پنجشنبه, 6 دی , 1403 برابر با Thursday, 26 December , 2024
جستجو

بهمن 3, 1391 (فرمت تاریخ آرشیو روزانه)

مرا برگردان

می گویند علت مشهور شدن قالب الصخره (به معنای برگرداننده سنگ) به این نام این بوده است که روزی در صحرایی صخره سفید و بزرگی

طمعکارتر از من!

قالب الصخره مردی از قبیله بنی معد و از طامعان مشهور است. از او پرسیدند که در مدت عمر خود هیچ کس را از خود

خرمان چه زرنگ و شاد است!

طمع کاری روستایی ای را بر خری سوار دید و گفت: مرا نیز بر خر خود بنشان! چون نشست، گفت: خر تو چه زرنگ و

برادران دیگر نفهمند

درویشی نزد خواجه ای بخیل رفت و گفت: پدر من و تو آدم است و مادر ما حوا. پس ما با هم برادریم. تو این

مرده چیزی نمی خورد

یکی از بزرگان که اموال بسیار زیادی داشت به مرگ نزدیک شد. امید از زندگی قطع کرد و به جگرگوشه های خود گفت: ای فرزندان!

سرکه هفت ساله

به بیماری گفتند که درمان تو سرکه هفت ساله است. از دوستش طلب کرد. گفت: من دارم اما به تو نمی دهم. گفت: چرا؟ گفت:

بهترین دوست

طفیلی را گفتند: از دوستان چه کسی را بیشتر دوست داری؟ گفت: ما تَرَکَ حُبُّ الطَّعامِ مَوضِعًا لِاَحَدٍ. (یعنی دوستی طعام و غذا برای هیچ

همه طعام ها

جمعی کثیر جایی نشسته بودند. طفیلی آن جا حاضر شد به گمان آن که مگر طعامی در راه است. آن جمع به او گفتند: ای

دو دو تا؟

طفیلی را پرسیدند: دو در دو چند می شود؟ گفت: چهار تا نان. علی صفی، لطائف الطوائف، ص353.