یکشنبه, 4 آذر , 1403 برابر با Sunday, 24 November , 2024
جستجو

 نباید تصور کرد که به محض اشارت یک امام،شیعیان به سرعت و به اتفاق بر گرد شمع وجود امام بعدی گرد می‏آمده‏اند.تاریخ شیعه تاریخ دشواری است که نشان می‏دهد به تدریج و با طی مراحلی بسیار پیچیده مفهوم امامت راه‏ خود را برگزیده و سلسلهء دوازده‏گانهء امامان به فرجامین مرحلهء خود که ورود به اعصار غیبت صغری و غیبت بزرگ بوده‏ رسیده است.یکی از دشوارترین مراحل این فرایند تاریخی و اعتقادی،در لحظات رحلت امام هفتم و جلوس هشتمین‏ امام بر مسند امامت رخ داد.در این زمان معتزلیان پروبال یافته و جماعتی از امامیه نیز سلسله را به امام هفتم قطع کردند، امام رضا(ع)و علمای روشن‏بین و خالص شیعه با ظرافت و درایت از این مرحله عبور کرده و ضمن نقد واقفه(گروهی‏ که بر امام هفتم متوقف شدند)و استفاده از فضای عقلی موجود،شرایط مساعدتری برای نظریهء امامت و استمرار آن به‏ وجود آوردند،مقالهء زیر،توضیحاتی در همین زمینه،بخصوص دربارهء واقفه را به نظر خوانندگان عالی مقام می‏رساند.

عوامل بسیاری در شکل‏ گیری باورهای کلامی‏ و اعتقادی تأثیر دارند که عمده ‏ترین آن‏ها عبارت‏ است از:1-وفات بنیانگذار و صاحب مکتب(خلأ رهبری مورد قبول همه)2-فتوحات اسلامی و گسترش ارتباط مسلمانان با ادیان و فرقه‏های‏ گوناگون 3-امیال و هواهای نفسانی برخی افراد که به تحریف واقعیت می‏پردازند 4-غموض و دشواری مسأله 5-تقلید از گذشتگان و عدم تأمل‏ در درستی یا نادرستی سخن آنان.
در خصوص شیعه،افزون بر موارد فوق امور دیگری نیز مدخلیت داشته‏اند که می‏توان به‏ موارد زیر اشاره کرد:

1-حاکمان سیاسی به منظور ابقای حکومت‏ خود در میان شیعیان تخم تفرقه را می‏ پاشیدند.
2-مخالفان شیعه خواسته‏اند با بزرگ نشان‏ دادن اختلافات شیعه بی‏پایگی و بی‏ثباتی شیعه‏ را اثبات کنند ازاین‏رو فرقه‏هایی تصنعی را ذکر کرده‏اند.شاهد این ادعا آن است که بسیاری از نام‏های فرقه‏های شیعه رکیک و مستهجن است. مانند:شیطانیه،خشبیه،ابتریه و…3-رسم برخی‏ از ارباب فرق بر بزرگ‏نمایی اختلاف شیعیان‏ و تکثیر فرقه‏های تصنعی بوده است.4-اختلاف‏ در شرایط امام و ویژگی‏های امام پس از شهادت‏ امام قبلی‏2

نمایی از عصر امام رضا(ع)

حضرت رضا(ع)معاصر با مأمون یکی از خلفای عباسی بود.مأمون شخصی زیرک و دانش‏ دوست بود و بنی عباس وی را نجم و ستاره خود می‏دانستند3از سوی دیگر،با توجه به فضای‏ باز پرسش در مباحث اعتقادی،حضرت رضا(ع) مواجه با انبوهی از اصحاب فرقه‏ها و مقالات‏ گوناگون قرار گرفته بودند و مأمون که مدافع‏ معتزله بود بر گرمی کانون این مناظرات می‏افزود. معتزله،اهل حدیث,واقفیان,دانشمندان مسیحی، عالمان یهودی,زردشتیان,صابئیان,زنادقه و… گروه‏هایی بودند که با حضرت به مناظره می‏ پرداختند.مسلم است که پرسش‏های هر گروه‏ متناسب با گرایش‏های خاص آن گروه بود.برای‏ مثال،معتزله در مباحث مختلف اعتقادی همچون‏ توحید،صفات خداوند،امامت،شفاعت،حدوث‏ و قدم کلام خداوند و…بحث می‏کردند.ارباب‏ دیانات راجع به پیامبری و نبوت پیامبر خاتم(ص)، زنادقه یا ملحدان دربارهء اصل وجود خداوند و واقفیان که در جای خود توضیح خواهیم داد در بارهء حقانیت و مشروعیت امامت هشتمین پیشوای‏ شیعیان چون‏وچرا می‏کردند.حضرت رضا(ع) در حلقهء انبوه پرسش‏های گوناگون قرار داشتند و با تأیید الاهی و پیوند با وحی به همگان پاسخ‏ های قاطع و قانع‏کننده‏ای ارائه داده و بر امامت‏ به حق خود صحه می‏گذاشتد.در مجموعه‏های‏ حدیثی گوناگونی سخنان،مباحثه‏ها و گفت‏و گوهای اعتقادی و کلامی حضرت(ع)گرد آمده‏ است.4اینک به اختصار به برخی از این فرقه‏ها می‏پردازیم.

1-معتزله

یکی از گروه‏های معاصر با امام رضا ع معتزله‏ اند.این گروه مناظرات فراوانی با حضرت داشته‏ اند.سلیمان مروزی و یحیی بن ضحاک سمرقندی‏ از افرادی هستند که با امام رضا(ع)مناظره داشته‏ اند.شخص مأمون یکی از نمایندگان معتزله به‏ شمار می‏رود.5

محمد ابو زهره می‏نویسد که مأمون از معتزله‏ به شمار می‏رود,چرا که از آنان با عنوان‏”یاران‏ ما”یاد می‏کند و مناظرات او به شیوه معتزله بوده‏ است‏6

یکی از مباحث داغ دوران مأمون بحث حدوث‏ و قدم قرآن و کلام خداوند بوده است که به لحاظ درگیری‏ها و خونریزی‏هایی که به دنبال داشت‏ دوران محنت نامیده می‏شود.مأمون از کسانی‏ بود که از دیدگاه مخلوق بودن قرآن که دیدگاه‏ معتزله نیز همین بود،دفاع می‏کرد و با مخالفان‏ این دیدگاه به مقابله برمی‏خواست.ناگفته‏ نماند که مأمون به دیدگاه خاصی باور نداشت‏ و صرفا به منظور بهره‏برداری سیاسی و تضعیف‏ اهل بیت(ع)به این مباحث دامن می‏زد7هرچند برخی خواسته‏اند به دلیل پذیرش ولایت عهدی‏ مأمون و ازدواج دخترش با امام جواد(ع)تشیع‏ مأمون را اثبات کنند ولی چشم واقع‏بین،این‏ مسائل را سیاسی و به دور از واقعیت می‏داند.

استاد شهید مرتضی مطهری،دوران سه‏ خلیفهء عباسی(مأمون،معتصم و واثق)را دوران‏ یکه‏تازی معتزله و حمایت حاکمان از آنان می‏ داند،اما پس از روی کار آمدن متوکل عباسی که‏ فردی تقلیدگرا و مخالف بحث و مناظره بود ورق‏ برمی‏گردد و معتزله در محاق قرار می‏گیرند.8

شیخ عباس قمی(ره)می‏نویسد که وی مردم‏ را به اظهار سنت و جماعت امر می‏کرد و آنان‏را به تقلید وامی‏داشت و از مباحثه و استدلال منع‏ می‏کرد9.

شیخ صدوق(ره)در کتاب توحید روایات‏ بسیاری در باب حدوث و قدم کلام الهی می‏ آورد10و از آن‏جاکه حضرت رضا(ع)می‏دانست‏ که این مسأله صرفا دستاویزی برای سرکوب‏ مخالفان است طوری پاسخ می‏دادند که فاقد اهمیت است و در تعابیر گوناگونی می‏فرموند که‏ قرآن نه حادث است و نه قدیم بلکه کلام خداوند است و در ضمن فرمایشات خود می‏فرمودند پر واضح است قرآنی که از داستان‏های پیامبران خبر می‏دهد چگونه می‏تواند حادث باشد.به عبارت‏ دیگر هم می‏فهماندند که مسأله بسیار روشن‏ است چون فقط خداوند قدیم است و هم به‏ منظور خنثی کردن توطئهء حاکمان سیاسی طوری‏ پاسخ می‏دادند که آنان نتوانند سوء استفاده کنند. حضرت رضا(ع)در سخنی می‏فرماید”از نظر ما جدل کردن درباره قرآن بدعت است که پرسشگر و پاسخ‏دهنده در آن شریک هستند و هر دو، به کژراهه می‏روند خالق،فقط خداوند است و ما سوای او حادث است.قران کلام خداوند است‏ و برای آن از جانب خودت نامی قرار مده که جزء گمراهان خواهی شد…11″

2-اهل حدیث
همان‏سان که از عنوان اهل حدیث پیدا است‏ آنان کسانی هستند که در مسائل اعتقادی تکیه‏ گاهشان صرفا نقل و حدیت است و هرگز به خود اجازهء بحث و استدلال نمی‏دهند.ابو قرّه یکی از این افراد است که مناظره‏ای با حضرت رضا(ع) داشته است.یکی از اعتقادات اهل حدیث امکان‏ رؤیت خداوند است که اکثر مسلمانان(شیعه و اهل سنت)با آن مخالف‏اند.ابو قره به حضرت‏ رضا(ع)می‏گوید:روایت داریم که خداوند سخن‏ گفتن و دیدن خود را میان دو پیامبرش تقسیم‏ کرده است،سخن گفتن را به حضرت موسی(ع) و دیدن را به حضرت محمد(ص)اختصاص داده‏ است.وی به آیاتی از قرآن استدلال می‏کند. حضرت در پاسخ می‏فرماید که آیات دیگری در قرآن وجود دارد که نافی این دیدگاه است مانند
” لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار12″

و
“یعلم‏ ما بین ایدیهم و ما خلفهم و لا یحیطون به علما13”

و مانند این آیات.آیا این آیات را خداوند نازل‏ نکرده است؟چگونه امکان دارد که کسی بگوید از جانب خداوند آمده‏ام و به امر خداوند به مردم‏ بگوید
“لا تدرکه الابصار”

یعنی چشم‏ها او را نمی‏بینند و سپس بگوید من خدا را به چشم خود دیدم و او شبیه بشر است؟

3-دانشمندان برجستهء ادیان مختلف و زندیقان

حسن بن محمد نوفلی می‏گوید:با حضرت‏ مشغول صحبت بودیم که ناگهان یاسر خادم‏ امام رضا(علیه السلام)داخل شد و گفت:امیر المومنین(مأمون)تو را سلام می‏رساند و می‏گوید نزد من افرادی از ادیان و فرق و متکلمان مختلف‏ جمع شده‏اند اگر دوست داری فردا صبح بیا و اگر نمی‏خواهی و کراهت داری خود را به زحمت‏ مینداز و اگر مایلی که ما نزد شما بیاییم،زحمتی‏ بر ما نیست.امام رضا(ع)در پاسخ فرمودند:به‏ او سلام برسان و بگو مقصودت را می‏دانم و فردا صبح نزد تو می‏آیم…نوفلی می‏گوید: که حضرت به من تبسم فرمودند که آیا می‏ترسی‏ که آنان بر من پیروز شوند؟گفتم:نه به خدا، هرگز هراسی ندارم.امیدوارم خداوند تو را بر آنان پیروز گرداند.آنگاه حضرت فرمود:آیا دوست داری بدانی که مأمون چه هنگام پشیمان‏ می‏شود؟عرض کردم:آری.حضرت فرمود: زمانی که احتجاج و استدلال من با اهل تورات با توراتشان،و با اهل انجیل با انجیلشان،و با اهل‏ زبور با زبور آنها،و با صابئین به زبان عبرانی آنها، و با هرابذه(بزرگان زردشت)با فارسی آنان،و با اهل روم با زبان رومی آنها و با صاحبان اعتقادات‏ مختلف با زبان‏های(گوناگون)آنها بشنود.وقتی‏ که استدلال و حجت هر صنف و گروهی را باطل‏ کنم و از رأی خود برگردند و سخن مرا بپذیرند در این هنگام مأمون می‏داند استحاق جایگاهی را که نشسته است ندارد14

وقتی حضرت رضا وارد بر مأمون شد و به‏ خراسان آمد مأمون به فضل بن سهل امر کرد که‏ افرادی از فرقه‏های گوناگون را جمع کند.این‏ افراد عبارت بودند از جاثلیق(کسی که دارای‏ یکی از مراتب دینی نصرانی بود).رأس الجالوت‏ (از بزرگان دین یهود).رؤسای صابئین(در اینکه‏ چه کسانی هستند اقوال و آرای زیادی است.از جمله در وصف آنان گفته شده که کسانی هستند که منکر توحید خداوند،نبوت و رسالت‏اند.) عمران صابی یکی از افراد این گروه است.

در مناظره‏ای که عمران صابی با حضرت‏ رضا(ع)داشت،سرانجام مسلمان شد و حضرت‏ رضا(ع)او را اکرام،اطعام و احترام فراوان کرد. وی سپس به یکی از متکلمان برجستهء مدافع‏ اسلام تبدیل شد که با دیگران مناظره می‏کرد و آنان‏را محکوم می‏کرد15

کسانی را که به اندیشهء وقف چنگ زده‏ اند می‏توان دست‏کم به سه گروه تقسیم‏ کرد:گروه اول:سران و بزرگان اندیشه‏ وقف که برای رسیدن به اهداف سیاسی و اقتصادی به این دیدگان متمایل شده‏اند. گروه دوم:عده‏ای از روی جهالت،تقلید و ضعف استدلال واقفی شدند.این گروه‏ها را نوعا عوام مردم و قشرهای غیر متخصص‏ تشکیل می‏دادند و فریب استدلال‏های‏ گول‏زننده دستهء نخست را می‏خوردند. گروه سوم:گروهی نیز به سبب جریان و فضای سیاسی بسته به اندیشهء وقف روی‏ آوردند(چون فضای جامعه اجازه نمی‏داد امام بعدی با صراحت و شفافیت اظهار امامت کند و در مواردی شرایط تقیه حاکم‏ بود و باید دوره‏ای سپری می‏شد تا اوضاع‏ عادی شود).این افراد هرگز در اصول و فروع اختلاف نداشتند و فقط در رهبری و امامت اختلاف نظر داشتند

4-واقفیان

یکی از گروه‏هایی که در زمان امامت حضرت‏ رضا(ع)پدید آمدند،گروهی بودند به نام‏”واقفه‏” ،یعنی کسانی که بعد از شهادت امام موسی بن‏ جعفر علیه السلام بر حضرت کاظم وقف کردند و امامت امام رضا علیه السلام را نپذیرفتند.ارباب‏ فرق و مقالات در این بخش توضیحات زیادی‏ داده‏اند و انشعابات زیادی را برشمرده‏اند.در این مقطع،درباره‏ی اندیشه وقف با تفصیل‏ بیشتری وارد شده و این مبحث را در چند قسمت‏ قرار می‏دهیم.

1-توضیح اندیشهء وقف

2-وقف سیاسی و اعتقادی

3-انگیزه‏های وقف

4-اندیشهء وقف در دوران‏های مختلف

5-دلایل و نصوص بر امامت امام رضا(ع)

6-اقسام واقفیان در دوران امام رضا(ع)

7-بزرگان و دانشمندان واقفی

8-بازگشت برخی از واقفیان از اندیشهء وقف

4-1-توضیح اندیشه وقف

وقف یعنی در امامت شخصی پس از رحلت‏ امام پیشین تردید کنند و بنابراین،وقف دارای دو معنای عام و خاص است.

الف)معنای عام:توقف گروهی بر امامت‏ امام پیشین و عدم پذیرش امامت امام بعدی.این‏ امر پدیده‏ای بوده است که هر از چندگاه در میان‏ شیعه رخ داده است.این نوع وقف اختصاص به‏ امام خاصی ندارد،ازاین‏رو بر”کیسانیه‏”که بر امامت‏ امام حسین(ع)وقف کردند،بر”منصوریه‏” یا”مغیریه‏”که بر امامت امام باقر(ع)توقف کردند و بر”اسماعیلیه‏”که بر امامت امام صادق(ع)توقف‏ کردند،واقفیه اطلاق می‏شود اما مراد از اصطلاح‏ واقفیه در کتاب‏های ملل و نحل و یا کتب رجالی‏ این گروه‏ها نیست.

ب)معنای خاص:این اطلاق از وقف صرفا به کسانی اشاره دارد که بر امامت موسی بن‏ جعفر(ع)وقف کردند و امامت علی بن موسی‏ الرضا(ع)را نپذیرفتند16

4-2-وقف سیاسی و اعتقادی

شاید بتوان از مسئله وقف به مطلب دیگری‏ رهنمون شد و آن این‏که اندیشهء وقف همیشه‏ اعتقادی و کلامی نیست،بلکه گاهی وقف،وقف‏ سیاسی است یعنی گاهی در حکومت افرادی‏ یافت می‏شوند که به خاطر اغراض خاصی بر رهبری و مشروعیت یکی از افراد وقف کرده و مشروعیت دیگران را نمی‏پذیرند.به دیگر سخن‏ هرچندکه اندیشهء وقف،فقط در خصوص امامت‏ امامان معصوم(ع)اتفاق افتاد ولی شاید جلوه‏ هایی از این اعتقاد در عصر حاضر نیز در مقاطع‏ خاصی خود را نشان دهد.

4-3-انگیزه‏های وقف

کسانی را که به اندیشهء وقف چنگ زده‏اند می‏ توان دست‏کم به سه گروه تقسیم کرد:

گروه اول:سران و بزرگان اندیشه وقف که‏ برای رسیدن به اهداف سیاسی و اقتصادی به این‏ دیدگان متمایل شده‏اند.

کشّی از یوسف بن عبد الرحمان نقل می‏کند که امام کاظم(ع)وفات کرد و هرکس از نزدیکان‏ او دارای مال زیادی بود و این پولها باعث وقوف‏ و انکار موت حضرت(ع)شده بود.نزد علی بن‏ حمزه سی هزار دینار بود17مرحوم شیخ طوسی‏ در”کتاب الغیبهء”نقل می‏کند که ابو ابراهیم(موسی‏ بن جعفر(علیه السلام)از دنیا رفت در حالی که نزد قندی هفتاد هزار دینار وجود داشت‏ و نزد عثمان بن علی رواسی هزار دینار و پنج‏ جاریه و منزلی در مصر18امام رضا(ع)به او اطلاع داد که پولها و کلیه اموال و اثاثیه و جاریه‏ هایی را که نزد شما است به من برگردانید.به‏ درستی که من وارث و قائم مقام او(موسی بن‏ جعفر علیه السلام)هستم.ما میراث او را تقسیم
کردیم و بهانه‏ای از حبس اموالی که مال من‏ و وارث موسی بن جعفر است ندارید.اما ابن‏ ابی حمزه امامت حضرت رضا را انکار کرد و زیاد بن قندی نیز انکار کرد.و عثمان بن عیسی‏ به امام رضا(ع)نوشت که پدرت نمرده است او زنده و قائم است.و هرکس مدعی شود که او مرده است سخن باطل می‏گوید و بنا به فرض‏ سخن شما که ایشان رحلت کرده است ولی ایشان‏ دستور نداده است که چیزی به شما برگردانم و اما جاریه‏ها را آزاد کرده‏ام و آنان‏را به ازدواج‏ درآورده‏ام.19

گروه دوم:عده‏ای از روی جهالت،تقلید و ضعف استدلال واقفی شدند.این گروه‏ها را نوعا عوام مردم و قشرهای غیر متخصص تشکیل می‏ دادند و فریب استدلال‏های گول‏زننده دستهء نخست را می‏خوردند.

گروه سوم:گروهی نیز به سبب جریان و فضای‏ سیاسی بسته به اندیشهء وقف روی آوردند(چون‏ فضای جامعه اجازه نمی‏داد امام بعدی با صراحت‏ و شفافیت اظهار امامت کند و در مواردی شرایط تقیه حاکم بود و باید دوره‏ای سپری می‏شد تا اوضاع عادی شود).این افراد هرگز در اصول و فروع اختلاف نداشتند و فقط در رهبری و امامت‏ اختلاف نظر داشتند.

4-4-اندیشه وقف در دوره‏ های مختلف

همان‏سان‏که اشاره شد در هر دوره‏ای‏ اندیشهء وقف بروز و ظهوری داشته است.اشعری‏ در مقالات الاسلامیین به سه مقطع از ظهور واقفیه‏ اشاره دارد.

الف)وی مرجئه را به هفت فرقه تقسیم کرده‏ و در مورد فرقه سوم می‏گوید گروهی از واقفیه‏ بودند که می‏پنداشتند که هر مسلمان باید تنها اخباری را که ناظر به عمومات باشد،بشنود این‏ گونه اخبار را”وعده و وعید”نامند.لازم نیست‏ که همگان کلیه احکام قرآن و اخبار مربوط به آن‏ را بشنوند.20

ظاهرا مراد از این افراد کسانی است که باید بر اخبار ناظر به عمومات وقف کنند و لازم نیست‏ که همهء احکام قرآن و اخباری را که راجع به کل‏ قرآن وارد شده است بدانند.

ب)گروهی از خوارج‏21

ج)برخی از یاران امام موسی بن جعفر(ع). وی می‏نویسد که فرقه بیست ودوم،واقفیه‏ (ممطوره)اند که امامت را تا جعفر بن محمد باور دارند و پس از جعفر بنابر وصیت،موسی‏ بن جعفر را امام دانند و گویند که موسی هرگز نمیرد و شرق و غرب زمین را به فرمان خویش‏ درآورد.22

4-5-دلایل و نصوص بر امامت امام رضا(ع)

روایات و نصوص بسیاری بر امامت امام رضا (ع)دلالت دارد.23هم از موسی بن جعفر(ع)و هم از معصومین پیشین(ع)روایات فراوانی داریم. در اکثر این روایات امام موسی بن جعفر(ع) ابتدا به ساکن و یا در پاسخ پرسش کسانی که‏ در مجلس حاضر بودند بر امامت فرزندشان، حضرت رضا(ع)،تصریح و تأکید ورزیده‏اند و بدین شیوه از فتنه‏ای که در آینده‏ای نزدیک در حال روی دادن بود خبر دادند.از جمله،داود رقّی‏ می‏گوید:به ابو ابراهیم(موسی بن جعفر علیه‏ السلام)عرض کردم:فدایت شوم،سن من زیاد شده است،دست مرا بگیرید و از آتش نجاتم‏ دهید و بگویید پس از شما،صاحب ما کیست؟ می‏گوید:حضرت به پسرش ابو الحسن(ع)، اشاره کرد و فرمود:”هذا صاحبکم بعدی‏”این، صاحب و امام شما یک از من است.24

مرحوم محمد باقر مجلسی روایتی را از یقطینی و او از زیاد بن مروان قندی نقل می‏کند که قندی می‏گوید:بر ابو ابراهیم(ع)داخل شدم‏ و نزد ایشان پسرشان بود حضرت به من فرمود :یا زیاد این سر[من است‏]،نوشته او نوشته من‏ است و کلام او کلام من است و رسول او رسول‏ من است و هرچه‏ او بگوید سخن من است.آنگاه مجلسی در ادامه از قول مرحوم صدوق می‏نویسد که صدوق‏ می‏گوید:زیاد بن مروان قندی این حدیث‏ را روایت می‏کند اما یک از وفات موسی بن‏ جعفر(ع)منکر آن شده و قائل به وقف می‏شود و اموال موسی بن جعفر(ع)را که نزد او بوده است‏ حبس می‏کند.

6-4-اقسام واقفیان دوران امام رضا(ع)

حسن بن موسی نو بختی می‏نویسد که پس‏ از آن‏که موسی بن جعفر(ع)در زندان هارون‏ الرشید به شهادت رسید،ردم به پنج دسته تقسیم‏ شدند:

1-عده‏ای شهادت حضرت را پذیرفتند و امام‏ پس از او را علی بن موسی الرضا(ع)دانستند.
این گروه را”قطعیّه‏”می‏نامند چون بی‏هیچ‏ تردید و گفت‏وگویی شهادت حضرت کاظم و جانشینی فرزندش علی بن موسی(ع)را پذیرفتند و در این امر تردیدی روا نداشتند.
2-عده‏ای گفتند موسی بن جعفر زنده است‏ و نمی‏میرد مگر آن‏که شرق و غرب عالم را پر از عدل داد کند و او مهدی قائم است.
3-برخی گفتند او امام قائم است.از دنیا رفته‏ است و امامی جز او نباشد.پس از مرگ بازگشته‏ و در جایی پنهان شده و یاران او با وی دیدار می‏کنند.
4-گرو هی می‏گویند او مرده است ولی‏ دوباره مانند عیسی بن مریم برمی‏خیزد،جزاینکه‏ عیسی برنگشت ولی او باز می‏گردد.

5-برخی می‏گویند او شهید شده است ولی‏ خداوند او را نزد خود به آسمان می‏برد و در هنگام‏ قیامتش دوباره او را بازمی‏گرداند.نام دیگر واقفیه‏ “ممطوره‏”25است.این لقب از سوی دشمنان‏ واقفیه به آنان داده شده است.وجه تسمیه آن‏ به‏طور خلاصه آن است که:روزی علی بن‏ اسماعیل میثمی و یونس بن عبد الرحمن با برخی‏ از واقفیان مناظره می‏کردند و چون بحث به درازا کشید و از نرمی به درشتی انجامید،علی بن‏ اسماعیل رو به واقفیان کرد و گفت:”ما انتم الاّ کلاب ممطوره‏”یعنی شما جز سگان باران خورده‏ نیستید.چون هرگاه سگان از باران تر شوند از مرداب بدبوتر و گندیده‏تراند.26
امام موسی بن جعفر(ع)با بیانات صریح و مکرّر خود،به این‏که امام پس از او،فررندش‏ علی(ع)است،کوشیده است بر نادرستی اندیشه‏ وقف تأکید فرماید و افزون بر این،گروهی از اصحاب و خاندان خود را بر این انتخاب گواه‏ گرفته است،از حیدر بن ایّوب نقل شده است‏ که گفته است:
در مدینه در محلی از قبا بودیم که در آنجا محمد بن زید بن علیّ اقامت داشت،او دیرتر از موقعی که معمولا همیشه ما را در آنجا دیدار می‏ کرد وارد شد،به او گفتیم فدای تو شویم موجب‏ دیر آمدنت چه بود؟
گفت،ابو ابراهیم(موسی بن جعفر(علیه‏ السلام))ما را فراخواند و ما هفده مرد از فرزندان‏ علی و فاطمه(ع)بودیم که ما را گواه گرفت، بر اینکه علی(علیه السلام)فرزندش،در دوران‏ زندگی و پس از مرگش وصّی و وکیل اوست،و امر وصّی او به سود یا زیان جایز و نافذ است.
سپس محمّد بن زید گفت:به خدا سوگند ای حیدر،ابو ابراهیم(علیه السلام)امروز عقد امامت را برای فرزندش علیّ(علیه السلام)بست‏ ،و بر شیعه است که پای‏بند به امامت او پس از ابو ابراهیم(علیه السلام)باشد.27
نکته ‏ای که در این‏جا لازم به توضیح است آن‏ است که یکی از اسباب به اشتباه افتادن برخی از شیعیان در امر امامت واژه‏”قائم‏”است.این واژه‏ دارای دو معنای عام و خاص است.
الف)معنای خاص:ویژهء حضرت مهدی(عج) است.ب)معنای عام:امامی که در میان امت‏ قائم است و به اداره امور پیروان و شیعیان خود می‏پردازد.این عنوان بر هر امام معصومی قابل‏ اطلاق است و اختصاصی به امام دوازدهم ندارد .شاهد این مدعا روایتی است که از کتاب غیبت‏ شیخ طوسی نقل شده است.راوی می‏گوید به‏ ابی الحسن موسی(علیه السلام)عرض کردم، پرسشی دارم.
فرمود:بپرس از امام خود.
گفتم:چه کسی را در نظر داری؟زیرا من‏ امامی جز شما نمی‏شناسم.
فرمود:علیّ فرزندم را،که کنیه خود را به‏ او بخشیده‏ام.
گفتم:سرورم!مرا از آتش برهان،زیرا ابا عبد اللّه علیه السلام(امام صادق)فرموده است: شما قائم به این امر هستید.
فرمود؟آیا من قائم نبوده‏ام؟سپس فرمود: ای حسن!هر امامی که در میان امت قائم و زنده
است قائم آن امت است،و چون درگذشت، جانشین او قائم و حجت است تا این‏که از آنها غایب شود،بنابراین ما همگی قائم هستیم و تو تمامی آنچه‏را میان خود و من داری،به سوی‏ فرزندم علی بازگردان،به خدا من این امر را برای‏ او قرار نداده‏ام،بلکه خداوند از جهت دوستی او برای وی مقررّ کرده است…28

4-7-بزرگان و دانشمندان واقفی

بررسی و دقت در اندیشهء واقفیان هم در علم‏ کلام و هم در علم رجال نقش مهمی دارد،به ویژه‏ در علم رجال که به منظور شناخت درستی خبر و وثاقت راوی است مسئله‏ای حائز اهمیت است؛ زیرا اگر کسی واقفی باشد برخی از اهل تحقیق‏ روایات او را معتبر نمی‏دانند و به همین منظور شناخت چهره‏ها و شخصیت‏های واقفی مسلک‏ ضرورت دارد.
شیخ طوسی در رجال خود نام شصت و چهار نفر از بزرگان واقفی را آورده است.از آن میان‏ است سماعهء بن مهران و علی بن حمزهء بطائنی‏29
لازم به ذکر است که برخی از واقفیان پس‏ از مدتی از این دیدگاه روی برگردانده‏اند و نیز برخی دیگر صرفا متهم به این دیدگاه‏اند.شاید سبب این اتمام آن است که آنان از روی تقیه و به خاطر شرایط دشوار سیاسی نتوانسته‏اند ولایت‏ خود را نسبت به حضرت رضا(علیه السلام) ابراز کنند.
جای شگفتی است که هفت نفر از اصحاب‏ اجماع امامیه منسوب به دیدگاه وقف‏اند مانند: احمد بن محمد بن ابی نصر،جمیل بن درّاج و یونس بن عبد الرحمان.از آن‏جاکه ایشان از راویان‏ بزرگ‏اند،در این‏جا دو احتمال قابل تأمل است‏ نخست آن‏که این افراد از سوی دیگران متهم‏ به اندیشه وقف بوده‏اند.دوم آن‏که،اگر هم‏ مدتی به اندیشه وقف روی آورده‏اند پس از مدتی کوتاه اعلام انصراف کرده‏اند.به ویژه که‏ شخص یونس بن عبد الرحمان دارای داستان‏ معروفی در مخالفت با جریان واقفیان بوده است‏ که اکثر اصحاب فرق و مذاهب آن‏را در کتابهای‏ خود آورده‏اند و ما پیشتر به آن اشاره کردیم‏ (در قسمت وجه نام گذاری واقفیان به ممطوره). واقفیان کتاب‏هایی در دفاع از خود نگاشته‏اند و در مقابل،ردیّه‏هایی نیز بر آن‏ها نوشته شده‏ است.30
یکی از مباحث داغ دوران مأمون بحث‏ حدوث و قدم قرآن و کلام خداوند بوده‏ است که به لحاظ درگیری‏ها و خونریزی‏ هایی که به دنبال داشت دوران محنت‏ نامیده می‏شود.مأمون از کسانی بود که‏ از دیدگاه مخلوق بودن قرآن که دیدگاه‏ معتزله نیز همین بود،دفاع می‏کرد و با مخالفان این دیدگاه به مقابله بر می‏ خواست
در کتاب‏های رجالی نام حدود هشتاد و دو نفر از راویان منسوب به دیدگاه وقف آمده است که‏ بررسی دقیق آن از حوصله جستار حاضر خارج‏ است.31

4-8-بازگشت برخی از واقفیان از باور به‏ وقف

هرچندکه عده‏ای از بزرگان اصحاب امام‏ کاظم(علیه السلام)پیرو هوای نفس بودند و به خاطر اموالی که در دست آنها باقی مانده بود راضی نشدند که امامت امام رضا(علیه السلام) را بپذیرند و اموال موجود در نزد خود را که با وکالت حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) در دست آنها باقی مانده بود به حضرت رضا(ع) بازنگرداندند ولی پس از مدتی،برخی از فریب‏ خوردگان پی به واقعیت بردند و از دیدگاه وقف‏ روی‏گردان شده ولایت حضرت رضا(ع)را به‏ جان خریدند.عده‏ای پس از مشاهدهء نشانه‏های‏ امامت حضرت،به خصوص علم غیب و اطلاع‏ دادن حضرت از اموری که حتی خود شخص‏ هیچ اطلاعی از آن نداشت،باعث شد باور کنند که‏ حضرت رضا(علیه السلام)مورد تأیید خداوند بوده و امام بر حق می‏باشد.در این‏جا به دو داستان که در این خصوص روی داده است اشاره‏ می‏کنیم:

1-حسن بن علی وشّاء می‏گوید به خراسان‏ وارد شدم-درحالی‏که واقفی مسلک بودم-همراه‏ من متاعی بود و در میان آن،پارچهء رنگارنگ و گلداری بود که در یکی از بسته‏های لباس وجود داشت،و خودم از آن اطلاعی نداشتم و محل‏ آن‏را نمی‏دانستم.هنگامی‏که وارد شهر”مرو” شدم و در منزلی سکونت کردم،کسی از آمدن‏ من اطلاعی نداشت مگر یکی از اهالی متولد شهر مرو.او به من گفت:ابو الحسن الرضا(علیه‏ السلام)می‏فرماید:آن جامهء رنگارنگ و گلدار را که نزد توست برای من بفرست(با خودم) گفتم:چه کسی ورود مرا به مرو به حضرت ر ضا(علیه السلام)اطلاع داد،من به تازگی وارد
این شهر شده‏ام و نزد من پارچهء گلداری وجود ندارد.آن مرد به سوی حضرت رفت و دوباره‏ بازگشت.او گفت،حضرت می‏فرماید آن پارچهء گلدار در فلان جا و در میان فلان بستهء لباس‏ها است و آن‏را این‏گونه و به فلان شیوه در آن بسته‏ قرار داده‏ای.همان‏گونه که حضرت گفته بود به‏ دنبال لباس رفتم و آن‏را پایین بستهء لباس‏ها یافتم‏ و آن‏را برای حضرت فرستادم‏32

