یکشنبه, 5 مرداد , 1404 برابر با Sunday, 27 July , 2025
جستجو

زمانی ابوالعیناء با لباسی که شناخته نشود وارد اصفهان شد.

کودکان در محله ای با هم سنگ بازی می کردند.

در این هنگام سنگی بر سر او خورد و شکست و لباسش خون آلود شد.

در آن شهر دوستی داشت.

تمامی روز را به دنبال او گشت تا این که بعد از نماز عشاء او را یافت در حالی که به شدت گرسنه بود اما اتفاقا در خانه دوستش هیچ خوردنی نبود و دکان های بازار نیز بسته بود و تا روز شود گرسنه ماند. صبح فردا بر وزیر و حاکم اصفهان وارد شد.

 

وزیر از او پرسید: که به این شهر کدام روز درآمدی؟

گفت: «في‏ يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِر» قمر/19. (یعنی در یک روز شوم و نحس مستمر)

 

گفت: در کدام ساعت؟

گفت: «في‏ ساعَةِ الْعُسْرَة» یونس/117. (یعنی در زمان عسرت و سختی)

 

گفت: کجا مانده بودی؟

گفت: «بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْع‏» ابراهیم/37. (در سرزمين بى‏آب و علف)

وزیر خندید و به احسان وافر، ممنون ساخت.

 

علی صفی، لطائف الطوائف، ص156.

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=16721

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب

صدرالممالک اردبیلی

گُودرت چیست ؟!

 مرحوم صدرالممالک اردبیلی شخصی عارف مسلک بود . بعضی از آخوندها همیشه به دلیل مشرب عرفانی اش، او را لعن و طرد و نفرین می

مینو میرشاه ولد

کربلای فراملی: از قیام تا آشتی

چکیده این مقاله برای نخستین بار، فعالیت‌های کمپین‌های اطلاع‌رسانی فراملی را بررسی می‌کند که توسط جوانان مسلمان شیعه در شهرهای مختلف اروپا، روسیه و ارمنستان