گويند سر سعدي شيرازی، طاس و بدون مو بود.
روزي او با يكي از دانشمندان زمان خود سرگرم بحث بود. آن دانشمند كه خود را در برابر سعدي مغلوب و شكست خورده ميديد و در برابر دلايل او درمانده بود با لحني پرخاشگرانه گفت:
من به اندازه موهاي سرتو درس خواندهام.
سعدي بيدرنگ كلاه (عمامه) از سر بداشت و به حاضران گفت، سر مرا بنگريد تا اندازه علم آقا براي شما آشكار گردد!
حكايتهاي شنيدني، ج 4، ص 12.