دوشنبه, 5 آذر , 1403 برابر با Monday, 25 November , 2024
جستجو

حجة الاسلام و المسلمین دکتر محسن الویری روز پنج شنبه 8 خرداد 1393 در برنامه طلوع دانش رادیو معارف به بررسی رابطه علم تاریخ و فهم قرآن پرداخت و گزاره های تاریخی قرآن را حاکم بر گزاره های تاریخی دیگر دانست و با تحلیل سطوح سه گانه تحلیل تاریخی، بررسی حرکت تاریخ بشریت را به عنوان سطح سوم و یکی از سطوح مورد نظر قرآن در بیان گزاره های تاریخی معرفی کرد.

برای این که بتوانیم از قرآن در بحث های تاریخی استفاده کنیم دو ملاک وجود دارد:

1-    برخی می گویند: هرچند گزاره های تاریخی قرآن، وحیانی هستند اما این گونه نیست که نتوان به آن ارجاع داد. کسانی که با این عقیده مخالفند می گویند در صورتی می توان به این گزاره ها ارجاع داد که بتوان آن را تعدیل یا رد کرد و با توجه به این که نمی توانیم از گزاره های قرآنی دست بکشیم ارجاع دادن به آن نیز ممکن نیست.

2-    در مقام تعارض گزاره های تاریخی قرآن با دیگر داده های تاریخی، بخاطر اعتقادی کلامی که داریم، گزاره های قرآنی را مقدم می داریم؛ هرچند گزاره تاریخی بر خلاف آن باشد.

سوال: می دانیم که کسانی هستند درباره تاریخ اسلام بحث کرده اند ولی مسلمان نیستند. آیا این ها به قرآن ارجاع می دهند؟

آن ها به حد گسترده ای استفاده می کنند و راحت آن را رد می کنند و به گزاره های قرآنی به عنوان سند نگاه می کنند. برخی از آن ها، قرآن را سخن پیامبر تلقی می کنند و همه آن ها از این جهت نگرانی ندارند. ولی ما معتقدیم که گزاره های قرآنی حاکم بر دیگر گزاره ها است.

با این دو مبنا نمونه هایی حاکی از نیازمندی علم تاریخ به قرآن است را ذکر می کنم. اخبار قرآنی شامل پیامبران پیشینی، پیامبر اعظم (ص) و اخبار ناظر به آینده است. درباره مواردی که مربوط به پیامبر اکرم (ص) می شود می توان به پیروزی غیر متعارف مسلمانان در غزوه بدر اشاره کرد. همه می دانند تعداد یاران پیامبر 313 نفر بودند و از میان آن ها 70 نفر پیاده و عده ای با چوبدستی آمده بودند. این وضعیت در برابر نهصد و اندی مشرک مکه تا بن دندان مسلح بود که در این جنگ، پیروز میدان، مسلمانان بودند. 

در تحلیل تاریخی به عنوان مورخ، ادله ای را می توان از قوت اراده مسلمانان و کم انگاری آنان از سوی مشرکان اقامه کرد. در فهم کامل برای این مساله به عنوان مورخی که با شواهد عینی سرو کار دارد  نتیجه ای بیش از این بدست نمی آید و چنین تفسیری انسان را قانع نمی کند. به عنوان مثال، شخص معارض می تواند استدلال کند که مگر اخلاص امام حسین (ص) کمتر از آن ها بود که پیروز نشد.

قرآن، در این جا گزاره ای را مطرح می کند که در گزاره های تاریخی نمی توان به آن رسید. خداوند متعال در آیه نهم سوره انفال می فرماید: «إِذْ تَسْتَغيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِكَةِ مُرْدِفين‏» یعنی: (به خاطر بياوريد) زمانى را (كه از شدت ناراحتى در ميدان بدر،) از پروردگارتان كمك مى‏خواستيد؛ و او خواسته شما را پذيرفت (و گفت): من شما را با يكهزار از فرشتگان، كه پشت سر هم فرود مى‏آيند، يارى مى‏كنم.

این نکته را مورخ نمی تواند بفهمد. در مقام تحلیل غزوه بدر می توان گفت که عنایت خاصه خداوند به این صورت که هزار فرشته به ردیف فرستاد، عامل پیروزی مسلمانان شد. این گزاره می تواند به فهم گزاره تاریخی کمک کند.

در آیه 12 همان سوره می فرماید: «إِذْ يُوحي‏ رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا سَأُلْقي‏ في‏ قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنان‏» یعنی: و (به ياد آر) موقعى را كه پروردگارت به فرشتگان وحى كرد: «من با شما هستم؛ كسانى را كه ايمان آورده‏اند، ثابت قدم داريد! بزودى در دلهاى كافران ترس و وحشت مى‏افكنم؛ ضربه‏ها را بر بالاتر از گردن (بر سرهاى دشمنان) فرود آريد! و همه انگشتانشان را قطع كنيد!

یک مورخ ثابت قدم بودن را می تواند بفهمد ولی انداختن رعب در دل کفار برای او قابل فهم نیست. این مساله فهم همه جانبه می خواهد و معیار آن رابطه ایمانی و توکل به خداوند است و قرآن به صراحت از آن به عنوان عامل پیروزی یاد می کند.

نکته دیگری که کلی تر است و به بحث بینش ها و مبانی فهم تاریخ برمی گردد که شاید به میزان و اندازه مورد قبلی محسوس نباشد این است که مثلا یک رویداد تاریخی در پرتو حق و باطل باید فهم شود. شاید این مساله توسط مورخ به عنوان نیاز احساس نشود. در یک نگاه دین محور به دانش های مختلف از جمله تاریخ، می بینیم که برای تحلیل تاریخی به چیزهایی احتیاج است که قران در آن مساله سخن گفته است. از همین که می خواهیم وارد فضای تحلیلی شویم، می بینیم که دست ها آن قدر پر نیست که به یافته های بیشتری بتوان اعتماد کرد. در این جا است که حین مطالعه به قرآن، می توان مطالبی را پیدا کرد که خلأ را پر می کند.

قرآن کریم در آیه دهم سوره انفال می فرماید: «وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى‏ وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ » یعنی: خداوند، اين را تنها براى شادى و اطمينان قلب شما قرار داد؛ وگرنه، پيروزى جز از طرف خدا نيست؛ خداوند توانا و حكيم است! و در آیه یازدهم می فرماید: «إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدام‏» یعنی: (ياد آوريد) هنگامى را كه خواب سبكى كه مايه آرامش از سوى خدا بود، شما را فراگرفت؛ و آبى از آسمان برايتان فرستاد، تا شما را با آن پاك كند؛ و پليدى شيطان را از شما دور سازد؛ و دلهايتان را محكم، و گامها را با آن استوار دارد.

در یک نگاه، می توان تاریخ را در سه سطح مورد توجه قرار داد:
1-    تحلیل یک رویداد؛
2-    بررسی رابطه علی و معلولی بین دو رویداد؛
3-    بررسی حرکت تاریخ بشریت؛ به عنوان مثال، بشر در تاریخ کلی جهت گیریش کمال گرا است یا زوال گرا؟ رو به پیشرفت است یا پسرفت؟ این پرسش مربوط به افراد و رویدادهای خاص نیست؛ بلکه ناظر به کل بشر است. این نوع نگاه الزاما گذشته گرا نیست و قید زمان برداشته می شود و نوعی آینده پژوهی و فراتاریخی است و از دل تاریخ زاده می شود. مثلا آن جایی که قرآن سخن می گوید که اراده کردیم مستضعفان عالم را در زمین به عنوان امام قرار دهیم، این یک گزاره است که در مسیر کلی تاریخ سخن می گوید و جهت گیری تاریخ را بیان می کند. یا این که تاریخ محکوم به سنت ها است، تاریخ، سنت مند و قانونمند است، این که مسیر تاریخ از کجا به کجا است؟ این که مردمان را عذاب نمی کنیم مگر این که پیامبری را مبعوث کنیم. در این فضا هم قرآن بینش و حرف دارد و می توانیم نگاه خاصی را برداشت کنیم. این همان بحثی است که در فلسفه نظری تاریخ مطرح می شود.

 

متن برنامه های تاریخی رادیو معارف

 

 

 

 

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20261

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب