دوشنبه, 3 دی , 1403 برابر با Monday, 23 December , 2024
جستجو

شکرستان

ریگ گلو ندارد

قاضی ای از جاحظ پرسید: اگر ریگی از ریگ های کعبه وارد کفش کسی شود، آن قدر به خدای تعالی می نالد تا او را

به خدا دروغ می گوید

غلام جاحظ بر در خانه وی ایستاده بود. کسی به دیدن او آمد و پرسید که جاحظ در خانه است؟ گفت: در خانه است و

جاحظ کیست؟

جاحظ ، ابوعثمان عمروبن بحر، متکلم و ادیب معتزلی و مؤلف کثیرالتألیف قرن سوم ، از اهالی بصره . او چهره ای زشت با چشمانی

غذاهاي هارون الرشيد

روزي هارون الرشيد از سفره خود غذايي برگرفت و براي بهلول فرستاد. خادم غذا را پيش بهلول آورد. بهلول گفت: من اين غذا را نمي‌خورم

ای ذوالقرنین

روزی از کودکان و سنگ جفای ایشان می گریخت به خانه ای پناه برد که درش باز بود. صاحب خانه ایستاده بود و او دو

حاکم خوک و خرس

روزی وزیر خلیفه به بهلول گفت: دل خوش دار که خلیفه تو را تربیت کرد و بر سر خوک و خرس حاکم گردانید. بهلول گفت:

دیوانه کشی

بهلول دوستی داشت بنام علیان که او نیز از فرزانگان دیوانه وش بود و در اواخر سده دوم هجری درگذشت. روزی هارون از کنار گورستان

شمار دیوانگان

روزی عده ای دور بهلول را گرفتند و با تمسخر به او گفتند: بهلول! دیوانگان بصره را بشمار. گفت: از حد شمار بیرون است؛ اگر

دزد آرد و طلب کرایه

روزی جحی آرد خرید و به باربر داد تا به خانه ببرد اما باربر آرد را برداشت و فرار کرد. چند روز بعد زمانی که