پیغمبر وارد مدینه شد تا این نظام را سرِ پا و کامل کند و آن را براى ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد تا هر کسى در هر جاى تاریخ توانست، مثل آن را به وجود آورد و در دلها شوق ایجاد کند تا انسانها به سوى چنان جامعهاى بروند.
بیانات رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه درباره زندگی سیاسی پیامبر اکرم(ص) را ارائه کرده است که به شرح ذیل است:
دوره مدینه، فصل دوم دوران بیستوسه ساله رسالت پیغمبر است. سیزده سال در مکه، فصل اوّل بود – که مقدمه فصل دوم محسوب مىشود – و تقریباً ده سال هم دوران مدینه پیغمبر است که دوران شالودهریزى نظام اسلامى و ساختن یک الگو و نمونه از حاکمیّت اسلام براى همه زمانها و دورانهاى تاریخ انسان و همه مکانهاست. البته این الگو، یک الگوى کامل است و مثل آن را دیگر در هیچ دورانى سراغ نداریم؛ لیکن با نگاه به این الگوى کامل، مىشود شاخصها را شناخت. این شاخصها براى افراد بشر و مسلمانها علامتهایى است که باید به وسیله آنها نسبت به نظامها و انسانها قضاوت کنند. هدف پیغمبر از هجرت به مدینه این بود که با محیط ظالمانه و طاغوتى و فاسد سیاسى و اقتصادى و اجتماعىاى که آن روز در سرتاسر دنیا حاکم بود، مبارزه کند و هدف، فقط مبارزه با کفّار مکه نبود؛ مسئله، مسئله جهانى بود. پیامبر اکرم این هدف را دنبال مىکرد که هرجا زمینه مساعد بود، بذر اندیشه و عقیده را بپاشد؛ با این امید که در زمان مساعد، این بذر سبز خواهد شد. هدف این بود که پیام آزادى و بیدارى و خوشبختى انسان به همه دلها برسد. این جز با ایجاد یک نظام نمونه و الگو امکانپذیر نبود؛ لذا پیغمبر به مدینه آمد تا این نظام نمونه را به وجود آورد. اینکه چقدر بتوانند آن را ادامه دهند و بعدیها چقدر بتوانند خودشان را به آن نزدیک کنند، بسته به همّت آنهاست. پیغمبر نمونه را مىسازد و به همه بشریت و تاریخ ارائه مىکند.
پیغمبر وارد مدینه شد تا این نظام را سرِ پا و کامل کند و آن را براى ابد در تاریخ، به عنوان نمونه بگذارد تا هر کسى در هر جاى تاریخ – از بعد از زمان خودش تا قیامت – توانست، مثل آن را به وجود آورد و در دلها شوق ایجاد کند تا انسانها به سوى چنان جامعهاى بروند. البته ایجاد چنین نظامى، به پایههاى اعتقادى و انسانى احتیاج دارد. اوّل باید عقاید و اندیشههاى صحیحى وجود داشته باشد تا این نظام بر پایه آن افکار بنا شود. پیغمبر این اندیشهها و افکار را در قالب کلمه توحید و عزّت انسان و بقیه معارف اسلامى در دوران سیزده سال مکه تبیین کرده بود؛ بعد هم در مدینه و در تمام آنات و لحظات تا دم مرگ، دائماً این افکار و این معارف بلند را – که پایههاى این نظامند – به این و آن تفهیم کرد و تعلیم داد. دوم، پایهها و ستونهاى انسانى لازم است تا این بنا بر دوش آنها قرار گیرد – چون نظام اسلامى قائم به فرد نیست – پیغمبر بسیارى از این ستونها را هم در مکه به وجود آورده و آماده کرده بود. یک عدّه، صحابه بزرگوار پیغمبر بودند – با اختلاف مرتبهاى که داشتند – اینها معلول و محصول تلاش و مجاهدت دوران سخت سیزدهساله مکه بودند. یک عدّه هم کسانى بودند که قبل از هجرت پیغمبر، در یثرب با پیام پیغمبر به وجود آمده بودند؛ از قبیل سعدبنمعاذها و ابىایّوبها و دیگران. بعد هم که پیغمبر آمد، از لحظه ورود، انسانسازى را شروع کرد و روزبهروز مدیران لایق، انسانهاى بزرگ، شجاع، با گذشت، با ایمان، قوى و بامعرفت به عنوان ستونهاى مستحکم این بناى شامخ و رفیع، وارد مدینه شدند. هجرت پیغمبر به مدینه – که قبل از ورود پیامبر به این شهر، یثرب نامیده مىشد و بعد از آمدن آن حضرت، مدینةالنّبى نام گرفت – مثل نسیم خوش بهارى بود که در فضاى این شهر پیچید و همه احساس کردند کأنّه گشایشى بهوجود آمده است؛ لذا دلها متوجّه و بیدار شد. وقتى که مردم شنیدند پیغمبر وارد قُبا شده است – قُبا نزدیک مدینه است و آن حضرت پانزده روز در آنجا ماند – شوق دیدن ایشان روزبهروز در دل مردم مدینه بیشتر مىشد. بعضى از مردم به قُبا مىرفتند و پیغمبر را زیارت مىکردند و برمىگشتند؛ عدّهاى هم در مدینه منتظر بودند تا ایشان بیاید. بعد که پیغمبر وارد مدینه شد، این شوق و این نسیم لطیف و ملایم، به توفانى در دلهاى مردم تبدیل شد و دلها را عوض کرد. ناگهان احساس کردند که عقاید و عواطف و وابستگیهاى قبایلى و تعصّبات آنها، در چهره و رفتار و سخن این مرد محو شده است و با دروازه جدیدى به سوى حقایق عالم آفرینش و معارف اخلاقى آشنا شدهاند. همین توفان بود که اوّل در دلها انقلاب ایجاد کرد؛ بعد به اطراف مدینه گسترش پیدا کرد؛ سپس دژ طبیعى مکه را تسخیر کرد و سرانجام به راههاى دور قدم گذاشت و تا اعماق دو امپراتورى و کشور بزرگِ آن روز پیش رفت؛ و هرجا رفت، دلها را تکان داد و در درون انسانها انقلاب به وجود آورد. مسلمانان در صدر اسلام، ایران و روم را با نیروى ایمان فتح کردند. ملتهاى مورد هجوم هم به مجردى که اینها را مىدیدند، در دلهایشان نیز این ایمان به وجود مىآمد. شمشیر براى این بود که مانعها و سرکردههاى زر و زورمدار را از سر راه بردارد؛ والّا توده مردم، همه جا همان توفان را دریافت کرده بودند و دو امپراتورى عظیم در آن روزگار – یعنى روم و ایران – تا اعماقِ خودشان جزو نظام و کشور اسلامى شده بودند. همه اینها چهل سال طول کشید؛ ده سالش در زمان پیغمبر بود؛ سى سال هم بعد از پیغمبر.
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران / 28 اردیبهشت 1380