نقدی بر رويکرد انتقادی فخررازی و ابن تيميه به جايگاه علمی امام جواد و عسکريين علیهم السلام با تأكيد بر ميراث مكتوب اهل سنت
چکیده :
بر خلاف آنچه که بسیاری، تصور می کنند، رویکرد یکسان و فراگیری در میان عالمان اهل سنت، به جایگاه علمی و حتی رجالی امامان معصوم علیهم السلام وجود ندارد، اگرچه رویکرد غالب در میان آنان، تصویر فوق را تأیید می نماید. در این میان جایگاه علمی امام جواد، امام هادي وامام عسكري علیهم السلام است که نخست از سوی فخر رازی در قرن ششم، مورد انتقاد قرار گرفت و ابن تیمیه حرانی آن را در قرن هشتم، پیگیری نمود. آثار محدودی همچون عبقات الأنوار، اشاره ای به این رویکرد انتقادی نموده اند، اما به هر دلیل پرداخت درخوری بدان نداشته اند. نوشتار پیش رور به بررسی این رویکرد انتقادی پرداخته و در شفاف سازی عناصر استدلالی آن کوشیده و استدلال آن را با فراغت از میراث مکتوب امامیه، حتی برپایه میراث مکتوب اهل سنت، فاقد اتقان و اعتبار علمی یافته و نشان داده است.
کلید واژه: امام جواد علیه السلام، امام هادی علیه السلام، امام عسكری علیه السلام، رویکرد انتقادی، فخررازی، ابن تیمیه.
مقدمه
عالمان امامی، انتصاب الهی اهل بیت علیهم السلام و از جمله امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیهم السلام و مرجعیت فراگیر علمی آنها را در کنار لزوم تمسک به ایشان، بر پایه مدارک معتبری چون حدیث متواتر ثقلین(1) امری بدیهی می دانند.(2) این محورها اگرچه هیچ گاه در نگاه کلامی جامعه اهل سنت به شکل امامی آن مطرح نبوده، دست کم شرافت برجسته و دانش دینی ایشان همواره رویکرد نمایان و بلکه قریب به اتفاق عالمان آن بوده و می باشد. در مقابل این رویکرد از اواخر قرن ششم هجری، جایگاه علمی این سه امام علیهم السلام، مورد تردید فخر رازی در کتاب نهایة العقول قرار گرفت و به دنبال وی ابن تیمیه در دو قرن بعد، انتقاد به جايگاه علمي این سه امام را در پاسخ های خود به علامه حلی پیگری کرده و نقد جایگاه علمی امام رضاعلیه السلام را نیز بدان افزود و بدین ترتیب رویکردی که اقلیت عالمان اهل سنت را پوشش داده، سامان یافت.
بر این پایه می توان در ميان عالمان اهل سنت و البته آنان كه از خود رويكردي به ثبت رسانده اند، دو رويكرد متضاد را به عیان مشاهده کرد: نخست رويكرد اثباتي که رویکرد غالب در میان جامعه علمی اهل سنت به شمار آمده؛(3) و دیگری، رویکرد انتقادی که رویکرد اقليت آنان محسوب مي شود.
گفتنی است که رویکرد انتقادی به جایگاه رجالی امام رضا علیه السلام نیز از سوی ابن تیمیه،4 مقدسي،(5) سمعاني(6) و ابن حبان(7) ثبت شده است که به جهت طولانی شدن این نوشتار آن را در مقاله دیگری به بررسی و نقد می نشانیم. هم چنین رویکرد انتقادی اقلیتی دیگری به جایگاه رجالی امام عسکریعلیه السلام در رجال اهل سنت از سوی ابن جوزی،(8) سيوطي،(9) كناني(10) و فتنی(11) در ذیل فضلیتی در مورد حضرت فاطمهعلیهم السلام که از آن امام علیه السلام، منعكس شده، با تعبیری چون «لیس بشئ»(12) از امام علیه السلام، رقم خورده و بی اعتباری رجالي آن امامعلیه السلام را، در تقابل با رويكرد غالب عالمان اهل سنت كه با تعابيری چون کان «عالماً ثقة»(13)و «كان ثقة فهماً خيراً ديناً عفيفاً»،(14) از آن امام علیه السلام ياد نموده، ثبت گشته است.
شايان توجه است که فضاي عمومي موضوع نوشتار پيش رو، با آن كه پژوهش هايي را از سوي برخي از نويسندگان نامدار چون میرحامد حسین صاحب عبقات الأنوار(15) و استاد میلانی،(16) تجربه نموده، اما به هر دليل پوشش مناسبی نسبت به موضوع این نوشتار در آنها یافت نمی شود؛ زیرا عبقات و نفحات كه ترجمه، تلخيص و گاه تحقيق عبقات ميرحامد حسين، توسط استاد سيد علي ميلاني است، ناظر به رويكرد انتقادي به جايگاه علمی این سه امامعلیهم السلام با تأكيد بر ميراث مكتوب اهل سنت نبوده و بررسي تمامي رويكردهاي اثباتی كه رويكرد غالب در ميان اهل سنت است، نسبت به همه شؤون زندگی اين امامان علیهم السلام در أنها صورت پذیرفته و به گزارش های مأثور معصومان به صورت مسند و مرسل اشاره و در مقابل رويكرد انتقادي، بهره برداري شده است. هم چنین آيت الله مرعشی به جایگاه علمی، معنوی، اجتماعی این امامان از منظر اهل سنت در جلد دوازدهم شرح احقاق الحق پرداخته(17) اما اساساً به رویکردهای انتقادی عالمان اهل سنت، اشاره ای نکرده است.
اين نوشتار ناظر به رويكرد انتقادي ابن تيميه و فخر رازي به جايگاه علمي اين سه امام علیهم السلام با بهره گیری از پاره ای از گزارش هاي مسند در ميراث مكتوب اهل سنت است، و تلاش کرده، نخست عناصر استدلالي اين رويكرد انتقادي را مورد كاوش قرار دهد، و پس از ارائه دو تحليل از عناصر استدلالي اين رويكرد، با تأكيد بر ميراث مكتوب آنان، چالش های علمی آن را، ارائه نمايد.
رویکرد انتقادی
رویکرد انتقادی به جایگاه علمی سه امام معصوم علیهم السلام، در عین آن که از منظر کمّی، کم جمعیت به نظر می رسد، به جهت جایگاه ممتاز علمی قائلان آن در جامعه اهل سنت و نيز تلاش صاحبان آن در مستندسازی رویکرد خویش، پر اهمیت می نماید. نخستین رویکرد ثبت شده، از آنِ فخررازی در قرن ششم می باشد.(18) که در قرن هشتم توسط ابن تیمیه پیگیری شده است. نگارنده در ادامه، ابتدا به نقل اين دو رويكرد و ارائه عناصر استلالالي هر يك پرداخته، آنگاه جمع بندی عناصر استدلالی این دو را به همراه دو تحلیل از آن تقدیم خواهد نمود.
1ـ دیدگاه انتقادی فخر رازی (606 ق)
بر پایه بررسی های نگارنده، نخستین رويكرد انتقادي عالماني از اهل سنت به جایگاه علمی امام جواد، هادي، عسکری علیهم السلام، از محمد بن عمر رازى، معروف به فخر رازی و ابن خطیب ري،(19) در قرن ششم هجری به ثبت رسیده است. گرایش فقهی وی شافعی و در كلام، اشعري بوده(20) و در میان اکثریت عالمان اهل سنت از جایگاه ويژه اي برخوردار می باشد. سبكى(21) وی را ستوده و ابن خلكان(22) از او به يگانه عصر خود، و ابن اثير او را پيشواى جهانى عصر خویش،(23) خوانده است.
فخر رازی به جهت تشکیک زیاد به ويژه در بیشتر اصول مسلم فلسفی به امام المشککین در میان عالمان امامی و نیز اهل سنت مشهور شده است.(24) وی صاحب تألیف های مهم و تأثیرگذار در علومی چون فلسفه،کلام، ریاضیات، فقه، اصول، تفسیر و ادبیات، است. المحصول فی علم الأصول و مفاتيح الغيب در تفسیر از مشهورترین آثار وی هستند؛ گرچه بیشتر شهرت وی در جامعه اهل سنت، وام دار تفسیرش مي باشد.
وی در مباحث كلامي، کتابی به نام نهاية العقول في دراية الأصول دارد، که با روشي استدلالي و به گونه مفصل در بيست اصل اعتقادي نگاشته شده است؛ اگر چه این کتاب از معروفیت سایر آثار فخر رازی برخوردار نیست، اما انتساب آن به فخر رازی، قطعی است و خود در مفاتیح الغیب از آن یاد کرده(25) كه گوياي تقدم نگاشته شدن آن بر تفسيرش مي باشد. هم چنین عالمان پس از وی همچون حاجی خلیفه در کشف الظنون،(26) زرکلی در الأعلام(27) و ایجی در المواقف،(28) نیز آن را از آثار فخر رازی برشمرده اند. نسخه خطی این کتاب در کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی به شماره (4620،29 در کتابخانه مجلس شورای اسلامی به شماره1456، در کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره 1375، و برخی کتابخانه های دیگر(30) كه نام آن ها در فهرست واره دست نوشته هاي ايران(31) ثبت شده، ذکر گردیده است. هم چنین این کتاب در مصر با تحقیق صلاح محمد عبدالرحمن الجمالة، در دو جلد به چاپ رسیده است.(32)
مؤلف در مقدمه کتاب، نگاشته های متقدمان و متأخران را از مطالب آن تهی خوانده و استقصاي پرسش ها و پاسخ ها، استنباط ادله واقعی و برها ن های يقيني و ترتيب عجيب و تلفيق انيق آن را، سه امتیاز برجسته آن برشمرده است. وی در اصل بیستم كه آن را اصل امامت نامیده، باورهاي مختلف شيعه را در مباحث مختلف امامت منعكس نموده و به نقد کشانده است. از جمله آن که در مورد سه امام جواد، هادی و عسکری علیهم السلام، با اظهار تعجب از دیدگاه امامیه به جایگاه علمی این امامان، با اشاره به زمان آنها که دوره رشد علوم و فزونی نگاشته های علمی بوده، رویکرد انتقادی خویش را بر پایه آن که از آنان دانشی هر چند اندک، بروز نیافته و خود نیز در محفلی علمي حاضر نشده و در هيچ مسأله ای با مخالفان به بحث ننشسته و هيچ تصنيف سودمندی همچون آثار شافعی و محمد بن حسن و دیگر فقیهان و متکلمان و مفسران از خویش به جاي نگذارده اند، به ثبت رسانده است.(33)
او نوشته است :
و العجب أنهم يزعمون في التقي و النقي و الحسن العسكري، أنهم كانوا عالمين بجميع المسائل الأصولية و الفرعية جملها و تفاصيلها، مع أنهم كانوا في زمان كثر خوض العلماء في أصناف العلوم وكثرت تصانيفهم و مع ذلك فلم يظهر من أحد منهم شئ من العلوم لابالقليل و لابالكثير، و لم يحضروا محفلاً و لاتكلموا في شئ من المسائل مع المخالفين، و لم يظهر منهم تصنيف منتفع به، كما ظهر من الشافعي ـ رضي الله عنه ـ و محمد بن الحسن ـ رحمة الله عليه ـ و غيرهما من الفقهاء و المتكلمين و المفسرين.(34)
چنان که ملاحظه شد وی رویکرد انتقادی اش را به جایگاه علمی اين سه امام علیه السلام بر عناصری استوار ساخته که می توان آنها را چنین برشمرد :
1ـ عدم بروز دانش؛
2ـ عدم بروز تصنیف؛
3ـ عدم بحث با مخالفان؛
4ـ عدم حضور، در محفل علمی.
2ـ دیدگاه انتقادی ابن تیمیه (728 ق)
احمد بن عبد الحليم بن تيميه حراني مشهور به ابن تیمیه در فقه گرایش حنبلى داشته و در کلام بر خلاف فخررازی سلفی و اهل حدیث به شمار می آید. او پس از فوت پدرش در دارالحديث سكريه به تدريس پرداخت .(35) اگرچه جایگاه علمی و گرایش های وی از سوی بسیاری از عالمان اهل سنت مورد انتقاد قرار گرفته است،(36) اما از جایگاه کم نظیری در میان وهابی امروزین برخوردار است به گونه ای که می توان گفت اساس فکری آنان از اندیشه های وی نشأت می گیرد. ذهبى او را ستوده و سبكى را به جهت سخنانش درباره ابن تيميه، ملامت كرده است ، سبكى نیز با عذر خواهی از ذهبی، ابن تيميه را به عظمت و جلالت قدر ستوده است.(37) نیز برخی از عالمان اهل سنت وی را عالم به علوم و فنون گوناگون(38) و کسی که تمام عمر خود را به تدريس و تأليف در رساله هاي مختلف نموده، ستایش کرده اند.(39)
وی نیز همچون فخررازی، تألیف های مهم و تأثیر گذاری در میان اهل سنت دارد. ابن شاكر شمار مصنفات او را تا 300 عنوان نوشته و فهرست آثار او را در فوات الوفيات ثبت کرده است.(40) از مهم ترین و مشهورترين آثار وی در ميان اهل سنت و به ويژه سلفیان وهابي، كتاب منهاج السنه است که ردیه وی بر منهاج الکرامة علامه حلی می باشد.
چنان که گفته شد رویکرد انتقادی فخررازی، دو قرن بعد توسط ابن تیمیه پی گیری شد. وی، در چند جای کتاب منهاج السنة در پاسخ به منهاج الکرامه رویکردی انتقادی به جایگاه سه امامعلیه السلام را از خویش، به ثبت رسانده است که به ترتیب شماره مجلد و صفحه تقدیم می شود. گفتنی است مورد اول و دوم در منهاج السنة حاکی از نگاه انتقادی ابن تیمیه به اعلمیت این امامانعلیه السلام است و نیز بر خلاف فخر رازی، در مورد سوم، با عبارت بعد موسی بن جعفر،(41) رویکرد انتقادی خویش را توسعه داده و انتقاد به جایگاه علمی امام رضاعلیه السلام را نیز بدان افزوده است.
نخستین مورد آنجاست که علاوه بر آن که رجوع به فقیهان اهل سنت را از رجوع به نقل رافضیان از عسکرین نیکوتر شمرده، آن عالمان را از عسکریین، عالم تر و فتوای این دو امام علیهما السلام را بر آنان نامعتبر خوانده و حتی رجوع این دو امام علیهما السلام را به یکی از عالمانی که برمی شمارد به منظور فراگیری دانش، واجب دانسته است.
متن عبارت وی چنین است :
و لايشك عاقل أن رجوع مثل مالك و ابن أبي ذئب و ابن الماجشون و الليث بن سعد و الأوزاعي و الثوري و ابن أبي ليلى و شريك و أبي حنيفة و أبي يوسف و محمد بن الحسن و زفر و الحسن بن زياد و اللؤلؤي و الشافعي و البويطي و المزني و أحمد بن حنبل و أبي داود السجستاني و الأثرم و إبراهيم الحربي و البخاري و عثمان بن سعيد الدارمي و أبي بكر بن خزيمة و محمد بن جرير الطبري و محمد بن نصرالمروزي و غير هؤلاء إلى اجتهادهم و اعتبارهم ـ مثل أن يعلموا سنة النبي صلی الله علیه و آله الثابتة عنه، و يجتهدوا في تحقيق مناط الأحكام و تنقيحها و تخريجها ـ خير لهم من أن يتمسكوا بنقل الروافض عن العسكريين و أمثالهما؛ فإن الواحد من هؤلاء لاعلم بدين الله و رسوله من العسكريين أنفسهما، فلو أفتاه أحدهما بفتيا، كان رجوعه إلى اجتهاده أولى من رجوعه إلى فتيا أحدهما، بل ذلك هو الواجب عليه. فكيف إذا كان ذلك نقل عنهما من مثل الرافضة؟ والواجب على مثل العسكريين وأمثالهما أن يتعلموا من الواحد من هؤلاء؟(42)
هم چنین ابن تیمیه در پاسخ به عدم اعتبار قیاس ـ اگر چه خود آن را ضعیف دانسته، به برتری آن، نسبت به تقلید از غیر مجتهد یعنی عسکريین علیهما السلام، حکم نموده و اعلم و افقه بودن کسانی چون مالك، ليث، اوزاعي، ابو حنيفه، و ابن ابي ليلا و شافعي و احمد واسحاق و ابي عبيد و ابي ثور را نسبت به آنان، و بداهت آن در نزد کسی که بهره ای از علم و انصاف داشته باشد، داوری نموده است.
متن عبارت وی چنین است :
الثاني أن يقال: القياس ـ ولو أنه ضعيف ـ هو خير من تقليد من لم يبلغ في العلم مبلغ المجتهدين، فإن كل من له علم وإنصاف، يعلم أن مثل مالك والليث ابن سعد والأوزاعي وأبي حنيفة والثوري وابن أبي ليلى، ومثل الشافعي وأحمد وإسحاق وأبي عبيد وأبي ثور أعلم وأفقه من العسكريين وأمثالهما، وأيضا فهؤلاء خير من المنتظر الذي لايعلم ما يقول(43).
مورد سوم در سخنان ابن تیمیه آنجاست که با مقایسه امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهم السلام با سه امام بعدی، می نویسد: پس از موسي بن جعفر، چيزي از علم از آنچه در كتب مشهور است از آنها اخذ نشده است همانا احاديث آن سه نفر، در صحاح و مسانيد و فتاوايشان در كتب و فتاواي سلف مانند ابن مبارك و سعيد بن منصور و عبدالرزاق و ابن ابي شسبه و دیگران ديده نمي شود. و اما بعد از آنها هيچ روايتي در كتب امهات از آنها ديده نمي شود و هيچ فتوايي نيز در فتاواي سلف و نه تفسيري و نه سخنی معروف، از آنها وجود ندارد:
وأما من بعد موسى، فلم يؤخذ عنهم من العلم ما يذكر به أخبارهم في كتب المشهورين و تواريخهم؛ فإن أولئك الثلاثة توجد أحاديثهم في الصحاح و السنن و المسانيد، و توجد فتاويهم في الكتب المصنفة في فتاوي السلف مثل كتب ابن المبارك و سعيد بن منصور و عبد الرزاق و أبي بكر بن أبي شيبة و غير هؤلاء، و أما من بعدهم فليس له رواية في الكتب الأمهات من الحديث، و لافتاوى في الكتب المعروفة التي نقل فيها فتاوى السلف و لا لهم تفسير و لا غيره و لا لهم أقوال معروفة.(44)
چنان که ملاحظه می شود سه عبارت ابن تیمیه بر خلاف عبارت فخررازی از اضطراب و گونه ای تهافت تهی نیست؛ زیرا در دو عبارت نخست، عالم بودن پذیرفته شده و در عبارت سوم، که عبارت اصلی وی در این نوشتار است، اساس بهره مندی از دانش مورد انکار قرار گرفته است.
نیز شایان توجه است که عنصر عدم اجتهاد در رویکرد انتقادی ابن تیمیه، خود گونه ای از طرح دوباره مدعاست و اصطلاحاً مصادره به مطلوب است. بنابراین خود نیازمند عنصر و یا عناصری استدلالی می باشد نتیجتا بر پایه آنچه گفته شد
عناصر استدلالی دیدگاه انتقادی ابن تیمیه را می توان چنین برشمرد :
1ـ بداهت برتری علمی کسانی چون مالک و لیث در میان دانشوران؛
2ـ عدم انعکاس روايت امامان علیهم السلام در کتابی مهم؛
3ـ عدم فتوای ایشان؛
4ـ عدم تفسیر؛
5ـ عدم نقل سخنی معروف از ایشان.
1ـ2ـ تحلیل استدلال
پس از ارائه رويكرد انتقادي فخررازي و ابن تيميه و برشمردن عناصر استدلالي هريك، پیش از پرداخت به نقد و بررسی این رویکرد، دو تحلیل که یکی ناظر به هم پوشانی عناصر استدلالی این دو است و دیگری در مورد گونه کیفی این عناصر استدلالی است که مورد بررسی قرار می گیرد.
1ـ1ـ2ـ هم پوشانی عناصر استدلالی
به نظر می رسد مورد سوم تا پنجم در عناصر استدلالی ابن تیمیه را می توان در عنصر نخست فخر رازی به عنوان عدم بروز دانش ادغام نمود؛ بنابراین، در مجموع عناصر استدلالی رویکرد انتقادی پنج مورد است که آنها را می توان در جمع بندی عناصر استدلالی رویکرد انتقادی، بر پایه آنچه از رویکرد انتقادی فخر رازی و ابن تیمیه ارائه شد، چنین برشمرد:
1ـ عدم بروز دانش؛
2ـ عدم بروز تصنیف؛
3ـ عدم بحث با مخالفان؛
4ـ عدم حضور در محفلی علمی؛
5ـ بداهت برتری علمی کسانی چون مالک و لیث در میان دانشوران.
2ـ1ـ2ـ گونه کیفی استدلال
به نظر می رسد گونه کیفی این عناصر در استدلال مدل تجمیع قراين باشد؛ يعني فخررازي و ابن تيميه، هر يك از عناصر را به عنوان دليلي در مقابل دليل ديگر ندیده اند، بلکه هر یک را قرینه ای در کنار قراین دیگر ـ كه در مجموع يك دليل مي شوندـ در نظر داشته اند؛ زیرا بدیهی است که عالم بودن در گرو تمامی این عناصر نمی باشد. چه بسیار عالمانی که تصنیفی از خویش به جای نگذارده و یا بحثی از آنان با مخالفان به ثبت نرسیده و حضور آنان در محفل علمی نیز گزارش نشده است، در صورتی که عالم، فقيه و گاه امام، خوانده شده اند. از جمله سدي، اسماعيل بن عبدالرحمن،(45) ابراهيم بن موسي الفزاري،(46) سفیان ثوری،(47) حسن بصری،(48) محمد بن مسلم بن عبيد الله ابن شهاب الزهری،(49) أصبغ بن خليل،(50) سعيد بن أبي مريم،(51) سعيد بن نَمِر،(52) سوار بن عبد الله،(53) صالح بن أحمد بن محمد،(54) أبو عاصم النبيل،(55) أبو مُسْهِر الشامي،(56) عبد الغني بن عبد العزيز،(57) الخَلَنْجي،(58) عبد الله بن محمد بن المهاجر فوزان،(59) القَعْنَبي،(60) أحمد بن محمد بن الحجاج،(61) أبو مصعب الزُّهْري،(62) أحمد بن خالد الخلّال،(63) أحمد بن بُديل،(64) إبراهيم بن يوسف المعروف بالماكِياني،(65) إبراهيم بن محمود يُعرف بالقطّان،(66) که عنصر عدم تصنيف، و عدم بحث با مخالفان در شرح حال آنها ديده نمي شود.
برپایه گونه کیفی استدلال در رویکرد انتقادی مبنی بر کارکرد قرینه ای عناصر پنج گانه، تنها یک دلیل وجود دارد که بر عناصری پنج گانه استوار است و تنها نقض یک عنصر، اساس دلیل را به چالش خواهد کشاند؛ به این معنی که جز مکمل برای تجمیع قراین در راستای فراهم سازی اجزای دلیل، تأمین نخواهد بود. بنابراین نقض یکی از عناصر پنج گانه، به معنای وجود خلاف آن، پایه استدلال رويكرد فخر رازي و ابن تيميه را، از پشتوانه علمی، تهی خواهد نمود.
2ـ2ـ نقد و بررسی
صرف نظر از جایگاه بی بدیل امامت در میان امامیه ـ که منابع معتبر امامیه گویای دانش الهی امامان معصومعلیهم السلام می باشد،(67) دانش های متنوع و فراوانی از سه امامعلیه السلام در میراث گرانسنگ شیعی انعکاس یافته است.(68) رویکرد انتقادی فوق به جایگاه علمی سه امامعلیه السلام، در درون جامعه اهل سنت، در اقلیت بوده و رویکرد اثباتی مهم و قابل توجهی در رقابت علمی با آن وجود دارد. در ادامه دلیل این رویکرد انتقادی را که مبتنی بر اجزای پنج گانه ای است به گونه مجزا در مورد هر امامعلیه السلام، در کنار نمونه ای از رویکرد همگرا با جایگاه علمی هر امام در میان عالمان اهل سنت، بررسی می نماییم:
1ـ2ـ2ـ جایگاه علمی امام جواد علیه السلام در میراث مکتوب اهل سنت
رویکرد غالب در جامعه علمی اهل سنت، امام جواد علیه السلام را با اوصافی چون امام و عالم ياد نموده و در تضاد آشكاري با رويكرد اقليتي فخررازي و ابن تيميه، به جايگاه علمی این سه معصوم علیه السلام مي باشد؛ از جمله در مورد ایشان مي توان به رویکرد عالمانی چون، عمرو بن بحر جاحظ،(69) عمر بن شجاع الدین موصلی شافعی،(70) سبط إبن جوزی،(71) فضل الله بن روزبهان،(72) محمود بن وهيب،(73) فکری قاهری،(74) سيد محمد عبد الغفار الهاشمي،(75) هادی حمو،(76) اشاره نمود.
گزارش های زيادي در ميراث مكتوب اهل سنت، در مورد جایگاه علمی امام جواد علیه السلام به چشم می خورد که بیانگر رويكرد غالب عالمان اهل سنت دربارۀ امام جواد علیه السلام است؛ همانگونه كه احمد بن خلّکان،(77) یافعی،(78) ابن طولون دمشقی،(79) به وجود روايت های بسيار و مسند امام علیه السلام تصريح كرده اند. برخی از این گزارش ها را در این بخش از نظر می گذرانیم:
بر اساس گزارشي كه خطيب بغدادي،(80) ابن صباغ مالكي،(81) شبلنجي،(82) يافعي(83) و عباس حسيني موسوي مكي(84) منعكس كرده اند، محمد بن زيد شبيه گزارشي اخلاقي را به گونه مسند از امام جواد علیه السلام نقل می كند كه آن حضرت فرمودند: «من استفاد أخا في الله فقد استفاد بيتا في الجنة»؛ « هر كس برادري، در راه خدا پيدا كند خانه اي در بهشت تهيه كرده است».
بر اساس گزارشي از خطيب بغدادي از محمد بن صالح از پدرش از عبدالعظيم حسني از امام جواد علیه السلام، آن حضرت از آباء كرام خود از على بن ابى طالب علیه السلام نقل کرده اند:
بعثني النبي صلی الله علیه و آله إلى اليمن فقال لي وهو يوصيني: «يا علي، ما خاب من استخار؛ ولا ندم من استشار؛ يا علي، عليك بالدلجة؛ فإن الأرض تطوی بالليل ما لا تطوي بالنهار. يا علي، اغد بسم الله؛ فإن الله بارك لأمتي في بکورها»؛(85)
«پيامبر گرامي اسلام صلی الله علیه و آله مرا به يمن فرستادند و وصيت فرمودند كه: «يا على هر كه از خدا خير بخواهد نا اميد نشود؛ و هر كه مشورت كند پشيمان نگردد. يا على در شب مسیر کوتاه تر از روز طی می شود؛ لذا حرکتت را شبانه قرار ده. يا على ابتدای روز خود را به بسم الله شروع کن؛ چرا که خداوند صبح را برای امت من با برکت و مبارک قرار داده است».
بنابرگزارشي از خطيب بغدادي(86) از ابو نعيم از احمد بن اسحاق از ابراهيم بن نائله از جعفر بن محمد بن يزيد، جعفر بن محمد می گويد: محمد بن منذر مرا پيش ابن الرضا برد و از آن امام درباره اين حديث نبوي پرسيد: إن فاطمة أحصنت فرجها فحرم الله ذريتها علی النار؟ آن حضرت فرمودند: «خاص للحسن و الحسين»؛ «حرام شدن آتش بر ذریه فاطمه ـ سلام الله عليهاـ خاص حسن و حسين علیهما السلام است».
افزون بر این، سؤالات امام جواد علیه السلام از یحیی بن اکثم و درماندگی یحیی بیانگر برتری فقهی امام علیه السلام بر علمای عصر خویش است.
ماجرا چنین است که مأمون برای اثبات جایگاه علمی امام علیه السلام به عباسیان، محفل علمی و مناظره ای بین امام علیه السلام و یحیی بن اکثم برگزار کرد و در آنجا ثابت نمود که امام با وجود کمی سن از نظر جایگاه علمی و فضل و معرفت، سرآمد دیگران است. به گونه ای که یحیی بن اکثم در جواب امام علیه السلام درمانده شد. و مامون بعد از ستايش خداوند چنین گفت: «من دخترم ام الفضل را به ازدواج او در می آورم گر چه ديگران ناراحت و دلگير شوند».(87)
نتیجه آن که بنا بر گزارش های منعکس شده در آثار مکتوب ایشان، عنصر عدم روایت و نيز عدم حضور در محفل علمي به عنوان دو جزء از اجزاي دليل رويكرد انتقادي در راستاي انكار جايگاه علمی امام جوادعلیه السلام، محقق نبوده و در نتيجه اين استدلال از اتقان علمی برخوردار نمی باشد. علاوه بر این که عباراتی چون «امام»، «له قدر عظیم علماً»، در رویکرد همگرا و غالب عالمان اهل سنت، از اجتهاد، تهی نمی باشد.
2ـ2ـ2ـ جایگاه علمی امام هادی علیه السلام در میراث مکتوب اهل سنت
همانگونه كه اشاره شد در مقابل رویکرد انتقادی به جایگاه علمی امام هادی علیه السلام، رویکرد اثباتی مهم و قابل توجهی به آن حضرت وجود دارد و آن امامعلیه السلام را با اوصافی چون «عالم»، «فقیه و امام» ياد كرده است. که ازآن میان می توان به رویکرد عمرو بن بحر جاحظ،88 ابن الخشاب،(89) محیی الدین بن عربی،(90) سبط بن جوزی،(91) ذهبی،(92) عبد الله بن اسعد یافعی،(93) محمد خواجه بارسای بخاری،(94) ابن صباغ مالكی،(95) ابن حجر هیتمی،(96) ابن عماد حنبلی،(97) شبلنجی(98) شریف علی فکری حسینی قاهری(99) و سید محمد عبدالغفار هاشمی(100) اشاره کرد. نیز پاره ای از عالمان اهل سنت از علم غیب آن امام علیه السلام سخن گفته و گزارش هایی در این باره منعکس نمود ه اند از جمله می توان به جریان خبر دادن حضرت به جیران از مرگ واثق و نشستن متوكل به جای او، اشاره کرد که شبلنجی و ابن صباغ آن را منعکس نموده اند.(101)
گذشته از رویکرد همگرایی که رویکرد غالب در میان عالمان اهل سنت است، گزارش های زیادی از اهل سنت در میراث مكتوب ایشان در مورد جایگاه علمی امام علیه السلام به چشم می خورد، و عالمان زیادی روایت هایی ازآن حضرت را در کتب خود نقل کرده اند که تنها نمونه هایی از آن را تقدیم می نماییم:
بر پایه گزارشی که صفوری بغدادی،(102) سبط ابن جوزی،(103) و سمعانی(104) منعکس نمود ه اند و گویای جایگاه علمی امامعلیه السلامدر دانش فقه براساس میراث مکتوب اهل سنت، می باشد، متوكل، به مریضی سختی دچار شد و نذر كرد در صورت بهبودی، مبلغ زیادی صدقه دهد. بعد از بهبودی فقیهان را جمع كرد تا از مقدار صدقه، جویا شود؛ اما هیچ فقیهی قادر به جواب درستی نشد، متوكل دستور احضار امام علیه السلام را داد و پاسخ سؤال را جویا شد. حضرت مقدار زیاد را 83 دینار با استناد به آیه شریفه تعیین كردند كه {خداوند شما مؤمنان را در جنگ های بسیاری یاری كرد} (105) و فرمود: «سریه ها و غزوه ها، مجموعا 83 مورد بوده است».(106)جالب آنكه متوكّل عبّاسى كه خود از دشمنان اهل بیت علیهم السلام به شمار می رود، در مسائل مورد اختلافِ دانشمندان زمانش، بارها به سراغ آن حضرت رفته است.
نیز زنی در عهد متوكل ادعا كرد زینب دختر حسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام است، متوكل برای رفع این مشكل از افراد حاضر در جلسه پرسید: چگونه به درستی ادعای این زن علم پیدا كنیم؟ فتح بن خاقان گفت: ابن الرضا را احضار كن تا حقیقت امر را به تو خبر دهد. متوكل امام هادی علیه السلام را خواند تا او را از حقیقت این امر آگاه كند. امام علیه السلام آن زن را تكذیب كردند و فرمودند: «خداوند گوشت فرزندان فاطمه علیهم السلام را بر درندگان حرام كرده است، او را پیش درندگان ببرید، اگر راست بگوید متعرض او نمی شوند»! آن زن تا این را شنید خود را تكذیب كرد. این گزارش را مسعودی در اخبار الزمان منعکس و در مروج الذهب اشاره ای بدان نموده است.(107)
ابن حجر عسقلانی علاوه بر آن که آن را از مروج الذهب نقل نموده، از کتاب شرف المصطفى ابوسعید نیشابوری نیز انعکاس داده و با عبارت «ثم وجدت قصتها فی شرف المصطفى صلی الله علیه و آله لأبی سعید النیسابوری، قال: ذكر محمد بن عاصم التمیمی المعروف بالخزنبل عن أحمد بن أبی طاهر عن علی بن یحیى المنجم» آغاز، و تمام ماجرا را نقل کرده است.(108)
هم چنین براساس گزارشی که خطیب بغدادی در تاریخ بغداد و ابن جوزی در تذکرة الخواص منعکس نموده اند علاوه بر آن که نشانگر وجود روایت از امام هادیعلیه السلام در منابع اهل سنت است، با گویایی روشنی که از عجز عالمان معاصر ایشان دارد، از تسلط علمی آن امامعلیه السلام در دانش تاریخ در میان عالمان معاصر خود، حکایت دارد به گونه ای که خلیفه وقت را برای حل پرسشی تاریخی به سوی امام علیه السلام می کشاند:
خطیب بغدادی از محمد بن احمد بن رزق، از محمد بن حسن بن زیاد، از حسین بن حماد، از حسین بن مروان، از محمد بن یحیی که گفت: قاضی یحیی بن اكثم (242ق) در مجلس متوکل که فقهاء زیادی شركت داشتند، سؤال می كند: وقتی آدم علیه السلام حج انجام داد چه كسی سر او را حلق كرد؟ هنگامی كه واثق ناتوانی فقهاء مجلس را دید، گفت: كسی كه جواب این سؤال را بداند حاضر خواهم كرد. هنگامی كه امام هادی علیه السلام را احضار كرد یحیی دوباره سؤال را پرسید. امام علیه السلام از پدرانش از رسول خداصلی الله علیه و آله نقل کرد:
«أمر جبریل أن ینزل بیاقوتة من الجنة، فهبط بها فمسح بها رأس آدم فتناثر الشعر منه، فحیث بلغ نورها صار حرماً»؛ «جبرئیل مأمور شد یاقوتی از بهشت را آورده و برسر آدم علیه السلام كشید، موهای ایشان تراشیده شد به گونه ای كه نور آن یاقوت هر جا رسید آنجا حرم شد».(109)
علاوه بر آن، از جایگاه دانش طب امام هادی علیه السلام نیز در منابع اهل سنت، سخن به میان آمده است. ابن صباغ مالکی در کتاب الفصول المهمه با انعکاس جریان بیماری پوستی متوکل می نویسد:
بر اثر پدیدار شدن دمل و غدّه چركین در بدنش، متوکل بیمار شد، به گونه ای كه در شرف مرگ افتاد، مادرش نذر می كند در صورت بهبودی فرزندش مال زیادى از ثروت شخصى خود، براى امام هادى علیه السلام بفرستد. متوكل شخصی را برای طلب مداوا نزد امام هادی علیه السلام فرستاد، امام علیه السلام دستور فرمودند: «عصاره روغن گوسفند را با گلاب ترکیب و بر زخم گذارند که به اذن خدا، سودمند است». گرچه عده ای این را به باد تمسخرگرفتند، ولكن دستور طبی امام علیه السلام کارگر شد و متوكّل بهبود یافت، مادر متوکل ده هزار دینار براى امام هادىعلیه السلام فرستاد.(110)
نتیجه آنکه نمونه های یاد شده از میراث مکتوب اهل سنت، نشانگر جایگاه علمی والای امام هادی علیه السلام در این میراث بوده، و بر این اساس عناصر عدم روایت، عدم بروز دانش و عدم حضور در محفل علمی، در استدلال رویکرد انتقادی، باواگرایی میراث مکتوب اهل سنت، مواجه می باشند.
3ـ2ـ2ـ دانش امام عسکری علیه السلام در میراث مکتوب اهل سنت
صرف نظر از آن که در مقابل رویکرد انتقادی، رویکرد اثباتی قابل توجهی در رقابت علمی با آن از سوی عالمانی چون سبط بن جوزی(111) ابن عنبه،(112) ابن صبّاغ مالکی(113) عارف احمد عبدالغنی،(114) وجود دارد و امام عسکریعلیه السلام را با اوصافی چون «عالم»، «کان من الزهد و العلم علی امر عظیم»، ستوده اند. علاوه بر آن، ابن حجر در میراث اهل سنت، عده زیادی از بهره مندان دانش امام عسكری علیه السلام را بر پایه رجال امامیه بر شمرده است. علمایی همچون ابراهیم بن ابی حفص كاتب،(115) ابراهیم بن عبده نیسابوری،(116) إبراهیم بن مهزیار اهوازی،(117) احمد بن عبد الله شیعی،(118) جابر بن یزید الفارسی،(119) حسن بن موسى خشاب(120) و على بن محمد بن إبراهیم بن ابان رازی كلینی.(121) هم چنین افزون بر آن که در میراث مکتوب امامیه برپایه پرسش هایی زیادی از آن امامعلیه السلام کتاب هایی چون المسائل ابن ریان،(122)مسائل حمیری(123) و مسائل محمد بن علی بن عیسی قمی،124شكل گرفته است، استدلال این رویکرد انتقادی نیز، چالش های علمی را حتی بر پایه میراث مكتوب اهل سنت، متوجه خود ساخته است. نمونه هایی از واگرایی میراث مکتوب اهل سنت با آن بدین قرار است:
بر اساس گزارشی كه جنابذی از بلاذری منعكس كرده است امام عسکری علیه السلام از پدر گرامی شان امام هادی علیه السلام به گونه مسلسل از پدران معصوم خود از نبی گرامی اسلام و ایشان نیز از جبرئیل از خداوند متعال نقل کرده که فرمود: «إنی أنا الله، لا إله إلا أنا، فمن أقرّ لی بالتوحید، دخل حصنی، و من دخل حصنی، أمن من عذابی».(125)
نیز بر اساس گزارشی كه حافظ أبو نعیم،(126) سبط بن جوزی،(127) و ابن حجر عسقلانی،(128) منعكس كرده اند، قاضی ابوالحسن علی بن محمد قزوینی به طور مسند از امام حسن عسكری علیه السلام از پدران گرامی شان از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: «جبرئیل گفت: إن مدمن الخمر كعابد الأوثان»؛ «دائم الخمر مانند کسی است که بت می پرستد». حافظ ابو نعیم تصریح به صحت این گزارش كرده است.(129)
علاوه بر آن، ابن صباغ مالكی، گزارش هایی در مورد علم غیب آن امام علیه السلام منعكس نموده است از جمله «خبر دادن از سن دقیق عیسی بن فتح»، «خبر دادن از فرزندش مهدی علیه السلام در آینده»،(130) و «طلب دعای محمد بن حمزه از آن حضرت برای ثرتمند شدن و خبر دادن حضرت به او كه پسر عمویش از دنیا می رود و صد هزار درهم به وی ارث می رسد».(131)
نتیجه آن که وجود روایت های متعدد و مسند از آن امامعلیه السلام در میراث مکتوب اهل سنت، عنصر عدم روایت و عدم بروز دانش را در کنار عباراتی چون «امام» و «عالم» از سوی عالمانی از اهل سنت، به چالش کشانده و فقدان این دو عنصر را نتیجه داده که نتیجه قهری آن فقدان دو جزء مكمل در استدلال رویکرد انتقادی خواهد بود.
نتیجه
استدلال رویکرد انتقادی به جایگاه علمی این سه امامعلیه السلام که بر قراین پنج گانه ای استوار است، حتی بر پایه میراث مکتوب اهل سنت، در مورد هیچ یک از آنان، تمام نبوده و دست کم این میراث، نسبت به عناصری چون عدم روایت، عدم بروز دانش در مورد هر سه امام و عنصر عدم حضور در محفل علمی، در مورد دو امام نخستین، واگرایی داشته و با رویکرد اثباتی به جایگاه علمی این سه امامعلیه السلام که رویکرد غالبی در جامعه علمی اهل سنت می باشد، همگرایی روشنی دارد.
پی نوشت ها :
1. صحیح مسلم، 7/122؛ مسند احمد، 3 /17؛ المستدرك علی الصحیحین، 3 /109؛ طبرانی، المعجم الكبیر، 3/63؛ فرائد السمطین، 2/144؛ سیوطی، احیا المیت، /64؛ هیثمی، مجمع الزوائد، 162؛ حلیة الأولیاء، 9 /64.
2. المعتبر، 1/ 23؛ تذكرة الفقهاء، 1/15؛ روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، 1/7؛ الكافی، 1/294؛ الخصال، 65؛ البرهان فی تفسیر القرآن، 1/25؛ نور الثقلین، 5/605.
3. به این رویکردهای اثباتی در بحث هر یک از امامان علیهم السلام اشاره خواهد شد.
4. منهاج السنة، 2/125: «إنما روى له أبو الصلت الهروی وأمثاله نسخاً عن آبائه فیها من الأكاذیب ما نزه الله عنه الصادقین منهم».
5. معرفة التذکره،1/178و184و199و203و261و…: «فیه علی بن موسى المعروف بالرضا، كان یأتی عن آبائه بالعجائب».
6. الأنساب، 3/74: «یأتی عن آبائه بالعجائب».
7. المجروحین، 2/ 106: «علی بن موسى الرضا یروی عن أبیه العجائب؛ روى عنه أبو الصلت وغیره كأنه كان یهم ویخطأ».
8. ابن جوزی در الموضوعات (1/415) فضیلتی درباره حضرت زهراعلیهم السلام از امام عسکری نقل میکند و میگوید: «روى هذا الحدیث عن آبائه ولیس بشئ».
9. اللألىء المصنوعة، 1/361 ؛ وی پس از نقل حدیث میگوید: «موضوع، الحسن العسكری لیس بشئ».
10. تنزیه الشریعة، 1/ 410: «وفیه الحسن بن على العسكری لیس بشئ».
11. قانون الموضوعات، 249: «الحسن بن علی، صاحب العسكر، لیس بشئ».
12. همان.
13. تذکرة الخواص، 324.
14. معالم العترة النبویة للحافظ عبد العزیز بن محمود المعروف بابن الأخضر الجنابذی المتوفى سنة611 وصفه الذهبی بالإمام العالم المحدث الحافظ المعمر مفید العراق، كان ثقة فهماً خیراً دیناً عفیفاً، وكذا عن غیره. سر أعلام النبلاء، 22/31. نقله عنه العلامة الوزیر علی بن عیسى الإربلی المتوفى سنة 693 والمترجم له فی الشذرات والوافی بالوفیات وغیرهما، فی كتاب كشف الغمة فی معرفة الأئمة، 2/403.
15. عبقات الأنوار، 4/262؛ السید حامد النقوی، خلاصة عبقات الأنوار، 4/ 257 و 259.
16. دراسات فی منهاج السنة لمعرفة ابن تیمیة، مدخل لشرح منهاج الكرامة؛ السید علی الحسینی المیلانی 375 تا379 به صورت خلاصه؛ نفحات الأزهار؛ السید علی الحسینی المیلانی، 4/256.
17. شرح احقاق الحق 12/ 344تا آخر جلد 12
18. گفتنی است وی متوفای 606 قمری است؛ اما از آنجا که به گفته خویش نهایة العقول را پیش از تفسیر کبیر خویش به نگارش آورده، تاریخ تالیف نهایة العقول اواخر قرن ششم بوده است. عبارت وی در تفسیر الکبیر «لكنا بینا فی كتاب نهایة العقول»؛ گویای تقدم نگارش آن بر تفسیر وی میباشد (مفاتیح الغیب ج14ص132).
19. معجم الأدباء، 5 /462 (الإمام فخر الدین محمد بن عمر الرازی المعروف بابن خطیب الری). به خاطر نسبتش به پدرش ضیاء الدین كه از خطبای بزرگ شهر ری بوده است.
20. سبكی، طبقات الشافعیة الكبرى، 8/ 81؛ الشافعی الاشعری، دیوان الإسلام، 1 /45.
21. طبقات الشافعیة الكبرى، 5 /33 ـ 40.
22. تاریخ ابن خلكان، 2/48.
23. الكامل فی التاریخ، 13/55.
24. ابن صباغ مالکی در فصول المهمة 1 /123 می گوید: معروف بین علماست که فخررازی امام مشککین است. آقا بزرگ طهرانی در الذریعة (9ق3/811) و شیخ مفید درأوائل المقالات (ص 355) و… . این نسبت را به فخررازی دادهاند.
25. مفاتیح الغیب، 14/132. عبارت وی چنین است: «لكنا بینا فی كتاب نهایة العقول…» كه همچنین گویای تقدم نگارش آن بر تفسیر وی میباشد.
26. کشف الظنون، 2/1988.
27. الاعلام، زرکلی6/313.
28. المواقف، ایجی، 3/52.
29. كتابخانه بزرگ حضرت آیة الله مرعشی نجفی؛ جلد12در صفحات:182تا184، كد دستیابی كتاب:4620،
30. تهران ، ملک به شماره 1146؛ تهران دانشگاه 2129؛ مشهد، نواب 50.
31. فهرست واره دست نوشته های ایران (دنا)، 10/ 871 و 872.
32. این کتاب در سال 1991م در کلیة دارالعلوم دانشگاه قاهره مصر چاپ گردیده است.
33. نهایة العقول فی الكلام فی درایة الأصول ـ المخطوط؛ این نسخه فاقد شماره صفحه میباشد.
34. نهایة العقول، مخطوط.
35. البدایة و النهایة، ابن كثیر، 13/303
36. نک: دراسات فی منهاج السنة لمعرفة ابن تیمیة، حسینی میلانی، سید علی، 552 ـ 583.
37. نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، موسوی بجنوردی، 3/ 171؛ 193.
38. العقود/3و7؛ الوافی 7/16؛ تاریخ ابن الوردی، /2/ 408 و 409.
39. الرد الوافر، محمد بن ابی بكر دمشقی، 218؛ اعیان العصر عن المنجد، 51.
40. فوات الوفیات، محمدبن شاكر كتبی، 1/77؛ 82.
41. همان، 2/ 124.
42. ابن تیمیه، منهاج السنة، 1/ 231.
43. همان، 2/ 89.
44. منهاج السنة، 2/124.
45. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، 9/314: « الإِمَامُ، المُفَسِّرُ».
46. سیر اعلام النبلاء، 21/210: « الشَّیْخُ، الإِمَامُ، مُحَدِّثُ الكُوْفَة»
47. ابن حجر الكنانی العسقلانی، 1/32: « سفیان بن سعید الثوری الامام المشهور الفقیه العابد الحافظ الكبیر/ تعریف اهل التقدیس بمراتب الموصوفین بالتدلیس».
48. صفدی، الوافی بالوفیات، 12 /190: «الحسن بن یسار البصری الفقیه القارئ الزاهد العابد سید زمانه إمام أهل البصرة بل إمام أهل العصر».
49. «الفقیه الحافظ، أحد الأئمة الكبار، الإمام». ن.ک: جامع التحصیل فی أحكام المراسیل،1/109؛ سیر اعلام النبلاء، 9/394.
50. ابن فرضی، تاریخ علماء الاندلس، 1/150: «الفقیه المالكی. . . فقیهاً، مفتیا»؛ أحمد بن یحیى الظبی، بغیة الملتمس، 1/ 296؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، 309؛ سیر أعلام النبلاء، 13/ 202؛ الوافی بالوفیات 9/ 279؛ لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، 1/ 458.
51. «كان فقیهاً، حافظاً، كثیر الحدیث»: ابن سعد، الطبقات الكبرى، 7/ 518؛ معرفة الرجال لابن معین، 2/ 29، رقم 33 و 40، رقم 63؛ بخاری، حاتم، التأریخ الكبیر، 3/465، رقم 1547؛ الجرح و التعدیل لابن ابی، 4/ 13، رقم 49؛ الثقات لابن حبان، 8/266؛ مزی، تهذیب الكمال، 10/ 391، رقم 2235؛ تاریخ الإسلام للذهبی (سنة 221 230) 172، رقم 151؛ سیر أعلام النبلاء، 10/ 327، رقم 80؛ الوافی بالوفیات، 15/ 215، رقم 297؛ البدایة و النهایة، 10/ 304؛ تهذیب التهذیب لابن الحجر العسقلانی، 4/ 17، رقم 23؛ تقریب التهذیب لابن الحجر العسقلانی، 1/ 293، رقم 142؛ سیوطی، طبقات الحفاظ، 171، رقم 374.
52. «كان فقیهاً، راویاً»: تاریخ علماء الاندلس، 1/ 291، رقم 472؛ جذوة المقتبس، 1/ 364، رقم 48؛ ترتیب المدارك، 2/156؛ بغیة الملتمس، 1/ 401، رقم 823؛ تاریخ الإسلام (سنة 261 280) 356.
53. «روى عنه: أبو داود، و الترمذی، و النسائی، و. . . و كان فقیهاً، أدیباً، شاعرا»ً: التأریخ الكبیر، 4/ 168، رقم 2356؛ الجرح و التعدیل، 4؛ 271، رقم 1174؛ الثقات لابن حبان، 8/ 302؛ تاریخ بغداد، 9/ 210، رقم 4788؛ المنتظم لابن الجوزی، 11/ 331، رقم 1477؛ اللباب، 2/ 360؛ تهذیب الكمال، 12/ 38، رقم 2638؛ سیر أعلام النبلاء، 11/ 543، رقم 160؛ العبر، 1/ 350؛ الوافی بالوفیات، 16/ 37، رقم 49؛ النجوم الزاهرة، 2/ 321؛ لسان المیزان، 3/126؛ رقم 443؛ شذرات الذهب، 2/ 108؛ الاعلام للزركلی، 3/ 145.
54. «كان محدّثاً، فقیهاً، سخیّا، ولی القضاء بأصبهان»: الجرح و التعدیل، 4/ 394، رقم 1724؛ ذكر أخبار أصبهان، 1/ 348؛ طبقات الحنابلة، 1/ 173، رقم 232؛ المنتظم لابن الجوزی، 12/ 199، رقم 1713؛ سیر أعلام النبلاء، 12/ 529، رقم 204؛ البدایة و النهایة، 11/ 43؛ شذرات الذهب 2/ 149؛ الاعلام للزركلی، 3/ 188.
55. «كان فقیهاً، محدّثاً، نَحویاً، لُغَویاً»: الطبقات الكبرى لابن سعد، 7/ 295؛ الجرح و التعدیل، 4/ 463، رقم 2042؛ الثقات لابن حبان، 6/ 483؛ رجال النجاشی، 1/ 451، رقم 545؛ الانساب للسمعانی، 5/ 455؛ الكامل فی التأریخ، 6/ 416؛ مختصر تاریخ دمشق، 11/ 148، رقم 86؛ تهذیب الكمال، 13/ 281، رقم 2927؛ سیر أعلام النبلاء، 9/ 480، رقم 178؛ تذكرة الحفاظ، 1/ 366، رقم 360؛ دول الإسلام، 1/ 94؛ الوافی بالوفیات، 16/ 359، رقم 391؛ مرآة الجنان، 2/ 53؛ النجوم الزاهرة، 2/ 204 و 207؛ تهذیب التهذیب، 4/ 450، رقم 783؛ تقریب التهذیب، 1/ 373، رقم 16؛ جامع الرواة، 1/ 418؛ شذرات الذهب، 2/ 28؛ الاعلام للزركلی، 3/ 215؛ معجم المؤلفین، 5/ 27.
56. «كان فقیهاً، كثیر الحفظ»: الطبقات الكبرى لابن سعد، 7/ 473؛ التأریخ الكبیر، 6/ 73، رقم 1751؛ الجرح و التعدیل، 6/ 29، رقم 153؛ الثقات لابن حبان، 8/ 408؛ تاریخ بغداد، 11/ 72، رقم 5750؛ الانساب للسمعانی، 4/ 295؛ الكامل فی التأریخ، 6/ 420؛ تهذیب الكمال، 16/ 369، رقم 3691؛ تاریخ الإسلام للذهبی (سنة 211 220) 243، رقم 221؛ الوافی بالوفیات، 18/ 9، رقم 7؛ غایة النهایة، 1/ 355، رقم 1525؛ تهذیب التهذیب، 6/ 98، رقم 203؛ شذرات الذهب، 2/ 44؛ الاعلام للزركلی 3/ 269.
57. «كان حافظاً، فقیهاً، مفتیاً»: الإكمال لابن مأكولا، 7/ 36؛ ترتیب المدارك، 3/ 86؛ الانساب للسمعانی، 4/ 189؛ تهذیب الكمال، 18/ 231، رقم 3490؛ تاریخ الإسلام (سنة 251 260) 197، رقم 316؛ الدیباج المذهّب، 2/ 43؛ تهذیب التهذیب، 6/ 367، رقم 700؛ تقریب التهذیب، 1/ 514.
58. «كان أحد الفقهاء الحنفیة، و من كبار أصحاب أحمد بن أبی دُوَاد»: تاریخ بغداد،10/ 73؛ تاریخ الإسلام (سنة 251 260 ه) 183، رقم 285؛ الوافی بالوفیات، 17/ 443، رقم 383؛ الجواهر المضیّة، 1/ 290، رقم 764.
59. «كان فقیهاً من أصحاب أحمد بن حنبل»: الجرح و التعدیل، 5/ 164؛ تاریخ بغداد، 10/ 79؛ طبقات الحنابلة، 1/ 195، رقم 261؛ المنتظم لابن الجوزی، 12/ 112، رقم 1584؛ تاریخ الإسلام للذهبی (سنة 251 260) 186، رقم 289.
60. الطبقات الكبرى لابن سعد، 7/ 302؛ معارف ابن قتیبة، 291؛ المعرفة و التاریخ، 3/ 653؛ الجرح و التعدیل، 5/ 181؛ الثقات لابن حبان، 8/ 353؛ فهرست ابن الندیم، 295؛ تاریخ جرجان، 376؛ الإكمال لابن مأكولا، 7/ 119؛ ترتیب المدارك، 1/ 397؛ الانساب للسمعانی، 4/ 531؛ الكامل فی التأریخ، 6/ 460؛ وفیات الاعیان، 3/ 40، رقم 326؛ تهذیب الكمال، 16/ 136؛ تاریخ الإسلام للذهبی (سنة 221 230) 245؛ دول الإسلام، 1/ 134؛ سیر أعلام النبلاء، 10/ 257؛ العبر 1/ 382؛ تذكرة الحفاظ، 1/ 383؛ الوافی بالوفیات، 17/ 617؛ مرآة الجنان، 2/ 81؛ البدایة و النهایة، 10/ 296؛ تهذیب التهذیب، 6/ 31؛ تقریب التهذیب، 1/ 451، رقم 628؛ طبقات الحفاظ، 168؛ شذرات الذهب، 2/ 49؛ شجرة النور الزكیة، 1/ 57.
61. «كان فقیهاً، محدّثاً، صاحَبَ أحمد بن حنبل إلى أن مات»: فهرست ابن الندیم، 335؛ تاریخ بغداد، 4/ 423، رقم 2318؛ الكامل فی التأریخ، 7/ 435؛ تاریخ الإسلام (سنة 261 280) ص 273، رقم 242؛ الوافی بالوفیات، 7/ 393، رقم 3388؛ مرآة الجنان، 2/ 189؛ البدایة و النهایة، 11/ 58؛ المنهج الأَحمد، 1/ 172، رقم 118؛ شذرات الذهب، 2/ 166؛ الاعلام، 1/ 205.
62. «الامام، فقیه اهل مدینه»: الطبقات الكبرى لابن سعد، 5/ 441؛ التأریخ الكبیر، 2/ 5، رقم 1506؛ الجرح و التعدیل، 2/ 43، رقم 16؛ الثقات لابن حبان، 8/ 21؛ الاحكام فی أُصول الاحكام، 2/ 91؛ طبقات الفقهاء للشیرازی، 149؛ تهذیب الكمال، 1/ 278؛ تاریخ الإسلام للذهبی (سنة 241 250) ص 153، رقم 52؛ سیر أعلام النبلاء، 11/ 436، رقم 100؛ العبر، 1/ 343؛ تذكرة الحفاظ، 2/ 60؛ میزان الاعتدال، 1/ 84، رقم 303؛ الوافی بالوفیات، 6/ 269؛ البدایة و النهایة، 10/ 358؛ الدیباج المذهّب، 1/ 140، رقم 1؛ تهذیب التهذیب، 1/ 20، رقم 21؛ تقریب التهذیب، 1/ 12، رقم 18؛ شذرات الذهب، 2/ 100.
63. الجرح و التعدیل، 2/ 49، رقم 47؛ الثقات لابن حبان، 8/ 42؛ تاریخ بغداد، 4/ 126، رقم 1804؛ طبقات الحنابلة، 1/ 42، رقم 18؛ تهذیب الكمال، 1/ 301، رقم 31؛ تاریخ الإسلام للذهبی (سنة 241 250) ص 40، رقم 17؛ سیر أعلام النبلاء، 11/ 531؛ طبقات الشافعیة الكبرى، 2/ 5؛ تهذیب التهذیب، 1/ 27، رقم 40؛ تقریب التهذیب، 1/ 14، رقم 34.
64. الجرح و التعدیل، 2/ 43، رقم 17؛ الثقات لابن حبان، 8/ 39؛ الكامل فی ضعفاء الرجال، 1/ 186؛ تاریخ بغداد، 4/ 49، رقم 1656؛ الإكمال لابن مأكولا، 7/ 341؛ تهذیب الكمال، 1/ 270، رقم 13؛ تاریخ الإسلام للذهبی (سنة 251 260) ص 37، رقم 8؛ سیر أعلام النبلاء، 12/ 331، رقم 128؛ العبر، 1/ 370؛ میزان الاعتدال، 1/ 84، رقم 305؛ الوافی بالوفیات، 6/ 263، رقم 2752؛ البدایة و النهایة، 11/ 34؛ تقریب التهذیب، 1/ 11، رقم 13؛ شذرات الذهب، 2/ 137.
65. «كان فقیهاً، مفتیاً»: الجرح و التعدیل، 2/ 148، رقم 488؛ الثقات لابن حبان، 8/ 76؛ تاریخ الإسلام للذهبی (سنة 231 240) 78، رقم 48؛ سیر أعلام النبلاء، 11/ 62، رقم 25؛ العبر،1/ 337؛ تذكرة الحفاظ، 2/ 453؛ میزان الاعتدال، 1/ 76؛ الوافی بالوفیات، 6/ 172، رقم 2628؛ تهذیب التهذیب، 1/ 184، رقم 335؛ تقریب التهذیب، 1/ 47، رقم 306؛ الطبقات السنیّة، 1/ 292، رقم 110؛ شذرات الذهب، 2/ 91؛ الفوائد البهیّة، 11ـ 13.
66. «كان فقیهاً، عارفاً بالمذهب، و یقال لم یكن بعده بنیسابور للمالكیة مدرس»: الإكمال لابن مأكولا، 6/ 395؛ مختصر تاریخ دمشق، 4/ 160، رقم 160؛ تاریخ الإسلام (سنة 291 300) ص 101، رقم 106؛ سیر أعلام النبلاء، 14/ 79، رقم 38؛ تهذیب تاریخ دمشق، 2/ 298.
67. بصائر الدرجات، 1/ 9/ 55 باب 5 تا .24 بصائر الدرجات گویای علم الهی و بی بدیل اهل بیت علیهم السلام میباشد. كلینی در كتاب شریف كافی در كتاب الحجه بابهای مختلفی در شؤون و مناصب امام مطرح كردهاند و در ابوابی احادیث اهل بیت علیهم السلام را درباره علم الهی ائمه و اینكه آنان خازن علم الهی هستند آورده است. (كافی 1/ 168/ 280كتا ب الحجه)
68. كتاب موسوعة الامام الجواد علیه السلام (چاپ موسسه ولی عصر علیه السلام با اشراف آیه الله خزعلی) روایات زیادی را از آن حضرت جمع آوری كرده كه خود حاكی از علم الهی و بی بدیل امام علیه السلام در نزد شیعیان میباشد. فصل چهارم این كتاب شامل چهار باب توحید، نبوت، امامت، و معاد از روایات عقیدتی امام علیه السلام است. در این کتاب روایات بسیاری در موضوعات فقه، قرآن و ادعیه، مواعظ، طب، از امام جواد علیه السلام نقل شده است. احتجاجات(مناظرات) و مكاتبههای آن حضرت نیز بخشهایی از کتاب را شامل می شوند.
دو كتاب كلمة الامام الهادی علیه السلام، و كلمه الامام الحسن العسكری علیه السلام که به کوشش آیة الله سیدحسن شیرازی (ره) تدوین شده است روایات زیادی را از آن حضرات در موضوعات مختلفی (إلهیات، مواعظ، ولائیات، اجتماعیات، عقائد، أدعیة، معارف، مناقضات، أخلاق، سیاسیات، عبادات، طب، أحكام، حكم، متفرقات) جمع آوری كرده است.
69. رسائل جاحظ، 106: «کل واحد منهم عالم زاهد ناسک».
70. عبارت وی چنین است: «و هو الامام التاسع الناطق بالسداد والمتّصف بالرشاد و العلم المستفاد… الکبیر العلم والحلم… الذی له من الروایات أعلاها، و من المناقب اجلّها و اسماها».
71. شرح إحقاق الحق، 12/ 415؛ تذکرة الخواص، 321: «کان علی منهاج أبیه فی العلم و التقی و الزهد و الجود».
72. وسیلة الخادم الی المخدوم، 235: «المقتبس من نور علومه الافراد، من الابدال و الاوتاد، أبی جعفر محمد التقی الجواد بن علی الرضا علیهماالسلام».
73. محمود بن وهیب الحنفی القراغولی، جوهرة الكلام فی مدح السادة الأعلام، 149: «محمّد الجواد هو الوارث لأبیه علماً و فضلاً و أجلّ اخوته قدراً و كمالاً».
74. احسن القصص، 4/295: «لقد احسن المأمون الیه و قربه و بالغ فی اکرامه و لم یزل مشغوفاً به لمّا ظهر له من فضل علمه و کمال عقله و ظهور برهانه مع صغر سنّه».
75. أئمة الهدى، 135: «خاف الملك المعتصم على ذهاب ملكه إلى الإمام محمد الجواد… له قدر عظیم علماً وعملاً».
76. اضواء علی الشیعه، 136: «و نبوغه فی العلم والحکمة و الادب و کمال العقل».
77. ابن خلّکان، وفیات الأعیان، 4/175: «المعروف بالجواد… وکان یروی مسنداً عن آبائه الی علی بن ابیطالب ـ رضی الله عنه… وله حکایات وأخبار کثیرة».
78. مرآةالجنان، 2/60ـ61: «و کان الجواد یروی مسنداً عن آبائه الی علی بن ابیطالب علیهم السلام».
79. الائمة الاثنا عشر، 103: «له حکایات و أخبار کثیرة وکان یروی مسنداً عن آبائه الی علی بن ابیطالب علیهم السلام».
80. تاریخ بغداد، 3/54.
81. الفصول المهمة، 254.
82. نور الأبصار، 221.
83. مرآة الجنان، 2/80.
84. نزهة الجلیس، 2/70.
85. تاریخ بغداد،3 /266.
86. تاریخ بغداد، 3 /266.
87. الفصول المهمة، 249؛ ائمه الهدی، 129؛ أخبار الدول وآثار الأول، 116؛ ینابیع المودة، 3/13؛ الإتحاف بحب الأشراف؛ 66؛ نور الأبصار، 217؛ صواعق المحرقه، 123: «الحمدلله علی ما منّ به علیّ من السداد فی الأمر والتوفیق فی الرأی. وأقبل علی أبیجعفر وقال: إنّی مزوّجک ابنتی أم الفضل وان رغم أنوف قوم.
88. رسائل جاحظ، 106: «کل واحد منهم عالم زاهد ناسک».
89. شرح إحقاق الحق، 12/445؛ ابن خشاب عبدالله بن احمد، الفصول المهمة، 259: «وأما ألقابه فالهادی… والفقیه والأمین».
90. شرح إحقاق الحق، 29/48؛ وسیلة الخادم لفضل الله بن روز بهان، 297: «أصل المعارف ومنبت العلم».
91. تذكرة الخواص، 322.
92. تاریخ الإسلام، 218: «وکان فقیهاً اماماً متعبداً».
93. مرآة الجنان وعبرة الیقظان: 2/119: «وکان متعبداً فقیهاً اماماً».
94. ینابیع المودة2/463:«وكان أبو الحسن علی الهادی عابداً فقیهاً إماماً».
95. فصول المهمه، 265: «ابنه أبو الحسن علی بن محمد… لاجتماع خصال الإمامة فیه، و لتكامل فضله وعلمه».
96. الصواعق المحرقة، 312: «وکان وارث أبیه علماً وسخاءاً».
97. ابن عماد، شذرات الذهب، 2/272: «المعروف بالهادی، کان فقیهاً اماماً متعبداً».
98. نور الأبصار، 149: «كان أبو الحسن العسكری وارث أبیه علماً وسخاءاً».
99. «کان ابوالحسن العسکری وارث ابیه علماً و منحاً، وکان فقیهاً فصیحاً جمیلاً مهیباً».
100. ائمه الهدی،136؛ شرح احقاق الحق، 12/ 445: «فلما زاعت شهرته [أی الهادی علیه السلام] استدعاه الملك المتوكل… بماله من علم كثیر، وعمل صالح وسداد رأی، وقول حق».
101. الفصول المهمة، 261؛ نور الأبصار، 153.
102. نزهة المجالس، 1/226.
103. تذكرة الخواص، 374.
104. الأنساب، 4/196.
105. توبه/ 25.
106. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، 12/ 56 و57.
107. مروج الذهب ومعادن الجوهر، 4/86.
108. ابن حجر، لسان المیزان، 2 /513: قال المتوكل لجلسائه بعد أن أحضرت إلیه: كیف لنا ان نعلم صحة أمر هذه؟ فقال له الفتح بن خاقان: أحضر ابن الرضا، یخبرك حقیقة أمرها. فحضر فرحب به وسأله. فقال: «المحنة فی ذلك قریبة؛ ان الله حرم لحم جمیع ولد فاطمة على السباع، فألقها للسباع؛ فان كانت صادقة، لم تتعرض لها، وان كانت كاذبة أكلتها». فعرض ذلك علیها، فأكذبت نفسها. فأدیرت على جمل فی طرقات سر من رأى، ینادى علیها بأنها زینب الكذابة؛ ولیس بینها وبین رسول الله صلی الله علیه و آله رحم ماسة. فلما كان بعد أیام قال علی بن الجهم: یا أمیرالمؤمنین! لو جرب قوله فی نفسه لعرفنا حقیقته؛ فجربه، وألقاه فی مكان فیه السباع مطلقة؛ فلم تتعرض له. فقال المتوكل: والله لئن ذكرتم هذا لأحد من الناس لأضربن أعناقكم.
109. تاریخ بغداد، 12/ 56. تذكره الخواص، 322.
110. الفصول المهمة، 277ـ 278؛ ترجمه ارشاد، 2/ 290ـ 291.
111. تذکرة الخواص، 324: «وکان عالماً ثقة».
112. عمدة الطالب فی انساب آل ابی طالب علیهم السلام، 228: «اْلاِمامُ الْهُمامُ اَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ الْعَسْکَرِیُّ وَکانَ مِنَ الزُّهْدِ وَالْعِلْمِ عَلَی اَمْرٍ عَظِیِم».
113. الفصول المهمة، 279: «فلا یشک فی امامته أحد… فارس العلوم الّذی لایجاری».
114. بطرس بستانی مارونی لبنانی، دائرة المعارف، 7/ 45: «کان من الزهد والعلم علی أمر عظیم».
115. ابن حجر، لسان المیزان 1/49.
116. همان، 1/79
117. همان، 1/115.
118. همان، 1/209.
119. همان، 2/89.
120. همان، 2/258.
121. همان، 4/258.
122. نجاشی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة، 370.
123. همان، 220.
124. همان، 371.
125. ذهبی، سیر أعلام النبلاء، 22/31.
126. حلیة الأولیاء، 3/203
127. تذكرة خواص الأُمّة، 362
128. لسان المیزان، 1/209.
129. حلیة الأولیاء، 3/203: : «هذا حدیث صحیح ثابت، روته العترة الطیبة».
130. الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، 2/ 1087.
131. همان، 2/ 285.
فهرست منابع
ابن شعبة حرانی، أبو محمد الحسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، تصحیح وتعلیق علی أكبر غفاری، چاپ دوم، 1363ش /1404 ق.
ابن خَلِّكان، شمس الدین أحمد بن محمد، وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان، تحقیق دكتر إحسان عباس، بیروت.
ابن أبی أصیبعة، عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، تحقیق دكتر نزار رضا، بیروت، دار مكتبة الحیاة.
ابن الوردی، زین الدین عمر بن مظفر، تاریخ ابن الوردی، لبنان، بیروت، دارالكتب علمیة، 1417ق /1996م.
ابن كثیر، إسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، بیروت، مكتبة المعارف.
ابن قتیبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، تحقیق دكتر ثروت عكاشة، قاهره، دار المعارف.
ابن حجر هیثمی، احمد بن محمد، الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، تحقیق عبد الرحمن بن عبد الله التركی و كامل محمد الخراط، چاپ اول، لبنان، موسسة الرسالة، 1417ق.
ابن حجر العسقلانی، أحمد بن علی، تقریب التهذیب، تحقیق محمد عوامة، چاپ اول، سوریه، دار الرشید، 1406ق/ 1986م.
ــــــــــــــــــــــ ، لسان المیزان، تحقیق دائرة المعرف النظامیة هند، چاپ سوم، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، 1406ق/ 1986م.
ابن صباغ مالكی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرفة الأئمّة، تحقیق سامی الغریری، قم، دار الحدیث، 1379ش.
ابن خشاب بغدادی، عبدالله بن محمد، تاریخ موالید الأئمة علیه السلام ووفیاتهم، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام.
ابن الجوزی، عبد الرحمن بن علی (597ق)، المنتظم فی تاریخ الملوك والأمم، چاپ اول، بیروت، دار صادر، 1358.
ــــــــــــــــــــــ ، الموضوعات، تحقیق توفیق حمدان، بیروت، دار الكتب العلمیة، 1415ق/1995م.
ابن أبی حاتم رازی تمیمی، عبد الرحمن محمد بن إدریس (م 327ق)، الجرح والتعدیل، چاپ اول، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1271/1952م.
ابن تیمیة حرانی، احمد بن عبد الحلیم، منهاج السنة النبویة، تحقیق د. محمد رشاد سالم، چاپ اول، مؤسسة قرطبة،1406ق.
ابن طلحة شافعی، كمال الدین محمد، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، تحقیق ماجد أحمد العطیة.
ابن أخضر جنابذی، أبو محمّد عبد العزیز بن محمود، معالم العترة النبویة ومعارف أهل البیت الفاطمیة.
ابن اثیر، أبو الحسن علی بن أبی الكرم الشیبانی، اللباب فی تهذیب الأنساب، دار الكتب العلمیة، بیروت.
ـــــــــــــــــــــ ، الكامل فی التاریخ، تحقیق عبد الله قاضی، چاپ دوم، بیروت، دار الكتب العلمیة، 1415ق.
ابن حبان، محمد بن حیان، المجروحین من المحدثین والضعفاء والمتروكین، تحقیق محمود إبراهیم زاید، چاپ اول، حلب، دار الوعی 1396ق.
ابن عنبة، أحمد بن علی، عمدة الطالب فی أنساب آل أبى طالب، تصحیح: محمد حسن آل طالقانی، چاپ دوم، نجف اشرف، منشورات المطبعة الحیدریة، 1380ق /1960م.
ابن أبی یعلى، محمد بن أبی یعلى أبو الحسین، طبقات الحنابلة، تحقیق محمد حامد الفقی، بیروت، دار المعرفة.
ابن منظور، محمد بن مكرم الأفریقی المصری، مختصر تاریخ دمشق.
ابن معین، یحیى، معرفة الرجال، تحقیق محمدكامل القصار.
ابن جزری، محمد بن محمد بن یوسف، غایة النهایة فی طبقات القراء، تحقیق شمس الدین أبو الخیر.
ابن أبی الوفاء، عبد القادر محمد بن أبی الوفاء، الجواهر المضیة فی طبقات الحنفیة، میر محمد كتب خانه ـ كراتشی.
ابن ماكولا، علی بن هبة الله، الإكمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف والمختلف فی الأسماء، چاپ اول، بیروت، دار الكتب العلمیة، 1411ق.
ابن فرحون، إبراهیم بن علی یعمری مالكی، الدیباج المذهب فی معرفة أعیان علماء المذهب، بیروت، دار الكتب العلمیة.
ابن خیاط، خلیفة بن خیاط أبو عمر لیثی عصفری، الطبقات، تحقیق سهیل، دار الفكر.
ابن ندیم، محمد بن إسحاق أبو الفرج، الفهرست، تحقیق رضا تجدد، بیروت، دار المعرفة، 1398 ق/ 1978م.
ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله بصری زهری، الطبقات الكبرى، تحقیق إحسان عباس،چاپ اول، بیروت،دار صادر، 1968م.
ابن فرضی، عبد الله بن محمد بن یوسف بن نصر الأزدی، تاریخ علماء الأندلس، تصحیح السید عزت العطار الحسینی، قاهره، مكتبة الخانجی.
أتابكی، یوسف بن تغری بردى، النجوم الزاهرة فی ملوك مصر والقاهرة، مصر، وزارة الثقافة والإرشاد القومی.
أبو نعیم، أحمد بن عبدالله الإصبهانی، ذكر أخبار إصبهان، سال چاپ : 1934 م، چاپخانه : بریل ـ لیدن المحروسة.
أبو نعیم، أحمد بن عبد الله الأصبهانی، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، چاپ چهارم، بیروت ، دار الكتاب العربی، 1405ق.
أردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواة وإزاحة الاشتباهات، مكتبة المحمدی.
أحمد بن حنبل، أبو عبدالله الشیبانی، مسند الإمام أحمد بن حنبل، مصر، ژمؤسسة قرطبة.
ایجی، عبد الرحمن بن أحمد، المواقف، تحقیق عبد الرحمن عمیرة، چاپ اول، بیروت، دار الجیل، 1417ق.
اربلی، علی بن أبی الفتح، كشف الغمة فی معرفة الأئمة، بیروت، دار الأضواء، 1405ق/ 1985م.
آمدی، الإحكام فی أصول الأحكام، تحقیق شیخ عبد الرزاق عفیفی.
أبو حفص، عمر بن أحمد الواعظ، تاریخ أسماء الثقات، تحقیق صبحی السامرائی چاپ اول، کویت، دار السلفیة، 1404ق/ 1984م.
بخاری، محمد بن إسماعیل، تاریخ الكبیر، تحقیق سید هاشم ندوی، دار الفكر.
ترمانینی، عبدالسلام، احداث التاریخ الاسلامی بترتیب السنین، دمشق، دارطلاس، ۱۴۱۴ـ ۱۴۰۸ق.
حاكم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرك على الصحیحین، تحقیق مصطفى عبد القادر عطا، چاپ اول، بیروت، دار الكتب العلمیة 1411ق/1990م.
حموی، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، بیروت، دار الفكر.
ــــــــــــــــــــ ، معجم الأدباء أو إرشاد الأریب إلى معرفة الأدیب، چاپ اول، بیروت، دار الكتب العلمیة 1411ق/ 1991م.
حسینی میلانی، سید علی، دراسات فی منهاج السنة المعرفة ابن تیمیة عقیدة وعلما وعدالة، چاپ اول، 1419ق.
ــــــــــــــــــــ ، نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار، چاپ اول، 1414ق.
حسینی موسوی، سید عباس مكی، نزهة الجلیس ومنیة الأدیب الأنیس، چاپ اول، قم، مكتبة حیدریة، 1417ق/1375ش .
حضرمی شافعی مكی، شهاب الدین احمد، وسیلة المآل فی عد مناقب الال، كتاب خطی، آستان قدس رضوی، تاریخ کتابت:١٢٨٠ق، شماره اختصاصی ١٢٣٦٥.
حاجی خلیفة، مصطفى بن عبدالله قسطنطینی رومی حنفی، كشف الظنون عن أسامی الكتب والفنون، بیروت، دار الكتب علمیة، 1413ق/ 1992م.
حلی، نجم الدین أبی القاسم جعفر بن الحسن، المعتبر فی الشرح المختصر، تحقیق وتصحیح جمعی از فضلا با اشراف
ناصر مكارم شیرازی، قم، سید الشهداء، 1364ش.
حلی، حسن بن یوسف بن علی بن مطهر، تذكرة الفقهاء، مکتبه مرتضویه.
حسینی بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، موسسه بعثت.
ویزی، علی بن جمعة العروسی، نور الثقلین، تصحیح وتعلیق سید هاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، 1412ق/1370ش.
خطیب بغدادی، أحمد بن علی أبو بكر، تاریخ بغداد، بیروت، دار الكتب علمیة.
خنجی اصفهانی، فضل الله بن روزبهان، وسیله الخادم الی المخدوم، تصحیح رسول جعفریان، قم، كتابخانه عمومی حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفى، 1372ش.
جاحظ، عمرو بن بحر، رسائل الجاحظ: الرسائل الكلامیه ـ كشاف آثارالجاحظ، بیروت، مكتبه الهلال، نشر۱۳۷۴/۱۹۹۵م
جرجانی، حمزة بن یوسف أبو القاسم، تاریخ جرجان، تحقیق د. محمد عبد المعید خان، چاپ سوم، بیروت، عالم الكتب، 1401ق/ 1981م.
جوینی، ابراهیم، فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمه من ذریتهم علیهم السلام، تحقیق محمد باقر محمودی، چاپ، ایران، دار الحبیب، 1428ق.
دمشقی، محمد بن أبی بكر، الرد الوافر، تحقیق زهیر الشاویش، چاپ اول، بیروت، مكتب الإسلامی، 1393ق.
درایتی، مصطفی، فهرست واره دست نوشته های ایران(دنا)، تهران،كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1389ش.
ذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، چاپ اول، بیروت، دار الكتاب عربی، 1407ق/1987م.
ــــــــــــــــــــــ ، سیر أعلام النبلاء چاپ نهم، 1413ق.
زركلی دمشقی، خیر الدین بن محمود، الأعلام، چاپ پنجم، دار العلم للملایین، 2002 م.
زبیدی، محمد مرتضى الحسینی، تاج العروس من جواهر القاموس، دار الهدایة.
سبكی، تاج الدین بن علی، طبقات الشافعیة الكبرى، تحقیق محمود محمد الطناحی، عبد الفتاح محمد الحلو، چاپ دوم، 1413ق.
سیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بكر، الإتقان فی علوم القرآن، تحقیق سعید المندوب، لبنان، دار الفكر، 1416ق/ 1996م.
ـــــــــــــــــــــ ، اللألىء المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة، تحقیق أبو عبد الرحمن صلاح بن محمد بن عویضة، چاپ اول، بیروت، دار الكتب العلمیة ، 1417 ق/1996م.
ـــــــــــــــــــــــ ، طبقات الحفاظ، چاچ اول، بیروت، دار الكتب العلمیة ، 1403ق.
سعدی خزرجی، أحمد بن القاسم، عیون الأنباء فی طبقات الأطباء، تحقیق دكتور نزار رضا، بیروت، دار مكتبة الحیاة.
سمعانی، ابی سعد عبد الكریم بن محمد، الانساب، تقدیم وتعلیق عبد الله عمر البارودی، چاپ اول، بیروت، دار الجنان، 1408ق/1988م.
شبراوى شافعی، عبد الله بن محمد، الإتحاف بحب الأشراف، مصطفى بابلى حلبی، چاپ اول، مصر، 1385ق.
شبلنجی، سید مؤمن بن حسن، نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، مصر، ۱۳۰۸ق/۱۸۳۶م.
شیبانی، أبو الحسن علی بن أبی الكرم، الكامل فی التاریخ، تحقیق عبد الله القاضی، چاپ دوم، بیروت، دار الكتب
العلمیة، 1415ق.
شیرازی أبو إسحاق، إبراهیم بن علی بن یوسف، طبقات الفقهاء، تحقیق خلیل المیس بیروت، دار القلم.
صفوری، عبد الرحمن بن عبد السلام، نزهة المجالس ومنتخب النفائس، تحقیق عبد الرحیم ماردینی، بیروت، دار المحبة، 2001/ 2002م.
شیرازی، سید حسن،كلمة الإمام الحسن العسكری، 1421ق/ 2000م.
صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبك، الوافی بالوفیات، تحقیق أحمد الأرناؤوط وتركی مصطفى، بیروت، دار إحیاء التراث، 1420ق/ 2000م.
صیادی رفاعی، سید محمد أبی الهدى، الجوهر الشفاف فی طبقات السادة الاشراف، سوریه، 1997م.
ضبی أبو جعفر، أحمد بن یحیى بن أحمد بن عمیرة، بغیة الملتمس فی تاریخ رجال أهل الأندلس، قاهره، دار الكاتب العربی، 1967م.
صدوق، أبی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه، الخصال، تصحیح وتعلیق علی أكبر غفاری، موسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، 1403ق/ 1362ش.
طبرسی، أبی منصور أحمد بن علی، الإحتجاج، تحقیق سید محمد باقر خرسان، نجف، دار النعمان 1386ق/1966م.
طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الكبیر، تحقیق حمدی بن عبدالمجید السلفی، چاپ دوم، موصل، مكتبة الزهراء 1404ق/1983م.
طهرانی، آقا بزرگ، الذریعة إلى تصانیف الشیعة، چاپ سوم، بیروت، دار الأضواء، 1403ق/ 1983م.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، دار الكتب العلمیة.
عكری حنبلی، عبد الحی بن أحمد، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، تحقیق عبد القادر الأرنؤوط،محمودالأرناؤوط، چاپ اول، دمشق، دار بن کثیر، 1406ق.
عبدالغنی، عارف احمد، الجوهر الشفاف فی انساب الساده الاشراف، دمشق، دار کنان، ۱۳۷۶ق/۱۹۹۷م.
علائی، أبو سعید بن خلیل، جامع التحصیل فی أحكام المراسیل، حمدی عبد المجید السلفی، چاپ دوم، عالم الكتب، 1407ق/ 1986م.
فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، چاپ اول، دار الكتب العلمیة، بیروت،1421ق.
فتنی، محمد طاهر بن علی الهندی، قانون الموضوعات و الضعفاء، قاهره، مکتبه قیمه.
فسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان، المعرفة والتاریخ، تحقیق خلیل منصور، بیروت، دار الكتب العلمیة، 1419ق/ 1999م.
قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربى، تحقیق سید علی جمال اشرف الحسینی، چاپ اول، 1416 ق.
قرمانی، أحمد بن یوسف، أخبار الدول و آثار الأول فی التاریخ، تحقیق فهمی سعد ـ أحمد حطیط، چاپ اول، عالم الكتب، 1412ق/1992م.
قزوینی، سید الحسینی، موسوعة الإمام الجواد، تحقیق و إشراف أبوالقاسم خزعلی، چاپ اول، قم، موسسه ولی عصر، 1419ق.
قراغولی، محمود بن وهیب، جوهرة الكلام فی مدح السادة الأعلام، بغداد، 1329ق .
كلینی رازی، محمد بن یعقوب بن إسحاق، أصول من الكافی، تحقیق علی أكبر غفاری، چاپ سوم، تهران، دار الکتب
اسلامیه، 1388ق.
كتبی، محمد بن شاكر، فوات الوفیات، تحقیق علی محمد بن یعوض الله/عادل أحمد عبد الموجود، چاپ اول، بیروت،
درالکتب علمیه، 2000م.
كنانی، أبو الحسن علی بن محمد، تنزیه الشریعة المرفوعة عن الأخبار الشنیعة الموضوعة، تحقیق عبد الوهاب عبد اللطیف، عبد الله محمد الصدیق الغماری، چاپ اول، بیروت، دار الكتب علمیة، 1399ق.
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب ومعادن الجوهر، قم، هجرت، 1404ق/ 1363 ش/1984 م.
مزی، یوسف بن الزكی، تهذیب الكمال، تحقیق د. بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة ، 1400ق/ 1980م.
مقری تلمسانی، أحمد بن محمد، نفخ الطیب من غصن الأندلس الرطیب، تحقیق د. إحسان عباس، بیروت، دار صادر، 1388ق.
مرعشی، سید شهاب الدین، شرح إحقاق الحق، تصحیح سید إبراهیم میانجی، قم، کتابخانه آیة الله العظمى مرعشی نجفی.
مقدسی، محمد بن أحمد، العقود الدریة من مناقب شیخ الإسلام أحمد بن تیمیة، تحقیق محمد حامد الفقی، بیروت، دار الكاتب العربی.
مقدسی، أبو الفضل محمد بن طاهر المعروف بابن القیسرانی، معرفه التذكرة فی الأحادیث الموضوعة، تحقیق شیخ عماد الدین أحمد حیدر، بیروت، مؤسسة الكتب الثقافیة، 1406ق/1985م.
مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، تحقیق سید حسین موسوی كرمانی و شیخ علی پناه اشتهاردی، بنیاد فرهنك اسلامی حاج محمد حسین كوشانپور.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان عكبری، أوائل المقالات، تحقیق شیخ إبراهیم انصاری، چاپ دوم، بیروت، دار المفید1414ق/ 1993م.
موسوی بجنوردی، محمد باقر، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، تهران، 1374ش.
نقوی سید حامد، خلاصة عبقات الأنوار، تهران، مؤسسه بعثت.
نیشابوری، مسلم بن الحجاج أبو الحسین، صحیح مسلم، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، بیروت، دار إحیاء التراث العربی.
نجاشی، أحمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة، تحقیق سید موسى شبیری زنجانی، نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
هیثمی، علی بن أبی بكر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، قاهره،دار الریان.
هندی، محمد بن مبین، وسیلة النجاة، چاپ گلشن فیض لکهنو.
یعقوبی، أحمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر.
یافعی، أبو محمد عبد الله بن أسعد، مرآة الجنان وعبرة الیقظان، القاهرة، دار الکتاب اسلامی، 1413ق/1993م.
یحصبی اندلسی، عیاض بن موسى، ترتیب المدارك وتقریب المسالك لمعرفة أعلام مذهب مالك، تحقیق محمد سالم هاشم، چاپ اول، بیروت، دار الكتب علمیة 1418ق/ 1998م.
منبع: فصلنامه امامت پژوهی،شماره7.