چكيده
ائمه شيعه(ع) به علت دارا بودن منصب امامت و نيز به سبب خويشاوندي با پيامبر گرامي(ص) همواره جايگاه قابل احترامي نزد شيعه داشته اند. به رغم تصور عمومي كه تنها منبع درآمدي ائمه(ع)، وجوهات و بيت المال بوده، ايشان منابع مالي ديگري نيز داشته اند كه از جمله اين منابع، هدايا بوده است.
بسياري از افراد، هم از سوي جامعه شيعه و هم از ارادتمندان اهل سنت به اهل بيت(ع)، صله هايي براي ائمه(ع) مي فرستادند كه عموماً شامل هدايا، وصيت ها و نذرها مي شد. ائمه(ع) عموماً اين اموال را مي پذيرفتند و از آنجا كه پذيرفتن آنها از نظر حكومت ها نيز بلا مانع بود، در پذيرش آنها با مشكلي روبه رو نمي شدند. اين اموال، به خصوص در دوران امامان پيش از امام جواد(ع) كه گرفتن خمس هنوز عموميت نداشت، از اهميت فراواني بهره مند بود.
البته حكومت ها نيز گاه علاوه بر مقرري هاي ائمه(ع) از بيت المال، صله ها و جوايزي نيز به ايشان مي دادند و ائمه(ع) نيز اين هدايا را پذيرفته و با آنها به مشكلات مالي خود و شيعيان رسيدگي مي كردند.
كليدواژه ها:هدايا، منابع درآمد ائمه(ع).
مقدمه
ذهنيت عمومي اين است كه ائمه(ع) از بيت المال استفاده مي كردند، در حالي كه تنها منبع آنان بيت المال نبوده، بلكه منابع مالي ديگري نيز داشتند كه يكي از آنها هدايا بود.
تقديم هدايا به امامان شيعه، يكي از شيوه هاي ابراز دوستي و مودت و نزديكي مردم به ايشان بود. اين امر نه تنها در ميان شيعيان ـ كه براي امامان جايگاه والاي امامت را قائل بودند ـ بلكه از سوي جامعه اهل سنت نيز كه به لحاظ خويشاوندي ائمه(ع) با پيامبر(ص)، ايشان را قابل احترام مي دانستند و حتي از طرف حكومت ها و امرا نيز صورت مي گرفت؛ از اين رو، مي توان هدايا را يكي از منابع درآمدي ائمه(ع) به شمار آورد.
در اين نوشته سعي شده است جايگاه هدايا كه به يك معناي عام، شامل نذورات و وصيت ها بوده و در اينجا مقرري از بيت المال را هم جزء آن مي دانيم، در سيستم اقتصادي ائمه(ع) و نقش آن در درآمدهاي امامان(ع) تبيين و در صورت امكان خط سير منطقي براي آن تعريف شود.
دامنه اين پژوهش، دوران حضور ائمه(ع) است، از اين رو، دوره امام دوازدهم(ع) را شامل نمي شود. همچنين امام علي(ع) و امام حسن(ص) در دوراني كه خلافت مسلمانان را عهده دار بودند نيز در اين نوشته گنجانده نشده اند، چرا كه سيره اقتصادي ايشان از جهات مختلفي با ائمه(ع) غير حاكم متفاوت است. پس دامنة اين پژوهش از صلح امام حسن(ع) تا آغاز غيبت صغري را دربر مي گيرد.
مفهوم شناسي
هدايا ـ جمع هديه ـ به تحفه و ارمغان و آنچه براي ازدياد محبت و دوستي به منظور بزرگداشت جانب پذيرنده، تقديم شود؛ اطلاق مي گردد. بر خلاف صدقات كه براي قرب به خداست1، در اينجا منظور، هداياي مردمي، نذورات، وصيت ها، مقرري و هداياي حكومتي است.
منابع مالي:منابع، جمع منبع، به معناي منشأ و محل توليد است،2 در آمد، اصطلاحي است كلي كه در برابر سرمايه به كار مي رود.3 در علم اقتصاد منابع درآمد عبارت است از: عناصر يا عوامل توليدي كه در اقتصاد يا يك بنگاه براي توليد و توزيع كالاها و خدمات به كار رود. اين منابع به طور قراردادي به صورت زمين، كار و سرمايه طبقه بندي شده اند.4 گرچه درآمدهاي خصوصي امامان را مي توان در اين تعريف گنجاند، اما درآمدهايي كه به سبب دارا بودن جايگاه امامت به ايشان تعلق مي گرفت، مانند خمس و زكات در اين تعريف قرار نمي گيرد.
امامان (ائمه):جمع امام است. امام در مفهوم خاص خود براي پيامبران(ع) و جانشينان آنان به كار مي رود كه از سوي خداوند به منصب امامت و ولايت رسيده اند.5 در اينجا منظور امامان دوازده گانة شيعة اماميه(ع) است.
شيعه:شيعه در اصطلاح به پيروان حضرت علي(ع) و خاندانش و كساني كه معتقد به جانشيني بلافصل آن حضرت پس از پيامبر(ص) و نص ولايت او در غدير از سوي پيغمبر(ص) مي باشد، گفته مي شود.6
غير شيعيان:منظور پيروان تمام اديان و فرقه هاي غير شيعي است.
الف) هداياي مردمي
اموالي كه مردم، اعم از شيعه و غير شيعه به ائمه(ع) پيشكش نموده و از نقاط مختلف براي ايشان ارسال مي كردند، گاه مبالغ معتنابهي را تشكيل مي داد كه در اين قسمت، تحت عنوان هداياي مردمي به آن پرداخته مي شود.
1. پذيرش هداياي مردم از سوي ائمه(ع)
شواهد موجود، عمدتاً بر پذيرفته شدن هدايا از سوي امامان(ع) دلالت مي كند. بنا بر گزارشي امام حسن(ع) در مقابل هديه اي، معادل بيست برابر آن را به فرد هديه دهنده بازگرداند.7 براي امام حسين(ع) نيز هدايايي ارسال مي شد.8
از دوره امام باقر(ع) نيز دو گزارش دربارة تقديم هداياي مردم به ايشان وجود دارد و گزارشي از احمد بن هوذه از حمران بن اعين كه نقل شده است وي نذر كرده بود هزار دينار را به امام باقر(ع) در خانه امام انفاق كند يا امام به سؤال وي درباره قائم بودن يا نبودن او پاسخ بدهد. در اين گزارش آمده است: امام از حمران خواست دينارهايش را نزد خود نگاه دارد و افزود او قائم نيست.9 روايت ديگر كه در الخرايج آمده، از كمك امام باقر(ع) با استفاده از خرق عادت به فردي در يافتن گنج پدرش حكايت دارد كه مدتي پيش درگذشته و فرزند را از محل دفن گنج باخبر نكرده بود. وي پس از يافتن آن، پنجاه هزار درهم آن را براي امام آورد و امام آن را براي خود و فقراي خاندانش مصرف كرد.10
از زمان امام صادق(ع) نيز روايات بيشتري شاهد بر دريافت هديه ها از سوي امام وجود دارد. روزي شعيب عقرقوفي سيصد دينار به امام صادق(ع) هديه كرد كه امام مقداري از آن را كه از مال خود شعيب بود، برداشت و بقيه را كه شعيب بدون آگاهي برادرش از اموال او برداشته بود، به وي باز گرداند.11
اسماعيل بن قيس موصلي، كه ثروت خود را به بركت نمازي مي دانست كه از امام صادق(ع) آموخته بود، كيسه اي كه پانصد دينار در آن بود، به او تقديم كرد.12
روايتي نيز از يك خراساني متمول گزارش مي دهد كه هر سال هنگام حج، هزار دينار و نيز جواهرات و پارچه هاي گران بها به عنوان هديه به امام صادق(ع) و خانواده او تقديم مي كرد.13 فيض بن مختار هزار دينار براي امام صادق(ع) و هزار دينار براي فرزندش موسي(ع) كه در آن زمان كودك خردسالي بود، ارسال كرد.14
برخي اوقات نيز افراد، هداياي خود را توسط ديگران براي امام مي فرستادند.15 همچنين گاهي اين هدايا نيز غير نقدي بود، مانند خيمه ها و چادرهايي كه عمران بن عبدالله قمي در يكي از سفرهاي حج كه امام صادق(ع) همراه همسرانش رفته بود، به ايشان تقديم كرد. امام قصد خريداري اين چادرها را داشت، اما عمران از او خواست آن خيمه ها را كه كرباسشان را با دست خود بافته بود، به عنوان هديه بپذيرد. امام اين هديه را پذيرفت و براي او دعا كرد.16 برخي اوقات نيز كنيزهايي براي امام فرستاده مي شد17 .
با اين توصيف مي توان گفت در زمان امام صادق(ع) اموالي كه به عنوان هديه پرداخت مي شد، رو به فزوني گذاشت. اين ادعا را از افزايش نسبي روايات دال بر اهداي اموال به ايشان و نيز با توجه به مقادير بيشتر هدايا مي توان اثبات كرد. شايد بتوان يكي از دلايل اين قضيه را فضاي باز سياسي به سبب شيوة بني اميه و حكومت تازه بنياد بني عباس و در نتيجه، عدم مانعي براي كارهاي متنوع از سوي شيعيان و نيز افزايش تعداد شيعيان دانست. اما با اين حال، به طور كلي به سبب حضور علمي امام صادق(ع) در جامعة اسلامي آن روز و توسعة تعداد شاگردان ايشان، روايات بيشتري از آن حضرت رسيده است.
روند رو به افزايش هداياي ارسالي براي ائمه(ع) در زمان امام كاظم(ع) به طور محسوسي مشاهده مي شود كه اين را مي توان احتمالاً به شكل گيري نهاد وكالت در اين زمان نسبت داد كه امكان ارسال هدايا را براي دوست داران اهل بيت(ع) در نقاط مختلف امكان پذير مي كرد.18
علي بن يقطين از كساني بود كه علاوه بر ارسال وجوهات خود براي امام كاظم(ع)، هدايايي را نيز براي ايشان مي فرستاد. از او نقل شده كه روزي نزد هارون بود كه از پادشاه روم هدايايي براي وي رسيد. در ميان هدايا، پيراهن ابريشمي زربفتي بود كه هارون آن را به ابن يقطين داد. و او نيز آن را به امام كاظم(ع) هديه كرد.19 امام كاظم(ع) با عبارت «بَذَلَ مالِهِ وَ مَوَدَّتِهِ» از علي بن يقطين ياد مي كرد. وي با ارسال هدايايي كه از صد تا سيصد هزار دينار مي رسيد، امام را ياري مي كرد. گفته شده است امام يك بار پول هايي را كه وي فرستاده بود، براي ازدواج پسرانش از جمله امام رضا(ع) هزينه كرد.20
ابراهيم بن سلام و ابن حميد نقل كرده اند روزي علي بن يقطين فرزندانش را فراخواند و از آنها خواست تا شتراني خريده و اموالي را براي امام كاظم(ع) به مدينه ببرند.21 گرچه برخي از معاصران، اين اموال را وجوهات مردم دانسته اند،22 اما بعيد نيست كه هداياي شخصي وي براي امام بوده است؛ چراكه دليلي بر وجوهات بودن آنها در دست نيست.
علي بن جعفر بن ناجيه نقل كرده است كه امام افرادي را براي خريدن ردايي طرازي23 به بازار فرستاده بود، او نيز چون ميان كالاهايش چنين ردايي موجود بود، اين ردا را كه صد درهم ارزش داشت، براي امام كاظم(ع) فرستاد.24
اموالي كه پس از درگذشت شيعيان طبق وصيت ايشان، به امام مي رسيد نيز از جمله هداياي ايشان شمرده مي شود. محمد بن عبدالله بن زراره به احمد بن حسن وصيت كرده بود كه خانه و ساير اموالش را فروخته و مبلغ آن را به امام كاظم(ع) برساند. احمد بن حسن طبق اين وصيت، عمل كرد. همچنين بنا بر وصيت حسين بن احمد حلبي، از دويست درهم پس انداز وي كه بخشي از آن به همسرش تعلق داشت، بقيه به امام كاظم(ع) اختصاص يافت.25
امام رضا(ع) نيز هدايايي از شيعيان دريافت مي كرد. اسماعيل بن بزيع در روايتي از ارسال مبلغي كه مقداري از آن زكات و بقيه هديه بود، براي امام رضا(ع) سخن گفته است.26 در روايتي از فضل بن كثير، از محمد بن عمرو نقل شده است كه زني به وي وصيت كرد كه پس از مرگش سي دينار از اموالش را به امام رضا(ع) بدهد و او وصيت وي را عملي ساخت.27
در گزارشي از راوي نامعلوم نقل شده، بار پارچة گران قيمتي براي امام جواد(ع) مي بردند كه در راه غارت شد، و امام در اين واقعه بيان كرد كه بايد صبر و بردباري كرد كه نشان دهندة ارزش بالاي اقتصادي كالا است.28 البته احتمال اينكه اين مال، مال التجاره يا وجوهاتي در قالب پارچه بوده، نيز منتفي نيست. اما از آنجا كه در گزارش، نشانه اي براي آن وجود ندارد، هديه تلقي مي شود.
وصيت افراد مبني بر تعلق بخشي از اموال به امام، پس از مرگ آنها امري رايج در بين شيعيان بود.29 علي بن حسن در گزارشي وصيت محمد بن عبدالله بن زراره به برادرش احمد، مبني بر وصيت خانه و بقية ما ترك خود براي امام هادي(ع) را نقل كرده است. در گزارشي از ابوالقاسم كاتب راشد نيز نقل شده است كه مردي جبلي به وصيت پدرش چهار هزار دينار، به امام حسن عسكري(ع) پرداخت.30 فردي به نام حسين بن احمد حلبي هم پس از كسر مهريه همسرش از دويست درهم، به ايوب بن نوح وصيت كرد كه باقيمانده درهم ها و نيز بقيه اموالش را به امام حسن عسكري(ع) بدهد. از محمد بن عبدوس نيز نقل شده است كه از سوي امام عسكري(ع) مأمور فروختن ماتَرَك مردي شده بود كه در وصيت خود اموالش را به ايشان هديه كرده بود.31
2. هداياي غير شيعيان
گزارش هايي نيز دربارة ارسال هدايايي از سوي عامه و نيز پيروان ساير اديان براي امامان و پذيرفته شدن آنها وجود دارد. هدية ده هزار ديناري مادر متوكل براي امام هادي(ع)، از جمله هداياي قابل توجه مردمي شمرده مي شود. مادر متوكل زماني كه وي به بيماري سختي دچار شده بود، نذر كرده بود در صورت بهبودي فرزندش اين مال را به امام هادي(ع) تقديم كند.32
ابي منصور موصلي نقل كرده است كه يوسف بن يعقوب نصراني كاتب نيز كه از سوي متوكل فراخوانده شده بود و از اين قضيه، هراس داشت. نذر كرد در صورت در امان ماندن از خشم متوكل، صد دينار براي امام هادي(ع) بفرستد كه به نذر خود عمل كرد و امام هم آن را پذيرفت.33
در گزارشي از ابراهيم بن مهزيار خيران، خادم امام هادي(ع) درباره پذيرفتن يا نپذيرفتن هشت درهم هديه اي كه از طرسوس34 رسيده بود و نيز امثال آن سؤال كرد. (ظاهراً هديه دهنده مسيحي بوده است) كه امام اجازة دريافت آن و هداياي ديگر اديان را به او داده و افزود: «رسول خدا هدية يهودي و نصراني را نيز رد نمي کرد.»35
3. هداياي مردمي و واكنش حكومت ها
امامان همواره به دريافت اموالي، چون خمس، زكات و خراج از سوي حكومت هاي زمان خود متهم بودند. امام صادق(ع)، امام هادي(ع) و خصوصاً امام كاظم(ع) بارها از اين جهت مورد سوءظن خلفاي عباسي قرار گرفتند.
منصور در ديداري كه با علماي مدينه داشت، خطاب به امام صادق(ع)، ايشان را به أخذ خراج و دعوت به سوي خود متهم كرد. در اين ملاقات، كه عبدالله بن حسن هم حضور داشت، امام اين اتهامات را نپذيرفت.36
اتهام كمك مالي امام صادق(ع) به قيام محمد بن عبدالله و تلاش در جهت به دست آوردن سندي مبني بر جمع آوري وجوهات توسط خدمتكار امام به دستور ايشان نيز از اقدامات ديگري بود كه منصور عليه امام انجام داد. او پس از احضار امام به دربار خود، گزارشي براي امام بازگو كرد كه طي آن گفته شده بود: امام صادق(ع)، معلي بن خنيس را به اطراف مدينه فرستاده تا مال هاي شيعيان را جمع آوري كند و آن را براي كمك به نفس زكيه اختصاص داده است.37 گرچه امام اتهام جمع آوري وجوهات شيعيان و كمك به نفس زكيه را نپذيرفت، اما حاكم عباسي مدينه به كشتن معلي بن خنيس، خدمتكار امام و مصادرة اموال ايشان اقدام كرد.38
پيش از اين نيز منصور فردي را به عنوان شيعة خراساني نزد برخي بزرگان علوي كه امام صادق(ع) و عبدالله بن حسن از جملة آنان بود، فرستاد، تا مالي را به عنوان واجبات مالي شيعيان به آنها دهد و در صورت پذيرفتن ايشان سندي به دست آورد، اما امام از اين توطئه مطلع شد و آن را در مورد خود خنثي كرد.39
امام كاظم(ع) نيز مورد اتهامات متعدد خلفاي عباسي قرار گرفت. امام سيزده سال از عمر خود را در دوران هارون به سر برد و بيشترين برخوردهاي او با خليفه، مربوط به اين دوره است. در اين زمان، موسي بن جعفر(ع) به عنوان رهبر شيعيان امامي، در حال استحكام بخشيدن به نظام امامت و سامان دهي جمعيت اماميه بود. دريافت وجوهات شيعيان توسط امام، از اموري بود كه هارون را سخت آشفته كرد. طرح مكرر اتهام هاي مالي از سوي او به امام، نشان دهندة اين واقعيت است كه هارون از گسترش فعاليت هاي اقتصادي امام در اين دوره آگاهي داشته، و از اينكه مقدمه اي براي قيام عليه او شود، هراس داشته است.
در سعايتي كه از جانب علي بن اسماعيل عليه امام، نزد يحيي بن خالد برمكي شد نيز تمكن مالي امام و رسيدن وجوهات شيعه از مناطق مختلف به دست او، مورد توجه بيشتري قرار گرفته و منجر به خشم و ترس هارون شد.40 وحشت هارون از قيام احتمالي شيعيان عليه خلافت41 باعث شد كه وي سياست فقير نگاه داشتن شيعيان و رهبر آنها را پيگيري كند.42
در جايي ديگر نيز امام كاظم(ع) از بابت حقوقي كه براي امامان اهل بيت(ع) قائل بود، با سؤال هارون روبه رو شد. با وجود اين سخت گيري ها امام، اموال رسيده را هداياي مردم دانسته و تأكيد فرمود از آنجا كه زكات بر ايشان حرام بوده، و از دريافت خمس نيز محروم هستند، پس ناچار هداياي مردم را مي پذيرند، چرا كه در مضيقة مالي قرار گرفته اند.43
پاسخي مشابه اين از امام در جايي ديگر كه امام حتي مورد اتهام جمع آوري خراج قرار گرفته، نيز نقل شده است. در اين خبر آمده است كه هارون امام را احضار كرده و از بابت گزارش هاي موجود در نامه اي كه به دستش رسيده بود، توضيح خواست. در اين نامه گفته شده بود: پيرواني غالي كه به امامت موسي بن جعفر(ع) معتقدند، از اطراف عالم، براي او خراج مي آورند و اين كار را تا وقتي خداوند زمين و اهل آن را به رهبر واقعي بسپارد، واجب مي شمارند. اما امام سوگند خورد كه حتي يك درهم يا دينار به عنوان خراج نگرفته است. امام در اين ملاقات، ضمن رد اين اتهام تأكيد كرد:
ما خاندان ابوطالب هديه و پيشكشي را كه خداوند براي پيامبرش حلال نموده، ميپذيريم. پيامبر(ص) فرموده است: اگر براي من پاچه گوسفندي هديه بياورند، ميپذيرم و اگر به خوردن دست گوسفندي دعوت نمايند، اجابت مي كنم.44
به اين ترتيب، امام خود را از آزار و اتهام وارد شده تبرئه كرد.45
از تأكيد امام بر هديه بودن اموال ارسال شده براي ايشان، مي توان دريافت پذيرش اين اموال توسط امامان از نظر حكومت، مجاز و مشروع بوده و حكومت، حساسيت زيادي در برخورد با اين موضوع نداشته است. پذيرش اين مسئله اين احتمال را تقويت مي كند كه بيشتر اموالي كه به دست امامان مي رسيد، خصوصاً در دوره هاي اول، مربوط به هدايا بوده است، چرا كه زكات معمولاً توسط خود شيعيان و به دستور امام هزينه مي شد.46 خمس هم تا پيش از امام جواد(ع) عموميت نداشته و مقدار زيادي از اموال را تشكيل نمي داد. در دوره امام باقر(ع) و امام صادق(ع) آيين نامه خمس شكل گرفت، اما هنوز خمس عملاً گرفته نمي شد. اولين بار در دوره امام جواد(ع) خمس اخذ شد و از اين دوره به بعد جزء منابع درآمدي امامان قرار گرفت.
ب) صله هاي حكومتي
آنچه از سوي حكومت به امامان پرداخت مي شد، گاه در قالب هديه بود و گاه در قالب مقرري هاي منظم حكومتي كه عمدتاً به صورت ساليانه به ايشان تعلق مي گرفت. بنابراين، مي توان پرداختي هاي حكومتي را در اين دو شكل بررسي كرد:
1. هدايا
بنا بر گزارش هايي امامَيْن حسنَينز با وجود دشمني كه با معاويه داشتند، هداياي او را مي پذيرفتند.47 در روايتي از امام صادق(ع) گفته شده است يك بار كه معاويه هديه اي به امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و عبدالله بن جعفر داد، امام حسن(ع) آن را براي اداي قرض خود كه مقدار آن هم زياد بود، به مصرف رساند و بقيه را در ميان خانواده و غلامانش تقسيم كرد. امام حسين(ع) نيز آن را براي امور خانواده اش مصرف نمود.48
امام علي بن حسين(ع) نيز هداياي ارسالي از سوي حاكمان وقت خويش را مي پذيرفت. پس از واقعة كربلا، يزيد صد دينار به امام سجاد(ع) پرداخت كرد او نيز آن را در ميان فقرا و بازماندگان واقعه كربلا تقسيم كرد،49 او جوايز هنگفت عبد الملك بن مروان را نيز قبول مي كرد.50
همچنين در گزارشي آمده است كه امام صادق(ع) كيسه اي حاوي چهارصد دينار را كه منصور عباسي برايش فرستاده بود، براي كمك به يكي از شيعيان به او داد.51
همين طور نقل شده است كه وقتي منصور، امام صادق(ع) را به اتهام مكاتبه با اهل خراسان و دعوت آنها براي نقض بيعت او، به بغداد احضار كرد، پس از آنكه امام در اين ديدار به او اطمينان داد كه مكاتبات از جانب وي نبوده است، منصور ده هزار درهم به او تقديم كرد و ايشان را به مدينه بازگرداند.52
در برخي از منابع متأخر آمده است كه هدايايي از سوي حاكمان برخي مناطق هند كه دوستدار اهل بيت(ع) بودند نيز تقديم مي شده است. چنانكه بنا بر روايتي از اباصلت هروي، يكي از حاكمان هندي نامه اي مكتوب همراه هدايايي كه درون صندوق ها و روي شتران زيادي حمل مي شد براي امام صادق(ع) فرستاد.53
همچنين در منبعي مشابه چنين آمده است كه منصور عباسي(حك 136-158ق) تمام هدايايي را كه فرماندهان ايراني سپاهش در مراسم جشن عيد نوروز براي وي آورده بودند، به امام كاظم(ع) كه به اصرار او در اين مراسم حاضر شده بود، بخشيد. امام نيز آنها را به پيرمردي كه در اين جمع حضور داشت و شعري را در مدح اهل بيت به عنوان هديه براي امام خوانده بود، اهدا كرد.54
گفته شده است هنگامي كه مهدي عباسي (حك 158ـ169ق) تصميم گرفت امام كاظم(ع) را از زندان آزاد كند، صله اي برابر سه هزار دينار و به قولي ده هزار دينار به او داد.55 در جايي ديگر گفته شده موسي بن عبدالله بن حسن، روزي در مجلس مهدي عباسي براي جلب حمايت وي، سخني را به امام صادق(ع) نسبت داد و به مهدي گفت: امام به وي سلام رسانده و او را پيشواي عدالت و سخاوت خوانده است. از اين رو، مهدي عباسي پنج هزار دينار به امام كاظم(ع) هديه كرد كه امام دو هزار دينار آن را به موسي بن عبدالله بخشيد.56
سفيان بن نزار57 از مأمون عباسي نقل كرده است كه هارون(حك 170ـ193ق) در يكي از سفرهاي خود به مكه، در مدينه توقف كرد و افراد براي ملاقات با وي آمدند، و او به هر كس بنا بر نسب و بزرگي اش هدايايي به ارزش دويست دينار تا پانصد هزار دينار، اختصاص مي داد. با ورود امام كاظم(ع) نزد هارون، به رغم احترام و استقبال گرمي كه از سوي هارون شد، تنها دويست دينار به امام تعلق گرفت. هارون دليل اين امر را براي فرزندش مأمون، خطرساز بودن امام و پيروانش براي حكومت عباسي دانست.58
رواياتي نيز نقل شده است كه از بخشش هدايايي از سوي هارون به امام كاظم(ع) هنگام آزادي امام از زندان هاي مكرر او حكايت مي كند. در يكي از اين موارد، سي هزار درهم و پنج خلعت،59 و بار ديگر يك خلعت و دو كيسه دينار به امام بخشيده شد كه امام فرمود از آن براي ازدواج پسران خاندان ابوطالب استفاده خواهد كرد.60
دو روايت از اختصاص هدايايي به امام رضا(ع) وجود دارد كه ظاهراً هر دو مربوط به دوره حضور امام در خراسان است. يكي از اين روايات از اباصلت هروي نقل شده است كه از فراخوانده شدن امام به دربار مأمون و تعلق صد هزار درهم به وي حكايت مي كند.61 گزارش بعدي كه از موسي بن محمد محاربي از ديگري نقل شده است، حاكي از هدية سيصد هزار درهمي مأمون به امام رضا(ع) است.62
همچنين گزارشي نقل شده است كه پس از بازرسي منزل امام هادي(ع) به دستور متوكل و به دست مأموران او، چيزي مبني بر اقدام مسلحانة امام پيدا نشد، ازاين رو، وي براي دلجويي از امام كيسة ديناري به آن حضرت اهدا كرد.63 گفته شده است كه متوكل پس از دعوت امام به سامرا، سي هزار درهم به ايشان داد تا با آن براي خود خانه اي بنا كند.64
بايد گفت گزارش هاي مبني بر تقديم هداياي هنگفت از سوي حكومت به ائمه(ع) را نمي توان به سادگي پذيرفت؛ زيرا حكومت اموي و عباسي همواره امامان شيعه را به عنوان دشمنان حكومت خود تحت نظر داشتند و دور از انتظار است كه هداياي هنگفتي به ايشان تقديم كنند؛ چرا كه اين اموال در جهت تقويت شيعيان و مخالفان حكومت ايشان مصرف مي شد. به نظر مي رسد، بسياري از اين گزارش ها ساختگي است و براي موجه ساختن چهره خلفا، خصوصاً معاويه جعل شده باشد.
هنگامي كه منابع تاريخي از سختگيري حكومت ها درخصوص شيعيان و ائمه(ع) سخن گفته اند، لازم است پذيرش اين روايات با احتياط بيشتري صورت گيرد. براي مثال، معاويه در بخشنامه اي به همه كارگزاران خويش در شهرها نوشت: «بنگريد اگر با دليل ثابت شد كسي علي(ع) و خاندانش را دوست دارد، نامش را از ديوان حذف و مقرري سالانه اش را قطع كنيد… .»65 اما با اين حال نمي توان پرداخت هدايا به امامان(ع) را از سوي حكومت به كلي انكار كرد؛ چرا كه بعيد نيست حكومت ها براي ظاهرسازي و نيز، به زعم خود، جلب نظر ايشان هدايايي را تقديم آنها مي كرده اند.
در اينكه امامان(ع) اين جوايز را مي پذيرفتند يا نه، بايد گفت كه برخي از گزارش هاي تاريخي حاكي از پذيرش اين اموال توسط ائمه(ع) است، همچنان كه گزارش هايي نيز از رد اين جوايز و هدايا از سوي ائمه(ع) حكايت دارند. براي نمونه، از امام موسي بن جعفر(ع) نقل شده است: «امام حسن(ع) و امام حسين(ع) جوايز معاويه را نمي پذيرفتند.»66 همچنين به گفته ابن اعثم، زماني كه معاويه به پرداخت مستمري عقب افتاده بني هاشم مجبور شد، امام حسين(ع) از دريافت سهم خويش استنكاف كرد.67
2. علل پذيرش هداياي حكومتي از سوي امامان(ع)
امامان(ع) بخش عمدة هداياي حكومتي را براي كمك به مستمندان استفاده مي كردند. علاوه بر اين، در حالي كه شيعه حق خلافت و تصرف در بيت المال مسلمانان را متعلق به امام مي داند،68 به نظر نمي رسد در اختيار گرفتن بخشي از آن، كه از سوي حاكم جور به دست آنها مي رسيد، اشكالي را به آنان وارد كنند.69 و ديگر اينكه عدم دريافت اين اموال از سوي امام باعث مضيقه مالي شيعيان مي شد، به خصوص كه در بعضي دوره ها، محروم كردن شيعيان از حقوق بيت المال و فشارهاي سياسي و اقتصادي در سياست خلفا و امرا گنجانده مي شد. در اين شرايط، شيعيان مستمند براي كمك خواهي به سوي امامان خود مي آمدند.
امام باقر(ع) در پاسخ به پرسشي درباره دريافت عطايا و جوايز حاكمان ستمگر، با استناد به رفتار امام حسن(ع) و امام حسين(ع) قبول چنين جوايزي را مجاز دانست و فرمود: «حسن(ع) و حسين(ع) عطاياي زورمنداني همچون معاويه را مي پذيرفتند، زيرا آنان شايستگي و حق آنچه را كه از معاويه دريافت مي كردند، داشتند.» سپس امام ادامه داده است: «آنچه در اختيار زورمندان است برخود آنان حرام است، ولي براي مردم در صورتي كه در امور خير صرف كنند و حق دريافت آن را داشته باشند، حلال است.» امام صادق(ع) نيز در اين باره فرموده است: «عطاياي آنان بر كساني كه در نافرماني خدا به آنان خدمت مي كنند، حرام و ناروا ست.»70
ابن ابي الحديد آنچه را حسنين(ع) از معاويه دريافت مي كردند، نه صله و هدية معاويه، بلكه حق ايشان از سهم ذوي القربي كه در قرآن بر آن تأكيد شده است و نيز سهم آنان از بيت المال دانسته است.71
شيخ طوسي در جواز دريافت هداياي حكومتي، اين كار را نه تنها جايز، بلكه واجب دانسته و مي گويد:
بر امام و تمام مسلمانان فرض است كه هرچه در دست فرد غالب و ستمگر و مسلط بر امت باشد، به هر شكل ممكن، چه با رغبت و چه با اكراه، از دست وي بگيرند و در جاي خود به مصرف برسانند. و چون گرفتن همه آنچه در دست معاويه بود امكان نداشت، بر امام واجب بود بخشي از آن را كه معاويه از باب هديه به امام عطا مي كرد، از وي بگيرد و حق خود را برداشته و بقيه را بين مستحقان تقسيم كند.72
3. مقرري از بيت المال
امامان شيعه(ع) همچون ديگر مردم از مقرري بيت المال بهره مند بودند. البته در برخي از گزارش ها بوي غرض ورزي به مشام مي رسد. براي مثال، ابن سعد نقل كرده است كه امام حسن(ع) ساليانه يك ميليون درهم به عنوان مقرري دريافت مي كرد.73 براي امام حسين(ع) نيز ساليانه يك ميليون درهم ارسال مي شد.74 اين گزارش ها توسط ابن سعد كه گرايش هاي عثماني داشته، نقل شده است. بنابراين، بعيد نيست تمايلات وي كه قصد داشته صلح امام حسن(ع) را به منفعت طلبي امام نسبت دهد، در نقل اين روايات مؤثر بوده است.
تهديد عبدالملك مبني بر قطع حقوق امام سجاد(ع) از بيت المال در صورت واگذار نكردن شمشير پيامبر(ص) به او،75 نشان مي دهد كه امام(ع) از اين حقوق بهره مند بوده است.
درباره مقرري امام باقر(ع)، امام صادق(ع)، امام كاظم(ع) و امام رضا(ع) گزارشي يافت نشد كه اين امر احتمال حذف مقرري ها را در اين دوره ها تقويت مي كند. شايد بتوان گفت كه به سبب ضعف بني اميه در اين دوران و در نهايت، سقوط آنان و شكل گيري بني عباس، منابع مالي كافي در خزانه حكومت باقي نمانده بود تا به ائمه(ع) پرداخت شود.
اما شايد بتوان گفت دوره امام رضا(ع) به لحاظ رابطة ظاهراً مسالمت آميز مأمون با امام(ع)، مبلغ قابل ملاحظه اي به ايشان تعلق مي گرفته است، خصوصاً در سال هايي كه ايشان به عنوان وليعهدِ مأمون در خراسان به سر مي بردند، همان گونه كه مأمون ساليانه يك ميليون درهم براي امام جواد(ع) مقرر كرده بود76 كه در زمان معتصم(218-227ق) نيز به همان ترتيب ادامه يافت.77 همچنين او در ازدواج دخترش با امام، دو ميليون درهم به ايشان بخشيد.78 گزارشي از معين بودن مقرري منظم براي دو امام بعدي نيز به دست نيامد، با اين حال، به سبب سكونت ايشان در مقر حكومت بني عباس بايد اين احتمال را قوي دانست كه مقرري هايي از سوي حكومت به ايشان تعلق مي گرفت، به ويژه اينكه ايشان در اين دوران فعاليت اقتصادي نداشتند.
نتيجه گيري
ائمه(ع) هدايايي كه تقديم ايشان مي شد، چه آنهايي كه از سوي شيعيان بود و چه مواردي كه از سوي غير شيعيان و حكومت ها تقديم ايشان مي شد، عمدتاً مي پذيرفتند و در موارد شخصي و نيز براي رفع احتياج پيروان خود مصرف مي كردند. هداياي مردمي در زمان همة امامان(ع) وجود داشته و تنها در ميزان آن و به عبارتي در تعداد گزارش هايي كه از اهداي اموال به ائمه(ع) باقي مانده است، تفاوت وجود دارد. كه البته اين خود نيز مي تواند نشان دهنده ميزان اين هدايا در دوره هر امامي باشد. در دوره امام حسن(ع) تا امام صادق(ع) مقدار هداياي مردمي چندان قابل توجه نيست، اما اين مقدار در دوره امامان بعدي افزايش يافته، به خصوص در زمان امام كاظم(ع) به اوج خود رسيده است كه بايد گفت علاوه بر افزايش تعداد شيعيان، شكل گيري نهاد وكالت عامل مؤثري در اين افزايش بوده است. در دوره امام جواد(ع)، امام هادي(ع) و امام حسن عسكري(ع) بازهم روند كاهش هداياي مردمي قابل مشاهده است كه شايد بتوان اين را به سبب حضور ائمه(ع) در سامرا و عدم دسترسي شيعيان به ايشان دانست.
گزارش هاي مربوط به اختصاص مقرري حكومت به امام حسن(ع)، امام حسين(ع)، امام سجاد(ع) و امام جواد(ع) وجود دارد، با اين حال مي توان تعلق مقرري از بيت المال به ائمه اي(ع) را كه در سامرا ساكن بودند نيز پذيرفت.
گزارش هاي موجود از تعلق هداياي حكومتي به همه ائمه(ع) به جز امام باقر(ع) حكايت دارد كه شايد بتوان علت آن را ضعف حكومت اموي و شروع روند اضمحلال آن به دست عباسيان دانست. بيشتر روايات هداياي حكومتي، مربوط به دوره امام كاظم(ع) است. اگر اين تفاوت را معنادار بدانيم بايد در پي علتي براي توجيه آن بود.
پينوشتها:
1. دهخدا، لغتنامه، ج14، ص20715.
2. همان، ص19059.
3. توماس سوره، فرهنگ اصطلاحات اجتماعي و اقتصادي، ص85.
4. محمد يوسف حريري، فرهنگ موضوعي- تشريحي علوم اقتصاد، ج2، ص831.
5. محمد خطيبي و ديگران، فرهنگ شيعه، ص91- 92.
6. مؤلفان، دايرة المعارف تشيع، ج4، ص 271.
7. ابو منصور احمد بن على طبرسى، الإحتجاج، ج1، ص19.
8. همان، ج2، ص298.
9. محمد بن ابراهيم نعماني، الغيبة، ص.215
10. راوندي، الخرايج و الجرايح، ج2، ص597. در اين روايت امام با استفاده از خرق عادت اقدام به يافتن محل گنج کرده است. ازاين رو اعتماد به آن، تابع ديدگاه هاي مختلف درباره چگونگي پذيرش روايات خرق عادت است. اين روايت در کتب تاريخي يافت نشد.
11. همان، ص182.
12. محمدباقر مجلسي، بحار الانوار، ج87، ص334.
13. راوندي، همان، ج2، ص627. اين روايت تنها در الخرايج آمده و شامل خرق عادت نيز هست.
14. کليني، الكافي، ج1، ص311.
15. علىبن عيسى اربلي، كشف الغمة، ص189؛ علي بن يونس نباطي بياضي، الصراط المستقيم، ج2،ص188.
16. شيخ طوسي، اختيار معرفة الرجال کشي، ص331؛ شيخ مفيد، الإختصاص، ص68.
17. ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص243؛ شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج21،ص179.
18. براي اطلاع بيشتر ر.ک: سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)، محمد رضا جباري.
19. راوندي، همان، ج2، ص656؛ اين روايت تنها در اين کتاب آمده است.
20. روى بكر بن محمد الأشعري… : «إن علي بن يقطين ربما حمل مائة ألف إلى ثلاثمائة ألف درهم و أن أبا الحسن(ع) زوج ثلاثة بنين أو أربعة، منهم أبو الحسن الثاني، فكتب إلى علي بن يقطين أني قد صيرت مهورهن إليك.» (شيخ طوسي، اختيار معرفة الرجال کشي، ص434).
21. همان، ص435-436.
22. محمد رضا جباري، همان، ج2، ص500.
23. منسوب به طراز، شهري در مرز ترکيه . (سمعاني، الانساب، ج9، ص57).
24. عبدالله بن جعفرحميري قمي، قرب الإسناد، ص142.
25. شيخ طوسي، التهذيب، ج9، ص196-195 .
26. همان، ج4، ص60.
27. همان، ج7، ص101؛ شيخ طوسي، الاستبصار، ج3، ص95؛ شيخ حر عاملي، همان، ج18، ص171.
28. ابن شعبه، تحف العقول، ص456. از اين رويات، اشتغال امام به تجارت را هم مي توان نتيجه گرفت و احتمال داد که اين بارِِِِِِ پارچه از اموال امام بوده که براي فروش حمل مي شده است.
29. کليني، همان، ج7، ص60؛ شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج4، ص232.
30. اربلي، همان، ج2، ص426.
31. شيخ طوسي، تهذيب الاحکام، ج9، ص195-196و الاستبصار، ج4، ص123.
32. کليني، همان، ج1، ص499؛ ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص.415
33. نباطي بياضي، همان، ج2، ص203.
34. شهري در شام، در نزديکي مرز روم.(معجم البلدان، ج4، ص28).
35. شيخ طوسي، اختيار معرفة الرجال کشي، ص610؛ شيخ حر عاملي، همان، ج17، ص292.
36. احسائى، ابن ابى جمهور، عوالي اللآلي، ج1، ص362.
37. کليني، همان، ج6، ص445؛ سيدبن طاووس، مهج الدعوات، ص198 ؛ شيخ حر عاملي، همان، ج22، ص269.
38. کليني، همان، ج2، ص557؛ ابنشهرآشوب، همان، ج4، ص230؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص184.
39. کليني، همان، ج1، ص475.
40. همان، ج1، ص485 ؛ صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص70-72؛ شيخ طوسي، الغيبة، ص26-31 ؛ نيشابوري، محمدبن حسن، روضة الواعظين، ج1،ص218-219.
41. نيشابوري، همان، ص219.
42. صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص88.
43. مجلسي، همان، ج48، ص145-148؛ به نقل از کتاب النجوم؛ اسناد اين گزارش ذکر نشده و ديگر منابع شيعي نيز به آن اشارهاي نکرده اند.
44. شيخ مفيد، الاختصاص، ص54-58.
45. همان.
46. شيخ طوسي، الامالي، ص195و التهذيب، ج4، ص52.
47. عبدالله بن جعفر، همان، ص44.
48. راوندي، همان، ج1، ص238.
49. سيد ابن طاوس، اللهوف، ص195.
50. اربلي، همان، ج2، ص112. اين گزارش شامل دو قسمت است: قسمت اول، نامة عبدالملک بن مروان را به حجاج مبني بر توصيه او بر حفظ خونهاي بني عبدالمطلب بازگو کرده و قسمت دوم، نامة امام سجاد(ع) به عبدالملک را آورده که امام با استفاده از علم غيب از اين نامه باخبر شده و به اين جهت از وي تشکر کرده است. قسمت اول در الاختصاص، ص314، بيان شده اما قسمت دوم را تنها در کشف الغمة، ج2، ص 112 مي توان يافت. آنچه که مورد استناد قرار گرفته در قسمت دوم روايت وجود دارد.
51. شيخ طوسي، اختيار معرفة الرجال کشي، ص183.
52. کليني، همان، ج2، ص564؛ سيد بن طاوس، اللهوف، ص194-198.
53. راوندي، همان، ج1 ،ص299. راوندي اين روايت را بدون ذکر سلسله سند نقل کرده است. بيان خرق عادت و معجزه از سوي امام، استناد به اين روايت را با مشکل روبرو مي کند. اما با تسامح مي توان از وجود اين گزارش به نوعي به ارتباط مردم هند با امام پي برد. چنانچه به گفته برخي، حضور تشيع در شمال هند حداقل به شکل ارادت و مودت نسبت به علي(ع) سابقه اي طولاني دارد. ابوخالد کابلي از اصحاب و شاگردان نزديک امام سجاد(ع) بود و بارها با امام باقر(ع) و امام صادق(ع) ديدار نمود. يکي از همسران امام سجاد(ع) ـ مادر زيدبن علي ـ اهل سند بود. اين منطقه به علت دور بودن از مرکز خلافت اموي همواره پناهگاه شيعيان محسوب مي شد. سيد عباس اطهر رضوي، شيعه در هند، ج1، ص230-231.
54. ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص318.
55. اربلي، همان، ج2، ص213؛ مجلسي، همان، ج48، ص148.
56. کليني، همان، ج1، ص365؛ مجلسي، همان، ج47، ص287
57. درمورد وي اطلاعي در دست نيست، اما با توجه به گزارشهاي نقل شده از وي، بهنظر مي رسد از حاضران در کاخ هارون و نيز از نزديکان مأمون عباسي بوده است.
58. صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج1، ص88؛ طبرسي، همان، ج2، ص392.
59. صدوق، همان، ج1، ص73.
60. صدوق، همان، ج1، ص76؛ حر عاملي، همان، ج17، ص216.
61. ابن طاوس، همان، ص35.
62. صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج2، ص175.
63. کليني، همان.
64. مسعودي، اثبات الوصية، ص240.
65. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، ج11، ص45.
66. باقر شريف قرشى، حياة الإمام موسى بن جعفر(ع)، ج2، ص233.
67. ابن اعثم كوفي، کتاب الفتوح، تحقيق علي شيري، ج4، ص341.
68. باقر شريف قرشي، زندگاني امام حسن(ع)، ص523.
69. مجلسي، همان، ج44، ص31.
70. ر. ک: تميمي مغربي، دعايم الاسلام، ج2، ص 323-324.
71. ابن ابي الحديد ، همان، ج11، ص 249.
72. شيخ طوسي، تلخيص الشافي، تحقيق سيدحسين بحرالعلوم، ج4، ص179؛ مهدي پيشوايي و ديگران، مقتل جامع سيدالشهدا(ع)، ج1، ص388.
73. ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج5، ص33.
74. طبرسي، همان.
75. ابن شهرآشوب، همان، ج4، ص165.
76. ابن جوزي، المنتظم فى تاريخ الأمم و الملوك، ج11، ص62.
77. ابن عماد، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، تحقيق ، ج3، ص97.
78. يعقوبي، تاريخ اليعقوبي، ج2، ص454.
منابع
الحنبلي الدمشقي، ابن العماد شهاب الدين ابو الفلاح عبد الحي بن احمد، شذرات الذهب في اخبار من ذهب، تحقيق أرنائوط، دمشق – بيروت، دار ابن كثير، بي تا.
ابن ابي الحديد معتزلي، شرح نهج البلاغة، كتابخانه آيت الله مرعشي قم، 1404 ق.
الكوفي، ابن اعثم، كتاب الفتوح، تحقيق علي شيري، بيروت، دارالاضواء، 1411ق.
ابن جوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي، المنتظم في تاريخ الأمم و الملوك، تحقيق محمد عبد القادر عطا و مصطفي عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمي، بي تا.
ابن سعد، محمد، الطبقات الكبري، تحقيق محمد عبد القادر عطا، بيروت، دار الكتب العلمية، 1410ق.
ابن شهرآشوب، محمد بن علي، مناقب آل أبي طالب(ع)، قم، مؤسسه انتشارات علامه، 1379 ق.
ابن طاوس، سيد علي بن موسي، اللهوف، تهران، انتشارات جهان، 1348 ش.
ـــــ، مهج الدعوات، قم، دار الذخائر، 1411ق.
احسائي، ابن ابي جمهور، عوالي اللآلي، قم، انتشارات سيد الشهداء(ع)، 1405ق.
اربلي، علي بن عيسي، كشف الغمة، تبريز، مكتبة بني هاشمي، 1381ش.
تميمي مغربي، دعايم الاسلام، قم، موسسه آل البيت(ع)، 1385ش.
نباطي بياضي، علي بن يونس، الصراط المستقيم، نجف، كتابخانه حيدريه، 1384ق.
پيشوايي، مهدي و ديگران، مقتل جامع سيدالشهدا(ع)، قم، مؤسسه امام خميني ره، 1389ش.
جباري، محمد رضا، سازمان وكالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره، 1382ش.
حراني، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم، جامعه مدرسين، 1404ق.
حموي، ياقوت بن عبدالله، معجم البلدان، چ دوم، بيروت، دار صادر، 1995م.
حِميري قمي، عبدالله بن جعفر، قرب الإسناد، تهران، كتابخانه نينوي، بي تا.
حريري، محمد يوسف، فرهنگ موضوعي- تشريحي علوم اقتصاد، تهران، انتشارات اطلاعات، 1388ش.
خطيبي، محمد و ديگران، فرهنگ شيعه، قم، زمزم هدايت، 1385ش.
دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، تهران، مؤسسه دهخدا، بي تا.
راوندي، قطب الدين، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدي(ع)، 1409ق.
رضوي، سيد عباس، شيعه در هند، قم، دفتر تبليغات اسلامي، 1376ش.
سوره، توماس، فرهنگ اصطلاحات اجتماعي و اقتصادي، ترجمه خليل ملكي، تهران، انتشارات راق، 1358ش.
شيخ مفيد، الإختصاص، قم، كنگره جهاني شيخ مفيد، 1413ق.
صدوق، محمد بن علي بن حسين، عيون أخبار الرضا(ع)، انتشارات جهان، 1378ق.
ـــــ، من لا يحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين، 1413ق.
طبرسي، ابو منصور احمد بن علي، الإحتجاج، مشهد، نشر مرتضي، 1403ق.
شيخ طوسي، محمد بن حسن، اختيار معرفة الرجال كشي، انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، 1415ق.
ـــــ، اختيار معرفة الرجال، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ش.
ـــــ، الإستبصار، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1390ق.
ـــــ، الأمالي، قم، انتشارات دارالثقافة، 1414ق.
ـــــ، التهذيب، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1365ش.
ـــــ، الغيبة، قم، مؤسسه معارف اسلامي، 1411ق.
ـــــ، تلخيص الشافي، تحقيق سيد حسين بحرالعلوم، چ سوم، بيروت، منشورات العزيزي، 1394 ق.
عاملي، شيخ حر، وسائل الشيعة، قم، مؤسسه آل البيت(ع)، 1409ق.
قرشي، باقر شريف، زندگاني امام حسن(ع)، ترجمه فخرالدين حجازي، تهران، بعثت، 1376ش.
ـــــ، حياة الإمام موسي بن جعفر(ع)، دار البلاغة، بيروت، 1413ق.
شيخ كليني، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365ش.
مجلسي، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء، بيروت، 1404ق.
مؤلفان، دايرة المعارف تشيع، تهران، انتشارات شهيد سعيد محبي، 1375ش.
نعماني، محمد بن ابراهيم، الغيبة، مكتبة الصدوق، تهران، 1397ق.
نيشابوري، محمد بن حسن، روضة الواعظين، انتشارات رضي، بيتا.
يعقوبي، احمد بن أبي يعقوب، تاريخ اليعقوبي، بيروت، دار صادر، بي تا.
منبع: تاریخ در آینه پژوهش،سال نهم، شماره اول، بهار و تابستان 1391، 49 ـ 64
Tārikh dar Āyene-ye Pazhuhesh, Vol.9, No.1, Spring & Summer 2012