دوشنبه, 5 آذر , 1403 برابر با Monday, 25 November , 2024
جستجو

نشست بیست و هفتم سیره پژوهی با موضوع سید بن طاووس و تاریخ نگاری امام حسین(ع) با تاکید بر لهوف، در حالی برگزار گردید که آقایان دکتر صفری و حجت الاسلام مصطفی صادقی به بررسی منابع و موضوعات مهم لهوف و تاثیر گذاری سید بن طاووس بر نویسندگان پس از خود پرداختند و پس از آن، با ورود آقایان دکتر الله اکبری و حجة الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی، نشست، شکل مباحثه و مناظره به خود گرفت. آن چه در پیش رو می خوانید مشروح این جلسه است.

 

بیست و هفتمین نشست سیره پژوهی با حضور تاریخ و سیره پژوهان در روز سه شنبه 28 آذر 92 در سالن شهید عارف الحسینی مجتمع آموزش عالی امام خمینی (ره) برگزار گردید. 

در ابتدای این جلسه آقای دکتر صفری با بیان انتخاب این موضوع بدلیل تناسب با ایام محرم، تشیع را در طول تاریخ تقسیم به دو قسم تشیع علمی امامی و تشیع امامی توده ای تقسیم کرد که شخصیت های مهمی در شکل گیری هر دو تشیع سهم داشته اند. وی تشیع علمی را تشیعی مبتنی بر کلام فقه فلسفه و علوم دیگر دانست که شیعه در رشد آن ها تاثیر داشته و از آن ها در تثبیت مبانی خودش استفاده کرده است. شخصیت هایی مانند شیخ مفید و سید مرتضی در تشیع علمی در بخش کلام، علامه حلی یا محقق حلی در بخش فقه،  خواجه نصیر الدین طوسی در بخش فلسفه این نوع تشیع، تاثیر گذار بوده اند. اما تشیع توده ای تشیعی است که در بین توده های مردم رواج دارد و اگر علما هم به برخی از آن آموزه ها اعتقاد دارند به این اعتبار است که آنان جزئی از توده های مردم اند نه به واسطه عالم بودنشان که البته انتخاب عبارت توده های مردم، بار ارزشی منفی ندارد و در مقام توصیف هستم. در این زمینه می توان از سید بن طاووس به عنوان یکی از شخصیت های تاثیر گذار در تشیع توده ای نام برد؛ بلکه از قرن هفت به بعد بزرگترین شخصیت تاثیر گذار در تشیع امامی توده ای تا کنون است و با توجه به قداست و جایگاه اجتماعی نوع تالیفاتی که داشته، توانسته است در تثبیت این نوع تشیع، سهیم باشد. 

وی با بیان این که سید، دیدگاههای علمی خاصی نسبت به برخی از علوم داشته است، افزود: سید بن طاووس، نسبت به کلام و فقه، کمی نامهربان بوده و آن ها را ترویج نمی کرده و به علوم عقلی، عنایت چندانی نداشته است. در مقابل، نسبت به برخی آموزه ها عنایت بیشتری داشته و آن ها را تثبیت کرده است. به همین خاطر در کتاب های علمی شیعه، کمتر به نام ایشان بر می خورید ولی وقتی جریان های توده ای پیش می آید، ایشان، علمدار و شخصیت مطرح هستند. اندیشه سیاسی ایشان با بحث ولایت فقیه سازگاری نداشته و با تقریب با اهل سنت نیز میانه خوبی نداشته اند. سوالی که در این جا مطرح می شود این است که چرا آقای کلبرگ که بزرگترین امامیه شناس در دوره معاصر است، چند سال از عمر خودش را صرف نوشتن کتاب «کتابخانه سید بن طاووس» می کند و بسیار موشکافانه بر روی شخصیت ایشان کار کند؟ با این که می دانیم ایشان در دانشگاهی در اسراییل مشغول به کار است. این نکاتی که عرض کردم پاسخ های ابتدایی و احتمالی بود که توانستم برای این موضوع بیابم. 

دکتر نعمت الله صفری، آثار سید بن طاووس در عرصه تاریخ نگاری عاشورا را اندک دانست و افزود: مهم ترین این آثار، کتاب لهوف است که مورد توجه محافل معتبر هم می باشد و در برخی گفته ها به عنوان معتبرترین مقتل شناخته می شود. درباره شخصیت سید بن طاووس پایان نامه هایی نوشته شده از جمله آقای لطف الله جلالی که از طلاب فاضل افغانستان هم هستند پایان نامه ای با عنوان «اندیشه های کلامی سید بن طاووس» نوشته اند. باید توجه داشت که جای کار بر روی اندیشه های تاریخی سید بن طاووس، خالی بود که جناب آقای صادقی متقبل این کار شدند و پروژه ای را در پژوهشگاه فرهنگ و علوم اسلامی بر عهده گرفتند. با توجه به مناسبتی که بود از ایشان درخواست کردیم در این باره جلسه ای را اختصاص دهند. 

در ادامه حجت الاسلام صادقی به معرفی سید بن طاووس پرداخت و گفت: ابوالقاسم رضی الدین علی بن موسی یا همان سید بن طاووس، جایگاه رفیعی در میان شیعه امامیه دارد. معنویت و زهد سید زبانزد است و در علوم مختلف مانند کلام حدیث تفسیر وارد شده ولی آثار ایشان، بیشتر در دعا و زیارت است. سید در حله در سال 589 ق بدنیا آمد. حله در آن زمان موقعیت مهمی داشته است. جدش از یک طرف به «ورام بن ابی فراس» و از طریف دیگر به شیخ طوسی می رسد. از جوانی به بغداد آمد و با دختر ناصر بن مهدی، وزیر شیعی خلیفه عباسی ازدواج کرد. خانواده او نیز اهل علم بوده اند. خاندان سید، نقیب بوده اند که البته سید تا زمان حمله مغول، نقابت را از عباسیان قبول نکرد ولی بلافاصله بعد از فتح بغداد، نقابت را از مغول ها پذیرفت. 

وی برخی کتاب های سید بن طاووس را با تسامح در اصطلاح، جزو کتاب های تاریخی دانست و در این زمینه به کتاب های فرج المهموم، لهوف، طرائف، کشف المحجة فی ثمره المهجة، اقبال الاعمال و کتاب های دعای دیگر که مطالب تاریخی در آن یافت می شود، اشاره کرد. وی انگیزه تاریخ نگاری سید را مساعدت مذهب دانست و از میان کتاب های او کتاب لهوف را تنها کتاب مستقل تاریخی معرفی کرد و افزود: سید در مقدمه لهوف می گوید این کتاب را نوشتم که زائران از داستان کربلا مطلع باشند.  

سخنران جلسه با تاکید بر این که اگر درباره لهوف بحث و نقدی هم داریم به این معنا نیست که قصد عبور از آن را داریم خاطر نشان کرد: در عین حال این کتاب یکی از کتب مورد توجه شیعیان است و از این نظر باید به آن اهمیت داد. وی با بیان این مطلب که چند سال پیش دغدغه ام این بود که این همه از شهادت طلبی امام حسین(ع) بحث می شود و مسلم می گیرند که ایشان برای شهادت رفته است تحقیق و بررسی کنم به این نکته نیز اشاره کرد که نکته ای فراتر از این مساله وجود دارد و آن اینکه باید بررسی شود که سید بن طاووس بر نویسندگان بعد از خود تا چه حد تاثیر گذار بوده است؟

نسخه های لهوف: 

قدیمی ترین نسخه لهوف مربوط به قرن نهم هجری است که با تصحیح و تحقیق آقای فارس حسون به چاپ رسیده است. 

 

منابع لهوف: 

وی با اشاره به این که سید بن طاووس در تمام لهوف، نام منبعی را نمی آورد، علت این مساله را عدم قصد جدی او در تاریخ نگاری و ثبت وقایع تاریخی دانست و افزود: سید نمی خواسته کتاب تاریخ بنویسد و در کتاب خود تنها به کلمات “قال” و یا “قال الراوی” بسنده کرده است. هرچند در جاهای دیگر به عقاب الاعمال و دلائل امامة و کتابی از محمد بن داود قمی نیز استناد کرده است. همچنین در نسخه آقای فارس حسون در پاورقی ها به منابعی مانند طبقات ابن سعد، الشافی عمر نسابة و مولد النبی مفید اشاره شده است. برخی منابع نیز وجود دارد که از آن ها نامی برده نشده ولی با بررسی بیشتر معلوم می شود که سید از آن ها نیز نقل کرده است؛ مانند فتوح ابن اعثم. مقتل خوارزمی، امالی احمد بن ابراهیم حسنی زیدی که بعدها به عنوان تیسیر المطالب چاپ شد و ارشاد شیخ مفید. 

حجت الاسلام صادقی به برخی منابع ناشناخته مورد استفاده سید اشاره کرد و به نمونه هایی در این زمینه پرداخت و گفت: در جایی از راوی، روایت معروف « ان الدعی بن الدعی قد رکزنی بین اثنتین بین السلة و الذلة و هیهات منا الذلة» را نقل می کند ولی اثبات الوصیه منسوب به مسعودی و امالی احمد بن ابراهیم حسنی دارد. بنابراین جاهایی که سید مطلبی می گوید و سندش را بیان نمی کند گاهی در منابع دیگر هست؛ هرچند متن آن با این متن چند کتاب متفاوت است. نمونه دیگری که می توان به آن اشاره کرد مخیر شدن امام حسین بین شهادت و زندگی است که ایشان سندی ذکر نمی کند اما مشابه آن را در کافی داریم. 

وی به برخی مطالب اضافه شده توسط سید در کتاب خود اشاره کرد و شهادت غلام ابوذر را به عنوان نمونه ذکر کرد که اصل آن در کتاب فتوح است ولی جزئیاتش که در لهوف آمده مبنی بر این که از امام حسین علیه السلام اجازه گرفت و اضافات دیگر، در فتوح و بلاذری نیست. وی نمونه دیگر این مورد را داستان «حنظلة بن اسعد شبامی» دانست که در تاریخ طبری نوشته «قام بین یدی الحسین فاخذ ینادی یا قوم انی یخاف علیکم» ولی سید در لهوف می گوید: «وقف بین یدی الحسین یقیه السهام و السیوف و الرمی و اخذ ینادی یا قوم… »

وی یکی از روش های سید را روش تلفیقی در انتخاب متون از منابع مختلف دانست و افزود: گاهی کاملا پیداست متنی را بصورت ترکیبی از ابومخنف، شیخ مفید، الفتوح ابن اعثم و خوارزمی ارائه می کند که یکی از این نمونه های داستان شهادت خود امام حسین علیه السلام است. 

 

تاثیر گذاری سید بر نویسندگان بعد از خود 

حجت الاسلام صادقی تاثیر گذاری سید بر دیگران که سبب شده است در نگارش کتاب های خود از مطالب او استفاده کنند در چند بخش معرفی کرد و به صورت مشروح به ذکر هر کدام از آن ها پرداخت: 

1-خطبه خط الموت: سید می گوید امام حسین در مکه این خطبه را بیان کرده است. اما در یک بررسی مشاهده می شود آن خطبه در روز عاشورا بیان شده است. سید با نقل این مطلب در مقام این نتیجه گیری است که امام حسین (ع) برای شهادت به کربلا رفته است. امالی احمد بن ابراهیم می گوید صبح عاشورا امام خطبه را خواند ولی دیگران از سید تبعیت کردند و به این مساله توجه نکردند که احمد بن ابراهیم دو قرن قبل از سید بوده است. 

2-شهادت طفل صغیر: سید نقل می کند که در دامان امام حسین(ع) به شهادت رسید و می گوید برخی گفته اند امام برای خداحافظی با آن فرزند برگشت ولی روایتی را از طرق دیگری پیدا کرده که امام برای تودیع آن طفل نیامد زیرا آن زمان جنگ و قتال بود و عقلا چنین چیزی به ذهن نمی رسد. زینب(س) آن طفل را به امام حسین(ع) داد و گفت که سه روز است آب نخورده. امام نیز او را گرفت و به سوی لشکر دشمن گرفت و گفت که این کودک را از آب سیراب کنید که با تیر از آن طفل استقبال می کنند. این چیزی است که در کتاب های دیگر نیامده است. 

3-نام بردن از هلال بن نافع: سید چنین شخصی را از لشکریان عمر سعد می داند؛ در صورتی که در لشکر عمر سعد چنین اسمی نداریم و آن چه که هست نافع بن هلال از اصحاب امام حسین(ع) و شهدای کربلا است. 

4-دواندن اسب بر پیکر امام حسین(ع): قبل از سید، ابن شهر آشوب در مناقب خود این مطلب را نقل می کند و شخص دیگری هم نقل نمی کند. البته سید از او نقل نکرده است؛ زیرا اسم افراد با هم متفاوت هستند. 

5-بازگشت سر مقدس امام حسین(ع) به کربلا: البته سید از امام سجاد(ع) به عنوان آورنده سر مقدس نامی نمی برد و تنها می گوید سر به کربلا بازگشت: «اما راس الحسین فروی انه اعید بکربلا و دفن مع جسده الشریف و کان عمل الطائفه علی هذا المعنی المشار الیه.» ایشان می گوید که نمی شود سر از جسد جدا باشد و حتما بازگشته و به جسد ملحق شده است. این نیز یکی از تاثیر گذاری های سید است که دیگران بعد از او نقل کرده اند. روایتی هم در امالی شیخ صدوق داریم که امام سجاد سر را به جسد برگردانده است اما سید از آن جا ا خذ نکرده است و ظاهرا از ترجمه مستوفی از کتاب فتوح گرفته است. البته خود سید نیز قبول دارد که اقوال مختلفی در زمینه مکان سر امام وجود دارد اما می گوید ما شیعه معتقدیم که سر به جسد ملحق شده است.

6-رفتن اهل بیت به کربلا در اربعین: اولین شخصی که این مساله را مطرح می کند سید است و دیگران از وی تاثیر گرفته اند. هرچند سید در اقبال آن را رد کرده است اما نظریه موجود در لهوف به شهرت رسید.

7-نظریه شهادت: مهم ترین مباحث مطرح شده در لهوف نظریه شهادت است که بر اساس آن امام حسین(ع) به هدف شهید شدن به سوی مقتل رفته است. یکی از مهم ترین مستند این نظریه جمله «ان الله شاء ان یراک قتیلا و ان الله شاء ان یراهن سبایا» است که محمد حنفیه به امام (ع) گفته است و تنها در کتاب لهوف یافت می شود.  این مطلب اولا در همه نسخه ها نیست؛ ثانیا راوی آن محمد بن داود قمی (عمی) مجهول است؛ ثالثا حضور محمد حنفیه در مکه ابهام دارد؛ زیرا مورخان تصریح دارند، زمانی که امام از مدینه می رود محمد را نیاورد و او در مدینه ماند. اما این مطلب که محمد به عنوان مناسک حج آمده یا نه، روایتی بر این اساس از ابن سعد وجود دارد و با توجه به عثمانی بودن ابن سعد سخت است که از او بپذیریم. اگر آن یک روایت نیز رد شود چیزی نمی ماند که محمد در مکه حضور داشته باشد و امام با او این بحث را مطرح کرده باشد. سید بگونه ای این مطلب را ذکر می کند انگار که این قصد امام در بین مردم مشهور بوده است و مردم نیز انتظار شهادت امام را می کشیدند. 

سید در جای دیگر نقل می کند علی بن الحسین(ع) به امام عرض کرد که آیا ما بر حق نیستیم؟ امام به او فرمودند: ما می رویم و هاتفی از پشت سر ما برای مرگ می آید. سید، مکان این گفت و گو را در مکانی به نام ثعلبیه دانسته که فاصله زیادی تا کوفه دارد. اما بر اساس منابع معتبر مانند ابومخنف، در قصر بنی مقاتل بوده که یک منزلی کربلاست. 

در نمونه دیگری، سید، گفتن شعر «یا دهر اف لک من خلیلی» توسط امام حسین(ع) را به تبع خوارزمی، شب ورود به کربلا می داندولی ابومخنف و بلاذری و شیخ مفید می گویند که امام، شب عاشورا چنین مطلبی را فرموده اند. 

سید در لهوف، پیشگویی های زیادی در این زمینه نقل کرده است. یکی از آن ها جریان ام الفضل است که در حضور پیامبر(ص)، امام حسین(ع) را بغل کرد و گریه کرد. پیامبر(ص) فرمود که الان ملائکه خبر دادند این بچه که گریه می کند کشته خواهد شد.

روایتی دیگر است که دو نفر، امام حسین را ملاقات می کنند به نام واقدی و زراره بن خلج. به امام گفتند که می خواهی چکار کنی؟ امام ملائکه را به آن ها نشان داد و آسمان را باز کرد و به آن ها گفت که من می توانم از این ها کمک بگیرم ولی من به دنبال مقتل خودم هستم. این جا سند نقل می کند که از دلائل الامامه طبری امامی است. اولا این دو نفر شناخته شده نیستند؛ ثانیا روایت از روایات مهم کرامتی است که باید سند و منبع آن مورد بررسی قرار گیرد؛ ثالثا امام در آخرش می فرماید: لا یرجوا منهم الا ولدی علی. در حالی که افراد دیگری هم بوده اند که باقیمانده بودند. 

 

پس از سخنان سخنران، نوبت به حضار جلسه رسید که طرح برخی مسایل و پرسش و پاسخ همراه با حواشی همراه بود که عملا جلسه را به نشست مناظره و مباحثه کشاند که مشروح آن در ادامه می آید. 

دکتر صفری: 

شما برای این مساله عنوان شهادت طلبی را بیان می کنید. یعنی دارد می رود که شهادت را بطلبد یا برایش مقدر شده است؟ یعنی آیا واقعا ثابت شده است که میان علمای شیعه قبل از سید بن طاووس کسی قائل به این نظریه نبوده است؟ 

 

حجت الاسلام صادقی: 

من ندیده ام. البته یادم هست که آقای اسفندیاری در کتاب خودش می گوید که این نظریه قبل از سید سابقه نداشته است و شاید کلمه شهادت طلبی نادرست نباشد. 

 

دکتر صفری: 

این که خدا می خواهد که تو کشته شوی و امام حسین(ع) هم به دنبال مقدرات خود می رود تفاوت می کند با زمانی که بگوییم شهادت طلبی، یعنی این که من قصد دارم بروم جلوی شمشیر دشمن که کشته شوم . آیا چنین تعبیری هست؟ 

 

حجت الاسلام صادقی: 

ممکن است تسامح کنیم و بگوییم نظریه شهادت. 

 

دکتر صفری: 

یعنی هدف شهادت است؟ 

 

حجت الاسلام صادقی: 

این طور برداشت می شود که نظر سید این است که هدف شهادت است. 

دکتر الله اکبری: 

یکی از مولفه های اعتبار یک اثر علمی بر اساس قواعد عقلی علمی و شرعی این است که نویسنده آن اثر متخصص آن رشته باشد. بر اساس روایت «من عمل علی غیر علم کان ما یفسده اکثر مما یصلح» باید به متخصص رجوع کرد؛ همانطور که شما مریض می شوید به متخصص مراجعه می کنید. مولفه دیگر اعتبار، این است که این اثر علمی تولید شده توسط متخصص مبتنی بر مصادر معتبر باشد. حال ببنیم آیا سید بن طاووس، متخصص تاریخ نگاری بوده است؟ و اگر بوده، این اثر را وقتی نوشته که این تخصص را تحصیل کرده و یا این که زمانی بوده است که هنوز به تخصص نرسیده است؟ به فرض این که متخصص بوده و تالیف کتاب در دوره تخصص نوشته شده است ، باید بررسی شود که آیا مطالب مطرح شده در آن مبتنی بر مصادر معتبر هست یا نه؟ پاسخ شما تعیین می کند که نتیجه تابع اخس مقدمات است یا نه؟ 

 

دکتر صفری: 

فرمایش شما مشخصا متعلق به زمان کنونی است و از عمر این گفته، بیشتر از ده سال نمی گذرد که کسی در تاریخ صحبت کند که تخصص در تاریخ داشته باشد. 

 

دکتر الله اکبری: 

این مطلب اختصاص به تاریخ ندارد. در هر موردی به متخصص آن مراجعه شود.

 

دکتر صفری: 

این قاعده عقلی علمی شرعی است اما در مورد این که آیا در مورد تاریخ هم صادق است یا نه؟ چنین مطلبی اخیرا کشف شده است و قبلا در طول تاریخ نبوده است. اول انقلاب از معلمین دیگر برای تدریس تاریخ نیز استفاده می شده است. در کل تاریخ نگاری، تاریخ حتی در میان اهل سنت هم نیاز به تخصص نداشته است. در بحث طبقه بندی علوم گفته ایم یکی از دلایلی که علم تاریخ رشد نکرده است این است که در طبقه بندی علوم، آن را در حد شعر و خیال و وهم و مانند آن تنزل داده اند. حتی طبری که تاریخش مشهور است به عنوان یک کار تفننی تاریخش را نوشته است. ایشان فقیه و مفسر است اما حاضر نیست بگوید که مورخ هستم. ارشاد هم به عنوان یک متخصص وارد این مقوله نشده است. در کتاب های دیگر مانند اعلام الوری متخصص به این معنا که سند یابی کند، رجال ها را ببیند، تناقض ها و موارد از این دست را ببیند نبوده است. مضافا، شدت این امر در باره مسایل مربوط به امام حسین(ع) بیشتر است. در مورد امام حسین این تصور وجود داشته که نقل این مطالب ثواب هم دارد و سید نیز می گوید من باید کتابی این چنین بنویسم که زائران استفاده کنند و تصور نمی شده که چنین کاری نیاز به تخصص دارد. 

 

دکتر الله اکبری: 

وقتی به کتاب های حدیثی و فقهی مراجعه می کنیم حتی در همان قرن پنجم وقتی به یک مساله تاریخی می رسند می گویند: «فقد اجمع اهل الاخبار و السیر» یعنی علمای مسلمان تا قرن 5 تاریخ و سیره را به عنوان تخصص قبول دارند. به همین جهت هم چیزی که بخواهند نقل کنند می گویند که اهل اخبار و سیر این گونه می گویند و بر اساس اجماع همین افراد فتوای فقهی نیز می دهند. اگر تخصص نباشد این استناد معنا ندارد که بگویند اجماع اهل اخبار. البته اگر شما به دنبال اسم تاریخ و کتابی با این نام هستید پیدا نمی کنید؛ زیرا در اصل نام تاریخ، ابداع اصحاب رجال است نه مورخین. اصحاب تاریخ را اهل اخبار می گویند. ممکن است بعد از قرن پنجم از تخصص خارج شده باشد ولی تا قبل از آن زمان هست. مواردی را بنده جمع آوری کرده ام که فقهای آن زمان به اهل تاریخ و سیر استناد می کنند. حتی نام افرادی مانند واقدی و ابومخنف را به عنوان متخصص تاریخ می آورند. این گونه نیست که شما پایه بگذارید که اصلا تاریخ را تخصص نمی دانستند. به عنوان مثال وقتی فقهای شیعه و سنی می خواهند استناد کنند به این که آیا زنی که شوهرش مرده است برای نگهداشتن عده وفات باید در همان خانه بماند یا چنین کاری لازم نیست، به عمل امام علی علیه السلام استناد می کنند که بعد از مرگ عمر، دخترش را به خانه خود آورد. این مال ده سال پیش نیست مال زمان های گذشته است.

علاوه بر این باید توجه داشت که چون فقیه نیازش در این جا بوده، به عنوان مستند استفاده کرده است و این به آن معنا نیست که در موارد دیگر تاریخ نیز چنین تخصصی نبود که اگر تخصصی نبوده پس چگونه به آن استناد می شده است؟ وجود دارد و هست و مورد استفاده هم هست. 

 

دکتر صفری: 

این کار تاریخ، قرب و منزلت داشته و به آن استناد می کرده اند. این تاوقتی بوده که تاریخ خودش ادعای استقلال نداشته و تحت یک علم بزرگتری بنام حدیث بوده است. 

 

دکتر الله اکبری: 

در منابع آن زمان می گوید اهل الاخبار و السیر، نمی گوید اهل حدیث. 

 

دکتر صفری: 

تاریخ با حدیث مرتبط بوده و تحت حدیث طبقه بندی می شود. روشی که سیره ابن هشام بکار برده روش حدیثی است که سندها را نقل می کند. از قرن پنجم به بعد دیگر تاریخ به سند توجه نداشت یا کم داشت. 

 

دکتر الله اکبری: 

در قرن دوم این گونه است. یعنی روش مورخ این نبوده که سند را ذکر کند. می گوید قالوا، کتبوا. بلاذری، واقدی و  ابومخنف این گونه بوده اند. حتی مقاتل الطالبین سند را اگر یک جا می آورد در ادامه می گوید ادغام کرده ام و یک جا گفته ام. آن جا هم که اهل حدیث به او انتقاد می کنند که چرا سند نیاوردی جواب می دهد که در اساس ، روش من با روش شما متفاوت است. شما نیاز به سند دارید من نیازی به سند ندارم. بی سند حرف نمی زنم ولی برای اطلاعات تاریخی ام سند نمی خواهم. فقیه هم که سند می آورد می خواهد فتوا صادر کند و حجت باشد ولی مورخ که نمی خواهد فتوا صادر کند. 

 

دکتر صفری: 

شاهد بر مبنای خودم این است که کلمه اخبار در کنار و یا بجای سیر و کلمه خبر در کنار و یا بجای روایت، سیره هم به معنای سنت بکار برده می شده است اما نداریم که بگویند قد اجمع اهل التاریخ. 

 

دکتر الله اکبری: 

تاریخ مال رجالیون است نه مورخان. اصلا اولین کتابی که اسم تاریخ در آن استفاده شده کتاب بخاری با نام «تاریخ الکبیر و تاریخ الصغیر» است  یعنی دارد شرح حال رجال را می نویسد. 

 

دکتر صفری: 

سوال این است که چند تا کتاب تاریخی داریم که وقتی می خواهد تاریخ خلفا را نقل کند با سندنقل کند؟ اصلا سبک تاریخی نبوده و این کار تخصص نمی خواسته است. 

 

دکتر الله اکبری: 

حرف ما هم همین است که روش تاریخی این گونه نبوده اما به این معنا نیست که تخصص نمی خواسته است. یعنی ظرافتهایی که در نقل تاریخ است چگونه تخصص نمی خواهد؟ نمونه ای را خدمتتان عرض کنم که چه خطاهای فاحشی در کتاب های حدیثی وجود داشته است؟

حجت الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی: 

با توجه به حدیثی که به آن تمسک کردند که من عمل علی غیر علم کان ما یفسده اکثر مما یصلح و تقوای فوق العاده ای که از سید سراغ داریم که از فتوا دادن و قضاوت فرار می کند به او اعتماد می کنیم و ایشان را متخصص می دانیم. 

 

دکتر الله اکبری: 

بحث ما این است که سید کتاب را در چه زمانی نوشته است؟ آن زمانی که چنین تقوایی داشته است؟

 

حجت الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی: 

ما ایشان را متخصص می دانیم و دلیلش هم این است که کتاب تاریخی دارد. همین «فرج المهموم» بهترین دلیل بر آثارتاریخی است و در آن به معرفی شخصیت هایی می پردازد که در زمینه نجوم، صاحب اثر بوده اند. در کتاب های متعددش مباحث بسیار عمیق تاریخی وجود دارد از جمله در کتاب اقبال، مهم ترین بحث را در باب مباهله در حدود 70 صفحه عرضه کرده است. دلیل دیگر، تاثیر گذاری است که این فرد در مورخین بعد از خود داشته است. البته این کتاب اشتباهاتی نیز دارد و دلیلش این است که در جوانی مشغول نوشتن این اثر شده است. متخصص بوده است و اگر متخصص نبوده وارد نمی شد به دلیل همان روایتی که شما خواندید. 

 

دکتر الله اکبری: 

از همین اشتباهات است که می فهمیم متخصص نبوده است. 

 

حجت الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی: 

یک دلیل بر تخصص یک نفر این است که دارای اثر در همان رشته باشد که ما نمونه ارائه کردیم. 

 

دکتر الله اکبری: 

من هم می توانم هزار نمونه بگویم از کسانی که کتاب نوشته اند درغیر تخصصشان. فردی تخصصش تفسیر است ولی در فقه نیز کتاب نوشته است. آیا این که در فقه کتاب نوشته، نشان دهنده تخصص اوست؟ آیا اول باید متخصص بشود و بعد کتاب بنویسد یا اول بنویسد و بعدا متخصص شود؟

 

دکتر صفری: 

درباره این که ملائکه یا جنیان بر امام عرضه شدند و درخواست کمک داشتند در منابع پیشین هم داریم. حتی در کامل الزیارات هم احتمالا داشته باشیم ولی به این صورت که یک شخص غیر معصوم غیر زاهد غیر خودساخته ای بتواند ملائکه را ببیند آن هم به اندازه ای که قابل شمارش نباشد لااقل در منابع شیعی خودمان نداریم و اشکال کلامی هم دارد. 

 

دکتر الله اکبری: 

آیا سابقه دارد جایی پیامبران و اوصیا فقط با کمک ملائکه کار سیاسی خودشان را پیش ببرند؟ 

 

دکتر صفری: 

در قرآن هم داریم. 

 

دکتر الله اکبری: 

در قرآن آمده که برای کمک آمدند یعنی خودشان هم بودند و ملائکه به کمک آن ها بودند. خدا هر کاری را از مسیر طبیعی خودش انجام دهد. 

 

حجت الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی: 

این جا هم همراه با اینها بوده اند نه این که خودشان به تنهایی کاری کنند. 

 

دکتر الله اکبری: 

متن را یک بار دیگر بخوانید. 

 

حجت الاسلام صادقی: 

نزلت الملائكة عددا لا يحصيهم الا الله عزوجل، فقال: لو لا تقارب الأشياء، و نزول الأجل لقاتلتهم بهؤلاء. 

 

دکتر الله اکبری: 

در این جا می گوید به وسیله ملائکه این کار را می کردم و نیازی به شما ندارم. 

دکتر صفری: 

من می خواهم رفع سوء تفاهم کنم. بحث آقای صادقی تاثیر گذاری بود. یعنی این که سید چه مطالبی در کتاب خود گفته اسکت که بعدها در شیعه تاثیر گذاشته و دیگران از او نقل کرده اند. بحث اولین نقل نیست؛ زیرا چه بسا منابع پیشینی بوده اند که سید از آن ها نقل نکرده و ندیده است. با توجه به حسن ظنی که نسبت به برخی از علما داریم می توانیم بگوییم که سید این مطالب را از خودش نساخته است. چون جناب سید هم مثل علامه مجلسی است. ایشان هم کتاب جمع می کرده است و در انتقال میراث شیعه نقش بسیار مهمی داشته است. 

 

حجت الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی: 

در خصوص این نقل قول ها یک نکته ای از مسلمات است. در گذشته مثل امروز شیوه علما به این شکل نبوده است که آنچه را که از جاهای دیگر نقل می کنند آدرس بدهند. مثلا ملاصدرا در اسفار را مشاهده کنیم گاهی هشت صفحه از فتوحات ابن عربی نقل می کند و اصلا آدرس نمی دهد. علما در توجیه این مساله می گویند شیوه علمای گذشته این نبوده است که آن چه را از دیگران می گیرند آدرس بدهند. اگر با آن موافق بودند عینا در اثر خود می آوردند و تلقی به قبول می کردند و به عنوان فکر خود عرضه می کردند. 

 

دکتر صفری: 

بنده با نصف حرف شما موافق هستم. اگر می خواهید شش صفحه از کسی نقل کنید مانعی ندارد ولی یک «قال» یا یک «یقال» بگویید که مشخص شود مال خودتان نیست. مثلا شیخ صدوق کل رساله ابن قبه را می آورد و می گوید که مال ابن قبه است. همین فرمایشی که می فرمایید نکته خوبی است که الان ملاصدرا به این مساله متهم شده است که دو سوم کتابش متعلق به خودش نیست. سیوطی نیز به این امر متهم شده است. شیوه عقلایی این است که اگر می خواهی نقل کنی، حداقل اشاره ای به این کنی که مال خودم نیست. اما این که توی این گونه روایات و اسناد کوچک نیازی به نقل سند ندیده اند و دأب بوده، در این قسمت با شما موافقم. 

 

دکتر الله اکبری: 

شما بیشتر از من به کتاب های فقه و اصول و حدیث احاطه دارید. چقدر از همین علما ابتدای کلام نوشته اند: قال و انتهای آن نوشته اند: انتهی موضع الحاجة. اگر رسم علما این بوده که نقل نکنند پس این چیزی که در کتاب های فقهی و اصولی دیده می شود برای چیست؟ این نشان می دهد که رسم بر این بوده است بگویند که از کجا گرفته اند. این همه مرحوم مجلسی زحمت کشید و در کتاب خود رمز گذاری کرد که هر جا می خواهد نقل کند از آن رمز استفاده کند برای چه بوده است؟ می توانست نیاورد. 

 

حجت الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی: 

کار مرحوم مجلسی فقط گردآوری بوده است و چون می خواسته آثار دیگران را جمع آوری کند که مجموعه ای از آثار علما باشد چاره ای جز این نبوده است. ولی اگر من با یک فکری موافقم و نقل می کنم ضرورتی ندارد که منبع آن رانقل کنم. 

 

دکتر الله اکبری: 

این که من و شما تلاش کنیم یک عالم را از اتهام سرقت علمی تبرئه کنیم کار ممدوح و بجایی است. اما این که بگوییم این سیره علما است و تعمیم بدهیم برای دفاع از یک نفر، جمعی را خراب کنیم. خوب نیست. 

 

حجت الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی: 

این که ما می گوییم مال قدیمی هاست و چیزی که شما می گویید مربوط به بعدی ها است. 

 

دکتر الله اکبری: 

زمان قدیمی ها چه زمانی است؟ 

 

حجت الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی: 

زمانی مثل زمان ملاصدرا. 

 

دکتر صفری: 

البته کتاب های محقق، جامع المقاصد و … نیز قبل از آن بوده است. شیخ صدوق هم رساله های دیگران را می آورده و قال می گفته است. 

 

دکتر الله اکبری: 

شما پنج قرن قبل از ملاصدرا قال و انتهی را می بینید. 

 

حجت الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی: 

مطلب دیگری که به عنوان موید به ذهنم رسید این است که بسیاری از آثاری که فقه ماثور به حساب می آید شیوه تالیفش به این شکل بوده که مطالب را از احادیث می گرفتند، سلسله حدیث راحذف می کردند و به عنوان فتوای فقهی خودشان عرضه می کردند. فقه الرضا، مقنعه صدوق و مقنعه شیخ مفید این گونه بوده اند. حالا بعضی ها ابداع خاص و سلیقه خاصی در تالیف داشتند بحث آن جداست. 

 

دکتر الله اکبری: 

در همان کتب فقهی حدیثی، محدث یا فقیه حداقل نام آن راوی که از امام می شنود را می گوید؛ هرچند بقیه سلسله سند را حذف می کند که ایرادی ندارد. چون آن حرفی که برای مخاطب اعتبار دارد حرف امام است نه حرف او. اگر بخواهد قطع کند یا نقل نکند بی اعتبار می شود. برای تضمین حرفش می گوید قال رسول الله و حداقل راوی مستقیم را می آورد. 

 

حجت الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی: 

الان در رساله های عملیه که فقهای ما فتوایی می دهند می گویند قال رسول الله؟ این رساله ها با فقه ماثور مثل فقه الرضا فرق می کند یعنی شیوه آن ها در نوشتن کتاب فقهی استفاده از روایات بوده است. 

 

دکتر الله اکبری: 

الان مراجع کنونی چقدر برای فقه الرضا اعتبار علمی قائل اند؟ 

 

حجت الاسلام و المسلمین باقری بیدهندی: 

این که چقدر اعتبار دارد بحث دیگری است. درست است که مولف آن ناشناخته است ولی در عصر خودش به عنوان یک تالیف مرجع عمل برای مردم بوده است. 

 

دکتر صفری: 

باید بین سه مقوله روایات، مقولات تاریخی و تراوشات فکری تفاوت قائل شویم. روایات از این نظر که مضمونش مورد توجه و عمل بوده و قضایای تاریخی از این جهت که نقل تاریخ است و تحلیل در آن نیست. بنابراین اشکالی نمی دیدند که بدون سند نقل کنند و از کتاب های دیگری رونویسی کنند. اما تراوشات فکری مثل کار ملاصدرا نسبت به فتوحات، چنین کاری روش نبوده که بدون نقل منبع ذکر کنند. 

به عنوان حسن ختام جلسه به برخی نکات که از بیانات آقای صادقی دریافت کردم اشاره می کنم: 

1-برخی از نوشته های اهل سنت در زمینه مقتل نگاری هستند که خود آن ها تحقیق مستقلی می طلبد و در مطالب سید نیز تاثیر گذار بوده است که یکی از آن ها کتاب مقتل خوارزمی است. خوارزمی یک خطیب سنی است. 

2-باید بر روی کتاب های امالی دقت و تحقیق بیشتری صورت گیرد؛ زیرا این کتاب ها پر از مطالب تاریخی همراه با استنادات است که روی آن کار نشده است. 

3-توجه به این نکته نیز مهم است که سبک داستان واری و سبک مسجعی که سید در کتاب خود استفاده کرده است چه مقداری در نقل دیگران تاثیر گذاشته است؟ 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=19174

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب