یکشنبه, 2 دی , 1403 برابر با Sunday, 22 December , 2024
جستجو

اقدامات محمدعلی شاه برای بازپس گیری سلطنت، راه به جایی نبرد و پس از 57 روز پناهندگی در سفارت روس و در پی توافق مجاهدان و سفارتین روس و انگلیس با پس دادن جواهرات سلطنتی و واگذاری املاک شخصی در ازای پرداخت قروض شاه توسط دولت و برقراری مستمری صدهزار تومان در سال برای شاه و همراهان به همراهی قزاق های روسی و سواره نظام های هندی از راه قزوین،رشت،انزلی به باکو و ادسای روسیه به تبعید فرستاده شد.

روسیه در اطلاعیه ای پناه دادن به شاه را اقدامی در جهت حفظ جان وی و بر اساس توافق دولتین روس و انگلیس دانست و اعلام کرد،این اقدام، مغایر قراردادهای منعقده بین دولت های ایران،روسیه و انگلیس نیست.[1]مجلس عالی فوق العاده ایران،علی رغم مخالفت احمدمیرزای 12 ساله و برخلاف خواست محمدعلی میرزا و با رد تقاضای شاه مخلوع مبنی بر همراهی احمدمیرزا با پدر تا سن کبر و یا گماردن محمدحسن میرزا به پادشاهی ایران،احمدمیرزا را به پادشاهی برگزید.شاه جوان پس از آن نیز،آرام و قرار نداشت و چند بار قصد فرار و پیوستن به پدر و مادر کرد که هر بار درباریان مطلع و اقدام وی را ناکام گذاشتند.[2]

اعدام شیخ فضل الله، چونان فراری دادن محمدعلی میرزا و انتصاب احمدمیرزا به پادشاهی،از اقدامات مشترک روس ،انگلیس و مجاهدین به شمار می رود.شیخ از اعظم فقها و اکبر مجتهدین زمان بود.در نهضت تنباکو نقش ممتاز داشت.او نخستين عالمى بود كه به حمايت از ميرزاى آشتيانى برخاست  و به عنوان نماينده ميرزاى شيرازى در تهران، مورد توجه مردم و روحانيان بود به طورى كه پس از لغو قرارداد تا وقتى كه ميرزاى شيرازى به وسيله شيخ فضل الله از لغو قرارداد اطمينان حاصل نكرد ، حكم حرمت استعمال توتون و تنباكو را لغو ننمود.[3]

انقلاب مشروطه را تا تدوین قانون اساسی همراهی بسیار کرد اما با مشاهده و درک رفتار و افکار مجاهدین! که مغایر با دین اسلام و حکومت شرعی بود، علیه بی دینی آن قد برافراشت. او خود گفته است:"والله با مشروطه مخالفت ندارم با اشخاص بی دین و فرقه ضاله و مضله مخالفم که می خواهند به مذهب اسلام لطمه وارد بیاورند."[4] مجاهدین! به امر یپرم خان ارمنی(رئیس امنیه) شیخ را دستگیر و او را به واسطه حاج شیخ ابراهیم زنجانی در کاخ گلستان در حال مریضی،محاکمه کردند و در 13 رجب وی را در میدان توپخانه تهران بردند، در حالی که قبل از اعدام  بار دیگر به مردم گفت:"مؤسسین این اساس[مشروطه]لامذهبین هستند که مردم را فریب داده اند."[5] امانش ندادند و اعدامش کردند.مجاهدین! شادی ها نمودند،دولتی ها موزیک نواختند و ارامنه کف زدند.اعدام شیخ،نخست اعدام روحانیت مشروعه طلب و بعد،روحانیت مشروطه طلب بود، زیرا، این اعدام،سرآغاز غرب زدگی ایرانیان شد و با کمال تعجب، فتوایی از نجف نیامد! در حالی که اعدام شیخ بر پایه افکار ملکم خان دموکرات و طالبوف سوسیالیست انجام می گرفت.[6]سرانجام،مجاهدین! ازجنایات محمدعلی شاه در کشتار مشروطه طلبان می گذرند، چون زیر بیرق بیگانه رفت، اما شیخ که مخالف مشروطه غیرشرعیه بود به دلیل نپذیرفتن بیرق روس و عثمانی، به اعدام سپرده شد.

در فراری دادن محمدعلی شاه و اعدام شیخ فضل الله،شرکای مجاهدین! سهم یکسانی داشتند اما به تدریج انگلیسی ها صحنه گردان امور ایران شدند شاید به آن دلیل که مجاهدین دیروز و روشنفکران امروز، میل بیشتری به غرب دموکراتیک! یافتند و مایل بودند تجربه به ظاهر موفق غرب! در توسعه و پیشرفت را در ایران پیاده نمایند در صورتی که سوسیالیست های هواخواه روسی مشروطه طلب،چنین تجربه ای نداشتند بلکه کم و بیش،تقلید از روسیه را به رخ می کشیدند.

از زاویه دیگر می توان به حوادث این دوره نگریست:اکثریت نمایندگان مجلس دوم، دارای گرایش لیبرالی بودند، زیرا، نمایندگان احزاب لیبرالی چون دموکرات،اتفاق و ترقی،ترقی خواهان لیبرال،بیش از حزب اعتدال بودند.رئیس دولت(سپهدار=محمدولی خان تنکابنی)عضو حزب اعتدال و هوادار سیاست روس بود.ترور منجر به شهادت آیت الله بهبهانی با کارگردانی رئیس حزب دموکرات(سیدحسن تقی زاده) صورت گرفت.همراهی روسیه با محمدعلی شاه مخلوع و حامیان او چون سالارالدوله،رحیم خان چلبیانلو،داودخان کلهر،شجاع الدوله،شعاع السطنه،نایب حسین کاشی و …در حمله به بخش های از ایران به منظور بازگشت به قدرت سودی نبخشید.روسیه تحت فشار مجلس دوم بود تا خاک ایران را ترک کند..پس از سپهدار،مستوفی المالک کابینه ای را تشکیل داد که وزرای آن به استثنای فرمانفرما از دموکرات ها یا از هواداران آن ها بودند.با درگذشت عضدالملک،ناصرالملک به نیابت سلطنت رسید.او "به همان اندازه که از جانب سیاست انگلیس تقویت می شد، مورد تنفر روس های تزاری بود،"[7] اما هیچ یک از حوادث فوق روسیه را به شدت تصمیم مجلس به استخدام مورگان شوستر و چهار متخصص آمریکایی دیگر و اختیارات وسیع آنان و نیز، استخدام استوکس وابسته نظامی سفارت انگلیس برای وصول مالیات در سراسر کشور،عصبانی نکرد.

روس ها به تصور این که استوکس به جای اخذ مالیات، دست به اقدامات نظامی در مناطق تحت نفوذ روسیه در شمال ایران، خواهد زد،خواهان عدم استخدام وی توسط دولت و مجلس ایران شدند و زمانی که مخالفت مجلس و نرمش غیرمؤثر دولت ایران و انگلیس را مشاهده کردند،ضمن بدرفتاری با مردم،مبارزان و علمای دینی در حوزه نفوذ خود،به دولت ایران ضرب الاجل 48 ساعته داد تا دولت مورگان شوشتر را از ادامه ضبط اموال شعاع السطنه مورد حمایت روسیه،بازدارد و سربازان ژاندارم خزانه داری را از املاک وی خارج نماید.شوستر زیر بار این تقاضا نرفت و روسیه به قطع روابط سیاسی خود با ایران اقدام کرد.روسیه پنج روز بعد، علی رغم معذرت خواهی رسمی دولت ایران،اعلامیه ای صادر کرد و برکناری شوستر را تقاضا نمود.این رفتار دولت روسیه،ظاهر کار بود.واقعیت آن بود که دلایل اصلی اولتیماتوم اول و دوم روسیه،عقب ماندن آن از انگلیس در مسائل ایران و شکست قوای محمدعلی میرزا در تصاحب مجدد سلطنت و از دست رفتن نفوذ بالای دولت روسیه در شاهان قاجار بود.[8]  

اولتیماتوم نتایج شیرین و البته تلخ فراوانی به همراه آورد.

1- مجلس تحت تأثیر سخن سیدحسن مدرس:"شاید مشیت خداوند بر این قرار گرفته باشد که آزادی و استقلال ما به زور از ما گرفته شود ولی سزاوار نیست که ما خود به دست خویش آن را از دست بدهیم"[9] و سخن شیخ محمد خیابانی:"هیچ وقت ممکن نیست ملتی که خودش را زنده تصور می کند، اموراتش را به دیگران واگذار کند." اولتیماتوم را رد کرد.روسیه شش روز مهلت داد تا مجلس در تصمیم خود تجدید نظر کند.مجلس تصمیم گیری در این مورد را به نایب السلطنه واگذار نمود، او استنکاف کرد.دولت به مجلس پیشنهاد داد که یا اختیار تصمیم گیری در این زمینه را به دولت بدهد یا یک هیأت پنج نفری برای اخذ تصمیم مشخص نماید.با پذیرش پیشنهاد دوم از سوی مجلس،کمیته دولت و مجلس، اولتیماتوم روسیه را پذیرفتند اما دولت ضمن انتقاد از خسارت ناشی از عملکرد مجلس در رد اولتیماتوم،مجلس را منحل کرد.[10]پذیرش اولتیماتوم به معنای بازگشت سلطه اجانب، سیطره دولت مستبد و در واقع،پایان مشروطه تلقی می شد.در پی پذیرش اولتیماتوم و تعطیلی مجلس،حکومت نظامی برقرار گردید،به مراکز ادبی اجازه ادامه فعالیت داده نشد. انتشار روزنامه ها کاهش یافت.رهبر حزب دموکرات به تبعید رفت.سالارالدوله با آن همه جنایت، نایب حسین کاشی با آن همه راه زنی به ترتیب به حکومت گیلان و کاشان گمارده شدند.دولت وام سنگینی با بهره بالا و با تعهد خرج آن با نظارت روس و انگلیس، دریافت کرد و مقرری محمدعلی شاه مجددا برقرار شد.[11]

2- اولتیماتوم روس ها  و تعدی و تجاوز آنان، مردم را به تظاهرات خیابانی و شعار یا مرگ یا استقلال کشاند. شیشه مغازه های عرضه کننده کالاهای روسی، شکسته شد.آیت الله خراسانی اعلام جهاد داد و به قصد حضور در جهاد با روسیه آماده حرکت به سوی تهران گردید که به طور ناگهانی و در پی یک شکم درد به ظاهر ساده اما عجیب!درگذشت.وفات آخوند خراسانی در آن شرایط،بسیار مشکوک به نظر می رسید.دولت و اجانب مخالف مراجعت آخوند بودند و لذا شایع شد که آخوند توسط عوامل داخلی یا اجنبی، مسموم گردید.با این وصف،تبریز به اشغال روس ها در آمد و با اعمال وحشیانه ای چون تخریب منازل و مغازه ها مواجه شد و البته دلاوری های ثقه الاسلام روحانی و جمعی دیگر، نتیجه نداد و آزادی خواهان بسیاری به شهادت رسیدند.[12]خشونت روس ها در رشت دست کمی از تبریز نداشت.کشتارهای دسته جمعی،گشتن خانه به خانه و دفن گروهی شهدا در آن شهر،اتفاق افتاد.در مشهد، روس ها … به جمعیت متحصن در حرم امام رضا(ع) حمله ور شدند،حرم را به توپ بستند،مسجد گوهرشاد را غارت نمودند و بیش از پنجاه نفر از معترضان را زخمی کردند"[13] و خزانه حضرت را به غارت بردند.[14]  اگر آخوند خراسانی وفات نمی یافت و مازندرانی در عزم ورود به ایران، فریب دولت ایران را نمی خورد و در کاظمین برای کسب اذن دولت ایران، توقف نمی کرد شاید این فجایع روی نمی داد و البته این موضوع بار دیگر نشان داد که آزادی خواهان، چون مشروطه بی روحانیت ،راه به جایی نبردند.  

3- اولتیماتوم برای دولت و مجلس از یک سو و برای روسیه و انگیس از سوی دیگر نتایجی در برداشت. مدنی این نتایج را چنین برشمرده است:

  "اوضاع ایران رو به وخامت نهاد.خزانه به دلیل عدم وصول مالیات،ضعیف گشت.دولت مرکزی فاقد نیروی نظامی گردید.دولت برای تشکیل یک قشون شش هزار نفری مجبور بود از دولتین[روس و انگلیس]اجازه نماید.در تبریز،صمدخان شجاع الدوله دست نشانده روس ها،حکومتی جائرانه داشت و برای بازگرداندن رژژیم شاه مخلوع، اقدام می کرد.در جنوب ناامنی به حدی رسیده بود که مخبرالسلطنه والی خراسان از حفظ جان اتباع انگلیس عاجز شده بود.آزادی خواهان افتتاح مجلس سوم را می خواستند.انجام انتخابات مستلزم یک دولت متمرکز بود."[15]

 

اگر بپرسیم که چرا التیماتوم پذیرفته شد؟ساده ترین پاسخ ناتوانی دولت است اما همه پاسخ، ناکارایی نظام سیاسی نیست بلکه چندپارگی سیاسی نیز از عوامل مؤثر است.تعارضات و چندپارگی های آشتی ناپذیر، هم از درون نظام اجتماعی و هم از بیرون آن، نشأت می گیرد. در همین راستا و در ایران،  شکاف های قومی، طبقاتی و مذهبی وجود دارد که چون اغلب هر یک سنگ خود را به سینه می زنند و دور منافع ملی کمتر گرد می آیند،،مانع توسعه و مدیریت درست کشور است، مهم ترین شکاف های موجود در جامعه ایرانی، شکاف تمدنی است میان سه فرهنگ شاهنشاهی، اسلامی و غربی که در پیش از انقلاب،این شکاف ها، در حد بازی مرگ باقی ماند. از شکاف ها مذکور، تعارض میان سنت و نوگرایی است گرچه حدود و ثغور این دو واژه، دقیق نیست اما تحولات تاریخی و اجتماعی زیادی موجب تشدید تعارض عمیق بین سنت و مدرنیسم در ایران گردیده است، از جمله: انقلاب مشروطه به زایش دو گرایش لیبرالیستی و سوسیالیستی در دو عرصه اجتماع و نخبگان، کمک کرد. نفوذ قدرت های خارجی، دو دستگی هایی را در بین عوام و خواص دامن زد. این شکاف ها و این چندپارگی ها، دیدگاه های مختلفی را در باره نظام سیاسی پدید آورد. این دیدگاه ها هم  مانع عمده بر سر راه پیدایش یا تقویت مشروعیت سیاسی مستمر بوده و نیز، زمینه وفاق و وحدت ملی را محدود کرد. این چندپارگی های اجتماعی، چاره ایی را برای حکومت نمی گذاشت که در مقابل اولتیماتوم یک دولت اجنبی بر مردمش که به دلیل همین چندپارگی ها،وحدت نداشتند و از دولت شان که بیشتر نماینده یک قوم،مذهب،تمدن و …بود، حمایت نمی کردند،تکیه نماید بلکه ناگزیر بود در چنین شرایطی تنها در یک جبهه یا مردم داخلی یا دول خارجی خود را درگیر نماید.[16]

 

 


[1]– مدنی،تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران،ج2،همان،ص197-195.

– همان، ص199.[2]

– ابراهیم تیموری،تحریم تنباکو(تهران:کتاب های جیبی،1358)ص179.[3]

– علی دوانی،،نهضت روحانیون ایران،ج1(تهران:مؤسسه خیریه و فرهنگی امام رضا،1358)ص65.[4]

– مدنی،تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران،ج2،همان،ص204.[5]

– جلال آل احمد،غرب زدگی(تهران:فردوس،1386) ص78.[6]

– مدنی،تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران،ج2،همان،ص227.[7]

– همان، ص217.[8]

– همان، ص250.[9]

– همان، ص251.[10]

– همان.[11]

[12]– کسروی،همان.

[13]– آبراهامیان، ص137.

[14]– مدنی،تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران،ج2،همان،ص256.

– همان، ص267-266.[15]

[16]– محمد ایرانپور،ایران؛عرصه سیاست های استعماری روس و انگلیس((تهران:دستان،1386)ص129. تشیع و مدرنیته در ایران(قم:موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی،1391)ص87.

{jcomments on}

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=17122

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب