یکشنبه, 4 آذر , 1403 برابر با Sunday, 24 November , 2024
جستجو

مترجم: حسن عبدی- ناقد: دکتر محمدرضا جباری
حضرت «محمد» (ص) (571/570-632 م)، پیامبر اللّه و بنیان گذار اسلام است، که تعداد پیروانش به ششصد میلیون نفر می رسد.

وقایع دوران کودکی حضرت محمد – صلی الله علیه و آله – چندان روشن نیست. نخستین گزارش، سیره رسول الله، نوشته ابن اسحاق (حدود 767 م)، بیش از یک قرن پس از وفات حضرت محمد – صلی الله علیه و آله – نگاشته شده است.(1) این وقایع به جز در شرح ابن هشام، که دو قرن پس از پیامبر – صلی الله علیه و آله – از دنیا رفت، ثبت و ضبط نگردیدند.
تاریخ دقیق تولد «محمد»- صلی الله علیه و آله – مشخص نیست، هر چند باید زمانی بین 570 و 571 باشد. حتی این که نام کوچک او چه بود، مشخص نیست. به نظر می رسد «محمد» – صلی الله علیه و آله – یعنی نامی که او، در جهان به آن شناخته می شود و به معنای «بسیار ستایش شده» است، برای احترام، به کار می رود. طبق آیه ای (سوره 61:6) از قرآن (کتاب مقدس مسلمانان که اغلب به صورت رومی کُرآن نوشته می شود)، این نام، شکلی دیگر بنام «احمد» (بیش تر قابل ستایش)، به خود می گیرد. همشهریانش او را «امین» (قابل اعتماد) نیز می نامیدند.(2)
آغازین زندگی
از ارجاع های نامنظم به قرآن و بررسی نقّادانه مطالبی که دربارة «محمد» – صلی الله علیه و آله – گردآوری شده است، می توان به واقعیت های نسبتاً مطمئنی، دربارة دورة قبل از برگزیده شدن ایشان، دست یافت. محل تولد او مکه بود که به تعبیر قرآن (40:14) در «درّه ای بی کشت و زرع» قرار گرفته است. قریش، قبیله ای که «محمد» – صلی الله علیه و آله – به آن تعلّق داشت، قبیله ای شریف بود که سرپرستی حرم آن شهر را به عهده داشت و با کاروان تجاری سروکار داشت. خانوادة نزدیک او، ساده و بی آلایش بودند. عبدالله – پدرش – درست پیش از تولد او درگذشت. آمنه – مادرش – زمانی که او در حدود شش ساله بود، از دنیا رفت. نقل ها حاکی از آن است که او را به عنوان شیرخوار، به مادر رضاعی بادیه نشینی سپردند. قرآن به طور صریح، به کودکی محقّرانه محمد – صلی الله علیه و آله – اشاره دارد: «مگر نه این که تو را یتیم یافت، پس پناه داد».
بعدها این یتیم، به خانه عبدالمطلب، پدر بزرگش، رفت که دو سال بعد، در حالی درگذشت که پسرش، ابوطالب، را متولی (نگه داری) دست پرورده خود قرار داده بود. قصه همراه شدن محمد – صلی الله علیه و آله – دوازده ساله با عمویش در سفر به سوریه، چنان با داستان های ساختگی آب و تاب یافته است که می توان در درستی آن شک کرد. به هر حال، طبق یک افسانه، او در این سفر با «بَحیرا» راهب مسیحی، در بسری، جنوب دمشق، ملاقات کرد. بَحیراء محمد – صلی الله علیه و آله – نبوت بزرگ آینده را دید و بر بدن او نشانه هایی مشخص، از جمله مهر منصب نبوّت را میان شانه هایش شناخت.(3)
دعوت
محمد – صلی الله علیه و آله – در سن بیست و سه سالگی، با خدیجه، بیوه ای ثروتمند، پرتلاش و ثابت قدم ازدواج کرد.(4) خدیجه، که از اعضای قبیلة قریش و تاجری موفق بود، تقریباً پانزده سال از او بزرگ تر بود.(5) محمد – صلی الله علیه و آله – پس از مرگ او در سال 620، به تدریج، تعداد همسرانش را تقریباً به دوازده رساند. خدیجه، مادر فاطمه ـ دختر محمد – صلی الله علیه و آله – و تنها فرزندی که از پیامبر زنده مانده است، بود. فاطمه – سلام الله علیها – با علی – علیه السلام – پسر عموی محمد – صلی الله علیه و آله – ازدواج کرد که همه کسانی که نسبشان به پیامبر می رسد، از نسل او هستند.
محمد – صلی الله علیه و آله – از طریق ازدواج با خدیجه، به قدر کافی امنیت ا قتصادی به دست آورد که بتواند اهداف خود را پی گیری کند. او به زودی پس از آن، در پی گوشه نشینی بر آمد و در غاری خارج از مکه به مراقبه پرداخت.
در این مدت، محمد – صلی الله علیه و آله – با افکار ویژه یهودی ـ مسیحی، دربارة خدا و بشر و رابطه متقابل آنان آشنا شده بود. در ظاهر، او بسیار تحت تأثیر این امر قرار گرفته بود که یهودیان و مسیحیان آشنای او، دارای کتاب مقدسند و در رفاه و ترقّی به سر می برند، در حالی که مردم عرب (قبیله) او، کتاب مقدسی ندارند و از رفاه مالی کم تری برخوردارند.(6)
گویا، زمانی که ایشان در غار، عزلت به سر می برد، ندایی شنید که به او دستور می داد: «بخوان به نام پروردگارت که آفرید، انسان را از خون بسته آفرید». محمد – صلی الله علیه و آله – درس نخوانده، متحیّر و مردّد گشت. اما ندا تکرار شد: «بخوان، و پروردگار تو کریم ترین (کریمان) است… (و) آنچه را انسان نمی دانست (به او) آموخت».
بدین سان، پیامبر، نخستین دعوتش را دریافت کرد. بعدها تاریخ دقیق این حادثه، مقارن آخر ماه روزه داری، «رمضان»، در سال 610 ثبت شد.(7) آن شب «شب قدر» (97:1) نامیده شد و همچنان در ترکیه و بخش های دیگر جهان اسلام، با احترام بسیار و مناسکی ویژه، گرامی داشته می شود. به زودی روشن شد، ندایی که برای نخستین بار مانند «طنین زنگوله ها» به گوش محمد – صلی الله علیه و آله – رسید، ندای جبرئیل بود.(8)
پیام
نخستین کلام محمد – صلی الله علیه و آله – در منصب نبوت، شکل نثر دارای قافیه، از همان نوع که توسط غیبگویان، طالع بین ها و کاهن های کافر به کار می رفت، به خود گرفت.(9) او و پیروانش این مطلب را که یک اُمّی (شخص درس نخوانده)، توانست نثر بی نقص و عیبی ارائه دهد، معجزه ای بر اثبات نبوت او دانستند. او معجزه ای دیگر ارائه نداد و مدّعی آن هم نشد.(10)
نخستین تعلیمات او، بر محور توحید خدا، صفات خدا و ماهیت جهان واپسین بوده است. زمانی که مردم، قادر به پاسخ دادن نبودند، بر آموزة روز جزا، که شامل پاداش صالحان و کیفر ظالمان می شد، تأکید می گردید. این آموزه بسته به نوع واکنش، به عنوان عامل تحریک یا عامل بازدارنده به کار می رفت.(11)
نخستین صحابه
نخستین اصحاب محمد – صلی الله علیه و آله – غالباً از نظر اجتماعی، فرومایه و از نظر اقتصادی، ناراضی بودند. گذشته از این ها، نخستین ایمان آورندگان به او، عبارت بودند از: خدیجه – سلام الله علیها – ، علی – علیه السلام – پسر عموی او (پسر ابوطالب) و ابوبکر، تاجری که بعدها نخستین خلیفه جامعه اسلامی شد.(12) اینان همگی از قبیلة قریش بودند. اما، بسیاری از افراد قبیله، نسبت به پذیرش مکاشفه محمد – صلی الله علیه و آله – مردّد و در عمل دشمن بودند. در این که دشمنی آنان انگیزه ای اقتصادی داشت، شکی وجود ندارد. متوّلیان کعبه ـ حرمی در مکه، مشتمل بر مجسمه خدایان بسیار و مرکزی برای زیارت اعراب ـ بخشی زیاد از ثروت خود را از زائران به دست می آوردند. از این رو، آنان نمی توانستند نسبت به اعتقادی جدید که قداست مکه، به عنوان مرکز زیارتی را متزلزل می ساخت، بی اعتنا باشند.
در حدود سال 615، گروهی کوچک از پیروان محمد – صلی الله علیه و آله – از وطن خود به حبشه مسیحی (اتیوپی) گریختند تا از آزار و اذیت، بیش تر در امان بمانند. انتخاب چنین پناهگاهی نشان می دهد، آنان به مسیحیت به عنوان دینی می نگریستند که نزدیک ترین ارتباط را با دین آنان دارد. اهل مکه، هیأتی را برای بازگردانیدن پناه جویان روانه کردند که موفقیت آمیز نبود. در همین زمان، محمد – صلی الله علیه و آله – و کسانی که با او مانده بودند، در مکه از هر نظر، تحت محاصره قرار داده شدند تا شاید گرسنگی، آنان را وادار به تسلیم کند.
در همین ارتباط، آیاتی بر پیامبر نازل شد که نه تنها به حقانآیت الله ـ همان که تاکنون، به عنوان تنها خداوند توسط محمد – صلی الله علیه و آله – اعلام شده بود ـ بلکه، همچنین سه الاهه ای که در مکه پرستش می شدند نیز، تصدیق کرد. اهل مکه که از چنین پذیرش و توافقی، خشنود شده بودند، محاصره را پایان دادند و تبعید شدگان نیز، بازگشتند. بعدها محمد – صلی الله علیه و آله – پس از ملاقات با جبرئیل، که به او گفت، آیات مربوط به شفاعت الاهه ها توسط شیطان «بر زبان او جاری شده»، الهام های یاد شده را پس گرفت.(13)
هجرت
آتش بس میان پیامبر و خویشاوندان اشرافی او، موقتی بود. محمد – صلی الله علیه و آله – پس از اقامتی کوتاه در طائف – که آبادی کوهستانی ای در شرق مکه بود – محل اقامتی مطمئن تر در یثرب که در فاصله ای دورتر از مکه قرار داشت، جست و جو کرد. برخی از شهروندان این شهر (حین) در نزدیکی مکه، با محمد – صلی الله علیه و آله – ملاقات کردند و آشکارا، ایشان را در این عقیده تشویق نمودند؛ زیرا (به نظر آنان)، برخی از اهل یثرب، یهودی بوده و منتظر ظهور چنین رهبری هستند، (و طبعاً) به پذیرش نبوت او علاقه مند خواهند بود. در شانزده جولای 622، برخی از صحابة ایشان، جلوتر از وی به یثرب رفتند. او در حالی که ابوبکر تاجر، همراهی اش می کرد، در بیست و چهار سپتامبر 622 به آن جا رسید. از آن پس، یثرب، مدینه (شهر پیامبر) نامیده شد. این مهاجرت به «هجرت»، یعنی قطع ارتباط او با مکه نامیده شد. هجرت، نقطه ای عطف در زندگی محمد – صلی الله علیه و آله – و در تاریخ اسلام پدید آورده است.
این تاریخ، شانزده جولای 622، نخستین مبدأ تاریخ نگاری مسلمانان گردید و به عنوان نقطة آغاز تقویم جدید، انتخاب شد. سال مسلمانان، سال قمری است که شش ماه آن بیست و نه روز و شش ماه دیگر سی روز دارد.
دورة مدنی
هجرت، سرآغاز دورة مدنی در زندگانی پیامبر بود. او در مدینه، موفقیت هایی قابل توجه به دست آورد که بیش تر به جنبه سیاست مداری ایشان مربوط بود تا به نبوتشان.(14) در این شهر، وی، عقد ازدواج هایی بسیار بستند که برخی برای اهداف سیاسی و بقیه به هدف داشتن وارثی بوده است. یکی از ازدواج های او با «حفصه»، دختر عمر بود؛ یعنی همان کسی که جزو نخستین ایمان آورندگان به محمد – صلی الله علیه و آله – می باشد.(15) ازدواج دیگر او با «عایشه» کودک، دختر ابوبکر، بود. عایشه که هم جاه طلب بود و هم زیرک، تأثیری بسیار در زندگی همسر خود، به جا گذاشت و به مرور، بر همه همسران دیگر او برتری یافت.(16) بسیاری از احادیث که به محمد – صلی الله علیه و آله – مستند است، از طریق عایشه می باشد.(17)
موفقیت های نظامی
محمد – صلی الله علیه و آله – به زودی، با ضرورت تأمین معاش پیروان خود، که از مکه گریخته بودند – که ا کنون «مهاجران» (هجرت کنندگان) نامیده می شدند – همچنین تازه مسلمانان در مدینه، که به انصار (یاوران) نامیده می شدند، مواجه گردید. محمد – صلی الله علیه و آله – برای تأمین نیازهای آنان، قطع طی کردن کاروان اهل مکه را، که در راه بازگشت از سوریه و با رهبری ابوسفیان از قبیلة قریش بود، مشروع دانست. حمله به کاروان، در ماه رمضان سال 624، ماهی مقدس که جنگ کردن در آن ممنوع بود، واقع شد.(18) در میدان جنگ «بدر»، که قریب بیست مایلی، (سی و دو کیلومتری) جنوب غربی مدینه قرار داشت، سپاه سیصد نفره مسلمانان، با نیروی تقویتی نزدیک نهصد نفر از اهل مکه، که برای دفاع از کاروان گسیل شده بودند، رو در رو گردید.(19) حاصل نبرد، پیروزی پیامبر بود که به نظر پیروانش، تأییدی الاهی بر عقیدة جدید او، به شمار آمد. پیروزی در بدر، پایه قدرت دنیوی اسلام را بنا نهاد. از این پس، اسلام وضع نظامی مستحکم یافت.
سال بعد، نیروهای محمد – صلی الله علیه و آله – از ابوسفیان و اهل مکه در «اُحد»، شکست خوردند. پیامبر مجروح شد، اما حیثیت او لطمه ای ندید. دو سال بعد، او به نحوی موفقیت آمیز با حفر خندق به دور شهر، از مدینه در مقابل حمله ای خطرناک تر که توسط اهل مکه، بادیه نشینان و دیگر متحدان فراهم شده بود، دفاع کرد. گفته می شود که شیوه حفر خندق در جنگ که به کلی برای عرب ها نامتعارف بود، پیشنهادی بود که از سوی یک ایرانی در اردوگاه محمد – صلی الله علیه و آله – مطرح شد. به تناسب پیروزی های محمد – صلی الله علیه و آله – شمار تازه مسلمانان نیز، افزایش یافت. او به رهبری خود، بر شهر مدینه اطمینان یافت. از آن جایی که او در تلاش خود، برای عقد هم پیمانی مطمئن با یهودیان مدینه ناکام ماند، به مخالفت با آنان برخاست و آنان را از کشتزارهای شان بیرون کرد و آن را میان پیروانش تقسیم نمود.(20)
تبلور یافتن اسلام
محمد – صلی الله علیه و آله – به تدریج، نظام خود را، هم از یهودیت و هم از مسیحیت جدا کرد و در حالی که بر استقلال آن تأکید داشت، آن را در قالبی عربی درآورد.(21) او پیروان خود را موظف کرد که از این پس، در نمازهای خود، چهره شان را به سوی مکه برگردانند، نه همچون گذشته به سوی اورشلیم (2:139).(22) زیارت مکه، همچنین بوسیدن حجرالاسود تجویز شد، گرچه کعبه، بت های کفار را در خود جای داده و حجرالاسود، در دورة پیش از اسلام مقدس شده بود. در قرآن، احکام دینی روزه گرفتن، صدقه دادن و نماز خواندن نیز، اضافه شدند و ثبت گردیدند. در این دوره، دستورهای اجتماعی و سیاسی دربارة ازدواج، طلاق، ارث و نحوة رفتار با بردگان و اسیران جنگی، به همین صورت ترویج گردید.
قوانین مربوط به اجتماع کوچک مدینه، به قوانین اسلام به عنوان یک دین جهانی و همچنین یک امپراتوری، تبدیل شد.(23) حکومت اسلامی، از مدینه به سایر نقاط شبه جزیره عربستان و از آن جا به دیگر نقاط جهان گسترش یافت. این اجتماع به منزله اخوت دینی تلقی شد: «در حقیقت، مؤمنان با هم برادرند» (49:10). پیروزی های شگفت انگیز مسلمانان، حاکی از موفقیت پیامبر در یکپارچه کردن پیروان مختلف خود، در نظامی متحد و مخلص می باشد.
شهرهای مقدس
محمد – صلی الله علیه و آله – در سال 628، آتش بسی با مخالفان خود از اهل مکه، منعقد کرد که حق انجام زیارت را برای پیروانش تضمین می کرد. به این صورت، مکه به مرکز مذهبی تبدیل شد، در حالی که مدینه به عنوان مرکز سیاسی باقی ماند. در خلال زیارت سال بعد، «خالد بن ولید» و «عمرو بن العاص» به آیین جدید جذب شدند. هر دوی آنان نقشی برجسته در پیروزی های نظامی اسلام، ایفا کردند.
محمد – صلی الله علیه و آله – در آغازین سال 630، برای حمله به مکه بهانه ای یافت. او پیروزمندانه وارد شهر شد و با دستان خود سیصد و شصت بتی را که در عبادتگاه شهر [خانه خدا] بود، شکست. در حالی که فریاد می زد: «حق آمد و باطل محو گردید»، ایشان در پیروزی خود بر مکه، با نرمش و خودداری غیر معمول، رفتار کرد. تنها ده تن از اهل مکه، که دشمنان گذشته او بودند، تبعید شدند. محمد – صلی الله علیه و آله – تقریباً در همین زمان، ناحیه ای دور تا دور کعبه را به عنوان حرم، («ممنوعه» یا «مقدّس») اعلام کرد. (البته) خود عبارت (تحریم) چندان روشن نیست: «ای کسانی که ایمان آورده اید، حقیقت این است که مشرکان ناپاکند. پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند» (9:28).
مسلمانان صدر اسلام، منطقه ممنوعه را چنان گسترش دادند که شامل مکه و مدینه هم بشود. اگر چه مقصود نخستین، احتمالاً تنها بیرون کردن مشرکان، (از منطقه یاد شده) در خلال زیارت سالانه مؤمنان بود، آنان مسیحیان و یهودیان را نیز به کسانی که ورودشان به شهرهای مقدس ممنوع بود، افزودند. غیر مسلمانانی که داخل منطقه مقدس می شدند، جان خود را به خطر می انداختند.(24)
درگذشت محمد – صلی الله علیه و آله –
محمد – صلی الله علیه و آله – در هشتم ژوئن 632، ناگهان احساس بیماری کردند و در حالی که از سردرد شدید می نالیدند، در گذشت. ایشان را همان جا که جان سپرد، یعنی منزل عایشه، همسر مورد علاقه اش، به خاک سپردند. بعدها، محل درگذشت او، به مسجدی که در جوار آن قرار داشت، ضمیمه گردید و محل زیارت، برای مسلمانان نسل بعد شد.
محمد – صلی الله علیه و آله – که قدرت اصلی اش، ایمان راسخ او به این نکته که شخصاً توسط خدا، برای اجرای اراده الاهی برگزیده شده، موفق به تأسیس یک دین، ایجاد یک دولت و بنای پایه های یک امپراتوری شد. همة افراد جامعه سیاسی ـ مذهبی او باید برادر باشند؛ هیچ تبعیضی میان آنان جز به درجات تقوای شان نباشد (49:13؛ 11:9).
محمد – صلی الله علیه و آله – دو سال پیش از درگذشت، گروهی را برای مقابله با سوریه فرستاد که این کار جرقه جنگ دامنه داری شد که تنها پس از آن که اسلام بخشی زیاد از اروپا، آسیا و آفریقا را فراگرفت، خاموش شد.
فیلیپ کی. هیتی
نویسنده کتاب «تاریخ اعراب»
نقد و ارزیابی
1. عنوان «سیرة رسول الله»، نام ترجمه فارسی «سیرة ابن اسحاق» است که در قرن هفتم، توسط «شرف الدین محمد بن عبدالله بن عمر» و همچنین «رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی» ترجمه شد و نام اصلی سیرة او، کتاب «المبتدء و المبعث و المغازی» بوده است.
2. نام پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – از همان ابتدا محمد – صلی الله علیه و آله – بود و تاریخ، نامی دیگر یا شکی دربارة نام اصلی آن حضرت را در خود ثبت نکرده است.
3. ماجرای سفر پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – به شام، در سال های کودکی یا نوجوانی، در منابعی فراوان نقل شده است. گرچه برخی از محققان، دربارة بعضی از جزئیات این سفر و ملاقات با بحیرا تردیدهایی روا داشته اند، اما نسبت به اصل سفر و ملاقات با بحیرا، استعمال تعبیر «افسانه»، استفاده ای درست نمی باشد.
4. مشهور، ازدواج پیامبر با خدیجه، در سن بیست و پنج سالگی است و معلوم نیست، سن بیست و سه سال در نقل های تاریخی، یافت شود.
5. دربارة سن خدیجه به هنگام ازدواج با پیامبر، گفته هایی مختلف وجود دارند. گرچه سخن به چهل سالگی مشهور است، نقل هایی نیز در دست است که سن او را به هنگام ازدواج با پیامبر، بیست و پنج، بیست و هشت، سی، سی و پنج، چهل، چهل و چهار، چهل و پنج و چهل و شش ذکر کرده اند، ولی بسیاری سخن به بیست و هشت سال را ترجیح داده اند.
6. آشنایی پیامبر با یهود و نصاری و تعالیم آنان ـ در حد برخورد و ارتباط آن حضرت با ایشان ـ جای انکار ندارد، اما نخست، این به معنای متأثر شدن آن حضرت، از این تعالیم و رسوخ آموخته ها به قرآن نیست ـ چنان که برخی از مستشرقان ادعا کرده اند. دو این که، به نظر می رسد مؤلف، بی علاقه نباشد که به طور ضمنی، این ادعا را تثبیت کند که پیامبر با دیدن رفاه و ترقی موجود در یهود و نصاری و این واقعیت که آنان دارای کتاب مقدسند، به فکر افتاده باشد برای قوم و قبیلة خود، کتابی مقدس بیاورد! حال آن که، نزول قرآن بر پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – به امر الاهی و ناشی از اراده و تدبیر باری تعالی بوده و احساس ها و عواطف شخصی یا قبیله گرایی، نمی تواند کوچک ترین جایی در جریان نزول وحی داشته باشد.
7. روایات رسیده از طریق امامان شیعه – علیهم السلام – تاریخ شروع بعثت پیامبر را، بیست و هفت رجب سال چهلم از عمر شریف ایشان، ذکر کرده اند؛ چنان که برخی از روایات نیز، تاریخ نزول آیات نخستین سوره «علق» را بیست و هفت رجب سال چهلم عمر حضرت دانسته اند. البته، اهل سنت، شروع بعثت را به دلیل برخی نشانه ها و ادلّه، ماه رمضان دانسته اند، که نویسندة مقالة مزبور نیز متأثر از همین دیدگاه است.
8. از همان ابتدا، بر پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – روشن بود که آورندة وحی، «جبرئیل» و آنچه آورده است نیز، «وحی الاهی» است. مراد نویسنده از تعبیر «خیلی زود روشن شد..»، همان روایاتی است که در برخی از منابع اهل سنت نقل شده، مبنی بر این که پیامبر در ابتدای دریافت وحی، دچار اضطراب و دودلی بود و پس از این که خدیجه با پسر عموی او ـ ورقه بن نوفل ـ آن حضرت را بر نبوّتش مطمئن کردند، از حالت تردید خارج شد.
9. قرآن کریم، نه شکل شعر و کلام منظوم داشت و نه شکل سجع کاهنان، بلکه در عین مسجع بودن و آهنگ داشتن، کلامی متمایز از دو قسم یاد شده محسوب می شد، این حقیقتی است که کفار و مشرکان و دشمنان آن حضرت نیز، بارها بدان گواهی داده اند.
10. گرچه برخی از مستشرقان سعی کرده اند، قرآن را تنها معجزة مورد ادعای پیامبر تلقی کنند، اما روایات فراوان و حقایق تاریخی، گواه بر آن است که آن حضرت به جز قرآن، معجزه های فراوانی دیگر داشته و قرآن، تنها معجزة جاودان آن حضرت است. کتاب هایی بسیار توسط دانشمندان اسلامی، برای ثبت معجزه های گوناگون پیامبر گردآوری شده اند.
11. تأکید بر مسألة معاد و روز واپسین در قرآن کریم، به قدرت مردم بر پاسخ گویی و عدم آن ارتباطی ندارد و در حقیقت، بیان یکی از حقایق انکارناپذیر در جهان هستی است که تمامی انبیا بر آن تأکید داشته اند.
12. ابوبکر، جزو ایمان آورندگان نخستین نبود، بلکه بنا به شواهدی فراوان موجود در منابع اهل سنت، اسلام او به سال چهارم یا پنجم بعثت مربوط می شود.
13. آنچه در این مقاله، توسط نویسنده نقل شده، همان افسانه مجعول «غرانیق» است که تاکنون نقدهایی بسیار، از سوی عالمان اهل سنت و شیعی بر آن نوشته شده است. این افسانه، توسط برخی از دشمنان اسلام و به منظور خدشه دار کردن حقانیت قرآن و اثبات دخالت داشتن شیطان در جریان نزول آیات قرآنی، ساخته و پرداخته شده و در عصر حاضر نیز به وسیله «سلمان رشدی» مرتد، مورد سوء استفاده قرار گرفته است.
14. گرچه سیاستمدار و دولتمرد بودن پیامبر در موفقیت های او به عنوان یک حاکم و رهبر مؤثر بود، اما پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – پیش از آن که یک سیاستمدار باشد، یک پیامبر الاهی بود و جذبه های معنوی و هدایت های ربانی او، در توجه مردم نسبت به او و موفقیت هایش، نقش نخست را داشتند.
15. عمر، جزو نخستین ایمان آورندگان به پیامبر نبود، بلکه بنابر شواهد موجود، اسلام وی به مدتی کم پیش از هجرت به مدینه بر می گردد.
16. عایشه به دلیل جاه طلبی خود ـ چنان که نویسنده نیز خود معترف است ـ سعی در تفوق و برتری جویی نسبت به دیگر همسران پیامبر داشت و حتی در این مسیر، از اذیت پیامبر یا ایراد اتهام نسبت به برخی از همسران آن حضرت نیز، دریغ نمی ورزید. پس وی، نزد پیامبر دارای برتری و ترجیح نسبت به دیگر همسران آن حضرت نبود.
17. عایشه یکی از مکثّرات در نقل حدیث است و بدین سبب، متهم به جعل حدیث شده است.
18. ماه رمضان جزو ماه های حرام نیست.
19. سپاه مسلمانان در جنگ بدر، تعدادشان سیصد و سیزده نفر بود.
20. برخوردهای پیامبر با یهودیان، همواره به سبب پیمان شکنی آنان بود و نه به دلیل ناکامی پیامبر در تلاش برای عقد قرارداد هم پیمانی مطمئن با آنان.
21. نظام دینی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که پیامبر بنا نهاد، از همان ابتدا، مستقل، متمایز و جدای از نظام یهود و مسیحیت بود، نه آن که، آن را به تدریج جدا کرده باشد، علاوه بر آن، پیامبر یک نظام اسلامی برپا کرد و نه یک نظام عربی.
22. دلیل نماز خواندن مسلمانان به سمت «بیت المقدس»، به سبب مقدس و مبارک بودن این مسجد بود، و چون یهودیان آن را مورد سوء استفاده قرار دادند، امر تغییر قبله از سوی خداوند، به پیامبر ابلاغ شد.
23. اسلام از همان ابتدا، داعیه جهانی شدن داشت. از این رو، احکام قرآن نیز به عنوان «نذیرا للبشر» یا «نذیرا للعالمین» توصیف شده اند. بدین روی، نمی توان این سخن را پذیرفت که قوانین اجتماعی یا سیاسی و اقتصادی مربوط به اجتماع کوچک مدینه، بعدها شکل همگانی به خود گرفته اند.
همچنین اسلام، در پی تشکیل یک امپراتوری به معنای رایج آن نبود، بلکه در صدد ترویج یک دین و حاکمیت نظام دینی بود.
24. مدینه به دلیل آن که، توسط پیامبر اکرم به عنوان «حرم النبی – صلی الله علیه و آله -» اعلام و ورود کفار بدان جا ممنوع گشت، حکمی مشابه حکم «مسجد الحرام» یافت. البته، این که ادعای ورود غیر مسلمانان به داخل منطقه ممنوعه به معنای به خطر افتادن جانشان بود، شاید ناشی از سخت گیری های افراطی خلیفه دوم باشد، وگرنه چه در سنت پیامبر و چه در روایات معتبر، دلیلی در دست نداریم که مؤید وجود حکم اعدام برای چنین مواردی باشد، بلکه، بیش تر تعزیر و یا اخراج از حرم را به دنبال دارد.

 

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=16625

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب