چکیده
وقوع قتلهای پیدرپی در پاییز 1377 ایران، که به قتلهای زنجیرهای معروف گشت، مسأله ترور و اسلامی؟! و یا انسانی؟! بودن آن را به یک بحث داغ داخلی تبدیل کرد. عملیات تروریستی تابستان 1380 آمریکا نیز، ترور را در صحنه جهانی، بر سر زبانها انداخت. این عملیات در 11 سپتامبر 2001/20 شهریور 1380 انجام شد.
در ساعت 7 صبح این روز، حداقل 4 فروند هواپیما به سرقت میرود، و ساعت 45.8 یکی از این هواپیماها با برج بزرگ تجارت جهانی در نیویورک، و در ساعت 03:9 دومین هواپیما نیز با برجی دیگر در همین شهر برخورد میکند، همزمان هواپیمای دیگر به پنتاگون اصابت مینماید.یک هواپیمای دیگر کاخ سفید را هدف میگیرد، ولی به علت درگیری بین کادر پرواز با هواپیماربایان، هواپیما قبل از برخورد با کاخ سفید، سقوط میکند.هم در حادثه قتلهای زنجیرهای ایران، و هم، در عملیات تروریستی امریکا، عدهای کوشیدند این اقدام را به اسلام و مسلمانان رادیکال؟! و بنیادگرا؟! نسبت دهند.بنابراین، مقاله حاضر میکوشد، به این سؤالات پاسخ دهد:آیا اسلام با ترور موافق است یا خیر؟ آیا مسلمانان اجازه دارند با استناد به سیره معصومین(ع)، به ترور دست بزنند؟و سرانجام ترور چه نسبتی با مجازات اسلامی دارد؟
واژگان کلیدی: اسلام، ترور، فتک، ارهاب، اغتیار، امام خمینی(ره)، انقلاب اسلامی، ایران و آمریکا.
اين مقاله در پاسخ به سؤالات فوق، نخست ترور را در فرهنگ علوم سياسي تعريف و مؤلفههاي آن را تعيين ميكند . آنگاه به جستجوي معادل كلمه ترور در ادبيات قديم و جديد عرب ميپردازد . سپس به آيات و رواياتي كه ترور را رد ميكند، اشاره دارد، و تفاوت مجازات اسلامي با ترور را در قرآن، سيره پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله و ائمه اطهارعليهم السلام نشان ميدهد، و تفاوت اين دو را با ذكر نمونههايي از نفي ترور در تاريخ اسلام و انقلاب اسلامي توضيح ميدهد، و سرانجام، مقاله با استخراج منطقي نكاتي از مطالب مطرح شده به پايان ميرسد .
تعريف ترور (terror)
در فرهنگ و عرف سياسي، تعاريف مختلفي از ترور و تروريست ( (terroristو تروريسم (terrorism) ارائه شده كه در عين تنوع، بسيار به هم شبيهاند . در عوض، معناي ترور در اسلام چندان از پراكندگي برخوردار نيست، و اغلب در يك گستره و فضاي محدود به كار رفته است . به همين جهت، قبل از ورود به بحث، تشريح مفهوم ترور در فرهنگ علوم سياسي كه بيشتر متاثر از فرهنگ غرب است و نيز توضيح ترور در فرهنگ اسلامي اجتنابناپذير است .
الف) ترور در فرهنگ علوم سياسي
منابع و مآخذ فرهنگ علوم سياسي، ترور و مشتقات آن را، اين گونه معنا ميكنند:
1- « تروريسم كه از ريشه لاتين terrorبه معناي ترس و وحشت گرفته شده است، به رفتار و اعمال فرد يا گروهي اطلاق ميشود كه از راه ايجاد ترس، وحشت و به كار بستن زور ميخواهد به هدف سياسي خود برسد . همچنين، كارهاي خشونتآميز و غير قانوني حكومتها براي سركوب مخالفان خود و ترساندن آنان نيز در رديف تروريسم قرار دارد، كه از آن به عنوان تروريسم دولتي ياد ميشود .» (2)
2- « تروريسم فعاليتهاي عاملان دولتي يا غير دولتي [است] كه در كوششهايشان براي دستيابي به اهداف سياسي از روشها و وسائل خشونتآميز استفاده ميكنند . شيوههاي به كار برده شده از طرف تروريستها عبارتند از: هواپيما ربايي، گروگانگيري، خراب كاري، بمب گذاري، بانكزني، آدم ربايي سياسي و آدم كشي . سازمانهاي تروريستي نوعا سعي ميكنند كه با اقداماتشان توجه رسانههاي گروهي و مردم را جلب كنند . . . بسياري از دولتها نيز براي نيل به اهداف سياسيشان از اشكال گوناگون تروريسم – از جمله ضربات هوايي، اعدامهاي وسيع و بازداشتهاي گسترده استفاده ميكنند .» (3)
3- « به شكلي از اقدام خشونتبار دولتي و يا غير دولتي كه با هدف دستيابي به يك منظور سياسي صورت ميگيرد، تروريسم گويند . تروريسم با انواع ديگر خشونتشباهتي ندارد . تروريسم تلاش دارد توجه بين المللي را به جانب يك بيعدالتي، خواه واقعي خواه خيالي، بكشاند . تروريستها، شيوههاي گوناگوني را به كار ميگيرند كه از جمله عبارتند از: هواپيماربايي، بمب گذاري، گروگانگيري، ترور افراد، سرقت از بانكها و خرابكاري .» (4)
4- « ترور در لغت، و در زبان فرانسه، به معناي هراس و هراس افكني است . و در سياستبه كارهاي خشونتآميز و غيرقانوني حكومتها براي سركوبي مخالفان خود و ترساندن آنان ترور گويند; و نيز كردار گروههاي مبارزي كه براي رسيدن به هدفهاي سياسي خود دستبه كارهاي خشونتآميز و هراسانگيز ميزنند، ترور ناميده ميشود . ترورگري، روش حكومتهايي است كه با بازداشت و شكنجه و اعدام و انواع آزارهاي غيرقانوني، از راه پليس سياسي مخفي، مخالفان را سركوب ميكنند .» (5)
5- « تروريسم به مفهوم آدمكشي و تهديد و ايجاد خوف و وحشت در ميان مردم براي نيل به هدفهاي سياسي و يا بر انداختن حكومت و در دست گرفتن زمام امور دولتيا تفويض آن به گروه ديگري است كه مورد نظر باشد . . . تروريسم دولتي اصطلاحي است مشعر به دخالتيك يا چند دولت در امور داخلي يا خارجي دولت ديگر، كه به منظور ايجاد رعب و وحشت، از طريق اجرا يا مشاركت در عمليات تروريستي و يا حمايت از عمليات نظامي به منظور زوال، تضعيف و براندازي دولت مذكور و يا دستگاه رهبري بر آن صورت ميگيرد .» (6)
6- « ترور . . . اصطلاحا به حالت وحشت فوقالعادهاي اطلاق ميشود كه ناشي از دست زدن به خشونت و قتل و خونريزي از سوي يك گروه، حزب و يا دولتبه منظور نيل به هدفهاي سياسي، كسب و يا حفظ قدرت است . . . ترور شخصيتيا ترور رواني يعني ترساندن و تهديد افراد از طريق هدف قرار دادن روحيه، حس شهامت و اعتبار آنها . رژيم ترور به رژيمي اطلاق ميشود كه از طريق ايجاد وحشت، تهديد، حبس و كشتار مخالفان خود حكومت ميكند .» (7)
7- « حكومتهاي تروريستي به رژيمهايي اطلاق ميشود كه با شيوههاي فاشيستي و از طريق ايجاد رعب و وحشت و كشتار بيرحمانه مخالفان خود حكومت ميكنند . ترور در اصطلاح عام، بيشتر به قتلهاي سياسي گفته ميشود كه البته معني واقعي اين كلمه نيست، ولي كاملا رواج يافته، و اصطلاح عمليات تروريستي غالبا به جاي قتلهاي سياسي به كار گرفته ميشود . . . تروريسم بينالمللي اصطلاحي است . . . كه به منظور تامين مقاصد سياسي در سطح بينالمللي انجام ميشود .» (8)
8 – در قانون داماتو «اصطلاح اقدام تروريسم بينالمللي به عملي گفته ميشود كه: الف براي جان انسان، خشونتآميز يا خطرناك باشد، يا اين كه ارتكاب آن در حوزه صلاحيت ايالات متحده يا هر كشور ديگر، جرم جنايي محسوب شود . ب ظاهرا با اهداف زير صورت گيرد:
1 – ايجاد ارعاب و وحشت و فشار بر اشخاص غير نظامي .
2 – حكومت از طريق ارعاب و فشار .
3 – تاثير گذاري بر رفتار حكومت از طريق سوء قصد يا آدم ربايي . (9)
در يك جمعبندي كلي در باره ترور ميتوان به سخنان والتر لاكوئيور رئيس شوراي پژوهش بينالمللي مركز مطالعات راهبردي و بينالمللي آمريكا استناد كرد . به عقيده وي: «تروريسم به عنوان كاربرد زور يا تهديد به زور در داخل يك كشور به منظور ايجاد ترس و وحشت در جامعه، تضعيف و حتي سرنگوني نهادهاي موجود و ايجاد تغييرات سياسي تعريف شده است . او ميافزايد بزرگترين تحولي كه طي سالهاي اخير صورت گرفته، اين است كه تروريسم ديگر، فقط جنبه نظامي ندارد و فعاليتهاي تروريستي از حمله عليه اهداف ويژه، همچون مقامات سياسي به سمت كشتارهاي عمومي و كور در حال حركت است . البته تاريخ نشان ميدهد كه تروريسم غالبا تاثير سياسي اندكي داشته است . و گروههاي تروريستي پس از سالها مبارزه مسلحانه و از دست دادن تعداد زيادي از نيروهاي خود، شاهد پيشرفتي در كارشان نيستند . بلكه تروريسم مايه تشديد خصومت و جنگ و مانع از برقراري صلح است . بنابراين، برخلاف انتظار، عمليات تروريستي نتايج معكوس در افكار عمومي به وجود آورده است . به اين دليل كه، تصميم به استفاده از خشونت تروريستي، هميشه يك تصميم عقلاني نيست; زيرا اگر اينطور بود، بايد ميزان تروريسم در جهان بسيار اندك باشد . تلاش تروريستي، در 99 درصد محكوم به شكست است، اما همان يك موردي كه شانس موفقيت دارد، ميتواند قربانيان زيادي برجا گذارد، خسارات مادي بسياري به بار آورد و وحشت و هراس بزرگتر از هر چيزي كه جهان تاكنون تجربه كرده است، ايجاد كند . (10)
ب) ترور در ادبيات عرب
معادلي كه براي واژه ترور، در ادبيات قديم و جديد عرب به كار ميرود، با هم متفاوت است; اما در معنا، تفاوتي بين آن دو به چشم نميخورد . در مجموع، در زبان عربي براي كلمه ترور سه معادل وجود دارد:
1 – فتك: در كتاب فرهنگ اصطلاحات معاصر، فتك به معناي، ترور كرد، كشت، از ميان برد، و به قتل رسانده، آمده است . (11) در لسانالعرب، الفتك; يعني هر شخصي كه فردي را بي خبر و از روي غفلتبكشد، و نيز، به معناي شخصي است كه از غفلت فرد ديگري استفاده ميكند و او را ميكشد يا مجروح ميسازد . (12) در لغتنامه دهخدا، اين واژه به معني، به ناگاه گرفتن، ناگاه كسي را كشتن و يا كشتن غافلگيرانه مقتول است . (13) در فرهنگ نوين، فتك به حمله برد، يورش برد، به ناحق كشت، خون ناحق ريخت، فتك به آدمكشي و فتاك به بسيار آدمكش ترجمه شده است . (14) در هر حال، فتك; يعني انسان در مكاني پنهان شود، سپس از مخفيگاه خارج گردد، و به كسي حمله آورد، و او را بيمحابا و بدون ترس به قتل رساند . بنابراين در لسان امروزي عرب، ترور مصداق دقيق واژه فتك است . (15)
2 – ارهاب: كلمه ارهاب و مشتقات آن، در ادبيات قديم عرب به معناي ترس، ترسانيدن و دچار هراس كردن بود . قرآن هم بر همين معنا تاكيد دارد . به عنوان نمونه به اين آيه بنگريد: «اياي فارهبون» (16) : (در راه انجام وظيفه، و عمل به پيمانها، تنها از من بترسيد). (17) الارهابي; يعني كسي كه براي برپا داشتن قدرت و سلطه خود به ترساندن متوسل ميشود . الحكم الارهابي ، نوعي حكومت است كه بر ارعاب و زور قرار دارد . (18) در كتاب فرهنگ اصطلاحات معاصر، ارهاب به معناي ترساندن، ايجاد ترس و وحشت، تهديد نمودن، ترور، هشدار مسلحانه، خشونت، ارعاب و تروريسم به كار ميرود . و نيز، ارهاب دولي به تروريسم دولتي يا بينالمللي، ارهابي به تروريست و تروريستي و شبكة ارهاب به باند ترور و شبكه ترور ترجمه ميشود . (19) بنابراين، ميتوان گفت: ارهاب در ادبيات قديم و در قرآن به معناي ترور به كار نرفته، ولي در دوره معاصر به معناي ترور به كار ميرود .
3 – اغتيال: اغتيالا يا قتله غيلتا; يعني پنهاني و به شكلي كه مقتول با خبر نشود، او را از پاي در آوردن . (20) در المنجد، الغيلة به معني فريب دادن و به ناگاه كشتن و قتله غيلة به معني به او نيرنگ زد و به ناگاه او را كشت، آمده است . (21) به عبارت ديگر، اغتيال به معناي ترور و سوء قصد و محاولة الاءغتيال به معناي طرح ترور و توطئه ترور بهكار ميرود . (22) در فرهنگ بزرگ، اغتيال به آدم كشي و غيلة به حيله، مكر و فريب ترجمه شده است . (23) در مجموع هلاك كردن، به ناگاه كشتن، با خدعه كشتن، در پنهان كشتن، ناگاه كشتن و گرفتن، فريب دادن و به خلوت بردن و سپس كشتن از معناي اغتيال است . (24) غيله به معناي علي غفلة منه يا كسي را به غفلت و غافلگيرانه كشتن است . (25)
ج) ترور در زبان فارسي
در فرهنگ فارسي عميد ترور ( (terreurبه معني ترس زياد، بيم هراس، خوف و وحشت است، و در اصطلاح سياست; يعني كشتن و از بين بردن مخالفان و ايجاد رعب و وحشت در ميان مردم . تروريست ( (terroristeبه عامل ترور، طرفدار ترور، آدمكش، آن كه براي رسيدن به هدف خود كسي را به طور غافلگيرانه بكشد و يا ايجاد وحشت و هراس كند . تروريسمterrorismeروش كساني است كه آدمكشي و تهديد مردم و ايجاد خوف و وحشت را به هر طريق كه باشد، براي رسيدن به هدفهاي سياسي خود از قبيل تغيير حكومتيا در دست گرفتن زمام امور لازم و مباح ميدانند . (26)
در لغتنامه دهخدا آمده است: واژه ترور از فرانسه اقتباس شده و به معني قتل سياسي به وسيله اسلحه است . تازيان معاصر اهراق را به جاي ترور به كار ميبرند، و اين كلمه در فرانسه به معني وحشت و خوف آمده و حكومت ترور هم اصول حكومت انقلابي بود كه پس از سقوط ژيروندنها از 31 مه 1793 تا 1794 در فرانسه مستقر گرديد و اعدامهاي سياسي فراواني را به دنبال داشت . ترور كردن نيز به معناي قتل سياسي با اسلحه و تروريستبه معني كسي كه طرفدار اصول تشدد، حامي شدت عمل و ايجاد رعب و ترس ميباشد . اين كلمه در زبان فارسي به شخصي اطلاق ميشود كه با اسلحه مرتكب قتل سياسي شود . تروريسم در زبان فارسي به اصلي گفته ميشود كه در آن از قتلهاي سياسي و ترور دفاع گردد . (27)
بنابراين، شاخصهاي ترور بر پايه بيشتر تعاريف و معاني فوق عبارتند از:
1 – هر اقدامي كه ايجاد ترس، وحشت، هراس، خوف و رعب در ميان مردم يا مخالفان بيانجامد، و اين اقدام، خشونتآميز، زورمدارانه، غيرقانوني و هراسانگيز باشد .
2 – اين اقدام با هدف برانداختن حكومت، يا به منظور در دست گرفتن امور، يا به جهت ضعيف كردن حاكميت و دستگاه رهبري و يا با هدف تاثير بر رفتار مخالفان صورت ميگيرد .
3 – اقدام مذكور توام با قتل پنهاني، ناگهاني و غافلگيرانه است و آن نيز، با خدعه و فريب، مكر و حيله همراه و همگام است .
بهطور خلاصه ميتوان گفت : ترور در لغتبه معناي ترس، هراس، خوف و وحشت است و در اصطلاح سياسي به معناي كشتن و از بين بردن مخالفان و ايجاد رعب و وحشت ميان مردم ميباشد . تروريستبه عامل ترور، آدم كشي، و بهطور كلي به كسي اطلاق ميگردد كه براي رسيدن به هدف خود، كسي را غافلگيرانه بكشد و يا ايجاد وحشت و هراس نمايد .
تروريسم روش كساني است كه آدم كشي و تهديد مردم و ايجاد خوف و وحشت را به هر طريقي كه باشد براي رسيدن به هدفهاي خود لازم و درست ميدانند . در نتيجه، علاوه بر شيوه و روش اقدام، انگيزه افراد يا گروهها در انجام عمل، ملاك تروريستي بودن يا تروريستي نبودن عمل را مشخص ميكند; يعني اگر فرد يا گروهي با هدف سرقتيا كسب منفعت اقتصادي اقدام به آدم كشي نمايند، به اين عمل، عمل تروريستي اطلاق نميگردد; چرا كه ميبايست انگيزه فرد يا گروهي كه دستبه آدم كشي يا ايجاد رعب و وحشت ميزنند، سياسي باشد . به عنوان مثال، پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، برخي از گروههاي سياسي، با قتل، آدم كشي و ايجاد رعب و وحشت، قصد ساقط نمودن انقلاب اسلامي و به دست گرفتن امور را داشتند; يعني براي وصول به اهداف سياسي، اقدام به قتل و خون ريزي ميكردند، از اين رو اقدام آنها دقيقا يك اقدام تروريستي بود .
علاوه بر افراد يا گروههاي سياسي كه ممكن استبراي وصول به اهداف سياسي اقدام به عمليات تروريستي نمايند، گاهي اوقات دولتها در داخل مرزهاي جغرافيايي و حتي در وراي مرزهاي جغرافيايي خود دستبه ترور ميزنند و براي دستيابي به اهداف سياسي، مخالفين خود را با عمليات تروريستي به قتل ميرسانند، به اين گونه اعمال «تروريسم دولتي» اطلاق ميگردد . به عنوان نمونه ميتوان از عمليات سازمان c.i.aايالات متحده آمريكا نام برد كه بر اساس آنچه توسط اعضاي سازمان تحت عنوان خاطرات منتشر شده و يا اطلاعاتي كه سازمان راسا به چاپ رسانده، در پنجاه سال اخير اين سازمان دهها عمليات تروريستي را در وراي مرزهاي جغرافيايي خود از آمريكاي لاتين گرفته تا آفريقا، آسيا، خاورميانه و خاور دور انجام داده است . مانند كودتاي 28 مرداد 1332 ايران .
البته همانطوري كه يورگن هابر مارس گفته است : «تروريسم به رغم بيان و زبان مذهبي آن، پديدهاي مدرن [غير مذهبي] است . » (28)
حرمت شرعي ترور
روايات متعدد و فراواني در حرمت و منع ترور و قتل پنهاني وجود دارد كه هيچ گونه ترديدي را درباره حرمت ترور از ديدگاه اسلام باقي نميگذارد .
1 – پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله فرمود: وقتي در معراج بودم، چيزها و مواردي را ديدم . پرسيدم اينها چيست؟ گفتند: اينها نشانههاي آخرالزمان است . پرسيدم:
«الهي فمتي يكون ذلك؟ فاوحي الي عزوجل: يكون ذلك اذا رفعالعلم و ظهرالجهل و كثرالقراء و قل العمل و كثر الفتك و قل الفقهاء الهادون و كثر فقهاء الضلالة الخونه و كثرالشعراء .» (29)
يعني: چه زماني آخرالزمان است؟ خداوند عزوجل فرمود: آخرالزمان وقتي است كه علم محو شود و جهل ظاهر گردد، قاريان قرآن زياد شوند و عمل كاهش يابد، ترور بالا رود، فقهاي هدايتگر اندك و فقهاي گمراه و خيانت كار زياد و شاعران فراوان شوند .
2 – در شرح نهجالبلاغه ابن ابيالحديد آمده است:
هنگامي كه پيامبرصلي الله عليه وآله رحلت فرمود و عليعليه السلام به غسل و دفن آن حضرت مشغول بود، با ابوبكر براي لافتبيعتشد . در اين هنگام زبير و ابوسفيان و گروهي از مهاجران با عباس و عليعليه السلام براي تبادل نظر و گفتوگو خلوت كردند . آنان سخناني گفتند كه لازمه تهييج مردم و قيام بود . عباس (كه خدايش از او خشنود باد) گفت: سخنان شما را شنيدم و چنين نيست كه به سبب اندك بودن ياران خود از شما ياري بخواهيم و چنين نيست كه به سبب بدگماني، آراي شما را رها كنيم . ما را مهلت دهيد تا بينديشيم، اگر براي ما راه بيرون شدن از گناه فراهم شد، حق ميان ما و ايشان بانگ برخواهد داشت; بانگي چون زمين سخت و دشوار، و در آن صورت دستهايي را براي رسيدن به مجد و بزرگي فرا خواهيم گشود كه تا رسيدن به هدف، آنها را جمع نخواهيم كرد . و اگر چنان باشد كه به گناه درافتيم، خودداري خواهيم كرد و اين خودداري هم به سبب كمي شمار و كمي قدرت نخواهد بود . به خدا سوگند اگر نه اين است كه اسلام مانع از هرگونه غافلگيري (فتك و ترور) است، چنان سنگهاي بزرگ را بر هم فرو ميريختم كه صداي برخورد و ريزش آن از جايگاههاي بلند به گوش رسد . (30)
3 – عليعليه السلام در فرمانش به مالك اشتر نوشت:
«ثم اكثر تعاهد قضائه و افسح له في البذل ما يزيل علته، و تقل معه حاجته الي الناس، واعطه من المنزله لديك ما لا يطمع فيه غيره من خاصيتك ليامن بذلك اغتيال الرجال عندك .» (31)
سپس (قاضي را به حال خود مگذار) و در كار او بررسي و تحقيق فراوان انجام بده و در بذل حقوق براي قاضي، آن اندازه وسعتبده كه نياز او را برطرف نمايد و احتياجش به مردم از بين برود، و آن مقام را در نزد خود براي قاضي منظور مدار كه كساني ديگر از خواص كارگردانان تو در آن طمع نكنند، و تا بدين جهت از غافلگير كردن [ترور] و دستبرد ديگر مرداني كه در دستگاه تو هستند، در امان بماند .
4 – ابوصباح كناني به امام جعفر صادقعليه السلام ميگويد:
«ان لنا جارا من همدان يقال له الجعد بن عبدالله يسب اميرالمؤمنينعليه السلام افتاذن لي ان اقتله؟ قال: ان الاسلام قيد الفتك، و لكن دعه فستكفي بغيرك قال: فانصرفت الي الكوفه فصليت الفجر في المسجد و اذا انا بقائل يقول: وجد الجعدبن عبدالله علي فراشه مثل الزق المنفوح ميتا، فذهبوا يحملونه اذا لحمه سقط عن عظمه، فجمعوه علي نطع و اذا تحته اسود فدفنوه .» (32)
يكي از همسايههايم كه از قبيله همدان و نامش جعد بن عبدالله است، به عليعليه السلام دشنام ميدهد . آيا اجازه ميدهي كه او را بكشم؟ فرمود: اسلام ترور را منع كرده است . او را رها كن; زيرا به زودي فرد ديگري اين كار را انجام ميدهد . ابوصباح كناني ميگويد: به سوي كوفه رفته و در مسجد مشغول نماز صبح شدم . در اين حال گويندهاي ميگفت: جعد بن عبدالله مانند مردهاي كه باد كرده بود، در رختخوابش پيدا شد . سپس گروهي رفتند و او را حمل كردند . در اين حال گوشتش از استخوانش جدا ميشد . از اين رو، جسد او را بر روي پوستي جمع كردند . در اين شرايط ديدم كه زير جسد او سياه بود . سپس او را به خاك سپردند . (33)
نتيجه اي كه از اين روايات مي توان گرفت، آن است كه «الايمان قيد الفتك، المؤمن لايفتك اي الايمان، يمنع من الفتك كما يمنع القيد عن التصرف» (34) ; ايمان مانع ترور است و مؤمن ترور نميكند; يعني اين كه ايمان ترور را منع ميكند، همانند كسي كه دستش بسته است و قادر نيست كاري انجام دهد . (35) بنابراين، از روايات استفاده ميشود كه هرگونه كشتن به صورت پنهاني (ترور) شرعا حرام و ممنوع است . اسلام حتي خدعه و نيرنگ در جبهه اسلامي و خودي را جايز نميداند . خلاصه اين كه يك مسلمان، مسلمان را در مسائلي كه با هم اختلاف دارند، نمي كشد .
ترور يا مجازات اسلامي
در برخي از آيات و روايات، به ظاهر منعي بر كشتن برخي از انسانها وجود ندارد، اما بررسي عميق اين آيات و روايات، نتيجه ديگري به دنبال دارد .
الف) قرآن مجيد
در آيات ذيل، كشتن برخي از انسانها مجاز شمرده شده است:
1 – «يا ايها الذين ءامنوا كتب عليكم القصاص في القتلي» (36) اي افرادي كه ايمان آوردهايد! حكم قصاص در مورد كشتگان، بر شما نوشته شده است .
2 – «من اجل ذلك كتبنا علي بني اسراءيل انه من قتل نفسا بغير نفس او فساد في الارض فكانما قتل الناس جميعا» (37) به همين جهت، بر بنياسرائيل مقرر داشتيم كه هركس، انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين بكشد، چنان است كه گويي همه انسانها را كشته .
3 – «انما جزاؤ الذين يحاربون الله و رسوله و يسعون في الارض فسادا ان يقتلوا او يصلبوا» (38) كيفر آن كه با خدا و پيامبرش به جنگ بر ميخيزند، و اقدام به افساد در روي زمين ميكنند (و با تهديد اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله ميبرند) فقط اين است كه اعدام شوند، يا به دار آويخته گردند .
مراد از قصاص قاتل، مجازات فاسد و محارب چيست؟ و اينها چه كساني هستند؟
قصاص در اصطلاح قرآن، نوعي قانون كيفري براي مجازات قاتل است . بنابراين، قصاص در آيه 178 بقره، تنها به معناي كشتن نيست، بلكه كشتن آشكار قاتل، يكي از اقسام آن است . قاتلي كه بعمد مرتكب قتل شده است، هم ميتوان او را به قتل رساند و هم اولياي دم ميتوانند او را ببخشند ، و تنها وي را با پرداخت ديه، مجازات نمايند . بدين سان، قصاص تنها راه، براي از بين بردن افراد مزاحم و زمينههاي جرم و دريچهاي به سوي حيات اجتماعي و نيز، ضامن آن است; زيرا قصاص در مقابل اين شعار «زياد بكشيد تا كشتار كم شود» ، و نيز در مقابل شعار «عفو قاتل ممنوع است» ، قرار دارد . (39)
آيه 32 مائده، كشتن قاتل و مفسد را جايز شمرده است . از كشتن قاتلي كه مرتكب قتل عمد شده است و آن از موارد قصاص است، در آيه 178 بقره سخن گفته شد . فاسد نيز كسي است كه به جنگ خدا و رسول خدا برخيزد، و يا اين كه در ميان مردم ايجاد ترس و ناامني كند . نكته مهم ديگر اين آيه، مقام انسان در نزد خداوند است . از اين رو، از پاي درآوردن او، همانند كشتن همه مردم دانسته شده است . شايد به آن علت كه اگر كسي دستبه خون انسان بي گناهي بيالايد، آمادگي آن را پيدا ميكند كه انسانهاي بيگناه ديگري را به قتل برساند . (40)
در آيه 33 مائده كه تنها به عصر پيامبرصلي الله عليه وآله اختصاص ندارد، مراد از محاربين، افرادي هستند كه اسلحه بر روي مسلمانان ميكشند، و با تهديد به مرگ، و حتي كشتن، اموال آنها را به غارت ميبرند . به بيان ديگر، منظور از محارب كسي است كه با تهديد و يا با به كارگيري اسلحه، به جان و يا مال مردم تجاوز ميكند . اعم از اين كه دزد سرگردنه باشد و يا در داخل شهر به اين اقدام دستبزند . البته محارب با كلمه افساد آمده است . بنابراين، مراد از محاربه با خدا، افساد در روي زمين از طريق اخلال در امنيت عمومي است . جزاي چنين كسي، اگر مرتكب قتل شده باشد، قتل است و اگر تنها دزدي كرده باشد، قطع دست و پاي مخالف است . و اگر فقط به ارعاب پرداخته است، نفي بلد است . (41)
نتيجهاي كه از آيات فوق و تفسير آن به دست ميآيد، آن است كه اعدام قاتل، مفسد و محارب، در صورت تحقق شرايط لازم، صرفا به اذن امام عادل يا نايب خاص او و يا رهبر و حاكم اسلامي به شكل آشكار، بدون پردهپوشي و به منظور بازگرداندن امنيت عمومي انجام ميگيرد . در حالي كه ترور عليه مخالفان سياسي، و در نيل به اهداف سياسي انجام ميشود، و در آن اذن امام عادل و . . . وجود ندارد . و اغلب در پنهاني و براي ضربه زدن و اخلال در نظم عمومي صورت ميپذيرد . (42)
ب) سيره پيامبرصلي الله عليه وآله
نبي اكرمصلي الله عليه وآله در چند مورد به ظاهر دستور كشتن افرادي را صادر كرده است . از جمله:
1 – جابر بن عبدالله ميگويد: «پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود: چه كسي به سراغ كعب بن اشرف ميرود؟ او خدا و پيامبرش را آزرده است . محمد بن مسلم عرض كرد: يا رسولالله دوست داري او را بكشم؟ حضرتصلي الله عليه وآله فرمود: بله . محمد بن مسلم به نزد كعب رفت و گفت: اين مرد (پيامبرصلي الله عليه وآله) از ما درخواست زكات ميكند و ما را به زحمت مياندازد، خدا او را محزون كند . ما الان از او پيروي ميكنيم و دوست نداريم او را رها كنيم تا اين كه ببينيم وضع او چه ميشود؟ او همين طور صحبت ميكرد تا اين كه بر كعب غالب شد .» (43)
كعب بن اشرف شاعر جاهلي و از يهوديان بنينضير بود . وي پيامبرصلي الله عليه وآله و يارانش را هجو و مشركان را عليه مسلمانان تحريك و كمك ميكرد . كعب متعرض زنان مسلمان ميشد، (44) و به سلب امنيت عمومي ميپرداخت . اشرف در شعرهايش به بدي از زنان پيامبرصلي الله عليه وآله نام ميبرد . و نيز اشعاري را درباره زنان مسلمان ميسرود و در آنها مسائل پنهاني آنها را در قالب شعر عرضه ميكرد، و در واقع يك عيش زباني را پديد ميآورد . بنابراين، او خطري در برابر پيشروي اسلام، امنيت مسلمانان و استقرار حكومت اسلامي بود . (45) در حالي كه يهوديان بنينضير، با پيامبرصلي الله عليه وآله پيمان صلح بسته بودند كه به دشمنان هم كمك نكنند . مجازات هر كس كه از اين پيمان چه به صورت انفرادي و چه جمعي سرپيچي ميكرد، جنگ و مرگ بود . (46) و البته خدعه در جنگ جايز است ولي جنگ هميشه جنگ مادي و نظامي نيست، بلكه جنگ گاه فكري و عقيدتي و يا به اصطلاح جنگ سرد است .
2 – واقدي ميگويد: «پيامبرصلي الله عليه وآله مطلع شد كه سفيان بن خالد بن نبيح الهذلي اللحياني . . . در نزديكي مدينه فرود آمده و مردمي از قوم خودش و ديگر اقوام را به منظور رويارويي با پيامبرصلي الله عليه وآله گرد آورده است . . . پيامبرصلي الله عليه وآله عبدالله بن انيس را احضار كرد و او را به منظور كشتن سفيان ، شبانه روانه كرد . [انيس ميگويد او را يافتم و به نزدش رفتم] سپس به همراه او راه افتادم، با وي صحبت ميكردم و او از سخن من خرسند بود . . . در كنار او نشستم، تا اين كه مردم آرام گرفتند و خوابيدند . او هم آرام گرفت . آن گاه او را غافلگير كردم و به قتل رساندم .» (47)
سفيان بن خالد از دشمنان پيامبرصلي الله عليه وآله، و در تدارك جنگ عليه پيامبرصلي الله عليه وآله بود . وي در اطراف مدينه; يعني در اطراف محل اصلي حكومت نوپاي پيامبرصلي الله عليه وآله مستقر شده و در صدد تهيه سرباز و آذوقه بود . وي امنيت راهها را سلب و در واقع به مسلمانان اعلام جنگ كرده بود . بنابراين، هيچ راهي جز كشتن او و بازگرداندن آرامش به منطقه نبود .
اقدام پيامبرصلي الله عليه وآله در صدور حكم قتل آن دو را نميتوان ترور ناميد; زيرا نشانههاي ترور را نداشت . به بيان ديگر، پيامبرصلي الله عليه وآله حاكم اسلامي است و يكي از شؤون حاكم اسلامي قضاوت است . بنابراين، پيامبرصلي الله عليه وآله، بر اساس اين شان، و بر پايه احراز مجرم بودن آن دو، حكم قتل آنان را آشكارا و نه مخفيانه صادر و نحوه اجراي آن را نيز مشخص نمود . چون آنها در خارج از حاكميت اسلامي زندگي ميكردند، و حاضر نبودند به ميل خود براي محاكمه و اجراي حكم به دارالحكومة پيامبرصلي الله عليه وآله، مراجعه نمايند، و نيز به علت آن كه با پيامبرصلي الله عليه وآله و مسلمانان در جنگ بودند، دسترسي به آنان آسان نبود . بنابراين، پيامبرصلي الله عليه وآله، دستور اجراي حكم را به اين صورت صادر كرد . مساله مهم ديگري كه در اينجا وجود دارد، آن است كه هر كس نميتواند به تشخيص خود به ترور دستبزند بلكه نخستبايد يك مرجع صلاحيتدار كه صلاحيت آن از نظر عقل و شرع پذيرفته است، مجرم بودن وي را تاييد و سپس فرد يا افرادي واجد شرايط، حكم آن مرجع صلاحيتدار كه ميتواند پيامبرصلي الله عليه وآله باشد را به مرحله اجرا در آورند . (48)
ج) سيره ائمه اطهارعليهم السلام
در سيره ائمه معصومينعليهم السلام نيز مواردي از تجويز قتل ديگران ديده ميشود . مثلا :
«محمد بن عمر الكشي با چند واسطه نقل ميكند كه امام هاديعليه السلام فرمان قتل فارس بن حاتم قزويني را صادر كرد و بهشت را براي كسي كه او را به قتل برساند، ضمانت كرد، و جنيد نيز فارس را به قتل رساند . فارس شخصي حيلهگر بود كه مردم را ميفريفت و آنها را به بدعت دعوت ميكرد . امام هاديعليه السلام درباره او فرمود: فارس كه خدا او را لعنت كند با استفاده از نام من مردم را ميفريبد و به بدعت فرا ميخواند . قتل او بر هركسي كه او را بكشد، جايز است . هركس مرا شاد و آسوده كند و او را به قتل برساند، من ضمانت ميكنم كه خدا او را به بهشت ميبرد . (49)
اسحاق انباري ميگويد:
امام جوادعليه السلام به من فرمود: اين چه كاري است كه ابوالسمهري كه خدا لعنتش كند، انجام ميدهد، و ما را تكذيب ميكند؟ او ادعا ميكند كه خودش و ابن ابيزرقاء براي ما تبليغ ميكنند، من شما را شاهد ميگيرم كه من از آنها به سوي خدا تبري ميجويم . آن دو فريب كار و معلوناند . اي اسحاق، ما را از شر آنها راحت كن! خداي عزوجل با بردن تو، به بهشتبه تو آرامش ميدهد . عرض كردم: فداي تو شوم، كشتن آنها بر من حلال است؟ فرمود: آن دو فريب كارند و مردم را فريب ميدهند و زندگي من و دوستانم را در معرض خطر قرار ميدهند، لذا خون آنها بر مسلمين حلال است . او را نباستي در ملا عام به قتل برساني; زيرا، اسلام آدم كشي در ملا عام را نميپذيرد، و اگر او را به صورت آشكار بكشي، ترحم و دلسوزي ايجاد ميشود، و از تو سئوال ميكنند چرا او را كشتي و تو نميتواني دليل موجهي ارائه كني و قادر نيستي حجتي بياوري تا از خود دفاع كني، و خون مؤمني از دوستان ما به خاطر يك فرد كافر ريخته ميشود . پس بايد مخفيانه اقدام به كشتن كنيد . (50)
اقدام امام هاديعليه السلام و امام جوادعليه السلام و ساير ائمه كه مبادرت به امور مشابه كردند، را نيز نميتوان ترور ناميد . به آن دليل كه، اگرچه ائمه معصومعليهم السلام حاكميت نداشتند، ولي در كنار شانيت افتاء، داراي شانيت قضاوت هم بودهاند . بنابراين، آنها هم، همانند پيامبرصلي الله عليه وآله و در مقام قضاوت، پس از احراز مجرميت فرد، دستور به كشتن آنها دادند . منتهي اين حكم به صورت پنهاني به اجرا در آمد، همانند شلاقي كه به دلايلي، به صورت پنهاني بر مجرم نواخته ميشود . (51) اينجا اين سؤال مطرح است كه چرا امام هاديعليه السلام دستور كشتن فارس بن حاتم و امام جوادعليه السلام دستور كشتن ابوالسمهري را صادر كردهاند . پاسخ اين است:
اولا، حاتم به دروغ خود را نماينده امام هاديعليه السلام معرفي، و به نام امامعليه السلام از مردم خمس و زكات دريافت ميكرد، و آن را خود استفاده مينمود . در حالي كه نه نماينده امام بود و نه حق استفاده از وجوه شرعيه را داشت . علاوه بر آن، اخبار جعلي را به عنوان عقايد شيعيان ترويج ميكرد، و در اين راه، با بهرهبرداري از نام امامعليه السلام مردم را فريب ميداد، هيچ راهي براي آگاه كردن مردم و دور كردن آنها از وي وجود نداشت . (52)
ثانيا، او به غلو درباره امام هاديعليه السلام پرداخت، و بدعتهاي تازهاي را در شيعه پديد آورد، آن هم به نام امام هاديعليه السلام . بدين سان، عقايد شيعيان را تباه كرد . از اين رو، وجود او خطري بزرگ و جدي براي جامعه شيعه به شمار ميآمد . (53)
ثالثا، او فردي هرزه و منحرف هم بود . (54) البته فريبكاري و هرزگي به تنهايي شخصي را شايسته مرگ نميسازد، بلكه فريبكاري و هرزگي و بدعتگذاري توام با حكم و تشخيص امام معصومعليه السلام ميتواند او را شايسته مرگ آشكار يا پنهاني سازد; زيرا وجود چنين شخصي موجب سلب امنيت است .
باري تقريبا همين استدلالها و يا مشابه آن در مورد ابوالسمهري نيز صادق است .
از سيره پيامبرصلي الله عليه وآله و امامان معصومعليهم السلام ميآموزيم كه آنها، در مقام حاكم اسلامي و يا قاضي، به صدور حكم قتل افرادي دست زدهاند كه وجودشان جرثومه فساد و تباهي، موجب گمراهي و ضلالت جامعه اسلامي ميشد . به رغم اين، پيامبرصلي الله عليه وآله و ائمه معصومينعليهم السلام حاضر نشدند در خفا حكم به قتل آنان صادر نمايند، و يا كشندگان آنها را از بازگو كردن واقعه باز دارند، و يا به قصد دستيابي به هدفهاي سياسي نه ديني به آن مبادرت كنند، و يا براي ايجاد رعب و وحشت در مردم كه از شاخصههاي عمليات تروريستي است، به آن دستبزنند .
اسلام و نمونه هايي از نفي ترور
در تاريخ اسلام و تاريخ انقلاب اسلامي، نمونههاي فراواني از نفي ترور وجود دارد كه به چند نمونه از آن اشاره ميشود:
1 – مسلم بن عقيل از ترور عبيدالله بن زياد خودداري كرد:
به پيشنهاد شريك، تصميم بر آن شد كه مسلم پشت پرده كمين كند و در وقتحضور ابن زياد، با علامتي كه به مسلم ميدهند (آب خواستن شريك) بيرون آمده و او را بهقتل برساند . . . ابن زياد آمد و نشست و صحبتهايي كردند . ولي وقتي شريك، آب طلبيد، مسلم براي اجراي طرح، بيرون نيامد و با تكرار علامت، باز هم از مسلم خبري نشد . ابن زياد كه احتمال خطري را ميداد، از هاني پرسيد: او چه ميگويد؟ گفتند: تب كرده و هذيان ميگويد . اما عبيدالله بن زياد، زود از آنجا رفت . پس از رفتن او، از مسلم پرسيدند چرا نقشه را عملي نكردي؟ گفت: . . . به خاطر سخني كه عليعليه السلام از پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله نقل كرده كه ايمان، مانع كشتن غافلگيرانه (ترور) است . (55)
2 – عمار سجستاني ميگويد:
«در مسير سجستان تا مكه با ابابحير عبدالله نجاشي همراه بودم . او بر عقيده زيديه بود . هنگامي كه به مدينه رسيديم من نزد امام صادقعليه السلام رفتم و او به نزد عبدالله بن حسن رفت . وقتي بازگشت او را محزون و بسيار ناراحت و نالان يافتم . به او گفتم، تو را چه ميشود ابابحير؟ گفت: براي من از امام صادقعليه السلام اجازه بگير كه انشاءالله فردا صبح به نزد او برويم . فردا صبح به نزد امام صادقعليه السلام رفتيم . . . ابا بحير عرض كرد: فداي تو شوم، من پيوسته از بازگو كنندگان فضل شما ميباشم . حق را نزد شما ميبينم نه كس ديگري . من سيزده نفر از خوارج را به قتل رساندهام . زيرا شنيدهام كه همه آنها از حضرت عليعليه السلام تبري ميجستند . امام صادقعليه السلام فرمود: يا ابا بحير اگر آنها را به امر امامعليه السلام كشته بودي، ايرادي نداشت .» علامه مجلسي در مرآة العقول در شرح اين خبر ميگويد: «قتل اين چنين افرادي واجب نميباشد .» (56)
3 – امام خمينيقدس سره حاضر نشدند حكم ترور حسنعلي منصور، عاقد و طراح كاپيتولاسيون را صادر كنند:
«در قضيه ترور حسن علي منصور با اين كه . . . نمايندهاي [را گروه مؤتلفه اسلامي] خدمت ايشان به نجف جهت استيذان فرستاد، آن حضرت (امام خمينيقدس سره) از صدور چنين حكمي استنكاف ورزيدند و اين [گروه] ناچار شد، به سراغ بعضي ديگر . . . برود .» (57)
4 – محسن رضايي در مصاحبهاي با كيهان گفت : « ايشان (امام خمينيقدس سره) خط مشي مسلحانه را نفي ميكردند; يعني به عنوان استراتژي، كار مسلحانه را قبول نداشتند . . . [تا] جايي كه ايشان اجازه، اعدام خسرو داد (فرمانده نيروي هوايي رژيم پهلوي) را ندادند; يعني آن دوستي كه واسطه ما با حضرت امام بود، گفت كه حضرت امام سكوت كردند و ما از سكوت، برداشت مخالفت كرديم . . . حضرت امام كار مسلحانه را به عنوان يك مشي و استراتژي قبول نداشتند . ايشان اصل مبارزه را در تودههاي مردم ميديدند و لذا بر آگاهي مردم تاكيد داشتند . » (58) در واقع امام با هر اقدام نظامي مخالف بود . روش امام براي تاثيرگذاري و تحول اجتماعي، يك روش فرهنگي بود .
5 – در سيره حضرت امامقدس سره، بعد از انقلاب اسلامي هم موردي از دستور ارهابي از سوي ايشان ديده نميشود . بلكه آن را از ناحيه هر كسي كه بخواهد، انجام گيرد، محكوم ميكند:
«گمان نكنيد كه اينها از روي قدرت يك همچو كارهايي را انجام ميدهند، يك بمب در يك جا منفجر كردن، يك بچه دوازده ساله هم ميتواند او را بگيرد يك جايي بگذارد و خود او منفجر بشود . اين قدرتي نيست، اين كمال ضعف است . من ابنملجم را از اينها مردتر ميدانم، براي اين كه او آمد در حضور مردم، كار خودش را كرد و خداوند او را لعنت كند . و اينها آن مردانگي آن نامرد را هم ندارند و به طور دزدي يك كاري انجام ميدهند و خودشان را اصلا ظاهر نميكنند . من آن عباس آقا را كه صدراعظم ايران (امين السلطان) را در نزديك مجلس با هفتتير زد، در حضور همه و خودش را بعد هم ديد گرفتار ميشود، كشت، او را مرد ميدانم و اينها را نامرد . اينهايي كه از اينجا فرار كردند و از خارج دستور ميدهند كه مردم را اغتيال كنند، و به طور دزدكي بكشند، اينها تز نامردهاست .» (59)
پس در سيره عملي مرداني كه مجسمه اسلاماند، ترور جايي ندارد، زيرا ترور با ايمان و اسلام در تضاد است .
فرجام سخن
ترور اقدامي ترس آفرين، وحشتآميز، غير قانوني، پنهاني، غافلگيرانه، رعبانگيز و . . . است كه با كشتن افراد مخالف (مخالفان سياسي) و تخريب اماكن متعلق به آنها از طريق روشهاي زورمدارانه، با وسائل و ابزار خشن صورت ميگيرد . در حالي كه روايات اسلامي ترور را به عنوان نشانهاي از علائم ظهور امام زمانعليه السلام مخالف ايمان و اسلام و . . . ذكر كرده و آن را باطل ميداند . البته قرآن در قصاص، افساد در روي زمين و محاربه با خدا و رسول خدا، دستور كشتن داده است . ولي در هيچ يك از موارد، بر خلاف ترور، قتل به صورت پنهاني، بدون اذن امام معصومعليه السلام يا نايب آنان، يا رهبري و حاكم اسلامي صورت نميگيرد . و نيز بر خلاف ترور، اين اقدام منجر به بازگشت آرامش به جامعه و بازگرداندن امنيت عمومي ميگردد .
پيامبرصلي الله عليه وآله در مواردي، دستور كشتن افرادي را صادر كردهاند . افرادي كه به هجو مسلمانان پرداختهاند، به دشمنان مسلمانان مدد رساندهاند، به سلب امنيت عمومي دست زدهاند، به ناموس مسلمانان تعدي كردهاند، به پيمان صلح با پيامبرصلي الله عليه وآله پايبند نماندهاند . بنابراين، فرمان پيامبرصلي الله عليه وآله براي كشتن آنها، ترور نبود . زيرا ترور مخفيانه صورت ميگيرد، وحشت ميآفريند و ترور شونده بدون محاكمه ترور ميشود، امام و پيامبرصلي الله عليه وآله در مقام حاكم اسلامي كه شان قضاوت را نيز دارند، آشكارا دستور كشتن اين افراد را صادر كرده است . و اين اقدامها، آرامش را براي جامعه اسلامي به ارمغان آورد . از اين رو، در سيره نبوي نشاني از ترور وجود ندارد . بلكه در برخي از احاديثبه جاي مانده از پيامبرصلي الله عليه وآله ترور نهي شده است .
در سيره امامان معصومعليهم السلام هم نمونههايي از كشتن افراد ديده ميشود كه حيله گر، بدعت آور، فريبكار، غارتگر، جعل كننده احاديث، غلو كننده امام معصومعليه السلام، بهتان زننده به شيعيان، تباه كننده عقايد مسلمانان، هرزه، منحرف، شرور، جرثومه فساد و تباهي، گمراه كننده مردم و . . . بودهاند . اقدامهاي امامان معصومعليهم السلام هم معنا و مفهوم ترور را ندارد . به آن جهت كه فرد كشته شده از سوي امام معصومعليه السلام كه شانيت قضا و افتاء را دارد، مجرم شناخته شده و مردم از انحراف، زنان مسلمان، از تجاوز، مسلمين از بهتان، عقايد مردم از بدعت نجات يافتند . در حالي كه ترور به انحراف فكري، سلب آسايش عمومي، برقراري خشونت و نفي امنيت ميانجامد .
علاوه بر آن، مخالفت امام جعفر صادقعليه السلام، حداقل در دو حديثي كه از ايشان نقل كرديم، و نيز مخالفت مسلم بن عقيلعليه السلام و امام خمينيقدس سره با ترور مخالفان اسلام، جاي هيچ گونه ترديدي را باقي نميگذارد كه در سيره امامان معصومعليهم السلام و ياران و پيروان راستين و صديق آنان ترور، مخالف ايمان و اسلام است . بنابراين، اسلام با كشتن پنهاني افراد كه مشخصه اصلي ترور ميباشد، مخالف است . بنابراين، ديني كه استوانهها و پايههاي آن، بر رحمت، مهرباني، پرهيز از سنگدلي، بخشايش و گذشت و عفو، هم در سخن و هم در عمل تاكيد ميورزد و به آن توصيه ميكند، هرگز به قتل پنهاني و بدون محاكمه و حكم قضايي، فرمان نميدهد . در واقع اسلام با كشتن انسانها به غير حق، سر ناسازگاري دارد . البته موارد حق هم معدودند، مانند: كشتن محارب . نمونههاي اندكي در تاريخ اسلام ديده ميشود كه پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله و امامان معصومعليهم السلام دستور به قتل دادهاند، اين قتلها با هيچيك از معيارهاي ترور تناسب ندارد . مثلا ترور به هراس افكني ميانجامد، در حالي كه كشتن اشرف و فارس به آرامش جامعه انجاميد . به علاوه، ترور يك عمل غير قانوني است، ولي آن دو بر اساس قانون اسلام كشته شدند . سخن را با بياني از مقام معظم رهبري به پايان ميبريم:
«آن روزي كه پيامبرصلي الله عليه وآله دستور داد كه آن افراد را ترور كنند، در گوش كسي نگفت، علنا گفت كه هر كس هند را پيدا كرد، او را بكشد . هر كس فلان بن فلان را پيدا كرد، او را بكشد . امامقدس سره گفت: هر كس سلمان رشدي را پيدا كرد، او را بكشد . امروز هم رهبري اگر بر طبق احكام اسلام يك جا تكليفش اقتضا كند، علني خواهد گفت; مخفيانه و درگوشي نيست .» (60)
پي نوشتها :
1)مرتضي شيرودي : عضو هيات علمي پژوهشكده تحقيقات اسلامي، مدرس دانشگاه، محقق و نويسنده .
2) حسين علي زاده، فرهنگ خاص علوم سياسي، روزنه، تهران، 1377، ص 274 .
3) جك سي . پلينو و روي آلتون، فرهنگ روابط بين الملل، ترجمه و تحقيق حسن پستا، فرهنگ معاصر، تهران، 1375، ص 243 .
4) جفري ام اليوت و رابرت رجينالد، فرهنگ اصطلاحات سياسي استراتژيك، ترجمه مير حسن رئيس زاده لنگرودي، معين، تهران، 1374، ص 26 .
5) داريوش آشوري، دانش نامه سياسي، سهروردي و مرواريد، تهران، 1366، ص 98 .
6) غلامرضا علي بابايي، فرهنگ روابط بين الملل، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، تهران، 1377، ص 63 .
7) علي آقا بخشي، فرهنگ علوم سياسي، مركز اطلاعات و مدراك علمي، تهران، 1374، ص 336 .
8) محمود طلوعي، فرهنگ جامع سياسي، علم و سخن، تهران، 1372، ص 356 .
9) زيبا فرزين نيا، «از نفوذ تا سد نفوذ» ، فصلنامه سياستخارجي، سال 11، بهار 1376، شماره 1، ص 118 .
10) والتر لاكوئيدر، تروريسم فرامدرن، ترجمه علي صباغيان، منبع:
(hamshahri internetversion of tehran persias daily)
11) نجف علي ميرزايي، فرهنگ اصطلاحات معاصر، دارالاعتصام، قم، 1376، ذيل كلمه فتك .
12) لسان العرب، ذيل كلمه فتك .
13) لغت نامه دهخدا، ذيل كلمه فتك .
14) انطون الياس، فرهنگ نوين، ترجمه مصطفي طباطبايي، اسلاميه، تهران، 1370، ذيل كلمه فتك .
15) جمعي از نويسندگان، حقوق بشر از منظر انديشمندان، شركتسهامي انتشار، تهران، 1380، ص 584 .
16) بقره/40 .
17) در ترجمه آيات اين مقاله، از ترجمه فارسي قرآن آيت الله ناصر مكارم شيرازي استفاده شده است .
18) المنجد، ترجمه مصطفي رحيمي، صبا، تهران، 1377، ذيل كلمه رهب .
19) نجف علي ميرزايي، پيشين، ذيل كلمه ارهاب .
20) حقوق بشر از منظر انديشمندان، پيشين، ص 584 .
21) المنجد، پيشين، ذيل كلمه غيله .
22) احمد سياح، فرهنگ بزرگ جامع نوين، اسلام، تهران، 1365، ذيل كلمه اغتيال .
23) همان .
24) لغتنامه دهخدا، پيشين، ذيل كلمه اغتيال .
25) همان
26) فرهنگ فارسي عميد، ذيل كلمه ترور .
27) لغتنامه دهخدا، پيشين، ذيل كلمه ترور .
28. http://www.iran_emrooz.delworld/haberm/800723.html
29) حقوق بشر از منظر انديشمندان، پيشين، ص 586; علامه مجلسي، بحار الانوار، پيشين، مؤسسة الوفاء، بيروت، چاپ دوم، 1403ق . ، ج 52، ص 277 .
30) شرح نهجالبلاغه ابن ابي الحديد، تحقيق محمد ابوالفضل، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1285 ق . ، ص 219 .
31) علامه مجلسي، پيشين، ج 47، ص 137 .
32) علامه مجلسي، پيشين، ج 47، ص 137 .
33) بقره/178 .
34) مائده/32 .
35) مائده/33 .
36) جمعي از نويسندگان، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، قم، 1368، ج 1، صص 610 – 602; محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، دفتر انتشارات اسلامي، قم، 1364، ج 1، ص 664; بهاء الدين خرمشاهي، ترجمه و توضيحات قرآن، نيلوفر و جامي، تهران، 1374، ص 27 .
37) ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، پيشين، ج 44، ص 255; بهاء الدين خرمشاهي، همان، ص 113; طباطبايي، پيشين، ج 5، ص 520; طبرسي، مجمع البيان، ترجمه و نگارش محمد مفتح، فراهاني، تهران، 1350، ج 7، ص 13 .
38) ناصر مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، پيشين، ج 4، ص 360; علامه محمد حسين طباطبايي، پيشين، ج 5، ص 533 .
39) ناصر مكارم شيرازي و ديگران، پيشين ج 1، صص 610 – 602; محمد حسين طباطبايي، پيشين، ج 1، ص 664; بهاء الدين خرمشاهي، پيشين، ص 27 .
40) ناصر مكارم شيرازي و ديگران، پيشين، ج 44، ص 255; بهاء الدين خرمشاهي، همان، ص 113; طباطبايي، پيشين، ج 5، ص 520; طبرسي، پيشين، ج 7، ص 13 .
41) ناصر مكارم شيرازي و ديگران، پيشين، ج 4، همان، ص 360، طباطبايي، پيشين، ج 5، همان، ص 533 .
42) همان .
43) علي دعموش عاملي، دائرة المعارف اطلاعات و امنيت در آثار و متون اسلامي، ترجمه غلامحسين باقر مهياري و رضا گرماب دري، دانشگاه امام حسينعليه السلام، تهران، 1379، ص 280 .
44) مراد مزاحمتبراي زنان مسلمان بود .
45) همان، ص 283 .
46) همان .
47) همان، ص 292 .
48) سخنراني شهيد آيت الله سعيدي پيرامون ترور در اسلام در سال 1343 .
49) علي دعموش عاملي، پيشين، ص 296 .
50) همان، ص 303 .
51) همان .
52) همان .
53) همان .
54) همان .
55) جواد محدثي، مسلم بن عقيل، دفتر تبليغات اسلامي، قم، 1375، ص 25 .
56) علي دعموش عاملي، پيشين، ص 306 .
57) جمعي از نويسندگان، تساهل و تسامح، آفرينه، تهران، 1379ش . ، ص 35پ .
58) مصاحبه محسن رضايي با روزنامه كيهان (19 بهمن 1378) ص 8 .
59) امام خمينيرحمه الله، صحيفه امام، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خمينيرحمه الله، تهران، 1378، ج 15، ص 139 .
60) حرف دل، مجموعه بيانات رهبري در 1379، قرب، تهران، 1379، ص 37 .
منبع: فصلنامه مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، شماره 59 بهار 1382.