مرکز آموزش عالی: جامعه المصطفی العالمیه – مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره)- مدرسه تاریخ و ادیان
رشته : تاریخ تمدن اسلامی/ مقطع : کارشناسی ارشد
عنوان پایان نامه : بررسی مقایسهای عوامل سقوط تمدنها از دیدگاه ابن خلدون و توین بی
استاد یا اساتید راهنما : دکتر سید علی رضا واسعی
استاد یا اساتید مشاور: مجید کافی
دانش پژوه: سیدمحمد جمال موسوی
تاریخ دفاع : خرداد 1387 / تعداد صفحات : 126
کلید واژه ها: تمدن –سقوط –ابن خلدون –توين بي – عمران –افول.
چکیده :
چرايي و چگونگي زوال و افول تمدنها و جوامع بشري همواره يكي از دغدغههاي صاحبنظران در حوزه فلسفهي تاريخ بوده و خواهد بود. اهميت و ضرورت پرداختن به اين مقوله، نگارنده را به بررسي و مقايسهي آراي دو تن از متفكران برجسته در اين حوزه سوق داده است؛ ابن خلدون به عنوان يك انديشمند مسلمان و پيشگام در زمينهي مطالعات فلسفهي تاريخ و از سوي ديگر آرنولد توين بي مورخ معاصر و نظريهپرداز غربي در اين موضوع، توجه نويسنده را براي يافتن پاسخي مناسب به خود جلب نموده است؛ در اين ميان فقدان و كمبود مباحث نظري در حوزه مطالعات تاريخي، همچنين تازگي توجه به آراء و نظريات ابن خلدون و مورد توجه و بحثانگيز بودن نظريات آرنولد توين بي به ويژه در حوزهي فلسفهي تاريخ، انجام اين تحقيق را توجيهپذير نموده است.
پرسش اصلی تحقیق، اين است كه: عوامل سقوط تمدنها از منظر ابنخلدون و توينبي و نقاط اشتراك و افتراق آنان چه ميباشد؟
فرضيههاي مطرح شده عبارتنداز:
1. ابن خلدون و توين بي در مورد چگونگي و عوامل سقوط جوامع و تمدنها اختلاف نظر دارند.
2. توين بي سقوط را لازمهي تمدنها نميداند.
3. ابن خلدون سقوط را نتيجهي طبيعي سير و حركت جوامع ميداند.
4. توينبي معارض و واكنش و ابن خلدون تبديل باديهنشيني به شهرنشيني را عامل تكوين تمدن ميدانند.
به لحاظ روش تحقیق این پژوهش توصيفي تحليلي بوده و بر اساس اسناد و مدارك تدوين يافته و هدف پژوهشي آن توصيف، مقايسه و ارزيابي ديدگاههاي ابن خلدون و توين بي در مورد عوامل سقوط تمدنهاست.
منابع تحقیق: در بررسي و تدوين اين رساله در درجهي اول سعي گرديده تا به منابع دست اول كه نوشتهي ابن خلدون و توين بي است مراجعه گردد. اين آثار كه عمدتا از زبان عربي يا انگليسي به زبان فارسي برگردانده شده است مورد استفاده قرار گرفته هرچند در اين ميان از منابع تحقيقاتي و آثار ديگر پژوهشگران نيز غفلت نشده است.
قلمرو تحقیق: به دليل عام بودن عنوان پژوهش و تا حدي نظري بودن آن، از نظر زماني گسترده و از نظر موضوع محدود به حوزهي انديشهي دو متفكر صاحبنام، ابن خلدون و آرنولد توينبي در مورد سقوط جوامع و تمدنها مي باشد.
اين پایان نامه در يك مقدمه و چهار فصل تدوين گرديده است. فصل اول به كليات و مفاهيم اختصاص يافته كه شامل معناي لغوي و اصصلاحي تمدن بوده و همچنين نگاهي كوتاه به زندگي و فعاليتهاي ابن خلدون و توين بي داشته است. در فصل دوم براي فهم نظريهي ابن خلدون در تبيين سقوط و انحطاط جوامع به بررسي آراء و انديشههاي وي در مورد علم عمران، پيدايش، اصول، عمران بدوي و حضري، فرايند تمدن يا دولت و عوامل سقوط آن پرداخته شده است. فصل سوم ديدگاههاي توين بي در مورد بررسي تاريخ، روند شكلگيري و تكوين تمدنها و ملاك و معيار رشد آنها و در نهايت نظريات وي در باب عوامل سقوط تمدن ها مورد توجه قرار گرفته است. فصل چهارم ديدگاههاي ابن خلدون و توين بي مورد مقايسه و ارزيابي قرار گرفته و در پايان نتايج بدست آمده مطرح گرديده است.
نويسنده ضمن بررسي مفاهيم لغوي و اصطلاحي تمدن از ديدگاه ها و نظريات صاحبنظران اين حوزه بهره جسته است؛ در ادامه تعريف تمدن از ديدگاه هر يك از دو انديشمند مورد نظر يعني ابن خلدون و توين بي را مورد توجه قرار داده و مروري كوتاه بر زندگي و فعاليتهاي علميشان داشته و بر جايگاه و اهميت آنان در مطالعات مربوط به حوزهي فلسفهي تاريخ تأكيد نموده است. طبق اين نوشتار تعريف و تحليلي كه ابن خلدون ارائه ميدهد مبتني بر علمي جديد بنام علمالعمران يا جامعهشناسي است به اعتقاد وي تبيين و تحليل پديدههاي تاريخي بدون دانستن اين علم ممكن نميباشد. تأثير او از شرايط سياسي و اجتماعي زمانش كه جامعهاي رو به انحطاط بود و شدت تأكيد وي بر اين موضوع براي بررسي تاريخ اجتماعي موجب شده تا انديشمندان پيش از آنكه وي را نظريهپرداز تأسيس جامعه دولت تلقي كنند، نظريهپرداز انحطاط بدانند. ابنخلدون تحولات جوامع انساني را به دقت بررسي نموده و آنها را از جوامع ابتدايي و باديهنشيني تا اوج تمدن شهري و حضري مورد بررسي قرار داده است. در اين فرايند حركت جوامع و عمران بدوي به سوي عمران حضري يا شهري ميباشد؛ و اين ساز و كار در نهايت به تشكيل دولت ميانجامد. در ديدگاه اين انديشمند دولت همچون موجود زندهاي است كه مراحل زايش، رشد، پيري و انحطاط را تجربه ميكند كه شامل پنج مرحله پيروزي و ظفر، دوران خودكامگي و حكومت مطلق، دوران آسودگي و آرامش، دوران خرسندي و بالاخره پيري و انحطاط ميباشد. وي برخي مؤلفهها مانند دين، قوانين و رهبر را در شكلگيري تمدن حائز اهميت ميداند و بر اين باور است كه دين عصبيت را چندبرابر ميسازد. از منظر ابن خلدون اولا همان عواملي كه دليل اصلي پيدايي عمران و شكلگيري جوامع است، با ضعف، كمرنگ شدن و از بين رفتن خود موجب تباهي و سقوط جوامع و تمدنها ميشوند و ثانيا روند فروپاشي از قلمرو سياسي آغاز و به عوامل اقتصادي و فرهنگي كشيده ميشود. در اين پژوهش عوامل سقوط تمدن از ديدگاه ابن خلدون به دو دستهي عوامل دروني و عوامل بيروني تقسيم گرديده است؛ عوامل دروني سقوط عبارتند از: عوامل سياسي؛ شامل از بين رفتن عصبيت، بروز استبداد و انحصارطلبي حاكم، شخصيت حاكم، عوامل اقتصادي؛ شامل افزايش هزينهها و اسراف، كاهش و افزايش نيروي كار، عوامل اجتماعي و فرهنگي؛ شامل فساد در دين و اخلاق، بروز ظلم و ستمگري. و عوامل بيروني سقوط نيز عبارتند از حملات اقوام ديگر و بيگانگان، بروز بيماريها و بلاياي طبيعي.
بررسي محقق در مورد آراء توين بي نشان ميدهد كه در نظر وي، بايد به تاريخ نگاه تمدني داشت نه كشوري؛ به همين دليل وي برخلاف رسم معمول ملتها را پايه و اساس كار خود قرار نداده بلكه واحد مطالعات تاريخي خود را تمدنها قرار داد و آنها را به بيست و يك تمدن شماره كرد كه هفت تاي آن پابرجاست. مهمترين اثر توينبي كتاب بررسي تاريخ تمدن است كه در آن به چگونگي ظهور و تكوين، رشد و انحطاط تمدن پرداخته و نظريهي خاص خود را ارائه كرده است. وي سعي نموده تا تمدنها را بر اساس الگوها و مدلهاي مختلف بر اساس اشتراكات و افتراقات آنها، به گونهاي تطبيقي مورد بررسي قرار داده و نحوهي ارتباط آنها را با هم نشان دهد. توين بي در باب عوامل پيدايش تمدنها با رد نظريههاي نژادي و محيط زيست، عامل اصلي آن را چالشهاي طبيعي و انساني و ارائهي پاسخهاي مناسب و كارآمد به آنها دانسته و نيز معيار و ملاك رشد و بالندگي جوامع را حركت آنها به سوي تهذيب و ترقي معنوي ميداند. وي سقوط و فروپاشي تمدنها را نيز بررسي نموده و ديدگاههاي عمدتا جبرگرايانهي مطروحه مانند نظريهي پيري و كهولت عالم هستي، ادواري بودن تاريخ، فساد نژاد و نظريههاي بيولوژيك نظير نظريه اشپنگلر را نقد نموده و بر اين باور است كه عامل اصلي، از بين رفتن قوهي خلاقيت، و عدم توانايي در دادن پاسخهاي مناسب به چالشها و تعارضات ميباشد. وي از اين فرايند با عنوان تاوان خلاقيت نام ميبرد كه ممكن است به اشكال گوناگوني همچون خويشتنپرستي ناپايدار، نهادپرستي ناپايدار، فنپرستي بيدوام، عدم توانايي در ساخت نهادهاي نو و همسو با نيروهاي جديد، سوءاستفاده رهبران جامعه از مكانيسم مشق اجتماعي در جهت منويات شخصي شان، بروز و نمود پيدا كند.
نويسنده پس از بررسي و تبيين آراء و انديشههاي انديشمندان مورد نظر يعني توين بي و ابنخلدون در باب عوامل پيدايي و انحطاط تمدنها، در پايان به بررسي و ارزيابي مقايسهاي ميان نظريات آنها پرداخته و به برخي از وجوه تفاوت و تشابه آراء آنان اشاره نموده است. وجوه اختلافي كه در اين پاياننامه مورد توجه قرار گرفته عبارتند از تفاوت در واحد مطالعاتي، قابل تعميم بودن آراء آنها، حتمي بودن سقوط از ديد ابن خلدون و عدم آن از نگاه توينبي و اختلاف در روش تحقيق. و نيز برخي از وجوه تشابه آنها نيز عبارتند از: تشابه در چگونگي افول، نقش تهاجم بيگانگان در سقوط، سربرآوردن جامعه و تمدني نو، عنايت و توجه به نقش و جايگاه عنصر دين در تمدن و بالاخره تأثيرپذيري ابن خلدون و توين بي از اوضاع و شرايط زمانه.