قبل از سفر ناصرالدین به فرنگ، سفر شاهانه مختص شكار و جنگ بود اما ناصرالدین تنها چند جنگ مختصر كرد، از شكار خسته شد و این سنت شاهانه را شكست.
سفر ناصرالدین در دوره آداب دیپلماتیك بود. مشكل این نبود كه ایران آن روز این آداب را نمیدانست، بالاخره رنگهای پرچم را میشد یك ترتیبی برایش قایل شد و شیر و خورشیدش هم كه از قبل بود، به مطربهای همراه هم میشد گفت یك چیزی همین جور دلی بزنند ولی ملكه داشتن دیگر گرفتاری بود. از ابتدای قصدِ سفر، این انتخابِ ملكه، دردِ شاه و اطرافیان بود، در حرم هم از قبل، بین امینه اقدس و انیس الدوله، رقابت بود كه البته این رقابت را در آخر انیس الدوله برد و شد ملكه ایران. باقی زنها ماندند در حرمسرا، دعاگو تا شاه از سفر برگردد. این نامه و تلگرافها شرح فراقِ زنهای حرم و اهل حرم است به شاهِ در سفر.
تلگراف مهدعلیا به ناصرالدین شاه
12 شهر ربیع الاول
جواب حسب الامر به حضور مبارك عرضه میدارد
از سلامتی وجود مبارك در ورود رشت تلگراف شده بود، شكر خدا را بجا آوردیم. احوال من و شاهزادگان و جمیع اهالی حرم الحمدلله خوب است. خبر تازه كه قابل عرض باشد نیست. دو روز است به جهت دعاگویی نشستن كشتی به حضرت عبدالعظیم آمدهام، ان شاءالله دعای بی ریای من اجابت خواهد بود. خداوند در همه جا حافظ آن وجود پاك هست، ان شاءالله.
مهدعلیا
نامه مهدعلیا به ناصرالدین شاه
هو
قربانت شوم تصدقت گردم
انشاءالله امروز صبح چهارشنبه تلگراف سلامتی وجود مبارك رسید، در حقیقت عید مبارك شد، از احوالات بخواهید، امروز عید حرمها را به ناهار در بالاخانه شمس الدوله مهمانی كردم، الان از ناهار فارغ شده نشستهایم، بهجز دعای دولت شما كاری نیست، وردِ زبان همه شب و روز همهمان است. احوالِ جمیع حرمها خوب است ولی از دوری حضور مبارك همه كاهیده و افسرده هستند. من هم هر روز میآیم اینها را مثل بچه بازی میدهم ولی تاثیری ندارد، درد خودم از همه اینها بالاتر است، شب و روز بجز اشك چشم كار دیگر ندارم، ببینید چه خبر است كه هر كاری میكنم شیرازی كوچكه خنده كند، ممكن نمیشود. خداوند عالم انشاءالله وجود مبارك شما را از جمیع بلیات حفظ كند. این روزها دیگر رسیدن انزلی و نشستن دریا نزدیك است، همه را به گرفتن ختم و دعا مشغولم، انشاءالله به شما خوش خواهد گذشت از تماشاها و سیاحتها ولی انشاءالله به فراموشخانه تشریف نخواهید برد، اگر ببرید شیر هشت ماه داده را حلال نخواهم كرد. انشاءالله فراموش نخواهید كرد. قربانت شوم احوال …. خان با بچههایش الحمدالله خوب است. همیشه ماچش میكنم. احوال …. خوب است همان اتاق …… نشسته است درس میخواند گاهی با شاهزادهها بازی میكند. انشاءالله روزی باشد كه مژده تشریف آوردن پادشاه را با تلگراف بشنویم، قربانت شوم، دستبند مرا فراموش نفرمایید. خداوند جان مرا به قربان شما بكند. انشاءالله.
مهدعلیا
قبل از سفرِ شاه یكی از مقربان ناصرالدین ببریخان بود. گربهای آلاپلنگی كه وسیلهای بود برای تقرب به سلطان. در غیاب شاه هم زنهای حرم با تر و خشك كردن ببریخان سعی میكردند خودشان را در دل او جا كنند.
نامه یكی از زنان حرم به ناصرالدین شاه
تصدق وجود مباركت شوم
از احوالات كمینه بخواهید بعد از لطف خداوند و از تصدق فرق همایون الحمدلله سلامت هستم و از گرمای تهران جان در بُردم. قبله عالم مرخص فرموده بروم اقدسیه، بعد فكر كردم مبادا مردم درباره بنده حرف كم زیادی بزنند باعث تلف آبروی من باشد، ترك اقدسیه را كردم، گرما را خوردم، الحمدلله گرما هم تمام شد، حالا شب و روز خودم را نمیدانم، از شوق ذوقی كه دارم قبله عالم تشریف فرما میشود. انشاءالله روزی باشد به سلامت موكب همایون تشریف فرما شود، به زیارت خاك پای همایون مشرف شوم. زمین را سجده نمایم. شكرانه خداوند را بجا آورم. عرض دیگر قبله عالم نمیداند كمینه امسال چقدر غصه درباره ببری خوردم، یك روز دستش باد كرد، نشستم گریه كردم، دوا درمان كردم خوب شد. یك دفعه دیگر یك دانه دندانش افتاد باز گریه كردم. آن وقت به خاطر كمینه آمد، بارها قبله عالم میفرمود سر سفره ببری خان ….. من است حالا درستش كردند، شد. دیگر روز كه میشد ببری خان بغلم بود، هرگوشه خنك بود او را میبردم، مبادا گرما صدمه بخورد، حالا خوب چاق شده است. انشاءالله مراجعت فرمودید باز هم ببری خان سر شما را گرم میكند هر گاه بخواهید بدانید در چكار هستم، عكس خانه را درست میكنم، ببری خان كه ….. دندان افتاده است، پیش من است، انشاءالله از در دولت كه وارد شدید ….. دندان افتاده روی شانه من است. خاك پای مبارك را میبوسم. دیگر آرزویی ندارم و یك سرداری پیشكش ارسال خدمت شد. چون عادت موران است ران ملخی نزد سلیمان برند، انشاءالله قبول میفرمایید. فیل غوز را فرستادم قبله عالم احوالپرسی بكند تعریف نماید، قدری خنده بكنید، جواب عریضه را التفات فرمایید. ذوق نمایم. باقی عمركم طویل عدوكم دلیل.
غیرت شاهی طاقتِ شاه را طاق كرد. زنِ آفتاب مهتاب ندیده حرم بایستی در مجالس میآمد و با مردانِ نامحرم همراهی میكرد، همین شد كه شاه انیسالدوله را برگرداند ایران و باقی سفرش را تنها رفت. انیس الدوله هم شد دست به دعایِ شاه در سفر.
تلگراف انیس الدوله به ناصرالدین شاه
بادكوبه
از نیاوران به حضور مبارك اعلیحضرت قدرقدرت شاهنشاه روحنافداه عرض می شود؛ از مژده سلامتی وجود مبارك تشكر نمودم، خاصه باری ورود به انزلی. به این مژده گر جان فشانم رواست. زبان كمینه عاجز است به شكرانه این نعمت. نمیداند چگونه شكرگزاری نماید كه سزاوار خداوند یگانه باشد. الحمدلله كمینه هم با همراهان نهایت صحت را داریم، هیچ یكی را تكسری نیست. كمینه هم از دیر آمدن تلگراف مشوش بود، حالا آسوده شدم، خاطرمبارك از هر بابت آسوده باشد.
انیس الدوله
تلگراف امین اقدس به ناصرالدین شاه
از التفات حضرت اقدس شهریاری روحنا فداه الحمدلله احوالم بسیار خوب است، از تشریف آوردن قبله عالم جان رفته دوباره به تن آمد و از این خوشحالی ساعتی هزار مرتبه شكرانه خدا را به جا میآورم. عكس قبله عالم رسید، قسمت شد، عكس علی حده كه مرحمت فرموده بودید در روی صندلی در میان حیاط گذاشتم، خانمها عصرها میآیند زیارت میكنند. ببریخان عرض بندگی میرساند. صبح تا شام مشغول درست كردن عكسخانه خانه قبله عالم هستم.
امین اقدس
به تاریخ 23 شهر رجبالمرجب سنه 1290
منبع: تبیان.