سه شنبه, 7 مرداد , 1404 برابر با Tuesday, 29 July , 2025
جستجو

درویشی نزد خواجه ای بخیل رفت و گفت: پدر من و تو آدم است و مادر ما حوا. پس ما با هم برادریم. تو این همه مال داری می خواهم که سهم برادری را به من بدهی.

خواجه به غلامش گفت: یک فلوس سیاه (پول بسیار کم ارزش) به او بده.

گفت:

ای خواجه! چرا در تقسیم رعایت برابری را نمی کنی؟

گفت: خاموش باش که اگر برادران دیگر خبر پیدا کنند این مقدار نیز به تو نمی رسد.

علی صفی، لطائف الطوایف، ص 345.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=16564

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب

صدرالممالک اردبیلی

گُودرت چیست ؟!

 مرحوم صدرالممالک اردبیلی شخصی عارف مسلک بود . بعضی از آخوندها همیشه به دلیل مشرب عرفانی اش، او را لعن و طرد و نفرین می

مینو میرشاه ولد

کربلای فراملی: از قیام تا آشتی

چکیده این مقاله برای نخستین بار، فعالیت‌های کمپین‌های اطلاع‌رسانی فراملی را بررسی می‌کند که توسط جوانان مسلمان شیعه در شهرهای مختلف اروپا، روسیه و ارمنستان