آشنايي با مطالعات خاورشناسان دربارۀ شيعه و امامان آنها، به دنبال آن بررسي و نقد اين مطالعات با توجه به نقشآفريني و مرجعيت آثار خاورشناسان در مراكز علمي دنيا، از ضرورتهاي دانش نوپاي شيعه پژوهي و وظيفۀ هر پژوهشگر شيعي است. براي درك بيشتر اين ضرورت و آشنايي با ديدگاه خاورشناسان دربارۀ امام باقر(ع) پاي صحبتهاي حجت الاسلام والمسلمين سيدقاسم رزاقي موسوي، عضو هيئت علمي پژوهشكدۀ تاريخ و سيرۀ اهل بيت(ع) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي مي نشينيم.
مقدمتاً ضرورت شيعه پژوهي در غرب را بيان بفرماييد.
آشنايي با مطالعات خاورشناسان درباره شيعه و امامان آنها، به دنبال آن بررسي و نقد اين مطالعات با توجه به نقش آفريني و مرجعيت آثار خاورشناسان در مراكز علمي دنيا، از ضرورتهاي دانش نوپاي شيعه پژوهي و وظيفه هر پژوهشگر شيعي است. بررسي كامل اين مسئله، آشنايي بيشتر ما با سير مطالعات خاورشناسان درباره شيعه، به ويژه امامان شيعه را ميطلبد. تعيين زمان دقيق آغاز شيعه پژوهي خاورشناسان، مستلزم بررسي تبيين دقيق معنا و اقسام شيعه، تبيين مفهوم خاورشناسان، بررسي عوامل مؤثر در سير مطالعات و عوامل چندي است كه اين مسئله را دشوار ميسازد.
گزارش هاي تاريخي حكايت از ارتباط اوليه بين دولت هاي شيعي و مستشرقان، قبل از جنگهاي صليبيدارد اما آشنايي رسميِ خاورشناسان و غربيان با اسلام و تشيع به زمان جنگهاي صليبي باز مي گردد.[1] اولين مواجهه مسيحيان با شيعيان در منطقه شمال آفريقا با شيعيان فاطمي مصر بود. اگرچه بعيد نيست كه اندك شيعيان امامي ساكن در فلسطين و سوريه نيز در اين جنگها با غربيان مواجه شده و اطلاعات اوليهاي حاصل شده باشد. اين اطلاعات به دليل تعصبات حاكم بر كليسا و جهان مسيحيت، غرض ورزي و تحريف ها، واقعي و منصفانه نيست. اما همين اطلاعات اندكِ همراه با تعصب نيز ميتواند گوياي واقعياتي از نوع نگاه حاكم بر مسيحيان به شيعه و امامان شيعه در اين دوره به شمار آيد. مطالعات كه بيشتر از سوي كشيشهاي مسيحي مانند «ويليام» اسقف اعظم صور، ژاك درويتري، اسقف منطقه اكر(كه اكنون آكونا ناميده ميشود و در شمال فلسطين اشغالي واقع است)، ريكولدو دامونت كروس، نويسنده صليبي پيرو مذهب سن دومينيك، ريكولدو دامونت كروس، نويسنده صليبي پيرو مذهب سن دومينيك، و ديگران صورت گرفته باشد.[2]
به اعتقاد اتان كلبرگ، قرنهاپس از شكست نهائي صليبيها، تشيع دوازده امامي به شدت ناشناخته ماند.[3] ويا استاد مجتبي مينويي معتقد است، اروپائيان- بخصوص در قرون وسطي- از مذهب شيعه چيزي نمي دانستند، زيرا از زمان انقراض فاطميان مصر تا ظهور صفويه هيچ دولتي كه مذهب شيعه را رسما قبول كرده و ترويج نموده باشد، وجود نداشته تا مورد توجه اروپائيان قرارگيرد، حسن و حسين عليهما السلام براي ايشان مجهول بود و صليبي ها با فرقه باطنيه اسماعيليه از شيعيان مخالف اثني عشريه تماس حاصل كردند.[4] آشنايي غربيان با شيعه در دورههاي بعد بهويژه عصر صفويه و قاجار با حضور گسترده غربيان به صورت شخصيتهاي سياسي، بازرگان و جهانگرد در ايران گسترش يافت. وجه غالب مطالعات اين دوره، مطالعات سفرنامهاي است. مطالعات علمي و روشمند خاورشناسان درباره شيعه، پيشينه چنداني نداشته حداكثر به اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم برميگردد. مطالعات دانشگاهي در زمينه اسلام شناسي در اروپا با تأسيس كرسي زبان عربي در دانشگاه آكسفورد(انگليس) و ليدن(هلند) در نيمه اول قرن هفدهم آغاز گرديد. اين مطالعات به صورت پراكنده در قرن بعد نيز ادامه يافت، ولي هنگامي به اوج خود رسيد كه منافع كشورهاي استعماري غرب در خاورميانه و سرزمين هاي اسلامي شناخت هرچه دقيق تر اين جوامع را ايجاب نمود.[5] از اين رو مطالعات روشمند و مستمري در زمينه اسلام و مذاهب اسلامي از قرن بيستم آغاز شد و رويكرد خاورشناسان كه تا قبل از اين بيشتر غير علمي(تبشيري و يا استعماري وسياسي) بود به رويكرد علمي و بهره مندي از منابع شيعي براي دريافت حقيقت، تغيير يافت. اين مرحله با كارهاي ايگناز گلدزيهريهودي(1921-1850م) اهل مجارستان،آغاز شده وبا تحقيقات بعدي لوئي ماسينيون وهانري كربن درسوربن فرانسه و ردولف اشتروتمان و دونالدسن در آلمان ادامه يافت وبعد از انقلاب اسلامي ايران توجه به شيعه دوازده امامي رشد يافت.
امام پژوهي در غرب تا چه حد مورد توجه قرار گرفته است؟
امامت پژوهي به عنوان شاخه اي از شيعه پژوهي مورد توجه پژوهشگران غربي بوده و آثار متعددي از خاورشناسان در اين باره ميتوان يافت. بررسي مسئله امامت به عنوان اصل اساسي در شيعه كه عامل اصلي تفاوت با ديگر فرقههاي اسلامي نيز به شمار ميآيد، در آثار غربيان از اهميت برخوردار بوده است. از اين روبررسي زندگي و نقش امامان در نگاه غربيان را ميتوان به گونههاي مختلف يافت؛
1)در كتابهاي مربوط به تاريخ تشيع و عقايد آنان مانند، «مذهب شيعه يا تاريخ اسلام در ايران و عراق»(لندن 1933)، اثر دونالدسن كه به شهادت دكتر سيد حسين نصر، هنوز در مطالعات شيعه اماميه مسند و مرجع است.«مقدمه اي بر اسلام شيعي» از موجان مومن در سال1985 و «مقدمه اي بر فرقه اماميه» از وحيد اختر و «تشيع در مسير تاريخ» سيد حسين محمد جعفري كه در ضمن بررسي تاريخ تشيع به زندگاني امامان نيز ميپردازند.
2)برخي شيعه پژوهان به تحقيق مستقل درباره امامان شيعه پرداخته و كتاب يا مقالاتي درباره سيره، زندگاني و انديشه امامان تأليف نموده اند، محمدعلي امير معزّي در سال 2002، «نكاتي درباره ولايت امامان» را مطرح نمود و به ابعاد ولايت و نقش آن در جامعه شيعي پرداخت، نخستين انديشه هاي شيعي(تعاليم امام محمد باقر عليه السلام) توسط ارزينا لالاني نگاشته شد كه برنده جايزه كتاب سال ولايت جمهوري اسلامي ايران نيز شد.
3) يكي از محورهاي مهم مطالعات شيعي خاورشناسان، مدخل امامان شيعه در دائره المعارف اسلامي ليدن است كه از سوي شيعه پژوهان مختلفي به شرح زير به نگارش درآمده است؛
لورا اچ. واليري نويسنده مطالب درباره سه امام اول شيعيان، اتان كلبرگ از شيعه پژوهان معرف درباره امام سجاد، امام باقر و امام كاظم عليهم السلام، مارشال هاجسن مقاله امام صادق عليه السلام، برنارد لوئيس خاورشناسان يهودي، مقاله امام رضا و امام هادي عليهماالسلام، ژوزف الياش درباره امام حسن عسگري عليه السلام و يوهان ترهار مقاله مربوط به امام عصر(عج) را تدوين نمودند.اين نوشتار درصدد تبيينديدگاه شيعه پژوه مشهور اتان كلبرگ، درباره امام باقر عليه السلام براساس مقاله «امام باقر عليه السلام»[6] در دائره المعارف ليدن است.
پروفسور اتان كلبرگ، متولد 1943م است، تحصيلات خود را در يكي از دانشگاه هاي رژيم صهيونيستي و دانشگاه آكسفورد گذراند. عنوان پايان نامه دكتري او در دانشگاه آكسفورد«نگرش تشيع امامي به صحابه پيامبر صلي الله عليه وآله»[7] بود. زمينه اصلي تحقيقاتي كولبرگ منابع و نظريات و تاريخ شيعه و به ويژه تشيع امامي است. وي استاد زبان و ادبيات عرب موسسه مطالعات آسيايي- آفريقايي دانشكده انسان شناسي دانشگاه عبري اورشليم(بيت المقدس) است. مهمترين آثار:
1)كتابخانه ابن طاووس، احوال وآثار او، كه مشهورترين پژوهش شيعي او به شمار ميآيد 2)عقيده و فقه در تشيع امامي 3)وعناوين زير در دائره المعارف اسلام: امام سجاد، امام باقر و امام كاظم عليهم السلام؛مسلم بن عقيل؛ رجعت؛ سفير؛ شهيد؛ شهيد ثاني؛ سليمان بن صرد خزاعي؛ امين الاسلام طبرسي.[8]
مقالۀ امام باقر(ع) در دائرة المعارف اسلام را تشريح بفرماييد.
پروفسور اتان كلبرگ، در مقالۀ امام باقر عليه السلام در دائرة المعارف ليدن، در ابتدا به لقب باقر امام اشاره داشته و دو معني را براي آن مطرح مي كند، «كسي كه علم را مي شكافد»(يعني آن را روشن ميسازد)؛ و «كسي كه علم فراوان دارد». به نقل از ابن بابويه به حديثي از پيامبر اشاره ميكند كه فرموده اند: «در تورات به باقر به همين لقب اشاره شده است»[9].كلبرگ سال تولد امام رادر سوم صفر يا اول رجب 57يا 56 ق/6- 675م، بيان ميكند. شايد با ذكرروايتي كه امام ميتوانست مصايب خانواده اش در محرم سال 61ه{نهضت كربلا}را به ياد آورد، سال 56 را ترجيح ميدهد. همچنين با اشاره به اينكه مادر آن حضرت فاطمه دختر امام حسن عليه السلام بود، او هم نوه امام حسن عليه السلام و هم نوه امام حسين عليه السلام به شمار ميآمد.ايشان ديدار امام باقر عليه السلام با جابر بن عبدالله انصاري در سنين كودكي و ابلاغ سلام پيامبر به او را بيان داشته و اين مسئله را گواهي بر مشروعيت امامت او از سوي شيعيان اماميه معرفي ميكند.[10]
ازنكات قابل توجه در اين مقاله، دوران امامت امام و ديدگاه كلبرگ بسان ساير خاورشناسان به مسئله امامت است كه به دليل نوع نگاه خاص خود، از دركبرخي ظرائف وحقيقت آن عاجز ند از اين رو از نظر شيعه خالي از اشكال نيست. ايشان امامتِ امام باقرعليه السلام پس از وفات امام سجادعليه السلام را در سال 94 ق/ 712 يا 95ق/713 دانسته و معتقد است ايشان نيز مانند پدر بزرگوارشان سياست سكوت[11] را ادامه داد و از حمايتِ قيامهايي كه عليه امويان صورت ميگرفت، خودداري ورزيد. ايشان به جريان مباحثه امام با نافع از موالي عمر بن خطاب اشاره داشت كه به دستور هشام صورت گرفته بود و آن حضرت برنافع غلبه يافت از اين رو معتقد است اين موفقيت او را نزد خليفه محبوب كرده باشد.[12]در ادامه بيان ميدارد كه امام چندين بار از سوي هشام به شام فراخوانده شد ومعتقد است حداقل يكبار امام را زنداني كرده است و پس از مدتي به مدينه بازگرداند و به محافظان دستور داد كه در طول راه به امام آب و غذا ندهند.
كلبرگ ارتباط ميان امام و عمربن عبدالعزيز را خوب ارزيابي نموده معتقد است او برخلاف هشام، درباره امام نظر موافقي داشت و پس از ملاقات با او در مدينه، واحه فدك را به علويان بازگرداند. يكي از نكاتي كه به نظر كلبرگ از سوي محافل ضدعلوي رواج داشت مهدي دانستن عمر بن عبدالعزيز از سوي امام باقر عليه السلام است كه به هيچ عنوان از سوي شيعه پذيرفتني نيست.[13] همچنين به پيشگوئي امام بر خليفه شدن عمر بن عبدالعزيز اشاره و با استناد به يكي از متون اماميه، حديث امام درباره جايگاه عمر بن عبدالعزيز را بيان ميكند كه مي فرمايد؛ هنگام مرگش مورد احترام مردم خواهد بود و پس از مرگ عمر، اهل زمين بر او خواهند گريست(زيرا او حاكمي شايسته بود) در حالي كه اهل آسمان او را لعن خواهند كرد(چرا كه وي به رغم هم اينها يكي از امويان غاصب بود).[14]
طبق روايتي به نقل از هارون الرشيد، امام باقر عليه السلام پيشنهاد تصميم به ضرب سكه طلاي اسلامي را گرفت تا از اين طريق دينار مسلمين را جايگزين «ديناروس» بيزانسي كند. ايشان درادامه با نام بردن برخي از شاگردان امام، بيان مي دارد كه شهرت علمي امام باقر عليه السلام به زودي از حلقه حاميان شيعي او فراتر رفت تا آن جاكه به تعبير عبدالله بن عطاء مكّي، همه دانششمندان در محضر امام باقر عليه اسلام احساس حقارت ميكردند. وي در ادامه آورده است: امام مي توانست با حيوانات سخن بگويد؛ نابينايان را شفا دهد؛ و از وقايع آينده خبر دهد(مانند كشته شدن برادرش زيد در جنگ، شكست امويان و به قدرت رسيدن منصور عباسي).
مهمترين نقشي كه كلبرگ براي امام قائل است تدريس نظام مند و عمومي فقه شيعه از سوي امام باقر عليه السلام بود. اين نظر در ابعادي وسيعتر توسط شيعه پژوه ديگري به نام ارزينا لالاني در كتاب «نخستين انديشه هاي شيعي: تعاليم امام محمد باقر عليه السلام» به تفصيل بررسي و تبيين شده است. كلبرگ در اين زمينه مينويسد؛ احتمالا امام باقر{عليه السلام} اولين كسي بود كه آنچه را به آموزه هاي بنيادي شيعه اثني عشري تبديل شد، تدوين كرد. مهمترين اين آموزه ها از نگاه كلبرگ عبارتند از:
1) انتقال امامت از يك امام به امام بعدي به فرمان الاهي كه در نص صريح از جانب خداوند وحي شده و توسط پيامبر و سپس توسط هر امام به جانشين خود آشكار مي شود.
2) تمام امامان از اولاد فاطمه زهرا(سلام الله عليها) هستند.
3) امامان دانش خاصي دارند كه ديگران از آن بيبهره اند
4) امامان ولايت مطلقه معنوي دارند و بايد از ولايت مطلقه سياسي نيز برخوردارند.
5) هر بيان اعتقادي و فقهي از سوي امام ، سخن پيامبر است كه از طريق اجداد امام به او رسيده است.
6) امام باقر عليه السلام آموزه جدايي(برائت) از دشمنان ائمه را مطرح و از آن حمايت كرده است.
7) امام تحت شرائط خاصي، حفظ نفس از طريق تقيه را جاير دانست و در مواقع خطر براي جان انسان يا عضو بدن، تقيه را واجب مي داند.[15]
از نظر كلبرگ امام با استدلال فردي(اجتهاد) مخالف بود و از نگاه امام شاگرد ايدهال كسي است كه بدون چون و چرا حكم امام را دريافت و منتقل سازد و از آن اطاعت نمايد و زراره را يكي از معروفترين اين افراد ميداند كه در برخي از مسائل كلامي، نظرات مستقلي داشت.[16] وي در برابر امام باقر استدلال كرد كه حدّوسطي بين مؤمن و كافر وجود ندارد.[17]ايشان همچنين محمد بن طيّار يكي ديگر از شاگردان امام مي داند كه در بحث با مخالفان به جاي استفاده از كلمات امام، استدلاهاي خويش را به كار مي برد، به همين سبب امام باقر عليه السلام او را توبيخ كرد.[18] ايشان به مباحث اما با چندين تن از مخالفان مسلمان درباره مسائل فقهي و كلامي اشاره داشته و همچنين درباره ملاقات امام با ابوحنيفه مينويسد براساس روايات اماميه تصويري نسبتاً منفي از ابوحنيفه ارائه شد و در مقابل منابع حنفي، ابوحنيفه را يكي از شاگردان امام معرفي مي كنند كه امام او را بسيار ستوده و پيش بيني كرده است كه وي احياگر سنت پيامبر خواهد بود.[19]
مسئله غلات دردوره امام باقر عليه السلام و ادعاي ارتباط آنان با امام نيز در پژوهش كلبرگ دور نمانده در اين زمينه به ادعاهاي ابومنصور عجلي كوفي و مغيره بن سعيد عجلي مي پردازد كه هم براي امام باقر عليه السلام و عم براي خود درمقام وصيّ امام، ادعاي نبوت كرد. وي به روايت هفتاد هزار حديث محرمانه جابر بن يزيد جعفياز امام نيز پرداخته و او را به همراه مغيره بن سعيد از چهره هاي اصلي محافل غلات كوفي بر مي شمرد.[20] كلبرگ درتلاش است روايات فراوان امام بر ضد غلات را عكس العمل تلاش افراطيون شيعه(غلات) در به خود اختصاص دادن امام باقر عليه السلام به غلات معرفي كند. وي در ادامه به رابطه امام با برادرش زيد ميپردازد كه در منابع اماميه به صورت رابطهاي صميمانه توصيف شده است. ونيز به اين نكته اشاره دارد كه ابوالجارود زياد بن منذر كه از شاگردان امام باقر عليه السلام بود برخي از آموزه هاي خويش را در ميان نخستين گروهاز هواداران زيد(جاروديه) مطرح ساخت و همچنين تفسيرهاي آيات قرآن را از امام باقر عليه السلام نقل كرده است كه بخشي از آنها در كتاب تفسير علي بن ابراهيم قمّي ثبت شده است.درپايان كلبرگبه ديدگاه نويسندگان سني درباره امام باقر عليه السلام ميپردازد كه عموماً امام را يك راوي مورد اطمينان(ثقه) ميدانند گرچه به دليل نقل از صحابي كه مستقيما آنها را نديده(نقل روايات مرس) مورد خدشه واقع شده است. درباره تاريخ وفات امام باقرعليه السلام ايشان بدون انتخاب نظري به اختلاف نظرهاي موجود پرداخته وسه تاريخ را بررسي ميكند؛
1) رواياتي كه رحلت امام را به زيد بن حسن(م120ق) از خويشاوندان آن حضرت نسبت مي دهد كه به جهت اختلافي كه با آن حضرت در ميراث پيامبر داشت، پس از ديدار از خليفه هشام(دوره حكومتي از105-125ق) در بازگشت مقداري سم بر روي زين مركب امام نهاد و بر اثر اين سم امام وفات يافت.
2) روايت ديگر عامل مسموميت و شهادت امام را خود هشام ذكر ميكند
3) دسته ديگري از روايات شهادت امام را به بعداز دوره هشام، يعني دوران خلافت وليد بن يزيد بن عبدالملك(125-126ق/ 743م) يا دوره كوتاه ابراهيم بن وليد اموي (126-127ق/744م) و به دستور او مي داند.[21]
ايشان در پايان توضيحي احتمالي براي اين تواريخ بعدي درباره علت اين اختلاف زياد در سال وفات امام، بيان مي دارد كه در اصل اين تاريخها به همنام امام يعني «محمد بن علي بن عبدالله بن عباس» مربوط بوده و بعد به اشتباه درباره امام باقر عليه السلام به كار رفته است. اين نوع تركيب اطلاعات همچنين مي تواند توضيحي براي روايتي باشد كه مطابق آن امام باقر عليه السلام در حميمه وفات يافت. اين محل رابطه نزديكي با انقلاب بني عباس داشت، احتمالا محمد بن علي در همين مكان درگذشت. آن حضرت در قبرستان بقيع الغرقد درمدينه به خاك سپرده شد و پس از او فرزندش {امام} جعفر بن محمد {عليهماالسلام} به امامت رسيد. البته گروهي از شيعيان به نام«باقريه» وفات امام را نپذيرفتند و منتظر بازگشت او به عنوان مهدي بودند.[22]
در نگاهي كلي به مقاله و داده هاي آن مي توان اين مقاله را با وجود نواقصي كه در آن ميباشد در مقايسه با برخي ديگر از مقالات امامان شيعه در دائره المعارف حاوي نكات مثبتي در بررسي زندگاني امام باقر عليه السلام بوده و بر هر پژوهشگر شيعي روشن است كه هيچگاه از يك خاورشناس انتظار نداريم كه مثل شيعيان، ائمه را توصيف و تحليل نمايد. اما اين انتظار ميرود كه با مراجعه به منابع شيعي از مسير انصاف بيرون نروند و مطابق ادعاي خودشان بدور از پيش داوري و غرض ورزي آنچه در پژوهشهاي خود در منابع و مستندات يافتند در معرض ديد پژوهشگران قرار دهند كه تا حدودي اين مسئله در اين مقاله ملاحظه ميشود. ايشان با بررسي نسبتاً جامع از زندگاني امام باقر عليه السلام به مهمترين رويدادهاي زندگي امام پرداخت. ايشان معتقد است، عمل به سياست تقيه، دوري از مبارزات و اقدامات عملي برعليه حكومت و اتخاذ سياست علمي و فرهنگي فرصت را براي امام فراهم نمود تا به تبيين مباني اعتقادي و نظام مند نمودن تعاليم مذهب شيعه بپردازد.
از اين كه با ما گفت و گو كرديد سپاسگذاريم.
انتهاي پيام/ 110
[1]. عبداللهي، حسين، فرهنگ اسلام شناسان خارجي، ج1ص64و67.
[2]. اتان كلبرگ، «مطالعات غرب در خصوص اسلام تشيع» ، منتشره در مجموعه مقالات همايش تشيع، اسلام و غرب
[3]. همان
[4]. مجتبي مينوي،«اسلام از دريچه چشم غربيان»،مندرج در مجموعه مقالات تاريخ فرهنگ
[5]. محمود تقي زاده داوري، تصوير شيعه در دائره المعارف آمريكانا، مقدمه كتاب ص 12
[6]. اين مقاله توسط پژوهشگر ارجمند آقاي حسن طارمي نقدو بررسي شد كه در كتاب، «تصوير امامان شيعه در دائره المعارف اسلام» منتشر شد.
[7]. The Attitude of the Imami-shiis to the Companions of the prophet، thesis، 1972
[8]. همان، ص 284
[9]. ابن بابويه، «علل الشرايع»، نجف اشرف ، 1385ق/ 1996م ص 233
[10]. البته بايد توجه داشت اين ديدار به عنوان مستندي بر مشروعيت امامتِ امام از سوي شيعيان نيست، بلكه يك فضيلت و منقبت امام ذكر مي شود.
[11]. تعبير به سياست سكوت، خاص خاورشناسان است، در منابع شيعي اين تعبير پسنديده نيست، به گونهاي تعريض بر امام است بايد همان رعايت اصل تقيه و اتخاذ سياست ترجيح اقدامات علمي و فرهنگي بر اقدامات سياسي (به دليل مساعد نبودن شرائط) و تلاش براي تدوين مباني معرفتي و فكري شيعه، تعبير نمود.
[12]. بايدگفت از آنجاكه هدف خليفه، غلبه نافع بر امام بود(لعلّك تخجله) كه حاصل نشد و طبيعي است كه نوعي شكست براي خليفه و نافع به شمار آيد.
[13]. الطبقاتالكبرى/ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران: انتشارات فرهنگ و انديشه، ج6 ص 23
مسلم بن ابراهيم از ابو بكر بن فضل بن مؤتمر عتكى، از ابو يعفور، از گفته يكى از آزادكردگان و وابستگان هند دختر اسماء ما را خبر داد كه مىگفته است به محمد بن على گفتم: مردم مىپندارند كه مهدى ميان شماست. گفت: آرى همين گونه است ولى از خاندان عبد شمس است. منظورش عمر بن عبد العزيز بود.
[14]. اين اشاره مؤلف از سوي شيعيان پذيرفتني است و در روايات ديگر داريم كه امام فرمودند:«او در جايي مي نشيند كه حقش نيست». محمد باقر مجلسي، بحارالانوار، ج46 ص 251 به نقل از: قطب الدين راوندي، الخرائج و الجرائح
[15]. علاوه بر موارد مذكور بايد، به نقش امام در مبارزه با انحرافات فكري و عقيدتي دوره، تربيت شاگردان و دانشمنداني كه بعدها راوي و ناقل علوم اهل بيت عليهم السلام شدند، نيز اشاره داشت.
[16]. توضيح اين نكته لازم است كه اين تعبير مرلف درباره زراره كه از بزرگترين شاگردان آن حضرت و امام صادق عليه السلام بوده و حتي امام او را به برپايي حلقه درس و فتواي دادن تشويق مي كردند، پذيرفتني نيست. جريان نقل شده از سوي مؤلف كه خود زراره راوي آن مي باشد مربوط به دوران جواني زراره و آغاز تلاش هاي علمي او براي كسب معرفت بيشتر بود. براساس گزاره هاي تاريخي اين گونه تخريب شاگرداني مثل زراره و همچنين محمد بن طيّار كه در جدل و بحث قوي بود، صحيح نيست.
[17]. كليني، الكافي، ج2 ص 402
[18]. برقي، محاسن، تهران 1370ق/ 1950م، ج1 ص 213
[19]. موفّق ابن احمد، مناقب ابي حنيفه، بيروت: 1401ق/ 1981م، ص 38
[20]. البته بايد درباره جابرتأمل بيشتر داشت،در منابع شيعه جايگاه شيعه با مغيره و ابومنصور قابل مقايسه نيست. محققان شيعه او را ثقه دانسته وهمراهي او با غاليان را نفي نمودند.
[21]. رساله في الاعتقادات، تهران، 1317ص 105
[22]. بغدادي، الفرق بين الفرق، ص 38؛ شهرستاني ، الملل و النحل، ج1 ص 165
منبع: پايگاه اطلاع رساني پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي(ايسكا)