در روند تاريخي امامت شيعي به نقاط عطف مهمي برميخوريم که پروژه امامت را وارد پارايم جديدي نموده است. امامان شيعه همگي از منظر کلامي در رتبهاي واحد و نوري واحد به شمار ميروند و همگي اهداف الهي مشترک و يکساني دارند؛ اما ظرفهاي تاريخي آنها يکسان و به يک شکل نبوده است و اين موجب شده که ميزان حضور آنها در تاريخ و حجم روايات آنها و تاثيرگذاري اجتماعي آنها و … متفاوت گردد. هر امامي بنا به شناختي که از واقعيت عصر خود داشته، به انجام رسالت الهي خود پرداخته است و لذا علي رغم وجود اهداف مشترک، شاهد روايات و عملکردهاي متفاوت از سوي امامان هستيم. اين تفاوت در بخشهاي مختلف زندگي امامان خود را نشان ميدهد.
نوع روايات، مضامين آنها، ادبيات حاکم بر آنها، رفتار اجتماعي و سياسي امام، شيوه تعامل با حکومت وقت و نيز مخالفان عقيدتي و … همگي در تعامل با واقعيتهاي هر عصري شکل گرفتهاند. در اين مقاله در صدد بررسي تاريخي و گونهشناسي روايات امام رضا (ع) هستيم تا ارتباط اين روايات با فضاي تمدني و فرهنگي و اجتماعي جامعه آن روز مشخص شود و نيز از اين طريق به اين نتيجه برسيم که امام با چه نوع موضوعاتي بيشتر درگير بوده و به چه موضوعاتي بيشتر پرداخته است و چه ادبياتي بر رواياتشان حاکم است و چه تفاوتهاي بين نوع روايات ايشان با روايات ديگر امامان وجود دارد.
پارادايمهاي امامت: تاريخ امامت شيعه را در نگاهي کلي ميتوان به چهار مقطع اساسي تقسيم نمود. در مقطع اول که شامل سه امام نخست ميشود، گفتمان سياسي خلافت حاکم است و هر سه امام چه در پذيرش خلافت و چه در واگذاري آن در قالب پيمان صلح و چه در قيام و جنگهايشان با خليفه رقيب در قالب گفتمان سياسي کاملا مشخصي در پي اصلاح نظام سياسي جامعه به طور مستقيم هستند. نوع تعامل پيروان و دشمنانشان نيز در همين گفتمان قرار دارد؛ پيروان از آنان انتظار دارند که براي تصاحب خلافت تلاش کنند و دشمنان نيز همواره آنان را رقباي اصلي خود ميشمارند.
در مقطع دوم که شامل سه امام بعدي ميشود، گفتمان دانش و معنويت حاکم است. اين امامان همت اصلي خود را از مساله خلافت و دستيابي به آن مصروف داشته، در پي برقراري نوعي تعامل فرهنگي و نه سياسي با جامعه هستند. اين هر سه امام در جامعه خود، فقيهاني برجسته شمرده ميشوند و در تعامل مستقيم با دانشمندان عصر خود قرار ميگيرند. آنان در پي شناخت درست و ژرف از دين هستند و نگران کژيها و انحرافات اخلاقي و فکري جامعهاند و از ابزارهاي فرهنگي متناسب بهره ميگيرند: دعا ميخوانند و دعا خواندن را ترويج ميکنند، کلاس درس برگزار ميکنند و فقه و عقايد و تفسير ميگويند، مناظره ميکنند و انحرافات موجود در بين مکاتب و انديشههاي رايج عصر را نشانه ميگيرند. پيروانشان نيز با علاقه تمام همين انتظار را از آنان دارند و مخالفان و دشمنان نيز آنان را از همين منظر خطري براي خود ميشمرند. هراس خلفاي وقت از اين امامان نه از آن روي است که لشکري آماده جنگ دارند؛ بلکه از آن روي که آنان در حال تبديل به مرجعيت علمي و ديني جامعه هستند و در نتيجه خليفگان را به صرفا حاکماني دنيوي بدون برخورداري از مشروعيت ديني تبديل ميکنند و خود بر قلب و خرد مردم خلافت ميکنند.
در مقطع سوم با گفتمان اجتماعي تشيع مواجه ميشويم که شامل سه امام بعدي ميشود.
تمايزات تفصيلي بين فرقهها و گروههاي اجتماعي رو به شفافيت نهاده است. جامعه شيعه در نقش يک گروه اجتماعي فعال در اين دوره به طور شفاف و روشن، ظاهر ميشود. در دوره امامان قبلي نيازهاي لازم براي تشکيل يک گروه اجتماعي تعريف شده و برآورده شدهاند و از اين دوره به بعد است که ديگر به عموم علاقهمندان به اهلبيت، شيعه گفته نميشود و يک انسان شيعي بايد داراي منظومه عقيدتي مشخص، تمايزات رفتاري و فقهي خاص و روابط اجتماعي معين باشد. يک انسان شيعي در اعتقادات خود نقاط تمايز مشخصي را با ديگران تعريف نموده و در رفتار و سلوک ديني خود نيز منشي ويژه برگزيده و از جهت روابط اجتماعي نيز خود را وابسته به جامعه شيعه ميداند که از طريق تشکيلات بزرگ و منسجم وکالت پيوند يافته است و تعهدات اجتماعي و اقتصادي و حقوقي مشخصي را گردن نهاده و از اين طريق هويت جمعي خود را تعريف ميکند. در همين دوره است که با تاکيد امامان بر پرداخت خمس، آخرين گامها در انسجام جامعه شيعي برداشته ميشود و اين اموال در تقويت بيشتر اين جامعه هزينه ميشود. شبکهاي گسترده از وکيلان عمده و خرد در سرتاسر مناطق شيعي تشکيل ميشود که حلقه ارتباط افراد شيعه را با امام برقرار ميکنند. آنان معمولا به طور مستمر با امام در ارتباطند و نقش اساسي در معرفي امام بعدي دارند و پرسشهاي شيعيان و پاسخهاي امامان را رد و بدل ميکنند. وکيلان با جمعآوري خمس و هداياي شيعيان به امامان از قدرت اقتصادي و نقش کليدي در جامعه شيعه برخوردار بودند و لذا در صورت انحراف برخي از آنها به راحتي ممکن بود انشعابي درون تشيع فراهم آيد، همان گونه که در خصوص واقفه شاهد نمونهاي از آن هستيم.
در مقطع چهارم گفتمان غيبت حاکم است. سه امام آخر همگي در پشت پرده قرار دارند و ارتباط معمول شيعيان با آنها قطع شده و تنها در شرايط خاص و با سختي بسيار ميتوان به ديدن آنها رفت. نه امکان تلاش سياسي براي آنها فراهم است و نه ميتوانند کلاس درس برگزار کنند و نه ارتباط دايم آنان با جامعه شيعه برقرار است. آنان در اين دوره بيشتر نوعي پشتيبان معنوي براي شيعيانند که ميدانند هنوز جريان امامت ادامه دارد و روزي از پس اين پرده برون خواهد آمد. شيعيان خلا آنها را با کتابها و دستنوشتههاي اصحاب امامان سابق پر ميکنند. اين امامان براي شيعيان بيشتر موجوداتي قدسي به شمار ميروند که گرچه امکان حضور اجتماعي آنها فراهم نيست، اما به جاي آن و بلکه برتر از آن، تاثيراتي تکويني در جهان دارند و واسطه زمين و آسمان تلقي ميشوند. اين نوع تلقي گاه در مسير انحرافي نيز قرار گرفته و در همين دوره شاهد رواج نسبتا گسترده غلو هستيم که به تدريج به کولونيهاي عمدهاي درون جامعه شيعه تبديل شده، منطقه حضور مشخصي دارند و کتابها و تاليفات معين و شخصيتهاي معين و … .
فضاي تاريخي دوره امام رضا (ع): شناخت جغرافياي فرهنگي دوره هر امام، کمک بسياري به فهم بهتر محتواي روايات آن امام و محورهاي فعاليت او ميکند. هر امام در وهله نخست مردم زمانه خود را مورد خطاي قرار داده است. وضعيت عمومي دوره امام رضا (ع) را ميتوان در شاخصههاي زير ترسيم نمود:
1/ فضاي فعال فرهنگي و رونق مباحث علمي:
از آغاز سده دوم شاهد پيدايش فضايي آزاد براي مجادلات و مناظرات فکري در حوزههاي مختلف هستيم و لذا به سرعت مجموعه وسيعي از فرقهها و مکاتب و ديدگاهها پديد آمده و در تعامل با يکديگر به مباحث علمي رونق بخشيده بودند. در حوزه کلام، معتزليان و مرجئه و اهل حديث به سرعت در حال رشد و گسترش بودند و در حوزه فقه نيز شخصيتهاي مهم و صاحب مکتبي چون ابوحنيفه و مالک به تاسيس دستگاه فقهي منسجمي روي آورده بودند. بازار تاليف و ترجمه نيز به شدت گرم شده بود. کتابهاي حديثي گوناگون و تاليفات فقهي و رسالههاي متعدد و متنوع کلامي به سرعت در حال تدوين بود. ترجمه متون يوناني و سرياني و .. به زبان عربي، مجموعهاي از دانشهاي نو و آراء و نظريات جديد را در جامعه رواج داده بود که حوزههاي بسيار گوناگون و متنوع از پزشکي و ديگر علوم طبيعي گرفته تا متون فلسفي و منطقي و .. را شامل ميشد و ميدانيم در زمان مامون عباسي اين روند به تاسيس بيت الحکمه انجاميد تا به طور منظم و تحت حمايت دولت، نهضت ترجمه را دنبال کند. اين فضاي فرهنگي به طور طبيعي منازعات و درگيريهاي علمي را در پي داشت و زمينه طرح انديشههايي را فراهم ميآورد که خارج از قرائت رسمي از دين تلقي ميشد و نوعي کفرگويي و بدعتگزاري به شمار ميرفت. در اين بين احيانا حکومت نيز گاه با جانبداري از فرقهاي عليه فرقه ديگر فضا را بيشتر آشوبزده ميکرد که نمونه شاخص آن در ماجراي موسوم به “محنه” ديده ميشود که در خلال آن مامون با حمايت از معتزله بر اهلحديث سخت گرفت. اين مجموعه عوامل همگي زمينه را براي امام فراهم آورده بود تا به مباحث ريز اعتقادي چون مفهوم توحيد، صفات خداوند، مساله قضا و قدر، شيوه شناخت پيامبر و .. بپردازد.
2/ بحران مشروعيت سياسي و ديني:
مساله مشروعيت سياسي جامعه از نخستين اختلافات پديد آمده در تاريخ اسلام است که در پيدايش فرقهها و مذاهب نيز تاثيرگذار بوده است. اما در دوره مورد نظر با وضعيت ويژهاي در اين ارتباط مواجه هستيم. چند دههاي بيش از سقوط امويان نميگذشت و مخالفانشان که سابقا در جبههاي مشترک عليه آنان ميجنگيدند، پس از پيروزي به دليل انحصارطلبي عباسيان در تسلط بر حکومت و مصادره تمام شعارهاي سابق به نفع خود حال در برابر هم قرار گرفته و همگرايي گذشته به سرعت به واگرايي درآمده بود. علويان که خود را سزاوارتر از عباسيان در کسب خلافت ميديدند، قيامهاي پياپي عليه عباسيان برپا کردند و ايرانيان ناراضي از تعصبات اموي حال خود را در برابر نسخه ديگري از تعصب عربي ميديدند و شعوبيگري در مناطق چندي از ايران در حال پيدايش و رواج بود. خوارج نيز که نه در دوره اموي و نه در عباسي، سهمي از قدرت نداشتند، به فعاليت نظامي در مناطقي چون جنوب ايران مشغول بودند. اسماعيليان نيز کم و بيش تحرکات اجتماعي و سياسي خود را گسترش ميدادند. در همين حال نزاع قدرت در بين امين و مامون درون خاندان عباسي نيز بر بحران مشروعيت سياسي ميافزود. افزون بر همه اينها مشروعيت ديني به ويژه در دوره خلافت جداي از مشروعيت سياسي تعريف نميشد و خليفه پيش از آن که خود را سلطان بداند، خود را خليفه رسول خدا و اميرمومنان ميشمرد و از آن جا که عباسيان خود را اهلبيت پيامبر ميشمردند و با شعار “الرضا من آل محمد” بر سر قدرت آمدند، اين وضع در دوره عباسي شديدتر شده بود. امام در چنين فضايي با بهرهبرداري مثبت از منصب ولايتعهدي جا به جا بر اين امر تاکيد ورزيد که رکن و اساس دين پذيرش ولايت خاندان واقعي پيامبر است و او مصداق واقعي اهلبيت پيامبر است. آن حضرت با استفاده از بحران مشروعيت پديد آمده، تلاش نمود عقربه مشروعيت را به سوي امامان شيعه جهت دهد و موقعيت عقيدتي و اجتماعي نهاد امامت را در جامعه تقويت بخشد که نمود آن در رواياتي چون حديث سلسلة الذهب ديده ميشود و همچنين در جاي جاي خطبههايشان به چشم ميخورد. موقعيتي که امام توانست با تلاشهاي خود به آن رسد در حدي بود که همه امامان بعدي به ابناء الرضا معروف شدند.
3/ انشعابات درونفرقهاي شيعه:
امام رضا (ع) در يکي از بحرانيترين دورههاي تاريخ شيعه به امامت رسيد. امام در زماني به منصب امامت رسيد که جامعه شيعي تجربه دو انشقاق بزرگ و تاثيرگذار (فطحيه و اسماعيليه) را در فاصلههاي بسيار اندک پشت سر گذرانده و هم اکنون نيز در بحرانيترين نمونه اين نوع انشقاقات قرار داشت. جريان وقف از جهت تعداد پيروان اوليه آن و چالشي که براي امام فراهم آورده بود، نمونهاي کم نظير در جريان واگراييهاي درون شيعي بوده است. امام در دوره امامت خود با بيان روايات و تبيين اعتقادات شيعي و ديگر فعاليتهاي ديني توانست موقعيت امامت را تقويتي دوباره بخشد که در نتيجه آن رقيبان بسيار سريع و آرام از ميان رفتند و جالب آن که فرقههاي منشعب از شيعه در ادامه يا در اماميه هضم شدند و يا به کلي داستان خود را از اماميه جدا نموده، به فرقهاي با زيربناهاي کاملا نو و متفاوت از اماميه دست يافتند که نمونه نخست فرقههايي چون فطحيه و واقفه است و نمونه دوم فرقههايي چون اسماعيليه که مذهب و چه بسا بتوان گفت ديني جديد تاسيس نمودند.
گونهشناسي روايات امام رضا (ع): در روايات صادقين، حجم اصلي به مباحث فقهي اختصاص داده شده که دغدغه جامعه آن روز بود و دوره، دوره تاسيس مذاهب فقهي بود و لذا با توجه به آن که عمده روايات ما از اين دو امام است، در بين کتب حديثي شيعه حجم اصلي به روايات فقهي اختصاص داده شده است. در روايات منقول از امام رضا (ع) نيز کم و بيش به روايات فقهي برميخوريم؛ اما اين روايات نشانگر صبغه عام حاکم بر روايات امام رضا (ع) نيستند؛ زيرا پرسش و پاسخ فقهي از اشتغالات روزمره همه امامان بوده است. در نگاهي عام به روايات امام رضا (ع) ميتوانيم به شاخصه ويژهاي دست يابيم که صبغه عام اين روايات به شمار ميآيد. خردگرايي و اجتهاد عقلي، شاخصه حاکم بر اين روايات است که نشان از تعامل امام با فضاي فرهنگي و فکري موجود در عصر خود دارد. در بين روايات امام به روايات چندي در فضل عقل و خردگرايي برميخوريم.
روايات امام رضا (ع)
را ميتوان در محورهاي زير دستهبندي کرد1:
1/ روايات اعتقادي:
در بين روايات امام رضا به روشني تاکيد بر اعتقادات و مباحث اعتقادي و مجادلات کلامي ديده ميشود. تعداد بسياري از روايات امام به موضوعات اعتقادي ميپردازند که نوع برخورد امام با مسائل مطرح شده نيز خردگرايانه و مبتني بر استدلالهاي عقلي است نه آن که صرفا به استنادات قرآني يا روايي بسنده شده باشد.
عمده اين روايات به دو حوزه خداشناسي و راه+ و راهنماشناسي ارتباط دارند و به ريز موضوعاتي چون: مفهوم توحيد، تبيين صفات الهي، رابطه اسما و صفات الهي با ذات خدا، حدوث و قدم صفات الهي، مساله جبر و تفويض، حدوث عالم، مفهوم ايمان، راه اثبات خدا و شناخت پيامبر، عصمت پيامبران ميپردازند. پارهاي از روايات امام نيز شامل برخي مناظرات عقيدتي امام با انديشمندان و عالمان از مذاهب و فرقهها و اديان مختلف ميشود که اين نوع روايات نيز در همين دسته جاي ميگيرند. در نوع ديگري از روايات اعتقادي به حل اختلافات رايج بين اصحاب امامان سابق درباره مسائل اعتقادي برميخوريم. ميدانيم که از زمان صادقين (ع) و در پي نهضت علمي ايشان، شاگردان زيادي به گرد آن دو حضرت جمع شده و در مباحث مختلفي از آنان کسب دانش نمودند. به تدريج در اثر تعداد زياد اين اصحاب و نيز تفاوتهاي موجود بين آنها و سطح متفاوت دانشي آنان، زمينههاي اختلاف علمي بينشان پديد آمد و حتي در بين اصحاب فرقههايي نيز با نام و نشان شکل گرفتند؛ مانند: يعفوريه و حکميه. نمونه شاخص اين اختلافات بين هشامين (هشام بن حکم و هشام بن سالم) 2 بود که در مسائلي چون ماهيت خداوند و تنزيه خدا نظرات مختلفي داشتند و هر يک گروهي از اصحاب را به دور خود جمع کرده بودند. اين اختلافات در زمان امام رضا (ع) به اوج خود رسيده و ابهامات و شبهات بسياري براي شيعيان فراهم آورده بود و لذا دسته قابل توجهي از روايات امام به پاسخ به اين نوع سوالات اختصاص داشته که عمده آنها در مورد مسائل و مباحث کلامي و عقيدتي بودند.3
2/ فلسفه احکام:
تعداد قابل توجهي از روايات امام رضا (ع) به موضوع علل الشرايع و فلسفه احکام ارتباط دارد که باز تلاشي عقلي است براي تبيين احکام فقهي. اختلافات فقهي و حديثي رو به فزوني از آغاز قرن دوم موجب ايجاد فضايي از شک و ترديد نسبت به احکام فقهي شده بود. از سوي ديگر جريان رايج عقلگرايي موجب تشکيک در احکام فقهي ميشد و سوالاتي از اين دست را مطرح ميکرد که چرا بايد به اين حکم عمل کرد و چرا اين گونه بايد رفتار نمود و.. . در چنين فضايي امام سعي ميکنند با تمرکز بر فلسفه احکام و تبيين گوشههايي از مصالح و مفاسد واقعي که احکام بر مبناي آنها تاسيس شدهاند، اين روند را مهار نمايند. قابل توجه آن که برخي از اين روايات در پاسخ پرسشهاي برخي افراد صادر شده که شاهدي بر وجود فضاي طرح چنين سوالاتي است.
3/ بخش عمده ديگري از اين روايات، روايات تفسيري است که باز رويکرد تفسير اجتهادي در آن شاخص و پر رنگ است و شامل آيات گوناگوني اعم از آيات اعتقادي، داستانهاي تاريخي، فضايل اهلبيت در قرآن ميشود.
4/ دسته عمده ديگر روايت طبي است که از جهت حجم و تنوع ويژگي منحصر به فردي به امام رضا در بين ديگر امامان بخشيده است. که البته تعداد فراواني از اين روايات جاي نقد سندي و محتوايي دارد و اساسا برخي عالمان شيعه مانند صدوق در روايات طبي، اصل را بر عدم پذيرش نهادهاند4/
اما با اين حال نميتوان به کلي همه آنها را جعلي و نادرست شمرد. جالب آن که ديدگاههاي طبي مذکور در اين روايات نيز عموما جنبه علمي داشته و از منظر بهداشت و سلامت بدن به اين موضوع پرداختهاند؛ نه آن که قصد بيان احکام شرعي و مکروهات و مستحبات را داشته باشند و نيز تا حدود زيادي هماهنگ با وضعيت دانش پزشکي در آن زمان بوده که نشان از اطلاعات ژرف امام رضا و اشراف ايشان به مباحث روز در اين حوزه از علوم دارد.
تاليف برخي کتابها نيز به امام رضا (ع) نسبت داده شده که عبارتند از: جوامع الشريعه، الرساله الذهبيه، صحيفة الرضا و فقه الرضا. تقريبا اسناد همه اين تاليفات به امام، خالي از اشکال نيست؛ برخي از آنها از مولفاني ديگر است که به اشتباه به امام منسوب شدهاند و برخي ديگر مجموعههاي شامل سخنان حضرت است، اما ايشان خود آنها را تاليف و تدوين ننمودهاند؛ بلکه مثلا بر شخصي املا نموده و او آنها را مينگاشته است و يا آن که اساسا گردآوري برخي احاديث امام توسط اشخاص ديگر است.
جوامع الشريعه رسالهاي کوتاه از امام است که حاوي تصويري اجمالي از مجموعه احکام فقهي و در کنار آن اشارهاي به برخي مسائل کلامي و اخلاقي است و تا حدودي شبيه يک رساله عمليه بسيار موجز است5/
اين رساله بنا به درخواست مامون و به املاي امام و کتابت فضل بن سهل تدوين شده و در بخش مربوط به امام رضا در کتاب تحف العقول آمده است6/
الرسالة الذهبيه، تاليفي در حوزه پزشکي است که شامل سه بخش: سلامت بدن و پيشگيري از بيماريها، بهداشت و نظافت، رژيم غذايي7/
اين رساله به “طب الرضا” نيز مشهور است که البته از جهت سندي مخدوش است و مولف حقيقي آن محمد بن حسن بن جمهور بصري شمرده شده است8/
با اين حال، اين بدان معنا نيست که هيچ يک از سخنان آمده در اين رساله از امام نيست؛ بلکه اسناد تاليف آن به امام مخدوش است. صحيفة الرضا که به نام “الرضويات” و “صحيفة اهلالبيت” نيز مشهور است، با حديث معروف سلسلة الذهب (لاالهالاالله حصني …) شروع شده و حاوي مجموعه احاديث عقيدتي و اخلاقي است9/
نکته قابل توجه آن که امام رضا (ع) عمده روايات اين صحيفه را به نقل از پيامبر روايت ميکنند. فقه الرضا در واقع کتابي فقهي از ابن بابويه است که به اشتباه به نام امام رضا (ع) منسوب شده است10/
مجموعه روايات امام رضا (ع) به دلايل متعددي چون: توجه نمودن به موضوعات و مسائل مهم و نيز نزديک بودن به دوره تدوين متون روايي شيعه و در فرهنگ شيعي اهميت ويژه يافته و تاليفات چندي در خصوص روايات آن حضرت پديد آمده است. براي نمونه شيخ صدوق به طور مستقل به گردآوري روايات اين امام اهتمام ورزيده و کتاب عيون اخبار الرضا را گرد آورده که در دو جلد منتشر شده است11/
نمونه ديگر کتاب معروف به مسند امام رضا از داود بن سليمان غازي (د203) از محدثان معاصر امام و به احتمال بسيار از اهل سنت است12/
در روايات بيان فضايل زيارت امامان نيز تعابيري استثنايي درباره زيارت امام رضا وجود دارد13 که از نقش و جايگاه مهم و تاثيرگذار آن حضرت در تاريخ امامت و تشيع پرده برميدارد.
1 . براي پيگيري روايات امام و مقايسه آنها با هم به منابع زير مراجعه کنيد:
مسندالرضا، داود بن سليمان غازي، دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1418؛ مسند الامام الرضا، عزيزالله عطاردي، کنگره امام رضا، مشهد، 1406؛ حياة الامام الرضا، باقر شريف قرشي، انتشارات سعيد بن جبير، قم، 1372، صحيفة الرضا، موسسه امام مهدي، قم، 1366؛ عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق، موسسة اعلمي، بيروت، 1984/
2 . جهت اطلاع از درگيريهاي کلامي اين دو صحابي و پيروانشان ميتوان به برخي گزارشها مبني بر وجود تاليفاتي در اين باره مراجعه نمود و از جمله “کتاب ما بين هشام بن حکم و هشام بن سالم” از ابوالعباس حميري از مشايخ قم که نجاشي از آن ياد کرده است. متاسفانه هيچ يک از اين نمونه منابع به دست ما نرسيده و لذا جز از طريق مقايسه روايات آن دو و نقل قولهاي موجود در منابع فرق و مذاهب نميتوان به نقاط تفصيلي اختلاف آن دو پي برد. نيز درباره اين دو صحابي و برخي صحابه شاخص ديگر مانند ابنابييعفور نک: مدرسي طباطبايي، مکتب در فرايند تکامل، هاشم ايزدپناه، انتشارات داروين، نيوجرسي، 1374/
3 . جناب آية الله جوادي آملي، مجموعهاي از احاديث اعتقادي با مضامين فلسفي از امام رضا را در مجموعه مستقلي به نام “علي بن موسي الرضا و الفلسفه الالهيه” دارالاسراء، قم، 1374 در تنظيمي منسجم و با توضيحات گرد آوردهاند.
4 . نک: الاعتقادات، شيخ صدوق، ص91-89 ، دارالمفيد، بيروت، 1993 و نيز مقدمه ابوالحسن شعرانى بر شرح اصول کافى ملا صالح مازندرانى، ص10، داراحياء التراث العربي، بيروت، 2000/
5 . حياة الامام الرضا، باقر شريف قرشي، 1/ 177- 198، انتشارات سعيد بن جبير، قم، 1372/
6 . نک: تحف العقول، ابن شعبه حراني، 415- 423، جامعه مدرسين، قم، 1363/
7 . نک: حياة الامام الرضا، باقر شريف قرشي، 1/ 198- 230/
8 .الفهرست، شيخ طوسي، 223، جامعه مدرسين، قم، 1417/
9 . نک: الذريعه، آقابزرگ تهراني، 15/17 و 24/ 149، دارالاضوا، بيروت، 1983؛ کشف الحجب و الاستار، اعجاز حسين، 366، کتابخانه آية الله مرعشي، قم، 1409/
10 . نک: فقه الرضا، ابنبابويه، کنگره امام رضا، مشهد، 1406/
11 . عيون اخبار الرضا، شيخ صدوق، موسسة اعلمي، بيروت، 1984/
12 . نک: مسندالرضا، داود بن سليمان غازي، دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1418/
13 . براي نمونه نک: المقنعه، شيخ مفيد، 479- 480، جامعه مدرسين، قم، 1410/