برخی از «امام علی شناسی های» قبل از انقلاب شخصیتی افراطی و تندرو از امام علی (ع) تصویر کردند که در این زمینه باید تأمل بیشتری صورت گیرد.
تقریبا همه عقلا اعتراف دارند که میانه روی و اعتدال در رفتارها فضیلت اخلاقی است، اما طبیعت بخشهایی از زندگی آدمی به خصوص سیاست، این است که انسان را به سمت افراط می کشاند. به خصوص وقتی کسی فکر کند که رقیبانش همه منحرف هستند. در این موارد است که گویی خود را ملزم به کارهایی می داند که دیگران را حذف کند تا مبادا انحراف دامن جامعه را بگیرد! به عبارت دیگر خطر افراط در حوزه سیاست که حوزه ای متنفذ در همه عرصه هاست، بسیار جدی است. از نظر برخی از سیاسیون گویی تا افراطی و اصرار انکار جد و گاه خشن نسبت به مخالفان و رقیبان در کار نباشد، کاری از پیش نخواهد رفت. شکل دیگر این سخن این است که گویی در مسیر افراط گری است که می توان دیگران را جذب کرد و قلوبشان را مطمئن ساخت که افراط کار حق و دیگران بر باطل هستند.
از سوی دیگر، وقتی انقلاب علیه نظام حاکم ستمگر پدید می آید، چنان می نماید که گویی بدون افراط نمی توان قدم از قدم برداشت. بسیاری از تحلیلگران، افراط در انقلابها را از لوازم آن می شمرند، اما حتی این افراد تاکید دارند که این مسیر به سرعت باید به سمت اعتدال برود. این امر در باره غالب انقلاب های دنیا وجود دارد، اما مهم این است که به سرعت اعتدال جایگزین شده و عدالتی فراگیر همراه با آرامش حاکم شود.
زمانی که رسول خدا (ص) حکومت خود را در مدینه برپا کرد، جنگ بدر برپا شد و هفتاد نفر اسیر شدند. بسیاری قصد داشتند پیامبر را به خشونت کشانده و او را وادار کنند تا همه اسرا را بکشد، اما پیامبر زیر بار نرفت و به جز دو مجرم کسی را نکشت. بعدها در حدیبیه هم همانها تأکید داشتند تا مسیر خشونت را پیش پای پیامبر (ص) بگذارند و او را به جنگ بکشانند، اما حضرتش نپذیرفت. وقتی هم سپاه اسلام مکه را گرفت، باز از بسیاری از مجرمان قطعی گذشت و فضایی دوستانه ایجاد کرد.
تجربه دیگر ماجرای شورش بر عثمان است. در حالی که بسیاری از مخالفان عثمان، حتی از میان صحابه، در جریان شورش بر وی، دست به افراط بردند، امام علی (ع) سخت طرفدار رویه اعتدال بود و به هیچ روی خود را درگیر برخوردهای تند نکرد، ضمن آن که انتقادات خود را داشت و بارها به زبان آورد. ایشان واسطه گفتگوی میان مخالفان و خلیفه شد و این نهایت اعتدال را نشان میدهد. تاریخ گواه است که حضرت به هیچ روی به شورشیان نپیوست.
اندکی بعد زمانی که امام علی (ع) دعوت به پذیرش خلافت شد، احساس کرد که مسیر جامعه رو به خشونت است، بنابرین اصرار کرد تا از آن پرهیز کرده و وارد آن نشود، اما عده ای که برخیرتندرو بودند اصرار بر آمدن حضرت کردند. امام که مخالف آمدن به صحنه بود، به خاطر آنان پذیرفت، اما شرط کرد که اطاعت کامل داشته باشند. اما مع الاسف گرایش به خشونت مشکلاتی را پدید آورد که بیش از پیش دنیای اسلام را گرفتار مشکل کرد.
تاریخ گواه است که امام علی (ع) تمام تلاش خود را کرد تا جلوی جنگ جمل و صفین را بگیرد. با خوارج نیز مدارای زیادی کرد. آدم کشی از سوی آنها قابل تحمل نبود، و این که شروع نبرد جمل و صفین و خوارج با آغاز کشتار از طرف مخالفان بود، قطعی تاریخ است.
متاسفانه در مسیر فکری انقلاب ما، از پیش انقلاب، گاه تعریفی از رفتار امام علی (ع) داده شد که گویی رفتار بسیار تند و خشن دارد و هیچ نوع گذشتی ندارد و اصلا حاضر نیست واقعیات را بپذیرد. آگاهیم که امام علی (ع) به خاطر شرایط حتی تن به ارسال ابوموسی اشعری برای گفتگو با معاویه داد. آیا این پذیرش واقعیت نیست؟ درست همان طور که پیامبر (ص) حدیبیه را پذیرفت؟ قرائت افراطی از رفتار امام ریشه در برخی علی شناسی هایی دارد که از پیش انقلاب رواج یافت و آتش آن تند شد.
به نظر می رسد ما نیاز به بازخوانی مشی سیاسی امام علی (ع) بر اساس همان اصولی داریم که خود وی بدان پایبند بود. دو جمله تاریخی از آن حضرت هست: نخست این جمله که فرمود: «نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَى بِهَا یَلْحَقُ التَّالِی وَ إِلَیْهَا یَرْجِعُ الْغَال»، ما وسادة میانی روی سوار هستیم که هر که وامانده به ما می پیوندد و هر کسی که تندرو است، به ما باز می گردد. [نُمرقه فرشی است که روی زین سوار می گذارند و روی آن می نشینند. برای استعاره تعادل و میانه بودن از این لفظ استفاده شده است]
همین نقل به شکل دیگری از امام صادق (ع) در شرح روش امام علی (ع) نقل شده است. امام صادق (ع) فرمود: یکی از اشراف عرب نزد امام آمد. حضرت پرسیدند: آیا در بلاد شما کسانی هستند که خود را به کار خیر شهرت داده اند و جز به آن شناخته نمی شوند؟ گفت بلی. فرمودند آیا گروهی هستند که خود را به شر شناساندهاند و جز به آن شناخته نمی شوند؟ گفت آری. حضرت فرمودند: آیا در میان شما کسانی هستند که از بدیها دوری می کنند و کارهای نیک انجام میدهند؟ گفت: بلی. حضرت فرمودند: اینها بهترین های امت محمد (ص) هستند، همان گروه میانه که تندرو ها باید به سوی آنها برگردند و کندروها به آنان بپیوندند. [بحار: 56/178] تندروها کسانی هستند که می خواهند صرفا خود را به کار خیر بشناسانند و امام با تأکید روی اعتدال، پرهیز از بدی و تمایل به خوبی را ملاک می داند.
بعدها امام باقر و صادق علیهما السلام از شیعیان می خواستند که این ویژگی وسطیت را حفظ کنند.
امام علی علیه السلام در سخن دیگری نیز باز تندروی و کند روی را نادرست خوانده و با تأکید بر این که «الْیَمِینُ وَ الشِّمَالُ مَضَلَّةٌ» تأکید نمودند که «وَ الطَّرِیقُ الْوُسْطَى هِیَ الْجَادَّةُ» و سپس فرمودند این راهی است که قرآن و نبوت روی آن تأکید دارند. مسیری که منفذ سنت است و مسیر عاقبت. سپس فرمودند: جهالت در یک شخص به این است که قدر و اندازه خویش را نشناسد. (نهج البلاغه، ص 59)
خداوند توفیق شناخت قدر خودمان را به خودمان عنایت کند تا پای از گلیم خویش بیرون ننهیم.
منبع: فردانیوز.