2-عبد اللّه بن مغیره می‏گوید:درحالی‏که‏ واقفی بودم به حج رفته بودم،وقتی که به مکه‏ رسیدم به دلم(راجع به مذهب واقفی)تردید افتاد.کنار کعبه خودم را به ملتزم(دیوار مقابل‏ در خانهء کعبه جایی که چسباندن شکم و سینه به‏ دیوار آن مستحب است و در آنجا دعا مستجاب‏ می‏باشد)چسباندم و گفتم:بار خدایا تو طلب‏ و خواستهء مرا می‏دانی،مرا به بهترین دین‏ها ارشاد کن.به دلم افتاد که به حضور حضرت رضا (علیه السلام)برسم،به مدینه رفتم و به در خانهء حضرت شتافتم و به خادم خانه گفتم:به مولایت‏ بگو،یک مرد عراقی به در خانه آمده است.در همان لحظه،صدای امام رضا(علیه السلام)را از داخل خانه شنیدم که دو بار فرمود:ای عبد اللّه بن‏ مغیره وارد خانه شو.

یکی از گروه‏هایی که در زمان‏ امامت حضرت رضا(ع)پدید آمدند ،گروهی بودند به نام‏”واقفه‏”،یعنی‏ کسانی که بعد از شهادت امام موسی‏ بن جعفر علیه السلام بر حضرت کاظم‏ وقف کردند و امامت امام رضا علیه‏ السلام را نپذیرفتند

وارد خانه شدم هنگامی‏که حضرت به‏ چهره من نگاه کرد فرمود:خداوند دعایت را به‏ استجابت رسانید و تو را به دین خودش هدایت‏ نمود.گفتم:گواهی می‏دهم که تو حجت خدا و امین خدا در میان خلقش هستی‏33

محمد سلامی
دانشجوی دکتری فلسفه و کلام

پی نوشتها:

(1)-موارد 1 و 2 و 3 در آشنایی با فرق و مذاهب‏ اسلامی،رضا برنجکار،قم:مؤسسهء فرهنگی طه،چاپ‏ چهارم،1381،ص 14 و 15؛موارد 4 و 5 در تاریخ المذاهب‏ الاسلامیة،محمد ابو زهرهء،جزء اول،دار الفکر العربی، 1987،ص 7-10.

(2)-تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی،علی محمد ولوی،جلد اول،بی‏جا،انتشارات بعثت،1367

(3)تتمهء المنتهی،شیخ عباس قمی،تحقیق صادق حسن‏ زاده،قم،مؤمنین،چاپ دوم،1383.

(4).مسند الامام الرضا(ع)،جمع و ترتیب:شیخ عزیز اللّه عطاردی،مشهد:کنگره جهانی امام رضا(ع)،1406. ج 2،کتاب الاحتجاجات ص 72-136؛التوحید،ابو جعفر بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(الصدوق)، قم:جامعهء مدرسین،بی‏تا،ص 417-454؛بحار الانوار الجامعهء لدرر اخبار الائمه الاطهار،شیخ محمد باقر مجلسی،ج 49،بیروت:موسسه الوفاء،چاپ دوم،1403، ج 49،ص 189-215؛الاحتجاج،ابو منصور احمد بن‏ علی بن ابی طالب الطبرسی،مشهد:نشر مرتضی،1403، ص 396-441.

(5).نهضت کلامی عصر امام رضا(ع)،ص 71.

(6).تاریخ المذاهب الاسلامیة،ص 142

(7)-نهضت کلامی عصر امام رضا(ع)،ص 72

(8)-آشنایی با علوم اسلامی,دفتر انتشارات اسلامی وابسته‏ به جامعه مدرسین قم,قسمت کلام,درس‏های 5 و 6

(9)-تتمة المنتهی,ص 377

(10)-التوحید،ص 223-227

(11)-همان،ص 224

(12)-انعام 102

(13)-طه 110

(14)-مسند الرضا(ع)ج 2،ص 74 و 75.

(15)–عیون اخبار الرضا(علیه السلام)،ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(الصدوق)، ترجمه و شرح:محمد تقی اصفهانی مشهور به آقا نجفی، بی‏جا،انتشارات علمیه اسلامیه،بی‏تا،ص 119 و 120

(16)-بحوث فی الملل و النحل،جعفر سبحانی، الجزء الثامن،قم،موسسه الامام الصادق،چاپ اول، 1418 ق،ص 379

(17)-همان،ص 380

(18)-در عیون اخبار الرضا(ع)،ص 73 با اندکی‏ اختلاف آمده است.

(19)-بحوث فی الملل و النحل،ص 383

(20)-مقالات الاسلامیین و اخلاف المصلین،ابو الحسن علی بن اسماعیل اشعری،ترجمه:دکتر محسن‏ مؤیدی،تهران:امیر کبیر،چاپ دوم،1362،ص 75

(21)-همان،ص 59

(22)-همان،ص 22

(23)-از جمله در الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، محمد بن محمد بن نعمان(شیخ مفید)الجزء الثانی‏ با ترجمه و شرح،سید هاشم رسولی محلاتی،بی‏جا، انتشارات علمیه اسلامیه.12 روایت(ص 240-245) و در بحار الانوار 48 روایت(ج 49،ص 11-28)آمده‏ است.

(24)-الارشاد،جزء 2،ص 240

(25)-در لغت،این واژه از”مطر”به معنای باران گرفته‏ شده است و ممطوره به معنای باران خورده و بارانی‏ شده است.

(26)-فرقالشیعة،حسن بن موسی نوبختی،ترجمه و تعلیقات:محمد جواد مشکور،تهران:شرکت انتشارات‏ علمی و فرهنگی،چاپ دوم،1381.ص 72-73؛ المقالات و الفرق،سعد بن عبد اله ابی خلف الأشعری‏ القمی،تهران:مرکز انتشارات علمی و فرهنگی،چاپ‏ دوم،1360 ص 92؛الملل و النحل،ابو الفتح محمد بن عبد الکریم شهرستانی،بیروت:دار الفکر،چاپ اول، 419 ق ص 136.

(27)-تحلیلی از زندگانی امام رضا(علیه السلام) محمد جواد فضل اللّه،ترجمهء سید محمد صادق عارف، مشهد:بنیاد پژوهشهای اسلامی،نهم،1384 ص 79(به نقل‏ از عیون اخبار الرضا،ج 1،ص 28)

(28)-کتاب الغیبة،شیخ الطائفه ابو جعفر محمد بن‏ الحسن الطوسی،تهران:مکتبة نینوی الحدیثة،بی‏تا،ص‏ 27-28.

(29)-بحوث فی الملل و النحل،ص 389

(30)-همان،ص 391

(31)-همان،ص 392-394

(32)-الاصول الکافی،ثقة الاسلام ابو جعفر محمد بن‏ یعقوب بن اسحاق کلینی،تهران:دار الکتاب الاسلامیة، چاپ پنجم،1363،ج 1،کتاب الحجهء،ص 354 و 355، حدیث 12

(33)-همان،ص 355،حدیث 13

کتابنامه

1-آشنایی با علوم اسلامی،مرتضی مطهری،دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم

2-آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی،رضا برنجکار، قم:مؤسسهء فرهنگی طه،چاپ چهارم،1381.

3-الاحتجاج،ابو منصور احمد بن علی بن ابی‏ طالب الطبرسی،مشهد:نشر مرتضی،1403.

4-الارشاد فیمعرفة حجج اللّه علی العباد،محمد بن محمد بن نعمان(شیخ مفید)الجزء الثانی با ترجمه و شرح، سید هاشم رسولی محلاتی،بی‏جا،انتشارات علمیه‏ اسلامیه.

5-الاصول الکافی،ثقة الاسلام ابو جعفر محمد بن یعقوب‏ بن اسحاق کلینی.تهران:دار الکتاب الاسلامیة،چاپ پنجم، 1363.

6-بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمهء الاطهار،شیخ‏ محمد باقر مجلسی،ج 49،بیروت موسسة الوفاء،چاپ دوم، 1403.

7-بحوث فی الملل و النحل،جعفر سبحانی،الجزء الثامن،قم،موسسهء الامام الصادق،چاپ اول،1418 ق.

8-تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی،علی محمد ولوی،جلد اول،بی‏جا،انتشارات بعثت،1367.

9-تاریخ فرق اسلامی،حسین صابری،ج 2،تهران: سمت،اول،1383.

10-تاریخ المذاهب الاسلامیة،محمد ابو زهرة،الجزء الاول،بی‏جا،دار الفکر العربی،1987.

11-تتمة المنتهی تاریخ خلفا و علما،شیخ عباس‏ قمی،تحقیق:صادق حسن زاده،قم،مؤمنین،چاپ دوم، 1383.

12-تحلیلی از زندگانی امام رضا(علیه السلام) محمد جواد فضل اللّه،ترجمهء سید محمد صادق عارف، مشهد:بنیاد پژوهشهای اسلامی،نهم،1384

13-التوحید،ابو جعفر بن علی بن الحسین بن بابویه‏ القمی(الصدوق)قم:جامعهء مدرسین،بی‏تا.

14-عیون اخبار الرضا(علیه السلام)ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی(الصدوق) ترجمه و شرح:محمد تقی اصفهانی مشهور به آقا نجفی، بی‏جا،انتشارات علمیه اسلامیه،بی‏تا،

15-فرق الشیعة،حسن بن موسی نوبختی،ترجمه و تعلیقات:محمد جواد مشکور،تهران:شرکت انتشارات‏ علمی و فرهنگی،چاپ دوم،1381.

16-کتاب االغیبة،شیخ الطائفة ابو جعفر محمد بن‏ الحسن الطوسی،تهران:مکتبة نینوی الحدیثة،بی‏تا.

17-مسند الامام الرضا(ع)جمع و ترتیب:شیخ عزیز اللّه عطاردی،مشهد:کنگره جهانی امام رضا(ع)،1406.

18-مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین،ابو الحسن علی بن اسماعیل اشعری،ترجمه:دکتر محسن‏ مؤیدی،تهران:امیر کبیر،چاپ دوم،1362

19-المقالات و الفرق،سعد بن عبد اللّه ابی خلف‏ الأشعری القمی،تهران:مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم،1360.

20-الملل و النحل،ابو الفتح محمد بن عبد الکریم‏ شهرستانی،بیروت:دار الفکر،چاپ اول،1419 ق.

21-نهضت کلامی در عصر امام رضا(علیه السلام)، سید محمد مرتضوی،مشهد:آستان قدس رضوی،چاپ‏ اول،1375.

آدرس مقاله در پایگاه مجلات تخصصی نور: مجله اطلاعات حکمت و معرفت » آبان 1387 – شماره 32 (از صفحه 27 تا 31)
URL : http://www.noormags.com/view/fa/ArticlePage/532893

 

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=14892

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب