چکیده
پس از تشكيل سلسله صفوي در سال 907هجري قمري، رقابت شديد فرهنگي و مذهبي بين صفويه و عثماني ايجاد شد و در طول حاكميت صفويان، پيامدهاي ناگواري بين آنان بوجود آورد و اين براي دنياي اسلام بسيار زيانبار بود.
شاه اسماعيل صفوي پس از سركوب حكومتهاي نامتمركز در قلمرو ايران، حكومت فراگير تشكيل داد، اين امر كه رنگ و بوي مذهبي نيز داشت، براي سلاطين عثماني بيسيار نگران كننده بود. دراين ميان سلاطين عثماني از فاكتورهاي سياسي براي كوبيدن حريف سود برده و آن را بر عوامل ايدئولوژيك مقدم داشتند و تبليغ شكل مذهبي آنان كوششي براي بسيج نيروهاي هوادارعثماني در برابر صفويان بود. در اين مقاله به طور اجمال پيامدهاي فرهنگي و مذهبي تنش بين صفويه و عثماني بررسي ميشود. در اين زمينه نقش عالمان خصوصاً تأليفات و تصنيفات آنان و رديههاي كه بركتاب هاي يكديگر نوشتند بسيار مهم بود.
واژگان کليدي
صفويه، عثماني، پيامد، تنش، فرهنگي، علما، هوادار.
مقدمه
سلاطين عثماني خود را جانشين خلفا و خليفه مسلمين ميخواندند در عرصه سياسي نيز خويشتن را وارث خلفاي عباسي دانسته و ميخواستند تمام ممالك اسلامي را تحت تسلط خود درآورند و از سوي ديگر علماي متعصب سني مذهب كه از گسترش تشييع در ايران و آسيايي صغير نگراني شديد داشتند به مدد سلاطين عثماني آمده و آنان را در برابر صفويان حمايت كردند آنان كتابها و رسالههاي نوشتند مبني براينكه صفويه و قزلباشها از دين برگشتهاند، بنابراين علماي هوادار عثماني بر تكفير و ارتداد صفويان و شيعيان فتوادادند. در اين مقاله اختصارا به آنها اشاره خواهد شد.
پيامدهاي فرهنگي
در دو كشور ايران و عثماني علاوه بر شاهان صفوي و سلاطين عثماني عالمان، شاعران و همچنين به تبعيت از اين افراد عامهي مردم نيز بر ضد يكديگر دست به تبليغات گسترده زدند علما در دو سرزمين فتواي جهاد دادند و مردم را به جنگ يكديگر تشويق و حكم تكفير يكديگر را صادر كردند كه در ادامه به چند مورد آن اشاره ميشود:
1. موضعگيري علما نسبت به دولت متخاصم
علما در قلمرو عثماني و صفوي از جايگاه بالايي بر خوردار بودند معمولاً صدور فرمان جنگ توسط شاه ايران و يا سلطان عثماني مستند به فتواي يكي از علما بود. آنان در دو سو فتواي تكفير و به دنبال آن وجوب قتل، بلكه افزونتر از آن ارجحيت قتل اينان بر قتل كفار حربي را به سادگي صادر كردند و در اين زمينه رسالهها و كتابها نوشتهاند. اين علما را ميتوان به دو دسته هواداران عثماني و هواداران صفوي تقسيم كرد. در اين قسمت به موضع گيري بعضي ازآنان و بعضي از كتابهاي كه در اين زمينه به رشته تحرير در آوردهاند اشاره خواهد شد.
علماي هوادارعثماني
شماري از علماي هوادار عثماني با نوشتن كتابها و ملحد خواندن صفويان، خون آنها را مباح و مال آنها را حلال و ثواب دشمني با آنها را ارزش دانستند، در اين زمينه تبليغات وسيعي كردند كه در زير به برخي از آنها اشاره ميشود:
1. فضل الله بن روزبهان خنجي اصفهاني مشهور به خواجه مولانا يا خواجه ملا (850 ـ 927) فقيه، مورخ، اديب شاعر، محدث، صوفي، عارف، حكيم و از اعاظم علماي شافعي قرن نهم و دهم هجري بود.[3] وي درسال 910ق از عراق به خراسان و از آنجا به ماوراءالنّهر به دربار شيبكخان رفت.[4] وي در سفر جنگي شيباني بر قلمرو قزاقها همراه اردوي شيبكخان بود و گزارش اين سفر را در كتابي به نام مهماننامه بخارا نوشت. پس از قتل شيبكخان 916ق به عبيداللهخان حاكم بخارا پيوست و كتاب سلوك الملوك را به نام او نگاشت.[5]
روزبهان خنجي نسبت به شيعيان دوران صفوي حقد و كينهي خاص داشت وي شيعيان را مهدورالدّم و بدتر از كفار دانست و از مشاهير متعصّبان اهل سنّت و جماعت بود،[6] و از محمد شيباني خواست كه پس از جنگ قزاق به جنگ قزلباشان برود و نيز از سلطان عثماني خواست كه دامنه فتوحات خود را بر سرزمين قزلباش برساند و سر شاه اسماعيل را از تن جداكرده و كار اسكندر را سرمشق خود قرار دهد و ايران را به خاك عثماني ملحق كند.[7] روزبهان پس از جنگ چالدران اشعاري سرود و آن را به سلطان سليم تقديم كرد كه قسمتي از آن چنين است:
اســاس ديـن تو در دنيـا نهـادي توشـــرع مصطفي بر جا نهـادي
مجــددگشـت دين از همت تـو جهـان در زيـر بـــار منـت تـو
اگر ملك شريعت مستقيم است همه از دولت سلطان سلـيماست
زبيمت در تزلـزل فارس و تــرك چوافكنـدي زسر تاج قزل بـرگ
فكنــدي تاجش از ســر اي مظفر فكن اكنون به مردي از تنش سـر
قزل برك است همچون مار افعي سرش را تا نكوبـي نيست نفـعي
روا داري كـه گبـرو ملحــدو دد دهــد دشنــام اصــحاب محمد
بيا از نصـرت دين كسرصنم كـن به تخت روم ملك فارسضم كن
كه شرق وغرب را ازدولت وكـام بگــيرد بـاز ذوالقرنيـن اســلام[8]
2. ميرزا مخدوم شريفي
معينالدّين ميرزا مخدوم شريفي در شيراز متولد شد درهمان جا به تحصيل اشتغال ورزيد چون عقيده سنّي داشت به حكم شاه تهماسب زنداني شد. در سال984ق شاه اسماعيل دوم به پادشاهي رسيد شاه وزارت خود را به ميرخدوم واگذار كرد[9]. پس از درگذشت شاه اسماعيل دوم 985ق ميرزا مخدوم به عثماني پناهنده شده ابتداء به وان و از آنجا به استانبول رفت و در آنجا بر ضد شيعه به فعاليت پرداخت. سپس حاكم دياربكر (درويش پاشا) او را به منصب قاضي القضات دياربكر رساند.[10] امّا فرزند وي به نام ابوالفتوح شريفي ازعلماي برجسته شيعه بوده است.[11]
3. حسين بن عبدالله شرواني
وي از شروان بود. شاه اسماعيل اول در سال 906ق به شروان حمله كرد قاتلان اجدادش را از بين برد. سپس دستور داد كه تمامي اموال شرواني را به آب اندازد و استدلال كرد كه چون شرواني سنّي است و اموال سنّي نجس است. قزلباشان حتي اسب و استر آن را هم به آب انداختند. شرواني پس از تسخير شروان به عثماني رفته، دست به تبليغات گسترده زد و اتّهمات فراوان بر شيعيان وارد كرد كه، بعضي از آن اتهامات عبارتند از اينكه: شيعيان شاه اسماعيل را خدا دانسته، زنا و خوردن شراب را مجاز ميدانند. آنان هر روز قرآن را زير پاگذاشته آن را آلوده ميكنند يا آنكه شيعيان قصد دارد مكه را از جايش برداشته، آن را به اردبيل منتقل كنند.[12]
4. نوح افندي
نوح افندي در سال 1048ق فتواي كفر شيعه و جواز قتل آنها را صادر كرد. يك نمونه آن چنين است:
«اعلم أن هؤالاء الكفرة و البغاة الفجرة، جمعوا بين اصنافالكفر والبغي والعناد و انواع الفسق والزندقة والالحاد و من توقف في كفرهم و الحادهم و وجوب مقاتلتهم و جواز قتلهم، فهو كافر مثلهم و سبب وجوب مقاتلتهم و وجوبهم البغي والكفر.»[13]
نوح افندي وجوب جنگ باشيعه و تجويز كشتن و غارت اموال آنان را با تأكيد بيان كرد.[14]
علماي هوادارصفوي
1. نورالله شوشتري
قاضي نورالله (956ـ 1019) بن سيد شريف عالم بزرگ امامي فقيه، متكلم، نويسنده و شاعر بزرگي بود كه در شهر تستر خوزستان متولد و در همان شهر رشد و تربيت يافت سپس به هند رفته، بخش عمدهي زندگي علمي خود را درآن جا سپري كرد[15]. از آنجا كه وي برمسائل فقهي اهل سنّت احاطه كامل داشت از طرف جلال الدّين اكبرشاه، به عنوان قاضي القاضات اكبرآباد هند منصوب شد. قاضي نورالله آن منصب را قبول كرد مشروط بر آن كه مطابق اجتهاد خود حكم صادر كند كه؛ اين شرط مورد موافقت اكبرشاه قرار گرفت. قاضي نورالله در زمان اكبرشا و جانشين او شاه جهان برطبق فقه اماميه حكم صادر ميكرد. تا اينكه برخي از علماي اهل سنّت متوجه اين مسئله شدند و نزد شاه جهان شكايت برد كه؛ قاضي خود را ملزم به يكي از مذاهب چهار گانه اهل سنّت نميداند و در تمام موارد بر طبق يكي از مذاهب كه با فتواي اماميه تطبيق ميكند حكم ميكند. شاه جهان به سخنان شاكيان اعتنايي نكرد. نظرش اين بود كه قاضي مطابق يكي از مذاهب چهار گانه اهل سنّت عمل ميكند. مخالفان چون از اين راه نتوانست شاه را قانع كنند. شخصي را واداشتند به عنوان شاگرد نزد قاضي مراوده داشته و اظهارتشيّع نمايد شخص مزبور، پس از رفت و آمد زياد توانست بر تصانيف سيد پي برده از آن جمله مجالس المؤمنين وي را گرفته و آن را استنساخ نموده به مخالفان داد. سرانجام مخالفان با موافقت جهانگير به ضرب چوب خاردار او را قطعه قطعه كرده (1019ق) و در اگره[16] به خاك سپرد.[17] وي همهي كارهاي علمي خود را وقف شناساندن فرهنگ شيعه و دفاع از آن كرد. و هر زمان مترصد بود تا به رديههايي كه بر شيعه نوشته ميشد باسخ دهد. رديههاي كه وي در اين راه نوشت عبارتند: از الصوارم المهرقه، احقاق الحق، مصائب النواصب[18]
2. مير محمد باقر داماد
مير محمد باقر داماد مشهور به ميرداماد(متوفي1040 يا 1041ق)[19] فرزند سيد ضياالدّين ابيتراب نوه دختري محقق كركي از علماي برجسته زمانش[20] در زمان شاه عباس بود، وقتي بغداد به محاصره عثماني در آمد شاه عباس بعد از ذكر القاب بلند بالا از ميرداماد چنين استفتاء كرد:
«در اين مسألهي شرعيه كه عسكر روميه كه قلعهي دارالسلام بغداد را محاصره كردهاند، شرعاً با ايشان مقاتله و محاربه و جنگ و جدال واجب است و هر مؤمن كه ايشان را قربةّ اليالله بكشد غازي و جهاد كننده در راه خداست و هرمؤمن كه در دست ايشان در اين محاربه و جنگ كشته شود شهيد است و فرار و گريختن از جنگ ايشان حكمش گريختن از جنگ و جهادي است كه در خدمت امام (ع) باشد.يانه؟»[21]
جواب استفتاء چنين است:
بسم الله الرحمن الرحيم
«آنچه مرقوم شده كه از من مأخوذ است مطابق واقع و مقتضاي دين مبين و حكم شرع مقدس در مسئله مسؤول عنها همين است، مجاهدهي با عسكر روم كه محاصر قلعهى مدينة الاسلام بغدادند جهاد شرعي است و درحكم آنست كه در معسكر امام واجب الاطاعه واقع بوده باشد و تقاعد از اين جهاد به منزلهي فرار و گريختن از معركهي قتال اهل بغي است، هر مؤمن كه در اين و اقعه خالصاً مخلصاً لوجه الله الكريم و از براي ابتغاء رضاي الهي مقاتله و محاربه نمايد، غازي في سبيل الله است و اگر مقتول شود به زمرهي شهدا ملحق و رتبهي بلندي شهادت را مستحق خواهد بود و الله سبحانه يحق الحق و يهدي السبيل.»[22]
3. اميرحسين مفتي
حسين بن حسن موسوي عاملي كركي (م 1001ق) معروف به اميرحسين مجتهد، فقيه و متكلم شيعي، سبط محقق كركي از علماي مهاجر جبل عاملي به ايران، ساكن و متوفي در قزوين، مدفون در عتبات عراق[23] و از علماي با نفوذ دوران شاه تهماسب (930ـ 984) تا زمان شاه عباس اول بود. فرزندان وي پس از درگذشت او (1001ق) مناصب اداري مهمي مانند صدارت و قضاوت و توليت اماكن مقدسه مانند مشهد، قم، شاه عبدالعظيم و نيز مقبره شيخ صفي اردبيلي را در اختيار داشت[24]. واله اصفهاني در خلدبرين درباره او مينويسد:
«اولاد وامجاد و احفاد والانژادش كه تا جهان باد، اورنگ آراي سرير دانش و سداد باشند، خلفاً عن سلف الي يومنا هذا به مناصب بلند و مدارج ارجمند ممتاز و سرافراز بوده و خواهند بود.»[25]
امير حسين آثارچندي را بر ضد اهل سنّت تدوين كرد. كه در قسمت تصنيفات خواهد آمد.
تأليف و تصنيف
پس از روي كار آمدن صفويه ورسمي شدن مذهب شيعه تنشها بين شيعه و اهل سنّت بالا گرفت، اختلافات مذهبي تشديد شد و علماي هريك از دوطرف بر ضد يكديگر تبليغات گسترده به راه انداختند و در اين زمينه كتابها تدوين شد كه در ادامه به بعضي از آنها اشاره ميشود.
تأليفات هواخواهان عثماني:
1. احكام الدّينيه في تكفير قزلباش
حسين بن عبدالله شرواني اين رساله را در نيمه نخست قرن دهم هجري در دوره شاه تهماسب در شهر ماردين نوشت. موضوع رساله چنان كه از نامش پيداست درتكفير شيعه، شاه اسماعيل، نيا و هواداران او است. شرواني در اين رساله قتل شيعيان را با تأكيد بر اينكه كشتن هريك از آنان بهتر از هفتاد كافر حربي است بيان كرد. يك نمونه از آن چنين است:
« فمن قتل واحداً من هذه الطائفه الملعونه المشركه فكأنّهما قتل و غزا سبعين نفراً من اهل دارالحرب.»[26]
نويسنده كتاب خود را در چهار باب تدوين نموده است
باب اول در بيان ديدگاه هاي مذهبي دولت صفوي و در اصل مذهب اماميه درآن روزگار.
باب دوم در بارهي جنگ سلطان عثماني با صفويان و فضليت جهاد با آنها.
باب سوم در بيان اقوال شاه اسماعيل و اعتقادات صفويان در باره شاه اسماعيل.
باب چهارم در بيان اقوال افعال شيخ حيدر و شيخ جنيد، پدر و جد شاه اسماعيل.[27]
2. سلوك الملوك
سلوكالملوك كتاب فقهي روزبهان خنجي است مؤلف در اين اثر گفته است كه قزلباشان مرتد هستند خان اوزبك و سلطان عثماني را به هجوم به مرتدان و يك سره كردن قزلباشان فراخوانده و مينويسد:
«باطايفهي طاغيهي طاقيه سرخ قتال بايد كرد بنابرآن كه ايشان به سجدهي صنم و به سب شيخين مرتد شده اند.»[28]
3. عالم آراي اميني
روزبهان در اين كتاب به شدت با صفويان در افتاده و بدگويي بسياري از نياي شاه اسماعيل كرده است. مؤلف در اين اثر از حوادث سال 893ق اين گونه ياد ميكند:
«از حوادث اين سال طغيان شيطان دليل يعني عصيان شيخ حيدر اردبيل بود، كه به آرزوي مهتري دركار و چون عجل سامري به خود آمد، باچنان سيرت مذموم به تقويت گوساله پرستان روم به شروان كشيد.»[29]
4. مهماننامه بخارا
اين اثر گزارش سفرجنگي شيباني به سرزمين قزاقها است. روزبهان خنجي اين اثر را به سال(914ـ 915 ق) تأليف كرده است. نام اين اثر سفرنامه بخارا بود كه به دستور شيبك خان به مهمان نامه بخارا[30] تغيير يافت او در اين نوشته از شيبكخان خواست كه پس از جنگ با قزاق به جنگ قزلباشان برود دامنه فتوحات خود را بر سرزمين قزلباش برساند و سر شاه اسماعيل را از تن جداكند و كار اسكندر را سرمشق خود قرار دهد و ايران را به خاك عثماني ملحق كند. وي شيعيان را مهدورالدّم و بدتر از كفار دانست[31]
4. ابطال نهج الحق
اين كتاب در رد بر كتاب كشفالحق و نهجالصدق علاّمه حلي بود كه روزبهان خنجي آن را در سال 909ق در آستانه غلبه كامل شاه اسماعيل بر ايران نوشت رسول جعفريان ابطال نهج الحق را مهمترين اثر روزبهان در رد بر شيعه به حساب آورده است. و اين كه قاضي نورالله شوشتري كتاب احقاق الحق را بعداّ در رد بر اين كتاب نگاشت.[32]
5. وسيلة الخادم الي المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم
اين كتاب از ديگر آثار روزبهان خنجي است. وي فردي بسيار پركار بوده است. رسول جعفريان در مقالات تاريخي آثار روزبهان را نام برده است كه در مجموع تعداد آن به 28 اثر رسيده است.[33]
6. السلالة في ذم روافض من اهل الضلالة
اين اثر توسط شخصي به نام ملاقاري در رد بر شيعه نوشته شده است.[34]
8. شمّ العوارض في ذم الرّوافض
اين اثر نيز از ملاقاري است كه در رد برشيعه نوشته شده است.[35]
9. رسالة في مذهب الرفض و التشيّع و ذكر قبح اعتقاداتهم و افعالهم و اقوالهم
اين رساله در حدود سال1000ق تأليف گرديده است
10. درةالموحدين ورده الملحدين (في الردعلي ملحدي اردبيل)
اين اثر توسط ابراهيم فرزند شيخ الاسلام موسي الحلبي به رشته تحرير در آمده است و در كتابخانه بايزيد عثماني نگهداري ميشود.
11. سيف الرافضين
اين رساله را سيد ابراهيم بن سيد مصطفي در سال 1127ق تأليف كرده است و در آن نوشته كه جايز است زنان رافضي را به كنيزي گرفته و مردان آنان را فروخت اين رساله در مكتب المكه المكرمه در شهر مكه موجود مي باشد كه به رؤيت رسول جعفريان رسيده است.[36]
12. الصّواعق المحرقه في الرد علي اهلالبدع والزندقه
ابن حجر هيتمي(د.974ق) اين كتاب را در رمضان سال950ق در مكه تدريس كرد و دليل آن را كثرت شيعيان بيان كرده است. رسول جعفريان دو رديه را بر اين كتاب نام برده است يكي الصوارم المحرقه از قاضي نورالله شوشتري، ديگري كتاب البحار المغرقه از احمد بن محمد بن لقمان(د.1019).[37]
وجودتشيّع درهند سنّيان را به واكنش واداشته و آثاري برضد آنان نگاشتند كه چند نمونه آن به قرار زير است:
13. المقدمة السنّيه في الانتصار للفرقه السنّيه
اين كتاب توسط احمد بن عبدلله فاروقي ماتريدي حنفي نگاشته شده كه در سال1144 به فارسي ترجمه شده است.[38]
14. تحذير اهل السنة الاخيار عن موالاة الرفضة الاشرار
اين كتاب در گجرات هند نگاشته شده است.[39]
15. روضة الاصحاب
اين اثر را وحيدالدّين محمد بن زينالدّين مشهور به ميرجان به سال 944ق تأليف كرده وآن را به سلطان عبدالعزيز عثماني تقديم كرده است موضوع اين كتاب شرح فضايل خلفاي چهار گانه است و انگيزه نويسنده از تأليف كتاب مذكور مبارزه با بد گوييهاي است كه در بلاد خراسان و عراق نسبت به خلفا رايج بوده است.[40]
تأليفات هواخواهان صفوي
1. الصّوارم المهرقه في نقد الصّواعق المحرقه
اين كتاب نخستين كتاب قاضي نورالله شوشتري است كه در رد بر الصّواعق المحرقه ابن حجر هيتمي كه در قرن دهم هجري برضد شيعه نگاشته بود.[41] افندي تأليف اين كتاب را به سال 998ق در لاهور بعد از نوشتن مجالس المؤمنين دانسته است، بنا به قولي ديگر تأليف آن در رجب سال 993ق آغاز و در 13 ذيقعده سال 1010 ق پايان يافته است.[42]
2. احقاقالحق و ازهاق الباطل
اثر قاضي نورالله شوشتري(د. 1019ق) كتابي بزرگي 19 مجلد بود، وي اين كتاب را در رد بر ابطال نهج الباطل فضل الله بن روزبهان خنجي نگاشت.[43]
3. اثبات الحق في ترجمه احقاق الحق
از نويسنده ناشناس ترجمه تحت اللفظي است از كتاب احقاق الحق قضاضي نورالله شوشتري[44]
4. مصائب النّواصب
. مصائب النّواصب سومين كتاب قاضي شوشتري است كه درسال 995ق در رد بركتاب النواقض علي الرّوافض ميرمخدوم تأليف كرد.[45]
5. من سئله عن نجاسه اهل السّنه و حرمه ذبيحتهم
6. نقض دعامة الخلاف في كفر عامه اهل الخلاف
7. جواب استفتاء السلطان في نجاستهم
اين سه اثر از امير سيد حسين مجتهد كركي مشهور به سيد مفتي است. وي از كساني بود كه از زمان شاه تهماسب تا زمان شاه عباس اول در دربار شاهان صفوي نفوذ زياد داشت. از اين نويسنده رساله ديگري نيز وجود دارد كه افندي از آن نام برده است. افندي در باره وي ميگويد: له رسالة وجيزه في بيان حال اهل الخلاف في النشأتين و حكم فيها بكفرهم بل بنجاستهم.[46]
از ديگر رسالهها كه برضد اهل سنّت نوشته شده است ميتوان به موارد زير اشاره كرد
8. الاسلام و الايمان
اين اثر از ملا حيدر علي شرواني است كه در آن سعي كرده است نشان دهد كه منكر ولايت ائمه و منكر توحيد و نبوت بيرون از اسلام است[47].
9. نفحات اللاهوت في لعن الجبت و الطاغوت
اثر محقق كركي يا محقق ثاني متوفاي940ق وي اين اثر را در شهر مشهد در ذيحجه سال 917ق تأليف كرد. و در همان زمان چند بار به فارسي ترجمه شده است.[48] كتاب حاضر مشتمل بر مقدمه پنجگانه و هفت فصل و يك خاتمه است.
در مقدمه مباحثي مانند معني لعن، لعن عبادت است، جواز مستحق لعن، وجوب لعن، وجود منافقين بين صحابه را ارائه داده است.
در فصول هفتگانه آن مباحث زير آمده است
فصل اول در استدلالها و معرفي دلايل جايز بودن لعن.
فصل دوم آشنايي با مقدار اذيت و آزار ديدن فاطمه و اميرالمؤمنين عليهماالسلام.
فصل سوم در اهميت آيه تطهير.
فصل چهارم رسوايي و فرارهاي ابوبكر، عمر و عثمان.
فصل پنجم معرفي مطاعن ابوبكر، عمر و عثمان.
فصل ششم لعن و برائت از دشمنان امير المؤمنين صلوات الله عليه در مدارك و احاديث عامه.
فصل هفتم لعن و برائت از دشمنان امير المؤمنين صلوات الله عليه در مدارك و احاديث شيعه.
در خاتمه دو بحث زير را مطرح كرده است:
1. بيان حال عايشه.
2. اجتهاد انحصاري نامه و سخن سيد مرتضي.[49]
اين كتاب توسط ابوتراب هدائي به فارسي ترجمه در سال 1403ق در مشهد به چاپ رسيده است.
10. اثبات كفر مخالفين از مولا حيدر.[50]
نتيجه
از پيامدهاي تنش بين صفويه و عثماني پيامد فرهنگي بود، كه در آن عالمان، شاعران و اقشار مختلف فرهنگي درگيرشدند و مساجد كه يكي از مقدسترين اماكن است به آتش كشيده شد.
رقابت و دشمني سلاطين عثماني با صفويان به خاطر پيش افتادن فاكتورهاي سياسي بر عوامل ايدئولوژيك بود، در واقع تبليغ شكل مذهبي آنان كوششي براي بيسج نيروهاي هوادار عثماني در اين جنگها بود. هرچند گاهي به فتواي آنان پشت پاميكردند، با آن توجه نمی کردند و آن زمانی بود کهبرضد منافع شان تشخيص ميدانند.
همانطوريكه ميدانيم عالمان ديني از صدر اسلام تا كنون درميان مسلمان ازجايگاهي بالای برخوردار بودهاند پس از آن گرامي پيامبر(ص) با داشتن نقش کليدی آنان عامهی مردم از آنها تبعيت ميكردند سلاطين عثماني با توجه به اين مهم از آنان به نفع خود بهره برداري كردند از آن جمله علماي هوادار عثماني با ملحد خواندن صفويان خون آنان را مباح، مال آنها را حلال و ثواب دشمني با آنها را ارزش دانستند. آنان بر ضد شيعيان رسالهها و كتابهايي نوشته و در آن فتوا دادند كه ثواب كشتن يك شيعه به مراتب بيش از ثواب كشتن هفتاد كافرحربي و مسيحي است. گفتني است كه برخي از آنان با داشتن حقد و كينه شخصي شيعيان را متهم كردند كه شاه اسماعيل را خدا دانسته، زنا و خوردن شراب رامجازميدانند و با قرار دادن قران به زيرپا، ميخواهند كعبه را از جايش برداشته، به اردبيل انتقال دهند. در برابر آنها علماي شيعي كتابها و رسالههای آنان را نقد کرده و رديههاي بر آن نگاشتند. به احتمال زياد بيشترين رديه نويسی در آن زمان اتفاق افتاد.
فهرست منابع
1. اسپناقچي پاشاه زاده، محمد عارف، انقلاب الاسلام بين الخواص و العوام(تاريخ زندگاني و نبردهاي شاه اسماعيل صفوي و شاه سليم)، قم: انتشارات دليل، 1379.
2. افندي، ميرزا عبدالله، رياض العلما و حياض الفضلا، قم: خيام (نسخه عكسي)، 1401.
3. تفضلي، آذر و فضائلي مهين، فرهنگ بزرگان اسلام و ايران، مشهد: آستان قدس رضوي، 1372.
4. تهامي، غلام رضا، فرهنگ اعلام تاريخ اسلام، تهران: شركت سهامي انتشار، 1358.
5. تهراني، آقابزرگ، الذّريعه الي تصانيف الشيعه، بيروت: دارالاضواء، 1361.
6. جعفريان، رسول، صفويه در عرصة دين فرهنگ و سياست، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1379.
7. ـــــــــــــــ كاوشهاي تازه درباب روزگارصفوي، قم: نشراديان، 1384.
8. ـــــــــــــــ مقالات تاريخي، قم: انتشارات دليل،1379.
9. حسيني، احمد، فهرست نسخههاي خطي كتابخانه آيت الله نجفي مرعشي، قم: كتابخانه آيتالله نجفي، 1367.
10. خنجي، فضل الله بن روزبهان، تاريخ عالم آراي اميني(شرح حكمراني آق قويونلو و ظهور صفويان)، تهران: انتشارات ميراث مكتوب، 1382.
11. ـــــــــــــــــــــــــــ سلوك الملوك، تهران: انتشارات خوارزمي، 1362.
12. ـــــــــــــــــــــــــــ مهمان نامه بخارا(تاريخ پادشاهي محمد شيباني)، تهران: بنگاه نشرترجمه، شاهنشاهي،2535.
13. ـــــــــــــــــــــــــــ وسيلة الخادم الي المخدوم درشرح صلوات چهارده معصوم، قم: انتشارات انصاريان، 1375.
14. خوانساري، محمد باقر، روضات الجنّات فياحوال علماء والسادات، تهران: مكتبه اسماعيليان، 1348.
15. دانش پژوه، محمد تقي، فرهنگ ايران زمين، تهران: انتشارات سخن، 1368.
16. شوشتري، قاضي نور الله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم: كتابخانه آيت الله نجفي مرعشي، بيتا.
17. ــــــــــــــــــــــــ الصوارم المهرقه في نقد الصّواعق المحرقه، بيروت: مؤسسه بلاغ، 1427.
18. ــــــــــــــــــــــــ مجالس المؤمنين، تهران: انتشارات كتاب فروشي اسلاميه، 1365.
19. قمي، قاضياحمد بن شرفالدّين الحسيني، خلاصة التّواريخ، تهران: دانشگاه تهران، 1359.
20. كركي، علي بن عبدالعال، نفحات اللاهوت في لعن الجبت و الطاغوت، ترجمه ابوتراب هدائي. [مشهد]: بينا، 1403ق.
21. مير احمدي، مريم، دين و مذهب در عصر صفوي، تهران: انتشارات اميركبير، 1369.
22. نوايي، عبدالحسين و عباسقليغفاريفرد، تاريخ تحولات سياسي اجتماعي اقتصادي ... ايران در دوره صفويان، تهران: سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها، 1381.
23. واله قزويني، محمد يوسف، خلدبرين(ايران روزگار صفوي)، تهران: بنياد موقوفات محمد افشاريزدي، 1372.
[3]. فضل الله بن روزبهان خنجي، وسيلة الخادم اليالمخدوم در شرح احوال چهارده معصوم، (قم: انتشارات انصاريان، 1375)، ص13 و همو، مهمان نامه بخارا، (تهران: بنگاه نشر ترجمه 2535)، ص18 و همو، سلوك الملوك، (تهران: انتشارات خوارزمي، 1362)، ص9 و14 و همو، تاريخ عالم آراي اميني، (تهران: انتشارات: ميراث مكتوب، 1382). مقدمه مصصح، ص15.
[8]. اسپناقچي پاشا،زاده، محمد عارف انقلابالاسلام بينالخواص والعوام (تاريخ زندگاني و نبردهاي شاه اسماعيل صفوي و شاه سليم)، (قم: انتشارات دليل، 1379)، ص155.
[9]. محمد تقي دانش پژوه، فرهنگ ايران زمين، تهران: انتشارات سخن، 1368، ج1و2، ص61ـ63. رسول جعفريان، صفويه در عرصه دين فرهنگ و سياست،( قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1379)، ج1، ص75.
[12]. قاضي احمد بن شرف الدين حسيني قمي، خلاصةالتواريخ،(تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۹.) ص62. رسول جعفريان، پيشين، ص83. و 87 ـ 88..
[13]. خوانساري اصفهاني، روضات الجنات في احوال علما و السادات، (تهران: كتاب خانه اسماعيليان، (1348ق)، ج4، ص 383ـ 384. و نيز رسول جعفريان، پيشين، ص83..
[15]. قاضي نور الله شوشتري، احقاق الحق و ازهاق الباطل، (قم: كتاب خانه آيت الله نجفي مرعشي، بيتا)، ج1، ص 82 و 160.
[17]. محمد محسن، آقابزگ تهراني، الذّريعه الي تصانيف الشيعه، بيروت: دارالاضواء، 1361ش،(1403ق)، ج4، ص135 و قاضي نور الله شوشتري، مجالس المؤمنين، (تهران: انتشارات كتاب فروشي اسلاميه، 1365)، مقدمه مصحيح، ص(ج).
[19]. ميرداماد متولد اصفهان و ازمردمان استرآباد و دخترزاده محقق كركي است، پدرش داماد محقق كركي بود، به همين دليل شهرت داماد داشت و شهرت داماد نيز از اين جهت به فرزندش منتقل شد. به روايتي ديگر لقب ميرداماد را به لحاظ دامادي شاه عباس اول به او دادهاند – رك: به مريم ميراحمدي، دين و مذهب در عصرصفوي، ص71.
[21]. نسخهي شماره 1298 كتابخانه جامع گوهرشاد، به نقل از صفويه در عرصه دين، فرهنگ و سياست، ج1، ص85.
[38].فهرست نسخههاي خطي كتابخانه ايند يا آفيس، ج2، ص422 ، به نقل از جعفريان، صفويه در عرصه دين فرهنگ وسياست، ج1، ص70.
[41]. آذرتفضلي و مهين فضائلي، فرهنگ بزرگان اسلام و ايران،( مشهد: آستان قدس رضوي، 1372). رسول جعفريان، صفويه در عرصه دين فرهنگ و سياست، ج1، ص74. احمد حسيني، فهرست نسخههاي خطي كتابخانه آيت الله نجفي مرعشي، (قم: كتابخانه آيت الله نجفي مرعشي، 1367)، ج16، 147.
[46]. نورالله افندي، رياضالعلما و حياض الفضلا، (قم: خيام نسخه عكسي، 1401)، ج3، ص66ـ67. جعفريان پيشين، ج1، ص82. نيز جفريان، كاوشهاي تازه درباب روزگار صفوي، ص102.
[47]. مجموعه شماره 4950 كتابخان آيت الله نجفي مرعشي، فهرست، ج13، 148ـ 149. به نقل از جعفريان پيشين، ص82.