جمعه, 2 آذر , 1403 برابر با Friday, 22 November , 2024
جستجو

پرسش: آيا امام حسن(ع) زير منبر معاويه سخنراني او را گوش ميكرد ؟ اگر بله در زمان بعد صلح بوده يا قبل صلح؟ در آخر چرا امام(ع) سخن معويه را گوش مي كرده؟ آيا امام علي(ع) نيز اين گونه بوده منبر معاويه را گوش مي كرده؟ توضيح بفرماييد؟

 

پاسخ: دانشجوي گرامي در جواب از سوال شما بايد عرض كنيم:

اولا اميرالمومنين علي عليه السلام هيچگاه زير سلطه معاويه قرار نگرفت تا مجبور باشد كه زير منبر وي نشسته و آن را گوش كند.

ثانيا درمورد امام حسن مجتبي عليه السلام هم بايد گفت تا زمان صلح كه قطعا آن حضرت در منبر معاويه حضور نداشته است اما پس از صلح به مقتضاي برخي مصالح و نيز گاها به اجبار امام در پاي منبر وي حاضر مي شده است كه به يكي از آنها خود امام اشاره كرده و آن را باعث تعجبي مي نامد كه دنيا آن بزرگوار را بدين روز كشانده است:

نقل شده روزي امام حسن(ع) وارد مسجد شد. مجلسي شلوغ و پر ازدحام بود. معاويه بالاي منبر نشسته بود و سخن مي پراكند. امام جاي خالي نيافت و ناگزير نزديك پاي معاويه كه بالاي منبر بود، نشست. معاويه با دشنام به علي(ع) سخنش را آغاز كرد و درباره خلافت خودش سخن راند و گفت: «من از عايشه در شگفتم كه مرا در خور خلافت نديده است و فكر مي كند كه اين جايگاه، حق من نيست.» سپس با حالتي تمسخرآميز گفت: زن را به اين سخنان چه كار؟ خدا از گناهش بگذرد. آري! پدرِ اين مرد – با اشاره به امام مجتبي(ع) – در كار خلافت با من سر ستيز داشت، خدا هم جانش را گرفت. امام مجتبي(ع) فرمود: اي معاويه! آيا از سخنان عايشه تعجب مي كني؟ معاويه گفت: بله به خدا! امام فرمود: مي خواهي عجيب تر از آن را برايت بگويم؟ گفت: بگو، امام در مقام ترسيم جايگاه خود پاسخ داد: «عجيب تر از آن كه عايشه تو را قبول ندارد، اين است كه من پاي منبر تو و نزد پاي تو بنشينم!!!».

يعني اف بر اين دنياي پست كه كار را به جايي مي رساند كه شخصيت ممتازي چون امام حسن مجتبي عليه السلام كه خليفه الله در روي زمين است بايد بيايد و زير منبر شخصي بنشيند كه پست ترين و خبيث ترين فرد در روي زمين است.

نيز نقل شده وقتي معاويه از صلح با امام حسن و خيانت كوفيان به آن حضرت اطمينان يافت با لشكريانش وارد كوفه شد و بر فراز منبر رفته و در حالي كه امام حسن (ع) و امام حسين (ع) پاي منبر او نشسته بودند، شروع به دشنام و سب علي (ع) كرد، و پس از آن نام امام حسن (ع) را بر زبان جاري كرد و به آن حضرت نيز دشنام گفت.

در اين وقت امام حسين (ع) برخاست كه پاسخ او را بدهد، ولي امام حسن دست برادر را گرفته و نشانيد و خود برخاسته، چنين فرمود:

«ايها الذاكر عليا! انا الحسن و ابي‏علي، و انت معاوية و ابوك صخر، و امي فاطمة و امك هند، و جدي رسول الله و جدك حرب، و جدتي خديجة، و جدتك فتيلة، فلعن الله اخملنا ذكرا و الامنا حسبا، و شرنا قديما و حديثا، و اقدمنا كفرا و نفاقا… فقال طوائف من اهل المسجد: آمين»

اي كسي كه نام علي را به بدي ياد كردي! من حسن هستم و پدرم علي است. و تو معاويه هستي و پدرت صخر است، مادر من فاطمه است و مادر تو هند، جد من رسول خداست و جد تو حرب، مادر بزرگ من خديجه و مادر بزرگ تو فتيله، اينك خدا لعنت كند از ما دو نفر، آن كس را كه گمنام تر، و در حسب پليدتر است، و آن كس كه در گذشته و حال بدتر و از نظر كفر و نفاق قديم تر است…

در اين وقت گروه‏هايي كه در مسجد بودند همگي گفتند: آمين(شرح ابن ابي الحديد، ج 16، ص 46؛ مقاتل الطالبين، ص 44؛زندگاني امام حسن مجتبي، رسولي محلاتي، ص 293 به بعد)

به هر حال نمونه هايي محدود از اين قبيل در تاريخ زندگاني امام حسن مجتبي(ع) ديده مي شود كه هر چند آن حضرت بعد از جريان صلح به اجبار و اكراه در پاي برخي از منبرهايي كه معاويه داشت حضور پيدا مي كرد اما هر بار با كلمات فصيح و بليغي كه از خود بيان مي داشت ماهيت و واقعيت معاويه را براي همگان نشان مي داد و وي را مفتضح و رسوا مي نمود.

 

منبع: پرسمان دانشجویی.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=18486

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب