چکیده
برای همه آنان که به نظام های موفق علمی آموزشی می اندیشند مطالعه و بررسی مدرسۀ امام صادق علیه السلام از اهمیت ویژه ای برخوردار است و امروز جامعه اسلامی، در راستای یافتن یک نظام تربیتی آموزشی، به درک مشخصات این مکتب سخت نیازمند است.
در اینجا پرسش هایی از این دست مطرح میشود که آیا می توان مبانی هدف ها، روش ها و ویژگی های یک نظام آموزشی را از بررسی حیات امام صادق علیهالسلام به دست آورد؟ نگارنده بر این باور است که ضمن امکان استحصال چنین نظامی برای کشف ابعاد و ویژگی های این مدرسه گویا ترین اسناد روایات وارده از خود امام ششم است، هرچند تبیین حقیقت مورد نظر فراتر از حد یک مقاله است.
نویسنده کوشیده است با استناد به این روایات، شمایی از خصوصیات مدرسه را بازگو نماید. تعریف علم، هدفمندی آن، نوع گزینش استاد و دانشجو و جامعیت این مدرسه، اولویت ها و برآیند آموزشی آن، از نکاتی است که در این نوشته مورد توجه قرار گرفته اند.
مقدمه
با آن که درباره زندگی و حیات علمی امام صادق علیهالسلام بسیار نوشته اند و مؤلفانی با رویکردهای متفاوت شخصیت سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و علمی او را مورد بررسی قرار داده اند، اما هنوز هم ابعاد گوناگون حیات طیبه این قهرمان تاریخ اسلام و تشیع، نیازمند بازنگری و بازشناسی جدی است.
آنان که در عرصه های آموزش و پژوهش پیرامون نظام های تعلیم و تربیت می اندیشند، به خوبی واقفند که مطالعه و بررسی مدرسه عظیم جعفری و خصائص آن، تا چه اندازه از آن اهمیت برخوردار است. این مدرسه که روزی از پرطرفدارترین مراکز علمی فرهنگی قلمداد گردید، بی شک یکی از اثرگذارترین مکاتب علمی –تربیتی است، استاد این مکتب که به گواهی تاریخ، دریایی بی کرانه و به گفته سید میر علی هندی، جلودار نهضت فکری در آن عصر بود، شهرتی عظیم یافت و نخستین کسی بود که مدارس فلسفی را بنیاد نهاد. نه فقط بنیان گذاران مذاهب فقهی، که پژوهندگان فلسفه و علوم عقلی از اقصی نقاط جهان اسلام در جلسات درس او حضور یافتند. (هندی، بی تا، ص 179)
شگفتا که مؤلفی چون منیرالدین احمد که به گمان خود نهاد آموزش در اسلام بر اساس تاریخ بغداد تألیف و تنظیم نموده است، از مبنا، روش، خطوط کل و ویژگی های مدرسه عظیم جعفری، کمترین سخنی به میان نیاورد و گویی این خورشید پر فروغ را در سپهر بلند تاریخ مسلمانان نادیده انگاشته است. (منیر الدین احمد، 1368)
هر چه باشد جامعه دینی ما به ویژه اگر بخواهد، در عرصه علمی و فرهنگی اثر گذار، مثبت، پویا و تمدن ساز باشد، باید مدل های دینی نظام های علمی، آموزشی، تربیتی را از دل میراث گرانسنگ خویش بازشناسی نموده و بر این اساس نظام تعلیم و تربیت را بازسازی کند. در این راستا خصوصیات علمی و دستاوردهای مدرسه حضرت صادق علیهالسلام دستمایه عظیمی است که نباید از آن غفلت نمود.
نگارنده در صدد است تا شمایی از ویژگی های مکتب علمی آموزشی صادق اهل بیت علیهم السّلام : را بر اساس مستندات حدیثی و احیاناً تاریخی عرضه کند. این پژوهش در مقام اثبات واقعیت تاریخی مدرسه امام نیست که آن، حقیقتی مسلم و مورد اعتراف و گواهی شیعه و سنی و حتی برخی از مستشرقان است. (مغز متفکر جهان شیعه، 1355، ص 9)
در آغاز مناسب و مفید است اگر پرسش هایی از این دست مطرح شود که در مدرسه امام علیهالسلام، علم را چگونه تعریف می کنند و ممیزات اساسی این مدرسه، چیست؟
1.تعریف علم در این مدرسه
علم از نگاه امام با آن چه در اذهان دیگران می گذشت، تعریفی متفاوت دارد، زیرا علم نه آن است که به کثرت تعلیم و تعلم حاصل شود بلکه نوری الهی است که خداوند در دل هر کس که بخواهد می افکند. (مجلسی، بی تا، ج 1، ص 224)
رشد علمی و ارتقای معرفتی در گرو به کارگیری دانسته ها است. پس از آن باید از خداوند خواست، او عنایت کند و افاضه فرماید.
این همان سخنی است که استاد بزرگ مکتب به دانش پژوه شیفته ای چون عنوان بصری، پس از سال ها جستجو و دلزدگی او از دیگر مدرسه ها و مکتب ها یادآور میشود: «ثم استفهم الله یفهمک» (مجلسی، بی تا، ج 1، ص 224)
اگر دانش حقیقی در این مدرسه از هیاهو و قیل و قال های مدرسه فراتر باشد که هست، جهت گیری آن هم آسمانی و الهی است، از این رو اعتبار و ارزش آن به عنصر نیت پیوند می خورد که هم آموزگار و هم شاگرد این مکتب آهنگ الهی از آن برخوردارند و خویشتن را از هر انگیزه حیوانی، مادی و خودخواهانه وا رهانده اند و این است سرّ عظمت دانش و دانشمند که ملکوتی و نه ملکی است: «من تعلم لله و عمل لله دعی فی ملکوت السماوات عظیما» (شیخ طوسی، 1414 ق، ص 167)
2. ویژگی های علم و معرفت در این مکتب
در پرتو آن چه گفته شد، مهم ترین ویژگی ها علم و معرفت در مدرسه امام صادق علیهالسلام خودنمایی می کند که عبارتند از:
الف –خدا مداری و آخرت محوری
پیشوای مکتب، همواره همت درس آموزان را از این که در محضرش سودجویانه زانو زنند فراتر می برد تا چشم انداز خویش را وسعت بخشند و به سخن استاد، به دیده یک کالای تجاری ننگرند: «من اراد تحصیل الحدیث لمنفعة الدنیا لم یکن له فی الآخرة نصیبا و من اراد به خیر الدنیا اعطاه الله خیر الدنیا». (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 46)
باید به فراست دریابند که دانش نه سرمایه کسب معیشت است و نه بهانه جلب منفعت. عالم، چونان دلالی نیست که بر سر باز آید و بر سرمایه معنوی خویش چوب حراج زند و چون مدعیان و زهدفروشان دون مایه آن عصر، دکان علم فروشی بگشاید: «المستاکل بعلمه حظه من دینه ما یأکله» (مجلسی، بی تا، ج 2، ص 117). اگر دانش و دانشمند مقدس است که هست، این تقدس را مرهون هدف والا و مقصد اعلای آن است و علم هنگامی ارجمند است که آن مقصد، تحقق یابد: «تذاکر العلم بین عبادی مما تحیی علیهالسلام القلوب المیته، اذا انتهوا فیه الی امری» (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 40). گفتگوی علمی میان بندگانم از عوامل زنده ساختن دل های مرده است اما در صورتی که فرجام آن رسیدن به امر من [خدا] باشد.
البته اگر علم که خود نمونه اعلای کمال انسانی و نیاز فطری آدمی است در راستای تحقق اجر اخروی و پاداش ابدی، به دست آید و مقرب دانش پژوه به سمت سعادت اخروی باشد، مدرسه و محراب، استاد و امام جماعت، کتاب و سجاده و بالاخره حلقات بحث و محافل ذکر، همگی به هم خواهد پیوست. (مجلسی، بی تا، ج 1، ص 212)
اینک معیار ارزش و قداست علم، مشخص است و امام علیهالسلام، عالم را هم با همین معیارمی سنجد تا دانش پژوهان، موضع خود را در برابر معلمان به خوبی مشخص کنند. به سمت کسانی بروند که علم به آنان رنگ و بوی ملکوتی و اخروی داده و سیمای آنان را آخرت نما ساخته است. تنها در این صورت است که باید به چهره عالم نگریست و حضورش را مغتنم دانست و گرنه کانون فتنه و فریبی بیش نیست. این حقیقت را امام در مقام شرح کلامی از پیامبر، چنین توضیح می دهد:
«لما سئل عن قول النبی النظر فی وجوه العلماء عبادة: قال هو العالم الذی اذا نظرت الیه ذکرک الاخرة و من کان خلاف ذلک فالنظر الیه فتنه» (ابن ورام، بی تا، ج 1، ص 84).
بی شک جهت گیری علم، یعنی در حقیقت جهت گیری عالم، اوصاف و خصلت هایی را طلب می کند که از آن جمله خشیت و خداترسی است. چنان که امام صادق علیهالسلام فرمود: «الخشیة میراث العلم … و من حرم الخشیة لا یکون عالما» (مجلسی، بی تا، ج 2، ص 52)
ب –صلاحیت اخلاقی استادان
الزامات اخلاقی معلمان و آموزگاران، از مفهوم و هدف دانش در این مدرسه منشأ می گرفت و امام خود می آموخت که علم برای خدایی شدن است عالم آلوده دامن و در بند هوا، رهزن این مسیر است و نه راهنما و دستگیر.
این حدیث قدسی آن امام علیهالسلام همام رسیده است که خداوند به حضرت داوود علیهالسلام خطاب فرمود: «لا تجعل ببنی و بینک عالما مفتونا فیصدک عن طریق محبتی فان اولئک قطاع الطریق عبادی المریدین لی ان ادنی ما انا صانع بهم ان انزع علاوۀ مناجاتی عن قلوبهم» (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 58) علم نباید برای رقابت جاهلانه، مراء و گردن فرازی به کار آید بلکه برای تفقه و تعقل است. (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 49)
بر این اساس استادان مدرسه صادق اهل بیت علیهم السّلام از میان کسانی گزینش می شوند که از توانایی تغییر در رفتار درس آموزان خود، برخوردار باشند که: «ان العالم اذا لم یعلم بعلمه زلت موعظته عن القلوب کما یزل المطر عن الصفا» و کسی که سخن خود رادر عمل تصدیق نکند از اصل، عالم نیست. (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 36)
و سرانجام معلم این مدرسه هنگامی مورد تقدیر و رضایت امام علیهالسلام قرار می گیرد که از ویژگی هایی چون بردباری، وقار و متانت لازم و تواضع و فروتنی برخوردار باشد و به این کمالات انسانی، مزین گردد، نه آن که زورگویی اشرافی منش و مغرور باشد: «اطلبوا العلم و تزینوا بالحلم و الوقار و تواضعوا لمن طلبتم منه العلم و لا تکونوا علماء جبارین فیذهب باطلکم بحقکم» (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 44)
ج –جامعیت محتوا
از آن جا که استاد مکتب جعفری از جمله راسخون در علم (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 213)، و معدن دانش است. (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 214 و 221) در مدرسه امام علیهالسلام هیچ محدودیتی برای علوم و فنون مختلف وجود ندارد. این دانش پژوهانند که باید آمادگی و ظرفیت لازم دارا باشند وگرنه استاد کل و آموزگار اصلی در این مدرسه چیزی از علم و معرفت کم ندارد. فرزند امیر مؤمنان علیهالسلام چون جد بزرگوار خویش، مردمان را به پرسش گری وا می داشت، بی آن که دامنه این پرسش را محدود سازد. درهمین باب صالح بن اسود نقل می کند که: «سمعت جعفر بن محمد یقول: سلونی قبل ان تفتقدونی فانه لا یحدثکم احد بعدی مثل حدیثی» (مجلسی، بی تا، ج 47، ص 23)
این ادعایی است که همواره نالایقان پرمدعا را رسوا کرده است ولی امام صادق علیهالسلام به گواهی تاریخ، هرگز از پاسخ هیچ مشکلی، عاجز نماند و منکران قدری چون ابن ابی العوجاء را در مناظرات خود با وی به این اعتراف واداشت.
دومین جلسه مناظره بود که لب فروبسه بود و امام علیهالسلام وقتی از او پرسید چرا سخن نمی گویی؟ پاسخ داد جلالت و هیبت شما مانع از آن می گردد که زبانم در برابر شما باز گردد. من با عالمان بسیاری دیدار نموده و با متکلمانی ماهر مناظره کرده ام، اما هرگز بدین گونه که در محضر شما مرعوب گردیده ام از دیگری نهراسیده ام. (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 76) نامبرده پس از پایان مناظره ای در مکه، وقتی در مقابله با امام ناکام ماند چنین اظهار داشت: دلم به درد آمد مرا باز گردانید. او را از محضر امام بیرون بردند و پس از آن قالب تهی نمود. (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 77 –78)
آری مکتب علمی امام علیهالسلام از جامعیتی شگرف برخوردار بود. دانشی که در این مدرسه ارائه و تدریس می گردید به یک یا دو رشته محدود نمی شد، گر چه هر کسی به فراخور آمادگی و ظرفیت خود از خرمن فیض این دانش بی کران بهره می جست.
امام در واقع به تأسیس رشته های گوناگون پرداخت که بخشی از ثمرات آن در مناظرات اصحاب امام و شاگردان آن حضرت ظهور و نمود یافت. (مجلسی، بی تا، ج 47، ص 707)
جلسات مناظره ای که طبق دستور امام صادق علیهالسلام و تحت نظارت حضرت تشکیل و منعقد می شد، کم نبود و یاران به تناسب استعداد و آمادگی خود، حضور می یافتند. به عنوان مثال می توان از مناظرات حمران بن اعین مؤمن طاق و هشام بن حکم با مرد شامی (طوسی، 1404 ق، ج 2، ص 556) و مناظره محمد بن مسلم با ابن ابی لیلا (طوسی، 1404 ق، ج 2، ص 87) یاد کرد.
آثار تألیفی و کتب تدوین شده در رشته های مختلف، گواه دیگراین جامعیت بود. (طوسی، 1351 ق، ص 259 و 594 و صدر، بی تا، ص 51)
د –شرایط پذیرش
برای پذیرش در مدرسه امام علیهالسلام، شرایط سنی ویژه ای منظور نشده بود، از جوانان هوشمند و مستعدی چون هشام بن حکم گرفته تا مردان کهنسالی چون عنوان بصری، همگی درس آموز دانشگاه جعفری اند.
در این مدرسه اولویت پذیرش نه با امتیازات طبقاتی و مالی است، نه براساس حسب ها و نسب ها، نه وابستگی به حاکمان و قدرتمندان و نه هیچ عنصر دیگری از این دست که نقش اصلی و اساس را اهلیت، نورانیت، فطرت، بصیرت و فطانت، ایفا میکند، امام علیهالسلام از این رو در تفسیر آیه «و لا تصعر خدک للناس» (لقمان / 18) یادآور میشود که همه مردمان در آموزش علم نزد تو یکسان باشند. (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 224) عنوان بصری که در سنین پایانی عمر خویش افتخار یافته است تا در پای استاد این مکتب زانو زند، با این عکس العمل امام مواجه گردید که تحصیل علم تنها یک شرط اساسی دارد که هر کس واجد آن باشد برای این عرصه لیاقت می یابد. «اذا اردت العلم فاطلب فی نفسک حقیقة العبودیة» (مجلسی، بی تا، ج 1،ص 224)
3. مبانی
اینک مناسب است که مبانی و اصول مستحکمی که در این نظام علمی پذیرفته شده است اشاره شود که دو مورد را نام می بریم:
یکم –حجیت و اعتبار عقل
در این مدرسه، استفاده از مبنا و روش عقلانی رایج است. امام آن را حجتی بین بندگان و خداوند سبحان و راهنمایی برای مؤمنان می شمارد. (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 25) او به یاران هم می آموزد که به این اصل پایبند باشند و عاقل بودن دیگران را با شیوه هایی چون انکار یا پذیرش گزاره هایی که محال است تحقق یابند بیازمایند. (مجلسی، بی تا، ج 1، ص 130) امام علیهالسلام با طرح نمونه هایی از این دست به نزدیکان خود گوشزد فرمود که توان جمع بندی وتجربه اندوزی را به کف آورند. به ویژه اگر در جنبه های اجتماعی و سیاسی باد: که « المؤمن لا یلسع من جحر مرتین» (کلینی، 1388 ق، ج2، ص 241).
همچنین نزد دانش آموختگان او نیز حنای استدلال عقلی پررنگ و برهان از اعتبار ویژه ای برخوردار بود. این حقیقت در مباحثات یاران امام علیهالسلام با مخالفان و از جمله گفتگوی هشام با ابوعبیده معتزلی و هیثم بن حبیب با ابوحنیفه مشهود است. (مجلسی، بی تا، ج 47، ص 401)
امیر علی هندی ضمن انتقاد از روش امویان، یادآور میشود که آراء دینی جز در عصر فاطمی، جهت گیری فلسفی (عقلی) به خود نگرفت. تردیدی نیست که گسترش دانش در آن زمان به رهایی اندیشه ها از بندهای اسارت کمک نمود … سپس می افزاید «و لا یفوتنا ان نشیر الی ان الذی تزعم تلک الحرکه هو حفید علی بم ابی طالب المسمی بالامام جعفر و الملقب بالصادق و هو رجل رجب افق التفکیر» و بدین ترتیب امام علیهالسلام به عنوان نخستین کسی که افق اندیشه ها را گشوده است (امیر علی، 1938 م، ص 177) یاد می کند. پیشوای مکتب، از یاران خویش می خواست که ظن و حدس و گمان و قیاس را به کناری نهند و پایه دانش خویش را بر مبانی قطعی وعلم آور استوار سازند، چنان که به مفصل بن عمر فرمود: «انهاک عن خصلتین فیهما هلک الرجال ان تدین الله بالباطل و تفتی الناس بما لا تعلم» (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 54)
و نیز بر این نکته تأکید می فرمود که خداوند از عالمان پیمان گرفته است که تا چیزی نمی دانند بر زبان نیاورند و آن چه را که نمی دانند انکار نکنند. (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 43)
دوم –قرآن محوری
قرآن به عنوان حجت معتبر در پاسخگویی به پرسش ها منبع اصلی در این مدرسه است و نیز آبشخور اصلی آگاهی های استاد معیار پذیرش حقایق و اعتبار سنجی شنیده های حدیثی در صورت بروز اختلاف است. هم امام علیهالسلام، سرچشمه معارف خود را قرآن کریم معرفی می نماید و هم تفصیل آیات را بر آن عرضه می فرماید و هم قرآن را محک معیار، توصیف می کند. (مجلسی، ج 27، ص 25)
4. شیوه های آموزشی
در این باب، نمی توانیم تعلیم و تربیت در مکتب امام صادق علیهالسلام را به نوعی در یک شیوه، محدود نمود.
پرسش و پاسخ (مجلسی، بی تا، ج 1، ص196و 197)، و سخنرانی، گفتگوی شفاهی (مجلسی، بی تا، ج2، ص 253)، مکاتبه و نامه نگاری، چنان که در ماجرای نجاشی امام علیهالسلام از راه دور با این شیوه حقایق را به وی منتقل فرمود.
چه بسا تصور که فراوانی سوال، یک ویژگی منفی است اما در این مدرسه، پرسش کلید دانستن است. (مجلسی، بی تا، ج 1، ص 224)
اما به کدامین پرسش باید پاسخ گفت؟ به سوالی که منتهی به معرفت سائل گردد و به قصد زحمت استاد و یا به نیت عاجز نمودن او مطرح نشده باشد. از این رو امام علیهالسلام به مردی که از حضرتش درباره طعم آب پرسید فرمود: «سل تعلما و لا تسثل تعنتا».
امام صادق علیهالسلام مجادله را در مسایل دین به نحوی تجویز فرمود. (مجلسی، بی تا، ج 2، ص 124)
مناظره از شیوه هایی بود که هم خود به کار می گرفت و هم یارانش را اگر ضرورت داشت به آن وا می داشت. چنان که مناظره ابو جعفر مؤمن الطاق با ابوخدره گواه این سخن است.
اما در همین حال پاسداشت حریم اخلاق مناظره و آداب گفتگو تأکید فراوان داشت و به این ترتیب از مراء و جدال به معنای گفتگوهای بی حاصل که به جایی نمی رسید، منع می فرمود: «المراء داء دوی و لیس فی الانسان خصلۀ شر منه و هو خلق ابلیس و نسبته و لا یماری فی ای حال الا من کان جاهلا بنفسه و بغیره محروما من حقایق الایمان» (شهید ثانی، 1409 ق،ص 56).
5. انگیزه و تشویق
معرفت آموزی نیازمند نشاط علمی است. بدون محرک ها و نظام آموزشی بدون تشویق و به دور از انگیزه ها و هیجان آفرینی های لازم پا نمی گیرد. باید عطش علمی که در اصل، از فطرت و نهاد آدمی سرچشمه می گیرد به اندازه کافی، تقویت گردد، آموزه ها و مشوق های امام علیهالسلام در این باب بیش از حد تصور است به عنوان نمونه و در این راستا:
الف) امام علیهالسلام که به فراگیری علم و بر ضرورت آن تأکید می کند، یاران را به ارجمندی و اعتبار آن واقف می سازد. (مجلسی، بی تا، ج 47، ص 29)
سفیان ثوری سخنی از امام شنید. از روی تعجب گفت: «هذا و لله یابن رسول الله جوهر» اما امام بی درنگ پاسخ داد که: «بل هذا خیر من الجوهر و هل الجوهر الاحجر» (مجلسی، بی تا، ج 1، ص 174، حدیث 42، 44، 112).
باید این امر به صورت یک ارزش متعالی و مقدس درآید، طیف عظیمی از نیروهای مستعد برای تحقق این امر مقدس اعلام آمادگی و همکاری نمایند و در این مسیر سر از پا نشناسند، عاشقانه چای در این رده نهند، خطرها را به جان بخرند و خود را به آب و آتش زنند. «لو علم الناس ما فی الطب العلم لطلبوه و لو بسفک المهج و خوض اللجج» (ابن ابی جمهور، 1403 ق، ج 4، ص 61، حدیث 9).
ب) امام علیهالسلام به یارانش می آموزد که فضای حاکم بر جامعه دین باید فضای آموزشی باشد و طرفداران او به اصطلاح منطقیان، یکی از دو طرف قضیه (منفصله مانعۀ الخلو» را تشکیل دهند: هر کسی بکوشد یا عالمی فرهیخته باشد یا متعلمی وارسته، و گرنه تباه خواهد بود. (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 24)
و نیز آموخت که عالمان از بسط دانایی چون بذل دارایی ها دریغ نورزند و در این وادی به هیچ روی مضایقه ننمایند. نیروهای مستعد دل های هدایت پذیر را بیابند و برگزینند و بیاموزند: «ان لکل شیء زکاة و زکاة العلم ان یعلمه اهله» (ابن شعبه حرانی، بی تا، ص 297)
این رهنمودها با وجود محدودیت های بسیار سیاسی در روابط اصحاب امام علیهالسلام با یکدیگر، عملی می شد، زراره، محمد بن مسلم و هشامیان، چون ستارگانی درخشیدند و چونان کشتی دریای معرفت امام علیهالسلام نقش آفرین شدند.
چنان که زرارۀ بن اعین را گرامی می داشت. او را بهترین کشتی دریای علوم و معارف اهل بیت : و محبوب ترین یاران خویش خواند. (طوسی، 1404 ق، ص 349) و از هشام بن حکم تقدیر می فرمود چنان که گاهی شعف و سرور خویش را به هنگام ورود او اظهار می کرد: «کان شدید المحبة له … فوسع له و قال: ناصرنا بقلبه و لسانه و یده » (کلینی، 1388 ق، ج 1، ص 171)
ج) طبق تفسیر امام علیهالسلام، مقصود از اختلاف در کلام رسول الله صلیالله علیه و آله وسلم که فرموده بود «اختلاف امتی رحمۀ» آمد و رفتی بود که به منظور کسب علم، میان افراد امت صورت می گیرد؛ یعنی مسلمانان به منازل یکدیگر و به محافل درسی و علمی، رفت و آمد نموده تا از محضر دانشمندان بهره مند گردند. (مجلسی، بی تا، ج 1، ص 227) این پدیده مبارک است که عنایت و تفضل خداوندی را شامل حال آنان می گرداند و گرنه تضاد و تعارض آدمیان عذابی است که هدر دادن نیروها، و بر باد رفتن آبروها و هتک حریم ها را در پی خواهد داشت.
د) افزون بر موارد پیش گفته استاد بزرگ این مدرسه، باید فاصله های موجود میان معلم و متعلم را برطرف نماید تا برقراری تماس و ارتباط عاطفی آموزگار و دانش پژوه آسان و بی تکلف، حاصل گردد و به اصطلاح درس معلم، چیزی جز زمزمه محبتی در گوش متعلم نباشد. اما مشکل فقط در ناحیه معلمان نیست، گاهی متعلمان هم مسئله آفرینند و پاره ای از این دشواری ها، ماهیت اخلاقی دارند.
بخشی از تلاش های استاد بزرگ این مکتب، صرف این راه شود. به عنوان نمونه، امام صادق علیهالسلام می آموزد که نه معلم، بدخلقی و زورگویی را پیشه کند و نه متعلم، بی رغبتی و بی انگیزگی را: «علی العالم اذا علم ان لا ینعف و اذا علم أن لا یأنف» (ابن ورام، بی تا، ج 1، ص 85)
امام علیهالسلام خود برترین الگوی برای این زمزمه محبت بود چنان که حافظ نیشابوری از او بدین وصف یاد می کند که: «کان کثیر الحدیث طیب المجالسه» و ابن تیمیه نیز به گفته مالک بن انس که روزگاری شاگرد امام علیهالسلام بوده است استناد می کند که در حق استاد گفته است: «و کنت اری جعفر بن محمد فکان کثیر التبسم» (ابن تیمیه، 1390 ق، ص 52)
این صفت، هم، با تعریفی که از امام علیهالسلام از علم و دانش می دهد، پیوندی معنادار یافته است و هم با جهت و مقصد علم؛ زیرا علم، هم از ناحیه علت فاعلی آن الهی است و هم علت غایی آن؛ چگونه ممکن است عالمی از این امتیاز بزرگ تهی باشد و عالم هم باشد.
6. اولویت های این نظام آموزشی
الف) چه کسانی باید آموزش ببینند؟ در مکتب امام علیهالسلام، هر کس در هر سن و سالی که هست می تواند و یا می یابد که در کسب معرفت بکوشد اما ضرورت و اولویت اول آموزشی با نوجوانان است که به لحاظ موقعیت سنی در معرض شبهات و القاءات سوء مخالفان قرار می گیرند، باید واکسینه شوند تا افکار غیردینی که سرانجام اباحی گری و آلوده دامانی را در پی می آورد، در دل آنان رسوخ نماید: «بادروا احد اثکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجئه» (طوسی، 1365، ج 8، ص 104).
ب) اولویت ها و ضرورت ها در میان موضوعات که باید آموخته شوند، گویا تفقه در حلال و حرام است. (مجلسی، بی تا، ج 2، ص 96) امام آرزو می کند که ای کاش از قوه قهریه ای برای تحصیل این مهم بهره می گرفت و به هر شکل، این دانش، فراگیر و دریافتی می شد: «لیت السیاط علی رئوس اصحابی حتی یتفقهوا فی الحلال و الحرام» (برقی، 1371، ص 229)
د) احیای امر خاندان رسالت: ستاد بزرگ مدرسه اهل بیت علیهم السّلام سیاست و تشویق و ترغیب، را در پیش گرفت تا بحث آزاد که از نمونه های آزاد اندیشی اند، و جای خود را در جامعه اسلامی باز کند. در برخی رهنمودها آمده است:
به دیدار یکدیگر بروید و با هم ملاقات و مذاکره نمایید و امر ما را احیا نمایید. (کلینی، 1388 ق، ج 2، ص 175) و نیز روایات دیگری تحت عنوان «باب التراجم و التعاطف».
7. برآیند سیاسی و فرهنگی آموزههای مکتب امام صادق علیهالسلام
مدرسه امام، استقلال پرور بود و عزت و آزادگی را در مزرعه جان دانش آموختگان، مکتب خویش می پاشید و می پرورید تا علم و آگاهی به مثابه ابزاری در خدمت ستم پیشگان دنیا سرشت و تیغ برانی در کف زندگی مست . پلی برای عبور دغل کاران چیره دست، نباشد. لذا این دانش بازده سیاسی مثبت هم دارد و فارغ التحصیل این مدرسه بازوی توانمند قدرت های شیطانی نخواهد شد، حتی اگر در حد آماده سازی قلم و دواتی باشد: «من لاقی لهم دواة …».
گرچه این آموزه ها هم برای عالم و هم عامی بود، اما وظیفه عالمان با این دانسته ها سنگین تر می گردد که: «ملعون ملعون عالم یوم سلطانا جایرا معینا له علی جوره» مجلسی، بی تا، ج 75، ص 281).
بر اساس پرورش های این مدرسه نه تنها علم و عالم چونان کالایی در اختیار نااهلان دست به دست نمی شد که از دانشمند، دژی پولادین در برابر انحرافات فکری فرهنگی می ساخت و مدافعی هوشمند در سنگر مبارزه با انحراف و تهاجم اندیشه های غیر خودی، تربیت می نمود: «علماء شیعتنا یرابطون فی الثغر الذی یلیه ابلیس و عفاریته» (طبرسی، 1386، ج 1، ص 13).
البته طبیعی است که وجود استاد و دانشجوی مکتب برای کامجویان دنیامدار و سیاست بازان بزه کار، تحمل ناپذیر باشد چنان که به گزارش تاریخ، حاکم غاصب عباسی ضمن اعتراف به مقام علمی امام علیهالسلام از آن بزرگوار به استخوانی گلوگیر، تعبیر می نمود. منصور دوانیقی می گفت: «هذا الشجی المعترض للحلق من اعلم الناس
8. برون دادها
مکتب علمی امام علیهالسلام آثار و پیامدهای مبارکی برای جامعه دینی به ارمغان آورد که شرح آن، خود به مقاله ای مستقل نیازمند است، اما به اشاره می توان از ثمرات وافر آن سخن گفت به گونه ای که در هر مورد نمونه های بسیاری وجود دارد و در یک سخن احیای مدرسه اهل بیت علیهم السّلام.
یکم. ترویج آزاد اندیشی: استاد بزرگ مدرسه اهل بیت علیهم السّلام سیاست تشویق و ترغیب را در پیش گرفت تا بحث آزاد که از نمونه های آزاد اندیشی جای خود را در جامعه اسلامی باز کند.
دوم. آموزش نحوه مقابله با شبهات (صدوق، بی تا، ص 33) و افکار مسمومی که از سوی جریان های الحادی، التقاطی و منحرف القا می شد و در یک سخن اثبات پاسخگو بودن مکتب دین در برابر جریان های معارض که در نتیجه نه تنها اندیشه شیعی را بیمه و نهادینه کرد که اصل جریان دینداری و خداگرایی را در برابر شبهه افکنی امثال ابی العوجاء، بیمه نمود و شکست ناپذیر ساخت. هم امام علیهالسلام و هم یارانش البته در عرصه ای نازل تر، مصداق این حدیث به حساب می آمدند چنان که امام علیهالسلام در وصف آنان فرمود: «بهم یکشف الله کل بدعة ینفون عن الدین تحریف الغالین و انتحال المبطلین ثم بکی» (حر عاملی، 1412 ق، ج 27، ص 136).
سوم. تربیت چهره های فرهیخته، دانش آموختگانی وارسته و شخصیت هایی تأثیر گذار که با تألیف و نگارش یا تدریس و آموزش دل و جان، نسل های بعدی را از عطر معارف جعفری، معطر ساخته و منشأ شکوفایی جامعه و تمدن اسلامی گردیدند.
نتیجه
همان گونه که امام صادق علیهالسلام در عرضه علوم و معارف گوناگون و به ویژه دانش دین از شخصیتی ویژه برخوردار است، می توان با مطالعه مجموعه اسناد و مدارک مربوط به رهنمودها و یا سیره عملی آن امام همام ویژگی و مشخصات یک مکتب و نظام علمی تربیتی را به تصویر کشید که نتایج عینی و ثمرات و برکات آن در درجه نخست نصیب یاران حضرت گردید و بالتبع مورد بهره برداری جامعه اسلامی قرار گرفت و از این رو سکوت برخی نویسندگان جهان اسلام از بیان آن به هر علت، چه جوامع اسلامی را از منبع سرشار تمدن ساز محروم می سازد و سکوت یا عدم توجه نویسندگان به حضور زندگی ساز امام علیهالسلام در عرصه تعلیم و تربیت، جفایی در حق بشریت و به ویژه جهان اسلام است.
منابع
طوسی، محمد بن الحسن (1365)، تهذیب الاحکام، دارالکتب الاسلامیه
ابن ابی جمهور (1403)، عوالی الثانی، قم: مطبعه الشهداء.
ابن تیمیه، احمد بن عبد الله (1390 ق)، قاعدة جلیة فی التوسل و الوسیله، المکتب الاسلامیه.
ابن شعبه حرانی (بی تا)، تحف العقول، قم: موسسه نشر اسلامی.
طوسی، محمد بن الحسن (1404)، اختیار معرفه الرجال، تحقیق سید مهدی رجائی، موسسه آل البیت علیهم السّلام .
اسد حیدر (1403)، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اصفهان: مکتبه الامام امیر المومنین علیهالسلام .
امیر علی (1938)، مختصر تاریخ العرب، به ترجمه ریاض رافت قاهره: مطبعه التالیف.
برقی، احمد ابن خالد (1371)، المحاسن، چاپ دوم، قم: دار الکتب الاسلامیه .
حاکم نیشابوری (1411)، المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دار الکتب العلمیه.
شهید ثانی، زین الدین (1409)، منیة المرید، تحقیق رضا مختاری، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.
صدر، سید حسن (بی تا)، الشیعه و فنون الاسلام، دار المعرفه.
صدوق، محمد بن علی (بی تا)، معانی الاخبار، دار الکتب الاسلامیه.
طبرسی، محمد بن ابی طالب (1386)، الاحتجاج، نجف: دار النعمان.
طوسی، محمد بن حسن (1414)، الأمالی، قم: دار الثفافه.
عاملی، محمد بن حسن (1412 ق)، وسائل الشیعه فی تحصیل مسائل الشریعة، قم: مؤسسه آل البیت علیهم السّلام .
ابن ندیم، محمد بن اسحاق (1351 ق)، الفهرست، مشهد: دانشگاه فردوسی
کلینی (1388 ق)، الاصول من الکافی، دار الکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت:
مرکز مطالعات اسلامی استراسبورگ (1355)، مغز متفکر جهان شیعه، ترجمه و اقتباص ذبیح الله منصوری، چاپ دوم، انتشارات جاویدان.
منیر الدین احمد (1368)، نهاد آموزشی اسلامی، ترجمه محمد حسین ساکت، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.
ورام مسعود بن عیسی (بی تا)، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر، دار صعب دار التعارف.
________________________________________
[1] . دانشیار دانشگاه فردوسی مشهد
منبع: ابعاد شخصیت و زندگی امام صادق(ع)،فصل هفدهم، دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول : 1391، ص 437.
انتهای پیام