پنجشنبه, 1 آذر , 1403 برابر با Thursday, 21 November , 2024
جستجو

جاحظ زشت روی بود.

می گوید: روزی در بازار بصره می رفتم. زنی پیشم آمد و سلام کرد. از حسن جمال و تعریف هایی که در حق من کرده بود تعجب کردم.

گفت: اگر بپذیرید قدمی چند رنجه شوید. من به منت پذیرفتم.

 

مرا پیش نقاشی برد و خطاب به او گفت: مانند این بکش. و خداحافظی کرد و رفت.

از صورتگر پرسیدم: مراد این بانو چه بود؟

گفت: چند لحظه پیش از این نزد من آمده بود و می گفت که صورت شیطان را برای من بکش. من گفتم من که از چهره شیطان الگویی ندارم چگونه ترسیم کنم. او رفت و تو را پیش من آورد که مانند این بکش.

روض المناظر، حوادث سنه 255.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=16479

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب