نکند راست باشد
روزی اشعب طماع در کوچه ای می گذشت. و جمعی اطفال بازی می کردند. گفت: ای کودکان! این جا چرا ایستاده اید؟ و حال آن
روزی اشعب طماع در کوچه ای می گذشت. و جمعی اطفال بازی می کردند. گفت: ای کودکان! این جا چرا ایستاده اید؟ و حال آن
اَشْعَب، معروف به اشعب طمّاع، شخصيت گول مضحك نكته پرداز، در سدههاي 1 و 2 ق. از آغاز سدة 4ق، آزمندي اشعب بهصورت مثل درمىآيد.
مردی درباره زن خود به ابوالعیناء گلایه کرد. وی پرسید: آیا می خواهی او بمیرد؟ گفت: نه. گفت: چرا نه؟ گفت: برای این که می
روزی سیدی به ابوالعیناء گفت: سبب چیست که تعداد سادات زیاد شده است؟ گفت: به این دلیل که امت جد بزرگوار شما در هر نماز
ابوالعیناء ظریف و طنزپرداز بغداد و ابن مکرم ظریف مصر در مجلس یکی از حکام، در کنار هم نشسته بودند و در گوشی سخن می
اَبوالْعَيْناء، ابوعبدالله محمدبن قاسم بن خلاّد بصري(91-82ق) راويه و اديب نكتهپرداز روزگار عباسيان. نياي وي خلاد از يمامه و از موالى منصور خليفة عباسى بود،
ازهر خر نزد امیر عمرو لیث صفاری (حک: 265-287ق) بود. فرستاده ای از طرف خلیفه آمده بود. سفره آوردند و عمرو به ازهر گفت: امروز
اَزْهَرِ بْنِ یَحْیى،ابن زهیر بن فرقد بن سلیم (یا سلیمان) بن ماهان، معروف به ازهر خر پسر عمو و سپهسالار یعقوب و عمرو بن لیث
اَزْهَرِ بْنِ یَحْیى،ابن زهیر بن فرقد بن سلیم (یا سلیمان) بن ماهان، معروف به ازهر خر پسر عمو و سپهسالار یعقوب و عمرو بن لیث