حجة الاسلام و المسلمین پیشوایی به این سوالات پاسخ دادند:
1- چرا درباره وفات پیامبر گاهی تعبیر شهادت هم بکار برده می شود؟
2- می گویند که پس از رحلت حضرت رسول جز اندکی از مردم همه از دین برگشتند پس ثمره 23 سال زحمت ایشان چه می شود؟ ماجرای اهل رده مربوط به چه زمانی است؟
3- مسیلمه و سجاح چه کسانی بودند و برخورد پیامبر با آن ها چه بود؟
4- لقب امین به چه معناست و چه کسی این لقب را به پیامبر داد؟
5- رسول خدا(ص) چگونه دعوت خود را از شهر مکه به شهرهای دیگر گسترش می دادند؟ آیا مساله رسالت اختصاص به مردم عرب زمان حیات ایشان داشته است؟
1- چرا درباره وفات پیامبر گاهی تعبیر شهادت هم بکار برده می شود؟
تعبیر «شهادت» درست است؛ زیرا به صراحت منابع شیعه و سنی، حضرت در اثر مسمومیت از دنیا رفتند. مرحوم شیخ طوسی در اوایل جلد شش کتاب تهذیب، زمانی که به بیان فوت حضرت می رسد می گوید مسموما از دنیا رفت.
در منابع اهل تسنن نیز به عنوان مثال، ابن هشام در کتاب السیرة النبویة در ادامه جنگ خیبر ذکر می کند که یکی از زنان باقیمانده از یهودیان شکست خورده خیبر بنام زینب، بزغاله یا گوسفند بریان شده مسموم محضر حضرت به عنوان هدیه آورد و با توجه به این که می دانست ایشان قسمت دست حیوان را بیشتر دوست دارند آن قسمت را سم بیشتری زد. زمانی که حضرت یک لقمه در دهان گذاشتند بلافاصله بیرون آوردند و فرمودند که این گوشت به من می گوید که آن را نخورم. البته وارد دهان حضرت شده بود و آن مقدار وارد بدن شد. ولی فردی بنام بشر بن براء که همراه حضرت بود خورد و مسموم شد و فوت کرد. در جریان مریضی آخر عمر حضرت، ابن هشام می گوید که ایشان در اثر بقایای آن سم به شهادت رسیدند. در آن لحظات آخر، خواهر بشر به عیادت حضرت آمد و حضرت فرمود که آن سمی که آن زن به من داد امروز رگ های قلب مرا قطع کرد. البته اگر می گوییم که رحلت کرده اند منظور این است که از دنیا رفته اند ولی در واقع ایشان شهید شده اند.
2- می گویند که پس از رحلت حضرت رسول جز اندکی از مردم همه از دین برگشتند پس ثمره 23 سال زحمت ایشان چه می شود؟ ماجرای اهل رده مربوط به چه زمانی است؟
این مساله در منابع اهل سنت وجود دارد که به جریان رده (مرتدین) مشهور شده است. نقل می کنند که بعد از رحلت پیامبر از دین بازگشتند و به حدی دامنه آن را گسترده می کنند که می گویند خدا در آن سرزمین عبادت نمی شد مگر در سه مسجد. ولی محققین تاریخ اسلام به این وسعت قبول ندارند؛ علاوه بر این که مشکل سندی هم دارد. ولی اصل این که عده ای بعد از رحلت ایشان مرتد شدند واقعیت دارد و از مسلمات تاریخ اسلام است.
تحلیل گران تاریخ اسلام معتقدند اوج مسلمانی جزیرة العرب بعد از فتح مکه و بعد از جنگ تبوک، عمدتا بعد از سال هشتم و نهم بوده است. شهر مکه فرماندهی ستاد مشترک همه مخالفان اسلام بوده است. مکه و خصوصا قریش که سقوط کرد بقیه قبایل به این نتیجه رسیدند که نمی توان در مقابل این دین ایستاد و وقتی قریش نتوانست ما دیگر چکاره هستیم؟ گروه گروه از نمایندگان طوایف آمدند مدینه و اظهار تسلیم کردند. در جنگ تبوک نیز مسلمانان مسافت 600 کیلومتری را طی کردند و به تبوک به جنگ امپراطوری روم رفتند. درست است که جنگی رخ نداد اما قدرت نمایی بزرگی کردند، خصوصا این که تعدادشان 30 هزار نفر بود.
با مشاهده چنین وضعیتی در سال نهم که سال وفود نیز نامیده شد، هیات های اعلام تسلیم و مسلمانی به مدینه سرازیر شدند. نکته این جاست، قرار بود این افراد آموزش اسلامی ببینند و دین در اعماق دل آن ها نفوذ کند ولی حدودا دو سال بعد از آن، پیامبر(ص) از دنیا رفتند و فرصتی پیش نیامد که آموزش های لازم به آن ها داده شود. شیوه رسول خدا نیز این بود که هر کسی که شهادتین را می گفت، حضرت می پذیرفت و بعدا احکام و قرآن و آموزه های دینی را با او کار می کردند.
موید دیگر این مساله بیان حضرت امیرالمومنین(ع) در بیان علت سکوت خود در جریان سقیفه است که می فرماید که این مردم تازه مسلمان شده اند و ببینند بین بزرگان اصحاب پیامبر(ص) جنگ شده، از دین برمی گردند.
بنابراین خبر فوت حضرت که منتشر شد بسیاری از این تازه مسلمانان از دین برگشتند.
از طرف دیگر، عده ای که اسمشان در تاریخ در لیست مرتدین ثبت شده است مرتد نبوده اند؛ بلکه زکات را به خلیفه جدید نپرداختند و قبیله مالک بن نویره از این قبیل موارد بوده است که ریشه تاریخی دارد. می دانیم که در جزیرة العرب و خصوصا حجاز، حکومت مرکزی وجود نداشت و مردم قبیله ای زندگی می کردند؛ پس مالیات هم به دولت مرکزی نمی دادند و می گفتند ما سختی بادیه نشینی را تحمل می کنیم ولی آقا بالاسر را تحمل نمی کنیم؛ یعنی شهرنشینی را آقابالا سر می دانستند.
پیامبر(ص) که مبعوث شد زکات و بعضی از برنامه های اجتماعی در مدینه واجب شد. زکات که واجب شد برای این ها گران شد. کسانی که ایمان عمیق داشتند زکات پرداختند ولی این مساله در ذهنشان بود. رسول خدا(ص) که فوت کردند قبیله مالک بن نویره که طرفدار امیرالمومنین(ع) بودند و این زمینه را داشتند و زمانی که شنیدند خلافت به امام علی(ع) نرسید به ابوبکر زکات ندادند و بین فقرای خود تقسیم کردند. درکتب تاریخی این موارد نیز در کنار مرتدین قرار داده شدند.
3- مسیلمه و سجاح چه کسانی بودند و برخورد پیامبر با آن ها چه بود؟
در اواخر عمر حضرت رسول(ص) عده ای مانند این دو نفر پیدا شدند و ادعای نبوت کردند. این ها کتاب، تعلیمات و معجزه نداشتند و هیچ یک از پیامبران قبلی از بعثت آن ها خبر نداده بود بلکه مجموع شواهد نشان می دهد که جاه طلب بوده اند. به تعبیر یکی از محققان، زمانی که رسول خدا(ص) در مکه بودند کسی ادعای نبوت نکرد. وقتی به مدینه هجرت کردند به تدریج زمینه فراهم شد و کم کم قدرت بیشتر شد و حکومت تشکیل شد. یک عده دیدند که ایشان از دین شروع کرد و به دولت رسید گفتند ما هم از نبوت شروع می کنیم تا به قدرت برسیم.
سجاح با مسیلمه از هم می ترسیدند و قرار شد که مذاکره کنند. با دو لشکر به هم رسیدند و در یک خیمه با هم توافق کردند و ازدواج کردند؛ اصطلاحا ائتلاف کردند. پرسیدند: مهریه چه شد؟ این ها فکر مهریه را نکرده بودند. گفتند: مهر ما این بود که نماز صبح را برداشتیم. این حرکت آن ها به نشانه ضدیت با اسلام بود. در زمان ابوبکر سرکوب شدند. سجاح فرار کرد و سرنوشت او معلوم نشد.
4- لقب امین به چه معناست و چه کسی این لقب را به پیامبر داد؟
لقب امین از امانت است و مردم مکه پیامبر(ص) را فردی امین، راستگو و صدیق می دانستند و امانت های خود را به ایشان می سپردند. معروف است وقتی رسول خدا(ص) خواستند هجرت کنند، به امام علی(ع) گفتند که در جای من بخواب و وقتی رفتم امانت های مردم را به صاحبانشان برگردان. لقب امین به صورت خودجوش و از طرف افکار عمومی به حضرت داده شد.
نکته مهم این جا است، قریش که از کاه، کوهی می ساختند یک ایراد نتوانستند به صداقت و امانتداری ایشان بگیرند و از این که اولین ایمان آورندگان به ایشان، اهل خانه شان بودند، می توان پی برد که شخصیت ایشان تا چه حد والا بوده است. طبیعی است که کسی که دارای مشکلات اخلاقی است اولین کسانی که این مورد را متوجه می شوند خانواده او هستند.
5- رسول خدا(ص) چگونه دعوت خود را از شهر مکه به شهرهای دیگر گسترش می دادند؟ آیا مساله رسالت اختصاص به مردم عرب زمان حیات ایشان داشته است؟
این مساله در آن زمان مطرح نبوده و در زمان ما بعضی از مستشرقان و مشخصا گلدزیهر مجارستانی این شبهه را مطرح کرده اند. این شخص، فردی بسیار خبیث نسبت به اسلام بوده و کتابی بنام مجموعه بررسی های اسلامی نوشته که اگر کسی آن را بخواند در ظاهر تاریخ اسلام می خواند ولی خط به خط آن شبهه است. او می گوید: فراگیری و عمومیت رسالت محمد، بعدها بوجود آمد و اصول تعلیمات نخستین او، بیش از نیاز بعضی از عرب زمان حیات او نبود. ظاهر این کلام برای کسانی که به تاریخ اسلام مسلط نیستند فریبنده است ولی جواب آن این است که درست است که خودش عرب بود ولی دینش جهانی بود. یک دلیلش این بود که مخاطبان قرآن در هیچ جا قریش یا عرب نیستند. سراسر مخاطبین قرآن ناس است و اطلاق مردم می شود. و جاهایی هم که مومنین است با عبارت یا ایها الذین آمنوا بیان می کند و حتی در بعضی جاها مانند سوره الرحمن مخاطبین قرآن، جن و انس هستند.
در سوره های مکی یعنی قبل از اینکه امکان گسترش وجود داشته باشد تعلیمات اسلام، جهانی اعلام شده است؛ البته حضرت، پس از صلح حدیبیه دعوت جهانی خود را به اجرا گذاشت ولی به این معنا نیست که تا آن زمان به فکر نیفتاده بود بلکه از اول برنامه این بوده است. در این زمینه به برخی آیات مکی اشاره می کنیم: 1- قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا. اعراف/158 2-ما ارسلناک الا کافه للناس بشیرا و نذیرا. سبا/28 3-و ما هو الا ذکر للعالمین. هو یا به رسول برگردد یا به قرآن. قلم/52 4-ان هو الا ذکر و قرآن مبین لینذر من کان حیا. یس/69 و 70 5- هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله. بر همه دینها پیروز شود. توبه/33 6-و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین. انبیا/107
در مورد چگونگی گسترش دعوت، باید گفت که ایشان از مکه دعوت را شروع کرد و پیروان اسلام به اهل مکه محدود می شد. سرانجام قریش، تصمیم گرفتند که حضرت را ترور کنند و چون آوازه حضرت به یثرب رسیده بود، اهل یثرب طی سه دیدار به خدمت پیامبر(ص) آمدند و تعهد کردند که اگر به مدینه بیایید ما مثل زنان و فرزندانمان از شما دفاع می کنیم. این پیمان، مقدمات هجرت را فراهم کرد. به مدینه که رفتند به فضای آزاد دست پیدا کردند و دست قریش کوتاه شد. البته حمله های نظامی صورت گرفت ولی مجموعا آزادی عمل پیدا کردند و کم کم قبایل اطراف مسلمان شدند. بنابراین هجرت به مدینه یک نقطه عطف در اسلام بود.
متن برنامه های تاریخی رادیو معارف