دوشنبه, 3 دی , 1403 برابر با Monday, 23 December , 2024
جستجو

وزیر نظام شبی فرمان داد بامداد حلاجی بیاورند تا پنبه زند. سپس شکایت از نانوایی به او آوردند که به سنگ کم فروخته است.

گفت: او را هم فردا صبح بیاورید.

فردا گماشته بیامد و گفت: کسی را که دیشب احضار فرموده اید بر در است.

وزیر امر داد چوب و فلک آوردند و مرد را بستند و بسیار زدند و پس از انجام کار معلوم شد که او حلاج بوده و برای پنبه زدن آمده است.

در این بین فراشان نانوا را به حضور آوردند.

وزیر رو به نانوا کرد و عذرخواهان گفت: آقای نانوا! ببخشید کتک شما را حلاج خورد.

دهخدا، امثال و حکم، ج1، ص 379.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=16529

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب