشتر به تاریخ انتقادی خواهیم پرداخت. 

–سوال مهم این جاست که تاثیر کلام بر تاریخ در چه حوزه  ای می تواند علم تاریخ را به تاریخ کلامی مبدل کند؟ 

–

تاثیر کلام بر تاریخ در انتخاب موضوع تحقیق 

–اکثر فیلسوفان علم، معتقدند که کلام می تواند برای شما موضوع انتخاب کند و این جا تاریخ، کلامی نمی شود. «وبر» ميان ربط ارزشي (در مرحلة گزينش موضوع) و بي‌‌‌طرفي ارزشي (در مرحلة انجام تحقيق) تمايزي آشكار قائل شده است. وبر معتقد است، محقق مي‌تواند بر اساس ارزشهاي خود موضوع خاصي را انتخاب كند «ربطِ ارزشي». 

حتي فراتر از اين، به نظر وبر هميشه در گزينش مسئله تحقيق، يک عنصر ارزشي در کار است و هيچ معيار ذاتاً علمي براي اين کار وجود ندارد. وي تأکيد مي‌‌‌کند که برگزيدن اين روش، عينيت علم تاريخ را به خطر نمي‌‌‌اندازد؛ چرا که مسئله درست يا نادرست بودن يک قضيه، از نظر منطقي جدا از ربطِ آن قضيه به ارزش‌‌‌هاست. وبر معتقد است که بعد از گزينش موضوع، در ادامة روند تحقيق و در مرحلة بررسي و تبيين علّي‌‌‌، بايد از صدور هر گونه حکم ارزشي خودداري کرد. 

–دخالت باورهای کلامی در مراحل دیگر تحقیق

–باورها و ارزشهاي كلامي ممکن است در جمع‌آوري و تحليل داده‌ها و ارزيابي و قضاوت داده ‌هاي جمع ‌آوري شده تاثیر داشته باشند که در بين اكثر فيلسوفان علم، اين تأثيرگذاري باورها وارزشها در فرايند توليد علم مردود است و بر فرض تأثير باورها و ارزشهاي كلامي در فرايند داوري، علم تاريخ توليد نمي ‌شود، بلكه نوعي ايدئولوژي يا تاريخي كلامي به وجود مي‌آيد.

–نتیجه 

–1- پذیرش تاریخ کلامی، سخت است. 

–اگر بپذيريم كه هر علمي امكان دارد و مطلوب است توأم با باورها و ارزشهاي كلامي باشد، پذيرش و باور به علم تاريخ توأم با ارزشها سخت است.

–شايد بتوان قائل به ارزشي بودن هر علمي غير از تاريخ شد و در داوريها توجه به بايدها و نبايدها كرد. اما در تاريخنگاري و مطالعات تاريخي به دليل فهم واقعيت اتفاق افتاده در گذشته، نگاه ارزشي مخل هدف تاريخنگاري (فهم واقعيت اتفاق افتاده در گذشته) است؛ چرا كه زمان پديده‌هاي تاريخي گذشته است و در آن آنچه بايد باشد، و آنچه خوب است، معنا ندارد. لذا بايد در تاريخنگاري واقعيت محقق شده فهم و دنبال شود. 

–2- اثبات وقايع تاريخي با مقدمات كلامي حجيت همگاني ندارد

–اگر هدف تاريخنگاري اين است كه واقعه‌اي را ثابت كند كه كسي هم كه مسلمان نيست و مبادي اسلام را قبول ندارد، آن را بپذيرد، بايد مبتني بر نقل صحيح باشد. اگر يك مورخ مسيحي گفت فلان واقعه يا جنگي كه بين پيامبر و فلان فرقه رخ داد، دروغ است و دليل اقامه كند كه چون اسناد و مدارك تاريخي خلاف آن را نشان مي‌دهد، اگر اسناد و مدارك معتبر وي را نپذيريم، از مقتضيات عقل بشري عدول كرده‌ايم. معيار قابل قبول بودن علم تاريخ اين است كه مقدمات اثبات يا رد يك واقعيه تاريخي، اسناد و مدارك تاريخي باشد. لذا مقدمات اثبات يا رد نمي‌تواند از دين گرفته شده باشد. بله اگر مقدمات از متون معتبر ديني گرفته شود، فقط براي مسلمانان معتبر است و لاغير. 

–

پیامدهای باور به تاریخ کلامی 

–1. وقتي تاريخ كلامي مي‌شود، تقدس پيدا مي‌كند.

–2. منابع تاريخي معتبر و غيرقابل نقد مي‌گردد.

–3. تاريخ كلامي به دنبال فهم واقعيت گذشته و تحري حقيقت نيست.

–4. تأثير ارزشها و باورهاي كلامي در علم تاريخ از جمله مانع فهم واقع و عينيت‌گرايي و علمي شدن مطالعات تاريخي خواهد بود.

–

تاریخ انتقادی

–این پیامدها سبب موضع گیری برخی مورخان و شکل گیری علم تاریخ انتقادی گردیده است که هدف آن پيراستن علم تاريخ از باورهاي و ارزشهاي كلامي است. 

–فعاليت تاريخ انتقادي بسيار نزديك به كارهايي است كه در نقد حديث انجام مي‌شود. در تاريخ انتقادي به نقد گفته‌هاي مورخان كلامي پرداخته مي‌شود. به عبارت ديگر تاريخ انتقادي روشهاي جديد نقد متن را در مورد تاريخنگاريها و مطالعات تاريخي با رويكرد كلامي به كار مي‌گيرد.

–تاريخ انتقادي چهار هدف را دنبال می کند: 1. تقدس ‌زاديي از تاريخنگاريهاي با رويكرد كلامي؛ 2. برجسته كردن تأثيرات كلامي در مطالعات تاريخي؛ 3. مخدوش كردن اعتبار پاره ‌اي از منابع تاريخي؛ 4. پيرايش نتايج مطالعات تاريخي از باورها و ارزشهاي كلامي است. 

مورخ انتقادي بر خلاف مورخ كلامي كسي است كه ديگر راضي نمي‌شود بگويد از امامان نقل شده است كه فلان و بهمان حادثه اتفاق افتاده و بنابر اين من معتقدم كه اتفاق افتاده است. مورخ انتقادي مي‌گويد، از امامان نقل شده است كه اتفاق افتاده و بر من است كه تعيين كنم آنها اصلا بيان شده‌اند يا نه، و در صورت بيان شدن، درست نقل شده‌اند يا نه، و در صورت نقل شدن به طور درست، چه معنايي مي‌دهند و آيا اصلا امامان در مورد بيان فلان حادثه مراد جدي داشته‌اند؟ 

 

پیامد تاثیر باورهای کلامی در تاریخ نگاری اسلامی 

–جهت‌گيري كلامي و ايدئولوژيك در مطالعات تاريخ اسلام سبب تقسيم تاريخ نگاري اسلامي به دو قطب متضاد و درگير با هم در طول تاريخ شده است. با تقسيم تاريخ نگاري به شيعي و سني، شناخت حقايق تاريخي داراي دو روي متناقض مي‌شوند و مفاهيم و اصطلاحات تاريخي نيز داراي دو معناي متضاد خواهند شد; نتايج و اهدافي كه هر كدام از اين دو تاريخنگاري به آن منتهي مي‌شوند در تناقض با ديگري بوده و حتي مباني آن نيز در اثر اين جهت‌گيري‌ها تغيير خواهد كرد.

 

تاثیر باورهای کلامی در تاریخ نگاری شیعی 

اختلاف ريشه‌اي بين دو تاريخنگاري، بعد از به وجود آمدن و گسترش، رنگي مجاز به جهت‌گيري ايدئولوژيك داد; تا آنجا كه مورخان نيز بر ضرورت التزام كلامي و ايدئولوژيك و گرايش خويش به خاستگاه‌هاي مذهبي خود تأكيد دارند. تاريخ‌نگاري شيعي مملو از گرايشهاي كلامي و ايدئولوژيك است. شاهد آن جنجال و مناقشات بيرون حيطة علمي‌اي است كه بر سر انتشار پاره‌اي از مقالات تاريخي در چند سال اخير به وجود آمده است. كتاب شهيد جاويد بر اساس يك بينش و گرايش كلامي و ايدئولوژيك نگاشته شده است و كتاب شهيد آگاه بر اساس يك بينش و گرايش كلامي ديگر. 

 

جمع بندی

–در برابر اين دو گانگي ‌هايي كه در تمام سطوح تحليل به آنها مي‌رسيم، سؤالي وجود دارد كه دائماً تكرار مي‌شود: «آيا بر اساس دو نوع تاريخ نگاري، ما دو نوع حقيقت تاريخي داريم؟» مي‌توان ادعا كرد كه دو نوع تاريخ نگاري يا علم تاريخ ـ تاريخ نگاري سني و تاريخ نگاري شيعي ـ وجود ندارد. اگر دو نوع تاريخنگاري وجود داشته باشد به معناي آن است كه تاريخ علم نيست، بلكه فقط يك جهان‌بيني و ايدئولوژي است. اين حكم در واقع ميزان آثار منفي ايدئولوژي را بر علم تاريخ نشان مي‌ دهد: ايدئولوژي به مثابه يكي از موانع مهمي است كه علم تاريخ را از ادراك واقعيت دور مي‌كند و آن را به ابزاري كارا در جنگ ايدئولوژيك تبديل مي‌كند. 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=18979

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دوازده − ده =

آخرین مطالب