یکشنبه, 4 آذر , 1403 برابر با Sunday, 24 November , 2024
جستجو

(محل وقوع و نام نخستین غزوة مهم پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و نیز نام دو غزوة دیگر.)

1) محل. بدر در 130 کیلومتری جنوب غربی مدینه ، به فاصلة یک شب راه از بندرِ الجار، در دشتی به طول نه و عرض هفت کیلومتر (یا طول هشت و عرض چهار کیلومتر، رجوع کنید به د.اسلام ، ذیل «بدر») در بخش سفلای وادی صفراء (منابع جدید آن را جزو وادی فَرْعه می دانند) به ارتفاع 187 متر از سطح دریا واقع است .

دربارة منشأ نامگذاری این محل در منابع اختلاف است . بنابریک نظر، بدر نام شخصی است که چاههای این محل به او منسوب بوده اند. نَسَب و طایفة این شخص نیز به چند صورت گزارش شده است (جوادعلی ، ج 7، ص 323، 355، 376؛ ابن حزم ، ص 11ـ12). نظر دیگر این است که بدر نام شخص نیست و چاههای بدر، بی آنکه ملک فرد معینی باشد، تأمین کنندة آب بنوغِفار بوده است (مرتضی زبیدی ، ذیلِ «بدر»؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 524؛ بکری ، ج 1، ص 231). جز قسمت جنوب غربی بدر که نرم و سست است و اکنون به صورت نخلستانی سرسبز درآمده دیگر قسمتهای آن ریگزار است ، و اطراف آن را تپه های پرشیب و تَلماسه محصور کرده است . دو دهانة این دشت (شمال غربی و جنوب شرقی ) به نسبت نزدیکی و دوری به مدینه ، به اقتباس از قرآن (انفال : 42)، «العُدوَة الدّنیا» و «العُدوة القُصوی '» نام دارند (بکری ، ج 1، ص 231ـ232). میان این دو دهانه ، در جنوب غربی دشت ، کوهی بلند به نام «جبل اسفل » وجود دارد که از آنجا می توان دریا را بخوبی دید. بدر در محلّ پیوستن راه مدینه به راه کاروانرو مکّه به شام قرار داشته و به سبب وجود آب ، استراحتگاه کاروانها بوده است . پیش از اسلام ، هرسال از اول تا هشتم ذیقعده ، در آنجا بازاری بر پا می شده که در آن در عین حال برنامه های تفریحی و مراسم عبادی (در برابر بتها) اجرا می شده است (جوادعلی ، ج 7، ص 371، 376ـ377). در آغاز اسلام ، قبیلة بنو ضَمره در این نقطه می زیستند. بنو غفار یکی از طایفه های آن قبیله بودند (بکری ، ج 1، ص 231) و ابوذر غِفاری که در سالهای نخستین بعثت مأمور ارشاد آنان شد از این طایفه بوده است .

 

وقوع غزوة بدر کبری و به خاک سپاری شهدای آن غزوه در این دشت ، وضع ویژه ای بدان بخشید و آنجا را به زیارتگاه تبدیل کرد (ابن بطوطه ، ج 1، ص 132). دواتی در بازدیدِ خود از این محل سردابه ای مشاهده کرده که مدفن شهدای نخستین غزوة حضرت محمد صلی اللّه علیه وآله وسلّم بوده است . به مرور زمان ، بدر روستا و سپس شهرکوچکی شد که ساکنان آن را در 1349 ش از 000 ، 2 تا 000 ، 10 تن گزارش کرده اند ( > فرهنگ جغرافیایی عربستان < ، ذیل «بدر»). یکی از دو مسجد موجود در این روستا غَمامه یا عَریش نام دارد و محلّ اقامة نماز جمعه است . این مسجد در جای سایه بان (عریش ) حضرت محمد صلّی اللّه علیه وآله وسلّم در غزوة بدر ساخته شده است ، و وضع سایه بان را، که بر تلّی مشرف بر میدان نبرد قرار داشته و اکنون باغهای میوه مانع دیده شدن آن است ، نشان می دهد. در این مسجد سه کتیبه مشاهده شده (1318 ش )، یکی شکسته در کنار محراب و دیگری بالای محراب به خط طغرا و سومی بالای منبر با اغلاط املایی و به تاریخ 21 ربیع الاول 906 (مشاهدات محمد حمیداللّه رجوع کنید به د. اردو ، ذیل «بدر»). شریف عبدالمطلّب ، والی حجاز در دوران عثمانیها، قلعه ای در این محل ساخته بوده که اینک ویران شده است و از حصار گِلی آن نیز اثری نیست .

 

بدر، سرزمینی حاصلخیز و خرمای آن مشهور است (مقدسی ، ص 82ـ83؛ ابن بطوطه ، ج 1، ص 132). فعالیت اقتصادی عمدة مردم آن کشاورزی و دامداری است . روزهای جمعه ، در آنجا اجتماعی از فروشندگان روغن ، پوست ، احشام ، پوستین ، روغن بلسان و کالاهای دیگر برپا می شود. جادة اصلی و پیشین مکه به مدینه و نیز جدّه به مدینه از کنار بدر می گذرد.

 

در برخی از منابع جدید غربی و عربی آن را «بدرحُنین » گفته اند (در > فرهنگ جغرافیایی عربستان < ، ذیل «بدر»، کاربرد این نام به داتی نسبت داده شده است )، در حالی که جغرافی نویسان قدیم آن رافقط با عنوان بدر ذکر کرده اند. دلیل و زمانِ این تغییرنام روشن نیست ؛ شاید برای تفکیک این بدر وبدرِ دیگری واقع درنزدیکی نجران باشد.

 

2) غزوه ها.غزوة «بدراولی '» (یاغزوة «سَفَوان ») در جمادی الا´خره (بعد از غزوة عُشَیره ) یا ربیع الاول (قبل از غزوة مذکور) در سال دوم هجرت ، پس از آنکه گروهی از قریشیان به سرکردگی کُرزبن جابر فِهری گلّة مدینه را غارت کردند، روی داد. پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه وآله وسلّم پس از شنیدن این خبر، زیدبن حارثه را به جانشینی خود در ادارة امور شهر مدینه گماشت وبه تعقیب غارتگران شتافت و تا وادی سفوان از ناحیة بدر پیش رفت ، ولی برآنها دست نیافت و به مدینه بازآمد (منابع سیره ، از جمله : ابن هشام ، ج 2، ص 528؛ واقدی ، ج 1، ص 12؛ حَلَبی ، ج 2، ص 128؛ آیتی ، ص 251)

 

غزوة «بدرکُبری » (یا: «بدرالثانیه »، «بدرالقتال »، «بدرالفرقان ») در 17 (یا 19) رمضان سال دوم هجرت میان مسلمانان و مشرکان قریش در سرزمین بدر واقع شد. این نخستین جنگی بود که انصار نیز در آن حضور داشتند ولی در غزوه * ها و سرایا (مفرد آن ، سرّیه * )ی پیشین فقط مهاجران شرکت می کردند، و قصد آنها پیشگیری از هجوم قریش به مدینه و ایجاد رعب در دل مشرکان و بستن راه بر کاروانهای تجاری آنها بود؛ زیرا این کاروانها اساسیترین منبع درآمد مالی آنان به شمار می رفت . هجرت مسلمانان به مدینه در پی تشدید فشار قریش ، بخصوص پس از بیعت عقبه * ، به صورت پنهان و غالباً متضمن ترک داراییهای شخصی بود (رجوع کنید به هجرت * ). به دنبال این حادثه ، قریش دامنة مبارزة همه جانبة خود را با پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه وآله وسلّم وسعت داد و به این اقدامات دست زد: جلوگیری از هجرت مسلمانان به سوی مدینه در صورت دستیابی برآنها، ضبط اموال مهاجران ، ترغیب افراد صاحب نفوذ مدینه در جای ندادن به ایشان (شبیه این اقدام را دربارة مهاجران به حبشه نیز انجام داده بودند رجوع کنید به هجرت * )، تحریک مشرکان مدینه به قتل پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و یاران او، تماسهای پنهانی با اقوام یهودِ ساکن مدینه و پیرامون آن به منظور همدستی در مقابله با مسلمانان حاضر در مکه ، ممانعت از حضور مسلمانان در مکه برای شرکت در مراسم حجّ و جز آن و برای دیدار خویشان ، تمهید مقدمات هجوم به مدینه . بدین ترتیب ، قریش هر روز برای جماعت نوپای اسلامیِ مدینه دشواریهایی فراهم می آورد. از سوی دیگر، پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم با امضای پیمان نامه های متعدّد، خصوصاً با یهودیان ساکن مدینه ، برای خنثی کردن زمینه های وقوع جنگ و ناامنی تلاش می کرد و دربرابر درخواستهای مکرّر یاران خود مبنی بر رویارویی مستقیم با مشرکان قریش ، به شکیبایی وبردباری توصیه می فرمود. پیش از هجرت ، برخی از مسلمانان در مکه نیز خواستار برخورد جدّی با مشرکانی بودند که از هیچ گونه آزار به آنها ابا نداشتند. پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم با گسیل داشتن گروههایی چند به اطراف مدینه (رجوع کنید به سَریّه * ) فعالیتهای دشمن را زیرنظر داشت . قتل عَمروبن حَضرمی به دست مسلمانان در یکی از همین عملیات و بدون دستور قبلی روی داد که در وقوع جنگ بدر مؤثر و به گفتة ابن خلدون عامل اصلی آن بود (ج 1، ص 410)

 

در سال دوم هجرت ، حضرت محمد صلّی اللّه علیه وآله و سلّم خبر بازگشت کاروان عظیم تجاری قریش را با سرمایه ای معادل پنجاه هزار دینار به قافله سالاری ابوسفیان و با محافظت سی (یا چهل ، یا هفتاد) تن از قریشیان از شام به مکه به دست آورد. این همان کاروانی است که به هنگام رفتن از مکه به شام از چنگ مسلمانان گریخته بود (رجوع کنید به غزوة عُشَیره * ). این بار، برخلاف گذشته ، پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم همة یاران از مهاجران و انصار را به بستن راه کاروان و گرفتن اموال قریش فراخواند و روز هشتم (یا دوازدهم ) رمضان ، همراه با بیش از 300 تن (حدود 80 تن از مهاجران و بقیه از انصار)، از مدینه بیرون آمد. در نخستین منزل ، از گروه سان دید و چندنفر را به دلیل کمی سنّ بازگرداند. این بسیج عمومی و ممانعت از حضور افرادِ خردسال نشانة تفاوت حوادث احتمالی با وقایع پیشین بوده است .

 

از سوی دیگر، ابوسفیان که در شام گزارشهایی از تدارک مسلمانان به منظور مقابله با کاروان قریش به دست آورده بود قاصدی روانة مکه کرد و از اهالی برای نجات داراییشان کمک خواست . مردم مکه که همه یا بیشترشان در کاروان سهم داشتند به محض شنیدن خبر، که به توصیة ابوسفیان به صورتی کاملاً تحریک آمیز ابلاغ شد، در سپاهی مرکّب از 950 تن از جمیع عشایر، به استثنای بنی عدّی بن کعب (به گفتة برخی از منابع ، آنان پس از شنیدن خبر رهایی کاروان از خطر به مکه بازگشتند)، و با حضور همة اشراف جز ابولهب ، که عاص بن هاشم را به جای خود فرستاد، به سرکردگی ابوجهل (عمروبن هشام ) مَخزومی ، راهی بدر شدند. بااینهمه ، چندتن از بزرگان قریش ، از جمله عُتبه و شَیبه و امیّة بن خلف ، که هرسه در همین غزوه کشته شدند، بااین حرکت موافق نبودند. خواب نگران کنندة عاتکه دختر عبدالمطلّب که سه روز پیش از ورود نمایندة ابوسفیان نقل کرده بود (از جُهیم بن صلت نیز خواب مشابهی در منزلگاه جُحفه شنیده شد)، سخن عدّاس بردة عتبه و شیبه و گفتگوی سعدبن معاذ با امیة بن خلف در مکه پیش از جنگ بدر، بر هراس و ناخشنودی آنان افزوده بود. این عدّه ، برخلاف مشتاقان خروج از مکه ، از کمک مالی به افراد ناتوان برای همراهی با سپاه مکیان نیز خودداری کردند. با اینهمه ، سپاه قریش ، در حالی که کنیزکان خواننده و نوازنده بر شور و هیجان مردم می افزودند و هزینة سفر را ثروتمندان قریش بر عهده داشتند، مکه را ترک گفت.

 

مسلمانان پیش از رسیدن به بدر، در منزلِ ذَفِران از حرکت قریش آگاه شدند و پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم بعد از نظرخواهی از مهاجران و انصار و کسب اطمینان از مقاومت ایشان تا پایِ جان (باتوجه به اوضاع جدید و قراین مؤیّد احتمال وقوع جنگ )، همچنان به راه خود ادامه داد و شامگاه هفدهم رمضان در العدوة الدنیا کنار اولین چاه آب و سپس ، به پیشنهاد حُباب بن منذر، کنار نزدیکترین چاه به دشمن فرود آمد (دربارة این نقلِ تاریخی رجوع کنید به عاملی ، ج 2، جزء 3، ص 179ـ180). آمدن باران در همان شب ، سبب محکم شدن زمین شنزار زیرپای مسلمانان و باتلاقی شدن منطقة حرکت مکیّان شد. به دستور پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم همة چاهها را، جز چاهی که در اختیار سپاه اسلام بود، پرکردند و مأمورانی برای خبرگیری از جایگاه کاروان و لشکر قریش گسیل شدند. آنان با دستیابی بر دو غلام از سپاه قریش ، اطلاعاتی دربارة شماره ، سران ، تجهیزات نظامی و محل استقرار مشرکان به دست آوردند. در اینجا بود که پبامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم خطاب به همراهان فرمود: «اینک مکه جگرگوشه های خود را در برابر شما افکنده است ».

 

در طرف مقابل ، ابوسفیان با احتیاط و هراس در نزدیکی بدر فرودآمد و پس از تجسّس دریافت که مسلمانان در حوالی بدرهستند. ازینرو بیدرنگ راه کاروان را تغییر داد و از طرف ساحل رهسپار مکه شد. آنگاه برای قریشیان که هنوز در جُحفه بودند پیام فرستاد و آنها را به بازگشت به مکه تشویق کرد. درنتیجه ، طالب ابن ابی طالب و همة افراد بنی زهره (و نیز بنی عدّی ، بنابر نقلِ برخی منابع ) از میانة راه بازگشتند. عده ای دیگر (خصوصاً بنی هاشم : حلبی ، ج 2، ص 154) به دلیل سرسختی ابوجهل ، که تصمیم به قدرت نمایی در برابر مسلمانان و قبایل عرب داشت ، ناگزیر به راه خود ادامه دادند. کمیِ افراد و سازوبرگ جنگی مسلمانان در برابر عِدّه و عُدّة مشرکان در تشدید این سرسختی و اطمینان به پیروزی مؤثر بود؛ ولی کسانی چون عتبه و شیبه و حکیم بن حَزام تا آخرین لحظات وقوع جنگ اقدام به درگیری نظامی را، حتی برفرض پیروزی قریش ، صواب نمی دیدند؛ تا آنجا که عتبه در بامداد روز بدر برای مکیان سخنرانی کرد و آنان را از نبرد با مسلمانان برحذر داشت و پرداخت خونبهای عمروبن حضرمی را شخصاً برعهده گرفت . اما به سبب اصرار ابوجهل و تحریک عاطفی عامربن حضرمی (برادر عمروبن حضرمی مقتول ) کوشش عتبه سودی نبخشید. پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم به سبب همین روحیّه او را خیراندیش سپاه قریش معرفی کرد. لشکر قریش پیش از ورود سپاه اسلام به بدر رسید و در العدوة القصوی پشت تپة عَقَنْقَل جای گرفت . عُمَیربن وهْب جُمَحی (دربارة علت اسلام آوردن او رجوع کنید به واقدی ، ج 1، ص 125ـ 128؛ آیتی ، ص 282ـ283) و ابواُسامه جُشَمی بنوبت مأمور بررسی موقعیت مسلمانان شدند و هردو گزارش دادند که افراد و امکانات جنگی آنان اندک است ، اما یکپارچه آمادة نبرد کردن و کشته شدن هستند. واقدی روایت کرده است که حضرت محمد صلّی اللّه علیه وآله وسلّم بعداز فرود آمدن مکّیان ، با ارسال پیامی ، آنها را ازدست زدن به جنگ تحذیر، و عدم تمایل خود را به جنگ با قریش اعلان کرده بود(ج 1، ص 61). این پیام منصفانه تلّقی شد و، با توّجه به تردیدی که بر اثر گزارش دو مأمور یاد شده پدید آمده بود، احتمال انصراف از جنگ قوّت گرفت ؛ اما ابوجهل ، به رغم سرزنشهای همگنان ، همچنان بر اقدام به جنگ ، به امید از میان بردن جماعت نوپای اسلامی مدینه و برپاداشتن مراسم جشن و پایکوبی در سرزمین بدر، اصرار می ورزید. واقدی (ج 1، ص 61) و ابن اسحاق (به نقل عاملی ، ج 2، جزء3، ص 180) گزارش کرده اند که چندتن از مشرکان برای استفاده از آب پیش آمدند. مسلمانان می خواستند ممانعت کنند که پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم آنها را از این کار بازداشت ؛ و نیز گفته شده است که همة این افراد کشته شدند جز حکیم بن حزام که اسیر شد و بعدها اسلام آورد.

 

به این ترتیب ، مسلمانان راهی جز نبرد نداشتند. به دستور پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم ، صف آرایی سپاه طوری انجام شد که آفتاب از پشت سرمی تابید و مشرکان ناچار روبه آفتاب ایستادند. آن حضرت شخصاً صفوف را مرتّب کرد. برای پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم سایه بانی (عریش ) درست کردند و سعدبن مُعاذ به کمک چندتن از انصار محافظت از آن را عهده دار شد؛ اما بنابر روایتی که از حضرت علی علیه السّلام در مُسند احمدبن حنبل (ج 1، ص 126) و بیشتر منابع تاریخی ( از جمله ابن سعد، ج 2، ص 23) نقل شده است ، رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله وسلّم در روز بدر نزدیکترین موضع را به دشمن داشته است و مسلمانان به هنگام شدت گرفتن درگیری به وی پناه می برده اند. احتمال می رود که سایه بان به عنوان مقرّ فرماندهی برپاگردیده و پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم گاهی در آن مستقر می شده است (برای تحقیق بیشتر دراین باره رجوع کنید به عاملی ، ج 2، جزء3، ص 188ـ190؛ عرجون ، ج 3، ص 319). پیش از آغاز نبرد، پیامبرصلّی اللّه علیه وآله وسلّم برای مسلمانان خطبه خواند و به آنان هشدار داد که جز برای رضای خدا نجنگند و خدا را ناظر به کارهای خود بدانند و اوامر او را به کار گیرند و به قرآن تمسّک جویند. همچنین دستورهای لازم نظامی ، از جمله احتراز از حملة ابتدایی و رعایت مقررات اخلاقی ، را گوشزد کرد و خود به درون سایه بان رفت و در ضمن نظارت بر میدان نبرد، دست به دعا برداشت و پیروزی اسلام را خواستار شد. ظاهراً این خطابه و سایر سخنان و تصمیم گیریهای آن حضرت در طول راه عمدتاً برای ایجاد روحیة جهاد با اتکا به خدا، بدون هراس از تواناییهای دشمن و بدور از انگیزة غنیمت جویی و انتقام شخصی بوده است . بخصوص اینکه گروهی از مسلمانان به شوق کسب غنیمت حرکت کرده بودند و بعد از جدّی شدن زمینة وقوع جنگ درحال تردید به سرمی بردند. به گفتة واقدی (ج 1، ص 47)، پیش از رسیدن به بدر، شخصی به نام خُبَیب بن یَساف بی آنکه اسلام آورد نزد پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم آمد وبا استناد به توانایی رزمی خود، اجازة شرکت در جنگ خواست تا غنیمتی به دست آورد؛ ولی پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم شرکت او را در جنگ مشروط به اسلام آوردن دانست . او بار دیگر در منزل رَوْحاء نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام کرد و اجازة شرکت در جنگ گرفت ؛ همچنانکه در جنگهای بعدی نیز رشادتهایی از خود نشان داد.

 

آتش جنگ به تحریک ابوجهل با حملة عامربن حضرمی به صفوف مسلمانان ، برافروخته شد (برخی از منابع اسودبن عبدالاسد مخزومی را آغازگر جنگ می دانند). در پی آن ، جنگ تن به تن درگرفت که پس از کشته شدن عتبه و شیبه و ولیدبن عتبه به دست حمزه عموی پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و حضرت علی علیه السّلام (دربارة مقدم بودن اقوام پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم بر یاران آن حضرت در رویارویی با دشمن رجوع کنید به نهج البلاغة ، نامة 9) به جنگ مغلوبه تبدیل شد و حدود هفتاد تن از مشرکان (سیزده نفرآنان ، از جمله ابوجهل ، ازسران قریش بودند و چند نفر نیز از مسلمانانی بودند که باردیگر به کفر بازگشته و همراه مشرکان به بدر آمده بودند رجوع کنید به ابن اسحاق ، ص 289ـ290) کشته شدند و همین تعداد نیز به اسارت افتادند. از مسلمانان نیز چهارده نفر (که شش نفرشان از مهاجران بودند) به شهادت رسیدند و کسی اسیر نشد (همان ، ص 288ـ289). به نقل حلبی (ج 2، ص 167) و دیگران ، درگیرودار جنگ ، پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم مشتی ریگ از زمین برداشت ، آنها را به سوی قریشیان افکند و برآنان نفرین کرد. همین ماجرا سبب فرار و شکست مشرکان شد. سپاه قریش داراییهای خود را برجای نهاد و از صحنة نبرد گریخت و کسانی خبر شکست را برای مکّیان بردند. اموال برجای مانده به دستور پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم یکجا گردآوری شد و، پس از دفن کردن پیکرهای شهدا و افکندن اجساد مشرکان به درون چاه (قَلیب ؛ دربارة این رسم عرب رجوع کنید به جواد علی ، ج 7، ص 194)، و سخن گفتن حضرت محمد صلّی اللّه علیه وآله وسلّم خطاب به آنها و اظهار این نکته که آنها سخنان وی را بخوبی می شنوند؛ مسلمانان همراه با اسیران و غنایمی که در طی راه میان همة شرکت کنندگان (و چند نفر دیگر، بنابر دلایلی که در کتب سیره مذکور است ) تقسیم شد، به مدینه بازگشتند. دو اسیر که از عوامل اصلی شکنجة مسلمانان در مکه بودند، در طی همان راه محکوم به قتل شدند و حضرت علی علیه السّلام حکم را اجرا کرد. امیّة بن خلف نیز در نخستین لحظات اسارت ، به چنگ بلال بن رِباح * ، که او را در مکه به شیوه های وحشیانه شکنجه می داد، افتاد و در پی درگیری با او به قتل رسید (او قبلاً در مکه پیشگویی کشته شدن خود را از سعدبن معاذ شنیده بود رجوع کنید به واقدی ، ج 1، ص 35). به دستور پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم ابوالبَخْتَری (عاص بن هشام ) به دلیل خدماتش در دوران محاصرة اقتصادی مسلمانان در شِعب ابی طالب * و افراد بنی هاشم به لحاظ حضور اجباری در جنگ و دو یا سه نفر دیگر از کشته شدن معاف بودند، ولی ابوالبختری علی رغم آگاهی از این موضوع به علت حمایت از همسفر خود با مسلمانان درگیر شد و به قتل رسید. سایر اسرا در مدینه بین مسلمانان پراکنده شدند و رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله وسلّم به نیک رفتاری با آنها سفارش کرد. آنگاه بیشتر آنها، از جمله عباس بن عبدالمطلب * عموی پیامبر با پرداخت سربها از 000 ، 1 تا 000 ، 4 درهم ، آزاد شدند، و چندتن از آنان که با سواد و نادار بودند از طریق آموختن سواد به زیدبن ثابت و دیگر فرزندان انصار از اسارت رستند و چندنفر دیگر بدون پرداخت سربها رها شدند. ابوالعاص بن ربیع ، داماد پیامبر، نیز در میان اسیران بود که همسرش سربهای او را از مکه فرستاد، ولی مسلمانان به درخواست پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم سربهارا به او باز گرداندند. فهرست سپاهیان و شهدای اسلام در بدر و نیز نامهای مقتولان و اسرای قریش و برخی مشخصات دیگر در کتب سیره بتفصیل ثبت شده است .

 

شکست در جنگ بدر برای مشرکان مصیبتی عظیم بود و گذشته از کشته شدن چندین نفر از قهرمانان و سران ایشان ، اعتبار و هیبت آنها نیز از دست رفت . ظاهراً ابولهب در اندوه همین حادثه مرد. سران قریش علاوه بر اینکه مصممّ شدند از مسلمانان انتقام بگیرند (رجوع کنید به غزوة اُحد * )، به مردم نیز دستور دادند که نه در عزای کشتگان خود بگریند و نه برای خرید اسیران اقدام کنند. دستور اخیر بعداز مدتی کوتاه نقض و بازپس گرفتن اسیران آغاز شد. پیروزی مسلمانان ، دیگر مخالفان خصوصاً منافقان مدینه و اقوام یهود را نیز به هراس افکند و سبب استواری ایمان مسلمانان و عزت و سربلندی آنان شد. به همین دلیل است که مسلمانان شرکت کننده در جنگ بدر شأنی برتر از دیگران دارند و با وصف «بدری » یا «اصحابِ بدر» شناخته می شوند (سمعانی ، ج 2، ص 111؛ یاقوت حموی ، ج 1، ص 525) و روایاتی نیز در مدح آنان نقل شده است (رجوع کنید به عاملی ، ج 2، جزء 3، ص 263ـ265).

 

در قرآن (آل عمران : 12ـ13، 123ـ127؛ نساء: 77ـ 78؛ انفال : 1ـ19، 36ـ51، 67ـ71) به داستان بدر اشاره و از آن به عنوان یوم الفرقان یاد شده است . در این آیات ، تلاش نافرجام مشرکان به کارهای اقوام گذشته ، خصوصاً آل فرعون ، تشبیه شده و شرکت ایشان در این غزوه معلول فریب شیطان خوانده شده است . به گفتة قرآن ، برخی از مسلمانان از رفتن به جهاد سرباز می زده اند، در حالی که خدا پشتیبان مؤمنان بوده و با لرزاندن دل کفّار و کم نشان دادن شمار آنان در دیدة مسلمانان و فرو فرستادن باران واقدامات دیگر، پیروزی را نصیب ایشان کرده است . از همه مهمتر و صریحتر آنکه در روز بدر، فرشتگان به یاری مسلمانان آمدند و سبب قوّت قلب آنان شدند (ابن اسحاق ، ص 285ـ287)، نزول فرشتگان را علاوه بر نصّ قرآن ، عده ای از حاضران در بدر، از مسلمانان (مثل حضرت علی علیه السلام ) و مشرکان (مثل ابوسفیان ) نیز گزارش کرده اند و از نظر دانشمندان اسلامی هیچ تردیدی در آن نیست (بکری ، ج 1، ص 232). در روایات تفسیری و تاریخی منقول از شخصِ پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم یا دیگر اصحاب بدر، خصوصیات این امر بیان شده است .

 

غزوة بدرالموعد (یا بدرالوعد، بدرالا´خره ، بدرالصَفرا، بدرالصُغری ، بدرالثالثه ) درسال چهارم هجرت روی داد.

 

به نوشتة مورّخان (ازجمله رجوع کنید به ابن هشام ، ج 2، ص 724ـ726؛ حلبی ، ج 2، ص 275ـ277؛ آیتی ، ص 374ـ375) ابوسفیان بعداز اتمام جنگ اُحد (شوال سال سوم ) مسلمانان را به جنگی در بدرالصفراء برای یک سال دیگر فراخواند و ازحضرت محمد صلّی اللّه علیه وآله وسلّم پاسخ مثبت شنید.

 

با فرارسیدن زمان قرارداد، ابوسفیان که خروج را خوش نمی داشت نُعیم بن مسعود را با وعدة بیست شتر راهی مدینه کرد تا مسلمانان را بیم دهد و آنها را از رفتن به بدر منصرف کند. اما رسول خدا صلّی اللّه علیه وآله وسلّم فرمود که بر وعدة خود پایدار خواهد ماند، حتی اگر دیگران با او همراهی نکنند. پس از آن با سپاهی بالغ بر 500 ، 1 نفر راهی بدر شد و هشت روز درآنجا به انتظار ماند. ابوسفیان نیز ناگزیر در جمعی مرکب از دو هزار نفر مکه را ترک گفت و تا ناحیة ظَهران (یا عُسفان ) پیش رفت ، اما به بهانة خشکسالی و کمبود آب بازگشت . مکیان به طعنه ، سپاه ابوسفیان را جیش سَویق (به معنی شراب ) نامیدند (این غیر از «غزوة سویق * » است ). مسلمانان هم که ورودشان به بدر با برپایی بازار سالانه همزمان شده بود، کالاهای خود را فروختند و درهمی به درهمی سود بردند و بازگشتند. به نقلِ واقدی (ج 1، ص 384) وابن سعد (ج 2، ص 59) و حلبی (ج 2، ص 275) با توجه به زمان برپایی بازار بدر، از اول تا هشتم ذیقعده ، مسلمانان در همین موقع به بدر رسیده اند. اما ابن هشام ، به نقل از ابن اسحاق (ج 2، ص 724) آن را از حوادث شعبان سال چهارم دانسته است ، که در این صورت فاصلة زمانی احد تا رویداد مزبور فقط ده ماه (نه یک سال ، طبق قرارداد) می شود. علاوه بر آن ، گزارش فعالیت تجاری مسلمانان در بدر با این تاریخ سازگار نیست . در قرآن (آل عمران : 171ـ175؛ نساء: 84ـ104) نیز به این غزوه اشاره شده است .

 

منابع

علاوه بر قرآن ؛ محمدابراهیم آیتی ، تاریخ پیامبراسلام ، چاپ ابوالقاسم گرجی ، تهران 1366 ش ، ص 253-293؛ ابن اسحاق ، سیرة ابن اسحاق ، چاپ محمد حمیدالله ، قونیه 1401/1981؛ ابن بطوطه ، سفرنامة ابن بطوطه ، ترجمة محمدعلی موحّد، تهران 1361 ش ؛ ابن حزم ، جمهرة أنساب العرب ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قاهره ] تاریخ مقدمه 1382/1962 [ ؛ ابن حنبل ، مسند احمدبن حنبل ، استانبول 1402/1982؛ ابن خلدون ، العبر: تاریخ ابن خلدون ، ترجمة عبدالمحمد آیتی ، ج 1، تهران 1363 ش ؛ ابن سعد، الطبقات الکبری ، چاپ احسان عباس ، بیروت ] بی تا. [ ؛ ابن هشام ، سیرت رسول اللّه ، ترجمه و انشای رفیع الدّین اسحاق بن محمد همدانی ، چاپ اصغر مهدوی ، تهران 1361 ش ؛ اردو دائرة معارفِ اسلامیّه ، ج 4، لاهور 1389/1969، ذیل «بدر» (از محمد حمیدالله )؛ عبداللّه بن عبدالعزیز بکری ، معجم ما استعجم من اسماءالبلاد والمواضع ، چاپ مصطفی سقّا، بیروت 1403/1983؛ علی بن ابراهیم حَلَبی ، السیرة الحلبیّة ، بیروت ] بی تا. [ ، ج 2، ص 143-205؛ عبدالکریم بن محمد سمعانی ، الانساب ، ج 2، چاپ عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی ، حیدرآباد دکن 1383/1963؛ جعفر مرتضی عاملی ، الصحیح من سیرة النبی الاعظم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم ، قم 1403، ج 2، جزء 3، ص 165-269 (در چهار فصل به تحلیل واقعة بدر و نقد برخی روایتهای تاریخی پرداخته است )؛ محمد ابراهیم عرجون ، محمد رسول اللّه ، دمشق 1405، ج 3، ص 170ـ185، 284ـ539 (دو کتاب اخیر، منقولات تاریخی مربوط به غزوة بدر کبری را نقادی و تحلیل کرده اند)؛ جواد علی ، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ؛ بیروت 1976-1978؛ علی بن ابی طالب (ع )، امام اول ، نهج البلاغة ، چاپ صبحی صالح ، قاهره 1411/1991؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی ، تاج العروس من جواهرالقاموس ، چاپ عبدالستار احمد فراج … ] و دیگران [ ، کویت 1385-1406/1965-1986؛ محمدبن احمد مقدسی ، کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم ، چاپ دخویه ، لیدن 1967؛ محمدبن عمر واقدی ، کتاب المغازی للواقدی ، چاپ مارسدن جونس ، لندن 1966، ج 1، ص 19-172؛ یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866-1873، چاپ افست تهران 1965؛

 

EI , s.v. "Badr" (by W.Montgomery Watt); Gazetteer of Arabia: a geographical and tribal history of the Arabian Peninsula , vol. â , ed. Sheila A.Scoville, Graz 1979.

 

منبع: دانشنامه جهان اسلام.

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=18594

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب