مرکز عالی: جامعه المصطفی –مدرسه تاریخ و ادیان
رشته: تاریخ معاصر جهان اسلام/ مقطع: کارشناسی ارشد
عنوان پایان نامه: نقش شیعیان در تحولات تاریخ معاصر افغانستان
استاد راهنما: حجت الاسلام دکتر محمد اکرم عارفی
استاد مشاور: حجت الاسلام شفق خواتی
دانش پژوه: محمدامین میرزایی
تاریخ دفاع: مرداد 1388 /تعدادصفحات: 212
کلیدواژه ها: فغانستان، شیعیان، هزاره ها، استقلال، استبداد داخلی، جهاد با شوروی، دولت مجاهدین، مقاومت در برابر طالبان.
چکیده:
باتوجه به اهمیت و گستردگی تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر افغانستان، نویسنده به نقش شیعیان در این وقایع پرداخته و محدودهي زمانی پژوهش خویش را سال های 1919تا 2001 در نظر گرفته است، نگارنده در این پایاننامه برآن است تا چگونگی نقشگیری شیعیان را در کسب استقلال سیاسی، مبارزه با استبداد داخلی، جهاد در برابر شوروی، دولت مجاهدین و سقوط حاکمیت گروه طالبان، مورد بررسی و تحلیل قرار دهد، نویسنده بر این باور است که نپرداختن به نقش شیعیان به صورت مستقل و با رعایت ترتیب تاریخی در پدیده های ذکر شده و یا حتی تردید برخی در این مساله، ضرورت این تحقیق را دو چندان مینماید.
پرسش اصلی تحقیق:نقش شیعیان افغانستان در تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر این کشور می باشد و با توجه به آن، فرضیهي ذیل را مطرح نموده است:
شیعیان در تحولات اساسی و حیاتی تاریخ معاصر افغانستان نقش فعال و ممتازی را ایفا نمودهاند.
به لحاظ روش تحقیق؛جمع آوری مطالب به صورت اسناد و مدارکی، و هدف پژوهشی آن نیز توصیف و تحلیل نقش شیعیان در پدیده های تاریخی تاریخ معاصر افغانستان است.
پایان نامه در شش فصل تدوین یافته است؛فصل اول به مفاهیم و کلیات اختصاص داده شده، در فصول دوم و سوم به ترتیب به نقش شیعیان در کسب استقلال سیاسی افغانستان از بریتانیا و نقش آفرینی شیعه مذهبان در مبارزه با استبداد داخلی حکام، پرداخته شده است، در فصل چهارم، میزان نقش شیعیان در جهاد علیه تجاوز شوروی، و در فصل پنجم و ششم، چگونگی تعامل شیعیان با حکومت مجاهدین و تقابل آنان با گروه طالبان مورد بررسی قرار گرفته است.
منابع تحقیق:مراجعه به کتاب های تاریخی در موضوع افغانستان و نیز برخی از مقالات مرتبط که در مجلات نشر یافته است میباشد.
قلمرو تحقیق:به لحاظ زمانی؛ از سال 1919 تا 2001، قلمرو مکانی آن کشور افغانستان و محدودهي موضوعی اش، بررسی نقش شیعیان اثناعشری در تحولات سیاسی و اجتماعی تاریخ معاصر افغانستان می باشد.
در فصل اول؛ ابتدا به تعریف مفاهیم تحقیق پرداخته شده و لذا واژگان نقش، تحولات و تاریخ معاصر مفهوم شناسی شده و معانی لغوی و اصطلاحی شیعه و هم چنین تعریف آن بیان گردیده است و در ادامه به اطلاعاتی اجمالی در مورد افغانستان، نظیر جغرافیا و جمعیت آن بویژه میزان جمعیت شیعیان، ورود اسلام و تشیع به آن کشور اشاره گردیده است؛ اسلام نخستین بار در سال های643 و651 توسط اخنف بن قیس تمیمی وعبدالله بن عامر وارد بخش های از افغانستان گردید و با توجه به سیاست امویان در گسترش قلمرو حکومتیشان در خراسان، در این دوره است که رواج اسلام در افغانستان شتاب بیشتر می یابد.
در موضوع پیدایش تشیع در افغانستان سه نظریه مطرح و نظریه ورود تشیع در زمان حکومت امام علی (ع) و گرویدن مردمان مناطق مرکزی افغانستان به این مذهب در این زمان مورد بحث قرار داده شده است.
در فصل دوم؛ با عنوان نقش شیعیان در استقلال افغانستان، جایگاه سیاسی واجتماعی مردمان شیعی پیش از استقلال یعنی دوران حکومت عبدالرحمن و فرزندش حبیب الله به بررسی گرفته شده است؛ چگونگی تقابل عبدالرحمن با جامعهي شیعی، جنایت و ظلم های او و کارگزارانش نسبت به شیعیان تشریح شده است.
اما با به قدرت رسیدن شاه امان الله در سال 1919، فصل جدیدی در تاریخ افغانستان گشوده می شود و با توجه به تغییرات در سیاست های داخلی و خارجی دولت امانی و رویکرد جدید شخص شاه نسبت به هزاره های شیعی، امامیان نیز به حمایت همه جانبه از سیاست های امان الله همت می گمارند. کسب استقلال در سیاست خارجی از انگلستان واصلاحات داخلی دو رکن اصلی سیاست امان الله را تشکیل می داد که شیعیان هم با حضور گسترده در جنگ های استقلال با انگلستان، مقابله با دسیسه های ایجاد نفاق مذهبی از سوی بریتانیا و هم چنین حمایت حداکثری از حکومت استقلال خواه و اصلاح طلب امان االله به ایفای نقش فعال در استقلال گیری افغانستان پرداختند.
با شکل گیری توطئه های انگلیسی از خارج، ارتجاع و عوامل بیگانه در در داخل کشور علیه امان الله، هزاره ها تا پایان از دولت امانی جانبداری نمودند اما شاه به دلیل جلوگیری از خون ریزی در میان مردم افغانستان از صحنهي سیاسی کشور کناره گیری کرد.
در فصل سوم، نقش شیعیان در مبارزه با استبداد داخلی، به بحث گرفته شده است و مطالب اینگونه ادامه یافته؛ پس از امان الله و قدرت واسطهي و چند ماهه بچهي سقا، نادر خان در 1929 حکومت را تصاحب می کند و همان سیاست های مستبدانهي حاکمان پیش از امان الله را پی گیری نموده و با هواداران دولت امانی از جمله شیعیان برخورد می کند.
شیعیان نیز با درک نیات واقعی نادر، با او مخالفت نمودند که در نهایت عبدالخالق هزاره، دانشجوی شیعی در یک اقدام آزادی خواهانه و با شجاعت تمام نادر را در مراسم اعطای مدارک به دانشجویان شهر کابل به قتل می رساند، این مساله گرچند که موجب تشدید برخورد حاکمیت با جامعه شیعی گردید اما برای کل مردم افغانستان نتایج مثبت را به ارمغان آورد؛ احتیاط دولت در برخورد با منتقدین، توقف کشتار مخالفین و توجه حاکمان به جلب رضایت عموم مردم از جملهي این نتایج به شمار می آید.
با کشته شدن نادر، ظاهر پسرش در 1933 قدرت را بدست گرفته و به انتقام از قتل پدرش، عبدالخالق و خاندانش را به شکل فجیع قتل عام کرده و سیاست های خصمانهي را علیه شیعیان به اجرا گذاشت، تشدید برخورد با شیعیان موجب گردید تا مبارزات دیگر در دل این مردم شکل بگیرد؛ که عمده ترین آن قیام ابراهیم خان معروف به گاو سوار در شهرستان دایکندی و نهضت سیاسی و فرهنگی علامه شهید بلخی بود، با اینکه هردو جریان به اهداف نهایی خود دست نیافتند اما سرانجام، همین مبارزات بود که استبداد نیم سدهي خاندان نادر را متزلزل و در نهایت به آن نقطهي پایان گذاشته و فصل جدید را در تاریخ افغانستان گشود.
در فصل چهارم؛ با عنوان نقش شیعیان در جهاد با شوروی، مباحث اینگونه پی گیرفته می شود؛ مبارزات مردم افغانستان و بویژه شیعیان سبب تضعیف قدرت ظاهر گردید و به همین دلیل داود نخست وزیر ظاهر در 1973 دست به کودتا زده و نظام سیاسی را از سلطنت به جمهوری تغییر داد، جمهوری داود پنج سال بعد توسط ترکی و طرفداران کمونیست اش سرنگون و قدرت در دستان احزاب چپ هوادار شوروی قرار گرفت، شوروی نیز در 1979 نیروهای نظامی اش را وارد افغانستان کرده و تمام قدرتش را در جهت تحکیم پایه های حاکمیت کمونیست ها بکار گرفت.
در چنین شرایط مردم افغانستان با تجاوز خارجی و دولت دست نشانده آن مواجه گردیدند و همین امر سبب شد تا جهاد در میان این مردم کلید بخورد، تجارب قبلی شیعیان در مبارزه با حکوت های استبداد پیشه، استقلال نسبی مناطق آنان و اعتقاد راسخ شان به فریضهي جهاد موجب گردید تا آنها زودتر دست به جهاد زده و در زمان بسیار کوتاه یعنی پایان 1979، مناطق شیعی را از عوامل حکومت پاک سازی نمایند.
جهاد شیعیان در 2 فبروری 1979 از دره صوف آغاز شد، در حالیکه علمای اهل سنت کشور در 11 فبروری همان سال تازه فرمان جهاد را صادر کردند، جالب تر اینکه؛ شیعیان در قیام های شهری نیز نقش آغازی و اصلی را بر عهده داشتند، قیام های 23 جون 1978 (دوم سرطان) در کابل و 15 مارچ 1979 (24 حوت) در هرات از خیزش های اصلی شهری علیه حکومت به حساب می آید که در هر دوی آن، هزاره های شیعی نقش محوری و اصلی را ایفا نمودند تا جایی که دولت کمونیستی کابل رهبران دینی، دولت ایران و مخصوصا آیت ا… شریعتمداری را به تحریک مردم متهم کرد، جهاد شیعیان در آزاد سازی مناطق خود شان متوقف نگردید بلکه در راستای ادادمهي آن وکنار زدن حکومت کابل احزاب سیاسی و جهادی متعدد در میان آنها شکل گرفت.
در فصل پنجم؛ به نقش شیعیان در دولت مجاهدین پرداخته شده است، با خروج شوروی در 15 فبروری 1989، از افغانستان احزاب جهادی مستقر در پاکستان تحرکات جدی را در راستای تشکیل دولت جایگزین رژیم کابل آغاز کردند که منجر به توافق راولپندی و پیشاور گردید که در هر دو توافق سهم و نقش واقع بینانهي برای شیعیان در نظر گرفته نشده بود، این مساله رهبران و احزاب شیعی را مواجه ساخت با پدیده ای انکار موجودیت و سهم آنان در ساختار سیاسی آینده از سوی برادران جهادی اش، امر که هرگز آن را پیش بینی نمی کردند.
به همین دلیل سران جهادی شیعی با تغییر رویکرد از مبارزه برای مبارزه، نداشتن طرح سیاسی و عملی برای آینده و چانه زنی ناموفق بر سر سهم شان در ساختار قدرت به تمرکز قوا و شدت عمل در میدان جهاد با کمونیست ها و مذاکره با اقلیت های قومی محروم برای تشکیل حکومت اسلامی فراگیر بر مبنای عدالت اجتماعی، استراتژی جدید را برای خود تعریف نمودند، سازمان های شیعی در جهت تمرکز قدرت، با محوریت رهبران جهادی بویژه شهید مزاری، حزب وحدت اسلامی را ایجاد و احزاب پیشین را منحل نموده و در چار چوب همین تشکیلات جدید التاسیس اما نیرومند دو استراتژی دیگر شان را بیش از پیش دنبال کردند.
ائتلاف با جنبش شمال مربوط به ازبک ها و جمعیت اسلامی وابسته به تاجیکان و ایفای نقش ممتاز در آزاد سازی شهر مزار شریف که در واقع کلید فتح کابل وپیروزی نهایی مجاهدین به حساب آمد در راستای تعقیب همین استراتژی ها ارزیابی می شود.
با تسخیر کابل بوسیلهی مجاهدین و سقوط رژیم کمونیستی، پایتخت کشور در اختیار مجاهدین مسلح و نیمه ي غربی آن در کنترل حزب وحدت شیعی قرار گرفت، این در حالی بود که چالش ها در میان خود احزاب سنی بر سر توزیع قدرت از یک سو و همین سازمان ها با حزب وحدت از سوی دیگر، موفقیت دولت مجاهدین را پیشاپیش مورد تردید قرار داده بود.
در هر صورت پس از استقرار دولت مجاهدین به سرپرستی مجددی در کابل، چون سهم عادلانهی برای هزاره های شیعی در آن پیش بینی نشده بود مذاکرات میان طرفین شروع و در نهایت به توافق انجامید اما مخالفت با حضور شیعه مذهبان در دولت مجاهدین از سوی عربستان، پاکستان و احزاب وابسته به آنان از یک طرف و ترس از قدرت مندتر شدن سازمان شیعیان از جانب احمد شاه مسعود وزیر دفاع دولت و فرمانده شورای نظار از طرف دیگر، باعث کار شکنی و شروع درگیری های خونین بین حزب وحدت اسلامی در یگ سو و اتحاد اسلامی وابسته به سیافو شورای نظار مربوط به مسعود در سوی دیگر شد.
گر چند در ادامه توافقات میان طرفین جنگ حاصل گردید اما هیچ گاه به جنگ ها پایان داده نشد چون دولت در اختیار ربانی –مسعود، با انحصار طلبی ارادهي در نظر گرفتن حقوق کامل شیعیان را در قدرت نداشت و حزب وحدت با رهبری شهید مزاری هیچ گاه دست از خواسته هایش بر نگرفت و در آخر همین چالش ها موجب عدم توفیق حکومت مجاهدین و ظهور گروه بنیاد گرای طالبان در افغانستان گردید، به باور اکثر کارشناسان مقاومت حزب وحدت و رهبر آن در برابر تبعیضات و انحصار طلبی دولت مجاهدین و هم چنین نهادینه کردن گفتمان جدید عدالت خواهانه در ادبیات سیاسی کشور از سوی شهید مزاری نقطه ای عطفی در تاریخ مبارزات سیاسی و نظامی شیعیان در افغانستان به حساب می آید.
درفصل پایانی به چگونگی ظهور طالبان و تقابل آن با شیعیان پرداخته شده است؛ در حالیکه در مرکز کشور رویارویی میان حزب وحدت و ائتلاف مسعود –سیاف ادامه داشت، در 12 اکتبر 1994 نیروی نظامی جدیدی در جنوب کشور ظهور یافت، این گروه خود را محصلین مدارس دینی معرفی نموده و نام طالبان را برگزید.
عوامل پیدایش طالبان به داخلی و خارجی تقسیم گردیده و در علل داخلی؛ از رویکرد انحصار طلبانه مسعود در کابل و دشواری پزیرش یک حکومت تاجیک تبار از جانب سایر قبایل، تاکید شیعیان بر حضور عادلانهي تمام اقوام در ساختار حکومت، مخالفت و ستیز حزب اسلامی حکمتیار با مسعود، جنگ های پنج ساله میان دسته های مختلف مجاهدین، حکومت های ملوک الطوایفی، هرج و مرج و غارت اموال مردم وفساد وبی بند و باری نام برده شده است.
اما حمایت های همه جانبهي پاکستان از طالبان با اهداف سیاسی، نظامی و اقتصادی. انگیزه های ایدئولوژیکی، مقابله با نفوذ ایران در افغانستان و آسیای مرکزی و هم سویی با آمریکا از جانب عربستان. پشتیبانی مالی و سیاسی کشور امارات از طالب ها بدلیل مواضع ضد ایرانی آن، به سبب وجود تنش میان امارات وایران بر سر جزایر سه گانه و در نهایت کمک های آمریکا با اغراض سیاسی واقتصادی، به عنوان عامل های بیرونی شکل گیری و قدرت یابی طالبان ذکر گردیده است.
در ادامهي فصل؛ تقابل شیعیان با طالبان به بررسی و تحلیل گرفته شده است، اولین برخورد این گروه با هزاره ها در غرب کابل اتفاق افتاد که منجر به محاصرهی نظامیان شیعی وحدت اسلامی از دو طرف شد، نظامیان مسعود –سیاف از یک سو و طالبان مسلح از جانب دیگر منطقهی غرب کابل را در احاطه گرفتند، حزب وحدت با طالبان نوظهور بر سر عدم درگیری توافق نمود اما با عهد شکنی طالب ها، حزب وحدت مجبور به درگیری در هر دو جبهه شد که در نهایت شیعیان متحمل شکست شده و رهبر آن ها به اسارت طالبان در آمده ونظامیان طالب او را با دست و پای بسته به شهادت رساندند.
اما در مواجهه بعدی این دو نیرو در مزارشریف در سپتامبر 1996، طالبان با دادن هزاران کشته و اسیر، شکست از شیعیان را پزیرفته واز این شهر فرار می کنند نکتهي قابل توجه در این درگیری وجود تعداد زیاد از نظامیان پاکستانی و عرب در میان کشته شدگان و اسرای طالبان بود، همین شکست سبب تشدید خصومت طالبان با اهل تشیع گردید، امارت طالبانی پس از این مناطق هزاره جات را تحت محاصرهي شدید اقتصادی قرار داده و در سال های بعدی به دنبال تسلط اش بر شمال و مرکز افغانستان، سیاست کشتار جمعی و زمین های سوخته را در برابر هزاره های شیعه مذهب با جدیت تمام به اجرا گذاشت.
در مقابل، شیعیان نیز با مقاومت در شهرستان دره صوف از تحقق رویای طالب ها مبنی بر سیطرهی کامل بر کشور جلوگیری نمودند، با وقوع حملات 11 سپتامبردر آمریکا و بدنبال آن درگیر شدن ائتلاف غرب به رهبری ایالات متحده با طالبان، هزاره ها به مقاومت خود شدت و شتاب داده ونظامیان افغانی و خارجی طالب ها را از مناطق شیعی بیرون راندند، وابستگی طالبان به کشورهای خارجی، تفکر تکفیری –سلفی آنان و ندادن هیچ گونه نقش به سایر اقلیت های قومی و مذهبی در ساختار قدرت از دلایل عمدهي مخالفت شیعیان با این گروه برشمرده می شود.
پس از شکست کامل امارت طالبان از نیروهای غربی و مردم افغانستان، شیعیان در اجلاس سرنوشت ساز بن و دولت های موقت و انتقالی برآمده از آن نقش فعال و آشتی جویانه با سایر اقوام را در پیش گرفته و تمام توان خود را در ساختن افغانستان نوین بکار گرفته اند.