یکشنبه, 2 دی , 1403 برابر با Sunday, 22 December , 2024
جستجو

در انگاره های تشیع شناخت امام رسم بود و احتمالا شیعیان به همین خاطر برای زیارت ائمه به سامرا می آمدند.

  شیعیان در عصر ائمه، برای شناخت امامان، اوصاف و ویژگی هایشان و جانشینان ایشان اهمیت زیادی قائل بودند، و این را بر اساس روایت متواتر «من مات لایعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه»[1] یک وظیفه دینی می دانستند، و ترک آنرا به مثابه هلاکت می پنداشتند، همانطور که داود رقی با نگرانی نسبت به این مساله به امام کاظم (ع) عرض کرد: من پیر شده ام دست مرا بگیر و از آتش نجاتم بده.[2] و در این راه متحمل سختی ها و رنج سفر می شدند. در روایات یکی از مصادیق وجوب «نفر» را، کوچ برای شناخت امام، بیان کرده اند. عبد الاعلی از امام صادق (ع) سوال کرد اگر امامی از دنیا رفت و شیعه ای در خراسان نمی داند وصيّ او كيست، همين دورى و بى‏ اطلاعى براى او عذر نيست؟ امام در پاسخش فرمود: اين عذر او نيست به راستى چون امام از دنیا برود، برهان وصيش بر كسانى است كه در بلد او هستند و بر كسانى كه در بلد امام نيستند، چون خبر وفات او را شنيدند، بر آنهاست که –برای شناخت امام به شهری که امام حضور دارد- كوچ كنند زيرا خدا عز و جل مى‏ فرمايد:[3]«پس چرا نكوچد از هر فرقه‏ شان يك طائفه تا در دين بينا شوند و بيم دهند قوم خود را وقتى نزد آنها برگردند، شايد كه بر حذر شوند». [4]

يا مردى كه مى گفت از نسل ابوذر غفارى است ‏به  دنبال‏اختلافى كه نزد آنها درباره امامت‏ امام عسكرى (ع) پيش آمده بود، براى ديدن نشانه يا كرامتى از امام و رسیدن به اطمينان و آرامش قلبى، ‏به سامرا آمده بود.[5]

شیعیان سعی می کردند حتی چند روزی هم بدون شناخت امام سپری نکنند و برای فاصله ای که امام زمانشان از دنیا می رود تا ابلاغ امر امامت امام جدید به آنها و به یقیین رسیدن در این باره- به خصوص برای شیعیانی که در شهرهای دور زندگی می کردند.-  چاره ای بیندیشند تا دچار حیرت و سرگردانی به خاطر عدم شناخت امام نشوند و در این خصوص احساس خلا نکنند،  لذا افرادی این مساله را با امام زمان خویش در میان می گذاشتند تا بدانند در چنین مواقعی چه کنند.  

عیسی بن عبد الله می گوید به امام صادق (ع) عرض كردم: اگر امام را نشناختم و جاى او را ندانستم چه كنم؟ فرمود: ميگوئى خدايا! من پيرو و دوستدار آن حجت زنده تو هستم كه از فرزندان امام گذشته است، همين ترا كافيست ان شاء الله.[6]

نمونه دیگر عملکرد زراره بعد از شهادت امام صادق (ع) و اختلاف شیعیان درباره جانشین امام، می باشد، که می توانست یک الگوی رفتاری برای شیعیان در چنین مواقعی باشد. زراره فرزندش عبید را از کوفه به مدینه می فرستد تا در این باره خبری بیاورد، قبل از اینکه عبید برگردد زراره بیمار شده و در حالت احتضار قرار می گیرد، در این حال مصحفی طلبیده و می گوید امام من کسی است که این مصحف، امامت او را اثبات می کند.[7]

ابو هاشم جعفرى به امام حسن عسکری (ع) عرض كرد: جلالت و بزرگى شما مرا از پرسش از شما باز مى‏ دارد، اجازه مى‏ فرمائيد از شما سؤالى كنم؟ فرمود، بپرس، عرض كردم: آقاى من! شما فرزندى داريد؟ فرمود: آرى، عرض كردم: اگر براى شما پيش آمدى كند، در كجا از او بپرسم؟ فرمود: در مدينه.[8]  از امام رضا (ع) سوال می کنند که آیا امامت به عمو یا دایی یا برادر امام می رسد می فرماید: نه، پرسیدند، پس امام بعد از شما کیست؟ فرمودند: فرزندم، و این در زمانی بود که هنوز برای امام فرزندی متولد نشده بود.[9]                      

در گزارش دیگری آمده: ابوالادیان در بیماری وفات امام حسن عسکری (ع) از جانب آن حضرت مامور می شود نامه هایی را به مدائن برساند، امام هنگام اعزام ایشان فرمود: سفرت چهارده روز طول مي كشد و روز پانزدهم که وارد سامرا شدی، شیون از خانه من مي شنوى و مرا روى تخته‏ غسل مي بينى. ابو الاديان گويد: عرض كردم اى آقاى من چون اين پيشامد واقع شود به جاى شما كيست؟ فرمود هر كس جواب نامه‏ هاى مرا از تو خواست او بعد من قائم به امر امامت است، عرض كردم نشانه‏ اى بيفزائيد، فرمود هر كس بر من نماز خواند او است قائم بعد از من. عرض كردم بيفزائيد فرمود هر كس به آنچه در هميان است خبر داد او قائم بعد از من است، هيبت حضرت مانع شد كه من بپرسم در هميان چيست؟ ابو الادیان می گوید:  

من نامه‏ ها را به مدائن رساندم و جواب آنها را گرفتم و چنانچه فرموده بود روز پانزدهم به سر من رأى برگشتم و در خانه‏ اش شیون بود و خودش روى تخته غسل بود به ناگاه ديدم جعفر كذاب برادرش بر در خانه است و شيعه گرد او جمعند و او را تسليت مي دهند و به امامت تهنيت مي گويند، با خود گفتم اگر امام اين است امامت باطل است زيرا مي دانستم كه جعفر اهل معصیت است، من نزديك او رفتم و تسليت گفتم و تهنيت دادم و چيزى از من نپرسيد. سپس عقيد بيرون آمد و گفت يا سيدى برادرت كفن شده است برخيز و بر او نماز گذار، جعفر بن على با شيعيان او كه اطرافش بودند وارد حياط شد و مقدم شيعه سمان بود و حسن بن على معروف به سلمه، جعفر جلو ايستاد كه بر برادر نماز بخواند چون خواست اللَّه اكبر گويد يك كودكى گندم گون و مجعد مو و پيوسته دندان از اطاق بيرون آمد و رداء جعفر را عقب كشيد و گفت اى عمو من سزاوارم كه به جنازه پدرم نماز گزارم عقب بايست. جعفر با روى درهم و رنگ زرد عقب ايستاد و آن كودك جلو ايستاد و بر او نماز خواند و در كنار قبر پدرش به خاك سپرده شد و سپس گفت اى بصرى جواب نامه‏ ها را بياور كه با تو است آنها را به وى دادم و با خود گفتم اين دو نشانه، ما هنوز نشسته بوديم كه چند نفر از قم آمدند و از حسن بن على (ع) پرسش كردند و دانستند كه فوت شده است گفتند كه در جاى او است كه تعزيت گوئيم به جعفر بن على اشاره كردند بر او سلام كردند و او را تسليت دادند و به امامت تهنيت گفتند و اظهار داشتند كه نامه ‏ها و اموالى با ما است بگو نامه‏ ها از كيست و اموال چقدر است؟ جعفر از جا پريد و جامه‏ هاى خود را تكانيد و گفت از ما علم غيب مي خواهيد؟! خادمى از ميان خانه بيرون شد و به آنها گفت نامه ‏هائى كه با شما است از فلان و فلانست و در هميان هزار اشرفى است و ده‏تاى آنها قلب است. آنها نامه‏ ها و اموال را بدست او سپردند و گفتند آنكه ترا براى خاطر اينها فرستاده است او امام است.[10]

همچنین ترجیح دادن امام عسکری (ع) دانشمند شیعه را بر بنی هاشم  به خاطر دفاع از حریم امامت در مقابل یک ناصبی، یکی دیگر از نمونه های توجه دادن شیعیان به اهمیت این مساله می باشد.[11] اینکه شیعیان فقط نزد ائمه از بیماری ها و مشکلات خویش شکایت و درخواست کمک می کردند، نشان از اعتقاد ایشان به آبرومندی امامان نزد پرودگار و توانائی آنان و امید به باز شدن گره کارشان و برآورده شدن خواسته هایشان از این طریق دارد. محمد بن حسن بن میمون می گوید: از درد چشم به سختی افتادم، نامه ای به ابو محمد (امام عسکری ع) نوشتم و از ایشان خواستم برای من دعا کند.[12]ابو هاشم جعفری[13] گوید: خدمت ابو محمد (امام عسکری ع ) رسیدم و در نظر داشتم که قدری نقره از آن حضرت بگیرم تا جهت تبرک با آن انگشتری بسازم.[14]

 

پی نوشت مطالب


[1]– کلینی، ج1، ص377.

[2]– کلینی، ج1، ص.312

-[3]«وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»  سوره  توبه: 9، آیه 122.

 – [4] كلینی،  ج‏1، ص 378.

[5]-راوندی، قطب الدین، الخرائج‏ و الجرائح، ج1، ص439.      

[6]– كافي ج : 1 ص : 309 . قَالَ تَقُولُ اللَّهُمَّ إِنِّي أَتَوَلَّى مَنْ بَقِيَ مِنْ حُجَجِكَ مِنْ وُلْدِ الْإِمَامِ الْمَاضِي فَإِنَّ ذَلِكَ يُجْزِيكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ

– [7]در رجال کشی، صص 156-154 این جریان از چند طریق گزارش شده است . «امامی من ثبت له فی هذا المصحف امامته.»  

[8]– کلینی، ج1، ص328؛ مفید، ارشاد، ج2، 348.

 -[9]كلینی ، ج‏1، ص 286

 -[10]صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص475

[11]– تفسیر امام حسن عسکری، ص351 ؛ طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص454

[12]– کشی، ص 533.

[13]– ابو هاشم، داود بن قاسم بن اسحاق بن عبد الله بن جعفر بن ابی طالب، ثقه و جلیل القدر نزد امام جواد، امام هادی، و امام عسکری (علیهم السلام ) بوده، ( رجالكشي،ص 571، رجال طوسی375 ) افقه هاشمیین در زمان خویش بوده و در سال 261 ق از دنیا رفته است. (رجال ابن داود ص 407).

[14]– کلینی،کافی، ج1، ص 512.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=17035

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب