یکشنبه, 4 آذر , 1403 برابر با Sunday, 24 November , 2024
جستجو

در سومین نشست سیره پژوهی، آقای دکتر صفری ضمن معرفی شخصیت سلیم بن قیس هلالی و بیان ویژگی های کتاب او، به بیان برخی اخبار تاریخی موجود در این کتاب و تعارض آن با واقعیات تاریخی اشاره کرد و در ادامه، قلیچ به نقد مؤلف و سند این کتاب پرداخت.

آن چه در پیش رو می خوانید، مشروح مباحث مطرح شده در این نشست است.

 

روز سه شنبه 11 بهمن 1390 گروه تاریخ اسلام مجتمع آموزش عالی امام خمینی رحمة الله علیه میزبان سومین نشست سیره پژوهی با حضور مدیر، اساتید گروه و جمعی از سیره پژوهان در سالن شهید صدر بود.

موضوع این جلسه ارزیابی کتاب سلیم بن قیس بود که توسط آقای قلیچ ارائه گردید. پیش از آن، آقای دکتر صفری مدیر گروه تاریخ اسلام با ایراد سخنانی به اهمیت بسیار زیاد این موضوع در تاریخ نگاری شیعی اشاره کرد و این کتاب را در صورت اثبات وجود آن و نویسنده اش، قدیمی ترین کتاب در حوزه تاریخ نگاری اسلامی و تاریخی نگاری شیعی دانست.

وی با استناد به مطالب کتاب، سلیم را از صحابه حضرت علی علیه السلام و مرتبط با یاران نزدیک ایشان نظیر حضرت سلمان، ابوذر و مقداد معرفی کرد و حوادث نقل شده از او را که مربوط به حوادث صدر اسلام است، بطور نقل مستقیم یا حداکثر با سه واسطه دانست. معاصرت سلیم با امام حسن، امام حسین، امام سجاد و امام باقر علیهم السلام و نقل روایت از دو امام علی(ع) و امام حسن(ع) و درک نکردن دوران امامت امام باقر(ع) از مشخصات مورد اشاره سخنران بود.

سخنران جلسه ضمن تاکید بر منحصر به فرد بودن برخی گزارشهای سلیم به بیان ویژگی های کتاب پرداخت:

1-    وجود روایات امامان دوازده گانه؛ که البته تنها نام 5 امام در آن ذکر شده است.

2-    اولین کتابی که بر تبری از شیخین و برخی صحابه که با احتمال همفکری با آنان اقدام به تهیه صحیفه ملعونه کرده بودند تاکید می کند و جالب این جا است که سلیم در هنگام وفات ابوبکر، ابوعبیده، عمر و معاذ بن جبل بر سر بالین آن ها؛ حاضر می شود و اظهار پشیمانی شان را می شنود.

3-    وجود روایات مربوط به آتش زدن خانه حضرت زهرا سلام الله علیها در این کتاب که در منابع تاریخی معمولا یافت نمی شود.

4-    وجود روایت معروف ارتدّ الناس الا ثلاث در این کتاب به عنوان منبع اصلی.

5-    عدم توجه به شخصیت و نقش عمار حتی در روایت ارتد الناس علیرغم این که وی از ارکان تشیع است.

6-    اعتقاد نویسنده به ایمان نداشتن شیخین.

7-    طرح مساله جمع آوری قرآن بوسیله حضرت علی علیه السلام برای اولین بار در این کتاب.

8-    بروز نقش عناصر فرا تاریخی در تاریخ در این کتاب برای اولین بار. مانند حضور ابلیس در سقیفه به شکل یک شیخ نجدی که بعنوان اولین نفر با ابوبکر بیعت می کند.

9-    مهدویت، جزئیات سقیفه، ماجرای تحصن بنی هاشم،  توطئه قتل علی علیه السلام بوسیله خالد بن ولید از دیگر نکات تاریخی هستند که توسط این کتاب مطرح می شوند.

10-    توسل به داستان در بیان معایب خلفا. مثلا می گوید جناب عمر یک طناب پنج وجبی به ابوموسی اشعری حاکم بصره داده بود و گفته بود که قد ایرانی ها را با این طناب اندازه بگیر و به هر مقدار که از طناب بیشتر بود قد آنها را متناسب کن.

11-    اعتقاد به سیزده نفر بودن امامان بنا بر مشهور. به این دلیل که می گوید پیامبرصلی الله علیه و آله به امام علیعلیه السلام فرمودند از نسل تو دوازده امام می آیند. بنابراین مجموع امامان با احتساب امام علی علیه السلام سیزده نفر می شود.

12-    طرح نصیحت ابوبکر توسط محمد فرزند دو ساله اش.

13-    اعتقاد به حکومت دوازده خلیفه گمراه بعد از پیامبرصلی الله علیه و آله و شروع حکومت عدل بعد از آن ها. عده ای از این عبارت نتیجه می گیرند که نگارش این کتاب در اواخر حکومت بنی امیه در زمان هشام بن عبدالملک دوازدهمین خلیفه جور بوده و بعد از آن نویسنده در قید حیات نبوده تا ببیند جور ادامه پیدا می کند و نوبت به عدل نمی رسد.

14-    اعتقاد به افضلیت پیامبرصلی الله علیه و آله، حضرت فاطمه، امام علی، امام حسن، امام حسین، امام مهدی علیهم السلام، حمزه و جعفر رضوان الله علیهما که خود نشان گر مطرح نبودن افضلیت همه امامان در آن زمان می باشد.

15-    ادعای رویت و تایید این کتاب توسط امام باقر، امام صادق و امام سجاد علیهم السلام در مقدمه آن.

16-    انحصار بیشترین اطلاعات موجود از نویسنده و محاسن کتاب در مقدمه آن و عدم طرح آن در منابع دیگر. به همین دلیل است که این کتاب با یکی از اشکالات اساسی مواجه می شود.

آقای دکتر صفری در ادامه با بیان این که درباره این کتاب در طول تاریخ و بخصوص در دوره معاصر، تحقیقات وسیعی در سطح مقاله، پایان نامه و مقدمه کتاب صورت گرفته است نسخه ای را که با تحقیق آقای جلالی انصاری چاپ شده است دارای مقدمه بسیار مفصلی در جهت تثبیت کتاب دانست.

وی ، این کتاب را مورد اعتماد بزرگان شیعه در طول تاریخ بخصوص از قرن چهارم به بعد دانست و اذعان کرد که در عین حال در دوره معاصر نقدهایی بر این کتاب نوشته شده است. به عنوان نمونه می توان به اثر آقای عبدالمهدی جلالی اشاره کرد که در این زمینه دو کتاب را به رشته تحریر در آورده است که یکی از آن ها شخصیت سلیم و دیگری راوی کتاب یعنی أبان بن ابی عیاش را مورد بررسی قرار داده و انتساب کتاب را به وی رد کرده است. همچنین می توان به کتاب میراث مکتوب شیعه تألیف آقای مدرسی اشاره کرد که ضمن رد انتساب کتاب، نویسنده را نیز جعلی دانسته است.

وی در مقابل، رویکرد آقای فخلعی را در جهت اثبات و تفکیک میان سلیم روایی و سلیم تاریخی خاطر نشان کرد و توجه وی را معطوف به اثبات سلیم روایی غیر از سلیم تاریخی دانست.

مدیر گروه تاریخ اسلام در پایان قوی ترین و عمیق ترین تحقیق در این زمینه را مربوط به آقای قلیچ که عنوان پایان نامه کارشناسی ارشد ایشان نیز می باشد دانست و قبل از شروع بحث اصلی به معرفی ایشان پرداخت: آقای قلیچ، فارغ التحصیل رشته مطالعات تاریخ تشیع دانشگاه ادیان و مذاهب، مرکز تخصص تاریخ در مقطع کارشناسی، محقق و  همکار گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در طرح دانشنامه سیره نبوی، مؤلف، ویراستار علمی و مدیر علمی اجرایی دانشنامه سیره نبوی می باشند که خودشان تالیف 300 مدخل این دانشنامه را از جمله مداخل اصبغ بن نباتة، بسر بن ارتاة، سهل بن حنیف و شریح قاضی را بر عهده داشته اند.

در ادامه آقای قلیچ به عنوان سخنران جلسه کتاب مذکور را در مقایسه با کتاب های دیگر دارای جهات خاصی از جهت اختلاف در سه مقوله مولف، محتوی و اسناد معرفی کرد. وی به عنوان شروع بحث، ضمن ارائه گزارش کوتاهی از ساختار پایان نامه خود که در این زمینه نگاشته شده، سه بخش کلی آن بجز مقدمه را بدین شرح معرفی کرد:

بخش اول : شناخت سلیم؛ شناخت کتاب سلیم در کتب رجالی اهل سنت و اهل تشیع؛ محتوای کلی کتاب؛ چاپ های کتاب و ترجمه ها.

بخش دوم: اشکالات و نقدهای کلی در چهار محور مؤلف، اسناد کتاب، نسخه های کتاب و نقد محتوایی.

بخش سوم: نظریه ها شامل چهار نظریه کلی.

1-    اعتبار کامل کتاب:

بزرگانی که در طول تاریخ این کتاب را تایید کرده اند اولین بار نعمانی محدث شیعی قرن چهارم صاحب کتاب الغیبة، در دوره اخباریان شیعه(قرن 10-11 به بعد) بزرگانی مانند علامه مجلسی اول، علامه مجلسی و شیخ حر عاملی و در دوره معاصر افرادی مانند شیخ آقا بزرگ تهرانی و مرحوم آیت الله خویی بوده اند.

2-    اعتبار نسبی:

برخی از بزرگان مانند شیخ مفید، علامه حلی و علامه شوشتری با اینکه کتاب و شخص سلیم را قبول دارند معتقدند در طول تاریخ در این کتاب دست برده شده و نسخه کامل و صحیحی از آن وجود ندارد، لذا لازم است برای استفاده جزء به جزء از کتاب، مطالب آن با اعمال مبانی فقه الحدیثی دوباره مورد بررسی و اعتبار سنجی قرار گیرد.

3-    جعلی بودن کتاب:

 اولین کسی که به صراحت قائل به این نظریه شده است ابن غضائری رجالی شیعی قرن چهار و پنج است که بر کتاب و مؤلف نقدهای جدی وارد کرده است. بعدها کسانی مانند شهید ثانی و علامه شعرانی به این نظریه قائل بودند. در دوره معاصر نیز افرادی مانند محمد باقر بهبودی محتوای این کتاب را رد کرده اند.

4-    جعلی بودن شخصیت نویسنده کتاب علاوه بر جعلی بودن محتوای آن:

به گفته ابن غضائری برخی از علمای شیعه سلیم را نمی شناخته اند و گفته اند: و کان اصحابنا یقولون ان سلیم لا یعرف و لاذکر فی خبر، ما سلیم را نمی شناسیم و نمی دانیم در چه تاریخی زندگی می کرده و اساتید و شاگردانش چه کسانی بوده اند. البته شخص ابن غضائری با این استدلال که در کتاب هایی دیده ام این نظریه را رد کرده است اما شهادت او مبنی بر این که کسانی به این نظریه قائل بوده اند قابل توجه است. در قرن هفتم نیز ابن ابی الحدید می گوید برخی شیعیان عقیده دارند که چنین شخصی وجود نداشته است. در دوره معاصر نیز اولین بار آقای مدرسی طباطبایی نظریه پردازی کرده اند و با استناد به شواهدی معتقدند نویسنده جعلی است و سلیم نام مستعار یکی از شیعیان کوفی قرن اول بوده است و عده ای شیعیان در راه مبارزه با بنی امیه این کتاب را تدوین کرده اند. همچنین علامه شعرانی معتقدند از نظریه آمدن دوازده امام جور و گمراهی که در کتاب آمده می توان نتیجه گرفت که کتاب مربوط به اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم در زمان هشام بن عبدالملک است. علاوه بر این دکتر عبد المهدی جلالی نیز مقاله ای در جعلی بودن شخصیت سلیم نوشته است.

سخنران جلسه همچنین به بررسی نقدهای مربوط به کتاب پرداخت:

1-    نقد مؤلف

این نقد با نظریه چهارم ارتباط مستقیم دارد و اگر نقد بر مؤلف را قبول کنیم طبیعتا باید آن نظریه را نیز قبول کنیم.

اشکال اول: علیرغم اعتقاد طرفداران کتاب و تصریح مقدمه آن به راوی برجسته و صحابی درجه یک و جزء خواص اصحاب بودن سلیم و حمل اسرار اهل بیت علیهم السلام توسط وی، با مراجعه به کتب رجالی و تاریخی مطلبی درباره زندگانی و نحوه معیشت وی نمی یابیم در حالی که در همین منابع درباره زندگانی راویان برجسته و حتی افراد درجه دو مطالبی هر چند کوتاه یافت می شود.

اشکال دوم: تنها اطلاعاتی که در مورد سلیم و زندگانی او وجود دارد منحصر به مقدمه کتاب است که این مساله مصداق دور است.

اشکال سوم: تمام آنچه در مورد او می دانیم منحصر به یک راوی به شدت تضعیف شده بنام أبان بن ابی عیاش است که نمی توان تنها به این دلیل که شخصی به نام سلیم کتابی نوشته و به من تحویل داده به او اعتماد کرد.

آقای فخلعی و گروه همکارشان به این نقدها پاسخ هایی داده اند:

جواب دلیل اول: با فرض نادیده گرفتن بزرگ نمایی مقدمه کتاب در حق سلیم و پذیرش نگارش مقدمه توسط أبان یا اضافه شدن به آن در طول تاریخ، می توان اثبات کرد که سلیم یک شخصیت تاریخی مشهور نبوده بلکه یک راوی معمولی گمنام شیعی بوده که کتابچه حدیثی خود را به أبان تحویل داده است. شاهد مدعا نیز این مطلب است که در کتب روایی عبارت هایی از سلیم در کتابهای شیعی و سنی نقل شده که در هیچ نسخه ای از کتاب سلیم وجود ندارد و از افرادی غیر از أبان نقل شده است.  این مطلب پاسخ شبهه منحصر بودن روایات سلیم در أبان نیز می باشد؛ هرچند ممکن است راوی انحصاری یک کتاب شخص أبان باشد. بنا بر این نمی توان به صرف منحصر بودن اطلاعات به یک نفر، قول به جعلی بودن شخصیت سلیم را پذیرفت.

2-    نقد اسناد کتاب

بر اساس انحصار راوی کتاب در ابان بن ابی عیاش دو ایراد کلی ضعف راوی و اضطراب در اسناد به این کتاب وارد می گردد. البته مدافعین کتاب، به دلیل ضعف ابان مساله انحصار را قبول ندارند ولی علی القاعده تمام نسخه های موجود به ابان می رسد.

در معرفی ابان باید گفت که وی یک راوی ایرانی الاصل از منطقه نوبندجان اطراف شهر فسا است که سلیم بعد از فرار و ورود به این منطقه، به خانه او پناهنده شد. ما در صحت این مطلب که در مقدمه کتاب آمده شک داریم و ممکن است بعدها به آن اضافه شده باشد. در کتب تراجم اهل سنت او را شخصیت علمی و راوی اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم می دانند و در کتب رجالی اهل سنت با اتهاماتی مانند کذب، فراموش کاری، بدحافظه و متروک الحدیث بودن به شدت تضعیف شده است؛ تا حدی که شعبة بن حجاج از علمای بزرگ اهل سنت در قرن دوم با این تعبیر بسیار توهین آمیز از او یاد می کند که اگر از بول الاغ بنوشم برای من بهتر است از این که بگویم حَدَّثَنَا أبان بن أبی عیاش. اهمیت سخن شعبة زمانی درک می شود که بدانیم خودش توسط دیگر علمای اهل سنت به تشیع متهم شده است.

شخصیت ابان در کتب رجالی معروف شیعه:

1-    شیخ طوسی در کتاب رجال چند بار وی را در شمار اصحاب امام سجاد، امام باقر و امام صادق علیهم السلام آورده است و در جایی که او را از اصحاب امام باقر علیه السلام معرفی می کند می گوید او تابعی ضعیف است.

2-    نجاشی از أبان نامی نمی برد و حتی کتاب سلیم را از طریقه ای غیر از طریق او نقل می کند که قرینه ای است بر این که با توجه به تعمد نجاشی در نقل طریق های صحیح، طریق سند به او را قبول ندارد.

3-    ابن غضائری و در قرون بعدی ابن داود و علامه حلی هم او را تضعیف کرده اند.

پاسخ مدافعین کتاب در این زمینه حول دو محور رد ضعف ابان و اثبات عدم انحصار کتاب سلیم در وی قرار دارد:

توجیهات عدم ضعف ابان

1-    تضعیف شیخ طوسی تحت تأثیر ابن غضائری است که در کتابش اشکالاتی وجود دارد و شخصیتش نزد برخی از بزرگان مورد پذیرش قرار نگرفته است و از این جهت مورد توجه نیست. در پاسخ باید گفت که این ادعای بدون دلیل است و تاثیر ابن غضائری بر نظرات شیخ ثابت نشده است.

2-     منظور شیخ طوسی از تابعی ضعیف، در حقیقت تابعی صغیر بوده است. در پاسخ این ادعا نیز باید گفت در این مورد هیچ نسخه بدلی نیست و در هیچ جا به این نکته اشاره نشده است. به عبارت دیگر یک پیشداوری و ادعای بدون دلیل است و به هر شیوه ای می خواهند تضعیف أبان را کم رنگ کنند.

3-    اهل سنت به خاطر تشیع، وی را تضعیف کرده اند. این توجیه نیز مردود است زیرا شعبة بن حجاج یکی از مخالفین او خودش متهم به تشیع است. بر فرض اثبات تشیع، این مساله ارتباطی با وثاقت او ندارد و شیخ طوسی نیز هنگام بررسی شخصیت وی، تنها از نظر سندی بررسی می کند و به مذهبش کاری ندارد. 

پاسخ این توجیهات آن است که حداکثر نتیجه دفاع از ابان، قول به اشتباه در تضعیف وی می باشد اما برای توثیق او قرینه یا شاهدی ارائه نشده است.

توجیهات عدم انحصار راوی کتاب در ابان

سلسله سندی که شیخ طوسی و نجاشی برای روایت کتاب سلیم آورده اند به ابراهیم بن عمر و سپس سلیم می رسد و به این دلیل که ابراهیم بن عمر شخص ثقه ای است پس اشکال عدم اعتبار کتاب به دلیل انحصار در یک راوی ضعیف مردود است.

در پاسخ باید گفت:
1-    ابراهیم بن عمر یمانی از امام باقر و امام صادق و امام کاظم علیهم السلام نقل روایت می کند. با توجه به این محدوده زمانی، قرائنی وجود دارد که ثابت می کند او نمی توانسته از سلیم بن قیس نقل روایت کند؛ زیرا سلیم در دوره حجاج بن یوسف (75-95ق) حاکم عراق به نوبندگان فرار می کند و قبل از فوت، کتاب را به أبان می دهد. حدس آقای محمد باقر انصاری زنجانی محقق کتاب درباره فوت وی سال 75 یا حداکثر سال 76 است. هرچند حدس قوی تری وجود دارد که فرار أبان از دست حجاج نباید سال 75 یا 76 باشد بلکه احتمالا مقداری عقب تر و مربوط به نبرد دیر و جماجم و قیام محمد بن عبدالرحمن بن محمد بن اشعث و قراء و مردم عراق است. به این استناد که در سال 83 در یک جنگ عمومی شکست خورده و فرار کرده است استدلال بزرگنمایی شخصیت سلیم هم از بین می رود. طبق این استدلال که معقول است سلیم حدود سال 83 -84 فرار کرده است. 

در کتاب مطلبی در مورد وفات وی در سال 75 نیامده بلکه می گوید از دست حجاج فرار کرده است. همچنین به مرگ او در سال 76 نیز تصریحی ندارد بلکه می گوید در این سال آمد و مدتی ماند و مرد اما بیان نمی کند که فوت او در این سال بوده است؛ گرچه حدس محقق کتاب بر این مطلب است.

اگر ابراهیم بن عمر راوی امام باقرعلیه السلام بوده درست است که امام سن کمی داشته است اما در دوره امام سجاد راوی امام باقر محسوب نمی شود چون اگر امام باقر را دیده بود امام سجاد را نیز دیده بود و باید راوی امام سجاد نیز محسوب شود. عمر طولانی نیز نداشته که مثلا تا دوره امام کاظم علیه السلام اقلا تا سال 150 زنده باشد و از آن طرف 30-40 سال زودتر زنده باشد تا بتواند از سلیم نقل روایت کند.

2-    اکثر اساتید شیوخ ابراهیم بن عمر افراد معروفی هستند که تاریخ وفاتشان معلوم است. کسانی مانند وهب بن منقح وفات به سال 110 تا 116ق، جابر بن یزید جعفی وفات به سال 128 ق، محمد بن مسلم ثقفی وفات به سال 150ق، معلی بن خنیس وفات به سال 131 یا 132ق و ابوحمزه ثمالی وفات به سال150 ق. پس این سوال مطرح می شود که چطور ممکن است کسی که اساتیدش در این سن هستند بجز کسی که سال 89 -90 فوت کرده، از آنها نقل روایت کند؟ نشان می دهد که محدوده زمانی اساتیدش یک طبقه از آن بالاتر است و اگر بخواهد از سلیم نقل کند دو طبقه بالاتر می شود.

3-    اگر سن ابراهیم به اندازه ای بوده که توانسته از سلیم نقل کند چرا از بسیاری از راویان مشهور آن زمان مثل انس بن مالک، جابر بن عبدالله انصاری، سعید بن جبیر و اصبغ بن نباته نقل نکرده است؟ سوال مهم تر این که چرا از امام سجاد علیه السلام روایتی نقل نکرده، در حالی که او اهل یمن و سلیم نیز در کوفه بوده و اگر بخواهد به کوفه بیاید از مدینه می گذرد و می توانسته با امام سجاد نیز دیداری داشته باشد.

از قرائن مذکور بر می آید که نقل ابراهیم بن عمر از سلیم نقل مستقیم نیست و اصطلاحا نسخه وجاده بوده است. در مباحث بعدی در بحث نظریه مختار می آید اولین کسی که احادیث مطاعن را وارد کرده و باعث شده که کتاب مورد مناقشه قرار بگیرد شخص ابراهیم بن عمر بوده است. علیرغم ثقه بودنش احتمالا بی احتیاطی کرده و با پیدا کردن یک نسخه وجاده از آن نقل کرده است. حتی در کافی نیز از 12 روایتی که از سلیم نقل شده است 11 مورد آن حدیث فضایل و اخلاقی هستند و یک حدیث تقریبا مناقشه آمیز بعنوان بیعت شیطان با ابوبکر است که مستقیما از ابراهیم بن عمر است و در نسخه أبان نیست. این مطلب قرینه مهمی است بر این که ابراهیم بن عمر نقش مهمی در وارد کردن متون جعلی مطاعن در نسخه های کتاب سلیم ایفا کرده است.

نکته دیگری که آیت الله خویی اشاره کرده اند این است که سندی که شیخ طوسی و نجاشی از ابراهیم بن عمر نقل کرده اند ضعیف است. فردی بنام ابوسمینه محمد بن علی صیرفی در میان راویان است به همین خاطر نمی توان قبول کرد که سند طریق این روایت از طریق ابراهیم بن عمر صحیح باشد. ایشان می فرمایند: و الصحیح أنه لا طریق لنا الی کتاب سلیم بن قیس المروی بطریق حماد بن عیسی عن ابراهیم بن عمر عنه (سلیم) ذلک فإنّ فی الطریق محمد بن علی الصیرفی أباسمینه هو ضعیف کذاب.

اضطراب در اسناد کتاب

این کتاب چهار نسخه و سند مختلف غیر از سندهایی که در کتابهای حدیثی برای کتاب سلیم بن قیس اشاره شده دارد که هر کدام اضطراب دارند. برای روشن شدن بحث اضطراب به تعریفی که آیت الله سبحانی در کتاب اصول الحدیث و احکامه ارائه کرده اند اشاره می شود. ایشان می فرمایند: اختلاف در سند بگونه ای که یک راوی مشخص هر بار به گونه ای متفاوت آن حدیث را روایت کند مثلا یک بار به نقل از پدرش از جدش، بار دیگر به نقل  از جدش بطور مستقیم، بار دیگر از شخص دیگری روایتی نقل کند اضطراب در سند است. در نسخه های کتاب سلیم نیز این مورد مشهود است. به عنوان مثال در جایی از عمر بن هزینه از أبان بن ابی عیاش از سلیم و در جای دیگر از أبان بن  ابی  عیاش از سلیم و در مورد دیگر از مصنف عبد الرزاق بن همام و معمره راشد از أبان از سلیم نقل روایت شده است که همه نشان دهنده اختشاش و اضطراب در سند است.

3- نقد نسخه های کتاب

کامل ترین چاپ موجود مربوط به آقای محمد باقر انصاری زنجانی در سه جلد است که جلد اول شامل مقدمه، جلد دوم متن احادیث و جلد سوم فهرست و استخراج منابع می باشد. کتاب سلیم کنونی جمع آوری شده تمام چهار نسخه موجود است که نسخه اول 48 حدیث، نسخه دوم 41 حدیث، نسخه سوم 32 حدیث و نسخه چهارم 40 حدیث را در خود دارد و اگر مشترکات را حذف کنیم جمعا 70 حدیث است. هیچ کدام از این نسخه ها نه از نظر تعداد، نه ترتیب و نه از نظر اسناد یکی نیست. 28 حدیث نیز بعنوان مستدرک به نقل از قدما که در کتب حدیثی قرن سه و چهار بوده آورده شده که با مجموع آنها 98 حدیث محتوای فعلی کتاب سلیم است.

نکته قابل توجه این است که قدمت همه نسخه ها از قرن یازده به بعد است و هیچ نسخه ای قبل از سال 1087 ق (دوران صفویه) وجود ندارد که در نوع خود نکته مهمی است.

سند همه نسخه ها مجهول است یعنی هم راوی و هم نسخه نویس آن و مواردی که به سلسله علمای شیعه می رسد مجهول است. به عنوان مثال راوی نسخه اول که چهار نفر از علمای شیعه در قرن ششم نقل می کند و همچنین سند آنها از شیخ طوسی مجهول است. فاصله بین قرن 11 تا قرن 6 نیز معلوم نیست چگونه طی می شود.

از میان این نسخه ها نسخه سوم بسیار مشهور است و مطالب تاریخی آن سند ندارد . علاوه بر این، هفت حدیث دیگر نیز به آن اضافه شده است. در فاصله این دو حدیث ناسخ حدیث نوشته است روی عن الصادق و هیچ سندی ارائه نکرده که همین مطلب دلیل بر جعلی بودن آن است زیرا اگر بگوییم قرن ششم هم بوده است اگر چنین حدیثی بود طرفداران این کتاب مانند نعمانی این روایت را ذکر می کردند.

در مورد نسخهای مختلف می توان یک تفکیک قائل شد. به این معنا که از نسخه های موجود 41 حدیث در نسخه های فعلی هست که در نسخه های قدما نیست. 28 حدیث نیز در منقولات قدما است که در نسخه های موجود نیست. نقطه اشتراکی بین این دو گروه 21 حدیث است و با توجه به اینکه تا قرن یازده نسخه ای نداریم مطمئنا تا این زمان مقدار زیادی در این نسخه ها دست برده شده است. کما این که از زمان شیخ مفید که در مورد آن سخن گفته است تا قرن یازدهم تفاوت محتوایی پیدا کرده است همانگونه که نسخه های موجود با منقولات علمای قدیم متفاوت است.

در پایان آقای قلیچ به بیان عناوین اشکالات محتوایی کتاب سلیم پرداخت و بررسی تفصیلی آن را به جلسه آینده موکول کرد.

همچنین آقای دکتر صفری به عنوان جمع بندی جلسه نکاتی را اشاره نمودند. ایشان به وجود مشابهات کتاب سلیم در کتاب های قرن چهارم مانند الاختصاص و کتاب الامامة و السیاسة اشاره کردند که هر دو کتاب، نویسندگان مجهولی دارند. ایشان با بیان این که تا قبل طرح این مباحث احساس بر این بود که این کتاب ها تحت تاثیر کتاب سلیم هستند افزود: اما الان برای من سوالی پیش آمد که احتمال دارد که این کتاب ها اصل باشند و چیزهایی را به سلیم نسبت داده باشند.

وی شخصیت سلیم مورد بحث را سلیم تاریخی بدون توجه به سلیم روایی دانست و احتمال این که ابان بن ابی عیاش راوی روایات تاریخی او باشد را رد کرد و دلیل آن را عدم تعرض علمای اهل سنت نسبت به این روایات عنوان کرد و افزود: بیشترین دلیل تضعیف أبان توسط اهل سنت قصه پردازی او بوده است و هیچ کس او را بخاطر تشیعش تضعیف نکرده است. اگر یک هزارم این روایات که هم اکنون منسوب به أبان است واقعا از أبان بود توسط علمای اهل سنت علاوه بر تشیع، به رافضی، غالی و مهدور الدم متهم می شد و او را تکذیب می کردند. به عبارت دیگر در آن فضا کسی نمی تواند چنین مطلبی را نقل کند و در عین حال از اهل تسنن کسانی مانند یحیی بن معین و احمد بن حنبل که کمترین نقل به فضایل را متهم به تشیع می کنند اعتراض نکند و مطلبی نیز نگویند.

مدیر گروه تاریخ اسلام به حل مساله ابراهیم بن عمر یمانی از طریق طبقه شناسی اشاره کرد و مدعی شد که او نمی توانسته از سلیم بدون واسطه نقل کند بخصوص اگر زمان غیبت سلیم نیز در نظر گرفته شود. اگر همه طبقه شناسان و تراجم شناسان این مطلب را بگویند و در یک کتاب حدیثی مانند کتاب صدوق اشتباها نقل ابراهیم بن عمر از سلیم آمده باشد این معنا را می رساند که در این کتاب اشتباه شده یا نسخه نویس اشتباه کرده است.
وی همچنین درباره ابن غضائری افزود: با بررسی آثاری که از وی ثبت شده است این مطلب روشن می شود که وی دو کتاب به نام های کتاب الممدوحین و کتاب الضعفا داشته که از بد اقبالی وی کتاب الممدوحین نابود شده و کتاب الضعفاء باقی مانده است. اگر در یک بررسی اجمالی کسانی که مورد تضعیف وی قرار گرفته اند با دیدگاه قمی ها، کشی، نجاشی، الفهرست و کامل الزیارات مقایسه شود روشن می گردد که بعضی از آنها مشترک است و همه تضعیف کرده اند و برخی نیز دیگران تضعیف کرده اند و ایشان تضعیف نکرده است. این بررسی در جدولی در شماره دوم علوم حدیث به تصویر کشیده شده و نشان می دهد مطاعنی که در مورد او گفته می شود چندان مورد توجه نیست بلکه نظرات ابن غضائری اکثرا قابل اعتنا است. نتیجتا این که این گونه نیست که برخی علما بگویند تنها به این دلیل که ابن غضائری او را تضعیف کرده فردی را توثیق کنند و تضعیفات ابن غضائری معتبر نباشد.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=14602

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب