چكيده
دولت حضرت داود و سليمان(ع) براساس قانون، عدالتگستري، توسعه علمي و خداباوري بود و آثاري بر جاي گذاشت كه هنوز پس از سه هزار سال، از تمدني پويا در زمان ايشان حكايت دارد.
نگرش حكومتي به الگوي حاكميت داود و سليمان(ع) ما را با افقهاي روشني از تركيب دين و دولت، تمدنسازي و پويايي علم آشنا ميكند. به ويژه كه تعبير «خليفه خدا» براي داوود(ع) و تعبير «بنده نمونه خدا» براي حضرت سليمان(ع) به كار رفته و بدين صورت ميتوان نظام حكومتي آنها را در شرايط زماني خود معيار كاملي از حكومت مورد رضاي خدا دانست و الگويي براي اقتصاد پيشرو متكي بر معنويت، توسعه علمي و تمدن سازي بر پايه باورهاي ديني ميباشد.
كليد واژه ها:حضرت داود(ع)، حضرت سليمان(ع)، توسعه، حكومت و تمدنسازي.
مقدمه
در مقاله حاضر، شاخصههاي توسعه و تمدنسازي در حكومت حضرت داوود† و حضرت سليمان(ع) بررسي خواهد شد. براي شناخت اين شاخصهها لازم است ابتدا با زمينههاي ظهور اين دو پيامبر ابراهيمي آشنا باشيم. قرآن كريم اين پيشينه را از زمان پيامبري توضيح ميدهد كه بعد از موسي(ع) براي هدايت بنياسرائيل مبعوث شد. قرآن ميفرمايد: «اي پيامبر، آيا حكايت آن اشراف بنياسرائيل، پس از موسي را ميداني كه به پيامبر زمان خود ميگفتند براي ما (حاكمي) برگزين تا در راه خدا بجنگيم…» (بقره: 246) و اين چنين پيامبر خدا (اشموئيل) بر اساس وحي الهي طالوت را حكمران آنان معرفي كرد.(بقره: 247) آنچه در اين انتخاب مبنا بود، مديريت و فرماندهي بر مبناي دانش و قدرت بود.1 بنابراين ما در اين نوشتار ابتدا واژههاي دولت، حكومت، تمدنسازي و توسعه را تعريف كرده و به تبيين موضوع مقاله ميپردازيم.
دولت، نهادي سياسي و حقوقي دانسته شده كه در رأس هرم قدرت در يك كشور جاي ميگيرد. دولت از حاكميت برخوردار است؛ يعني براي اضمحلال بي نظمي يا مقاومت، قدرت قانوني دارد.2 تمدنسازي نوع خاصي از توسعة مادي و معنوي است كه در جامعهاي ويژه رخ مينمايد.3
حكومت به گستره كلمه، عبارت از نهادي است كه امتياز فرمانروا و فرمانبردار را در يك جامعه مشخص ميكند و در مفهوم محدودتري به تركيب نوع ويژهاي از اجتماع انساني به نام ملت توصيف شده است.4
مراد از توسعه در اين مقاله، مفهوم عام اين كلمه است. امروز وقتي از مديريت توسعه سخن ميگويند آن را موضوعي سياسي قلمداد ميكنند، در حالي كه ممكن است معناي آن به فرد و زمينهاي كه آن را به كار ميبرد بستگي داشته باشد.5
روش تحقيق در اين مقاله، توصيفي_تحليلي با تكيه بر منابع تاريخي است. فرضيه تحقيق آن است كه حضرت داود و سليمان(ع) به عنوان دو پيامبر دولتمرد توانستند با محور قرار دادن عواملي چون عدالت گستري و خدا باوري، زمينههاي توسعه وتمدن بينظيري را در حكومت خود ايجاد كنند و مدلي براي نخبگان و متفكران دينمداري باشند كه در پي علمي كردن جامعه بر پاية دين هستند.
شاخصههاي توسعه و تمدن در حكومت داود(ع)
حضرت داود(ع) اولين پيامبري بود كه به حكومت گسترده دست يافته، موفق به اجراي وسيع احكام الهي شده است. نام داود† شانزده بار در قرآن آمده و داستان زندگي و دعوتش طي حدود دوازده آيه ذكر شده است. به موجب آيه 163 سوره نساء به داود(ع) كتاب زبور داده شده است: «وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً» . از نكات برجسته شخصيت او آن بود كه بهرغم منصب نبوت و حكومت، با تواضع تمام از دسترنج خويش زندگي ميگذراند و در حرفههايي چون آهنگري، زرهبافي و … تخصصي شايان داشت. داود(ع) را ميتوان اسوة كار و تلاش و صنعت دانست، چرا كه زندگي او حتي در زمان حكومت، مشحون از فعاليتهاي فني، هنري و صنعتي به منظور رفاه مردم و معاش خود بود. از محورهاي توسعه و تمدن در حكومت او ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1. مبارزه با فساد
در سپاه طالوت شاهد حضور دو طيف نيروي انساني و به عبارتي دو حزب هستيم. گروهي از اشراف كه در پي خواستههاي شخصي خويش بودند و در مقابل، گروهي كه با ايمان و توكل به خدا به جنگ پرداختند و توانستند خطر دشمن را بر طرف سازند.6 بنابراين ميتوان گفت همة جوامع براي رفع چالشها نيازمند اشموئيل (رهبر)، طالوت (دولت) و احزابي هستند كه در از بين بردن تهديدها پيشرو باشند. داود† پس از شركت در جنگ در حزب اقليت قرار گرفت و جالوت را به قتل رساند و پس از طالوت به پادشاهي انتخاب شد. خداوند در بارة وي ميفرمايد:
خداوند به داود(ع) پادشاهي و حكمت عطا كرد و از آنچه ميخواست به او علومي آموخت و اگر خدا خطر مردم را به وسيلة خودشان از يكديگر دفع نميكرد، زمين را فساد در بر ميگرفت…(بقره: 251)
داود(ع) در اينجا قهرمان بر كندن ريشة فساد است. اساساً در جوامع امروزين، همچون جوامع سنتي نيز مسئله فساد از چالشهاي مهم زندگي اجتماعي محسوب ميشود. در جوامع مدرن از شاخصههاي بارزي چون دموكراسي، تقويت احزاب، بهبود مديريت در سطح كلان و نظارتهاي قانوني به عنوان عواملي براي تقليل فساد يا جلوگيري از آن ياد شده است، اما بايد توجه داشت كه اين عوامل و امثال آن، شرايط كافي براي از بين بردن فساد نيست. راه حل قرآن در رفع اين نوع فساد، دفع خطر بعضي مردم به وسيلة بعض ديگر است. سيد قطب نيز با اشاره به نبرد طالوت و جالوت ميگويد: داود در آن زمان نوجواني بيش نبود و جالوت پادشاهي نيرومند و گردنكش، اما خدا خواست كه كار بر مجراي ظواهر قدرت و حشمت دنيوي نچرخد، بلكه حقيقت امور آشكار شود. بر اين اساس، هر كس موظف است به وظيفة خود عمل كند. اما آنچه خداي تعالي اراده كند تحقق خواهد يافت.7 در قصص الانبياء نيز به شجاعت داود اشاره شده و او را جنگجويي شجاع و با صلابت معرفي كرده، كه هرگز از صحنة نبرد نگريخت و با دشمن سازش نكرد.8 بنابراين، داود(ع) مصداق اصلي مبارزه با جالوت يا مبارزه با فساد و تباهي است و از آنجا كه راهكار اصلي مبارزه با فساد از نظر منطقي، قانون است و محور قانون، عدالت است، ميتوان چنين استنباط كرد كه داود(ع) تجسم قانون و تحقق آن در جامعه بنياسرائيل بود، زيرا با فساد مبارزه كرد.
2. مشروعيت الهي و مقبوليت مردمي
جمع حاكميت و رسالت در مورد پيامبران حكومتگري چون داود(ع) نمونهاي از چگونگي معيارهاي الهي در حكومت است، زيرا بيترديد خداوند اراده داشته تا رسالت خود را به داود(ع) بدهد. در عين حال، داود شايستهترين فرد از نظر مردم براي حكومت هم بود و اين مسئله تحقق يافتن هماهنگي دين و مردم در مسئله حكومت را نشان ميدهد. قرآن دربارة حكومت حضرت داود(ع) ميفرمايد: «و اتاه الملك…؛ خداوند به او پادشاهي داد…»(بقره: 251) يا «و شددناه ملكه….؛ پادشاهي او را تقويت كرديم».(ص: 20) پديده حاكميت داود(ع) در عين حال كه نتيجه اقبال مردم و مناسبات اجتماعي است، پديدهاي منبعث از خدا نيز ميباشد. بنابراين، اقبال مردم براي پادشاهي داود(ع) پديدهاي اجتماعي و انساني بود، اما جامعيت داود براي نبوت و حكومت، امري الهي تلقي ميشود؛ بدين معنا كه در حكومت انبياي الهي توفيق ظاهري آنان به اقبال مردمي وابسته است.
3. بر پايي عدالت و احقاق حق
داود(ع) پيامبري عدالت گستر و قانون محور بود تا آنجا كه حضرت علي(ع) و ديگر اولياي الهي در قضاوتها و احكام خويش به معيار بودن قضاوتهاي آن پيامبر استناد ميكردند. اين قضاوتها را ميتوان در كتابهايي چون عيون اخبار الرضا(ع) و الامالي شيخ صدوق، قصص الانبياء راوندي، التهذيب شيخ طوسي و ديگر كتب حديثي و تاريخي يافت. مزيت حكومت داود(ع) آميختگي آن با حكمت بود؛ يعني تدبيري درست و اصيل براي استقرار يك حكومت توانا تا سنجش قانون را به دقيقترين شكل در همة شئون دولتي و ملتي به كار اندازد.9 «پس ميان مردم به حق داوري كن و زنهار از هوس پيروي نكن».(ص: 26)
از قضاوتهايي كه داود به منظور برپايي عدالت انجام داد، كار قضاوتي مشترك با فرزند خود، سليمان بود. اين قضاوت مربوط به داوري بين صاحب گله دام و كشاورزي بود كه كشت او توسط دام آن فرد آسيب ديده بود و در اين زمان سليمان† نوجوان بود.10 اين پديدة تاريخي، اشارههايي به محوريت عدالت در حكومت داوود†، و تداوم آن در روش حكومتي سليمان دارد. نقش سليمان در حاكميت ابتدا با همان قضاوت آغاز شد، اما به توسعة اقتصادي ـ فرهنگي و علمي منجر گرديد. بنابراين، ميوههاي درخت عدالت زمان داوود، همان رشد و بالندگي علمي و اقتصادي و تمدن باشكوه دورة سليمان است.
4. ايجاد فرهنگ كار و توليد
با اينكه داوود حكومتي نيرومند داشت و قادر به تصرفاتي خارقالعاده در طبيعت بود، از در آمد و حاصل كارهاي دستي و صنعتي خود بهره ميبرد كه عبارت بود از ساخت جامه و لوازم جنگي. قرآن ميفرمايد: «به او ساختن زره (لباس جنگ) را آموختيم تا شما را از تأثير سلاح جنگ نگاه دارد. پس آيا شما سپاسگذاريد». (انبياء: 8)
تفسيرهاي مختلفي در مورد اين آيه، وجود دارد. طبرسي در مجمع البيان از قول امام صادق(ع) روايت كرده كه داود به دست خود زره ميبافت و بدين ترتيب از بيتالمال بينياز شد.11
و آهن را براي او نرم گردانيديم و امر كرديم كه زرههاي گشاده بساز و حلقههاي آن را به اندازه قرار داده و كار شايسته انجام دهيد.(سبأ: 10ـ11)
در تفسير اين آيه گفته شده است كه آهن در دست او از صلابت ميافتاد و استواري خود را از دست ميداد.12 داوود† به ساختن زره مشغول بود تا اينكه از هر زرهي كه ميساخت يك سوم آن را ميبخشيد و با يك سوم ديگر مايحتاج خود و خانوادهاش را تهيه ميكرد و يك سوم باقيمانده را نگه ميداشت تا زرهي ديگر بسازد.13
سر فلندرز پتري، در حفاريهاي خود در جمه و عصيون جابر، نزديك خليج عقبه به معادني از آهن دست يافته كه زمان آنها به عصر داود و سليمان(ع) بر ميگردد و به نظر ميرسد كه داود پس از جنگ ادوميان بر آنها دست يافته است. 14
5. ارتباط با حاميان
داود(ع) دولتي را بنيان گذارد كه سراسر شام و جزيرةالعرب را شامل ميشد.15 وي تلاش گستردهاي براي استوار داشتن روابطش با حاميان و پشتيباناني كه در دورترين نقطة شمال كشورش قرار داشتند، مبذول داشت.16 او حتي در صدد ارتباط با مخالفان خود بود و از آنان خواست كه به او بپيوندند، چنانكه بسياري نيز دعوت او را پذيرفتند.17
6. التزام به نظم و نظارت و وقت شناسي
در حكومت داود†، نظم و انضباط جايگاهي بس مهم داشت و ميتوان آن را يكي از شاخصههاي مهم توسعة حكومت اين پيامبر دانست. گفته شده است داود(ع) روزهاي خدا را بر چهار قسم كرده بود، روزي را براي خانوادهاش، روزي را براي عبادت، روزي را براي رسيدگي به امور مسلمانان و يك روز براي بنياسرائيل اختصاص داده بود كه با آنان (براي حل مسائلشان) گفتوگو ميكرد و نشست پرسش و پاسخ داشت.18 همچنين براي حفظ نظم و هماهنگي و انسجام امور، به نظارت كارها ميپرداخت، چنانكه طبرسي ميگويد: او پيامبر و در عين حال پادشاه بود و به صورت ناشناس در كشور ميگشت و بر امور كارگزاران و احوال مردم نظارت ميكرد.19
به طور كلي نقش داود(ع) را در بنيان تمدن ميتوان اينگونه ذكر كرد:
الف: آهن در دست وي نرم شده بود كه ميتوانست آن را بدون گرم كردن در آتش به هر شكلي كه ميخواهد در آورد (صنعت ذوب آهن).
ب: صنعت زره بافي به او تعليم شد كه در جنگها بسيار مورد استفاده بود و سبب پيروزي بنياسرائيل ميگرديد.
ج: پايههاي فرمانروايي و سلطنت او محكم بود و از خليج عقبه تا رود فرات را تحت فرمان و اطاعت خويش در آورد و شهرهاي فلسطين را پس از جنگهاي بسيار گرفت. وي شهرهاي ساحلي فرات را فتح كرد و به طور كلي از خليج عقبه تا مرزهاي كشور ايران را تحت حكومت خود در آورد.20
د: او حكمت، نفوذ كلام، علم داوري و قضاوت داشت: «وَ آتَيْناهُ الْحِكْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطابِ».(ص: 20)
ذ: او قواعد پرستش را منظم ساخت و حكومتي عادلانه آميخته با حكمت ايجاد كرد. حكمت و غيرت او حكومت يهود را قدرتمند ساخت و صنعت زرهسازي و مهارت جنگياش او را بر دشمنان پيروز گرداند.21
ر: خداوند كوهها را (براي صنايع معماري و فلزات) در تسخير وي در آورد و با وحي خود به او صنعت ذوب فلزات و زره بافي با آهن را آموخت. «وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلِينَ؛ وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ».(انبياء: 79ـ80)
حکومت سليمان(ع)
حکوت سليمان(ع) نمونهاي از ساختار توسعهمند در ميان حکومتهاي الهي است. او با برخورداري از موهبت پيامبري، حکمت، علم و نيروهايي که در تسخير او بودند، به توسعهاي جامع مبادرت ورزيد. در آيات مربوط به حاکميت حضرت سليمان(ع) شواهد روشني بر نوع مديريت علمي او به دست ميآيد و بعضي از مورخان نيز به توسعه علمي در زمان او صحه گذاشتهاند. همچنين در زمان حضرت سليمان(ع) پيشرفتهايي در هر معماري و حجاري پديد آمد و همچنين امور بازرگاني و توسعه شهرها و تزئينات ساختماني اهميتي بسزا يافت22. سليمان در قرآن وارث داود(ع) خوانده شده است. «و ورث سليمان داود»(نمل: 16)
صفاتي که در قرآن براي اين پيامبر ذکر شده عبارتند از:
الف: علم؛ «و هر آينه داود و سليمان را دانشي بداديم.»؛ (نمل: 15)
ب: منطق الطير؛ «يعني زبان مرغان و سخنگويي با آنان: «و گفت اي مردم ما را سخن مرغان آموختند.»؛(نمل: 16)
ج: تسخير نيروهاي نامرئي (مثل جنيان)؛ «لشکريان سليمان† مشتمل بر جنيان، انسانها و آدميان برگردش بودند».(نمل: 17)
د: تسخير عوامل طبيعي (مثل باد): «و براي سليمان باد را مسخر کرديم، چندان که يک شبانه روز مسير دو ماه (پياده) را ميپيمود»؛(نمل: 12)
در آيه ديگر چنين آمده است: «و باد تند و سخت را براي سليمان [رام کرديم] که به فرمان او به سوي سرزمين که در آن برکت نهادهايم ـ سرزمين شامـ روان بود و ما به همه چيز دانا بوديم».(نمل: 81)
اين نيروي طبيعي گاهي خود او يا لشکريانش را به جايي ميبرده و گاهي به امر او در جريان بوده تا در اموري مثل کشاورزي به کار آيد.
گفتني است حفريات باستانشناسي نشان ميدهد طراحي کوه به گونهاي بوده که از بادهايي که از عربه (نام محلي) ميوزيده بيشترين استفاده را ميکردند و اين همان معناي تسخير باد براي سليمان است.23
سليمان(ع) با داشتن اين تواناييها، توانست به توسعه و گسترش فرهنگ وحدانيت بپردازد. در همه شهرها و کشورهايي که به تسخير اين پيامبر در ميآمد، گسترش عدالت، عمران و آبادي و ترويج فرهنگ خداپرستي جزء اساسيترين برنامه بود. ساخت عمارتهايي در شهرهاي بيتالمقدس، بعلبک (لبنان) و سرزمين سباء همگي سبب شد نام تمدن سليمان در تاريخ جهان ثبت شود.24 مورخان معتقدند سيطره حکومت او بر تمام سرزمين حجاز و يمن و سرزمينهاي فلسطين و شام تا اطراف بلاد روم قديم بود.25
شناخت و به كار گيري زبان پرندگان:
در قرآن آمده است كه حضرت سليمان فرمود: «…. اي مردم به ما زبان مرغان آموخته شده است». 26 همچنين پرندگان جزء لشكريان سليمان محسوب شدهاند. در تفسير اين آيات برخي آنها را جزء معجزات حضرت سليمان دانستهاند.27 ولي اگر بخواهيم با نگاه پيشين (چگونگي تسخير باد) تبيين كنيم اين مسئله جزء علوم و توانايي دستگاه حكومتي سليمان(ع) است.
گر چه بعضي مدعي هستند كه تعبير نطق و سخن گفتن در مورد غير انسانها جز به عنوان مجاز ممكن نيست، ولي اگر غير انسان نيز اصوات و الفاظي از دهانش بيرون بفرستد كه بيانگر مطالبي باشد دليل ندارد كه آن را نطق نگوييم، زيرا نطق به هر لفظي گفته ميشود كه بيانگر حقيقتي و مفهومي باشد.28 در همين آيه اينگونه آمده است؛ سليمان گفت: «و از همه چيز به ما داده شده است، و اين فضيلت آشكاري است»؛ يعني تمام وسائلي كه از نظر معنوي و مادي براي تشكيل اين حكومت الهي لازم است به ما داده شده است.29
نيروهاي نامرئي طبيعت:
قرآن از تسخير گروهي از جنيان و شياطين براي سليمان(ع) حكايت دارد كه او از آنها در كارهايي چون بنايي، غواصي، ساخت بناهاي بلند، تنديسها و ديگهاي محكم بهره ميگرفت.30 بايد توجه داشت كه اگر بخواهيم با نگاه علمي، اما به صورت غير پوزيتيويستي به مسئله بنگريم، آن را امري ممكن مييابيم، چنانكه در مواردي مثل تسخير باد شاهد تحقق آن هستيم. به تعبير ابنسينا، فيلسوف بزرگ مسلمان، كلية اموري را كه در نظر اول عجيب و شگفت بوده، اما منجر به تناقض نيستند بايد با نگاه امكان نگريست و آنگاه تا حد توان به تحليل علل آن پرداخت.31 بنابراين اگر بخواهيم تمام كارهاي فوقالعاده دولت حضرت سليمان را صرفاً با كليد معجزه تبيين كنيم، بايد آنها را ـ چنان كه گفته شد و دلايل و قرايني براي آن هم موجود استـ به رشد علمي و توسعه يافتگي اين حكومت تفسير كنيم؛ توسعهاي كه مديون گسترش عدل و داد در زمان داود و دولت سليمان بود.
الف) شاخصههاي توسعه و تمدن در حكومت سليمان(ع)
1. سياست داخلي
سليمان ارزش و فضيلت قانون و نظم را به ملت خويش آموخت و آنان را از جنگ باز داشت و به صنعت و صلح و آرامش رساند.32 سليمان براي توسعة حكومت خود در صدد ايجاد ملت يكپارچه و حذف قبايل مستقل بود. او تمامي تلاش خود را در راه در هم شكستن هر گونه پيماني صرف كرد كه امكان ايجاد آن در ميان قبايل ميرفت. بنابراين، سليمان كشور خويش را به دوازده ولايت تقسيم كرد و بر هر ولايتي كارگزار ميگمارد تا به امور ماليات بپردازد.33 او بر همة رعاياي خود، ماليات سرانه قرار داده بود. تجارت ريسمان، اسب و ارابه در انحصار دولت بود. وي بيشتر در آمد مملكت را براي تحكيم اصول حكومت و زيباسازي پايتخت هزينه ميکرد.34
2. سياست خارجي
سليمان(ع) سياستمداري فرزانه، جنگاوري بزرگ و مديري توانا بود. او با انديشة مدارا گونهاش به اين حقيقت رهنمون شده بود كه تنها در صورتي خواهد زيست كه با همسايگانش به تفاهم برسد. يكي از وسايل براي رسيدن به اين تفاهم و نيز انتشار دعوت او، آن بود كه با پادشاهان و اميران همسايه رابطة خويشاوندي برقرار كند، از اين رو از دختران هر يك از اميران عموني، موآبي، آرامي، كنعاني، حبشي و… يكي را به زني گرفته بود. وي با فرعون مصر نيز چنين رابطهاي برقرار كرد، چنانكه اميرة مصري، بانوي نخست كشور او بود.35 چيزي كه هيچ ترديدي در آن باقي نميماند اين است كه اين ازدواج بنا بر رأي سيل روث، مورخ يهودي، به سليمان كمك كرد كه اقليم جازر را نيز به كشور خويش ضميمه كند. جازر از مهمترين مراكز بازرگاني در خاور نزديك كهن بود.36
3. تشكيلات نظامي و مجهز كردن سپاه به تكنولوژي روز
مورخان در اين باره اتفاق نظر دارند كه سليمان(ع) به ضرورت تشكيل لشكري نيرومند براي دفاع از دولت پي برده بود. منابع تاريخي كاربرد نخستين بار «ارابههاي جنگي» را در سپاه اسرائيل به سليمان نسبت ميدهند.37 در تورات ميخوانيم: وقتي كه داود† مملكت «آرام صوبه» را شكست داد، بر صدها اسب دست يافت.38 وي با اينكه در جنگهايش با آراميان به اهميت چنين سلاحي پي برده بود، اما يك ارابة جنگي در اختيار نداشت. اما سليمان آن را در دستو ر كار خود قرار داد. و حتي آن را به عنوان يك نيروي نظامي اصلي در ارتش خود در نظر گرفت.39
4. استفاده بهينه از تمام نيروها
در دولت سليمان اگر كسي براي خدمت نظامي فرا خوانده نميشد، به اموري مانند ساختن پناهگاهها و مقر ويژة ارابهها گمارده ميشد، ضمن آنكه در موارد ساختماني نيز او را به كار ميگرفتند. بنا بر كشفيات ثابت شده، افراد موظف به خدمات عمومي را براي انجام دادن كارهايي كه در حد توان آنها بود، از قبيل كشاورزي و صنعت فرا ميخواندند.40 طبق كشفيات به عمل آمده، در كنار كورههاي ذوب فلزات، اردوگاههاي كارگران ذوب آهن و ذوب مس وجود داشته است.41
5. فعاليت تجاري
از ويژگيهاي ممتاز روزگار سليمان فعاليت عظيم تجارتي است، حتي يكي از اهداف به كارگيري ارابهها ـ در صورتي كه در دفاع از دولت و نشر دعوت به آن نياز نبودـ استفاده از آنها براي تجارت بود. سيطرة سليمان(ع) بر راههاي تجارتي در سوريه و فلسطين و ديگر راههايي كه در زمان فرمانروايي پدرش مقرر بود، به توفيقات او در امور بازرگاني كمك شايان توجهي كرد. وي در بهسازي مراكزي كه در راههاي مهم كاروانهاي تجارتي كشورش قرار داشت، اهتمام ويژهاي داشت، چنانكه فلسطين به پلي ميان آسيا و افريقا تبديل شده بود و سليمان(ع) از يك سو از روابط دوستانه و از ديگر سو از مهارت سياسياش در اين راه بهره ميگرفت.42
توجه وي به اسبها، به جهت كارآييشان در كسب و وسيلهاي براي جهاد در راه خدا بود. هيئت حفاري امريكايي در «مجدو» به اسطبلهاي نگهداري اين اسبان دست يافتهاند.43
6. فعاليت دريايي
سليمان(ع) به دريا نيز توجه ويژهاي داشت و از آن براي توسعة حكومت خود بهره ميبرد، اما چون قوم عبراني او در اين زمينه تخصصي نداشتند، بر آن شد تا با توافق پادشاه صور در بندر «عصيون جابر» كشتي بسازد و از مهارت فينيقيان در كشتيسازي استفاده كند. در تورات نيز ميخوانيم: «سليمان در عصيون جابر در كنار أيله در كنارة درياي سوف در سرزمين ادوم كشتيهايي ساخت».44
7. فعاليت صنعتي
عصيون جابر تنها بندر بازرگاني نبود، بلكه مركز صنعتي نيز به شمار ميرفت و گزينش آن به عنوان مركز تجارتي، در واقع گزينشي موفق بود، به گونهاي كه ميتوانست از بادي كه از شمال ميوزيد تا دورترين مرزهاي خويش استفادة بهينه كند؛ بادي كه در ميانة صحراي عربه به نهايت سرعت خويش ميرسيد. اين پديده براي بهرهبرداري از آن باد در شعلهور ساختن مكرر آتش مورد نياز (در ذوب فلزات) بود. در زمان سليمان(ع) منابع مس و آهن به ميزان بسيار استخراج و ذوب شد. تا امروز هيچ كارگاهي براي ذوب مس در هيچ جاي دنياي كهن كشف نشده است كه بتواند با كارگاههاي عصيون جابر برابري كند.45 اين كشفيات با آيه «أَلَنَّا لَهُ الْحَدِيدَ؛ ما آهن را در دست او نرم كرديم» و «وَ أَسَلْنا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ؛ چشمه مس را براي سليمان روان ساختيم» منطبق است.
كشفيات باستانشناسي نشان ميدهد كه برخي از اصول ساختمان كورههاي ذوب فلزات امروزي در بناي كورههاي ذوب آهن و مس داود و سليمان(ع) رعايت شده است.46
ب) گسترة حكومتي سليمان(ع):
حكومتهاي انبياء(ع) ذاتاً فرهنگ آفرين بود، و بنابراين بيشتر آنها شرايط گسترش سياسي را به دست ميآورد. حكومت حضرت سليمان(ع) به دليل برخورداري از زمينهها و استعدادهاي ويژه كه مهمترين آنها تسخير نيروهاي طبيعي و قدرت تصرف در طبيعت بود، اين گسترش را در بالاترين حد خود به دست آورد. ساختن شهرهاي بيتالمقدس، بعلبك و غير آن و فتح شهرها و كشورها در توسعه فرهنگي و گسترش سياسي حكومت سليمان(ع) جاي دارند. داستان ملكه سبأ و دعوت سليمان از او براي پذيرش آيين توحيد از مصاديق مهم اين گسترش محسوب ميشود. اين مسئله سرشار از راهبردهاي حكومتي در توسعة فرهنگ، شيوة روابط خارجي و گسترش سياسي در حكومت ديني و الهي است.
ج) راهبردهايي در مواضع سياسي و ارتباطات فرهنگي
داستان فتح سرزمين سبأ با كشف اين سرزمين توسط پرندهاي از لشكريان سليمان آغاز ميشود؛47 به اين صورت که سليمان با گزارش اين پرنده پي به غير الهي بودن اين حكومت ميبرد، از اينرو، تصميم ميگيرد آنان را به پرستش خداي يكتا فرا خواند. او طي نامهاي مردم اين سرزمين را به خدا پرستي دعوت ميكند. به هر حال، مضمون نامه در اوج برتري و حزم و محتواي آن، در نهايت سادگي بوده و مهمتر اينكه اين نامه با نام خدا (بسم اله الرحمن الرحيم) آغاز شده توحيد و تسليم، اصل و دليل ارتباط قرار گرفته است.48 در مجموع ميتوان گفت که اخلاق و خداپرستي دلايل اين ارتباط سياسي ـ فرهنگي معرفي شده است.
ماجراي قوم و ملكه سبأ با تفصيلي كه دارد سرانجام به تسليم ملكة سبأ و فتح آن سرزمين منجر شد. برخي از مسائلي كه در گسترش روابط خارجي و سياسي مورد توجه دولت سليمان بود، عبارت بود از: 1. اطلاع يابي دقيق از اوضاع جغرافيايي و سياسي كشور مورد نظر ـ چنانكه هدهد تصويري دقيق از آن ارائه داد؛ 2. مبناي گسترش روابط که در نامة سليمان اخلاق و خداپرستي به عنوان مباني اساسي جلوه گرند؛ 3. برخورد ملكه سبأ با حكومت سليمان است. ابتدا هديهاي ملوكانه براي حضرت سليمان فرستاد كه عدم قبول آن توسط سليمان او را به اين مسئله آگاه كرد كه با يكي از نيكوترين برگزيدگان روبهرو است.49 ملكه سبأ در صدد آزمايش سليمان بود و براي اين كار از هديه استفاده كرد.
پادشاهان علاقه زيادي به هدايا دارند و يكي نقطة ضعف و زبوني آنها نيز همين جاست و آنها را ميتوان با هداياي گرانبها تطميع كرد. از نظر ملكه سبأ اگر او با اين هدايا تسليم ميشد، معلوم بود كه شاه است و گرنه پيامبر خداست و در اين صورت، لازم بود عاقلانه با او برخورد شود. اما سليمان با ديدن هدايا خوشحال نشد وگفت: ميخواهيد مرا با مال كمك كنيد (فريب دهيد) آنچه خداوند به من داده بهتر است از آنچه به شما داده است.50
در حكومت ديني اگر چه منافع مادي جايگاه مهمي دارد، اما در تضاد با اعتقادات، اهميت خود را از دست ميدهند و اولويت با مسائل اعتقادي است. سليمان قوم سبأ را به توحيد و ترك بتپرستي فرا خواند و در اين فراخوان، منافع مادي را جستوجو نميكرد. سخن حضرت سليمان در اين موضوع كه اگر قرار بر طلب مال باشد، آنچه خداوند به من داده بسيار بيشتر و بهتر از چيزي است كه به شما داده است، 51 جلوة ديگري از قدرت يك حكومت الهي را به نمايش ميگذارد.
د) رابطة حكومت ديني و توسعه يافتگي
در گزارشي كه از قوم سبأ ارائه شده است، ملكة آنان از هر نعمتي برخوردار بود.52 در بقيه ماجراي سليمان(ع) سه مؤلفه بيان شده كه حاکي از اقتصاد، مديريت و توسعة برتر آن حكومت در مقايسه با مردم سرزمين سبأ است و نشان ميدهد که دولت الهي سليمان با خداپرستي به توسعهاي فراتر از آنان دست يافته است. در اين ماجرا مسئله مهم، هوشمندي حكومت ديني، قدرت و سرعت عمل در روابط خارجي و توجه به توسعه علمي و اقتصادي را ميتوان يافت.
اولين مؤلفه در شيوه سليمان براي احضار بلقيس و تخت اوست كه كمتر از چشم به هم زدن نزد سليمان حاضر شد.53 مفسران معتقدند قصد سليمان از اين عمل، نشان دادن قدرت خارق العادهاي بود كه خدا در اختيارش گذاشته و ميخواسته با آن، آنان را از قدرت الهي و شأن و شكوه آن با خبر كند.54 مؤلفه دوم، خلاقيت سليمان در برخورد با تخت بلقيس و تغيير دادن آن است.55 مؤلفة سوم، اعجاب ملكه سبأ از عظمت و ظرافت قصر سليمان است؛ او با قصري از آبگينه روبهرو شد و آن شيشهها را آب پنداشت و جامه از ساق پا بالا زد56 و با ديدن اين آثار شگفت به خدا ايمان آورد.
به هر حال، در دوران حاكميت سليمان شاهد پيشرفت عظيم اقتصادي و صنعتي هستيم. صنعت ذوب فلزات در زمان او رونق يافت. خداوند ميفرمايد: «و چشمه مس را برايش روان كرديم».57 خداوند دانش ذوب كردن مس را به او آموخت، آن چنان كه نرم كردن آهن را به پدرش آموخت.
امروزه با كاوشهاي ديرينه شناسان معلوم شده است كه شهر عصيون جابر، بندر و مركز صنعتي در زمان دولت سليمان بوده است.58 او در صدد گسترش فعاليتهاي تجاري و دريايي بود، در برخورد با همسايگان بسيار دقيق عمل ميكرد. بازرگانان فينيقي را تشويق ميكرد تا كاروانهاي بازرگاني خود را از اراضي فلسطين عبور دهند. در زمان وي، تجارت پرسودي از مبادلة محصولات كشاورزي فلسطين با مصنوعات صور و صيدا براي مردم آن سرزمين فراهم شد.59
ويژگيهاي تمدني حکومت حضرت داود و سليمان(ع)
اطاعت خداوند با همة گسترش دايرة حكومتشان؛
اجراي عدالت با دستگاه قضايي نيرومند؛
توجه به طبقات محروم و رعايت حقوق آنان؛
گزينش وزرايي عادل، عالم و پاكدل؛
گسترش صنايع، به خصوص صنعت ذوب آهن و ذوب مس و زره سازي؛
گسترش بازرگاني به طوري كه كشتيهاي تجارتي سليمان(ع) همواره در درياي مديترانه و هند در حركت بودند؛
توجه به شهرسازي و عمران و آبادي كه آثار بعضي از آنها هم اكنون موجود است،
توجه به گسترش فرهنگ و ابداع حروف عربي و سرياني60.
به هر حال، باستانشناسي صنايع فلزات در عصر داود و سليمان(ع) بر پيشرفت فرهنگ و تمدن بشر در اين دوران حكايت ميكند.61
نتيجه
حكومت داود و سليمان(ع) كه نمونههاي بينظيري از پيوستگي دين و دولت تلقي ميشود، و نمونههاي مهمي از همراهي مشروعيت الهي همراه با مقبوليت مردمي است؛ بدان گونه كه مقبوليتهاي مردم با مشروعيت الهي تقويت شده. و مقامهاي حاكميت به طور تشريعي و نه تكويني، داود و سليمان(ع) به داده شده است.
در حكومت اين دو بزرگوار، عدالت مانند سرمايهاي است كه توسعه را به وجود ميآورد. اين ويژگي، بهخصوص در دولت سليمان كه آغازش با يك حكم عادلانه بود، ظهور بيشتري دارد. حكومت سليمان با توسعة علمي تعريف ميشود. آموزش، تربيت، تسخير نيروهاي طبيعت و شناخت زبان پرندگان، همگي از اركان اين دولت و راهبردهاي آن به سمت توسعه هستند.
توسعة روابط سياسي با محوريت گسترش توحيد و نه با محوريت منافع مادي، از ديگر مؤلفههاي دولت سليمان است. ايجاد ارتباط و دعوت به آيين توحيد و نشان دادن قدرت و عظمت حكومت الاهي، راهبردهاي مهم و موفق در شناخت مواضع سياسي و ارتباط فرهنگي در حكومت الاهي و ديني است.
معيارها و دستاوردهاي حكومتي حضرت داوود(ع) وحضرت سليمان(ع)
منابع
آلبرايت ويليام، آثار فلسطين، ترجمه زکي اسکندر و محمد عبد القادر، قاهره، 1971.
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه، ترجمه پروين گنابادي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340.
ـــــ ، تاريخ ابن خلدون، بيروت، دارالكتب العلميه، 1971.
ابن سينا، ابوعلي، الاشارات و التنبيهات، تحقيق دکتر سليمان، دنيا، بيروت، موسسه النعمان، 1413، ج 4.
جان، الدر، باستانشناسي كتاب مقدس، ترجمه سهيل آذري، تهران، نور جهان، 1335.
بابايي، احمدعلي، برگزيده تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چ سيزدهم، 1382.
بيرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه باقر ساروخاني، تهران، کيهان، چ دوم، 1370.
بلعمي، ابوعلي، تاريخ نامه طبري، تصحيح محمد روشن، تهران، سروش، چ دوم، 1378.
بيومي مهران، محمد، بررسي تاريخي قصص قرآن، ترجمه مسعود انصاري، تهران، علمي و فرهنگي، 1383، ج 3.
بي آزار شيرازي، عبدالکريم، باستان شناسي و جغرافياي تاريخي قصص قرآن، تهران، فرهنگ اسلامي، چ پنچم، 1386.
نسفي، عمربن محمد، مدارک التنزيل و حقائق التأويل، بيروت، بينا، 1980.
ترنر، مارک، هيوم، ديويد، حکومت داري، مديريت و توسعه، ترجمه عباس منوريان، تهران، مرکز آموزش مديريت دولتي، 1379.
ثعلبي، قصص الانبياء، المسمي عرائس المجالس، قاهره، بينا، بيتا.
حجازي، فخرالدين، نقش پيامبران در تمدن انسان، تهران، بعثت، چ شانزدهم، 1360.
دائرةالمعارف الاسلاميه، ترجمه احمد الشنتاوي، ابراهيم زکي خورشيد، مصر، بينا، بيتا.
رسولي محلاتي، قصص قرآن تاريخ انبياء، بيجا، نشر فرهنگ اسلامي، چ هشتم، 1374.
زمخشري، ابوالقاسم محمدبن عمر، الکشاف عن حقائق التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التأويل، بيروت، دارالفکر، 1426.
سيدقطب، في ضلال القرآن، بيروت، دار العربيه، چ چهارم، بيتا.
طبرسي، ابوعلي، مجمع البيان في تفسير القرآن، تحقيق سيدهاشم رسولي محلاتي، بيروت، دار احياء التراث العربي، بيتا.
ظريفيان شفيعي، دين و دولت در اسلام، تهران، ميراث ملل، 1376.
کتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد)، ترجمه فاضل خان همداني، تهران، اساطير، 1379.
مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1374.
نجار، عبدالوهاب، قصص الانبياء، بيروت، دارالجيل، چ دوم، بيتا.
نيشابوري، ابواسحاق، قصص الانبياء، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359.
ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه احمد آرام، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چ دوم، 1367.
يعقوبي، ابن واضح، تاريخ يعقوبي، بيروت، دار صادر و داربيروت، 1379.
O.Eissfeldt,”The Hebrew Kingem” ,CAH,ІІ,part 2 Cambridge,1975.
دانشيار دانشگاه اصفهان
دانشجوي كارشناسي ارشد تاريخ اسلام. دريافت: 3/08/88 ـ پذيرش: 31/01/89
E-mail: Zahrasoleimany@yahoo.com
1. ر.ك: ابو علي بلعمي، تاريخ نامه طبري، تصحيح محمد روشن، ج 1، ص 392-393.
2. آلن بيرو،فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه باقر ساروخاني، ص 777.
3. همان، 47.
4. غلامرضا ظريفيان شفيعي، دين و دولت در اسلام، ص 26.
5. مارك ترنر و ديويد هيوم، حكومت داري، مديريت و توسعه، ترجمه عباس منوريان، ص 54.
6. عبد الوهاب نجار، قصص الانبياء، ص 366_367.
7. سيد قطب،في ظلال القرآن، ج2، ص 27.
8. ثعلبي،قصص الانبياء، المسمي عرائس المجالس، ص 247.
9. فخر الدين حجازي،نقش پيامبران در تمدن انسان، ص 90_93.
10. ابو علي طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 7، ص 79.
11. طبرسي، مجمعالبيان، ج7، ص 58.
12. تفسير نسفي، مدارك التنزيل و حقائق التاويل، ج3، ص 319.
13. محمد بيومي مهران،بررسي تاريخي قصص قرآن، ترجمه مسعود انصاري، ج 3، ص 28_30.
14. ويليام آلبرايت، آثار فلسطين، ترجمه زكي اسكندر و محمد عبدالقادر، ص 27.
15. محمد بيومي مهران، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج 3، ص 55_56.
16. همان، 53ـ57 / عبدالوهاب نجار، قصص الانبياء، 369.
17. كتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد)، ترجمه فاضل خان همداني، صموئيل دوم، 8:2.
18. ثعلبي،قصصالانبياء، ص 249.
19. طبرسيالاحتجاج، ج 7، ص 58.
20. رسولي محلاتي، قصص قرآن يا تاريخ انبياء، س 512_ 515.
21. عبدالكريم (38) بي آزار شيرازي،باستان شناسي و جغرافياي تاريخي قصص قرآن، ص 139.
22. ويل دورانت،تاريخ تمدن، ترجمه احمد آرام، ص 359ـ360.
23. عبدالکريم بيآزار شيرازي،باستان شناسي و جغرافياي تاريخي قصص قرآن، 141.
24. رسولي محلاتي، قصص قرآن يا تاريخ انبياء، ص 541 ـ544.
25. عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون،مقدمه، ترجمه محمد پروين گنابادي، ج 1، 409.
26. نمل: 16ـ 17.
27. طبرسي، الاحتجاج 7، ص 278 و ابوالقاسم محمد بن عمر زمخشري،الكشاف عن حقائق التنزيل وعيون الاقاويل في وجوه التاويل، ص 14.
28. مکارم شيرازي و ديگران،تفسير نمونه، ج 15، ص 418.
29. احمدعليبابايي،برگزيده تفسير نمونه، ج 3: 414.
30. سبا، 12، 13.
31. ابو علي ابن سينا،الاشارات و التنبيهات، تحقيق دكتر دنيا سليمان، ج 4، ص 116.
32. ويل دورانت،تاريخ تمدن، ص 357.
33. محمد بيومي مهران،بررسي تاريخي قصص قرآن، ج3، 139و ص 140.
34. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ص 359.
35. كتاب مقدس، اول پادشاهان، 1:3 / ابن خلدون، تاريخ ابن خلدون، ج 2، 112 / ابن واضح يعقوبي،تاريخ يعقوبي، ج1، ص 57.
36. بيومي مهران، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج3، ص 143.
37. همان، ص 143.
38.كتاب مقدس، صموئيل دوم، 8: 5_3.
39. o.Eissfeldt,”The Hebrew Kingem” ,CAH,ІІ,part 2 Cambridge,1975. P.583-589
40. بيومي،بررسي تاريخي قصص قرآن، ج 3، 145.
41. ويليام آلبرايت،آثار فلسطيني، ترجمه زکي اسکندر و محمدعبدالقادر: ص 128.
42. بيومي،بررسي تاريخي قصص قرآن، ج 3، ص 136.
43. همان، ص 147.
44. كتاب مقدس، اول پادشاهان، 9: 26.
45. ويليام آلبرايت،آثار فلسطيني، 128.
46. جان الدر، باستانشناسي كتاب مقدس، ترجمه سهيل آذري، ص 74.
47.كتاب مقدس، اول پادشاهان، 15: 1- 13.
48. نمل: 29 ـ 31.
49. بيومي، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج 3، ص 128_130.
50. نمل: 36.
51. نمل: 20_44.
52. نمل: 23.
53. نمل: 4.
54. بيومي، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج3، ص 133.
55. نمل: 41.
56. نمل: 44.
57 سبأ: 12.
58. بيومي،بررسي تاريخي قصص قرآن، ج 3، ص 91.
59. ويل دورانت،تاريخ تمدن، ص 357و 358.
60. دائره المعارف الاسلاميه، ترجمه احمدشتنتاوي و ابراهيم زكي خورشيد.
61. بي آزار شيرازي، باستانشناسي و جغرافياي تاريخي قصص قرآن، 138_ 641.
منبع: تاریخ در آیینه پژوهش، سال ششم، شماره چهارم، زمستان 1388، 65 ـ 84.