پنجشنبه, 1 آذر , 1403 برابر با Thursday, 21 November , 2024
جستجو

 

تاکتیک‌های عملیات روانی مؤثر درشکل‌گیری صلح امام حسن(ع)

حميدرضا حاتمي [1]/ اسماعیل خان‌ احمدی[2]

چکیده

 

 

ابعاد رواني و جسمي وجود انسان ضرورت كاربرد دو قدرت شمشير و فكر ـ اقدام مستقيم نظامي و عمليات رواني ـ را در جنگ‌ها براي كسب پيروزي بر دشمن مطرح ساخته است. عملیات رواني به مثابه اقدامي در جهت تأثير بر ذهن و عواطف آدمي براي ايجاد تغيير در رفتار او پا به پاي رزم نظامي بلكه مقدم بر آن با حوزة نظامي گسترده و حوزة مكاني فراگير و همه‌جانبه صورت مي‌گيرد. طبق آيات و روايات عملیات رواني در دو جبهه حق و باطل ابتدا از سوي دشمنان پيامبران الهي و ائمه معصومين(ع) در ابعاد گوناگون و متنوع طرح‌ريزي و اجرا شد، اما با آغاز رسالت پيامبر اكرم(ص) به ويژه در دوران حكومتشان در مكه و در پوشش تهاجمي همه‌جانبه و گسترده (به‌ كارگيري همه تاكتيك‌ها) براي نفي دعوت پيامبر اسلام(ص) و خاموش كردن نداي حق‌طلبي و عدالت‌خواهي او به كار گرفته شد كه قرآن از آن با عناويني چون كيد و مكر و … نام مي‌برد. در این دوران به دلیل نوظهور بودن اسلام و شور و هیجان مسلمین، عملیات روانی دشمنان کاربرد مورد انتظار آنان را نداشت، لیکن با رحلت پیامبر اکرم(ص) منافقین، کفار و مشرکین با توجه به تجربه‌ای که از این شیوة جنگ داشتند به صورت گسترده علیه جبهه حق استفاده کردند. یکی از مقاطعی که این جنگ توسط جبهه کفر به صورت وسيع، پيچيده و با ظرافت به كارگيري شد و تأثیر چشمگیری در جبهه حق داشت دوران امامت و خلافت امام حسن مجتبی(ع) بود. اين حادثه تلخ، جهان اسلام را از دو بُعد وضعيت روحي رواني امت اسلام در آن دوران و روحيات معاويه به عنوان طراح و مجري اين جنگ مورد بررسی قرار مي‌دهد. گفتنی است نوشتار حاضر که نتیجه یک طرح پژوهشی است، ماهیتی توصیفی- تحلیلی داشته و داده‌های مورد نیاز از طریق مطالعات کتابخانه‌ای و بهره‌گیری از تارنماهای اینترنتی گردآوري شده است.

واژگان کلیدی: امام حسن(ع)، جهان اسلام، جبهه كفر، عملیات رواني، تاكتيك‌ها.

عملیات روانی از کارآمدترین، پیچیده‌ترین، پویاترین و در عین حال خطرناک‌ترین جنگ‌ها به شمار می‌رود كه در طول تاريخ همواره جبهه كفر و شرك و نفاق براي خاموش كردن نور هدايت الهي و هدايت و رهبري مردم به سوی گمراهي و ضلالت از آن استفاده نموده است؛ در اين خصوص قرآن كريم مي‌فرمايد:

«وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ.» كساني كه كافر شدند و رهبري آنها طاغوت‌ها شد (با شعارهاي فريبنده) آنها را از نور به سوي تاريكي‌ها (كفر و جهل) مي‌كشاند و آنها اهل آتشند و در آتش هميشه مي‌مانند (بقره/257).

اين جنگ به عنوان بهترين شيوه تحقق اهداف سران جبهه كفر از ابتدای شكل‌گيري دو جبهه حق و باطل توسط كارگزاران جبهه كفر با توجه به شرايط روحي و رواني جامعه مورد نظر طراحي و اجراء مي‌شود. قرآن كريم به نمونه‌هایي از اجرای اين جنگ و تاكتيك‌هاي مورد استفاده آن توسط طاغوت‌ها عليه پيامبران الهي اشاره مي‌كند که در پيشینه تحقيق به بخشي از آنها اشاره مي‌شود. با ظهور اسلام در جزيره‌العرب و تهديد گسترده منافع جبهه استكبار، رهبران آن جبهه از اين شيوه جنگ و تاكتيك‌هاي آن به صورت وسيع و به شكلی پيچيده‌تر استفاده كردند. با رحلت پيامبر اكرم(ص)و تغييره عمده در مسير حركت جهان اسلام، بني‌اميه با كينه‌ای كه از پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت آن حضرت داشت، از اين جنگ و تاكتيك‌هاي آن عليه ائمه معصومين(ع) استفاده كرد كه تاريخ كمتر نمونه آن را ثبت نموده است؛ اوج استفاده از اين جنگ و تاكتيك‌هاي آن در دوران امام حسن(ع) به ظهور رسید. شايد به جرئت بتوان گفت در دوران امامت امام حسن مجتبي(ع) معاويه تمام تاكتيك‌هایي كه نمرود، فرعون، ابوسفيان و ساير سران كفر بر عليه جبهه حق به كار گرفتند به صورت يكجا به كار گرفت كه در ادامه به آنها اشاره مي‌شود.

بیان مسئله

صلح[3] امام حسن(ع) از حوادث تلخ تاریخ تشیع است. شکل‌گیری این حادثه متأثر از دو عامل مهم و اساسی است: یکی وضعیت روحی و روانی مردم مناطقي همچون کوفه، مدینه، مدائن، بصره و ساير شهرهايی که مکلف به یاری امام و اطاعت از فرامين ايشان بودند و دیگری قدرت و توان اجرای عملیات روانی خاندان بنی‌امیه که در اجرای چنين اقداماتي تجربه و توانایی بالائی داشتند. مقالة حاضر در نظر دارد با بررسي وضعيت روحي رواني مردم تحت حكومت امام حسن(ع)و ويژگي‌هاي شخصيتي (سربازان، مديران مياني و خواص) جامعه آن مقطع ميزان تأثيرگذاري تاكتيك‌هاي اين جنگ را بر مردم مورد بررسي قرار دهد. همچنين با بررسي ويژگي شخصيتي خواص دو جبهه حق و باطل در آن دوران با بهره‌گیري از روش مطالعه كتابخانه‌اي نقش تاكتيك‌هاي جنگ رواني در شكل‌گيری اين حادثه تلخ را مورد مطالعه قرار دهد.

پیشینه موضوع

عملیات رواني در زندگي اجتماعي انسان قدمتي به بلنداي حيات او دارد؛ زيرا از همان زمان شكل‌گيري زندگي اجتماعي، انسان همواره براي حذف رقباي خود در تعاملات اجتماعي از تاكتيك‌هاي اين عمليات به صورت گسترده استفاده کرده است. اما در بعضي از زمان‌ها شدت و ميزان استفاده از اين تاكتيك‌ها به لحاظ فراهم بودن شرايط روحي و رواني مردم جامعه كاربرد بيشتر و بهتري داشته است. نمونه‌هایي از كاربرد اين جنگ و تاكتيك‌هاي آن را قرآن كريم چنين تبیين مي‌کند: تاكتيك تهديد: «قَالُوا لَئِن لَّمْ تَنتَهِ يَا نُوحُ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمَرْجُومِينَ» اي نوح اگر به تبليغ خود پايان ندهي بي‌ترديد سنگسار خواهي شد (شعرا/116). در جاي ديگر در خصوص  استفاده سران جبهه كفر در استفاده از تاكتيك تهمت چنين مي‌فرمايد: «إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّى حِينٍ» مردي است كه ديوانگي به او سرايت كرده؛ مدتي با او بردباري كنيد شايد عاقل شود (مؤمنون/25). در جاي ديگر در استفاده نمرود از تاكتيك ترديد عليه حضرت ابراهيم(ع) چنين مي‌فرمايد: «قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنتَ مِنَ اللَّاعِبِينَ» به راستي براي ما از حق مي‌گويي يا ما را به بازي گرفته‌اي (انبياء/ 55).

پيشينه تحقیق

با بررسي‌هايی كه به عمل آمد مشخص شد تاكنون موضوعي تحت عنوان تاکتیک‌های عملیات روانی مؤثر در شکل‌گیری صلح امام حسن(ع) به عنوان كار پ‍‍ژوهشي صورت نگرفته است و اين كار يك فعاليت پژ‍وهشي جديد به شمار می‌رود. اما با مطالعاتی كه صورت گرفته كتاب‌هاى فراوانى درباره صلح امام حسن(ع) به رشته تحرير در آمده كه بعضي از منابع به بررسي عوامل (اما نه تحت عنوان تاكتيك‌هاي عملیات رواني در شكل‌گيري صلح) پرداخته‌اند. برخى از کتاب‌ها عبارتند از:

1- احمد بن‌محمد بن‌سعيد بن عبدالرحمن السبيعى الهمدانى؛ صلح الحسن و معاويه؛333هجرى.

2- عبدالرحمن بن كثير الهاشمى؛ صلح الحسن(ع).

3- ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود الثقفى؛ قيام الحسن(ع)؛ متوفى سال283هجرى.

4 – هشام بن محمد بن السائب؛ قيام الحسن(ع).

5- عبدالعزيز بن يحيى الجلودى البصرى؛ ماجراى حسن(ع).

6- هيثم بن عدى الثعلبى؛ اخبار الحسن(ع) و وفاته، 207 هجرى.

7- تأليف: ابى اسحاق ابراهيم بن محمد الاصفهانى الثقفى؛ اخبار الحسن بن على(ع).

8- شيخ راضي آل ياسين؛ صلح امام حسن(ع)؛ مترجم آيت الله العظمي نائب الامام خامنه‌اي، چاپ يازدهم 1365.

سؤالات تحقيق: در راستاي جمع‌آوري اطلاعات پيرامون موضوع مورد مطالعه دو سؤال زير قابل طرح است: سوال يكم: شرایط روحی و روانی مردم کوفه و مدینه و… چه وضعیتی داشت که شامیان نسبت به آن طمع ورزیدند و تاكتیك‌هاي عملیات رواني را در آن مناطق كارآمد يافتند؟؛ سؤال دوم: شامیان (بنی امیه) چه تاکتیک‌های عملیات روانی را به‌کار بردند که موفق به تحمیل چنین صلحی شدند ؟

بحث: در این نوشتار سعی می‌شود با بهره‌گیری از روش كتابخانه‌اي از اسناد و مدارك موجود در منابع اسلامي به دو سوال یاد شده به عنوان یک طرح پژوهشی پاسخی مستدل و منطقی عرضه شود.

سوال يكم: شرایط روحی و روانی مردم کوفه، بصره، مدینه، مدائن و… چه وضعیتی داشت که شامیان نسبت به آن طمع ورزیدند و تاكتیك‌هاي عملیات رواني را در آن مناطق كارآمد يافتند؟

در دوران امامت و خلافت امام حسن(ع)بنی‌امیه با بهره‌گیری از عملیات روانی تلاش ‌کرد در بافت فکری و ذهنی، علایق، انگیزه، رفتار و گفتار مردم عراق، حجاز و شامات تأثیر گذاشته و آنها را به سوی اهداف مورد نظر هدایت کند. آنها با اجرای عملیات روانی ‌کوشیدند اوضاع را نابه‌سامان جلوه داده، شرایط را برای ضربه زدن به حکومت امام حسن(ع) به وجود آورند تا مقدمات جولان و تاخت و تاز حال و آینده این قوم (بنی‌امیه) فراهم شود. با توجه به این هدف شیطانی بنی‌امیه، برای تعیین تأثیرات عملیات روانی در شکل‌گیری این حادثه تلخ و ناگوار، بررسی وضعیت بلاد تحت حکومت امام مجتبی(ع) به صورت مختصر ضرورت دارد. اما پیش از بررسي وضعیت[4] مناطق یاد شده، تبیين و توصيف جايگاه نيروهاي مسلح ضرورت دارد تا از اين منظر علاوه بر تبیين نقش تاكتيك‌هاي عملیات رواني در اين حادثه، توصيف وضعيت روحي و رواني مناطق یاد شده و تأثير آن بر شكل‌گيري آن حادثه بهتر امكان‌پذير باشد. حضرت علی(ع)در نامه 53 نهج‌البلاغه در خصوص جايگاه نيروهاي مسلح در نظام سياسي اسلام چنين می‌فرمایند:

«فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّهِ وَ زَيْنُ الْوُلاَهِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْاءَمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّهُ إِلا بِهِمْ.» اما لشكرها، به فرمان خدا دژهاى استوار رعيت‌اند و زينت واليان. دين به آنها عزّت يابد و راه‌ها به آنها امن گردد و كار رعيت جز به آنها استقامت نپذيرد (دشتی 1379: نامه 53).

این سخن حضرت علي(ع) به بهترین وجه دلیل شکل‌گیری این حادثه را تبیین می‌کند؛ زیرا در دوران خلافت امام حسن(ع) این زینت والیان و عزت دین و دژهای مستحکم مردم به صورت واقعي وجود نداشت. 

الف)وضعيت كوفه: كوفه شهري بود با طبقات اجتماعي و انگيزه‌هاي سياسي متفاوت كه اين وضعيت منجر به بروز عكس‌العمل‌هاي متضاد از طرف مردم آن بلاد شد. حضرت علي(ع) كه در مناسبت‌هاي مختلف براي انجام اقدامات سرنوشت‌ساز اين مردم را به ياري طلبيد. كوفه را چنين توصيف مي‌نمايند:

«اءَيُّهَا النَّاسُ الْمُجْتَمِعَةُ اءَبْدَانُهُمْ الْمُخْتَلِفَةُ اءَهْوَاؤُهُمْ كَلاَمُكُمْ يُوهِي الصُّمَّ الصِّلاَبَ وَ فِعْلُكُمْ يُطْمِعُ فِيكُمُ الْاءَعْدَاءَ! تَقُولُونَ فِى الْمَجَالِسِ كَيْتَ وَ كَيْتَ فَإِذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ حِيدِى حَيَادِ مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاكُمْ وَ لاَ اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاكُمْ اءَعَالِيلُ بِاءَضَالِيلَ وَ سَاءَلْتُمُونِي التَّطْوِيلَ دِفَاعَ ذِي الدَّيْنِ الْمَطُولِ لاَ يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ وَ لاَ يُدْرَكُ الْحَقُّ إِلا بِالْجِدِّ اءَيَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِكُمْ تَمْنَعُونَ وَ مَعَ اءَيِّ إِمَامٍ بَعْدِي تُقَاتِلُونَ الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ وَ مَنْ فَازَ بِكُمْ فَازَ بِالسَّهْمِ الْاءَخْيَبِ وَ مَنْ رَمى‌بِكُمْ فَقَدْ رَمى‌بِاءَفْوَقَ نَاصِلٍ اءَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لاَ اءُصَدِّقُ قَوْلَكُمْ وَ لاَ اءَطْمَعُ فِي نَصْرِكُمْ وَ لاَ اءُوعِدُ الْعَدُوَّ بِكُمْ مَا بَالُكُمْ؟ مَا دَوَاؤُكُمْ؟ مَا طِبُّكُمْ؟ الْقَوْمُ رِجَالٌ اءَمْثَالُكُمْ اءَ قَوْلاً بِغَيْرِ عِلْمٍ! وَ غَفْلةً مِنْ غَيْرِ وَرَعٍ! وَ طَمَعا فِي غَيْرِ حَقِّ؟!» اى مردمى‌كه به تن‌ها مجتمعيد و به آراء پراكنده. سخنتان – هنگامى‌كه لاف دليرى مى‌زنيد –صخره‌هاى سخت را نرم می‌كند، در حالى كه، كردارتان دشمنانتان را در شما به طمع می‌اندازد. چون در بزم نشينيد، دعوى رزم‌آورى كنيد و چون جنگ چهره نمايد، از آن می‌گريزيد. دعوت آن كس كه شما را فراخواند، روى پيروزى نبيند و آنكه براى راحت شما خويشتن را به تعب افكند، هرگز به راحت و آرامش نرسد. مشتى اباطيل را بهانه می‌كنيد تا در كار تعلل ورزيد. همانند وامدارى كه پيوسته اداى دين خويش به تأخير اندازد. ذليل سركوفته، از خود دفع ستم نتواند كرد كه حق جز در سايه كوشش فراچنگ نيايد اگر خانه شما را بستانند، كدام خانه را از دشمن حمايت خواهيد كرد؟ و بعد از من با كدام امام با دشمن پيكار می‌كنيد به خدا سوگند، فريب‌خورده[5] كسى است كه شما او را به وعدة دروغ بفريبيد. هر كه پندارد كه به نيروى شما پيروز می‌شود، همانند كسى است كه آن تير از تيرهاى قمار نصيب او شود كه سودش از همه كمتر است و هر كه شما را چون تير به سوى دشمن افكند، تير شكسته بى‌پيكان را در كمان رانده. به خدا سوگند، به جايى رسيده‌ام كه ديگر سخن شما را باور نمی‌كنم و به يارى شما اميد نمی‌بندم و دشمن را به شما بيم نمی‌دهم. شما را چه می‌شود داروى درد شما كدام است؟ علاج شما چگونه است. دشمنان شما نيز مردمی ‌همانند شمايند. آيا هرچه گفتيد، همه از روى نادانى بود؟ يا از سر غفلت و ناپرهيزگارى؟ يا در چيزى كه حق شما نبود طمع ورزيده بوديد؟(خطبه 29: فراز 3-5).

ب) وضعيت مدينه: مردم این منطقه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)با توجه به سفارشات پيامبر اكرم در خصوص جايگاه اهل بيت، بیعت[6] خود را شکستند و این بیعت‌شکنی تا واقعه عاشورا ادامه داشت حضرت علی(ع) در نامه 70 خطاب به والي مدينه مردم این منطقه را چنین معرفی می‌نمایند:

«أَمَّا بَعْدُ، فَقَدْ بَلَغَنِي اءَنَّ رِجَالاً مِمَّنْ قِبَلَكَ يَتَسَلَّلُونَ إِلَى مُعَاوِيَةَ، فَلاَ تَأْسَفْ عَلَى مَا يَفُوتُكَ مِنْ عَدَدِهِمْ، وَ يَذْهَبُ عَنْكَ مِنْ مَدَدِهِمْ، فَكَفَى لَهُمْ غَيّا وَ لَكَ مِنْهُمْ شَافِيا فِرَارُهُمْ مِنَ الْهُدَى وَالْحَقِّ، وَ إِيضَاعُهُمْ إِلَى الْعَمی‌وَالْجَهْلِ، وَإِنَّمَا هُمْ اءَهْلُ دُنْيَا مُقْبِلُونَ عَلَيْهَا، وَ مُهْطِعُونَ إِلَيْهَا، وَ قَدْ عَرَفُوا الْعَدْلَ وَ رَاءَوْهُ وَ سَمِعُوهُ وَ وَعَوْهُ وَ عَلِمُوا اءَنَّ النَّاسَ عِنْدَنَا فِي الْحَقِّ أُسْوَةٌ، فَهَرَبُوا إِلَى الْاءَثَرَةِ، فَبُعْدا لَهُمْ وَ سُحْقا،» اما بعد، به من خبر رسيد كه برخى از مردانى كه در فرمان تواند، پنهانى، به نزد معاويه می‌گريزند. غمگين مباش اگر از شمار سپاهيانت كاسته می‌شود يا يارى شمارى از ايشان را از دست می‌دهى. كيفر ايشان همين بس كه به گمراهى افتاده‌اند و تو از زحمتشان رهايى يافته‌اى. آنان از هدايت و حق گريخته‌اند و به نابينايى و نادانى افتاده‌اند. اينان، ياران دنيا بودند و به دنيا روى آوردند و به سوى آن شتافتند. حكومت عدل ما را ديدند و شناختند و آوازه آن را شنيدند و به گوش سپردند. دريافته بودند كه در اينجا مردم در برابر حق و عدالت برابرند. پس گريختند تا مگر خود به سودى برسند. خداوند ايشان را از رحمت خود دور گرداند (نامه 70: فراز 1).

ج)وضعيت بصره: اين شهر هم وضعيتي همانند مدينه و كوفه حتي به مراتب بدتر داشت حضرت علي(ع) با توجه به عكس‌العمل‌هاي زشت و ننگيني كه مردم اين ديار در مقابل امام خود نشان دادند به مناسبت‌هاي مختلف در خطبه‌ها مردم اين ديار را چنين معرفي مي‌نمايند: «أَخْلاَقُكُمْ دِقَاقٌ، وَ عَهْدُكُمْ شِقَاقٌ، وَ دِينُكُمْ نِفَاقٌ، وَ مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ، وَ الْمُقِيمُ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ، وَ الشَّاخِصُ عَنْكُمْ مُتَدَارَكٌ بِرَحْمَةٍ مِنْ رَبِّهِ،» خلق و خويتان همه فرومايگى است. پيمان‌هايتان گسستنى است و دينتان دورويى است و آبتان شور است. آن كس كه در ميان شما زيست كند گرفتار كيفر گناه خويش است و آنكه از ميان شما رخت بربندد، به رحمت پروردگارش رسيده است. در قسمت‌هاي ديگر از اين خطبه مي‌فرمايند: «فِي رِوَايَةٍ وَ ايْمُ اللَّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُكُمْ حَتَّى كَأَنِّي اءَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِها كَجُؤْجُؤِ سَفِينَةٍ اءَوْ نَعَامَةٍ جَاثِمَةٍ، وَ فِي رِوَايَةٍ كَجُؤْجُؤِ طَيْرٍ فِي لُجَّةِ بَحْرٍ» خاك شهر شما بدبوترين خاك‌ها، نُه دَهُم شر و فساد در شهر شما نهفته است كسي كه در شهر شما باشد گرفتار گناه و آن كس كه بيرون رود در پناه عفو خداست (همان، خطبه 13). در جاي ديگر در خصوص اين شهر چنين مي‌فرمايند: «خَفَّتْ عُقُولُكُمْ، وَ سَفِهَتْ حُلُومُكُمْ فَاءَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ، وَ أُكْلَةٌ لِآكِلٍ، وَ فَرِيسَةٌ لِصَائِلٍ.» مردمی ‌سبك‌عقل هستيد و بردباريتان سفيهانه. آماج هر تير بلاييد و طعمه هر خورنده و شكار هر كس كه بر شما تاخت آورد (خطبه 14).

د)وضعيت مدائن: وضعيت مدائن طبق اسناد و مدارك از ساير مناطق تحت حكومت امام مجتبي(ع)بسيار بدتر بود شيخ آل‌ياسين اين منطقه را چنين توصيف مي‌كند: واحدهایي كه آن حضرت در مدائن اردوي خود را از آنها تشكيل داد، از لحاظ روحيه و ايمان از همه سپاهيان او ضعيف‌تر و از جنبه‌هاي تشتت و تفرقه و دودستگي از همه غير قابل اطمينان‌تر بودند (امام خامنه‌اي،1365، ص301).

ه) وضعيت طوايف و خواص قلمرو حكومت امام حسن(ع):گروه‌های هدف در عملیات روانی قوم بنی‌امیه در سناریوی تحمیل صلح به امام حسن(ع)چند گروه بودند؛ اما در بین این گروه‌ها چند گروه حائز اهمیت می‌باشند که طبق اسناد موجود این گروه‌ها با تأثیرپذیری از عملیات روانی بنی‌امیه چهار عکس‌العمل زیر را در خصوص وقايع آن دوران نشان دادند: گروهی کناره‌گیری کردند؛گروهی به شامیان ملحق شدند؛ گروهی از این آب گل‌آلود قصد صید ماهی داشتند؛و گروه اقلیت در رکاب امام باقی(ع) ماندند. با توجه به نقشی که این گروه هدف[7] در شکل‌گیری آن حادثه دلخراش داشتند بررسی وضعیت بعضي از آن گروه‌ها و شخصيت‌ها ضرورت دارد که به صورت مختصر این گروه‌ها مورد مطالعه قرار می‌گیرند تا توصیف و تشریح نقش عملیات روانی بنی‌امیه در شکل‌گیری آن واقعه بهتر فراهم شود.

1 – باند اموى: بزرگ‌ترين وابستگان اين باند عبارت بودند از: عمر و بن حريث، عماره بن الوليد، حجربن عمرو، عمر بن سعد، ابوبرده پسر ابوموسى اشعرى، اسمعيل و اسحاق دو پسر طلحه بن عبيدالله و كسانی ديگر از اين رديف. در اين باند، عناصر نيرومند و با نفوذ و داراى پیرو نيز وجود داشتند كه در به وجود آوردن موجبات شكست امام حسن(ع) نقش داشتند و در ارتکاب اعمالي مانند شايعه‌افكنی‌ها و توطئه‌ها و ايجاد نفاق و دوئيت، تأثيری به سزا داشتند.«اينها در خفا، مراتب فرمانبرى و همراهى خود را به معاويه نوشتند و او را به حركت به سوى كوفه تحريك و تشويق نمودند و ضمانت كردند كه هر گاه سپاه او به اردوگاه حسن‌بن على(ع) نزديك شود، حسن(ع) را دست بسته تسليم او كنند يا ناگهان او را بكشند (مفيد، 170). مسعودي در خصوص اين گروه مي‌گويد: «اكثر آنان نهانى با معاويه مكاتبه كردند؛ به او وعده‌ها دادند و به این وسيله خود را به او مقرب ساختند (ابن اثير، ج2، ص42). اين گروه زشت‌ترين جنايتى را كه يك خائن فرصت‌طلب انجام مي‌دهد، مرتكب می‌شدند فعاليت‌هاى پليد آنان ديرى در زير پوششى از دروغ و نفاق باقى نمی‌ماند و درست به هنگام نداى وظيفه، خباثت آنان آشكار می‌گشت. در تمام اين مدت، گروه یاد شده پيشروان هر ناخشنودى و كم‌كاران هر بلوا و آشوب و انگشتان خيانتكار دشمن در قلمرو حكومت هاشمیِ ‌امام حسن(ع) بودند.

2خوارج:گروهي بودند كه پس از حادثة حكميت كمر به دشمنى على(ع) و معاويه بسته بودند. رؤساى اين گروه در كوفه عبارت بودند از: عبدالله بن وهب الراسبى، شبث بن ربعى، عبدالله بن الكواء، اشعث بن قيس، شمربن ذى‌الجوشن. خوارج از اولين روزهاى بيعت، از همة مردم كوفه نسبت به جنگ با معاويه بيشتر اصرار می‌ورزيدند و آنها كساني بودند كه هنگام بيعت با حسن بن على(ع) شرط كردند كه با متجاوزان و گمراهان (شام) بجنگند؛ اما آن حضرت دست از بيعت آنان كشيد و گفت بايد به شرط (اطاعت كامل و پيروى بى‌قيد و شرط در جنگ و صلح) بيعت كنند آنگاه آنان نزد برادرش امام حسين(ع) آمدند و گفتند: دست بگشا تا با تو بيعت كنيم همانطور كه با پدرت بيعت كرديم و به اين شرط كه با متجاوزان و گمراهان شامی ‌جنگ كنى آن حضرت در پاسخ آنان گفت: (معاذالله كه تا حسن زنده است بيعت شما را بپذيرم) و آنها چون چنين ديدند ناچار نزد امام حسن(ع)آمده و همانگونه كه امام(ع) فرمودند با ايشان بيعت كردند (الدینوری،1383، ص150). هر چند تاريخ بخشي از اينها را از دشمني با امام حسن(ع) تبرئه مي‌كند اما با مطالعة بخش‌هايي از حوادث آن دوران روشن مي‌شود كه در بحرانى‌ترين و وخيم‌ترين لحظات، همين عده عامل و ابزار بروز حوادث ناگوار بودند و چنانكه برخي از مورخين نقل كرده‌اند، دو تن از سران و بزرگان آنها در پليدترين و زشت‌ترين توطئة اموى در كوفه، شركت داشتند. اينها براى تشويق مردم به اخلالگرى و ايجاد فتنه و آشوب، از مؤثرترين و مخوف‌ترين روش‌ها استفاده كردند و به وسایل گوناگون، ايمان بسيارى از مردم را متزلزل ‌ساختند. زياد بن ابيه تبليغات خوارج را اينگونه توصيف مي‌كرد: «سخن ايشان در دل، گيرنده‌تر از آتش درونى» و مغيره بن شعبه دربارة آنان می‌گفت: «اگر دو روز در شهرى بمانند هر كس را كه با آنان معاشرت كند، فاسد می‌سازند» (طبري، ج 6، ص 109). اين گروه (خوارج) سخن باطل می‌گفت و آن را حق می‌پنداشت، كار زشت می‌كرد و آن را خوب می‌دانست و به خدا اتكا داشت اما هيچگونه ارتباطى از راه‌هاى مشروع و دين‌پسند با خدا نداشت.

3-شكاك‌ها: از ديگر گروه‌های تشكيل‌دهنده سپاه[8] امام حسن(ع)، شكاك‌ها بودند. گمان قوى آن است كه نامگذارى آنان به (شكاك‌ها) بدين جهت است كه اينها تحت تأثير تبليغات خوارج قرار گرفته بودند بی‌آنكه جزء آنان شده باشند و پيوسته در حال ترديد و دودلى به سر مي‌بردند؛ سيدمرتضى نيز در كتاب امالى به تقريبى از شكاكان نام برده و به اشاره، آنان را كافر شمرده است. گويا به نظر وى، اين عده در اصل دين، ترديد و تزلزل داشته‌اند (امالي، ج 3، ص 93). به هر حال، اينها جمعى از ساكنان كوفه و فرومايگان آن اجتماع بودند كه خود به خود نه قصد نيكى داشتند و نه توانایى بدى با اين وصف، وجود آنان خود ماية شر و وسيلة فساد و آلت بى‌ارادگى در دست اخلالگران و فتنه‌جويان بود.

4 – الحمراء: اين گروه به گفتة طبرى در تاريخ بيست هزار مرد مسلح كوفى بودند كه در هنگام تقسيم‌بندى كوفه، در قسمتى قرار گرفتند كه هم‌پيمانان آنها از طايفة (بنى عبدالقيس) در آنجا واقع شده بودند اين عده در اصل، نه از (بنى القيس) بودند و نه حتى از عرب بلكه داراى نژادى مخلوط و اولاد بردگان و موالى بودند و شايد بيشتر آنان اولاد كنيزكان پارسى‌اى بودند كه در سال‌هاى 12 تا 17 در (عين التمر) و (جلولاء) اسير شده بودند؛ همين‌ها در سال 41 و هم در سال 61 يعنى در دو بحران مربوط به امام حسن(ع) و امام حسين(ع) مردمی ‌صاحب سلاح و جنگ‌وجو به شمار می‌رفتند؛ همين گروه پاسبانان (زياد بن ابيه) بودند كه در حدود سال 51 هجرى آن فجايع را نسبت به شيعه مرتكب شدند و خلاصه، اينها از افرادى به شمار می‌رفتند كه در برابر مزد، به هر جنايتى تن در مي‌دادند و اغلب اتباع و اطرافيان مردم صاحب قدرت و شمشير برنده‌اى در دست جباران مقتدر به شمار می‌رفتند. بر اثر استقبالى كه اين عده از فتنه[9]‌ها و حوادث مختلف كوفه در قرن اول هجرى كرده بودند، به تدريج بر قدرت و شوكت آنان افزوده شده و كارشان چنان بالا گرفته بود كه شهر كوفه را به آنان نسبت مي‌دادند و می‌گفتند: (كوفه الحمراء) (امام خامنه‌اي،1363، ص 105).

5- شيعيان امام حسن(ع) در كنار اين عناصر مخالف، شيعيان امام حسن(ع) قرار داشتند كه از لحاظ تعداد، در مركز حكومت على(ع) از ديگر گروه‌ها بيشتر بودند. در ميان اين عده، جمعى از بقاياى مهاجرين و انصار نيز وجود داشتند كه به تبع على(ع) در كوفه مسكن گزيده بودند و مصاحبت آنان با رسول خدا(ص) به آنان مكانت و منزلت شامخى در ميان مردم داده بود. اين گروه بخشی از وظيفه خود را نسبت به اهل بيت(ع)، چه در آغاز خلافت حسن بن على(ع) و چه در هنگامي كه آن حضرت پس از بيعت، فرمان جهاد داد و چه در مراحل ديگرى كه بعدها پيش آمد در حد توان و بضاعت انجام دادند، بي‌گمان اگر اين شيعيان از بصيرت لازم برخوردار بودند و از دسيسه‌هاى ساير همشهريان خود مصون می‌ماندند، با اخلاصی كه در آن روز داشتند؛ براى مقابله با خطرهایى كه از شام به سوى كوفه سرازير بود، عده‌ا‌ى كافى و شايسته ‌بودند. اين جمع از چنان آمادگى و شور و نشاطى برخوردار بودند كه براى هيچكس انكارپذیر نبود به گونه‌اي كه هر مشكلى را برايشان قابل هضم می‌ساخت؛ اما معرفت و بصيرتي كه توانايي ورود به مشكلات را به آنان می‌بخشيد طبق قرائن و شواهد كمتر وجود داشت. به راستى دربارة كسانى همچون: قيس بن سعد بن عباده، حجر بن عدى، عمر و بن الحمق خزاعى، سعيد بن قيس همدانى، حبيب مظاهر اسدى، عدى بن حاتم، مسيب بن نجيبه، زياد بن صعصعه و ديگرانى از اين قبیل، چگونه مي‌توان انديشيد؟ در آن مقطع جريان‌هاى تند و مخالف و دست‌هاى مزدور و خائنيني نيز براى دگرگون ساختن اين زمينه‌هاى مساعد و تغيير سرنوشت، پيوسته مشغول فعاليت بودند كه زمينه فعاليت آن جريان‌ها را همين بي‌بصيرتي‌ها فراهم كرده بودند.

نتيجه

در روايات مختلف مورخين عدد سپاهيان امام حسن(ع) در هنگام بسيج، فراخواني، سازماندهي و تجهيز از هفتاد هزار نفر تا دوازده هزار نفر ذكر شده است. اما طبق الخرايج و الجرايح راوندي «عدد سپاهيان امام حسن(ع) دوازده هزار نفر از چهل هزار نفر سپاهي بودند كه حضرت علي(ع)پیش از شهادت خود براي نبرد با شاميان بسيج كرده بودند» (راوندي، ص 228). از نامه حضرت علی(ع) به مالك اشتر درباره جايگاه نيروهاي مسلح در ساختار نظام سياسي اسلام و همچنين وضعیت سياسي، اجتماعي، روحي رواني مردم بصره، كوفه، مدائن و مدينه (عموم مردم، خواص، گروه‌ها) برمی‌آید كه از لحاظ روحی و روانی مردماني مأیوس، وحشت‌زده، هراسان از مرگ، بیعت‌شکن، مردمی دنیاطلب، طماع و اميدوار به منجي خارج از مدينه بودند و به هر حرکتی از طرف شامیان پاسخ مثبت می‌دادند. به عبارت ديگر مردنماهایی با روش‌هاي ناپسند فتنه‌جویي[10]،‌‌ اخلالگری[11]، تفرقه‌افكني بودند. به هر حال، از سپاهي با چنين استعداد ضعیف و عملكرد نامناسب انتظاري جزء بيعت با دشمن نمي‌رفت، زيرا مردم اين مناطق از يك سو بدترين وضعيت روحي رواني و از سوي ديگر بهترين ظرفيت را براي اجراي تاكتيك‌هاي عملیات رواني شاميان داشتند؛ بنابراین معاويه از اين وضعيت به بهترين شكل بهره‌برداري کرد و پیوسته به منظور تخريب روحية جبهه حق مكاتبات مردم آن مناطق با شاميان را مبني بر هر نوع همكاري با معاويه، براي امام مجتبي(ع) مي‌فرستاد.

سؤال دوم: بنی‌امیه (معاويه) به چه صورت و كداميك از تاکتیک‌های عملیات روانی را مورد استفاده قرارداد که موفق به تحمیل چنین صلحی گردیدند؟

معاویه با خباثت و زیرکی که داشت در راستای تحمیل صلح به امام حسن(ع) در نظر داشت با بهره‌گیری از عملیات روانی که در آن دوران از آن با عنوان خدعه و نیرنگ یاد می‌شد بر نگرش، انگیزه، علایق، رفتار و گفتار جامعه تحت حکومت امام حسن(ع) تأثیر بگذارد و آنها را در راستای اهداف شیطانی خود هدایت کند. در این خصوص با مشورت افراد مکار و حقه‌بازی همچون شعبه و عمروعاص و تعدادی افراد با چنین ویژگی‌هایی راه‌کارهای مناسب را برای تحقق اهداف شیطانی خود به کار گرفت؛ اين نوشتار در نظر دارد با بهره‌گیری از اسناد موجود، تأثیر تاكتيك‌هاي عملیات رواني دشمنان اسلام (معاويه) در شكل‌گيري صلح امام حسن(ع) را مورد بررسي قرار دهد. همچنين شيوه‌هایي را كه آنها براي نفي دعوت پيامبر اسلام و خاموش كردن نداي حق به كار گرفتند را مورد مطالعه قرار دهد. زيرا خداوند متعال در قرآن كريم در اين خصوص مي‌فرمايد: «يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» يهودان و ترسايان می‌خواهند كه فرو نشانند نور خدا (نبوت يا قرآن) را با دهن‌هاى خود… (توبه/32). برای ارائه جوابي مستدل و منطقي به سؤال یاد شده توجه به ابعاد گوناگون عملیات رواني مشركان (بني‌اميه)، ضروري است. در این بخش از نوشتار ابتدا مبحث چيستي عملیات رواني سپس ويژگي‌هاي آن مورد بررسي قرار مي‌گیرد و سرانجام تاكتيك‌هاي مورد استفاده معاويه در تحميل صلح به امام حسن(ع) بررسي می‌شود.

 الف) تعريف و مفاهيم عملیات رواني: با توجه به تأثيري كه تاكتيك‌هاي اين جنگ بر شكل‌گيري آن حادثه ناگوار داشت؛ پیش از پرداختن به تاكتيك‌هاي اين جنگ و نقش آنها در شكل‌گيري اين واقعه ارائه تعاريفي از اين پدیده ضرورت دارد. عملیات رواني عبارت از تأثيرگذاريِ برنامه‌ريزي شده بر روح، اراده و رفتار تك تك افراد، گروهي از انسان‌ها يا يك ملت با روش‌هاي بدون خونريزي است (B mlv،1965)جان كالينز معتقد است عملیات رواني عبارت است از: استفاده طراحي شده از تبليغات و ابزار‌هاي مربوط به آن براي نفوذ در خصوصيات فكري دشمن با توسل به شيوه‌هایي كه موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري شود (جان كالينز، 1370، ص487). ارتش امريكا در آيين‌نامه رزمي خود تعريفي ديگر از عملیات رواني ارائه مي‌دهد كه عبارت است از: استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي كه منظور اصلي آن تأثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي‌طرف يا گروه‌هاي دوست است به نحوي كه پشتيباني براي برآورد اهداف ملي باشند(سيماي جمهوري اسلامي،1370، ص79). عمليات رواني نوعي تلاش براي متقاعدسازي با هدف تسليم يا مغلوب كردن طرف مقابل همراه با تأثيرات جانبي آن است و به زمان جنگ اختصاص ندارد بلكه در زمان صلح و در دوران بحران نيز به كار مي‌رود (جمشيدي،1383، ص 9). عملیات روانی حملات تبليغاتي شديدي است بين دو دولت يا دو گروه از دولت‌ها (علي‌بابايي،1369: 364). عملیات روانی استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ابزارهاي مربوط به آن است كه هدف اصلي آن تأثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بي‌طرف يا گروه‌هاي دوست است، تا موجب پيشرفت مقاصد امنيت ملي مجري ‌شود (محمدنژاد،1387: 112). عمليات رواني، سلسله فعاليت‌هاي روان‌شناسانه‌اي را در برمي‌گيرد كه در زمان صلح، جنگ و بحران، براي تأثير گذاشتن بر نگرش و رفتار مخاطبان بي‌طرف، خودي و دشمن، طرح‌ريزي شده و در روند دستيابي به اهداف سياسي و نظامي مؤثر است ( Nato،AJD،2002 307). عمليات رواني، عملياتي است كه براي انتقال اطلاعات و نشانه‌هاي برگزيده شده با هدف تأثيرگذاري بر هيجان‌ها، انگيزه‌ها، استدلال عيني مخاطبان خارجي، رفتار دولت‌هاي بيگانه، سازمان‌ها، گروه‌ها و يكايك افراد طرح‌ريزي مي‌شود ( Joint Chiefs of staff l).پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) تعريف زير را از عملیات رواني ارائه مي‌دهد: عملیات رواني، انتشار اخبار از پيش تعيين شده است كه تمايل دشمن به مقاومت را سست نموده و ضمن برجا گذاشتن آثار تخريبي در روحيه نفرات دشمن، باعث تقويت روحيه پشتيبانان مي‌شود (شهلائي، 1385، ص191). در تعريفي ديگر عملیات رواني آمده است: عملیات رواني فعاليت‌هاي سياسي، نظامي، اقتصادي، اجتماعي معمول در دوره جنگ سرد، با هدف نفوذ و سلطه بر افكار و رفتار است (چگيني،1374: 248).نظر به اينكه شاميان در اين حركت به شكل ويژه، خاص و پيچيده‌اي اين جنگ را طرح‌ريزي و اجرا نمودند تعاريف متعددي از اين جنگ از ديدگاه صاحب‌نظران مختلف ارائه شد؛ زيرا هر قسمت از حركت شاميان در اجراي سناريوی عملیات رواني عليه امام حسن(ع) با يكي از تعاريف ارائه شده مطابقت دارد.

ب) ويژگي‌هاي عملیاترواني: با توجه به تعاريفي كه از عملیات رواني ارائه شد در مجموع مي‌توان ويژگي‌هاي زير را براي آن برشمرد: 1- هدف نهايي: تأمين اهداف يا مقاصد امنيت ملي يا ساير اهداف سياسي و نظامي؛ 2- هدف كلي: تأمين اهداف جنگ (پيروزي و تسليم شدن)؛ 3- هدف رفتاري: تأثير بر ذهن، عواطف، تمايلات و روان نيروهاي دشمن و تغيير آن رفتارها؛ 4- ابزار: تبليغات، فعاليت‌هاي روان‌شناسانه، رسانه‌ها، اطلاعات و ساير ابزارها؛ 5- مورد حمله: عقايد، نگرش‌ها، برداشت‌ها، احساسات، تمايلات و رفتار؛ 6- مخاطب: دشمن، گروه‌هاي بي‌طرف، دوستان و خودي‌ها؛ 7- ميدان نبرد: گسترده و فراگير و در برگيرنده جوامع رودرو و بي‌طرف؛ 8- زمان حمله: جنگ، صلح و بحران؛ 9- شيوه: گوناگون (گفتاري، شنيداري، ديداري و …).

1- شخصيت معاويه:نظر به نقش و تأثیری که معاویه در فریب افکار عمومی جامعه اسلامی پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) داشت و قدرتی که در شیطنت و طراحی چنین جنگ‌هایی داشت در این بخش از نوشتار ویژگی‌های شخصیتی او از منظر حضرت علی‌(ع) و بعضی دیگر از شخصیت‌های صاحب نفوذ آن دوران مورد بررسی قرار می‌گیرد تا عمق فاجعه و شدت سرعت عملیات روانی بنی‌امیه بر علیه امام حسن(ع) بهتر آشکار شود. در ميدان‌هاى فتح و پيروزى پس از رحلت پيامبر(ص) امويان تنها به اين شناخته شدند كه از خاندان پيامبر و صحابة اويند. بعدها كه براى مردمى از غير خاندان پيامبر، اين فرصت پيش آمد كه مسندنشين و جانشين او شوند، معاويه توانست در ساية ايشان، به چهرة: يكى از بزرگ‌ترين استانداران اسلام تغيير شكل يابد و همچون يكى از شايسته‌ترين امراى مسلمان از حيث گفتار و عمل، معروف شود. معاويه با هوش و شيطنت فراوان خود توانست از اسلام، همچون راهى به سوى (سلطنت) استفاده كند و همانطور كه رسول اكرم(ص) خبر داده بود: دين خدا را ماية فريب‌كارى و بندگان خدا را بردگانى حلقه به گوش و مال خدا را ملك اختصاصى خويش سازد. معاويه در پناه حكومت بيست ساله‌اش بر شام در دوران خليفة دوم و سوم با فعاليتى مجدانه توانست پايگاهى مستقر براى خويش فراهم آورد و مردم آن سامان را با خود همراه و به عطاى خود اميدوار سازد از اين رو مردم شام همه طرفدار و كمك كار او بودند و بدين ترتيب، موقعيت او در جهان اسلام بسى بالا رفت و در ديگر اقطار قلمرو اسلام به اينكه از قريش – يعنى خاندان رسول اكرم(ص) و از صحابة او است شناخته شد تا آنجا كه در اين خصوص، از بسيارى از مسلمانان با سابقه و پيشاهنگ همچون ابوذر و عمار و مقداد و … مشهورتر گشت. بدين ترتيب، بار ديگر (باند اموى) رشد كرد و به نام (بنى‌هاشم) آشكارا با دودمان بنى‌هاشم پنجه در افكند و در نهان نيز همان دسيسه‌ها و دشمنى‌هاى ديرين را تعقيب نمود و به تدريج با گذشت زمان توانست تودة مردم را با روش‌هاى شيطنت‌آميز بفريبد و خواص را با بذل و بخشش‌هاى بي‌حساب از اموال بيت‌المال و با سپردن پست‌هایى كه از حرام ساخته به خود جلب كند و براى موفقيت در اين روش‌ها، از پيروزي‌هایى كه براى مسلمانان در آن حدود پيش مى‌آمد و هم از جلب رضايت خلفاء، بهره‌بردارى کند. هنگامي كه باهوش شيطنت‌آميز (معاويه) كار امويان سامان يافت، اهريمن‌وار، دست به سوى احكام دين دراز كردند و آن را دستخوش تحريف و تباهى قرار دادند و كاروان زندگى مردم را به سوى جاهليت و لاابالي‌گرى و دين‌ناباورى منحرف ساختند و به تعقيب منظور اصلى خود يعنى جلب سود مادى و حفظ امتيازات طبقاتى پرداختند. معاويه به عنوان محور حركت شاميان و تحريك‌كننده مردم بلاد (كوفه، بصره، مدائن و مدينه) تحت حاكميت امام حسن(ع) در تحميل صلح به امام مجتبي از ويژگي‌هاي شخصيتي خاصي برخوردار بود كه بدون تجزيه و تحليل شخصيت اين فرد بررسي صلح امام حسن(ع) امكان‌پذير نیست. از این رو، با بهره‌گيري از سخنان حضرت علي(ع) شخصيت اين انسان پليد مورد بررسي قرار مي‌گيرد تا ابعاد و شيوه‌هاي عملیات رواني به كار گرفته شده در اين حادثه تلخ و ناگوار بهتر آشکار شود. حضرت علي(ع) در خطبه‌ها و نامه‌های متعدد وضعيت روحي رواني و ويژگي‌هاي شخصيتي معاويه را معرفي مي‌کنند كه به دليل محدوديت به بعضي از آنها به شرح زير اشاره مي‌شود:

 1-1) گمراهي معاويه: «لَكَاءَنِّي اءَنْظُرُ إ لى ضِلِّيلٍ قَدْ نَعَقَ بِالشّامِ، وَ فَحَصَ بِراياتِهِ فِي ضَواحِي كُوفانَ، فَإ ذا فَغَرَتْ فَاغِرَتُهُ، وَ اشْتَدَّتْ شَكِيمَتُهُ، وَ ثَقُلَتْ فِي الْاءَرْضِ وَطْاءَتُهُ، عَضَّتِ الْفِتْنَةُ اءَبْنَاءَها بِاءَنْيابِها، وَ ماجَتِ الْحَرْبُ بِاءَمْواجِها وَ بَدا مِنَ الْاءَيَّامِ كُلُوحُها، وَ مِنَ اللَّيالِي كُدُوحُهَاَ فإِذا اءَيْنَعَ زَرْعُهُ وَ قامَ عَلى يَنْعِهِ، وَ هَدَرَتْ شَقَاشِقُهُ، وَ بَرَقَتْ بَوَارِقُهُ، عُقِدَتْ راياتُ الْفِتَنِ الْمُعْضِلَةِ، وَ اءَقْبَلْنَ كَاللَّيْلِ الْمُظْلِمِ، وَ الْبَحْرِ الْمُلْتَطِمِ» گويى مى‌بينم مردى (معاويه) را، در گمراهى سرآمد همه گمراهان كه در شام چون زاغ بانگ مى‌كند. پرچم‌هايش را در اطراف كوفه برافراشته چون دهان گشايد، چونان توسنى كه لجامش را مى‌كشند، سركشى آغاز كند و در زمين جاى پاى محكم سازد، ديو فتنه، فرزندان خود را در زير دندان خرد بسايد و درياى دمان جنگ موج‌ها برانگيزد، روزها تيره و تار گردد و شب‌ها با رنج و خستگى همراه، چون كِشته‌اش بارور شود و ثمره‌اش برسد، همانند اشتر مست از خشم، پاره گوشت را از كنار دهان بيرون افكند و بسى چون صاعقه بسوزاند و براى لشكرهاى فتنه علم بربندد و به راهشان اندازد و آنان چونان شب تاريك و درياى متلاطم پيش آيند (خطبه 101).

2-1) انحرافات اخلاقي: «فَإِنَّكَ قَدْ جَعَلْتَ دِينَكَ تَبْعا لِدُنْيَا امْرِئٍ ظَاهِرٍ غَيُّهُ، مَهْتُوكٍ سِتْرُهُ، يَشِينُ الْكَرِيمَ بِمَجْلِسِهِ وَ يُسَفِّهُ الْحَلِيمَ بِخِلْطَتِهِ، فَاتَّبَعْتَ اءَثَرَهُ وَ طَلَبْتَ فَضْلَهُ» تو دين خود را تابع مردى (معاويه) ساختى كه گمراهيش آشكار است و پرده‌اش دريده است. كريمان را در مجلس خود ناسزا گويد و به هنگام معاشرت، بردبار را سفيه خواند (دشتي، 1382، نامه 39).

3-1) بدعت و پيمان‌شكني«فَسُبْحَانَ اللَّهِ مَا اءَشَدَّ لُزُومَكَ لِلْاءَهْوَاءَ الْمُبْتَدَعَةِ وَ الْحَيْرَةِ الْمُتَّبَعَةِ مَعَ تَضْيِيعِ الْحَقَائِقِ وَ اطِّرَاحِ الْوَثَائِقِ، الَّتِي هِيَ لِلَّهِ طِلْبَةٌ وَ عَلَى عِبَادِهِ حُجَّةٌ! سبحان الله!» چه بسيار است پيروى تو (معاويه) از هواهاى بدعت‌آميز و چه سخت است گرفتار آمدنت به چنگ حيرت و سرگردانى. حقايق را ضايع مى‌گذارى و پيمان‌ها را به دور مى‌افكنى. حقايق و پيمان‌هايى كه خواسته خداوند است و حجت است بر بندگان او (همان، نامه 37، فراز 1).

4-1) شيطان‌صفتي: «وَ قَدْ عَرَفْتُ اءَنَّ مُعَاوِيَةَ كَتَبَ إِلَيْكَ يَسْتَزِلُّ لُبَّكَ وَ يَسْتَفِلُّ غَرْبَكَ، فَاحْذَرْهُ، فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ يَأْتِي الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ يَمِينِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ، لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ وَ يَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ» دانستم كه معاويه نامه‌اى به تو نوشته و مى‌خواهد پاى عقلت را بلغزاند و عزمت را سست گرداند. از معاويه بر حذر باش كه او شيطان است و او از روبه رو و پشت سر و راست و چپ نزد آدمى ‌مى‌آيد تا به هنگام غفلت فرصت يافته مقهورش سازد و عقلش را بربايد (نامه44، فراز 1و2).

1-5) معاويه در نگاه زياد بن ابيه: هنگامي كه معاويه به زياد نامه مي‌نويسد؛ و او را تطميع مي‌كند زياد او را اينگونه معرفي مي‌كند: فرزند زن جگرخوار، كانون نفاق و بازماندة احزاب به من نامه مي‌نويسد و مرا وعده و وعيد مي‌دهد (يعقوبي، ج2، ص194).

نتيجه: از سخنان حضرت علي(ع) و ساير مكتوبات اينگونه استنتاج مي‌شود كه معاويه فردي تيزهوش، باتدبير، سياستمداري شيطان‌صفت، هنرمندي در كمين فرصت‌ها، انساني آينده‌نگر، فتنه‌انگيزي حيله‌گر فردي توانمند به بهره‌گيري از شياطيني همچون مغيره بن شعبه، عمرو بن العاص و زيادبن عبيد رومي است. خود او در خصوص جنگ‌اش با امام حسن مي‌گويد جنگ من با حسن جنگ حيله‌گرانه و فتنه‌آميز است.

ج) تاكتيك‌هاي عملیاترواني را كه بني‌اميه (معاويه) در شكل‌گيري اين حادثه به كار بردند طبق اسناد موجود در منابع اسلامي مي‌توان به شرح زير برشمرد:

1-2) برچسب زدن: از ديگر تاكتيك‌هايی كه در اين واقعه توسط شاميان طرح‌ريزي و اجراء شد برچسب زدن بود. معاويه از اين تاكتيك در مقاطع مختلف در دوران خلافت و امامت علي(ع) و در اين واقعه استفاده نمود. او با طرح انتقام خون عثمان در هر دو مقطع زمينه دو دستاورد بزرگ را براي خود فراهم كرد دستاورد اول آن تحريك شاميان براي سازماندهي در سپاهش براي انتقام خون خليفه مظلوم از كوفيان و دستاورد دوم ايجاد تفرقه و اختلال و تزلزل در سپاه اسلام كه در هر دو مورد موفق شد.

2-2) تبلیغات[12]: یکی از تاکتیک‌هایی که شامیان برای تحقق اهداف شیطانی خود در آنمقطع مورد استفاده قرار دادند تبلیغات بود. از این تاکتیک تعاریف متعددی ارائه شده که به چند تعریف اشاره می‌شود که عبارت است از: تلاش نظام‌مند و هدف‌دار كه قصد نهايي آن شكل دادن به عقايد، ارزش‌ها، افكار و رفتار مردم در جهت خاص سياسي است (آشتياني،1382). کوشش کم و بیش عمدی و سنجیده‌ای است که هدف نهایی آن نفوذ بر عقاید یا رفتار افراد برای تأمین مقاصد از پیش تعیین شده است (کویل،1972، ص42). در جای دیگر آمده است: نشر افکار یا عقایدی است که بر رفتار یا افکار و یا هر دو اثر می‌گذارد (مارتین، 1985، ص16). در جای دیگر آمده است که تبلیغات عبارت است از: تلاش سازمان‌دهی شده و جهت‌داری که به منظور تأثیر بر افکار و رفتار مخاطبین و تغییر نگرش آنان نسبت به اهداف مورد نظر طراحی و اجراء می‌شود (شیرازی،1383، ص138). همچنین تبليغات عبارت است از: هر نوع تبليغي كه براي نفوذ در اعتقادات، احساسات، ديدگاه‌ها يا طرز رفتار يك گروه طراحي مي‌شود و از اين طريق به مقاصد امنيت ملي مجري طرح كمك می‌کند (كالينز،1383، ص487).

با توجه به تعاریف ارائه شده و عملکرد عام و خاص سپاه امام حسن(ع) در آن مقطع حساس و سرنوشت‌ساز تأثیر این تاکتیک در تحقق اهداف شیطانی شامیان مشخص می‌شود طبق اسناد موجود منادی در کوفه ندا سر داد، «الصلواه جامعه»[13] خلایق در مسجد جمع شدند؛ « امام حسن(ع) بر منبر قرار گرفتند و خدا را ستایش کردند و سپس گفتند …… معاویه پس از اطلاع از تصمیم ما بر جنگ، بدین سوی راه افتاده است پس شما نیز بهار در اردوگاه در«نخیله»[14] درآیید رحمت خدا برشما باد –تا با کمک فکر و رأی همگان تصمیم بگیریم –مورخان نوشته‌اند: «مردم همگی سکوت کردند و هیچکس زبان به سخن نگشود و امام حسن(ع) را به یک کلمه پاسخ نگفت» (امام خامنه‌ای، 1363، ص140).آن قدر این حرکت زشت و ناپسند بود كه عدی ابن حاتم در حالی که از بروز چنین وضعیتی به شدت بدنش می‌لرزید در حالی که صدایش مرتعش بو، گفت: «منم عدی پسرحاتم. …. وه چه زشت این رفتار! چرا به پیشوا و فرزند پیغمبرتان جواب نمی‌دهید کجا رفتند خطیبان شهر که در دوران راحت زبانشان همچون تازیانه بود و اکنون که کار جدی شده است همچون روباه به سوراخ خزیده‌اند». طبق اسناد موجود پس از ده روز که حضرت(ع) در نخیله مکث کردند تنها چهار هزار نفر جمع شدند و حضرت به کوفه برگشتند که تا مردم را کوچ دهند و خطبه‌ای ایراد کردند و در آن خطبه با توجه به رفتار مردم که تحت تأثیر تبلیغات شامیان شکل گرفته بود، فرمودند: «مرا فریفتند هم‌چنانکه خلیفه پیشین را فریفته بودند» (الحرایج الجرایح:228). تبلیغات مردم را تحت تأثیر قرار داد[15] به طوری که علاوه بر عدم همراهی حضرت در آن مقطع سرنوشت‌ساز، همواره وسیله‌ای بر تحریک شامیان برای ضربه زدن به خلافت امام حسن(ع) بودند. این تاکتیک (تبلیغات) چنان تأثیرگذار شد که به معاویه نامه نوشتند که امام را کت بسته تحویل تو می‌دهیم یا او را می‌کشیم.

3-2) ترور[16]: يكي ديگر از تاكتيك‌هاي عملیات رواني ترور مي‌باشد كه عبارت است از: تلاش در برانگيختن ترس و هراس در مخاطب برای تحت فشار قرار دادن وي براي اطاعت و تسليم شدن و يكي از مؤثرترين شيوه‌هاي جنگ رواني به شمار مي‌رود (متفكر) پس از آنكه امام حسن(ع) از تطميع بعضی افراد براي ترور خويش خبر يافت هميشه در زير لباسش زره بر تن مي‌كرد و با پرهيز و احتياط رفتار مى‌نمود و حتى به نماز نيز با اين حال حاضر مي‌شد. يك نفر به نام "ابن سنان اسدي"كه از خوارج بود و روح تروريستي داشت در نماز تيرى به سوى او افكند ولى چون زره داشت به او آسيب نرسانيد (علل الشرايع84) (امام خامنه‌اي، 1356، ص101).

4-2) تطميع[17]: صاحب‌نظران عملیات رواني معتقدند، تطميع يك محرك نيرومند است كه پاداش را به دنبال دارد و سعي مي‌كند آنها را طرف‌دار يا بي‌طرف كند. معاويه با عمرو بن حريث و اشعث بن قيس و حجاربن ابجر و شبث بن ربعى در خفا قرارداد بست و به وسيلة جاسوسانش براى هر يك از ايشان چنين پيغامى ‌فرستاد: «اگر حسن را بكشى پاداش تو صد هزار درهم است با فرماندهى يكى از لشكرهاى شام و زناشویى با يكى از دخترانم.» معاويه كه فردي كياس و زيرك بود در راستاي دستيابي به اهداف شيطاني خود از هيچ حركتي فروگذار نبود. او در استفاده از اين تاكتيك علاوه بر خريد ياران امام پا از اين فراتر گذاشت و در نامه‌ای به حضرت چنين نوشت: «…. وانگهي پس از من خلافت از آن تو است چه، تو از همه كس بدان سزاوارتري….» (شرح نهج‌البلاغه، ج10، ص4). او در نظر داشت با اين دام امام را از انجام تكلیف الهي‌اش منصرف كند و اين مانع بزرگ را بدون جنگ از سر راه خود بردارد. يكي از لشکرهاي امام مجتبي(ع) به فرماندهي يكي از مردان قبيله "كندي"در شهر انبار جهت جنگ با شاميان مستقر شد؛ چون معاويه از استقرار اين يگان اطلاع يافت و پس از شناخت نسبت به شخصيت اين فرمانده قاصدي را به سوي او فرستاد و براي او نوشت: «اگر به من بپيوندي، بي‌درنگ تو را به حكومت چند آبادي از آبادي‌هاي شام و جرايره (عراق) منصوب خواهم كرد و پانصد هزار درهم نيز براي او فرستاد. مرد كندي آن نقد را گرفت و با دويست نفر از يارانش به معاويه پيوست (بحارالانوار، ج10، ص110). اين حركت زشت را ديگر فرماندهاني كه به اين منطقه اعزام مي‌گشتند مرتكب مي‌شدند. معاويه متناسب با شخصيت و جايگاه افراد براي جذب آنها به شاميان هزينه مي‌كرد در تاريخ آورده است كه براي جذب عبيدالله از تاكتيك‌هاي متفاوت بهره مي‌گرفت چون معتقد بود اگر او را از سپاه حضرت جدا كنند ساختار و سازمان سپاه متلاشي مي‌شود؛ لذا علاوه بر تخدير كه بعداً مورد بررسي قرار مي‌گيرد از تاكتيك تطميع هم براي جذب ابن عباس هم استفاده كرد و بيشترين مبلغ را براي او تعيين كرد «يك ميليون درهم پاداش براي او قرار داد كه نيمي از آن را نقد و نيم ديگر را در هنگام ورود به كوفه به او بپردازد» (مفيد،170). در جاي ديگر آورده‌اند مختار به سعد ابن مسعود گفت: «آيا ثروت و شرف مي‌خواهي؟ گفت: چگونه؟ گفت: حسن را دست و پا مي‌بنديم و تحويل معاويه مي‌دهيم» (تاريخ طبري).

5-2) تخدير[18]: تاكتيكي است براي كُند و متوقف كردن رفتار مخاطبان و پشتوانه احساسي – عاطفي آنان را نشانه مي‌رود و شور و احساس حاكم بر رفتار آنها را به تدريج كمرنگ و ذايل مي‌كند (شيرازي،1383، ص41). معاويه در بهره‌گيري از اين تاكتيك تبحر و تجربه خاص داشت؛ او اين تاكتیك را در يك برنامه‌ريزي بلندمدت مورد استفاده قرار داد و نتايج مثبت آن را در ساختار سپاه امام حسن(ع) به عینه مشاهده كرد. تاريخ اسلام نام افرادي همچون: عبدالله ابن عمر، سعد ابن ابي وقاص، اسامه ابن زيد، محمدبن مسلمه، قدامۀ مطنون، عبدالله سلام، حسان بن ثابت، اباسعد خدري، زيدبن ثابت، نعمان بن بشير و … (امام خامنه‌اي، 1365، ص62)و نشستگاني كه از مدت‌ها قبل بي‌طرفي اختيار كرده و از بيعت با امام حسن(ع) سر باز زدند را به ثبت رسانده است چنين اقدامي توسط چنين افرادي شاخص و تأثيرگذاري جزء با موفقيت تاكتيك تخدير امكان‌پذير نمي‌گشت. اين تاكتيك علاوه بر اينكه موفق شد آن افراد نام‌آور و سلحشور را از همراهي امام باز دارد توانست در انگيزه، باور، اعتقاد و ايمان وفاداري همچون عبيدالله ابن عباس هم تأثير گذارد؛ در تاريخ ثبت شده پس از آنكه شايعه صلح امام حسن(ع) با معاويعه در لشکر تحت فرمان عبيدالله تأثيرات لازم را گذاشت معاويه از اين شرايط استفاده نمود و با هدف قرار دادن نقطه ضعف اساسي عبيدالله اندك روحيه اين فرمانده عالي را منهدم كرد؛ او در نامه‌اي به عبيدالله نوشت: «همانا حسن به زودي ناگزير به صلح خواهد شد براي تو بهتر است كه پيش‌قدم باشي نه تابع» (ابن ابي الحديدي، ج4، ص20). اين تاكتيك باعث شد که اين فرمانده عالي احساس شكست و تسليم شدن نمايد و شبانه همچون فراري ذليل كه خودش مي‌داند چه گناه بزرگي مرتكب شده است وارد اردوگاه معاويه شد و يكي از زشت‌ترين صحنه‌هاي خيانت و ضعف و زبوني را در تاريخ زندگي‌اش به ثبت رساند. در تاريخ آورده است كه تاكتيك تخدير چنان تأثيرگذار بود كه: در مدت كوتاهي عدد فراريان ميدان جنگ و جنايتكاران به هشت هزار نفر بالغ شدند (احمد ابن يعقوب،جلد2: 191) (روضۀ الشهداء: 115) در تاريخ آمده است كه سپاهيان حضرت چنان تحت تأثير اين تاكتيك عملیات رواني معاويه قرار گرفتند كه غارت و چپاول بي‌شرمانه‌اي شكل گرفت كه حتي ردا و مصلاي امام را غارت كردند.

6-2) تهمت[19]: يكي ديگر از تاكتيك‌هایي كه معاويه پس از كشته شدن خليفه سوم از آن استفاده مي‌كرد انتقام خون عثمان بود. معاويه با متهم كردن بني‌هاشم به اين اقدام در دوران امامت حضرت علي(ع) در وحدت جامعه اسلامي آن دوران اختلاف شديد ايجاد كرد. در دوران امامت و خلافت امام حسن(ع) همواره از اين حربه استفاده مي‌كرد. علاوه بر اين موضوع معاويه بارها بني‌هاشم را به بيعت‌شكني با خلفاء متهم مي‌كرد كه اين دو عامل در تشدد و اختلال در سپاه امام نقش اساسي داشت؛ معاویه در نامه‌اش به امام از ابوبکر، عمر و ابو عبیده یاد می‌کند و مخالفت اهل بیت با بیعت ابوبکر را به رخ امام می‌کشید (امام خامنه‌ای،1363، ص120).

7-2) تشجيع[20]: در اين تاكتيك متخصصان عملیات رواني بايد با شور و هيجان و شوقِ تلاش، حركت به سوي هدف مورد نظر را در مخاطبان برانگيزند و عواطف و احساسات و رفتار آنان را تقويت كنند(شيرازي، 1383، ص43). يكي از تاكتيك‌هاي ديگر عملیات رواني كه معاويه در آن مقطع طرح‌ريزي و اجرا کرد تاكتيك تشجيع بود. اين تاكتيك چنان دقيق و ظريف طراحي و اجرا شد كه مردماني را كه براي جهاد و دفاع از حريم ولايت و امامت به اردوگاه مسكن گرد آمده بودند در مدتی كوتاه به دشمنان سرسخت امام مبدل ساخت. مورخين در اين خصوص نوشته‌اند: «هنگامي كه امام در ساباط مدائن وارد شد ضربتي بر امام وارد نمودند و آنجا را بر امام ناأمن كردند به صورتي كه گروهي از شيعيان و نزديكانش او را در ميان گرفته بودند و كسي را به او راه نمي‌دادند» (امام خامنه‌اي، 1365، ص320). در جاي ديگر آورده‌اند: گرد او به حركت آمده و مردم را از وي دور مي‌كردند. … زيرا امام(ع) بر جان خود در مقر فرماندهي تأمين نداشت و مردمي كه به نام جهاد و براي دفاع از او از كوفه بيرون آمده بودند پس از مدتي كوتاه در چهره دشمنان خونين او ظاهر شده بودند (همان، ص321). شكل‌گيري چنين اقدامي توسط سربازان و لشکريان حضرت اعم از خواص و عوام آنها جزء با تأثير تاكتيك مهم و اساسي تشجيع امكان‌پذير نمي‌گشت.

8-2) تحريك[21]: منظور از تحريك انجام اقداماتي است كه بر روي حالات و رفتار مخاطبان تأثير مي‌گذارد (شيرازي،1383، ص54). در اين روش متخصصان عملیات رواني با ارائه پيام‌ها و اطلاعات آگاهي‌دهنده به تحريك احساسات مخاطبان مي‌پردازند؛ در شكل‌گيري صلح امام حسن(ع) معاويه با توجه به زيركي و كياستي كه داشت و تيم مشاوراني همچون عمرو عاص و شُعبه به شكلی پيچيده از اين تاكتيك استفاده كرد. در تاريخ طبري آمده است هنگامي كه امام حسن(ع) در مدائن بود منادي ندا سر داد قيس ابن سعد كشته شده است بگريزيد، مردم با اين سخن پا به فرار گذاشتند و خيمه‌گاه امام را غارت كردند (تاريخ طبري). اين تاكتيك چنان تأثيرگذار بود كه مردم در اندك زمان بدون در نظر گرفتن جايگاه امام در عالم هستي و با آگاهي از زشتي ماهيت حركتشان خيمه امام را غارت كردند.

9-2) تهديد[22]: يكي از شيوه‌ها و تاكتيك‌هاي عملیات رواني ايجاد ارعاب و ارعاد در ميان صفوف لشکر مقابل مي‌باشد كه عبارت است از ترساندن طرف مقابل از اقدام فيزيكي و ارعاب نسبت به عدم سر سپردن به خواسته‌هاي طرف مهاجم (طائب، 1388، ص9). در جاي ديگر آمده است تهديد يعني ترساندن از اقدام عملي در صورت عدم تمكين در قبال خواسته‌هاي اعمال‌كنندة عملیات رواني (متفكر،1381، ص242). در جاي ديگر معاويه به منظور اختلال در انگيزه امام حسن(ع) و همراه نمودن ايشان با اهداف خود و به عبارت ديگر مجبور نمودن امام به پذيرش خلافت خود در نامه‌اي به امام حسن(ع) چنين مي‌نويسد: «… بپرهيز از آنكه مرگ تو به دست مردم پست و فرومايه باشد و نواميد باش از اينكه بتواني در ما فتوري پديدآوري …» (شرح نهج البلاغه، ج4، ص13).

10-2) تصديق[23]: يكي از تاكتيك‌هاي عملیات رواني تصديق است بدين معني كه شخص يا اشخاصي كه مورد احترام و اعتماد مردم هستند بگويند برنامه يا فردي مورد تأیيد يا خوب است. معاويه برای فريب افكار عمومي از اين تاكتیك به طرز شيطنت‌آميزي بهره جست. در شرح نهج البلاغه چنين آمده است: «معاويه روزي بر سر خلافت اسلامي با ديگران منازعه كرد و خود را به دليل مسن‌تر بودن براي حكومت شایسته‌تر دانست؛ سپس جمعي از بزرگان و پيروان كه در اطراف او جمع شده بودند همچون عمروعاص، مغيره بن شعبه و ابوهريره دوسي نظرات او را تأييد كردند» (شرح نهج البلاغه، ج4، ص13). كارآمدي اين تاكتيك را معاويه از حادثه ننگين سقيفه بني ساعده تجربه كرده بود.

11-2) ترور شخصيت[24]: يكي از تاكتيك‌هايی كه در شام طراحي و با ظرافت اجراء شد ترور شخصيت بود. ترور شخصیت یکی از مؤثرترین شیوه‌های عملیات روانی و دارای قدمت دیرینه است؛ در اين تاكتيك از همة هنرها استفاده مي‌شود تا شخصيت فرد را تخريب کنند. در ترور شخصيت از روش‌هایي همچون بزرگ‌نمایي، ايمن‌سازي و انسان‌زدایي استفاده کنند و در چارچوب طنز، شعر و كاريكاتور … بهره مي‌گيرند تا افراد را از ذهن جامعه حذف يا ناشايست جلوه دهند. معاويه از اين تاكتيك در راستاي تخريب شخصيت حضرت علي(ع)استفاده کرد و مدت‌ها خطباء و وعاظ را مؤظف نمود كه در منبر سب امام را کنند در اين واقعه افرادي را مأمور کرد كه اين حركت را انجام دهند. در تاريخ آمده است: «سليمان بن صرد كه بزرگ و رئيس اهل عراق بود و در جريان صلح در كوفه حضور نداشت، نزد امام حسن(ع) آمد، چون بر حسن وارد شد گفت: سلام بر تو اي خواركننده مؤمنين» (الدينوري، 1388، ص151).

12-2) تحریف[25]: یکی از تاکتیک‌هایی که همواره در طول تاریخ توسط جبهه کفر، شرک و نفاق برای شکست جبهه حق به کار گرفته شده است تاکتیک تحریف می‌باشد. صاحب‌نظران این مکتب از این تاکتیک تعاریف متعددی ارائه نموده‌اند که به یک تعریف اشاره و سپس به شیوة به کارگیری معاویه از این تاکتیک اشاره می‌شود. تحریف عبارت است: از قلب واقعیات و انحراف اذهان عمومی از حق به باطل و بازی با حقایق مسلم و دگرگون جلوه دادن مسائل (سپاه،1373، ص50) سپاه شام برای همراهی مردم از اهداف شیطانی خود از تحریف به بهترین شکل استفاده ‌کرد. معاویه از همان ابتدای حکومت بر شام، افرادی را استخدام کرده بود که با نقل احادیث جعلی از پیامبر افکار مردم را به سوی اهداف موردنظر سوق دهند. ابن ابی الحدید می‌نویسد: «شیخ ما ابوجعفر اسکافی گفت: معاویه عده‌ای از صحابه و عده‌ای از تابعین را بر نقل خبرهای ناپسند که موجب لعن و بیزاری بود در باره علی(ع)وادار ساخت و برای آنان پاداشی قابل ملاحظه قرار داد و آنان آنچه مایه خشنودی او می‌شد می‌ساختند از جمله این افراد ابوهریره، عمروعاص و مغیره بن شُعبه و از تابعین عروه بن زبیر بودند (ابن ابی الحدید، ج1، ص 358). استفاده معاویه از این تاکتیک پس از انعقاد قرارداد صلح افزایش چشم‌گیری یافت.

13-3 تفرقه[26]:یکی از تاکتیک‌های مهم دیگر که سپاه شام در تحمیل صلح به امام حسن(ع) از آن استفاده ‌کرد تفرقه بود. شامیان در طراحی و به کارگیری این تاکتیک تجربه و تبحر زیادی داشتند. تفرقه عبارت است از گسستگی در میان آحاد یک ملت برای ایجاد شرایط بحرانی به خاطر پراکنده نمودن تفکر ملت و به هدر دادن انرژِی مثبت و سازنده (سپاه،1373، ص51). معاویه چند ظرفیت مناسب در به کارگیری این تاکتیک داشت از جمله قبایل مختلفی که سپاه امام را شکل داده بودند، بیت‌المال زیادی که برای خرید افراد در اختیار داشت، قدرت و سرعتی که در فتنه‌انگیزی داشت و سرانجام افراد شیطان‌صفتی همچون مغیره، عمروعاص و زیادبن عبید رومی که در طراحی چنین تاکتیک‌هایی بی‌نظیر بودند به معاویه این فرصت را داد که در کم‌ترین زمان سپاه امام حسن(ع) را به لشکری متواری، وحشت‌زده، متزلزل و مأیوس تبدیل کند. البته از این تاکتیک در جریان سقیفه بنی ساعده به شکل پیچیدهو ظریف استفاده شده بود.

14-2) شايعات[27]: شايعه عبارت است از: انتقال پيام به نسبت غير واقعي از طريق شفاهي در زماني اندك كه با هدف تأثير بر افكار عمومي در راستاي مقاصد سياسي مطرح مي‌شود (آشتياني،1382). بهعبارت دیگر شایعه عبارت است از ادعایی مشخص که برای برانگیختن باور مخاطبین به کار می‌رود و دهان به دهان به افراد منتقل می‌گردد و فاقد پشتوانة مطمئن برای ارائه کردن است (سپاه پاسداران،1373، ص45). در جای دیگر آمده است که شایعه یک گزاره – موضوع خاص گمانی بدون وجود ملاک‌های اطمینان‌بخش رسیدگی است که به طور معمول به صورت شفاهی از فردی به فرد دیگر انتقال می‌یابد (هرمز،1362، ص9). در زمان جنگ‌هاي نظامي شایعات سه دسته هستند و داراي سه كاربرد مي‌باشند:

الف) شايعات تفرقه‌افكن:در اين نوع شايعه تلاش بر این است که در مواضع دشمن شكاف ايجاد شود و با اظهار تشنجات و چالش‌های بين افراد دشمن، آنها ضعيف شوند. اين نوع شايعه در بازي‌هاي سياسي كاربردی وسيع دارد.

ب) شايعات هراس‌آور:در اين نوع شايعه با اعلام كشته‌هاي وسيع و پخش آن در بين نيروهاي دشمن مي‌توان نااميدي را در بين آنها افزايش داده و آنها را ضعيف کرد.

ج) شايعات اميدبخش:اين نوع شايعات باعث ايجاد روحيه و انسجام در بين نيروهاي خودي شده و كاربردي وسيع دارد. شاميان برای دستيابي به اهداف شوم خود در يك حركت مستمر و مداوم و طبق يك برنامه هماهنگ و منسجم در مقاطع مختلف، از روش اول و دوم اين تاکتیک برای اختلال در صفوف لشکر امام حسن(ع) و از روش دوم برای ارتقای روحیه سپاه خود استفاده كردند. معاويه دستاورد و نتيجه اين تاكتيك را در جنگ احد به دست آورده بود؛ هنگامي كه شايعه شهادت پيامبر(ص) در سپاه اسلام منتشر شد و ساختار و نظم سپاه اسلام متلاشي و منجر به پيروزی بني اميه در آن جنگ شد بنابراین همواره در نظر داشت تا با اجراي اين تاكتيك برنده ميداني نبرد، بدون خونريزي باشد؛ بر اين اساس با شناختي كه نسبت به روحيات متزلزل سپاه امام حسن(ع) داشت همواره افراد خبره و كياسي را مأمور به اجراي اين تاكتيك مي‌کرد. معاويه در استفاده از اين تاكتيك سه هدف اساسيِ تقويت روحيه نيروهاي خودي، حذف سربازان لشکر امام حسن(ع) و القای شك و ترديد در روحيه فرماندهان و خواص امام را دنبال مي‌نمود. در ادامه، هم‌زمان با استقرار سپاه تحت فرماندهي عبيدالله عباس در اردوگاه مسكن[28] شايعه شروع مذاكرات صلح امام حسن(ع) و معاويه به سرعت تمام اردوگاه را فرا گرفت به صورتي كه در مدتی كوتاه در سراسر اردوگاه بلوا و آشوب شکل گرفت و به سرعت روحيه سپاهيان حضرت را متزلزل نمود. اين شايعه چنان تأثيرگذار بود كه در تاريخ آورده‌اند«عبيدالله ساعتي تنها مانده و در زير خيمه خود كه از غوغاي جمعيت دور بود به فكر فرو رفت…. ناگهان واقعيتي تلخ در برابرش نمايان شد….» (شرح نهج البلاغه، ج4، ص15). در تاريخ آمده است معاويه مغيره بن شعبه، عبدالله بن كريز و عبدالرحمان بن ام الحكم را نزد امام حسن(ع) فرستاد – و چون از نزد امام خارج مي‌شدند چنانكه مردم بشنوند با خود مي‌گفتند خدا به دست پسر پيامبر خون‌ها را حفظ كرد و فتنه را فرو ريخت… و صلح را پذيرا شد. با سخنان فتنه‌انگيز اين سه فرد شيطان‌صفت، لشکر متشنج شد. این شایعه به صورتی دقیق و ظریف طراحی و اجراء شد که كسي در راستگويي آنان شك نكرد و سپاه بر امام حسن(ع) شوريدند (يعقوبي،1362). در جاي ديگر آمده است معاويه كساني را به لشکر امام(ع) فرستاد و شايعه كردند كه قيس با معاويه صلح كرده است(امام خامنه‌اي، 1365، ص286). در جاي ديگر آورده‌اند كساني را در بين لشکريان قيس فرستاد تا شايعه كنند كه امام حسن(ع) صلح را پذيرفت (همان،287).

15-2) دروغ بزرگ: دروغ بزرگ عبارت است از: بیان کرد پيامي كه به هيچ وجه واقعيت ندارد و مدام بر طبل تكرار مي‌كوبند تا ذهن مخاطب آن را جذب كند (آزادي‌خواه، 1388، ص132). در تعريفي ديگر آمده است: دروع بزرگ كوشش مي‌كند مخاطب و سوژة مورد نظر را در يك فضاي رواني مخالف با آنچه هست (واقعيت) سوق دهد. اين فضاي رواني بايد به گونه‌اي ساخته شود تا مفاهيم و علایم انتقالي بدون مقاومت مورد پذيرش قرار گيرد. بنابراین طراحان اين تاكتيك بايد از تلاش مضاعف و زيركي خاص برخوردار باشند تا موفق به اجراي اين تاكتيك شوند و روان مخاطب يا مخاطبین هدف را مورد تهاجم قرار داده و به نتيجه دلخواه سوق دهند. اين تاكتيك از «روش‌ها و شيوه‌هايی چون برچسب زدن، تغيير جبهه، استفاده از آراية ابهام و انتقال بهره مي‌گيرد» (متفكر،221).

16-2) مبالغه[29]: از ديگر تاكتيك‌هاي مورد استفاده شاميان در اين واقعه، تاكتيك مبالغه بود و اين تاكتيكي بود كه خليفه اول در واقعه سقيفه از آن بهره گرفت؛ وقتي يكي از نزديكان خليفه از او علت پذيرش اين مسئوليت را جويا مي‌شود در جواب ‌گفت من از همه مسن‌تر بودم. معاويه نیز در نامه‌ای به امام مجتبي(ع) از همان تاكتيك مبالغه استفاده مي‌كرد و نوشت: «من در حكومت از تو با سابقه‌تر و در اين امر آزموده‌تر و به سال از تو بزرگ‌ترم همين و ديگر هيچ….» (شرح نهج البلاغه، 13و4). نظر به اينكه معاويه مردي دنياطلب و از جنگ و خون‌ريزي و مرگ به شدت بيزار بود و همواره در نظر داشت كه برندة بدون جنگ ميدان كارزار باشد، اما با شناختي كه به تأثير تاكتيك‌هاي عملیات رواني به خصوص مبالغه داشت در جواب به فرستادگان امام حسن(ع)، جندب بن عبدالله ازدي و حرث بن سويد تيمي، گفت: «برگرديد! ميان ما و شما به جزء شمشير نيست» (شرح نهج البلاغه، ج 4، ص12).

17-2) فريب[30]: يكي ديگر از تاكتیك‌هاي عملیات رواني فريب است "هلت"و "دي وندي"معتقدند اين تاكتيك تلاشي است تا شنونده را به ساختن محيط رواني خاصي وادار كند كه با محيط مادي و واقعي فرق دارد. در روان‌شناسي نیز تاكتيك فريب تلاش در برانگيختن درك نادرست را دارد ( هلت و وندی، 1960، ص33). تاكتيك فريب چنان در ميان جامعه تحت حكومت امام حسن(ع) مؤثر افتاد كه نوشته‌اند: «خيانت، فتنه‌انگيزي و آشوب رواج برق‌آسایي داشت حتي كساني كه با امام(ع) بيعت جنگ بسته بودند (خوارج) امام را متهم به كفر كردند تا زمينه كشتن امام را فراهم كنند» (امام خامنه‌اي، 1365، صص300 -305).

نتیجه‌گیری

پس از رحلت پيامبر اكرم(ص) مشركين، كفار و منافقيني كه از ناحيه رسالت آن پيامبر الهي آسيب جدي ديده بودند؛ نقاب از چهره كنار زدند و با تمام قدرت و توان برای جبران خسارات و بازگرداندن جامعه به مسير جهالت و گمراهي از تمام ظرفيت‌هاي خود استفاده کردند. در اين فرايند نظر به وضعيت روحي و رواني جامعه آن دوران از ابزارها و روش‌هاي متفاوتي بهره جستند. يكي از راهبردهاي مورد استفاده در اين حركت برای دستيابي به اهداف پليد مورد نظرشان بهره‌گيري از تاكتيك‌هاي عملیات رواني بود؛ طراحان و مجريان اين حركت با بهره‌گيري از تجارب سياستمداراني همچون عمرو العاص و شُعبه،… و ديگر افرادي كه در تدوين و اجراي اين اقدامات سرآمد مردم روزگار خود بودند؛ در يك اقدام ظريف، پيچيده و كارشناسي شده، چنان مسير سعادت و رستگاري جامعه را تغيير دادند كه انسان‌هایي همچون عبدالله ابن عمر، سعد ابن ابي وقاص، اسامه ابن زيد، محمدبن مسلمه، قدامه مطنون، عبدالله سلام، حسان بن ثابت، اباسعد خدري، زيدبن ثابت، نعمان بن بشير و ديگر افراد شاخصي كه تاريخ اسمشان را در دفتر خود به ثبت رسانده است چنان دچار شك و ترديد شدند كه از تمام صحنه‌هاي سياسي جهان اسلام در آن مقطع كناره‌گيري كردند. جبهه كفر، شرك و نفاق از تاكتيك‌هاي عملیات رواني بر عليه خط ولايت و امامت چنان دقيق و حساب شده استفاده کردند كه علاوه بر انزواي خواص از صحنه سياسي، عوام جامعه اهل بيت پيامبر اسلام را پس از رحلت ايشان خانه‌نشين كردند و كار را به جایي رساندند كه چهاردهه پس از رحلت پيامبر اسلام(ص)، جانشين بر حق آن حضرت را كه خودشان در حجه الوداع بخن بخن گفته بودند بر منبرها سب ‌نمودند. اين جبهه با كياست، خباثت و شيطنتي كه داشت با به كارگيري بعضي از تاكتيك‌هاي عملیات رواني همچون تطميع، تهديد، تشجيع، تحريك، تصديق، تخدير، ترور شخصیت، دروغ بزرگ، برچسب زدن، شايعه و… توانست ارزش‌هاي الهي را كه پيامبر اكرم(ص) با مشقت زياد در جامعه نهادينه كرده بود حذف كند و مردم را دوباره در جهالت و گمراهي قرار دهد؛ احكام الهي را كه ضامن سعادت بشريت بود به ترفندهاي خاص از جامعه محو كند؛ مردم را سرگرم عبادات بي‌محتوا كند؛ محور سعادت، كمال و رستگاري جامعه اسلامي يعني امامت و ولايت را با زيركي و شگردی خاص از جامعه اسلامي حذف كند و مسير سعادت بشريت را كه پيامبر(ص) در عيد سعيد غدير خم به بشريت  اعطا نمود مسدود كند؛ با رفتارهاي شيطاني خود در احكام اسلام تحريفات و بدعت‌ها ايجاد كند و هزاران اقدام شيطاني ديگر. با بررسي اجمالي وقايع و حوادث آن دوران به خصوص، حوادث دوران امام حسن(ع) اين واقعيت استنباط مي‌شود كه زمينه‌ساز همه اين حركات و اقدامات ناپسند و ناگوار و حوادث تلخ، ايمان سطحي، بي‌بصيرتي، عدم شناخت و معرفت، دنيازدگي، ترس از مرگ و…. خواص و عوامِ آن دوران بود. بر اساس اين رفتار زشت و ناپسند و جاهلانة مقدسانِ متحجرِ امت اسلامي بود كه حضرت علي(ع) می‌فرمايند: «وَ ناظِرُ قَلْبِ اللَّبِيبِ بِهِ يُبْصِرُ أَمَدَهُ، وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ، داعٍ دَعا» عاقل با چشم دل سرانجام كار را مي‌نگرد و پستي و بلندي آن را تشخيص مي‌دهد» (نهج البلاغه، خطبه 153، فراز اول). در جاي ديگر مي‌فرمايند: «فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعامِلُ بِالْبَصَرِ يَكُونُ مُبْتَدَأ عَمَلِهِ أَنْ يَعْلَمَ، أَعَمَلُهُ عَلَيْهِ أَمْ لَهُ؟ فَإِنْ كانَ لَهُ مَضى فِيهِ، وَ إِنْ كانَ عَلَيْهِ وَقَفَ عَنْهُ» خردمندى كه به ديده دل مى‌نگرد و از روى بصيرت كار مى‌كند، در آغاز، بايد بداند كه آنچه مى‌كند به زيان اوست يا به سود او. اگر به سود او بود، همچنانش پى‌گيرد و اگر به زيان او بود از انجام آن باز ايستد» (همان، فراز چهارم). همچنين در جاي ديگر مي‌فرمايند: «سَبِيلٌ أَبْلَجُ الْمِنْهاجِ، أَنْوَرُ السِّراجِ، فَبِالْإِيمانِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الصّالِحاتِ، وَ بِالصّالِحاتِ يُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِيمانِ، وَ بِالْإِيمَانِ يُعْمَرُ الْعِلْمُ» ايمان راهى است روشن و واضح، با چراغى پرتوافكن. به ايمان است كه به كارهاى نيكو راه توان برد و به كارهاى نيكوست كه ايمان را توان دانست. ايمان، سبب آبادانى علم است (همان، خطبه 155، فراز اول). براساس همين عملكرد جاهلانه بود كه امام سجاد(ع) در دعاي بيست‌و هفتم صحيفه سجاديه فرمودند:«اللّهُمّ صَلّ عَلَى مُحَمّدٍ وَ آلِهِ، وَ عَرّفْهُمْ  مَايَجْهَلُونَ، وَ عَلّمْهُمْ مَا لَا يَعْلَمُونَ، وَ بَصّرْهُمْ مَا لَا يُبْصِرُونَ» خدايا بر محمد وآل او درود فرست و رزمندگان اسلام را به آنچه مطلع نيستند مطلعشان گردان و به آنها آنچه را كه نمي‌دانند بياموز و به آنچه بصيرت ندارند بصيرت عطا كن» (صحيفه، دعاي 27، فراز 5). نظر به نقشي كه تاكتيك‌هاي عملیات رواني در طول تاريخ در انحراف مسير بشريت داشته، نظام سياسي جمهوري اسلامي به منظور خنثي نمودن اين تاكتيك‌ها بايد از تمام ظرفيت‌هاي خود براي اجرای اين فرمان امام سجاد(ع) بهره ببرد. تا از شكل‌گيري آن حوادث ناگوار جلوگيري نموده و دشمنان اسلام و انقلاب را در دستيابي به اهداف پليدشان ناكام گذارد.

منابع

در نسخه چاپی فصلنامه موجود است.(فصلنامه عملیات روانی، شماره)

 

پی نوشت مطالب

 


[1]استاديار دانشگاه امام حسين(ع)

1-دانشجوی دکتری دفاع ملی

[4].Situation

[5].Deceit

[6].Allegiance

[7].Group of goal

Grops.[8]

Sedition.[9]

Seditious quarrelsome.[10]

[11].Saboterur heckly

[12].publicity

[13]. جمله‌ای که برای دعوت مردم به اجتماع گفته می‌شد.

2. نخیله جایی در نزدیکی کوفه از طرف شام که فاصله آن تا کوفه 12مایل است.

[15].their propaganda influenced the people.

[16].Terror

[17].alluring

[18].Stupefation

[19].accusation

[20].Emboldening

[21].instigation

[22].Threat

Confirmation.[23]

Terror of personality.[24]

Distortion.[25]

Disunion.[26]

[27].Rumor

5. مسكن نام بخشي است كه قريه سرسبز و پرباغ و درخت و در بر ساحل نهر "دجيل"است.

Exaggeration.[29]

Deceit.[30]

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20457

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب