دوشنبه, 5 آذر , 1403 برابر با Monday, 25 November , 2024
جستجو

مقدمه

صرف نظر از برخورد تند پاره ای از منتقدان و نویسندگان مسلمان با پدیده شرق شناسی و متهم ساختن شرق شناسان به تعقیب اهدافی سوء1، برداشتهایی نادرست از متون اسلامی و ارائه تحلیلهایی ناصواب از جنبه های مختلف تاریخ، فرهنگ و اندیشه اسلامی 2، این اعتقاد تقریبا مورد پذیرش همگان است که شیعه در مطالعات و بررسیهای شرق شناسی، بسیار مورد غفلت وبی توجهی قرار گرفته و تصویری نادرست از آن ارائه شده است.

به نظر می رسد این جمله ادوارد براون (متوفی 1926 م) همچنان به قوت خود باقی است که «هنوز در هیچ یک از زبانهای اروپایی، تألیفی مشروح، کافی و قابل وثوق در باره شیعه دردست نداریم.»3 تکیه اصلی مستشرقان بر منابع اهل سنت 4، شناخته نشدن شیعه به عنوان یک جریان نیرومند دینی، سیاسی و فرهنگی، (طباطبائی،1367، صص 34) غرض ورزیهای برخی از مترجمان سنی مذهب آثار مستشرقان (حکیمی، بی تا، ص 216) ضعف دستگاه تبلیغی شیعه (حکیمی، بی تا، صص 235 – 250) و پیچیدگی و ابهام تاریخ سه قرن نخست شیعه (وات، 1354، ص527) از یک سو منجر به پایین بودن تعداد تألیفات مربوط به شیعه شده 5 و از سوی دیگر از درجه اعتبار مطالعات و بررسیهای انجام شده کاسته است (حیدر، 1971، ج 3، ص 371؛ آدامز، 1354، ص 388). گرچه در دهه های اخیر تعداد تألیفات درباره شیعه روبه افزایش نهاده، معلوم نیست این افزایش آیا دارای اعتبار تحقیقاتی نیز بوده یا نه و داوری در این زمینه نیازمند بررسی و تأملی بیشتر است. یکی از مسائل مهم و جنجال برانگیز در طول تاریخ اسلام و از جمله عقاید اصلی شیعه دوازده امامی، اعتقاد به «مهدی موعود» و «قائم آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم » است که از نخستین روزهای مطرح شدن تاکنون، همواره مورد بحث و گفتگو بوده است6. این مسئله که نظر مستشرقان را هم به خود جلب کرده، تاکنون از جنبه های مختلف، از سوی آنان مورد بررسی قرار گرفته است7. در آثار چاپ شده در این زمینه، دیدگاههای قابل تأمل و نقد و بررسی، ابهامها و ابهام آفرینیهایی به چشم می خورد. پرسشهایی که مستشرقان و دانشمندان مسلمان متأثر از آنها در این زمینه مطرح کرده اند، بخشی به ادعای ضعف احادیث مربوط به مهدی علیه السلام 8، برخی به تأثیر دیگر ادیان مانند زردشتی،9 مسیحیت و یهودیت10 در پیدایش این عقیده و برخی دیگر به دوران مبهم و سؤال برانگیز شکل گیری این اعتقاد برمی گردد.11 ترجمه برخی از آثار مستشرقان در این زمینه به زبان فارسی، گاه با پیامدهای سیاسی – اجتماعی همراه بوده12 و گاه به اختصار و با قوت و ضعفی متناسب با توان و بینش منتقدان، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.13

 

مقاله «از امامیه تا اثنی عشریه»(From ImaËmiyya To IthnaË – `Ashariyya) که ترجمه آن از نظرتان خواهد گذشت، (ر.ک. ضمیمه 2 همین فصلنامه صص 220-201) به لحاظ پرهیز از بحث عمومی مهدویت در میان فرق مختلف اسلامی و تکیه صرف بر اعتقاد به دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام در میان شیعیان اثنی عشریه، بحثی جدید در این زمینه به شمار می آید. مفاد کلی این مقاله عبارت است از مستدل ساختن احتمال گرایش امامیه به اعتقاد «دوازده امام وغیبت آخرین آنها» در مرحله ای مهم از تاریخ خود (و طبعاً متأخر از دوران شکل گیری نخستین) و ریشه یابی انگیزه های امامیه از پذیرش این اعتقاد و تبدیل شدن آن به فرقه ای جدید به نام اثنی عشریه. البته نظریه عدم اصالت و عدم سابقه و قدمت فرقه اثنی عشریه و پیدایش آن در نیمه قرن چهارم، نظریه ای جدید نیست و هم در سده های نخستین تاریخ اسلام مطرح شده14 و هم از سوی مستشرقانی پیش از نویسنده این مقاله مطرح گردیده است.15 تکیه صرف مقاله بر «ریشه ها و مراحل گسترش اعتقاد امامیه به امام دوازدهم وغیبت او»16 ونگرش تاریخی مؤلف به این مسئله تکراری بودن موضوع مقاله را تحت الشعاع قرار داده وبه آن امتیاز بخشیده است. مؤلف مقاله اتان کولبرگ (Etan Kohlberg) (متولد 1943 م) که در حال حاضر در دانشگاه Hebrewفلسطین اشغالی به تدریس وتحقیق مشغول است (کولبرگ، 1371، ص 11) تاکنون بیش از پنجاه کتاب و مقاله در زمینه های مختلف اسلامی بویژه تاریخ و عقاید تشیع منتشر ساخته است.1718

 

ملاحظاتی درباره مقاله «ازامامیه تا اثنی عشریه»

 

با مطالعه مقاله درخواهید یافت که، مؤلف ابتدا با ذکر اعتقاد نسبتا عمومی مسلمانان به وجود دوازده امام یا خلیفه از نسل پیامبر از یک سو و از سوی دیگر اعتقاد به وجود امامی غایب که جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد، چگونگی راه یافتن این اعتقاد را به مجموعه اصول اعتقادات امامیه درنیمه قرن چهارم مورد بررسی قرار داد و در پایان، تحلیل خود را از انگیزه های گرایش امامیه به این باور مطرح ساخته است. درباره روش استدلال، برداشت از منابع و به طور کلی چگونگی نگرش مؤلف محترم به این موضوع، ملاحظاتی به نظر می رسد که در پنج قسمت به شرح زیر ارائه می گردد: 1 مسئله دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام در متون اولیه شیعی 2 تأملی پیرامون پاره ای استدلالهای مؤلف و برداشتهای او از منابع 3 تأملی پیرامون تحلیل مؤلف درباره انگیزه های گرایش امامیه به این اعتقاد 4 ارزیابی چگونگی نگرش مؤلف به این موضوع 5 پیشنهاد یک احتمال جدید مسئله دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام در متون اولیه شیعه اثنی عشریه

 

مهمترین دلیل نویسنده مقاله براصیل نبودن اندیشه دوازده امام و غیبت امام دوازدهم در نظام فکری امامیه، دست نیافتن ایشان به احادیثی در این زمینه در منابع اولیه شیعی اثنی عشری است. با مطالعه متونی که مورد مراجعه مؤلف مقاله بوده و نیز چند متن دیگر از اواخر قرن سوم هجری، ظاهرا می توان به نتایجی غیر از آنچه مؤلف بدان دست یافته رسید. قدیمی ترین متن (ویا متون) بازمانده از اثنی عشریه19، شانزده اصل از اصول اربعمائه20 ونیز گزیده ای از جامع بزنطی است که ابن ادریس حلّی (متوفی 598 ق) به همراه گزیده ای از بیست کتاب دیگر، در پایان کتاب معروف خود السرائر، تحت عنوان «النوادر» یا «مستطرفات السرائر» گنجانده است.21 از احادیث موجود در این اصول، کولبرگ به عنوان شاهدی بر قطعی نبودن اعتقاد به دوازده امام و نیز معلوم نبودن نام آنها بویژه آخرین امام، تنها به دو حدیث استناد کرده است؛ یکی حدیثی دراصل ابوسعید عبادالعصفوری درباره یازده نقیب که پس از پیامبر می آیند و آخرین آنها زمین را از عدل وداد پر می کند22، و دیگری حدیثی در کتاب محمدبن المثنی الحضرمی، به این مضمون که بعد از پیامبر، هفت امام مفترض الطاعة وجود دارد وآخرین آنها «قائم» است و بعد از او یازده مهدی از فرزندان حسین خواهد آمد.23

 

مطالب مربوط به بحث ما در این اصول را می توان به سه دسته تقسیم کرد. دسته ای از احادیث که متضمن مطالبی خلاف مبانی شناخته شده و پذیرفته شده اثنی عشریه است و درواقع مؤید نظریه کولبرگ می باشد. در این دسته، غیر از دو حدیث مورد استناد کولبرگ، می توان به حدیثی دیگر دالّ بر یازده ستاره از اهل بیت پیامبر، بدون اشاره به غیبت و قیام آخرین آنها (الاصول الستة عشر فی الاصول الاولیة، 1405، ص 16) اشاره کرد. دسته دوم شامل احادیثی است که بدون اشاره به تعداد امامان ونام آنها – لااقل نام آخرین امام – ونیز بدون اشاره مستقیم به مسئله غیبت، به قائم آل محمد (قائمنا) و یا مردی از اهل البیت و خروج او و کارهایی که پس از خروج انجام خواهد داد (الاصول الستة عشر، 1405، صص 6، 63 و 71) پرداخته است. موضوع غیبت در این احادیث به طور مستقیم مطرح نشده، اما در حدیث جابر از امام باقر علیه السلام درباره انتظار قائم و اهمیت آن (الاصول الستة عشر، 1405، ص 71) «انتظار قائم» به طور غیرمستقیم دلالت بر غیبت نیز دارد. همچنین در حدیثی که در گزیده جامع بزنطی آمده، در «عوزه»ای که امام باقر به یونس بن ظبیان می آموزد، بدون اشاره صریح به تعداد ائمه و نام آنها، در بیانی مجمل چنین می خوانیم: «… واعوذبالائمة و سمّی [ و در نسخه ای دیگر یسمّی] واحدا فواحدأ…24

 

دسته سوم از این احادیث، بدون ذکر نام ائمه، به صراحت دلالت بر تعداد امامان دارد. مانند حدیثی در همان اصل ابی سعید عبادالعصفوری: « عباد عن عمرو عن ابی حمزه قال سمعت علی بن الحسین علیه السلام یقول ان اللّه خلق محمدا و علیا و أحد عشر من ولده من نور عظمته …»25 و با ز هم در همان اصل: «عباد عن عمرو عن ابی الجارود عن ابی جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم : اِنّی وأحد عشر من ولدی و انت یا علی زر الارض اعنی اوتادها … فاذا ذهب الاحد عشرمن ولدی ساخت الارض باهلها ولم ینظروا (الاصول الستة عشر، 1405، ص 16) با قرینه ای که در این حدیث وجود دارد می توان احادیث دربردارنده اطلاعاتی درباره یازده نقیب و جانشین پیامبر را هم این گونه توجیه کرد که: مراد پیامبر یازده جانشین غیر از علی است، به ویژه که پیامبر در آنها از یازده نقیب از فرزندان خود سخن گفته: «من ولدی احد عشر نقیبا نجیبا محدثون مفهمون آخرهم القائم (الاصول الستة عشر، 1405، ص 15) و «نجوم من اهل بیتی من ولدی احد عشر نجما(الاصول الستة عشر، 1405، ص 16) و می دانیم که علی علیه السلام فرزند پیامبر نبود.26 گفتنی است مؤلف درمورد حدیث محمدبن مثنی، توجیهی را به نقل از علمای شیعه بیان کرده است.27 شیخ حرّ عاملی نیز برخی از احادیث این اصول را بر تقیه حمل کرده است. (الاصول الستة عشر، 1405، ص 170). کتاب المحاسن احمدبن محمد برقی (متوفی 274 ق یا 280 ق) به عنوان شاهدی دیگر مورد استناد مؤلف قرار گرفته است. این گفته مؤلف که درکتاب محاسن، هیچ حدیثی تعداد ائمه و غیبت دوازدهمین آنها را روشن نمی کند درست است. البته در بخشهای مختلف این کتاب28، حداقل هشت حدیث در باره «قائم» و «فضیلت انتظار او» وجود دارد (برقی، بی تا، (المحاسن)، صص 145 – 149 ، 173 – 174، 320 و 339 – 340) که می تواند به طور غیرمستقیم تأییدکننده نظریه اثنی عشریه باشد. هرچند واژه قائم می تواند برهر امامی اطلاق شود،29 برخی از این احادیث به آسانی بیشتری بر قائم موعود قابل صدق است (برقی، بی تا، (المحاسن)، صص 339 – 340) غیر از حدیث مورد استناد مؤلف (برقی، بی تا، (المحاسن)، صص 332 – 333) در حدیثی دیگر عمربن مسلم، از امام صادق علیه السلام می خواهد که «ائمة الحق من آل محمد» را نام ببرد و امام صادق علیه السلام در پاسخ، تنها نام علی علیه السلام ، حسن، حسین، علی بن الحسین و محمدبن علی (امام پنجم) را می برد و سپس با بیان مجمل «هذا الامر یجری لآخرنا کمایجری لاولنا» از ادامه اسامی و حتی از اعتراف به امامت خود سرباز می زند. (برقی، بی تا، (المحاسن)، صص 288 – 289). برقی در کتاب دیگر خود معروف به رجال30، اصحاب پیامبر و سپس علی علیه السلام تا امام حجة بن الحسن را نام برده و معرفی کرده است، این کتاب بروشنی دلالت بر اعتقاد به دوازده امام دارد. در کتاب الغارات (یا الاستنفار و الغارات) ابن هلال الثقفی (متوفی 283 ق)، نیز تنها در یک جا از مردی از اهل بیت و فرزند بهترین کنیزها (ابن خیرة الاماء)31 ذکری به میان آمده است که فتنه ها را چون جدا کردن پوست از گوشت، از هم جدا و خاموش می کند (یفرّج الفتن … کتفریج الادیم)32. در این کتاب نیز تعداد امامان و نام آنها ذکر نشده است. مأخذ شیعی دیگر در اواخر قرن سوم بصائرالدرجات تألیف محمدبن حسن صفار قمی (متوفی 290 ق) است که کولبرگ درباره آن چنین قضاوت کرده است: « … هیچ حدیثی درباره غیبت یا دوازده امام ذکر نکرده است» (کولبرگ (متن انگلیسی) 1976 م.، ص 523) با مطالعه کتاب، به این احادیث برمی خوریم: حداقل سه حدیث در باره مهدی و اوصیاء بعد از پیامبر (صفار قمی، 1404، صص 70 و 106) هشت حدیث درباره قائم (صفار قمی، 1404، صص 152، 199، 259، 262، 336، 356 و 478) دو حدیث درباره خروج مردی از اهل بیت، قبل از به پایان رسیدن دنیا که مانند داود حکم (قضاوت) خواهد کرد (صفار قمی، 1404، ص 258)؛ یک حدیث که طبق آن، دوازده عالَم درجهان وجود دارد و هریک از امامان که از دنیا می روند در یکی از آنها سکنا می گزیند و آخرین آنها (امامان) قائم است که در همین عالم که ما در آن زندگی می کنیم خواهد بود (… حتی یکون آخر هم القائم فی عالمناالذی نحن ساکنوه) (صفار قمی، 1404، صص 404 – 405). این حدیث ضمن دلالت بر تعداد امامان، به قائم بودن آخرین آنها نیز اشاره دارد. حدیثی دیگر در این کتاب به صراحت و روشنی تعداد ائمه را بیان می کند؛ زراره از امام باقر علیه السلام نقل می کند که دوازده امام از آل محمد تمامی محدَّث هستند.33

 

قرب الإسناد، تألیف ابوالعباس عبدالله بن جعفر الحمیری القمی (زنده به سال 300 ق) از دیگر منابع متقدم شیعی است که مورد اشاره مؤلف قرار نگرفته است. این موضوع در این کتاب نیز به شکلهای مختلف منعکس شده است. براساس یک حدیث که البته در سلسله روات آن، عبدالله بن میمون القداح نیز وجود دارد، خداوند از اهل بیت (درواقع تیره بنی هاشم) هفت نفر (با احتساب پیامبر) را آفریده که مانند آنها را خلق نکرده است. (الحمیری، بی تا، ص 14) و در حدیثی دیگر، امام صادق علیه السلام ، امامان را از امیرالمؤمنین تا خودش نام می برد و درباره نام و تعداد بقیه آنها سکوت می نماید (الحمیری، بی تا، ص 30). و در حدیثی دیگر در بیانی مجمل گفته شده است که نام امامان معلوم است: « … ماهو الاّ عهد من رسول الله صلّی الله علیه و آله رجل فرجل مسمی» (الحمیری، بی تا، ص 154) این بیان مبهم در جایی دیگر از قول امام محمد باقر علیه السلام به چشم می خورد: لایستکمل عبدالایمان حتی یعرف انه یجری لاخرهم مایجری لاولهم فِی الحجة والحلال والحرام» (الحمیری، بی تا، ص 60). در حدیثی دیگر به مردی از اهل البیت اشاره شده است که پیش از پایان یافتن دنیا برانگیخته خواهد شد و به کتاب خدا عمل خواهد کرد: «… ان الدنیا لاتذهب حتی یبعث الله منّا اهل البیت رجلأیعمل بکتاب الله عزّ وجلّ» (الحمیری، بی تا، ص 153) و حداقل در پنج مورد دیگر قیام قائم و علامتهای قبل از قیام او و انتظار فرج مورد اشاره قرار گرفته است (الحمیری، بی تا، صص 163، 165، 168 و 173). به نظر می رسد این کتاب بهتر از کتاب المحاسن برقی (متوفی 274 ق یا 280 ق) می توانست مورد استناد مؤلف قرار گیرد) در تفسیر فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی (متوفی اواخر قرن سوم یا اوایل قرن چهارم)34 (معروف به تفسیر فرات الکوفی)، نیز جدا از دهها حدیث درباره اهل البیت (کوفی، 1410، صص 629 – 672) حدود بیست حدیث فقط مربوط به «مهدی» و «قائم» وجود دارد (کوفی، 1410، صص 657 – 658). ظاهرا در این کتاب نیز تعداد ائمه به صراحت ذکر نشده است. نخستین کتاب تألیف شده در قرن چهارم، تفسیر علی بن ابراهیم قمی (متوفی307 ق) است که به اعتراف مصنف، تعداد و نام امامان در آن بروشنی بیان شده است (کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، ص 523). در مقام جمعبندی باید گفت همان گونه که ملاحظه شد، هرچند در متون باقیمانده شیعی از اواخر قرن سوّم احادیث مربوط به امامان دوازده گانه و غیبت آخرین آنها به گستردگی، روشنی و انسجام متون قرن چهارم و پنجم نیست. این موضوع در این متون مطلقا مسکوت هم نمانده است، زیرا اولاً تعداد ائمه در اصول باقیمانده و در بصائرالدرجات و … ذکر شده و ثانیا مسئله قائم – و به طور تلویحی غیبت او – بکرّات مورد تأکید قرار گرفته است. از نظر نباید دور داشت که قسمت عمده منابع شیعی قرن سوم و حتی دوم و اول – معروف به اصول اربعمائه – به دست ما نرسیده است و افرادی مانند کلینی (متوفی 329 ق) کتاب خود را به استناد این اصول که در اختیار آنها بوده، تألیف کرده اند (غفاری، 1369، صص 238 – 239). همچنین نام کتابهایی درباره غیبت تألیف یافته در قرن سوم در فهرستهایی مانند الذریعة (طهرانی،بی تا، ج 16، صص 74 – 84) به چشم می خورد که اکنون دراختیار ما نیست. (در بخشهای بعدی، در این زمینه ها بیشتر سخن خواهیم گفت.)

 

تأملی پیرامون پاره ای استدلالهای مؤلف و برداشتهای او از منابع

 

با شناختی که در بخش پیش نسبت به متون اولیه شیعی به دست آمد، در این بخش صرفنظر از روش و چگونگی نگرش مؤلف به این موضوع، پاره ای استدلالهای او را که عمدتا به نحوه برداشت از منابع و مقایسه تاریخی آنها و نتیجه گیری ازاین مقایسه برمی گردد ازنظر می گذرانیم: مؤلف محترم با استناد به عدم تصریح منابع اولیه به دوازده امام وغیبت دوازدهمین امام و تصریح به این موضوع در تفسیر قمی (متوفی307 ق) و کتاب کافی مرحوم کلینی (متوفی 329 ق) و همچنین عدم تصریح به نام امام دوازدهم و تصریح اشعری (متوفی 329 ق) درمقالات الاسلامیین به این نام، چنین نتیجه گرفته است که امامیه خیلی زود این اصول را پذیرفته و در مرام و عقیده خود وارد کرده است (کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، صص 522 – 523). همان گونه که ذکر شد اولاً، متون اولیه شیعی ولو نه به گستردگی منابع قرن چهارم به بعد، خالی از این اصول اعتقادی شیعه نیست، ثانیا صرف درج یا عدم درج مطالبی در کتابهایی که سال دقیق تألیف آنها معلوم نیست و تفاوت سال وفات مؤلفان آنها نیز از یکی دو دهه تجاوز نمی کند نمی تواند مبنای یک داوری درست و علمی درباره پیدایش و تحول یک عقیده باشد و ثالثا افرادی مانند احمدبن محمدبن خالد برقی (متوفی 274 ق یا 280 ق) مؤلف المحاسن و محمدبن حسن صفّار قمی (متوفی 290 ق) مؤلف بصائرالدرجات برفرض که در کتابهای خود احادیثی دراین زمینه درج نکرده باشند، خود در سلسله راویان کتابهای طبقه بعدی مانند کافی و غیبت نعمانی و … هستند و هیچ دلیلی بر جعلی بودن روایات منقول از آنها در دست نیست.35 مثلاً روایت معروف خضر که در المحاسن بدون ذکر نام و تعداد ائمه آمده است در اصول کافی به نقل از همان برقی و با ذکر نام و تعداد امامان درج شده است. (کلینی، 1388، ج 1، صص 525 – 526) جالب اینجاست که محمدبن یحیی که حدیث را از محمدبن صفار می شنود، آرزو می کند ای کاش فردی غیر از برقی ناقل این حدیث بود (کلینی، 1388، ج 1، صص 525 – 526) و محمدبن حسن نیز در پاسخ می گوید که برقی این حدیث را ده سال پیش از شروع غیبت صغرا نقل کرده است (… حدثنی قبل الحیرة بعشر سنین).36 نام محمدبن حسن صفار نیز به فراوانی در سلسله روات احادیث مربوط به موضوع مورد بحث ما به چشم می خورد (صفار قمی، 1404، صص 16 – 18؛ کلینی، 1388، ج 1، صص 532 و 534). همچنین به گفته شیخ طوسی در فهرست خود، محمدبن حسن صفار کتابی شامل مسائلی که درباره آنها با امام حسن عسگری مکاتبه کرده داشته است (طوسی، بی تا، ص 144). اصولاً مؤلف محترم درباره جوامع حدیثی، سال وفات مؤلف و در صورت امکان سال تألیف کتاب را مبنای قضاوت قرار داده است. این کار ضمن اینکه تا حدّ زیادی مبنای درستی است (بویژه درباره احادیثی که برای اولین بار ذکر می شود)، ولی نباید نادیده گرفت که حدیث درواقع یک نقل قول مستقیم است و در صورت احراز وثاقت و صداقت راوی، از نظر تاریخی باید در مقطع زمانی گوینده اصلی مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد، بویژه که در برخی از این احادیث، هریک از راویان، سال و حتی ماه شنیدن و دریافت حدیث را ذکر کرده است.37 نمونه ای دیگر از این مبنای مؤلف، مطلبی است که درباره وجه جمع بین دو نام «محمد» و «احمد» بیان نموده است. وی بعد از ذکر دیدگاههای امامیه درباره نام بردن و یا نام نبردن از مهدی علیه السلام ، وجه جمعی را بین این دو گرایش از نوادر الاخبار نراقی (متوفی 109 ق) نقل می کند (کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، ص 522) و حال آنکه نراقی آن را عینا از اکمال الدین صدوق (متوفی 381 ق) نقل کرده است.38 و درواقع این توجیه مربوط به همان قرن چهارم است، نه «کوششی برای هماهنگ سازی»39 (کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، ص 522) در دوره های بعد. براساس همین مبنای مؤلف می توان مطالب او را درباره واقفیه که آنها را پیشتازان اثنی عشریه می داند و یا سبائیه و قطعیه که آنها را نخستین معتقدان به دو غیبت و اثنی عشریه را متأثر از آنها می داند40 زیر سؤال برد و احتمال داد که این مسائل نیز ساخته و پرداخته مقطع زمانی تألیف کتابهایی است که بدان اشاره کرده است. عقاید شیعی اثنی عشری نیز از این نظر تفاوتی با دیگر مسائل ندارد و هرچند در منابعی متأخر به تفصیل درج شده، همواره ناظر به گذشته و منقول از پیشینیان بوده است. بنابراین به صرف اینکه افرادی مانند برقی و صفار قمی در کتابهای خود حدیثی در این باره نیاورده اند که چنین هم نیست، نمی توان حکم کرد که این عقاید در زمان آنها جزء عقاید شیعه نبوده، بلکه به استناد روایات زیادی که مثلاً از همین دو تن در منابع بسیار نزدیک به عهد آنها درج شده و نیز با استناد به اینکه منابع قرن چهارم شیعه مانند کافی با تکیه بر کتابها و اصولی نگاشته شده که امروزه دردست ما نیست، می توان احتمال قوی داد که در عصر راویان نیز این عقاید جزء اعتقادات امامیه بوده وتنها این سؤال باقی می ماند که چرا به گستردگی و روشنی منابع متأخر، در منابع اولیه نمی یابیم که در بخشهای بعدی به این موضوع خواهیم پرداخت. در باره کتابهایی مانند المحاسن و بصائر به این نکته مهم باید توجه نمود که مطالعه اجمالی عناوین ابواب و فصول مباحث نشان می دهد که مباحثی از کتاب که به ائمه مربوط است، شامل صفات و ویژگیهای عمومی آنهاست نه احوال یکایک آنها و به اصطلاح در مقام بیان تعداد و نام ائمه نیست، لذا داعیه ای بر گردآوری احادیث مربوط به این موضوع وجود نداشته است، برخلاف کتابهای دوره بعد که مشخصا به این منظور گردآوری و تألیف می شد. به عنوان مثال کتاب الاشکال والقرائن در المحاسن که مؤلف محترم مقاله به آن اشاره و استناد کرده، اصلاً در مقام این بحث نیست. (برقی، بی تا، (المحاسن)، صص 3 – 18) همچنین مهم است که این کتابها در کنار دربرداشتن روایاتی که به شکلی مؤید عقاید کنونی اثنی عشریه است، برخی شامل هیچ حدیث و عبارتی ناسازگار با این عقاید نیست و در برخی دیگر نیز به ندرت عبارتی ناسازگار یافت می شود که معمولاً به چندین شکل توجیه شده است.41 از سوی دیگر، در منابع متأخر هم احادیث نسبتا زیادی دردست است که در آنها مثلاً نام امام غایب و دوازدهم علیه السلام مشخص نشده42؛ یا به استناد مبنای مؤلف می توان این تردید و عدم قطعیت مورد ادعای ایشان را به دوره های بعد نیز تسرّی داد. در بیان روشهایی که علمای امامیه برای اثبات نظریه خود پیش گرفته اند، کولبرگ به چهار روش اشاره کرده است و پس از آن بدون ذکر شماره و به طور ضمنی، روشی دیگر را که عبارت از استدلال عقلانی است گوشزد نموده است (کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، ص 528 و ص 207 همین شماره از فصلنامه) با مطالعه متون شیعی باید گفت روش استدلال عقلانی بر ضرورت وجود امام وغیبت او در صورت مواجهه با خطر نیز در زمره روشهای مورد استفاده علمای شیعه و همتراز دیگر روشهاست و باید مستقلاً مورد توجه قرار گیرد. خلاصه این استدلال چنین است: امامان دوازده تن اند، یازده تن از این امامان از دنیا رفته اند و زمین نیز هیچ گاه از حجت خالی نخواهد بود، بنابراین الزاما امام دوازدهم زنده است ولی به لحاظ خطری که او را تهدید می کند و فراهم نمودن شرایط ظهور در غیبت به سر می برد.43 در متون کلامی معاصر شیعی نیز دلیلی جدید به عنوان «دلیل علمی» بر درستی اعتقاد شیعیان به غایب بودن امام زمان خود (امام دوازدهم) مطرح شده است. پایه این دلیل علمی بررسی زمان غیبت صغرا است. به اعتقاد مشهور شیعیان، امام مهدی علیه السلام در غیبت صغرای خود که هفتاد و چهار سال به درازا انجامید ازطریق چهار سفیر و نایب خود44 با شیعیان در ارتباط بود و به وسیله آنها، پیامها و خبرهای لازم و حتی پاسخ سؤالها را در نوشته هایی که به «توقیع» معروف شده اند به شیعیان می رساند.45 این پدیده از دیده اندیشمند معاصر شیعی، شهید محمدباقر صدر یک دلیل علمی و بازگوکننده این حقیقت است که بویژه باتوجه به یکسان و آشنا بودن خط توقیعات و عدم تناقض در سخنان و عمل سفیران، نیرنگی و فریبی درکار نبوده و این اعتقاد شیعیان درست است. «لقدقیل قدیما ان حبل الکذب قصیر و منطق الحیاة یثبت ایضا انّ من المستحیل عملیا بحساب الاحتمالات ان تعیش اکذ و بة بهذاالشکل و کل هذه المدة و ضمن کل تلک العلاقات والأخذ والعطاء ثم تکسب ثقه جمیع من حولها و هکذا نعرف ان ظاهرة الغیبة الصغری یمکن ان تعتبر بمثابة تجربة علمیة لاثبات مالها من واقع موضوعی والتسلیم بالامام القائد …46. به هرحال به نظر می رسد در گزارشی کامل از شیوه های استدلال علمای شیعی، دلیل عقلی نیز باید به عنوان دلیلی مستقل به حساب آید. کولبرگ برای اثبات تأثیرپذیری اثنی عشریه از دیگر گروهها در مورد اعتقاد به غیبت، گروههای مختلف واقفی را در دوره نخستین عباسی مدافع نظریه غیبت دانسته است (کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، ص 531). اولاً مبنای این ادعا متونی است که همان گونه که ذکر شد از نظر زمان تألیف فاصله چندانی با متنهایی که اثبات کننده وجود این عقیده در میان اثنی عشریه ندارند (کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، ص 531) و نمی تواند اثبات کننده تقدم این فکر در دیگر گروهها بر اثنی عشریه باشد. از سوی دیگر، واقفی بودن بطائنی نیز، بر فرض ثبوت، نمی تواند اثبات کننده تقدم این فکر در میان واقفیه باشد. زیرا حسن بن محبوب زرّاد که او نیز مانند بطائنی معاصر امام رضا علیه السلام می باشد،47 اعتقاد به دو غیبت را در کتاب المشیخة خود مطرح کرده است48 و کولبرگ نیز خود به این موضوع اشاره نموده است. از دیگر قرائن وجود این اعتقاد در دوره های پیش از قرن چهارم، اظهار نظر ابوالحسن علی بن الحسین بن بابویه قمی (متوفی 329 ق) (پدر شیخ صدوق) در کتاب الامامة والتبصرة من الحیرة است که می گوید اخبار و روایات موجود درباره تعداد امامان و غیبت را جمع آوری کرده است. (ابن بابویه،1407، صص 142 و 145) شیخ مفید نیز در الفصول العشرة فی الغیبة با اشاره به کتابهایی از شیعیان که قبل از تولد حسن بن علی (امام یازدهم علیه السلام ) و پدر و جدّش نوشته شده، اظهار می دارد که اخبار مربوط به دو غیبت (صغرا و کبرا) در آن کتابها موجود بوده است و تحقق این دو غیبت صدق اخبار و صحت عقیده امامیه را آشکار ساخت.49 کولبرگ که خود نیز با استناد به نقل قولی از شیخ صدوق، ابن بابویه، به این موضوع اشاره نموده، برای سست کردن این ادعا به وجود حدیثی درباره یازده امام که آخرین آنها قائم است و نیز حدیثی که تنها اشاره به هفت امام دارد تمسک جست (کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، ص 532) ولی همان گونه که اشارتی رفت اولاً این احادیث به شکلهای مختلف توجیه شده است و ثانیا غیر از این احادیث، احادیث روشن دیگری در همین اصول وجود دارد (ص 54-57 همین شماره از فصلنامه) و اصولاً همین کتابها و اصول، ماده اولیه تألیف کتابهایی مانند کافی بوده است. درباره بطائنی واقفی نیز صرفنظر از اینکه معلوم نیست «حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی» نویسنده کتاب الغیبة واقفی بوده یا پدر او50 و اصولاً چنین کتابی تألیف کرده است یا نه51 و در صورت تألیف مفاد کتاب او چه بوده است،52باید توجه داشت که اولاً مهمترین ویژگی واقفه (یا واقفیه) اعتقاد به غیبت امام هفتم و قیام آینده او می باشد53 که با توجه به زمینه های پیدایش و شکل گیری آنها، این گروه یا به عمد و به طمع تصاحب اموال بازمانده از امام موسی کاظم علیه السلام (ناصری، 1409، ج 1، صص 79 -127؛ حمیری، بی تا، ص 154، طوسی، 1411، ص 63 -67) و یا از روی حسن نیت و اشتباه در تطبیق عقیده رایج و قطعی درباره امام غایب به اشتباه رفتند54 و امام هفتم را مصداق امام غایب و قائم دانستند؛ یعنی چگونگی جداشدن واقفیه از پیکره امامیه واعتقاد به غیبت امام هفتم، خود مؤید وجود اعتقاد به غیبت آخرین امام درمیان امامیه می باشد. یعنی همان طور که قبلاً سبائیه و کیسانیه دریافتن مصداق به راهی رفته بودند، واقفیه نیز به راهی جدید رفتند، بویژه که مدعای یکایک این گروهها به عنوان گروههایی منحرف از امامیه راستین در منابع قدیمی مطرح شده و مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است. (صدوق، 1363، صص 32 -37؛ مفید، بی تا، صص 12 – 13؛ طوسی، 1411، صص 192 – 228) و در درجه دوم روش کلی علمای رجال و حدیث، درصورت اثبات صداقت و وثاقت راوی، عمل به اخبار و احادیث نقل شده از شیعیان فاسدالمذهب از جمله واقفیه55 می باشد و صرف واقفی بودن راوی دلیل برعدم اعتقاد شیعیان اثنی عشریه به مفاد خبر منقول از او نیست.56

 

از جمله استدلالهای کولبرگ برای عدم قطعیت اعتقاد به دوازده امام و غیبت آخرین آنها در میان امامیههای نخستین، حتی در صورت پذیرفتن اصل اجمالی اعتقاد به این موضوع، مشخص نبودن نام این امامان در متون اولیه شیعه است (کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، صص 522 – 523). البته تنها دلیل او، ذکر نشدن نامها در این متون است (ص 522 – 523). در این باره نیز باید به دو نکته توجه کرد: اول اینکه عدم ذکر نام دلیل بر قطعی و مشخص نبودن آن نیست و چه بسیار ادله و زمینه هایی که موجب بیان نکردن و آشکار نساختن یک امر معلوم ومشخص است و بویژه در باره مهدی که قطعا چنین ملاحظاتی درباره وی وجود داشته است57 و دوم اینکه از نظر متکلمان شیعی اثنی عشری بیان نام امامان ومشخصات آنها منحصر به معرفی یکجای آنها از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه نخستین نیست و کافی است که هر امامی، امام پس از خود را با ذکر نام و دیگر مشخصات معرفی کند58 و برهمین اساس برفرض عدم ذکر دقیق و کامل نام امامان به طور یکجا در متون اولیه، به عقیده امامیه لطمه ای وارد نمی آید. به هرحال به نظر می رسد که مذکور نبودن نام امامان در متون اولیه، دلیل مناسبی بر گرایش امامیه به پذیرش اعتقاد به دوازده امام در دوره های بعد نیست. از سوی دیگر از متونی که کولبرگ به عنوان شاهدی بر قطعی و مشخص نبودن و عدم توافق امامیه برنام امام دوازدهم به آنها استناد کرده است، چنین برداشت می شود که – برخلاف برداشت کولبرگ – نام امام دوازدهم نزد امامیه معلوم بوده و آنها به عمد از ذکر آن خودداری می کرده اند.59

 

به هرحال دلیل اصلی کولبرگ بر عدم اعتقاد امامیه در دوره های نخستین خود به دوازده امام و غیبت آخرین آنها، نیافتن شواهدی روشن در این زمینه در متون اولیه است که برفرض درست بودن مقدمه این استدلال، شیوه استدلال درست به نظر نمی رسد، چرا که در باره گروهی که همه آثار آن به دست ما نرسیده و قرائن زیادی دالّ بر مخفی کاری آن و شرایط حادّ سیاسی که در آن به سر می برده دردست است، «عدم وجدان» نمی تواند دلیل بر «عدم وجود» باشد.

 

تأملی پیرامون تحلیل مؤلف از انگیزه های گرایش امامیه به این اعتقاد

 

در دو پاراگراف آخر مقاله، کولبرگ با تأکید برابهام موجود در ادله گرایش امامیه به عقیده دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام، نکاتی را با قطعیت بیشتری مطرح ساخت که خلاصه آن چنین است: امامیه با پذیرش این عقیده از یک سو جاذبه ای فکری و سیاسی برای شیعیان فراهم کردند و از سوی دیگر توانستند با نزدیک شدن به مرکز قدرت آل بویه در تقویت خویش و تضعیف اهل سنت بکوشند؛ و علمای امامیه برای انتقال به اثنی عشریه از زمینه های آماده فکری بهره بردند (کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، ص 533 – 534). درباره این تحلیل نکات زیر به نظر می رسد: اینکه دلیل غیبت امام دوازدهم حفظ جان ایشان در برابر ستم وتهدید دستگاه خلافت بوده و استمرار این غیبت نیز به دلیل آماده نبودن شرایط ظهورمی باشد، از همان آغاز در متون کلامی شیعی (قرن چهارم) مورد اشاره و تأکید قرار گرفته است.60 و نیز اینکه چنین غیبتی دارای پیامدهای روانی مثبت از نظر روحیه بخشی به شیعیان و امیدوارساختن آنها61 بود، قابل انکار نیست. برخی، حدیث منقول از امام کاظم علیه السلام را که «انّ الشیعة تربّی بالامانی منذ مأتین سنة» (نعمانی، بی تا، ص 295) به منزله تأیید امام کاظم علیه السلام براثر روانی آرزوی شیعه برای قیام قائم در تربیت آنها دانسته اند.62 و برخی دیگر نیزآرمان قیام و انقلاب مهدی علیه السلام را یک فلسفه بزرگ اجتماعی اسلامی شمرده اند که مهمترین رکن و عنصر آن خوشبینی به آینده بشریت می باشد63 و لذا صورت مطلوب انتظار نیز، انتظاری است که با این هدف سازگاری داشته باشد.64 همچنین از نظر نمی توان دور داشت که با شروع غیبت، بویژه غیبت کبرا، طبیعی می نمود فشار حکومتها بر شیعیان که ادعا می کردند امامشان در خفا به سر می برد و هیچ نشانی ازاو دردست ندارند کمتر شده باشد.65 اما اینکه علمای امامیه باحسابگری وارزیابی وضعیت جامعه و جایگاه شیعیان در آن، تصمیم به پذیرش چنین اعتقادی گرفته باشند تا از ثمرات آن بهره مند شوند،66 محل تأمل بسیار است. در درجه اول معلوم نیست ویژگیهای فکری امامیه قبل از پذیرش این اعتقاد چه بوده است و باتوجه به محوری بودن این اعتقاد در منظومه اعتقادات آنها، چگونه می توان امامیههای نخستین را از امامیههای جدید بازشناخت. ثانیا هیچ قرینه ای تاریخی گرد هم نشستن علمای امامیه وتصمیم گیری آنها را در این باره تأیید نمی کند و گرایش جدا از هم و در عین حال همزمان و هماهنگ آنان نیز بسیار دور ازذهن به نظر می رسد. ثالثا اگر این تحلیل مؤلف درست باشد، علمای شیعه چه نیازی به جعل یا پذیرش احادیثی فراوان در باره دیگر ویژگیهای امام غایب خود بویژه علایم ونشانه های ظهور او داشتند67 و در صورت پذیرفتن ادعای اخذ این احادیث از اهل سنت، دلیل تغییر و دگرگون کردن آنها چیست؟ (اخبار و احادیث مربوط به این موضوعها در متون امامیه بااحادیث موجود در متون اهل سنت تفاوتهایی دارد) از سوی دیگر اگر هدف امامیه نزدیک شدن به مرکز قدرت بود مگر قبل از روی کار آمدن آل بویه نیز نمی توانستند با تعدیل نقطه نظرهای خود، از فشار حکومت بکاهند و حتی به آن نزدیک شوند؟ همچنین امامیه برای نزدیک شدن به آل بویه چه نیازی به جعل یا پذیرش این اعتقاد داشت؟ مگر آل بویه که معلوم نیست شیعه زیدی بودند یا اثنی عشریه68 و با دستگاه خلافت سنی کنار آمده بودند69 برای امامیه، (در صورت نپذیرفتن چنین اعتقادی)، محدودیتی قائل می شدند؟ مگر نه اینکه مجالی که آل بویه برای همه فرق و مذاهب فراهم آوردند از جمله عوامل مؤثر در اوج واعتلای فرهنگ و تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری بود؟ بنابراین امامیه چه نیازی به تجدید نظر در اصول اعتقادی خود داشت؟ به نظر می رسد اعتقاد یا عدم اعتقاد به دوازده امام و مسئله غیبت، هیچ ربط و تأثیری به نوع ارتباط امامیه با آل بویه نمی تواند داشته باشد. افزون براین، با پذیرش تحلیل مؤلف محترم، چه توجیهی برای توقیعات می توان داشت؟ آیا باید آنها را جعلی دانست؟ آیا صدور توقیع نیز مانند عدد دوازده و غیبت در میان ادیان پیشین ویا فرق اسلامی مقدم بر اثنی عشریه وجود داشته و اثنی عشریه از آنها گرفته اند؟ و یا …؟ و اصولاً چرا مؤلف محترم در هیچ جای مقاله خود به «توقیعات» که جایگاهی مهم در عقیده به مهدی علیه السلام نزد اثنی عشریه دارد اشاره ای نکرده است؟ و بالاخره امامیه که به اعتراف نویسنده مقاله همواره از سوی حکومتها تحت فشار بوده (کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، ص 533 ص 212 همین شماره از فصلنامه)، چرا مانند دیگر فرق، ادعای غیبت یکی از امامان پیشین خود ر انکرد تا زودتر از فواید ونتایج آن بهره مند گردد؟ آیا در تحلیلی دقیق و همه جانبه، می توان از کنار این پرسشها به سادگی گذشت؟ به هرحال باتوجه به این پرسشهای بدون پاسخ، توجیه ارائه شده از سوی مؤلف در بیان انگیزه امامیه برای گرایش به این اعتقاد کافی به نظر نمی رسد.

 

ارزیابی چگونگی نگرش مؤلف به این موضوع

 

از بررسی و دقت در نگرش کلی نویسنده محترم به امامیه در سه قرن نخست هجری چنین برمی آید که گویی کولبرگ، امامیه را مستقل از جریانهای سیاسی – فرهنگی این سه قرن درنظر گرفته و برآن اساس چنین تحلیلی ارائه داده است. یعنی اگر ما امامیه را فرقه ای بدانیم که در خلأ می زیسته و فراز و نشیبها وتاریخ پرماجرای آن را در این سه قرن درنظر نگیریم، پذیرفتن چنین تحلیلی دشوار نخواهد بود. اما اگر شیعه امامیه را با توجه به بیش از سه قرن زندگی ویژه سیاسی و فرهنگی و در بستر حوادث این سیصد سال لحاظ کنیم، آن گاه براحتی نمی توان از دهها ابهام و سؤال چشم پوشید و این تحلیل را به دیده قبول نگریست. تقریبا همه مورخان این مدعای امامیه را پذیرفته اند که شیعه پس از شهادت علی علیه السلام ، مرحله بسیار دشوار و سختی را در زندگی سیاسی و فرهنگی خود آغاز کرد. اینکه یکی از بندهای صلح نامه امام حسن علیه السلام با معاویه، رعایت امنیت پیروان وخاندان علی علیه السلام در سرزمین اسلامی بود (طبری، 1403، ج 4، ص 125)، نشاندهنده این است که این فرقه از همان آغاز، سایه خطر و تهدیدی جدی را بر سر خود می دیده است. دانشمندان اثنی عشریه می گویند که امامان آنها که خلافت را حق خود می دانستند، در کنار مبارزه برای به دست آوردن خلافت، وظیفه خود را در تبیین معارف دینی وابلاغ احکام و وظایف مردم به آنها و هدایت معنوی، سیاسی و فرهنگی مردم واننهادند و راز مخالفت شدید دستگاه خلافت اعم از اموی یا عباسی با امامان شیعه و طرفداران آنها نیز تعارض اهداف و خواسته ها و تعالیم آنها با برنامه و روش دستگاه خلافت بوده است. طبیعی است امامان شیعه به عنوان رهبران این فرقه بیش از دیگران تحت نظارت و مورد حمله خلفا بوده باشند. این امر همواره امامان را در شرایط سختی ازنظر حفظ جان خود و فراهم آوردن پوشش لازم برای ادامه فعالیتهای سیاسی – فرهنگی قرار می داد که به اصطلاح به شرایط تقیه معروف است.70 رعایت تقیه که در مقطعی از تاریخ شیعه جزء لوازم دین شمرده شد71 در کنار تضمین امنیت امامان و پیروان آنها، به نوبه خود موجب کتمان حق، ابهامها واختلافات، همنوایی با مخالفان وبعضا کجرویهای زیادی درمیان امامیه شد.72 امامان شیعه در بسیاری از موارد باعلم به این مشکلات، به خاطر کسب منافعی والاتر وبالاتر وجلوگیری از ضربه های دستگاه خلافت بر پیکره شیعه نمی توانستند و نمی خواستند به شکل واضح، علنی و آشکار به روشنگری بپردازند. آنها همواره و به شکلهای مختلف، براصل امامت پای می فشردند و مردم را به آن توجه می دادند، ولی شئون جزئی تر وحساستر مربوط به آن مانند نام امامان، تعیین امام بعدی و حتی تعداد امامان، از جمله مهمترین مسائلی بود که در آن حتما رعایت تقیه می شد و به همین خاطر، همواره ابهاماتی در این زمینه ها وجود داشت، بویژه پس از رحلت هریک از امامان – که گفته اند همه آنها طبعا بجز امام دوازدهم از سوی دستگاه خلافت به قتل رسیده یا مسموم گشته اند-73 از آنجا که دستگاه خلافت درپی شناختن امام بعدی بود، مخفی کاری امامیه وبویژه تردیدها و اختلافات ناشی از آن بیشتر می شد. قراین بسیاری این ادعای امامیه را تأیید می کند. و اینک چند نمونه: برقی در کتاب المحاسن خود حدیثی نقل کرده است که به موجب آن وقتی عمربن مسلم از امام صادق نام ائمه را می پرسد، آن حضرت از امیرالمؤمنین تا امام باقر را نام می برد و پس از آن در برابر پرسش عمربن مسلم که درباره جانشین امام باقر علیه السلام و احتمال اینکه امام صادق علیه السلام جانشین او باشد تا چهار بار سؤال می کند، امام هربار با پاسخی سربسته ضمن ردّ نکردن این احتمال از تصریح در امامت خود سرباز می زند. (برقی، بی تا، (المحاسن)، صص 288 – 289) همچنین معروف است که امام صادق علیه السلام برای ناکام کردن منصور خلیفه عباسی از شناختن جانشین خود، امام موسی کاظم علیه السلام ، چهار یا پنج نفر – از جمله خود منصور و حاکم مدینه – را به عنوان وصی خود معرفی کرد و بدین ترتیب طرح منصور را که به حاکم مدینه دستور داده بود به منزل امام صادق علیه السلام برود و وصی امام را به قتل برساند خنثی ساخت (مفید، بی تا، ص 14) ولی در عین حال در مورد جانشین راستین خود ابهامی هرچند نه برای خواص (مجلسی، 1403، ج47، صص 343- 345؛ طبرسی، 1399، صص 286 -287) برجای نهاد. در ارشاد مفید نیز درباره آغاز امامت امام هفتم حدیثی آمده که بروشنی مخفی بودن امامت آن حضرت و دستور ایشان برای مخفی ماندن آن را اثبات می کند. (مفید، بی تا(الارشاد)، صص 213 – 215) در عیون اخبار الرضا علیه السلام ، امام کاظم علیه السلام درباره فرزندش رضا می گوید که او نباید تا چهار سال پس از مرگ هارون (متوفی 193 ق) به طور آشکار سخن بگوید.74 طبیعی است که امامیه درباره امامی که امامت خود را مخفی سازد یا تا چندین سال نتواند آشکار سخن بگوید، دچار شک و تردید شوند. در قرب الاسناد نیز آمده است که وقتی از امام رضا علیه السلام درباره جانشین او سؤال می شود، امام علیه السلام با این جمله که «هذاالذی سئلت عنه لیس هذا وقته»، از دادن پاسخی روشن ابا می کند و درعین حال در برابر تذکر سؤال کننده که می گوید برای اینکه به بلیه ای که بعد از پدرت به آن دچار شدیم، گرفتار نیاییم این سؤال را مطرح کردم، می فرماید: برامام لازم است که در موقع مقتضی حجت را برمردم نسبت به امام بعدی تمام کند (الفرض علیه … ان یحتج فی الامام من بعده بحجة معروفة مثبتة …) (حمیری، بی تا، صص 166 -167؛ صدوق،1377، ص 43؛ صدر، 1980، ص77). پس از رحلت امام رضا علیه السلام امامیه وضعیتی سخت تر از پیش را آغاز کرد، زیرا خلفا که می دانستند قائم آل محمد از این خاندان برمی خیزد، با دقتی بیشتر امامان را زیرنظر گرفتند و حتی امام دهم و امام یازدهم را برای مراقبت بیشتر به پایتخت منتقل ساختند. (سبط ابن جوزی، بی تا، ص 322؛ مفید، بی تا، (الفصول …)، صص 13 – 15؛ مجلسی، 1403، ج 50، صص 200 – 202؛ صدر، 1980، صص 101 – 102) طبیعی است در چنین شرایطی اخبار مربوط به امام دوازدهم که گفته می شد بر اندازنده حکومت ظلم و جور است، از حساسیت بیشتری برخوردار باشد. به موجب حدیثی که در غیبت نعمانی ذکر شده حتی امامان پیشین که فاصله زمانی نسبتا زیاد با ولادت و غیبت امام دوازدهم داشتند، برای رعایت مسائل امنیتی از معرفی دقیق امام دوازدهم اجتناب می کردند. به موجب این حدیث، امام باقر علیه السلام ، در برابر سؤال ابوخالد کابلی که از امام می خواهد، «قائم» را به نام معرفی کند چنین پاسخ می دهد: «سألتنی والله یا اباخالد عن سؤال مجهد و لقد سألتنی عن امر … لوکنت محدِّثا به احدا لحدَّثتک و لقد سألتنی عن امرلو اَنّ بنی فاطمة عرفوه حرصوا علی ان یقطعوه بضعة بضعة»75(نعمانی، بی تا، ص 289). این حدیث بروشنی پرهیز عمدی امام را از بیان نام قائم نشان می دهد. این مضمون در فرق الشیعه نوبختی – در معرفی امامیه پس از رحلت امام یازدهم – نیز به چشم می خورد: «ولایجوز ذکر اسمه [امام دوازدهم] ولاالسؤال عن مکانه حتی یؤمر بذلک اذهو علیه السلام مغمود خائف مستور بسترالله تعالی ولیس علینا البحث عن امره بل البحث عن ذلک و طلبه محرم لایحلّ و لایجوز، لأنَّ فی اظهار ماستر عنّا وکشفه اباحة دمه و دمائنا و فی ستر ذلک والسکوت عنه حقنهما وصیانتهما».76 تحریم بردن نام امام دوازدهم که جایگاهی خاص در احادیث مربوط به امام مهدی علیه السلام دارد77 نیز در این چارچوب مفهوم درست خود را می یابد و می توان به دلیل آن پی برد (حرّ عاملی، بی تا، ج 6، صص 485 – 492). به هرحال باتوجه به این قراین در متون امامیه و با توجه به تأیید محدودیت و فشار وارد بر شیعیان (امامیه) از سوی مورخان،78 به واقعیت نزدیک بودن هر تحلیلی درباره تاریخ و عقاید امامیه مرهون توجه دقیق به وضعیت و جایگاه آنان در جامعه اسلامی آن زمان می باشد. براین اساس شاید بتوان احتمالی جدید برای منظم شدن و ساختار یافتن نظام اعتقادی امامیه درباره دوازده امام و غیبت ارائه داد. این احتمال را در بخش بعدی بررسی می کنیم.

 

پیشنهاد یک احتمال جدید

 

باتوجه و تکیه به مطالبی که گذشت، می توان احتمالی جدید درباره ریشه ها ومراحل گسترش نظریه دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام در بین امامیه مطرح نمود. در بخشهای پیش ملاحظه شد که اولاً نظریه دوازده امام به صراحت، و نظریه غیبت به طور ضمنی و تلویحی در منابع اولیه امامیه (منابع قرن سوم) مطرح شده است و ثانیا مؤلف مقاله با اغماض از وجود چنین احادیثی، صرفا به دلیل دست نیافتن به این نظریه ها در منابعی که قسمت عمده آن از بین رفته و به دست ما نرسیده است حکم به عدم قطعیت این نظریه نزد امامیه نموده است و چنین حکمی قابل اعتماد نیست و ثالثا تحلیل او درباره انگیزه های گرایش امامیه به این نظریه بسیار سؤال برانگیز و آکنده از ابهام وبه نظر ناقص و نارسا می باشد. در بخش چهارم نیز این مسئله مطرح شد که تحلیلهای ارائه شده از سوی مؤلف محترم مقاله وقتی پذیرفتنی است که امامیه مستقل و جدا از شرایط و اوضاع سیاسی – فرهنگی سه قرن نخستین تاریخ خود مورد بررسی قرار گیرد. با تکیه براین مباحث بویژه مطالب بخش «43» که مدخل بحث فعلی ما به شمار می آید، می توان احتمالی جدید به صورت زیر مطرح ساخت: عدد دوازده (دوازده نقیب یا حواری یا …) و قیام مردی که جهان را پر از عدل و داد کند، در تمدنها و ادیان گذشته وجود داشته و لذا برای مسلمانان بی سابقه نبوده است.79 پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نیز به دستور وحی، این نظریه را که از جمله اصول و ارکان دین اسلام به شمار می رود80 در میان پیروان خود مطرح نمود.81 مسئله و مشکل اصلی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تثبیت اصل امامت در علی علیه السلام و فرزندانش بود. شاید اگر مسئله جانشینی و خلافت آن گونه که پیامبر خواسته بود انجام می شد و تضمینی کافی برای حرکت درست جامعه اسلامی پس از پیامبر به وجود می آمد، هرگز غیبت هم رخ نمی داد.83 لذا پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم تنها براین اصل که خلفا و جانشینان (برحق) من، دوازده تن از سلاله ام هستند و آخرین آنها زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد تأکید نمود.84 25 سال فاصله بین آغاز خلافت علی علیه السلام با پایان زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و پس از شش سال خلافت پرحادثه علی علیه السلام و پسرش حسن علیه السلام و حضور همه جانبه و قدرتمند بنی امیه در صحنه سیاست سرزمین اسلامی، موجب به فراموشی سپرده شدن و غفلت مردم نسبت به بخشهایی از دین از جمله اصل امامت شد.85 امامان شیعه که در شرایط تقیه به سر می بردند با تمام توان تلاش کردند تا اصل امامت را در دلها و ذهنها زنده نگاه دارند، ولی برای رعایت امنیت در موارد زیادی حتی از معرفی صریح جانشین خود اجتناب می کردند که نمونه هایی از آن در بخش پیش ذکر شد. در تمام این دوران اندیشه قیام مهدی و حتی غیبت او،86 آن چنان شیوع و مقبولیت داشت که ضمن تأثیر در جنبشهای سیاسی مذهبی،87 بعضی را به وسوسه ادعای مهدویت انداخت88 و گروهها یا افرادی از امامیه نیز به خاطر تقیه امامان خود و عدم روشنگری آشکار آنها، برخی از چهره های سیاسی – مذهبی را مصداق مهدی موعود دانستند.89 شیوع این اندیشه تا آنجا بود که حتی احادیثی درباره اینکه مهدی از فرزندان عباس، عمر و حتی بنی امیه است جعل شد (معجم احادیث الامام المهدی، 1471، ج 1، صص 163 – 164 و 191). اندیشه وقف نیز از پیامدهای این دوران است که به لحاظ معین نبودن امام جانشین، تقریبا بعد از رحلت هریک از امامان، عده ای او را همان امام غایب و قائم می دانستند و این اندیشه منحصر به واقفان برامام کاظم علیه السلام نبود (ناصری، 1409، ج 1، صص 39 -67). یاران خاص امامان نیز که یا از جانشینان ائمه بی اطلاع بودند و یا در صورت اطلاع مجاز به افشای آن نبودند، (صدوق، 1377، ص 35؛ مفید، بی تا (الارشاد)، صص 213 – 215) احادیث شامل این گونه اطلاعات را در کتابهای خود یا ذکر نمی کردند و یا به اجمال از کنار آن می گذشتند. اینکه در متون باقیمانده از عهد غیبت صغرا، این موضوع انعکاس زیاد و گسترده ای ندارد، احتمالاً به همین خاطر است. برقی (متوفی 274 یا 280 ق) که از یاران امام نهم، امام دهم و امام یازدهم بود در کتاب رجال خود، خود را فقط در زمره اصحاب امام نهم و دهم ذکر می کند (برقی، بی تا (رجال)، صص57 و 59) و از بیان رابطه خود با امام یازدهم خودداری می ورزد.90 این امر می تواند به معنای تلاش او برای کتمان و در پرده ماندن رابطه اش با امام باشد. وصف نوبختی از امامیه بخوبی نمایانگر وضعیت دلهره آور و هراس انگیز آنها در عصر غیبت صغراست (نوبختی، 1404، صص 110 – 111). تحریم نام بردن از امام غایب و مخفی نگاه داشتن ولادت و محل اختفای او حتی از بسیاری از خواص، ضمن اینکه تلاش بسیار گسترده خلیفه عباسی را برای یافتن او بی اثر ساخت، از سویی دیگر بر ابهامهای مربوط به امام دوازدهم افزود. در آن مقطع ابهام آلود، صرفنظر از قراینی که صحت ادعای امامیه را تأیید می کند، امکان جعل احادیثی در این زمینه و یا افزودن مطالبی بر کتابهای پیشین کاملاً منتفی نیست91. ورود اندیشه ها و افکار مختلف به جهان اسلام و شکوفایی فکر و تمدن اسلامی، زمینه ای مناسب برای طرح اندیشه ها و شبهات مختلف فراهم آورد. قدرت یافتن آل بویه، تنها این امکان را به امامیه داد که آنان نیز بتوانند در صحنه تضارب آرا و تبادل افکار، موجودیت علمی وفرهنگی خود در برابر شهادت مخالفان دفاع کنند. این مخالفان منحصر به معتزله نبودند،92 بلکه زیدیه (صدوق، 1363، صص 63 – 83) ملحدان(صدوق، 1363، صص87 – 88)، گروههایی مانند سبائیه، کیسانیه، ناووسیه، واقفه، محمدیه93، حشویه، خوارج، مرجئه94 و … در زمره آنها به حساب می آیند. رواج این ابهامات و شبهات که عموما مربوط به امامت و فروع آن بود بویژه در شهرهایی که از محل اقامت امامان شیعه فاصله داشتند95، پس از سه قرن زندگی مخفیانه و تحت فشار امامیه، صد درصد طبیعی می نُماید. و تلاش دانشمندان امامیه برای زدودن این ابهامات در سایه فرصت و مجالی که به آنها دست داده بود، حداکثر به مثابه منظم کردن و سازمان دهی عقاید امامیه بود، نه نوگرویدن به این عقاید. همان گونه که تلاش پیگیر اندیشمندان امامیه برای تبیین درست اصل امامت96 قطعا به معنای نوگرویدن آنها به این اصل نبود. تطور و تنوع در استدلالها ویافتن پاسخهایی جدید برای پرسشهایی تازه، لازمه هر علمی است و نفی کننده قدمت و اصالت آن علم – یا اندیشه ای مشخص – نیست و علم کلام شیعی (اثنی عشری) نیز از این قاعده مستثنا نمی باشد.97 گستردگی مباحث و شبهاتی که مثلاً مفید (متوفی 413 ق) در الفصول العشرة و یا شیخ طوسی (متوفی 460 ق) در الغیبة مطرح کرده اند در مقایسه با مسائل مطرح شده در الامامة والتبصرة، ابن بابویه (متوفی 329 ق)، کافی، کلینی (متوفی 329 ق) و الغیبة، نعمانی (متوفی نیمه قرن چهارم) نشاندهنده ریشه دارتر شدن این فکر، وسیعتر شدن دامنه مباحث آن و توانایی آن برای رویارویی با شبهات جدید می باشد98. بنابراین، احتمالی را که «کمابیش با قطعیت»99 می توان مطرح کرد این است که طرح گسترده تر اندیشه دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام در منابع قرن چهارم، امری طبیعی و بازتاب وضعیت جدید سیاسی و فرهنگی جامعه اسلامی و جایگاه امامیه در آن می باشد.

 

یادداشت

 

1 به عنوان نمونه، ر.ک: حیدر، 1971 م، مج 3، ص 386؛ ابوخلیل، 1408 ق، ص 172؛ عقاد، بی تا، ص 3؛ جندی، 1405 ق، ص 16؛ سعید، 1361 ش، ص 83 (برای اطلاع از متن ترجمه کامل این کتاب، ر.ک: سعید، 1371 ش)

 

2 به عنوان نمونه، ر.ک: جندی، 1405 ق، ص 16؛ حیدر، 1971 م، مج 3، ص377 و387؛ نیز برای آشنایی با منابعی بیشتر در این زمینه، ر.ک: حیدر، 1971م، مج 3، ص 388. برای اطلاع بیشتر در این زمینه، همچنین می توان به مقالات زیر مراجعه کرد: داوری، 1363 ش، ص57 و بعد از آن؛ رحیم لو، 1351 ش، صص 11 – 12 و 15؛ انجوی شیرازی، 1351 ش، صص 5 – 8؛ کاظم زاده ایرانشهر، 1922 م، صص 12 – 14؛ کیهان، 1351 ش، صص 13 و 55. این مقالات با استفاده از کتاب فهرست مقالات فارسی ایرج افشار شناسایی شده است.

 

3 حکیمی، 1352، ص 501 (به نقل از متن انگلیسی تاریخ ادبیات ایران، ص 418)

 

4 فاروق، 1390، ج 1، صص 218 – 224؛ صفائی، 1342، صص 14؛ طباطبائی،1367، ص 3 (مقدمه دکتر سیدحسین نصر؛ در چاپ نسبتا جدید این کتاب از سوی دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، به جای نام دکتر نصر به عنوان نویسنده مقدمه، عبارت زیر آمده است: «به قلم یکی از شاگردان استاد».)

 

5 نویسنده مقاله «تحقیق عقاید وعلوم شیعی» به استناد کتابها و مقاله های منتشر شده درباره اسلام به یکی از زبانهای غربی از سال 1943 م تا 1968 م، چنین اظهار داشته است: «تقریبا از هر 350 کتاب و مقاله [درباره اسلام] یک عدد به شیعه دوازده امامی ارتباط دارد که بسیار کمتر از نوشته هایی است که درباره شیعیان زیدی و اسماعیلی مشاهده می شود.» ر.ک: فلاطوری، 1352، ص437

 

6 به عنوان نمونه، ر.ک: صافی، بی تا(منتخب …) (مقدمه)، صص 19

 

7 به عنوان نمونه، ر.ک: مقاله "Mahdi" در EI2بویژه صص 1237 – 1238 (Bibliography)

 

8 غیر از شبهات مربوط به ضعف احادیث مربوط به مهدی در سده های چهارم و پنجم اسلامی و تلاشهای دانشمندان شیعی برای زدودن آن، شاید بتوان از ابن خلدون مغربی (متوفی 808 ق) به عنوان قدیمترین کسی که این شبهه را طرح کرده نام برد؛ ر.ک: ابن خلدون، بی تا، صص 311 – 330 (فصل فی امر الفاطمی و مایذهب الیه الناس فی شأنه و کشف الغطاء عن ذلک). و برای تفسیری در این زمینه، ر.ک.مهدی، 1352، صص 322 – 323 و نیز پاورقی مترجم همان کتاب در ص 322. برای اطلاع از دیدگاه معاصران در این زمینه، ر.ک: مقاله «مهدی – Islamic Messianism» در "The Encyclopedia of Religion"، ج 9، صص477 – 481. همچنین گفته اند اظهارنظرهای افرادی مانند کسروی، احمد امین و محب الدین الخطیب تحت تأثیر اندیشه های مستشرقان به وجود آمده است. برای اطلاع از تحلیلی در این زمینه، ر.ک: منتظر، 1403، صص 55 – 56؛ حیدر، 1971، مج 3، ص 388؛ صافی، 1389، ص107. برای بررسی ردّ ادعای ضعف این احادیث در میان شیعیان، ر.ک: عموم کتابهای روایی مربوط به این موضوع و در میان اهل سنت، برای یک بررسی فشرده، به عباد، 1402، صص437 – 495

 

9 به عنوان نمونه، ر.ک: فرای، 1368، ص 378

 

10 به عنوان نمونه، ر.ک: منتظر، 1403. (به نقل از العقیدة والشریعة، ص 93 و بویژه از: مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم هجری، ص 61) و نیز شایگان، 1371، ص 164

 

11 مانند همین مقاله مورد بحث از اتان کولبرگ

 

12 ر.ک: پسیان، 1370، صص 172 – 178؛ یادآور می گردد مهدی جانسوز مترجم کتاب مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم هجری می باشد که آن را در خرداد1317 به چاپ رساند.

 

13 به عنوان نمونه، ر.ک: منتظر، 1403. و به شکلی غیرمستقیم، صدر، 1398. با عنوان بحث حول المهدی و ترجمه های فارسی آن صدر، 1398. با عنوان امام مهدی حماسه ای از نور و صدر، بی تا، با عنوان انقلاب مهدی وپندارها

 

14 به عنوان نمونه، ر.ک: صدوق، 1363، ص67

 

15 به عنوان نمونه، ر.ک: وات، 1354، ص 585؛ طباطبائی،1367، ص 4 (مقدمه دکتر نصر)

 

16 ر.ک: فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق علیه السلام ، 1375، (ص 201-202 همین شماره از فصلنامه)

 

17 کولبرگ، 1371، ص 11؛ نسخه ای از مجموعه مقالات وی در کتابخانه مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی موجود است. یکی از برجسته ترین آثار او کتابی است با عنوان:

 

"A Medicval Muslim scholor At work: IBN TAËWUËS AND His LIBRARY"

 

این کتاب به وسیله آقایان سیدعلی قرائی و رسول جعفریان به فارسی برگردانده شده و با نام کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او از سوی کتابخانه عمومی آیة الله العظمی مرعشی نجفی چاپ شده است. ر.ک: کولبرگ، 1371

 

18 مؤلف در صفحه اول مقاله ای که تصویر آن در اختیار نگارنده این مقاله است تاریخ 21 سپتامبر1977 م را ثبت کرده است. یادآور می شود این مقاله به تاریخ فوق از سوی کولبرگ برای مرحوم دکتر عبدالهادی حائری – که در آن هنگام در دانشگاه برکلی کالیفرنیا به سر می برده – ارسال شده و مرحوم حائری، در یادداشتی کوتاه، دریافت آن را به تاریخ 11 اکتبر1977 م ثبت کرده است. در ایام اشتغال مرحوم حائری در دانشگاه فردوسی مشهد، نسخه ای از مقاله دراختیار استاد گرامی جناب آقای دکتر هادی عالم زاده قرار گرفته است و کار ترجمه و نقد وبررسی آن ازسوی حقیر نیز، رهین توصیه و رهنمودهای آقای دکتر عالم زاده می باشد.

 

19 مراد متونی است که اثنی عشریه آنها را از آنِ خود می داند. طبیعی است در زمان تألیف این متون، گروهی به نام اثنی عشریه وجود نداشت. (ص 211 همین شماره از فصلنامه)

 

20 این شانزده اصل، به طور یکجا در سال 1405 ق در قم به چاپ رسیده است.

 

21 این مجموعه نیز به طور جداگانه در سال 1408 ق در قم به چاپ رسیده است.

 

22 (ص 212 همین شماره از فصلنامه) و برای اطلاع از اصل حدیث، الاصول الستة عشر، 1405، ص 15

 

23 (ص 212 همین شماره از فصلنامه) و برای اطلاع از اصل حدیث، الاصول الستة عشر، 1405، صص 90 – 91

 

24 این ادریس حلّی، 1408، ص 62 (ما استطر فناه من جامع البزنطی)

 

25 الاصول الستة عشر، 1405، ص 15؛ جالب است که این حدیث بدون فاصله قبل از حدیث مورد استناد کولبرگ قرار گرفته است.

 

26 مقایسه کنید با صفّار قمی، 1404، ص 320

 

27 ر.ک: کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، ص 83؛ و ص 220 همین شماره از فصلنامه

 

28 کتاب المحاسن مشتمل بر یازده بخش است که هریک از آنها عنوان مستقل «کتاب» دارد مانند کتاب «الاشکال والقرائن» و … هریک از این کتابهای یازده گانه نیز (به جز کتاب العلل) از بخشهایی کوچکتر به نام «باب» تشکیل شده است.

 

29 ر.ک: صفار قمی، 1404، ص 265 و حمیری، بی تا، ص 140؛ احتمال دیگر در باره قائم در این احادیث این است که مراد امامی است که برای به دست گرفتن حکومت قیام کند. این امام، هریک از امامان ششم تا دوازدهم می توانست باشد و ائمه علیهم السلام برای زنده نگه داشتن روحیه مردم، آنها را به خروج قائم امیدوار می ساختند. این احتمال مبتنی براین فرضیه است که امامان شیعه برای به دست گرفتن حکومت، برنامه ریزی و طرحی معین داشته اند که اثبات آن نیازمند بحثی مستقل و مستوفاست.

 

30 اخیرا یکی از دانشمندان شیعی، انتساب این کتاب را به برقی (احمدبن محمد) نادرست دانسته و آن را به فرزند یا نواده او نسبت داده است. ر.ک: سبحانی، 1408، صص 66 -67 استدلالهای اقامه شده براین موضع بعضا قابل خدشه است.

 

31 این لقب بر مادر حضرت مهدی علیه السلام اطلاق می شود.

 

32 ثقفی، 1411، ص 10 و در نسخه تصحیح شده از سوی محدث ارموی، ج 1، ص 12

 

33 البته با درنظرگرفتن قسمت دوم حدیث که می گوید این دوازده نفر از وُلد رسول الله و علی هستند، این شبهه پیش می آید که شاید تعداد کل آنها با محاسبه علی علیه السلام سیزده نفر باشد، ولی صدر حدیث بروشنی برخلاف این شهادت می دهد: «الاثنی عشر الائمة من آل محمد کلهم محدث»

 

34 از آنجا که نام او بکرّات در تفسیر علی بن ابراهیم قمی (متوفی307 ق) آمده، احتمال وفات او در قرن سوم قویتر است. ر.ک: الکوفی، 1410، ص 10

 

35 2به عنوان نمونه، ر.ک: کلینی، 1388، ج 1، ص 525؛ نعمانی، بی تا، ص 115 و 162

 

36 درباره توجیهات مختلف این گفته محمدبن یحیی و نیز پاسخ محمدبن حسن، ر.ک: بحرالعلوم، 1363، ج 1، صص 341 – 343؛ خوئی، 1403، ج 2، صص 265 – 266 و مجموعه ای از نقل قولها در مقدمه برقی، بی تا (المحاسن) به تصحیح محدث ارموی، صص، ج یز. مؤلف الفوائدالرجالیة به استناد احادیث فراوانی که از برقی درباره دوازده امام علیهم السلام و امام غایب علیه السلام نقل شده، به طور قطع مراد از «حیرت» را دوره غیبت صغرا می داند نه حیرت و سردرگمی شخص برقی (بحرالعلوم، 1363، ج 1، ص 343)

 

37 به عنوان نمونه، ر.ک: نعمانی، بی تا، صص57 و67

 

38 الفیض الکاشانی، 1370، ص 220؛ مقایسه کنید با الصدوق، 1363، ص 653

 

39 عین تعبیر مؤلف؛ ر.ک: ص 214 همین شماره از فصلنامه

 

40 ر.ک: کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، صص 531 – 532 و ص 210 همین شماره از فصلنامه

 

41 به عنوان نمونه، ر.ک: توضیحات مجلسی ذیل عموم این احادیث

 

42 به عنوان نمونه، ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی، 1411، ج 1، صص 119 – 122

 

43 به عنوان نمونه، ر.ک: صدوق، 1363، صص 10 – 22؛ طوسی، 1411، صص 85 – 105؛ طبرسی، 1399، صص 386 – 392 و 436 – 446

 

44 این افراد که به نواب اربعه یا سفرای اربعه معروف اند، عبارت اند از عثمان بن سعید عمری، محمدبن عثمان عمری، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری. برای اطلاع از احوال آنها به عنوان نمونه، ر.ک: طوسی، 1411، صص 353 – 396 و در متون معاصر، صدر، 1980، صص 396 – 488؛ راسخی نجفی، 1366

 

45 به عنوان کتابی شامل همه توقیعات، ر.ک: شیرازی،1407 و برای اطلاع از محتوای این توقیعات و یک نمونه دسته بندی این توقیعات، ر.ک: رکنی، 1368، صص 69 – 111

 

46 صدر، 1398، صص 79 – 80؛ مقایسه کنید با صدر، 1398، صص 70 – 71 و نیز برای استدلالی نزدیک به این مضمون، ر.ک: رکنی، 1368، صص 6، 70 و 110 – 111

 

47 ر.ک: خوئی، 1403، ج 5، ص 89

 

48 بعضی گفته اند که کتاب المشیخة زراد، صد سال پیش از ولادت مهدی نوشته شده است؛ ر.ک: صافی، 1389، ص 104. کتاب المشیخة تا قرن دهم هجری دردست بوده و شهید ثانی (متوفی 965 ق) منتخبی از آن تنظیم نموده است؛ ر.ک: الطهرانی، بی تا، ج 22، ص 435

 

49 مفید، بی تا، ص17، مقایسه کنید با مفید، 1361، ص 56

 

50 در قرب الاسناد تنها ابن ابی حمزه مورد حمله قرار گرفته است؛ ر.ک: حمیری، بی تا، صص 153 – 154. برای بحثی مستوفا و نقل قول صاحبان رجال درباره بطائنی، ر.ک: ناصری، 1409، ج 1، صص 418 – 430

 

51 و 52 ظاهرا غیر از نجاشی کس دیگری از متقدمان از کتاب الغیبة او نام نبرده است؛ ر.ک: به این نقل قولها در ناصری 1409، ج 1، صص 418 – 430. بویژه که شیخ طوسی که در کتاب الغیبة خود در مقام نقد اندیشه های انحرافی درباره غییت است و به نقد کتاب نصرة الواقفة پرداخته (طوسی، 1411، ص 43) از کتاب بطائنی نام نبرده است. این امر می تواند به معنای وجود نداشتن چنین کتابی و یا موافق بودن مفاد آن با عقاید طوسی و به احتمالی ضعیفتر از بین رفتن کتاب در عهد طوسی باشد.

 

53 ر.ک: ناصری، 1409، ج 1، صص 28 و 100 – 101

 

54 حمیری، بی تا، صص 132 – 140؛ بویژه جمله او در پایان حدیث در ص 140

 

55 و 56 ر.ک: طوسی، 1403، ج 1، صص 349 – 351 و برای بحثی بالنسبه جامع در این زمینه، ر.ک: ناصری، 1409، ج 1، صص 176 – 184 تحت عناوین «العمل باخبار اصحاف المذاهب الفاسدة» و «الاعتماد علی روایة الواقفة دون سواهم». شیخ طوسی در آغاز الفهرست خود چنین می گوید: «اِنّ کثیرا من مصنفی اصحابنا و اصحاب الاصول ینتحلون المذاهب الفاسدة وان کانت کتبهم معتمدة» طوسی، بی تا، ص 2 و نیز ر.ک: پاورقی شماره 1، ص 2

 

57 در بخشهای بعدی، بحثی بیشتر در این زمینه خواهیم داشت.

 

58 ر.ک: کلینی، 1388، ج 1، صص 284 – 285؛ در این باب («باب الامورالتی توجب حجة الامام») را ههای کلی اثبات امامت هریک از امامان بیان شده است.

 

59 سخن نوبختی در فرق الشیعة در این زمینه چنین است: «(به نقل از امامیه) … و لایجوز ذکراسمه ولاالسؤال عن مکانه حتی یؤمربذلک اذهو – علیه السلام- مغمود خائف مستور بسترالله تعالی و لیس علینا البحث عن امره بل البحث عن ذلک و طلبه محرم لایحل و لایجوز لأنَّ فی اظهار ماسترعنا و کشفه اباحة دمه و دمائنا و فی ستر ذلک والسکوت عنه حقنهما و صیانتهما» (نوبختی، 1404، ص 110) و در المقالات والفرق نیز در این زمینه چنین می خوانیم: « … وکذلک حکی عن ابی ابراهیم (موسی بن جعفر) من منع تسمیة (القائم) مثل ماحکی عن ابیه کل ذلک تقیة و تخوفا من العدو» (اشعری، 1360، ص 105). برداشت کولبرگ از این دو متن در ص 522 متن انگلیسی و صص 13 و 14 همین مقاله آمده است. نمونه ای دیگر از برداشت کولبرگ از منابع، که به نظر نادرست می آید، نقل قول او از کتاب الغیبة نعمانی در زمینه اولاد اسماعیل می باشد که برای سهولت مقایسه، تصویر متن کتاب الغیبة نعمانی، بی تا، ص 109 و نقل قول کولبرگ در این صفحه درج می شود:

 

برداشت کولبرگ از متن الغیبة نعمانی در متن انگلیسی، صص 526 -527 چنین آمده است:

 

60 به عنوان نمونه، ر.ک: مفید، بی تا، (الفصول…)، صص 15 – 16 و مقایسه کنید با ترجمه فارسی آن مفید، 1361، صص 50 – 53؛ طوسی، 1411، صص97 – 105. در پاسخ به اینکه چرا امامان پیشین که با فشار بیشتری مواجه بوده اند غیبت کبرا نکرده اند؛ ر.ک: صدوق، 1363، صص 45 – 48.

 

 61 به عنوان نمونه، ر.ک: رکنی، 1368، صص 112 – 114 تحت عنوان: «آثار روانی و رفتاری عقیده به مصلح موعود»

 

 62 به عنوان نمونه، ر.ک: ناصری، 1409، ج 1، صص 105 – 110 تحت عنوان «امانی الشیعة فی الانتظار»

 

63 به عنوان نمونه، ر.ک: مطهری، 1398، ص57 و بعد از آن

 

 64 مطهری، 1398، صص 61 – 68 تحت عنوان «دو نوع انتظار» و به عنوان نمونه هایی دیگر، ر.ک: شریعتی، بی تا با نام فلسفه انتظار؛ صافی، بی تا، با عنوان انتظار، عامل مقاومت و حرکت؛ تاجری، بی تا، با نام انتظار، بذر انقلاب و صدر، بی تا، با نام رسالت اسلامی در عصر غیبت. احادیث مربوط به عدم توقیت ظهور را نیز می توان براین مسئله حمل کرد. به عنوان نمونه، ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام ، ج 3، ص 264

 

 65 رکنی، 1368، ص67 (به نقل از تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم)

 

 66 نویسنده مقاله «نکاتی از فهرست شیخ طوسی مربوط به دوران اولیه امامت» در این زمینه چنین اظهارنظر کرده است: «در ربع قرن یا مدتی قریب به آن بعد از درگذشت العسکری، این نقطه نظر [اعتقاد به دوازده امام و غیبت امام دوازدهم [به صورت قطعی دوازده گانه پرداخته شد و سازمان گونه واحدی به طرفداران آن داده شد. این خط مشی را منافعی چند درپی بود: امامیه می توانستند خود را از مظان درگیرشدن به تهمتهای انقلابی دور نگاه دارند و رهبری واقعی به جای آنکه به دست امام که ممکن بود کودکی بی تجربه باشد دردست شایسته ترین سیاستمداران فرقه قرار می گرفت». ر.ک: وات، 1354، ص 586

 

67 صرفا به عنوان نمونه، ر.ک: نعمانی، بی تا 30 – 32، 247 – 283، 299 -307، 311 – 316 و ص 317 به بعد؛ و نیز ر.ک: ابن حمزه 1412، صص 583 – 615

 

 68 ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، 1363، ج 1، ص 640

 

69 ر.ک: همان، صص 640 – 641

 

70 برای آشنایی با مفهوم کلی تقیه در اسلام، ر.ک: مفید، 1363، ص 115 و نیز درمیان آثار معاصر به عنوان نمونه، ر.ک: تهرانی، بی تا

 

71 «انّ التقیة دینی و دین آیاتی» و یا «لاایمان لمن لاتقیة له» (حرّ عاملی، بی تا، ج 6، ص 460).

 

 72 در این زمینه به عنوان بیانی روشن و گویا، ر.ک: ابن بابویه،1407، ص 143: «ولِمَعانی التقیة والمدافعة من الانفس اختلفت الروایات … ولولاالتقیة و الخوف ماحار احدٌ ولااختلف اثنان ولاخرج شی ء عن معالم دین الله تعالی الاّ علی کلمة لاتختلف و حرف لایشتبه.

 

73 صدوق، 1361، صص 120 – 122 و برای نقد آن، ر.ک: مفید، 1363، صص 110 – 111

 

74 صدوق،1377، ج 1، ص 26؛ مقایسه کنید با ناصری، 1409، ج 1، صص 116 -117

 

75 ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام ، 1411، ج 3، ص 229

 

76 نوبختی، 1404، ص 110؛ قبلاً هم به مناسبتی دیگر (ص 62) به این عبارت استناد شد.

 

77 به عنوان نمونه، ر.ک: کلینی، 1388، ج 1، ص 332 و بعد از آن

 

78 از جمله خود کولبرگ، (ص 212 همین شماره از فصلنامه)

 

79 به عنوان نمونه، ر.ک: به اظهارات واستنادات کولبرگ (متن انگلیسی)، 1976 م.، ص 529) و ص 208 همین شماره از فصلنامه

 

80 طبعا اعتقاد به دوازده خلیفه به رغم انعکاس در منابع اهل سنت، تنها از سوی امامیه به عنوان یک اصل دینی پذیرفته شده است. (ر.ک: طباطبائی، بی تا، صص 188 – 189)، ولی قیام مهدی از سوی همه فرق اسلامی به عنوان یک اصل مسلم دین اسلام شناخته شده است (ر.ک: الفقیه ایمانی، 1402، ج 1 و ج 2).

 

81 به اعتقاد امامیه، پیامبر در مناسبتهای مختلف از آغاز دعوت علنی خود تا زمان رحلت، براین مسئله پای فشرده است. به عنوان نمونه، ر.ک: تستری، بی تا، ج 2 به بعد

 

82 به عنوان مثال، امامیه معتقد است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در ماجرای غدیر خم اندیشناک بود که چگونه ولایت و جانشینی علی علیه السلام را به اطلاع مردم برساند و خداوند با نزول آیه67 سوره مائده، خاطر او را از خطر احتمالی آسوده ساخت. ر.ک: طبرسی، 1403، ج 2، ص 223

 

83 این احتمال مبتنی براین فرضیه است که غیبت امام دوازدهم، یک نوع تصمیم گیری، خط مشی، برنامه ریزی، واکنش سیاسی یا … از سوی امام در برابر اوضاع جامعه بود و الزاما جزء ارکان دین – بویژه قبل از وقوع – به شمار نمی آید. یعنی همان طور که نمی توان صلح امام حسن علیه السلام ، قیام وشهادت امام حسین علیه السلام ، فعالیتهای فرهنگی و آموزشی امام صادق علیه السلام ، پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا علیه السلام و خط مشی هایی از این قبیل را جزء ارکان دینی دانست و قهرا قابل پیش بینی هم نبوده – جز به عنوان پیشگویی و غیبگویی -، غیبت نیز تنها یک خط مشی سیاسی بوده است. اثبات این فرضیه نیازمند بحثی مستقل است.

 

84 برای اطلاع از احادیث منقول از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در منابع شیعی و سنی، ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی، 1411، ج 1 و 2

 

85 به عنوان نمونه، ر.ک: حمیری، بی تا، صص 132 – 133 و 152 – 154؛ ص 65-66 همین شماره از فصلنامه

 

86 ر.ک: امینی، 1354، ج 1، صص287 – 314

 

87 حسن ابراهیم حسن عقیده به مهدی را دارای اثری بزرگ در سقوط حکومت اموی می داند؛ ر.ک: حسن، 1964، ج 1، ص 335

 

88 اصبهانی، بی تا، صص 240 و 539، مقایسه کنید با مرتضی عاملی، 1409، صص67 – 70

 

89 به عنوان نمونه، ر.ک: مفید، بی تا، (الفصول …)، صص 29 – 31 و مقایسه کنید با ترجمه فارسی آن، مفید، 1361، صص 73 – 81

 

90 بحرالعلوم، 1363، ص 338 و مقایسه کنید با برقی، بی تا (المحاسن)، ص یب

 

91 شاید مراد نگارنده تقسیر بزرگ المیزان از جمله زیر، ذیل آیه 36 سوره توبه همین باشد: «اقول و قد ورد فی عدة» روایات تأویل الشهور الاثنی عشر بائمة الاثنی عشر و تأویل الاربعة الحرم بعلی امیرالمؤمنین و علی بن الحسین و علی بن موسی و علی بن محمد – علیهم السلام – و تأویل السنة برسول الله و انطباقها علی آلایه بمالها من السیاق لایخلو عن خفا» (طباطبائی، بی تا، ج 9، ص 273).

 

92 کولبرگ از مقایسه دو متن، چنین نتیجه گرفته که مخالفان اصلی و طراحان شبهه علیه امامیه، معتزله بوده اند. ر.ک: ص 524 متن انگلیسی و صص 19 همین شماره از فصلنامه

 

93 ر.ک: طوسی، 1411، صص 192 – 198

 

94 ر.ک: مفید، بی تا، (الفصول …)، صص 12 – 13

 

95 مانند نیشابور که شیخ مفید در مقدمه کمال الدین، ص 2، به آن اشاره کرده است.

 

96 کتابهای زیر در زمینه امامت همه تا پایان قرن پنجم نوشته شده اند: طبری، 1363 با عنوان دلائل الامامة؛ ابن بابویه،1407 با عنوان الامامة و التبصرة من الحیرة ؛ الامامة از شیخ صدوق (به نقل از الطهرانی، بی تا، ج 2، ص 335)؛ شریف رضی، 1406، با نام خصائص الائمة ؛ مفید، 1412 با عنوان الافصاح فی امامة امیرالمؤمنین علیه السلام ؛ مرتضی، 1410 با عنوان الشافی فی الامامة که از سوی شیخ طوسی تلخیص نیز شده است.

 

97 کولبرگ استناد امامیه به معمّران را که در متون نخستین آنها وجود ندارد، از جمله شواهد ادعای خود ذکر نموده است؛ ر.ک. ص 202 همین شماره از فصلنامه

 

98 مقایسه کنید با: امینی، 1354، صص287 – 314

 

99 تعبیر کولبرگ درمقام جمعبندی مقاله خود، ص 533 متن انگلیسی و ص 212 همین شماره از فصلنامه

 

کتابنامه:

 

آدامز، چارلز، «نقش شیخ طوسی در دگرگونی نظری علم حقوق» ترجمه محمدحسین ساکت، یادنامه کنگره هزاره شیخ طوسی، ج 3، به اهتمام محمد واعظ زاده خراسانی، بی جا، بی نا، 1354 ش ابن ادریس حلّی، ابوعبدالله محمدبن احمد (متوفی 598 ق)، النوادر أو مسطرفات السرائر، برعایة السید محمد باقر الموحد الابطحی، قم، مدرسة الامام المهدی علیه السلام، 1408 ق /1987 م ابن بابویه، علی بن الحسین (متوفی 329 ق)، الامامة والتبصرة من الحیرة، تحقیق السید محمدرضا الحسینی، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث،1407 ق ابن حمزه، عمادالدین محمدبن علی (زنده به سال 560 ق)، الثاقب فی المناقب، تحقیق بنیل رضا عَلَوان، قم، انصاریان، 1412 ق ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد (متوفی 808 ق)، المقدمة، بیروت، الاعلمی للمطبوعات، بی تا ابوخلیل، شوقی، کارل بروکلمان فی المیزان، دمشق، دارالفکر، 1408 ق /1987 م الاشعری، سعدبن عبدالله، المقالات والفرق، تحقیق محمدجواد مشکور، تهران، مرکزانتشارات علمی و فرهنگی، 1360 ش الاصبهانی، ابوالفرج (متوفی 365 ق) مقاتل الطالبیین، تحقیق السید احمد صقر، بیروت، دارالمعرفة، بی تا الاصول الستة عشر من الاصول الاولیة، قم، دارالشبستری للمطبوعات، 1405 ق افشار، ایرج، فهرست مقالات فارسی، ج 1 4، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، فرانکلین و علمی و فرهنگی، 1348 تا 1369 ش امینی، ابراهیم، «سیر تاریخی مسئله غیبت»، یادنامه کنگره هزاره شیخ طوسی، ج 3، به اهتمام محمد واعظ زاده خراسانی، صص287 314، بی جا، بی نا، 1354 ش انجوی شیرازی، «علت وجودی استشراق و مستشرق»، نگین، شماره 85، خرداد 1351 ش، صص 5 8 بحرالعلوم الطباطبائی، السید محمد المهدی (متوفی 1212 ق)، الفوائدالرجالیة (رجال بحرالعلوم)، ج 1، تحقیق محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران، مکتبة الصادق علیه السلام ، 1363 ش بدوی، عبدالرحمن، موسوعة المستشرقین، بیروت، دارالعلم للملایین، 1989 م برقی، احمدبن محمدبن خالد (متوفی 274 ق / 280 ق)، رجال برقی، تهران، دانشگاه تهران، بی تا برقی، احمدبن محمدبن خالد (متوفی 274 ق / 280 ق)، المحاسن، تصحیح سید جلال الدین حسینی ارموی، قم، دارالکتب الاسلامیة، بی تا پسیان، نجفقلی، واقعه اعلام جانسوز و ریشه های سیاسی و اجتماعی آن، تهران، مدّبر، 1370 ش تاجری، حسین، انتظار، بذر انقلاب: نگرشی عمیق برابعاد فردی و اجتماعی انتظار ظهور و نقد اتهامات وارده براین وظیفه سازنده، تهران، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، بی تا تستری، القاضی السید نورالله الحسین المرعشی (متوفی 1019 ق)، احقاق الحق و ازهاق الباطل، با تعلیقات آیة الله السید شهاب الدین المرعشی النجفی، قم، مکتبة آیة الله المرعشی، بی تا تهرانی، علی، تقیه در اسلام، مشهد، کتابفروشی جعفری، بی تا الثقفی، ابن هلال (متوفی 283 ق)، الغارات، مقدمه و تحقیق میرجلال الدین حسین ارموی (محدّث)، تهران، انجمن آثار ملّی، 1355 ش الثقفی، ابن هلال (متوفی 283 ق)، الغارات (الاستنفار والغارات)، تحقیق السید عبدالزهراء الحسینی، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1411 ق الجندی، انور، سموم الاستشراق والمستشرقین، بیروت، دارالجیل؛ القاهرة، مکتبة التراث الاسلامی، 1405 ق / 1985 م الحرالعاملی، محمدبن الحسن (متوفی 1104 ق)، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، ج 6، تصحیح عبدالرحیم الربانی الشیرازی، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، بی تا حسن، حسن ابراهیم، تاریخ الاسلام، ج 1، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، 1964 م حکیمی، محمدرضا، «400 کتاب در شناخت شیعه»، یادنامه علامه امینی، به اهتمام سیدجعفر شهیدی و محمدرضا حکیمی، صص497 568، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1352 ش حکیمی، محمدرضا، «شناخت شیعه»، شیخ آقابزرگ، صص 203 257، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی تا الحمیری القمی، ابوالعباس عبدالله بن جعفر (زنده به سال 300 ق)، قرب السناد [ویلیه الاشعثیات] ، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، بی تا حیدر، اسد، الامام الصادق علیه السلام والمذاهب الاربعة، مج 3، بیروت، دارالکتاب العربی، 1392 ق / 1971 م الخزار القمی الرازی، ابوالقاسم علی بن محمدبن علی (متوفی قرن 4 ق)، کفایة الاثر فی النص علی الائمة الاثنی عشر، تحقیق عبداللطیف الحسینی الکوه کمری الخوئی، قم، بیدار، 1401 ق الخوئی، السید ابوالقاسم، معجم الرجال، ج 2 و 5، بیروت، مدینة العلم، 1403 ق / 1983 م دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، زیرنظر سید کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 2، 1369 ش داوری، رضا، وضع کنونی تفکر در ایران، تهران، سروش، 1363 ش راسخی نجفی، عباس، نواب اربعة و عظمت مقام هریک، تهران، بی نا، 1366 ش رحیم لو، یوسف، «رویه ای از خاورشناسی وروشهای علمی آن: شرق شناسی، دانشی با ابعاد سیاسی وتجارتی»، نگین، شماره 86، تیر 1351 ش (الشریف)الرضی، ابوالحسن محمدبن الحسن (متوفی 406 ق)، خصائص الائمه علیه السلام ؛ خصائص امیرالمؤمنین علیه السلام ، تحقیق محمدهادی الامینی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1406 ق رکنی، محمدمهدی، نشانی از امام غائب: بازنگری و تحلیل توقیعات، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1368 ش السبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1408 ق / 1366 ش سبط ابن جوزی (متوفی 654 ق)، تذکرة الخواص، بیروت، مؤسسه اهل البیت، بی تا سعید، ادوارد، شرق شناشی: شرقی که آفریده غرب است. ترجمه اصغر عسکری خانقاهی و حامد فولادوند، تهران، عطائی، 1361 ش این کتاب ترجمه بخش آخر از متن کامل کتاب شرق شناسی ادوارد سعید است که ده سال زودتر از متن کامل کتاب ترجمه و منتشر شده است. سعید، ادوارد، شرق شناسی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371 ش. شایگان، داریوش، هانری کربن: آفاق تفکر معنوی در اسلام ایرانی، ترجمه باقر پرهام، تهران، مؤسسة انتشارات آگاه، 1371 ش شریعتی، علی، فلسفه انتظار (انتظار، مذهب اعتراض)، بی جا، بی نا، بی تا شیرازی، سیدحسن، کلمة الامام المهدی علیه السلام ، ترجمه سیدحسن افتخارزاده، مقابله و تکمیل حسین تاجری، تهران، آفاق،1407 ق صافی، لطف الله، انتظار، عامل مقاومت و حرکت، قم، شفق، بی تا صافی، لطف اللّه ، مع الخطیب فی خطوطه العریضة، قم، دارالقرآن الکریم، 1389 ق صافی، لطف الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر، قم، مکتبة الداوری، بی تا الصدر، محمد، تاریخ الغیبة الصغری، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1400 ق / 1980 م صدر، سیدمحمد، رسالت اسلامی در عصر غیبت، ترجمه علی علوی، تهران، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، بی تا صدر، سیدمحمدباقر، امام مهدی، حماسه ای از نور، ترجمه کتابخانه بزرگ اسلامی، تهران، مؤسسة الامام المهدی، 1398 ق صدر، سیدمحمدباقر، انقلاب مهدی و پندارها، ترجمه سیداحمد علم الهدی، تهران، یاسر، بی تا الصدر، محمدباقر، بحث حول المهدی، تصدیر و تقدیم حامد حنفی داود، تهران، مکتبة النجاح 1398 ق / 1978 م صدوق، محمدبن علی (متوفی 381 ق)، اعتقادات، ترجمه سیدمحمدعلی بن سید محمدالحسنی، تهران، نهضت زنان مسلمان 1361 ش الصدوق، محمدبن علی (متوفی 381 ق)، عیون اخبارالرضا علیه السلام ، تحقیق السیدمهدی الحسینی اللاجوردی، قم، دارالعلم،1377 ق الصدوق، محمدبن علی (متوفی 381 ق)، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، مؤسسة النشرالاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1363 ش / 1405 ق صفائی، سیداحمد، هشام بن الحکم: متکلم معروف قرن دوم هجری، تهران، دانشگاه تهران، 1342 ش الصفار القمی، ابوجعفر محمدبن الحسن بن فرّوخ (متوفی 290 ق) بصائرالدرجات، تصحیح میرزامحسن کوچه باغی التبریزی، قم، مکتبة آیة الله المرعشی، 1404 ق الطباطبائی السیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 9، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، بی تا طباطبائی، سیدمحمدحسین، شیعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین،1367 ش الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن(متوفی قرن 6 ق)، اعلام الوری با علام الهدی، تصحیح علی اکبر غفاری صفت، بیروت، دارالمعرفة، 1399 ق الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن (متوفی قرن 6 ق)، مجمع البیان، ج 2، قم، مکتبة آیة الله العظمی المرعشی النجفی، 1403 ق طبری، ابوجعفر محمدبن جریر (متوفی 310 ق)، تاریخ الامم و الملوک، ج 4، تصحیح لجنة من العلماء الاجلاء، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1403 ق / 1983 م طبری، ابوجعفر محمدبن جریر (متوفی 310 ق)، دلائل الامامة، قم، الرضی، 1363 ش الطوسی، محمدبن الحسن (متوفی 460 ق)، عُدّة الاصول، ج 1، تحقیق محمدمهدی نجف، بی جا، مؤسسة آل البیت علیهم السلام ، 1403 ق / 1983 م الطوسی، محمدبن الحسن (متوفی 460 ق)، الغیبة، تحقیق عبادالله الطهرانی، وعلی احمد ناصح، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411 ق الطوسی، محمدبن الحسن (متوفی 460 ق)، الفهرست، تصحیح، السید محمد صادق بحرالعلوم، قم، الشریف الرضی، بی تا الطهرانی، آغابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 2، 16 و 22، تحقیق احمد منزوی، نجف و تهران، بی نا، بی تا العباد، عبدالمحسن بن حمد، الرّد علی من کذّب بالاحادیث الصحیحة الواردة فی المهدی، الامام المهدی عند اهل السنة، ج 2، صص437 495، به اهتمام مهدی فقیه ایمانی، اصفهان، مکتبة امیرالمؤمنین العامة، 1402 ق العقاد، عباس محمود، مایقال عن الاسلام، القاهرة، مکتبة دارالعروبة، بی تا العقیقی، نجیب، المستشرقون، 3 ج، قاهرة، دارالمعارف، 1965 م الغفاری، علی اکبر، تاریخ تدوین الحدیث و کتابته، تلخیص مقباس الهدایة (الملحق الاول)، صص 225 242، تهران، جامعة الامام الصادق علیه السلام (با همکاری نشر صدوق) 1369 ش فاروق، عمر، العباسیون الاوائل، ج 1، بیروت، بی نا (با مساعدت جامعة بغداد)، 1390 ق فرای، ریچارد، ن، میراث باستانی ایران، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1368 ش الفقیه ایمانی، مهدی، الامام المهدی عند اهل السنة، ج 1 و 2، اصفهان، مکتبة الامام امیرالمؤمنین علیه السلام العامة، 1402 ق فلاطوری، عبدالجواد، «تحقیق عقاید و علوم شیعی»، یادنامه علامه امینی، به اهتمام سیدجعفر شهیدی و محمدرضا حکیمی، صص 432 448، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1352 ش الفیض الکاشانی، المولی محسن بن مرتضی (متوفی 1091 ق) نوادر الاخبار فی مایتعلق باصول الدین، تحقیق مهدی الانصاری القمی، تهران، مؤسسه مطالعات وتحقیاتی علمی و فرهنگی، 1370 ش کاظم زاده ایرانشهر، حسین، «شرق شناسی و غرب شناسی»، ایرانشهر، 1922 م، صص 12 14 الکلینی، محمدبن یعقوب (متوفی 329 ق)، الاصول من الکافی، ج 1، تصحیح علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1388 ق الکوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم بن فرات (متوفی قرن 3)، تحقیق محمدالکاظم، تهران، مؤسسه الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد، 1410 ق / 1990 م کولبرگ، اتان، کتابخانه ابن طاووس و احوال و آثار او، ترجمه سیدعلی قرائی و رسول جعفریان، قم، کتابخانه عمومی آیة الله العظمی مرعشی نجفی، 1371 ش کیهان، الف، «فرهنگ ملی و فانوس کشان استعمار» نگین، شماره 86، تیر 1351 ش، ص 13 و ص 55 المجلسی، العلامة محمدباقر (متوفی 1111 ق) بحارالانوار الجامعه لدرر اخبارالائمة الاطهار، ج 46 و 51 53، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403 ق / 1983 م (الشریف) المرتضی (متوفی 436 ق)، الشافی فی الامامة، 4 ج، تحقیق السید عبدالزهراء الحسینی الخطیب، المراجعة السید فاضل المیلانی، قم، اسماعیلیان، 1410 ق /1368 ش مرتضی العاملی، جعفر، «المهدیة بنظرة جدیدة»، دراسات و بحوث فی التاریخ والاسلام، ج 1، صص57 75، قم، مؤسسة النشرالاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، 1409 ق مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی علیه السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ (به ضمیمه شهید)، بی جا، صدرا، 1398 ق معجم احادیث الامام المهدی علیه السلام ، 4 ج، اشراف، علی الکورانی، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411 ق (الشیخ) المفید، محمدبن محمد (متوفی 413 ق)، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، علمیه اسلامیة، بی تا (الشیخ) المفید، محمدبن محمد (متوفی 413 ق) الافصاح فی امامة امیرالمؤمنین علیه السلام ویلیه ایمان ابی طالب، قم، مؤسسة البعثة، 1412 ق (الشیخ) المفید، محمدبن محمد (متوفی 413 ق)، تصحیح الاعتقاد بصواب الانتقاد، تقدیم و تعلیق السیدهبة الدین الشهرستانی، قم، الرضی، 1363 ش (الشیخ) المفید، محمدبن محمد (متوفی 413 ق)، 10 انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت حضرت مهدی علیه السلام ، ترجمه محمدباقر خالصی، تهران، راه امام، 1361 ش (الشیخ) المفید، محمدبن محمد (متوفی 413 ق)، الفصول العشرة فی الغیبة (به ضمیمه سه رساله دیگر)، قم، دارالکتاب، بی تا منتظر، حسین، ذهنیت مستشرقین و اصالت مهدویت، تهران، نشر آفاق، 1403 ق مهدی، محسن، فلسفه تاریخ ابن خلدون، ترجمه مجید مسعودی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1352 ش الناصری، ریاض محمد حبیب، الواقفیة: دراسة تحلیلیة، ج 1 و 2، مشهد، المؤتمرالعالمی للامام الرضا علیه السلام ، 1409 ق النعمانی، محمدبن ابراهیم (ابن ابی زینب) (متوفی قرن 4 ق)، الغیبة، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، مکتبة الصدوق، بی تا النوبختی، حسن بن موسی (متوفی 320)، فرق الشیعة، بیروت، دارالاضواء 1404 ق وات، مونتگمیری، «نکاتی از فهرست شیخ طوسی مربوط به دوران اولیه امامت»، ترجمه سیدجلال حسینی بدخشانی، یادنامه کنگره هزاره شیخ طوسی، ج 3، به اهتمام محمد واعظ زاده خراسانی، صص 576 – 588، بی جا، بی نا، 1354 ش

 

– "Islamic Messianism" Mireea Eliade (E.D.), The Encyclopedia of Religion, V. 9, PP. 477 – 481, New York, Macmilan publishing company, 1987

 

– "Mahdi" A Number of orrientalists, Encyclopedia of Islam, New Edition (EI2), V. 5, PP. 1230 – 1238, Leiden, E.J-bril, 1986

 

 

1- دانشجوی دوره دکترای رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی در دانشکده الهیات دانشگاه تهران عضو هیأت علمی و سرپرست دفتر مطالعات و تحقیقات علوم اسلامی دانشگاه امام صادق(ع)

 

منبع: فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق(ع)،سال اول، شماره 2، زمستان 1374، صص 85-51

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=19165

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب