جمعه, 2 آذر , 1403 برابر با Friday, 22 November , 2024
جستجو

چکيده
از آن جا که دين مقدس اسلام آخرين و فراگيرترين دين الهی و پيامبر اسلام (ص) نيز آخرين سفير و خاتم انبياست چگونه امکان دارد رسول خدا(ص) برای استمرار وگسترش فرهنگ دينی و دست آوردهای رسالتش کسی را پس از خود برنگزيند؟

از طرفی هم دشمنان داخلي اسلام (منافقان) و دشمنان خارجی آن (روم و ايران) در پی فرصت بودند تا با به وجود آوردن روي   کرد جديد در حوزه رهبری اسلام، به اهداف خود جامه عمل بپوشانند. بنابراين از شخصيت همانند پيامبر اکرم(ص) که در پی ايجاد جامعه ايده آل مبتنی بر ارزش هاي انسانی الهی و تداوم آن بود، بعيد است که برای خود جانشين و خليفه تعيين نکند و امت اسلام را به حال خود رها سازد. از این روی، تاریخ نگاران شيعه معتقدند که پيامبراسلام(ص) مثل پيامبران گذشته برای خود جانشين تعيين فرمود. آن حضرت در جاهای مختلف به ویژه در غدير خم، اميرمؤمنان علی(ع) را به جهت لياقت و شايستگی و از همه مهم   تر به جهت تعيين خداوند برگزيد، اما پس از رحلت رسول خدا(ص) علی رغم نص قرآن و تأکيد پيامبر اکرم(ص)،… برخی از فرصت   طلبان این جانشینی را ناديده گرفتتد که درجای خود باید بررسی و نقد شود. بنابراين، شيعيان عقيده دارند که رسول خدا(ص) علی(ع) را جانشين خود معرفی فرموده است.
 واژگان کلیدی:
 پيامبراعظم(ص)علي(ع)، خلافت، خاورشناسان.
شيعه از منظر خاورشناسان و اندیشه   وزان اسلامی
خاورشناسان و متفکران اسلامی، هرکدام درباره شیعه تفسیری دارند که ابتدا به دیدگاه آنان پرداخته می   شود:
1.    شيعه فرقه‌ای است که حضرت علی(ع)را در مقام جانشينی رسول خدا(ص) پذيرفته‌‌اند و معتقدند که رهبری جامعه‌ اسلامی پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) بايد در اختيار نزديک   ترين فرد خاندان او باقی بماند. به اعتقاد اين گروه، پيامبر(ص)  قبل از رحلت در حجه الوداع، علی(ص)را به عنوان جانشين خود تعيين فرمود.
2.   شيعيان، تنها علی(ع) را خليفه و جانشين برحق رسول اکرم(ص) می   شناسند و عنوان اميرالمؤمنان را به علی   بن  ابی طالب(ع) منحصر می‌دانند و دوران حکومت نسبتاً کوتاه او را مشروع می‌   شمارند. و حکومت خلفای پيش از او را نامشروع و غاصب خلافت می‌نامند. هم چنین اين فرقه اعتقاد دارند که خداوند تعدادی از امامان را برای رهبری جامعه  اسلامی برگزيده و آنها را از علم و نور ويژه‌ای برخوردار نموده است که ديگران از چنين علمی محروم و بی   بهره‌اند.  آنان معتقدند که امامت بايد درخاندان علی(ع)و زهرا(س) تا روز قيامت استمرار يابد و هر امام جانشين بعد از خود را تعيين می‌کند.
3. پيامبر گرامی اسلام(ص) تعيين خليفه را به مردم  واگذار نکرد؛ زيرا شاهدی بر اين مدعا وجود ندارد. بلکه آن حضرت از ابتدای «انذار عشيره» تا پايان عمر خويش که قلم و دوات خواست تا علي(ع) را به جانشينی بعد از خود برگزيند، به خلافت علي(ع) تصريح فرموده است. کسانی که ادعا می‌کنند رسول خدا(ص) خلافت را بر عهده امت گذاشت باید دلیل بیاورند.
     آيا تازه مسلمان   ها به اين کار رضايت می‌دادند  و يا خود مسلمانان و صحابه به آن بلوغ فکری رسيده بودند؟ اگر به رشد فکری لازم رسيده بودند، چرا در جريان سقيفه ميان آنها نزاع پيش آمد؟ پس می‌توان به اين نتيجه رسيد که حضرت محمد(ص) جانشين خود را تعيين کرد و آن هم علی(ع) بود.
4.    اهل سنت، مدرک و نصی بر خلافت ابوبکر از طرف پیامبر(ص) ندارند. اگر چنين چيزی می‌دانستند؛ اين همه به اجماع تأکيد و اصرار نمی‌ورزيدند. از آن گذشته، ابوبکر در سقيفه به مهاجر و انصار حاضر گفت: « با يکی از اين دو نفر(عمر و ابوعبيده) بيعت کنيد.» اگر رسول خدا(ص) او را خليفه خويش تعيين کرده و خلافت حق مسلم او بود، لازم نبود به کسی ديگر تعارف کند. روزی عباس عموی رسول خدا(ص)  از ابوبکر پرسید: «آيا پيامبر اعظم(ص) تو را وصی خود قرارداده» جواب داد: «نه!» اما شيعيان با ادله عقلی و نقلی حقانيت علی(ع) را برای  خلافت ثابت می‌کنند. 
5.    جانشينی و خلافت، از اساسی ترين و ضروری ترين امر در فرآيند رسالت جامع رسول خدا(ص) به حساب می‌آمد. از اين رو، آن حضرت سعی می‌کردند تا با تعيين زعيم فکری و سياسی پس از خود، اسلام را از سقوط و انحراف در امان نگه دارند. ایشان در آخرين روزهای حيات پربار خود نيز به اين امر خطير توجه داشتند. به گفته همه دانش مندان و تاریخ نگاران، پيامبر(ص)در روزهای پايانی عمر خود به اطرافيانش فرمود: «برايم قلم و دوات بياوريد تا وصيت نامه بنويسم که پس از من گم   راه نشويد.» ولی عمر جلوگيری کرد. عده‌ای ديگر از کار عمر حمايت کردند. آيا اين جلوگیری بدون دليل و برنامه   ريزی قبلی صورت گرفت و يا اين   که برنامه  ريزی از پيش تعيين شده بود؟ از گفته   های خود عمر که بعد از جريان سقيفه به آن اعتراف کرده، به دست می‌آيد که آنها برای حذف امام علی(ع) از خلافت، نقشه از پيش تعيين شده داشتند؛ چنان   که میگوید: «پيامبر خدا(ص)درآن روز که قلم و دوات طلبيد، می‌خواست علی(ع) را به جانشينی خود برگزيند، اما من نگذاشتم اين کار صورت گيرد.»
6.    وقتی آيه «انذار عشيره» بر پيامبر اسلام(ص) نازل شد، به علی(ع) دستور داد که سران بنی   هاشم را دعوت نمايد و او هم دستور رسول خدا(ص) را اجرا کرد. در آغاز بعثت، چالش   های زیادی فراروی رسالت پیامبر(ص) قرار داشت و سران گردن  کش و ستم کار قريش، به شيوه های مختلف سدّ راه آن حضرت می‌شدند. ‌امام علی(ع) که در سن نوجوانی بود، بدون توجه و هراس از خطرهای پيرامون، با جان و دل به پيام آسمانی لبيک گفت و پيامبر خدا(ص) را در سختی ها تنها نگذاشت و پروانه وار گرد شمع وجود آن حضرت می‌چرخيد. که در روز اول رسول خدا(ص) موفق به صحبت کردن نشدند، ولی در روز بعد فرمودند: «چه کسی از شما مرا در امر تبليغ و رسالتم ياری می‌کند؟» جز علی(ع) کسی پاسخ نداد. در همان   جا رسول خدا(ص) درباره او فرمود: «اين وصی و خليفه من در ميان شماست. حضرت محمد(ص) در روز هجدهم ذی   الحجه سال دهم هجری، در غدير خم در حضور هزاران زائر خانه خدا نيز علی(ع) را خليفه خود معرفی کردند، و از همان   جا ابوبکر، عمر، ابوعبيده و سالم (مولای حذيفه) ، هم پيمان شدند که درباره علی(ع)از پيامبر خدا(ص)پيروی نکنند که اين كار پس از رحلت رسول خدا(ص)آشکار گرديد.
7. جايگاه علمی و ارزشی امام علی(ع) به ميزانی بود که کسی نمی توانست آن را انکار کند؛ حتی کسانی که وی را از رهبری امت اسلامی کنار زدند، به شأن و منزلت آن حضرت اعتراف کردند. عمر بارها در زمان خلافت خود اعتراف کرد که حکومت و خلافت متعلق به علی بن ابيطالب(ع)است. او روزی به اطرافيان خود گفت: «ای مردم ای مهاجرين و انصار! درباره خلافت چه فکر می‌کنيد و چه می‌گوييد؟» گفتند: «تو حاکم مؤمنان و خليفه رسول خدا(ص) هستی و امر حکومت در دست توست.» عمر با شنيدن اين سخن، خشمگين شد و گفت: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلا سَدِيدًا.  ای کسانی که ايمان آورده   ايد، تقوای الهی پيشه کنيد و سخن حق بگوييد.  سپس ادامه داد: «به خدا قسم شما خوب می‌دانيد که صاحب آن (خلافت) کيست و چه کسی آگاه  تر به آن است.» اطرافيان گفتند: «ای امير گويا مرادت فرزند ابوطالب است.» عمر گفته آنها را تأييد و تصديق کرد. در هر حال، آنان خلافت را متعلق به علی(ع) میدانستند و معترف بودند، ولی حب دنيا و رياست   طلبی، اجازه نمی‌داد که حق را به صاحبش بازگردانند.
8.    کلمه شيعه را خود خاتم   الانبيا(ص) برای اميرالمؤمنان(ع) و پيروان آن حضرت بيان فرموده؛ مانند: «يا علی فاستغفرت لک و لشعيتک الی يوم القيامه.»  برخی نيز گفته   اند که شيعه، واژه   ای عربی است به معنای حزب يا فرقه که در آغاز به جای آن از واژه شيعه علی(ع) يا حزب او ياد می‌شد و به اصطلاح امروزی، طرف   داران نامزد يک منصب سياسی را می‌گويند.
9. شيعه فرقه‌ای است که حضرت علی(ع) را در مقام جانشين رسول خدا(ص) پذيرفتند و استدلال می‌کردند که رهبری جامعه پس از رحلت خاتم   الانبيا(ص)بايد در اختيار نزديک ترين فرد خاندان او باقی بماند. هم   چنین اين گروه اعتقاد داشتند که خداوند، تعدادی از امامان را برای رهبری جامعه برگزيده و آنها را از علم و يا نور ويژه‌ای برخوردار نموده که ديگران از آن بی بهره   اند.
10. شيعيان نام خود را از وجه تسميه شيعه علی(ع) پسرعمو و داماد خاتم   الانبيا(ص)گرفته   اند. تشیع و يا شيعه، يک صورت نهضت سياسی است که در جريان انتخاب خلفای بعد از رسول خدا(ص) به وجود آمد. آنان علی(ع) و اولاد او از نسل فاطمه(س) را تنها جانشينان مشروع حضرت محمد(ص) در مقام رئيس امت اسلامی می‌شناختند.  پس از رحلت پيامبر(ص)، مسلمانان به دو دسته و گروه متضاد تقسيم شدند: شيعه و سنی. به مسلمانانی که  پس از رحلت پيامبر اکرم(ص)حضرت علی(ع) را  مناسب   ترين و شايسته   ترين فرد برای رهبری و اداره جامعه می‌دانستند، شيعه می‌گفتند. به اعتقاد اين گروه، پيامبر اعظم(ص) قبل از رحلت خويش در حجه   الوداع، حضرت علی(ع) را به عنوان جانشينی خود تعيين فرموده است. 
فضايل حضرت علی  (ع)
1. آيات
از آن   جایی   که قرآن دستورالعمل زندگی سعادت آفرين است، مقررات و اوامر آن تمام حوزه   های زندگی انسان را شامل می   گردد. خداوند هيچ گاه سرنوشت انسان را ناديده نمی‌گيرد و آيات متعدد قرآن، امامت و پشوایی را در طول رسالت دانسته، به اطاعت از پروردگار، رسول و ولی و سرپرست پس ازپيامبر(ص) دستور می‌دهد. در برخي از آيات، از واژه امام استفاده شده که همان پيشوايي پس از ابراهيم(ع) را می‌رساند و گفتنی است که شايسته  ترين فرد را امام و پيشوا می‌داند. هم   چنین کسی را مصداق واقعی پيشوایي می‌   شمارد که هم به عبادت پروردگار مشغول است و هم از کمک به فرودستان غافل نيست؛ يعنی هم رکوع می‌کند و هم به نيازمند می‌بخشد و این کسی نيست مگر علی(ع). برای تبيين موضوع، به برخی از آيات اشاره می‌گردد:
الف) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الأمْرِ مِنْكُمْ؛ 
ای کسانی که ايمان آورده   ايد! خدا را، اطاعت کنيد و پيامبر خدا و اولولامر[و صي] او را.
ب) وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ 
به خاطر آوريد، هنگامی که خداوند ابراهيم را با وسايل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده اين آزمايش   ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تورا امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهيم عرض کرد: از دودمان من (نيز امامانی قرار بدی) خداوند فرمود: پيمان من به ستم   کاران نمی‌رسد (و تنها آن   دسته از فرزندان توکه پاک و معصوم باشند، شايسته اين مقامند).
د) آيه ولايت: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ 
بسياری از مفسران در شأن نزول اين آيه گفته   اند که شخصی در مسجد آمد و درخواست کمک کرد. حضرت علی(ع) که در نماز و حالت رکوع بود، به انگشتر خود اشاره فرمود که بيا اين را بگير. در آن   حال، پيامبراکرم(ص) از خداوند خواست که جانشينی مانند موسی(ع) داشته باشد و خداوند بزرگ اين آيه را نازل فرمود.
آيات زيادی دلالت دارد که جانشين رسول خد(ص)ا، باید فردی شايسته و آگاه به مسائل اسلامی و دارای سابقه ديرينه باشد. پس بی   ترديد، شخصيت دارای ويژگیهای منحصر به فرد بعد از پيامبراکرم(ص) غير از علی(ع) کسی نمی   تواند باشد.
د)  وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الأقْرَبِينَ 
اين آيه به خاتم الانبيا(ص) خطاب می‌کند که رسالت خود را از بين اقوام نزديک خويش آغاز نمايد؛ چون اگر افراد نزديک انسان به او ايمان داشته باشند، برای ديگران هم مؤثر خواهد افتاد؛ زيرا فردی که به شخص نزديک باشد، از همه اسرار او با خبراست.
2.  احاديث
الف) حديث منزلت: پيامبر اسلام(ص) برای سرکوبی روميان که حمله به مدينه را قصد داشتند، حدود سی هزار نيرو جمع کرد، در حالي   که هوا گرم و موقع برداشت محصول بود. هم   زمان به رسول خدا گزارش رسيد که منافقان مدينه قصد دارند در غياب آن حضرت، به کودتا دست بزنند و از اين خلأ پيش آمده استفاده کنند. پيامبر اعظم(ص) برای جلوگيری از توطئه آنها، علی(ع) را به جای خود در مدينه گذاشت؛ زيرا شخصيت علی(ع) از نظر جايگاه همانند رسول خدا(ص) بود و با بودن اميرالمؤمنان، منافقان جرأت نمی‌کردند، کاری انجام دهند. وقتی منافقان از موضوع باخبر شدند، توطئه‌ای ديگر چیدند و گفتند: «ميان رسول خدا(ص) و علی(ع) اختلاف شده؛ زيرا علی(ع) را هم   راه خود به جهاد نبرده است.» لذا وقتی علی(ع) از شايعات منافقان آگاه شد، نزد پيامبر رفت و ايشان را از اين موضوع باخبر ساخت. رسول خدا(ص)فرمود:
اما ترضی ان تکون منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ انّه لانبیّ بعدی، انّه لا ينبغی ان اذهب الاّ و انت خلفتی. 
ب) حديث غدير: اين حديث دلالت می‌کند که رسول خدا(ص)، علی(ع) را از ميان هزاران حاجی برگزيد و در آن هوای گرم اعلام کرد: من کنت مولاه فهذا علی مولاه.  پس از حرف‌هاي رسول خدا(ص) همه حاضران با علی(ع)بيعت کردند و اين منصب را به ايشان تبريک گفتند. گوستاولوبون می‌گويد:
 پيامبر(ص) هر وقت مدينه را ترک می‌کرد، کسی را به جای خود می‌گذاشت، ولی اين جمله را که درباره علی(ع) گفته است، درباره هيچ کس نگفته است.
آن   چه از حديث منزلت و حديث غدير به دست می‌آيد، جايگاه امام علی(ع) در پيش صحابه رسول خدا(ص) است. زمانی که رسول اکرم(ص) تازه به رسالت مبعوث گرديده بود و موانع فراوانی در سر راه تبليغ رسالتش قرار داشت و در انجام دادن وظيفه خطير پيامبری پشتبانی نداشت، امام علی(ع) تنها کسی بود که در هنگام «انذار عشيره» پشتبانی خود را اعلام کرد. رسول خدا(ص) هم وی را وصی پس از خود خواند.
ديدگاه خاورشناسان درباره جانشينی علی  (ع)
خاورشناسان درباره جانشینی امیرمؤمنان علی(ع) دیدگاه   های متفاوتی دارند؛ از جمله:
1.  پس از رحلت پيامبر(ص) بر سر جانشينی ايشان تنش و اختلاف نظری جدی به وجود آمد و دسته   های مهاجر و انصار، به فکر خلافت افتادند و برحقانيت خود دلايلی آوردند؛ از جمله: مهاجران قريش، که هم   راه پيامبراسلام در مکه بودند و پس از آن به مدينه هجرت کردند، به دست   آويز قرابت خونی وسابقه در اسلام، حق جانشينی را از آن خود می‌دانستند. انصار مدينه ادعا می‌کردند که اگر آنها به پيامبر(ص)و مسلمانان پناه نمی‌دادند، اسلام در عهد خود تباه شده بود، لذا ادعای مهاجران را رد ‌کردند و ‌گفتند: خلافت بايد از آن ما باشد. گروهی ديگر هم مدعی بودند که محمد(ص) پسرعموی خود علی(ع)را به جانشینی خويش تعيين فرموده است. احتجاج اين گروه اين بود که می‌گفتند: خدا و پيغمبر(ص) ممکن نيست چنين مسأله مهمی را به اختيار و تصميم مردم واگذار نمايند.
2. مسلمانان هرگز پس از رحلت پيامبراکرم(ص) – چه در مسائل مذهبی و چه سياسی- يک پارچه نبودند و اين اختلاف بر سر جانشينی رسول خدا(ص) آغاز شد.
3. هنگامی که علی(ع) در کوفه به خلافت رسيد( 36ق/656م) از نظر شيعيان آن   حضرت، اجرای اين امر بسيار ديرهنگام بود؛ زيرا پيامبراعظم(ص) به موضوع جانشينی حضرت علی(ع) بارها سفارش فرموده بود، ولی نوبت حکومت پس ازسه نفر به ايشان رسيد که اين کار در اصل يک حق   کشی و زير پا گذاشتن امر رسول خدا(ص) به   شمار می   آمد.
4. شيعيان از همان اول، براين باور بودند که علی(ع) تنها خليفه برحق است. آنها از قبول سه خليفه ديگر و به   ویژه عثمان سر باز زدند و این سه نفر را با سخنان کمابيش صريح، به باد انتقاد گرفتند. با اين و صف به عقيده شيعيان، حضرت محمد(ص) در آخرين سال زندگی خود (هجدهم ذی   الحجه سال دهم قمری) در اجتماعی که در کنار غدير خم بر پا شده بود، علی(ع) را به جانشينی خود معرفی فرمود.
خطبه غدير در آثار خاورشناسان
پیامبر اکرم(ص) در غدیرخم خطبه   ای طولانی ایراد فرمودند که برخی منابع تاریخی به آن اشاره کرده   اند:
الحمدلله و نستعينه ونؤمن به ونتوکّل عليه، ونعوذ بالله من شرور انفسنا، و من سيآت اعمالنا الذی لاهادی لمن ضلّ ولا مضّل لمن هدی، و اشهد ان لا اله الاّالله و انّ محمداً عبده ورسوله، امّا بعد… ايها النّاس الستم تعلمون انّی اولی باالمؤمنين من انفسهم؟ قال المجموع: بلی يا رسول الله. قال الستم تعلمون انّی اولی بکلّ مؤمن من نفسه؟ فاجابت الجماهر: بلی يا رسول الله. قال(ص) : من کنت مولاه فعلی مولاه، اللّهم وال من والاه و عاد من عاده وانصر من نصره و اخذل من خذله. 
حمد و سپاس مخصوص خداوند است. از او ياری می‌جويم و به او ايمان می‌آوريم و بر او توکل می‌کنيم و از شر نفس هاي بدکردارمان به خداوند پنا می‌بريم؛ آن که چون کسی را بی راه گذارد، هدايت کننده‌ای ندارد و چون کسی را به راه آورد، گمراه کنند‌ای ندارد؛ و گواهی می‌دهم که معبودی جز خداوند نيست؛ و آن که محمد(ص) بنده و فرستاده‌ اوست. اما بعد …  ای مردم! آيا نمی‌دانيد که من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارترم؟ همگی گفتند: «آری ای رسول خدا(ص)» فرمودند: «آيا نمی‌دانيد که من به هر مؤمن از خود او سزاوارترم؟» توده مردم عرض کردند: «آری ای رسول خدا.» ايشان فرمود: «هر آن   کس که من مولای اويم، علی(ع) هم مولای اوست؛ خداوندا هرکسی که او را دوست بدارد، دوست بدار و هر کس که او را دشمن بدارد، دشمن بدار و کسی که او را ياری کند، ياری فرما و کسی را که او را خوار بدارد، خوار فرما.»
همان   طور که ملاحظه می‌شود، اين خطبه آشکارا دلالت می‌کند که پيامبر(ص) در غدير خم، علی(ع) را به جانشينی خويش برگزيدند و فقط او را تأييد فرمودند. اما بعضی از خاورشناسان، از اين امر خطير به سادگی گذشته، در کتاب   هایشان به آن اشاره  ای نکرده   اند. این نشان می   دهد که آنها بیشتر مطالب خود را از کتب اهل سنت گرفته-اند و به کتاب  های مرجع شيعه مراجعه نکرده  اند و يا در دست   رس آنها نبوده است، وگرنه مسأله به اين مهمی را که به سرنوشت امت اسلامی بستگی دارد، به اين سادگی نمی   توان ناديده گرفت.
اکنون به دیدگاه خاورشناسان در این زمینه اشاره می   شود:
1. شيعيان زيديه معتقدند که سه امام نخست شيعه را پيامبر اکرم(ص) نصب کرده و اين انتخاب‌ها کاملاً به   جا بوده است، آنها سعی کردند از اين طريق، گناهی را که جامعه اسلامی در مخالفت با پيامبر اسلام(ع) و انتخاب ابوبکر، عمر و عثمان به جانشينی او مرتکب شده بودند، تخفيف دهند. آنان معتقدند که امام برحق، بهترين و برترين انسان، پس از رسول خدا(ص) است که علیر و فرزندانش هستند.
2. پيروان علی(ع) بر اين باورند که علی(ع) تنها جانشين برحق و مشروع خاتم   الانبياست و امامت بعد از او، در خاندان و فرزندان علی(ع) استمرار دارد.
3. ريشه اختلاف در بين مسلمانان که آنها را به سه شاخه متضاد فکری می‌توان تقسيم کرد، به مسأله مشروعيت خلافت و جانشينی رسول خدا(ص) برمی‌گردد؛ زيرا پس از رحلت خاتم الانبيا، کسی که شايسته رهبری بود بايد برگزيده می‌شد تا امت اسلامی را اداره کند. در اين ميان، اهل سنت اين لياقت و مشروعيت را در ياران پيامبر(ص) می‌ديدند، لذا جانشینان پیامبر(ص) يکی پس از ديگری برگزيده شدند تا آنجا که به خلافت مورثی انجاميد.  شيعيان شايستگی و مشروعيت خلافت را منحصراً در علی(ع) و فرزندان آن   حضرت می‌دانستند، ولی برای خوارج فرقی نداشت؛ فقط خليفه بايد پرهيزکار باشد و همه او را برگزينند؛ اين   که از چه تباری ‌باشد فرقی نمی‌کرد.
4. ديدگاه اهل سنت درباره خلافت که پيوند تاريخی نزديکی با خلافت موجود داشت، مقبوليت عام نیافت. بلکه شيعيان که شاخه ديگر دين اسلام را تشکيل می‌دادند، براين باور بودند که فقط حضرت علی(ع) داماد و عموزاده رسول خدا،(ص) جانشين به حق پیامبر است و هدايت و امامت بايد به او سپرده شود. از اين رو، خاندان علوی با ادعای وراثت خانوادگی و تعيين حضرت علی(ع) توسط پيامبر اعظم(ص) و نيز اعتراف به فضيلت معنوی خاندان علی(ع) استدلال می کردند.فرقه های شیعه با استدلالات گوناگون، معتقدند که معرفت باطنی به اسلام حقيقی در دوران امام به  وديعه نهاده شده که جانشينی رسول خدا(ص) است و امام مرجع نهايي در باب معنای حقيقی اسلام به  شمار می   آید. 
5. شيعيان که بزرگ  ترين فرقه مخالف اعتقاد عامه و اهل سنت هستند، تاريخشان آميخته از مصائب و اندوه و غم است، ولی نهضت آنها از بدو تاريخ اسلام آغاز شده و از طرفی هم مدعی اموری هستند که بر قاعدة حق و عدالت مبتنی است که با طغيان و سرکشی هم  راه بوده است. مخالفان و منتقدان آنها، عقايدشان را جالب و جاذب افکار می‌دانند که اين خود می‌تواند دليل برحقانيت شيعيان باشد.
6. آرزوی ديرين تشيع در طول تاريخ برآورده نشد؛ زيرا آنها پس از رحلت رسول خدا(ص) حکومت علی(ع) و فرزندان آن   حضرت را در سر مي‌پروراندند و ادعا داشتند که خلافت حق علی(ع) و اعضای خانواده اوست؛ زیرا خداوند، اين خانواده را برای تعليم احکام اسلام و اداره جامعة اسلامی برگزيد. اين گروه در طول تاريخ با اظهار ادعای خود مبنی بر ظهور حضرت مهدی از اين خانواده، اميد بسياری از مسلمانان ناراضی را برای رهایی از ستم رژيم حاکم افزايش دادند. لذا هيچ بعيد نيست همان گونه که از طايفه بنی هاشم پيامبر اسلام(ص) و حضرت علی(ع) را پرورش دادند، چنين فردی را نيز در خود بپروراندند و گفتار آنها تحقق یابد. 
7. شيعيان کوفه از زمان خلافت علی(ع) مدعی شدند که پيامبر اسلام علی(ع) را وصی خود قرار داده است.
8. با رحلت پيامبر اسلام(ص) جامعة اسلامی با خلأ رهبری مواجه شد و دربارة اين که رهبري و زمام امور را چه کسی باید اداره نمايد و چه کسی می‌تواند تعاليم قرآن و آرمان   ها و اهداف پيامبر(ص) را به بهترين وجه اجرا کند، اختلاف نظرهايی به   وجود آمد:
– بعضی مسلمانان،  تصور کردند که ابوبکر مناسب   ترين فرد برای اين کار است. او از مسلمانان و صحابة قديمی و پدر همسر پيامبر(ص) بود.
– گروهی ديگر از مسلمانان، پسرعمو و داماد پيامبر،(ص) یعنی حضرت علی(ع) را ترجيح می‌دادند که خليفه و جانشين حضرت باشد، اما سرانجام ابوبکر مسئوليت اين امر را به عهده گرفت و خود را خليفه رسول الله(ص) معرفی کرد.
خاورشناسان و ديدگاه شيعه در مورد نص پيامبر(ص) بر خلافت علی  (ع)
1. وقتی ابوبکر برای جانشينی پيامبر اسلام(ص) مطرح شد، چهره   های انصار و خاندان پيغمبر(ص)، طبق گفته حسان(شاعر آن زمان)، سياه شد؛ زیرا حق مسلم آنها برای جانشينی پيامبر گرامی اسلام(ص) غصب شده بود.
 2. حضرت علی(ع) در نزد شيعيان احترام ويژه‌اي داشت و آنها مدعی بودند که آن حضرت، جانشين به   حق حضرت محمد(ص) است و پسرانش حسن و حسين(ع) دو امامی   اند که می‌بايست جانشين وی می‌شدند.
3. مکاتب شيعه و سنی در همان اوايل تاريخ اسلام، ازهم   ديگر جدا گرديدند و هر کدام دارای عقايد و افکار متضاد هم شدند. شيعيان براين باورند كه حضرت علی(ع) خليفه واقعی و برحق پيامبر اسلام(ص) است. چون او از خانواده حضرت محمد(ص) و نزديک   ترين فرد به او بود، بيشتر و بهتر از همه دارای صلاحيت جانشينی رسول خدا(ص) است و لياقت رهبری جامعة مسلمانان را دارد. 
4. شیعیان امیرمؤمنان را تنها به حضرت علی(ع) نسبت می   دهند و دوران حکومت چهار سال و اندی امام علی(ع) را حکومت مشروع پس از حکومت خاتم   الانبيا می‌دانند، و خلفای ديگر را غاصب می‌نامند. 
5. امامت بايد در خاندان آل علی(ع) و فاطمه(س) تا روز قيامت استمرار يابد و هر امام جانشين خود را تعيين نمايد و اين کار هم انجام گرفته است.  خداوند پس از انتخاب علی(ع)به جانشينی پيامبر اسلام، آيه اکمال را نازل فرمود:
الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإسْلامَ دِينًا 
 امروز دين شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را  به عنوان آيين [جاودان] شما پذيرفتم.
6. شيعيان عقيده دارند که رسول خدا(ص) می‌خواست حضرت علی(ع)را جانشين خويش و حاکم مسلمانان معرفی نمايد، اما موفق به اين کار نشد. از طرفي خداوند به پيامبرش دستور داده بود كه علي(ع) بايد ولايت داشته باشد:
 إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ 
 سرپرست و ولی شما تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آورده   اند؛ همان   ها که نماز را برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند.
پيامبر(ص)فرمود:
«يا علی انت خليفتی علی امتی فی حيوتی و بعد موتی وانت منی کشيث من آدم(ع) وکسام من نوح(ع) »؛ اي علي، تو جانشين من در بين امت من هستي در زندگي و پس از زندگي   ام، و تو مثل شيث نسبت به آدم و مثل سام نسبت به نوح هستي.
7. نگرش اهل تشيع بر اين است که از حق خلافت امامان باید دفاع شود. امام صادق(ع) می‌فرمايد:
خلافت و فرمان   روای حقيقی جامعه اسلامی بنابرنص رسول اکرم(ص) از آن خاندان علی(ع) است و طبق همين نص، امام از دانش باطنی و اقتدار منحصر به فرد برخوردار است.
 لذا شيعيان بر اين اميد بودند که خاندان امام علی(ع) زمام امور مسلمانان را به دست گيرند. وآنها مدعی بودند که خلافت، حق خاندان آن   حضرت است که برای تعليم اسلام و حکومت بر امت اسلامی توسط خداوند برگزيده شده   اند.
8. شيعه عقيده دارد که پيغمبر اسلام،(ص) علی(ع) را آشکارا به جانشينی خويش در رهبری ملت وحکومت و پيش   برد کارهايشان برگزيده است. پس از او نيز فرزندان آن حضرت وصی بعد از خود را معرفی و تعيين می‌کردند که اين کار به ترتيبی بوده که خدا خواسته است؛ زيرا شيعيان امامت و خلافت را امر الهی می‌دانند. لذا خداوند اين ترتيب را از قبل برای هر دورانی مقرر فرموده و پیامبر(ص) نيز بر آن سنت الهی در برقراری مقام حکومت و ولايت امور مردم، اقدام کرده است.  طرف   داران حضرت علی(ع) فرصت نیافتند، تا حرف خود را به گوش مردم برسانند و علی(ع) را خليفه بلافصل پيامبر(ص) معرفی کنند تا اين   که عثمان خليفه سوم، به دست مخالفان خود کشته شد و علی(ع) به عنوان خليفه چهارم انتخاب گشت. ايشان پس از خليفه شدن، با مشکلات و جنگ   هایی روبه   رو گرديد؛ از جمله معاويه، قاتلان عثمان را از ايشان طلب کرد.
  9. خاتم   الانبيا(ص) از طريق نص حضرت علی(ع) را وصی و خليفه خود تعيين فرمود و مردم با روي   گردانی از او و پذيرفتن ابوبکر به عنوان خليفه، به ارتداد گراييدند.
10. شيعيان، علی(ع) را تنها جانشين مشروع و برحق پيامبر اعظم(ص)تلقی می‌کردند؛ زيرا بر مبنای نص، او از طرف رسول خدا(ص) انتخاب شده بود. از ديد آنان، امامت که ادامه   دهنده رسالت است، به هريک از اولاد مستقيم پيامبر اسلام(ص) تعلق دارد که از صلب حسين(ع)به وسيله سلف خود تعيين شده باشد.
11. علی(ع) پسرعمو و داماد پيغمبر(ص) بود و نيز از اولين مسلمانان به حساب می‌آمد. خود حضرت با اشاره به نزدیکی و خويشاوندی   ای نزديکی كه با رسول خدا(ص) داشت، خلافت را پذيرفت و با استناد به علاقه   مندی و دل   بستگی ويژه خود به پيامبر خدا(ص) و اسلام، خود را شايسته خلافت می‌دانست. 
12. مخالفت شيعيان با خلافت خلفای سه   گانه، جنبه و ريشه مذهبی دارد. و آنها می‌گفتند: يگانه رهبر قانونی مسلمانان از نظر دينی و دنيایی پس از حضرت محمد(ص) بايد امام معصوم باشد که اين سمت را خداوند به او تفويض کرده، نه هر کسی که به کرسی خلافت نشیند و قدرت را از راه انتخاب مسلمانان به دست آورد؛ در حالی که انتخاب هم نبوده است. شيعيان معتقد بودند که در هر زمانی، بايد از بزرگ خاندان پيامبر(ص) که با امام ملقب است، پيروی کرد، نه ازديگران. علی(ع) اولين آن امامان است و پس از او، جانشينان    قانونی   اش که به عنوان امامت، حق فرمان   روای بر ديگر مسلمانان را دارند. آنها نيز از نسل فاطمه(س) و نوادگان رسول اکرم(ص) حسن و حسين(ع) هستند.
13. اماميه عقيده دارند که امامت را خداوند واجب فرموده، لذا انتخاب آن از طرف گروه و شورا ممکن نيست. از طرفی هم نياز به امام و پيشوا، هميشگی است، چون او فقط رهبر معصوم و هدايت   يافته است، – چه در بين پيروان خود باشد و چه در غيبت به سر برد- به هر حال او وصی خاتم   الانبياست؛ زيرا فقط امام در همه گفتار و اعمال معصومیت دارد. تنها فرق بين پيامبر و امام اين است که امام  حامل وحی الهی نيست، ولی بدون کم وکاست ادامه   دهنده راه پيغمبر(ص) است. به همين جهت، بی توجهی به امام و يا مخالفت با او که از طرف خدا به وسيله رسولش منصوب شده، بی   توجهی به رسول خدا و موجب کفر است.
14. شيعيان ادله‌ فراوانی برحقانيت علی(ع) در امر خلافت ايشان اقامه می‌کنند؛ از جمله اين   که خدا و پيغمبر(ص) ممکن نيست که چنين مسأله مهمی را به اختيار و تصميم امت بگذارند. علاوه برآن، بعد از علی(ع)، جانشينی ‌بايد به دست فرزندان آن حضرت، از بطن فاطمه(س) ادامه يابد که حسن وحسين (ع) هسته مرکزی حکومت الهی و خليفه رسول خدا در روی زمين هستند.
15.پس از قتل عثمان علی(ع) به خلافت رسيد آن هم نه به دليل نص و نه به دليل هيچ اصل مورثی، بلکه به عنوان نامزد آندسته ازمسلمانان که خواستار حکومت اصيل اسلامی به منظور دستيابی دو باره به قدرت برتر، در مقابل نفوذ طبقه اشراف مکه و شرکاي شامی آن بود.
16. از نظر شيعيان، علی(ع) به ادله مختلف، خليفه و جانشين حضرت محمد(ص) است؛ زیرا پسرعمو، داماد و اولين فرد از مردان بود که پيامبر(ص) را در امر دين تصديق کرد. او از کودکی در کنار حضرت رسول(ص) بود و پیامبر در تربيت علی(ع) نقش مستقيم و اساسی داشت. از اين رو، او را جانشين خود برگزيد. ابوبکر که در سقيفه با حمايت اکثر صحابه خليفه گرديد، در واقع مقام برحق علی(ع) را غصب نمود.
17. عثمان به سبب کارهای خلاف خود، در سال 35هجري، به دست ناراضيان مسلمان و مصريان کشته شد. بعد از او، علی(ع) به خلافت رسيد که به اعتقاد شيعيان، وی جانشين برحق پيامبر اسلام(ص) بود. 
18. شيعه به عنوان يک جنبش سياسی، در ميان خود اعراب پيدا شد که حمايت خود را از علی(ع) اعلام کردند. خليفه چهارم اسلام، مرکز خلافت خود را در کوفه واقع در عراق فعلی قرار داد. پس از شهادت علی(ع)، مرکز سياسی اسلام به سوريه منتقل شد و مخالفت ناراضيان سوريه، رنگ آشوب و شورش هواداران حق موروثی خلافت را به خود گرفت که هدفشان بازگشت خاندان علی(ع) به خلافت بود. به تدريج اين سازمان سياسی، برای خود پايه‌ای اعتقادی به وجود آورد که مخالف عقايد مورد قبول عامه (اهل سنت) بود؛ يعنی حق انحصاری خاندان علی(ع) در مورد خلافت.
19. شيعيان خلافت سه خليفه اول را قانونی نمی‌دانستند، بلکه عقيده داشتند که حضرت علی(ع) تنها جانشين قانونی پيامبراعظم(ص) است که توسط ایشان به عنوان امام و خليفه برگزيده شده بود.  حضرت علی(ع) از خاندان قريش، از نخستين ايمان آورندگان به پيامبر و دين اسلام و نيز پسرعمو و شوهر يگانه دختر رسول خدا(ص) حضرت فاطمه زهرا (س) بود که خلافت را حق خويش می‌دانست، گرچه ايشان هنگامی که خلافت را به دست گرفت در اين زمينه با مخالفت دو گروه روبه   رو شد: گروه اول خويشاوندان عثمان و گروه دوم کسانی بودند که ايشان را شايسته مقام خلافت نمی‌دانستند. تلاش برای کسب قدرت به نقاط مختلف کشيده شد و علی(ع) مخالفان خلافت را شکست داد، ولی بعداً با مخالفت معاويه روبه   رو گرديد.
20. پيامبر اسلام(ص) در سال دهم هجری، علی(ع) را به نمايندگی از طرف خود به يمن فرستاد. رفتار حضرت در آن جا نارضايتی عده‌ای از سربازان  را باعث گرديد. آنها پس از بازگشت به محضر رسول خدا (ص)شکايت کردند، اما پيامبر خدا(ص) بر خلاف تصور آنها، درست سه ماه قبل از رحلت خويش، لازم ديد که در اجتماع عظيمی به حمايت از پسرعموی خود علی، سخن بگويد. ظاهراً آن هنگام وقت مناسبی نبود که علی(ع) را به جانشين خود منصوب کند.
21.  هنگامي که پيامبر خدا قلم و دوات خواست تا چيزی بنويسد، عمر مانع آن شد. تصور می‌شود پيامبر(ص) قصد داشت علی(ع) را به جانشيني خود تعيين فرماید. تعبير شيعيان از اين روايت هميشه اين چنين بوده است، يعنی اين   که محمد(ص) می خواست علی(ع)را خليفه معرفی نمايد. 
22. کسانی که به علی(ع) علاقه مند بودند، ادعا داشتند که او بايد نخستين خليفه مسلمانان و جانشين پيامبر مکرم اسلام(ص) باشد؛ زيرا علی(ع) و فاطمه(ع) و فرزندان آنها حسن وحسين(ع) در کنار رسول خدا،(ص)«پنج تن آل عبا» را تشکيل می‌دهند. از روايات اسلامی به دست می‌آيد که پيامبر اسلام(ص) روزی آنان را زير ردای خود قرار داد تا نشان دهد که دل در گرو مهرشان دارد و آنها اهل   بيت پيغمبر(ص) گفته می‌شوند. اين مطلب از قرآن از سوره احزاب آیه 33 گرفته شده است.عارف بزرگ اهل تسنن، حلاج(حسين  بن منصور بيضاوی از بزرگان عرفای صوفيه می   گوید:
  خداوند هيچ خلقی  دوست   داشتنی   تر از محمد(ص) و عترت او- صلوات   الله عليهم اجمعين- نيافريد.
23. طبق عقايد شيعه، حضرت محمد(ص) پيش از رحلت، علی   بن   ابي   طالب(ع) پسرعمو و داماد خويش را امام به   حق(منصوص) از جانب خداوند به ولايت و جانشينی خود برای مسلمانان برگزيد و او را مولای متقيان و اميرمؤمنان لقب داد. او می‌دانست که تنها حضرت علی(ع) می‌تواند از دين محافظت كند و آن را گسترش دهد. شيعيان معتقدند که خلافت، امری الهی است  و خليفه پيامبر را بايد خداوند انتخاب و معرفی فرماید.  اما اهل سنت، خلافت را امری دنيوی می‌دانند و بر اين باورند که هر کس می‌تواند خليفه شود، به شرط اين   که عده‌ای او را برگزينند.
24. شيعيان عقيده دارند که  پس از رحلت پيامبراعظم(ص) علی   بن   ابي   طالب(ع) تنها خليفه بر حق و جانشين بلافصل رسول خدا است.  به باور آنها، حضرت محمد(ص) در آخرين سال زندگی خود در روز هجدهم ذی-الحجه سال دهم هجری، در اجتماعی بزرگ که در کنار برکه غدير به دستور پيامبرخدا(ص) برپاشد، علی(ع) را جانشين خويش معرفی فرمود.  به عقيده اين فرقه از مسلمانان، جانشينان واقعی پيامبر اسلام علی(ع) و اولاد آنحضرت هستند.
25. شیعیان بی  شک حضرت علی(ع) را جانشين منحصربه فرد پيامبر اسلام(ص) می‌دانند. در نظر اين فرقه، حضرت علی(ع) مظهر و نمونه قدرت ربانی و رسول اکرمش(ص) بود. 
26. به عقيده شيعيان، پيامبر اعظم(ص) قصد داشت جانشين خود را به داماد و پسرعمويش علی   بن   ابي   طالب(ع) واگذار نمايد که اين کار در آخرين بيماری حضرت انجام نشد.
27. شيعیان علاوه بر اين   که جانشينی پيامبر اعظم(ص) را منصبی الهی می‌دانند، عقيده دارند که تنها علی(ع) و فرزندانش می‌توانند امامت و رهبری جامعه را عهده   دار شوند. از طرفی هم پسران پيامبر اسلام(ص) در کودکی از دنيا رفته بودند، پس خلافت وجانشينی حضرت محمد(ص) به علی(ع)و اولاد او منتقل می‌شود که از آن خود حضرت شروع و به امام دوازدهم(عج) ختم می‌گردد.
28. علی بن ابي طالب(ع) آخرين فرد از خلفاي راشدين بود که از سه جهت با پيامبراسلام(ص) نسبت داشت: پسرعموی رسول خدا، داماد او و از طرفی هم برادر رضاعی وی بود. بنابراين برخی افراد پرهيزکار که بعداً هسته شيعة علی(ع) را به وجود آوردند؛ وی را شايسته   ترين جانشين و وارث، پيامبر می‌دانستند.
29. مساحق   بن   عبدالله مخرم عامری قريشی نقل می‌کند که او و گروهی از قريشيان، از جمله مروان   بن   حکم، تصميم گرفتند تا به محضر مبارک علی(ع) رفته، و برای شورشی که عليه آن حضرت ترتيب داده بودند، عذرخواهی نمايند؛ زيرا پی برده بودند که او شريف ترين و بخشنده   ترين مردم پس از رسول خداست. آنان قبول داشتند که به علی(ع) ظلم کرده اند، حضرت علی(ع) نيز آنها را به حضور خود پذيرفت و از آنها سؤال کرد: «آيا من نزديک  ترين مردان به پيامبر(ص) و پس از رسول(ص)خدا شايسته  ترين آن   ها در حکومت بر مردم نبودم؟» همه گفتند: «بلی همان   گونه است که شما می‌فرمايید.» حضرت فرمود: «پس چرا از من روي   گردانديد و با ابوبکر و پس از او با عمر و عثمان و در آخر با من بيعت کرديد؟» مساحق می‌گويد: چون جواب نداشتيم، از حضرت خواستيم که با ما مثل يوسف در مقابل برادرانش، رفتار کند و او هم چنين کرد و ما را بخشيد و ما با او بيعت کرديم.
شيعه، يك نهضت فكري و سياسي
تشيع و شيعه در روزگار خود پيامبر(ص) وجود داشته است، البته نه به شكل فعلي ‌آن. و آن هنگامی بوده که گروهی از افراد از جمله سلمان فارسی، مقداد، ابوذر غفاری و عمارياسر، به شيعيان آن   حضرت و يا به شيعه علی(ع) معروف بودند، گرچه ريشه شيعه پس از رحلت رسول خدا(ص) بيشتر متجلی ش؛ زيرا عده‌ای از صحابه پيامبر(ص) در سقيفه بنی ساعده گرد هم آمدند و ابوبکر را به عنوان جانشين رسول خدا(ص) انتخاب کردند. اين انتخاب خيلی شتاب زده صورت گرفت چون رقابت شديدی بين انصار و مهارجران، بر سر خلافت وجود داشت و از طرفی هم علی(ع) که نزديک ترين فاميل پيغمبر(ص) بود، در اين انتخاب حضور نداشت، بلکه او در خانه رسول خدا(ص) و در کنار جسد آن حضرت بود. چرا کسی را دنبال علی(ع) نفرستادند تا ايشان نيز در سقيفه حاضر شود و اظهارنظر نمايد؟ دليل آن وا ضح است، چون در همان جمع عده‌ای گفتند که ما به جز علی(ع) با کسی ديگر بيعت نمی‌کنيم.
برخی از تاریخ   نگاران و دانش مندان نوشته اند که پيدايش شيعه و لفظ شيعه به زمان خود پيامبر(ص) برمی‌گردد؛ زيرا کسانی چون سلمان فارسی، ابوذر غفاری، مقداد، عمار ياسر و… به اين نام شناخته می‌شدند. روايات متعددی از اهل سنت نقل شده که پيامبر اسلام(ص) تعبير شيعه علی(ع) را به کار برده است. یکی از نويسندگان برجسته اهل سنت در اين باره تصريح می‌کند که گروهی از بزرگان صحابه در زمان خود خاتم   الانبيا(ص)به ولايت و دوستی علی(ع) معروف بودند.  لذا قرآن کريم می‌فرمايد:
 إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ 
کساني   که ايمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، بهترين مخلوقات خدايند.
رسول خدا(ص) به علي(ع) فرمود:
منظور از «خيرالبريه» تو و شيعيانت هستيد.
شيعه در آغاز پيدايش خود، تنها يک حرکت و نهضتی سياسی به طرف داری از اجرای درست قانون اسلامی بود و رهبری جامعه مسلمانان را حق علی(ع) و فرزندان او می‌پنداشت.
دیدگاه خاورشناسان درباره برتری علی(ع)
1. مأمون عباسی با سپردن ولي   عهدی خود به حضرت امام رضا(ع) نشان داد كه رهبری امت مسلمان پس از رسول خدا(ص) بدوش علي(ع)بود كه شايستگي خلافت را داشت؛ زيرا مأمون تأکيد می‌کرد که علی(ع) بهترين امام بو. لازمه اين حرف آن  است که او بهترين خليفه نيز بوده است. اين خليفه عباسی در سال 212قمری، برتری علی(ع) را بر خلفا و اصحاب ديگر پس از پيامبر اعظم(ص)رسماً اعلام کرد.
علی(ع) تنها کسی بود که دوش به دوش پيامبر خدا(ص) در همه عرصه‌ها از جمله در عرصه‌های جنگی شجاعانه می‌جنگيد و ، کارهای فوق العاده از خود نشان ‌می‌داد. او يکه   تاز ميدان کارزار به حساب‌ می‌آمد در جنگ بدر، درحالي که حضرت بيست سال بيشتر نداشت، قهرمانان قريش را با يک ضربت دو نيم می‌کرد؛ در هجوم به قلعه خيبر که يهوديان عهدشکن در آن به   سر می‌بردند، درب آهنين معروف را از جا کنده، با يک   دست مثل سپر از آن استفاده ‌کرد. پيغمبر اسلام او را به سبب شايستگي و اخلاصش خيلی دوست می‌داشت و اطمينان کامل به او داشت. 
ما نمی‌توانيم درباره فضايل علی(ع) چيزی بگويم، جز آن   که او را دوست بداريم و به او عشق بورزيم؛ زيرا او جوان   مردی بس عالي   قدر و بزرگ نفس بود. از سرچشمه وجدانش خير و نيکی می‌جوشيد؛ از دلش شعله   های شور و حماسه زبانه می‌زد؛ شجاع تر از شير ژيان بود، ولی شجاعتش ممزوج با لطف و رحمت بود؛ او با عواطف و رأفت بود؛ در کوفه غافل گير و کشته شد؛ شدت عدلش موجب اين جنايت گرديد، چنان   که او هر کسی را مانند خود عادل می‌ديد.
خيبر نام ناحيه‌ای است برسرراه مدينه که دارای هفت قلعه ومزارع و نخلستان بوده و در سال هفتم هجری به دست پيغمبر اسلام(ص) گشوده شد و دارای در بزرگی بود که طبق قول مشهور، علی   بن   ابي   طالب(ع) آن را از جا كند و بر روي خندق گذاشت كه همه لشکر از خندق بگذشتند. 
2. فتح قلعه يهودی نشين خيبر که علی(ع) نقشی اصلی را ايفا کرد، موضوعی را به وجود آورد که پس از آن در اشعار مذهبی مکرر آمده و درزمينه های ديگر نيز اغلب به آن اشاره شده است.
درباره فضايل علی(ع)  زياد بحث شده و تقريباً مخالفان و موافقان حضرت همه بر فضل حضرت اعتراف کرده   اند. در ادامه، به چند نمونه از شايستگي و برتری علي(ع)اشاره می   شود:
الف) سابقه ايمان علی(ع)
1. سابقه ایمان يکی از فضايل اميرمؤمنان علی(ع) بر ديگران است. در اين   که حضرت علی(ع) در آن   وقت چند ساله بوده، اختلاف نظر وجود دارد و از ده تا شانزده سال ذکر کرده   اند. اين خود نيز می‌تواند جزو فضايل علی(ع) به حساب آيد. آن حضرت هرگز به سنت   های جاهلی تمايل نداشت و مثل ديگران بت نپرستيد. پس از حضرت خديجه همسر رسول خدا(ص)، علی(ع) از بين مردان، اولين کسی بود که به پيامبرگرامی اسلام(ص) ايمان آورد و بعد از او زيد بن حارثه و دختران خاتم الانبيا، دين اسلام را پذيرفتند. 
2. رسول خدا(ص) علی بن ابيطالب(ع)پسر عموی خود را که از مؤمنان نخستين به شمار می‌آيد، درسال قحطی به فرزندی قبول کرده بود.
 3. همه مسلمانان برای علی(ع) نقش مهم و خطيری در تاريخ اسلام قائل هستند و او را صاحب فضل و بزرگ واری می‌دانند و هيچ کس منکر اين موضوع نيست. برادران اهل سنت که علی را خليفه چهارم می‌دانند، آن حضرت را قهرمان بزرگ اسلام در جنگ‌های صدر اسلام به حساب می‌آورند؛ كه برای بقا و استحکام دين اسلام تلاش ورزيد و علاوه بر آن، او را سرچشمه علم باطنی و دانش مکنون الهی می   دانند و نيز تدوين نحو عربی را به علی(ع) نسبت می‌دهند. از اين رو، او را صاحب همه فضايل می‌دانند. 
 پيامبر خدا(ص) پس از اين   که ابوطالب دچار فقر و تنگ   دستی شد، علی(ع) را به خانه خود برد و در کنار فرزندان و فرزندخوانده خويش زيد، به تربيت حضرت پرداخت و با او همانند فرزند خود رفتار می‌کرد. گفتنی است که شخصيت علی(ع) در سايه مهر و محبت و کانون باصفای رسول خدا(ص) تکوين يافت و او هم   راه زيد تا پايان عمر رسول خدا (ص) با کمال صداقت و صفا در کنار ایشان ماند و از بزرگ   ترين و برجسته   ترين شخصيت   های اسلامی به حساب می‌آمد.
4. حضرت علی(ع) نخستين مردی بود که به رسول خدا(ص)  ايمان آورد و با وی نماز خواند و آن   چه را که برای حضرت محمد(ص)  از طرف خدا نازل شده بود، تصديق کرد، درحالي   که ده ساله بود (دراين مورد اقوال مختلف است).  
ب) علي(ع)همواره در کنار پيامبر(ص)
1. امام  علی(ع) از همان ايام کودکی  همواره در کنار رسول خدا (ص) بود و روزبه  روز جايگاه وی در نزد خاتم-الانبيا (ص) بيشتر می‌شد. گفتنی است که يکی از نعمت های خداوند بر حضرت علی(ع) اين بود که قبل از اين   که رسول خدا(ص) به پيامبری مبعوث شود و دين اسلام را معرفی نمايد، در دامن پاک خاتم   الانبيا(ص) بزرگ شده بود. 
2. پيامبر خدا(ص) در حجه   الوداع هنگامي که به قربانگاه رفت، 63 شتر را به دست خود قربانی کرد. سپس باقی مانده آن  ها را برای قربانی، به حضرت علی(ع) سپرد و ايشان را در قربانی های خود شريک ساخت. بعد تکه‌ای از قربانی را بريدند و در ظرفی پختند و هر دو از آن ميل کردند.
3. پيامبر بزرگ وار اسلام(ص) در سال 590میلادی با خديجه ازدواج کرد و نتيجه اين ازدواج چهار دختر و پسري به نام قاسم بود که در کودکی از دنيا رفت. پس از وفات قاسم،‌ پيامبر اعظم(ص) از عموی بزرگ   وار خويش درخواست کرد که علی(ع) را به او بسپارد و عمويش نيز اين درخواست را پذيرفت و از همان زمان نه   سالگی، شريک زندگانی خاتم   الانبيا(ص)‌شد، و خود را برای مأموريت خطير اسلامی که از جانب خداوند به دوش پيامبر اسلام(ص) گذاشته شده بود، آماده ساخت، تا حضرت را در تمام قضايا ياری رساند.
4.  معتقدان به کعبه روزی ديدند که پيامبراکرم(ص) به هم راه همسرش و علی(ع) وارد خانه خدا شدند و در برابر حجرالاسود سر تعظيم فرود آوردند و با کمال بی احترامی در مقابل بت ها به ذکر: لااله الاالله والله اکبر، مشغول شدند. همه از گفتن اين اذکار درحيرت ماندند. اذکار مذکور به   طور عجيبی در مکه طنين انداز گرديد.
5. برخی از تاریخ نویسان خاورشناس گفته اند: در اين که از بين ياران پيامبر(ص) چه کسی اول به پيامبر(ص) ايمان آورد، اختلاف نظر وجود دارد. که بعضی عقيده دارند، علی(ع) و پس از او زيد و در مرتبه بعدی ابوبکر ايمان آوردند، ولی بعضی ديگر ادعا کرده اند که ابوبکر اول ايمان آورد، اين عقيده از جهات مختلف بعيد به نظر می‌رسد؛ زيرا در «انذار عشيره» ابوبکر وجود نداشت و حضرت علی(ع) به عنوان فردي که اول به پيامبر(ص) ايمان آورده، از بين سران قبيله به   عنوان جانشين حضرت برگزيده شد. 
6. درباره اين  که اولين بار از مردان چه کسی به پيامبر اعظم(ص) ايمان آورده، از زمان قديم اختلاف نظر بوده است.  بعضی عقيده دارند نخستين مردی که به پيامبر اسلام(ص) ايمان آورد، علی(ع) عموزاده رسول خدا(ص) بود. در زمان خشک سالی حضرت محمد(ص) او را به خانه خود برد و از او نگه   داری می‌کرد. اين ادعا ممکن است حقيقت داشته باشد، ولی دارای اهميت چندانی نيست، چون در آن  وقت علی(ع) بيش از نه يا ده سال نداشته است. 
7. عده‌ای ديگر نيز به يکی از اعضای خانواده رسول خدا نظر دارند. او زيدبن حارثه غلام خديجه و آزاد شده رسول خدا(ص) و پسر خوانده حضرت محمد(ص) است.
8. هنگامی که رسول خدا(ص) دعوت مخفيانه داشت، اولين کسی که به خاتم   الانبيا(ص) ايمان آورد، همسرش خديجه بود و بعد از او پسرعمويش علی(ع)  ايمان آورد که  رسول خدا(ص) او را چون فرزند خود می‌دانست  مسلمان بعدی و يا سومين مسلمان از حيث رديف ايمان آوردن به پيامبر اسلام(ع) زيد، غلام حضرت است. پس از اين   که خديجه، علی و زيد به پيغمبر(ص) ايمان آوردند، ديگر کسی حاضر نشد که دين اسلام را بپذيرد.
ابوبکر را که عده‌ای ادعا می‌کنند اولين شخص از مردان بوده که به   دين اسلام گرويد، در سال613میلادی ايمان آورد؛ يعنی حدود سه سال بعد از ايمان آوردن علیر و تعداد مسلمانان به چهار نفر رسيد.
9. علی(ع)فضايلی داشت که ديگران از آن بی   بهره بودند و پيامبر خدا(ص) نيز با داشتن آنها علی(ع) را بر ديگران ترجيح می‌داد. رسول خدا(ص) به علی(ع) حق رهبری و امامت مسلمانان را از طريق نص عطا فرمود که پس از حضرت علی(ع) به فرزندانش رسيد که ازنسل فاطمه هستند. اينکه رسول خدا(ص) به علی(ع) عشق می‌ورزيد و او را دوست مي‌داشت، بر کسی پوشيده نبود؛ زيرا اولين فرد از مردان بود که به پيامبر(ص) ايمان آورد و از طرفی هم رسول خدا(ص) برای انجام دادن بخشی از کارهای مهم، او را فقط برمی‌گزيد و انجام  دادن آن کارها را به ديگران نمی‌سپرد؛ زيرا آن قدر اطمينانی که به علی(ع) داشت، به ديگران نداشت.
10. اولين فردی که به پيامبر اسلام (ص) ايمان آورد، همسرش خديجه بود که محرم و رازدار و نيز مطمئن   ترين پشتیبان آن   حضرت بود و پس از او علی،(ع) ابوبکر، زيد و ديگران ايمان آوردند. 
 بنابراين از ادله وشواهد اين   گونه استنباط می‌شود که حضرت علی(ع) از نظر ايمان آوردن، نفر اول بوده و شبهه ايجاد کردن در اين موضوع، سرپوش گذاشتن بر حقانيت جانشينی اوست.
ج) علي و ليله   المبيت
1. پيامبر خدا(ص) در تبليغ دين اسلام هرگز احساس خستگی نمی‌کرد، زيرا به آينده خود اميدوار بود. بدين-جهت، پس از برگشتن از طایف، نخستين جرقه اميد و نوری که در تاريکی به پيامبر(ص) تابيد، واقعه‌ای بود که در فصل زيارت خانه خدا (در تابستان 620م) رخ داد و حضرت محمد (ع) با بعضی از زايرين کعبه ملاقات و زمينه رفتن خود و ديگر مسلمانان را به مدينه فراهم ساخت. يکی از علت   هایی كه اهل مدينه مسلمانان را پذيرفتند، جنگ های طولانی بود که بين دو قوم اوس و خزرج به وجود آمده بود. از طرفی هم کفار مکه از هر قبيله يک تن، هم  پيمان شده بودند تا پيامبراعظم(ص) را ترور کنند، ولی اين نقشه عقيم ماند؛ چون پيامبر اسلام(ص) از طرف خداوند آگاهی يافت و شبانه مکه را به قصد مدينه ترک گفت و علی(ع) را سر جای خود خوابانيد. هنگامي که کفار، علی(ع) را در بستر پيامبر ديدند، متحیر شدند.
2. پس از آن   که تمام نيرنگ‌ها و فريب‌هاي سران کفر نقش برآب شد و نتوانستند پيامبرخدا(ص) را از تبليغ رسالت بازدارند، در دارالندوه(محل اجتماع) گرد هم آمدند تا درباره رسول خدا(ص) تصميم نهایی و جدی بگيرند. ابوجهل پيشنهاد داد که از هرقبيله، يک جوان برومند و قهرمان انتخاب شود تا شبانه و دسته   جمعی به خانه حضرت محمد(ص) هجوم آورند و او را به قتل برسانند تا از خون ريزی قبيلگی جلوگیری گردد و از طرفی هم خانواده پيامبر(ص) (بنی هاشم) چاره ای جز گرفتن خون بها نداشته باشند؛ زيرا آن   ها نمی‌توانستند با تمام قبايل درگير شوند و بجنگند. اما اين گروه غافل از اين بودند که خداوند رسولش را به وسيله پيک خويش از اين توطئه آگاه کرده است. پيامبراکرم(ص) به علی(ع) مأموريت داد که در بستر او بخوابد و لباسش را بر تن کند تا دشمن متوجه غیبت رسول خدا نگردد. علی(ع) فرمود: «اگر اين کار من جان شما را نجات می‌دهد، به اين   کار تن می‌دهم.» در حقيقت، جان   فشانی علی(ع) باعث نجات جان پيامبر(ص) گرديد.
مفسران شيعه معتقدند، پس از اين   که آن حضرت(ع) در بستر رسول خدا خوابيد و جان فشانی کرد، خداوند متعال اين آيه را در شأن اميرمؤمنان علی(ع) نازل فرمود:
 وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ  
بعضی از مردم [با ايمان و فداکار، هم   چون علی(ع) به هنگام خفتن در جايگاه پيامبر] جان خود را برای خشنودی خدا می‌فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است.
3. پس از کشته شدن عثمان به دست شورشيان و مخالفانش، اميرمؤمنان علی(ع) به خلافت رسيد، در حالي   که ايشان داماد و پسرعموی رسول خدا(ص) و از نزديک   ترين افراد خانواده حضرت محمد(ص) به   شمار می   رفت. او نخستین کسی بود که به خاتم   الانبياايمان آورد و رسالت او را تصديق و اعلام جان   فشانی کرد. علی(ع) مدعی بود که خلافت او بر اساس نزديکی ايشان از نظر خانوادگی به رسول خدا(ص) است. از طرفی هم علی(ع) طی چند دهه که خلفاي قبل از آن حضرت بر سرکار بودند می‌فرمود: به جهت فدارکاري   ها و رشادت   هایی که من در راه گسترش و حفظ دين کرده‌ام، خلافت بايد مال من باشد به علاوه، رسول خدا(ص) هم بر اين امر تأکيد کرده و خلافت را برای او تعيين فرموده بود.
4. در زمان خلفای سه گانه، قانون مدونی برای قضاوت وجود نداشت و قاضی از روی آيات قرآن و طبق رسوم و سنن حکم صادر می‌کرد، ولی در زمان خلافت علی(ع) علم فقه و قانون مدونی به وجود آمد. در حوزه حقوق جزا در شرق، علی(ع) نخستين کسی بود که در محاکمات، شهود را از هم جدا کرد و از هر يک جداگانه شهود گرفت.
د) مباهله
قضيه مباهله پيامبراعظم(ص) و اهل   بيت ايشان، يکی از ادله ای است که می‌شود توسط آن حقانيت علی(ع) را برای خلافت و جانشينی اثبات کرد، پس از اين که نجرانيان حاضر به مباهله نشدند، قرارداد سياسی ميان آن ها و رسول خدا(ص) به امضا رسيد، ولی اين قرارداد مخصوص دوران خود پيغمبر(ص) نبود، بلکه کسانی ديگر نيز مثل امام علی(ع)، امام حسن(ع)، ‌امام حسين (ع) و فاطمه زهرا(س) که جانشينان واقعی رسول خدا(ص) بودند، از قرارداد محافظت می‌کردند.
هـ)  شجاعت حضرت علی(ع)
شجاعت علی(ع)درجنگ   ها زبان   زد همگان است. مثلاً در احد که ابتدا جنگ تن به تن شروع شد، حضرت علی(ع) طلحه را که از پهلوانان کفار بود، به زمين انداخت و در ادامه جنگ، به دنبال سران کفر می‌گشت تا آنها را از پا درآورد. 
يکی از فضايل ديگر علی(ع) که شيعه و سنی، مسلمان و غيرمسلمان و غربی و شرقی، به آن اعتراف دارند، اين    است که آن   حضرت در جنگ های اسلام مانند يک فرد دلاور، سلحشور، و قدرت   مند جنگی بوده و به آن اوصاف شناخته می‌شده است که حتی حالت افسانه‌ای به خود گرفته بود. آن حضرت در جنگ های مختلف مثل احد، بدر، خندق و يمن، دفاع شجاعانه‌ای از اسلام کرد و در جنگ خيبر، رسول خدا(ص) پرچم را به او سپرد و آن خود نيز فضل بزرگی برای هر جنگ   جو به حساب می‌آمد. در همان جنگ بود که پيامبر(ص) فرمود: «فردا پرچم را کسی حمل می‌نمايد که خدا و پيامبرش(ص) را دوست دارد و خدا و پيامبر(ص) هم او را دوست دارند و مسلمانان به وسيله او پيروز خواهند گشت.» و چنين هم شد؛ در اندک زمان تمام قلعه های خيبر به   دست علي(ع) فتح گرديد.
3. جنگ بدر نخستین جنگی بود که بين مسلمانان و کفار قريش اتفاق افتاد و مسلمانان در آن پيروز شدند. وقتی دو سپاه در مقابل هم قرار گرفتند، سه مبارز از کفار به   نام   های عتبه، شعبه و وليد در وسط ميدان آمده، مبارز طلبيدند. سه نفر از مسلمانان مدينه آمدند تا با کفار نامبرده بجنگند، ولی آنها نپذیرفتند، و گفتند: بايد از طرف شما مسلمانان  مهاجر سرشناس باشند. رسول خدا(ص) علی(ع)، حمزه، و عبيده بن حارث را فراخواند و در مقابل مشرکان فرستاد. هر کدام پس از معرفی خويش و خواندن اشعاری، جنگ تن به تن را شروع کردند علی(ع) پسرعموی پيامبر اعظم(ص) که بهترين شمشير زن بود، حريف وليد را ظرف چند دقيقه از پای درآورد و شاه رگ حلقوم او را بريد. حمزه و عبيده نيز رقبای مبارز خود را کشتند که پس از آن جنگ عمومی آغاز گرديد.
و ) جايگاه علی(ع) نزد پيامبر(ص)
پيوند عقد اخوت ميان رسول خدا(ص) و علی(ع) در مجموعه اصحاب آن حضرت، بيان   گر جايگاه و شخصيت امام علی(ع) است. خاتم الانبيا(ص) علاوه بر مسأله ايجاد پيوند برادری، وی را شخص مورد اعتماد خود می‌دانست که به آن اشاره می‌گردد.
عقد اخوت
يکی از کارهایی که خاتم   الانبيا(ص) پس از رسيدن به مدينه انجام داد، عقد اخوت بين مهاجران و انصار بود. خود پيامبراسلام(ص) علی(ع) را برای برادری خويش برگزيد. اين کار حضرت يکی از نشانه   های محبت رسول خدا(ص) به حضرت علی(ع) بود.  اين حرف معروف و مسلم است که پيامبر اعظم (ص) فرمود:
يا علی انت بمنزله هارون من موسی الاّ انّه لانبی بعدی.
اطمينان کامل
1. پیامبر اسلام(ص) به علی(ع) دستور داد که سوره برائت را از ابوبکر بگيرد و به دستور خداوند در بين زائران خانه خدا بخواند که چنين نيز شد. از همه مهم   تر مسأله مباهله است که عظمت اهل   بيت پيغمبر را نشان می‌دهد که خداوند چنين کاری را فقط از آنان خواسته بود. 
2. درجنگ احد كه دومين جنگ بين مسلمانان و کفار قريش بود، علی(ع) به عنوان بهترين مدافع اسلام و پيامبر اسلام(ص) شناخته می‌شد. طبق برخی گفته ها هنگامی که سربازان قريش فرار کردند و از احد رفتند، حضرت زهرا و ام کلثوم خود را به پدرشان حضرت محمد(ع) رساندند. حضرت زهرا خواست زخم   های پدر را ببندد، ولی رسول خدا(ص) فرمود: «به سوی علی(ع) برو و از او مراقبت کن، چون زخم   های علی(ع) بيشتر از زخم-های من است.» هم چنین ابوعبيده جراح وقتی علی(ع) را معاينه کرد گفت: «يا علی من بايد از سر تا پای شما را ببندم و به وسيله تخت روانه مدينه کنم؛ زيرا در دوره طبابت خود نديدم كسي را كه در ميدان جنگ اين همه زخم بردارد و حيرانم که شما با اين همه زخم و جراحت، چگونه توانستيد پايداری کنيد و به جنگ ادامه دهيد؟ چون حضرت بيش از هشتاد زخم برداشته بود.
3. پس از آن   که يهوديان خيبر شکست خوردند، رسول خدا(ص) هم راه تعداد زيادی از مسلمانان برای زيارت خانه خدا راهی مکه شدند، ولی در سرزمين حديبيه متوقف گشتند و از پيش روی آن ها جلوگيری شد. مدت چند روز هيأت های مختلف از طرف کفار مکه به محضر رسول خدا رسيدند. که در آخر سهل بن عمر آمد و حاضر شد که صلح نامه حديبيه را به امضا برساند. در اين هنگام پيغمبر اسلام(ص) حضرت علی(ع) را فراخواندند و به او فرمان دادند که پيمان را با نام خدا آغاز نمايد. علی(ع) قلم به دست گرفته، چنين نوشت: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ». سهل گفت: «من رحمان و رحيم را نمی شناسم.» علی(ع) به دستور رسول خدا عبارت(ص) «باسمک اللهم» را نوشت. وقتی سهل به کلمه رسول خدا(ص) ( اللهم) اعتراض کرد، رسول خدا(ص) فرمود: «يا علی همان   گونه بنويس که سهل می‌خواهد.» علی(ع)چون مردی دانش   مند و خوش نويس و از بزرگان و ارکان اسلام به شمار می‌آمد، صلح   نامه را نوشت و طرفين آن را امضا کردند.
4. در اين  که برخی مدعی هستند که پيامبرخدا(ص) خواندن و نوشتن بلد بوده، هيچ سند تاريخی و دقيقی وجود ندارد، بلکه برعکس تاريخ گويای اين مسأله است که او هرگاه می‌خواست نامه‌ای بنويسد، آن را برای علی(ع) می‌گفت و حضرت علی(ع) می‌نوشت. اين که بگوييم او خواندن و نوشتن را می‌دانست و بلد بود ولی آن را پنهان می‌کرد، اين حرف به شعبده بازی بيشتر شباهت دارد تا به واقعيت.خاتم الانبيا(ص) وقتی می‌خواست پيمان صلح حديبيه را با سهل بن عمر بنویسد و به امضا برساند، علی(ع) را برای نوشتن آن طلب کرد و از او ‌خواست تا بنويسد.
5. در سال هشتم هجرت هنگامی که رسول خدا(ص) مکه را بدون خون   ريزی فتح کرد، اولين دسته‌ای که وارد مکه شدند، تحت فرماندهی علی   بن   ابي   طالب(ع) قرار داشتند و علی(ع) پرچم پيغمبر(ص) را حمل کرد و به طرف خانه خدا يعني جایی که به دنيا آمده بود رفت. در آن    روز فقط پنج نفر وارد خانه کعبه شدند: خاتم   الانبيا(ص)، علی(ع) ، عثمان   بن   زيد، بلال حبشی و عثمان   بن   طلحه. رسول خدا(ص) پس از اتمام حج، يکی از بت   ها را بر زمين انداخت و آن را شکست و تخريب دیگر بت   ها را به علی(ع) واگذار نمود و فرمود: «تمام بت ها و هر نوع صورت ديگر را که در خانه خدا هستند، معدوم ساز و از بين ببر.» بنابراين علی(ع) را سومين بت شکن تاريخ می توان دانست: اولی حضرت ابراهيم، دومی پيامبر اکرم(ص) و سومی حضرت علی(ع).
6. در جنگ احزاب(خندق) که قشون و سربازان کفر دو هفته در مقابل خندق مسلمانان معطل ماندند، چندين بار جنگ تن به تن بین برخی از کفار و مسلمين رخ داد. از جمله اين   که دو فرمانده مشهور و برجسته مشرکان در جنگ تن به تن به دست حضرت علی  بن ابي طالب(ع) کشته شدند: يکی از آن ها عمروبن عبدود بود. وقتی علی(ع) روی سينه او نشست، عمرو بر روی حضرت آب دهان انداخت. آن حضرت از جا بلند شد و چند قدم زد. عمرو صدا زد: «من مسلمان نمی‌شوم، پس چرا مرا نمی‌کشی؟» علی(ع) فرمود: «چون تو به صورتم آب دهان انداختی، من خشمگين شدم و نخواستم که تو را به سبب خشم خود بکشم، چون ما برای رضای خدا می‌جنگيم. پس حالا که مسلمان نمی‌شوی، تو را می‌کشم.» عمرو مسلمان نشد و حضرت او را کشت و زره   اش را برای خواهرش فرستاد، فرد ديگر نوفل مخزومی بود که به دست علی(ع) کشته شد. 
ز)  نقش حضرت علی(ع) در گسترش اسلام
1. حضرت علی(ع) به دستور پيامبر (ص) و در جهت گسترش اسلام، جان  فشانی های زيادی کرد. هنگامی که پيامبر گرامی اسلام(ص) از طرف خداوند به تبليغ علنی دين اسلام مأمور شد، به علی(ع) دستور داد که اقوام و بزرگان و خويشاوندان پيامبر(ص) را جهت صرف غذا به خانه   اش دعوت نمايد و علی(ع) بيش از چهل نفر را دعوت کرد و غذا تهيه نمود. پس از صرف طعام، برخی از مدعوين که در رأس آنها  ابوجهل قرار داشت، به پيامبر اکرم(ص) اجازه صحبت نداد. و روز بعد نيز اين دعوت تکرار شد و حضرت محمد(ص) پس از خوردن غذا، رشته صحبت را به دست گرفت و چنين فرمود: «ای رؤسای قريش! خدا به من امرکرده است که شما را به سوی او بخوانم. کيست از ميان شما که برادری و هم کاری و جانشينی مرا قبول نمايد؟» حاضران به سؤال پيامبر اعظم(ص)جز سکوت، جوابی ندادند فقط علی(ع) پاسخ داد: «من برادری شما را قبول می‌کنم.» پس از آن رسول خدا(ص) فرمود: «اين برادر و وصی من است، حرف او را گوش کنيد.»
2. در دنيا تقريباً رسم بر اين است که برای دختر دم   بخت  معمولاً خواستگارهای متعدد می   آید و دختر نصيب يکی از آنان  می   شود. در مورد حضرت فاطمه زهرا(س)نيز قضيه چنين بود. ابوبکر و عمر هر دو برای ازدواج با فاطمه(س)پيش قدم شده بودند، ولی پيامبر اعظم(ص) فکر ديگری را در سر می‌پروراند. او فاطمه(س)  را برای علی(ع) در نظر گرفته بود که او را نيز همانند فرزند و پسر خود تربيت کرده بود و دوست می‌داشت و از دوران کودکی درکنار فاطمه(س) بزرگ شده بود، علی(ع) از نظر مالی چيزی جز شمشير نداشت، ولی رسول خدا(ص) او را به سبب شايستگی های ديگرش بر ديگران ترجيح داد و حضرت زهرا(س)  را به همسری علی(ع) درآورد.  بنابراین، ياري اميرمؤمنان (ع) در انذارعشيره و ازدواج آن حضرت با فاطمه زهرا(س) باعث تقويت و گسترش اسلام گرديد.
3. پس از آن که رسول خدا(ص) بر اثر فشار و آزار کفار قريش، مکه را ترک و در مدينه ساکن شد، مشرکان در سال دوم هجرت، جنگ بدر را عليه مسلمانان به راه انداختند. چون رسم  و عادت عرب بر اين بود که تن به تن بجنگند، در بدر هم جنگ تن به تن آغاز گرديد. سه نفر از مسلمانان (علی(ع)، حمزه و عبيده  بن حارث) انتخاب گشتند و از کفار هم (عتبه، شيبه و وليدبن عتبه) برگزيده شدند. و قهرمان مسلمانان، جنگ جويان کفر را يکی پس از ديگری از پاي درآورد که سرانجام اين جنگ به نفع مسلمانان خاتمه يافت. 
4. طایفه قريش به ده قبيله کوچک تر تقسيم می‌شدند که در کارهای حساس در دارالندوه جمع شده، برنامه-ريزي می   کردند و تصميم می‌گرفتند. پس از هجرت مسلمانان به مدينه، آنان برای اين   که از دست پيامبر اعظم(ص) راحت شوند و منافعشان به خطر نيفتد، در همان مکان عمومی جمع شدند و تصميم گرفتند که شبانه از هر قبيله يک جنگ   جو به خانه پيامبراسلام(ص)هجوم آورند و او را ترور کنند. ولی پيامبر از طرف خداوند به وسيله جبرئيل از اين تصميم شوم آگاهی يافت. به گفته برخی از خاورشناسان، رقيه دختر ابی   سيف عمه پيامبر(ص) پیامبر را از این نقشه آگاه ساخت. رسول خدا پس از آگاهی از تصميم سران قريش در دارالندوه، علی(ع) را در بستر خويش خواباند و شبانه راهی مدينه شد.
5. وفاداری علی(ع) در پيمان صلح با معاويه، کار خلاف عقل و منطق نبود، زيرا علی(ع) با شيطان(معاويه) پيمان بسته بود و نمی‌خواست اين پيمان را نقض کند.  به   راستی علی(ع) از حق خود و جهاد با معاويه و عثمان گذشت تا وفای به عهد در ميان بنی   آدم به صورت يک فرهنگ درآيد. خوارج به اين علت علی(ع) را به رهبری برگزيده بودند که برايشان کاملاً روشن شده بود که علی(ع) برترين صحابه اوليه پيامبر اسلام(ص) است و خليفه، از ميان همين اصحاب اوليه انتخاب می‌شد. عايشه دشمن ديرينه علی(ع) پس از جنگ جمل اعتراف کرد که علی(ع) از بهترين خویشاوندان پيامبر اعظم(ص) است.
6. حقانيت و شخصيت علی(ع) بعد از شهادت، بهتر از زمانی که زنده بود، جلوه   گر شد. طرف   داران او، وی را مرشد، شاه اوليا و ولی خدا می‌دانستند و علی(ع) نزد بعضی از شيعيان، معصوم و خطاناپذير معرفی شده بود؛ حتی نزد اهل سنت، به عنوان نمونه کامل سيادت عربی و مروت اسلامی شناخته شد.
7. معاويه وقتی در خلافت خود عرصه را بدون منازع ديد، به بنای تشكيلات حکومتی جديد در چارچوب و ساختار بيزانس قديم پرداخت، ولی طرز حکومت عرب را از بسياری از مشخصات عتيق آن بيرون کرد. او در جنگ   جویی از علی(ع) نازل   تر بود، ولی در مقابل ديگران چیزی کم نداشت.
8. بی   شک علی(ع) انسانی کامل، بی نظير و بی   مانند. برخی خاورشناسان درباره آن حضرت گفته   اند: علی(ع) در فن نطق و خطابه، فردی مبتکر است. در خطبه   ها و سخنراني   های او هرگز جمله   های پيچيده‌ای که شنونده را خسته کند، وجود ندارد؛ گویی کلام را مانند جواهر تراش می‌د‌هد.  علی(ع) يک   سره به سوی هدف می‌رود و جمله   های او که موجز و مختصر است، هرگز شنونده را خسته نمی‌کند. به اتفاق آرای عمومی علی(ع) بی شک فصيح ترين و بليغ  ترين خطيب است.
خيبر نام ناحيه‌اي در هشت منزلي مدينه است. در اين ناحيه در زمان قديم، هفت قلعه و مزارع و نخلستان وجود داشت كه در سال هفتم قمري به دست پيغمبراسلام گشوده شد. و لفظ خيبر عبري و به معناي قلعه است.قلعه‌اي در نزديكي مدينه كه مقر يهوديان بود و در آغاز ظهور اسلام (سال هفتم هجري قمري)، به-دست علي بن ابي‌طالب(ع) گشوده شد.
    10. پس از امضای صلح حديبيه بين پيامبراعظم و مشركان، پيمان سكنه خيبر لغو گرديد. بدين علت رسول خدا(ص) براي جنگ با آنها 1500 مرد جنگ جو را هم   راه خود به طرف خيبر حركت داد. در مرحله اول، فرماندهي لشكر به عهده خود پيامبر(ص) بود اما به واسطه هواي نامساعد آن جا، حضرت مريض شد و فرماندهي را به ابوبكر واگذار كرد. ابوبكر بيش از دو روز نتوانست فرماندهي را به عهده گيرد. پس از آن فرماندهي سپاه اسلام را عمر عهده   دار گرديد. و او نيز كاري از پيش نبرد. او رؤساي لشكر را جمع كرد و گفت: «فرماندهي ارتش را در اين جنگ بايد به علي(ع)داد؛ زيرا هيچ كس را لايق   تر از او نمي‌دانم. چون مردي با استقامت، صبور و شجاع است كه اگر صد مرد جنگي را در مقابل خود ببيند و خودش تنها باشد، پشت به دشمن نخواهد كرد.»
در جنگ خيبر هنگامي که ابوبکر و عمر نتوانستند قلعه   های يهوديان را فتح نمايند، علی(ع) از طرف رسول خدا (ص) به فرماندهی لشکريان اسلام منصوب و معرفی شد. وقتی آخرين قلعه خيبر به دست حضرت علی فتح گرديد، پيامبر اکرم(ص) تازه از بيماری برخاسته بود. رسول خدا(ص)در حضور مسلمانان علی(ع) را در برگرفت و بوسيد و گفت: «يا علی تو اسدالله هستی.» يعنی با اين پيروزی که نصيب مسلمانان کرده‌ای، تو شير خدا هستی. اين عنوان برای علی(ع) برای هميشه باقی ماند و هيچ   کس به اين لقب مفتخر نشد.
بغوی و ابن   ابي‌الحديد نقل می‌کنند:
رسول خدا(ص) درزمان جنگ با يهوديان خيبر مريض شد. ابوبکر فرمانده سپاه گردید و به حمله مبادرت کرد ولی با تلفاتی که برای لشکر کوچک اسلام سنگين بود، عقب نشينی کرد و گفت که از عهده غلبه بر دژهای خيبر برنمی‌آيد. پيامبراکرم(ص) عمر را به سمت فرماندهی انتخاب کرد. او نيز به حمله مبادرت کرد ولی در مقابل مقاومت شديد يهوديان عقب نشست و گفت: «نمی‌توانم از عهدة تسخير خيبر برآيم.»

پس از عقب   نشينی ابوبکر و عمر فرمود: «فرماندهی را به پسرعموی خود علی(ع) واگذار خواهم کرد و يقين دارم که از فرماندهی عذر نخواهد خواست.» و قضيه چنين شد و علی(ع) هم دژهای خيبر را يکی پس از ديگری فتح کرد و از آن درب معروف مانند سپر استفاده نمود.
خاورشناسان و اعلميت علی(ع)
رسول گرامی اسلام(ص) درباره اعلميت حضرت علی(ع) می‌فرمايد: «علی اعلم امت من و قضاوت کننده   ترين آنها در مسائل اختلافی پس از من است.» و هم   چنين می   فرماید:« انا مدينه   العلم وعلی بابها».
رسول خدا(ص) به حضرت زهرا (س) فرمود: «علی(ع) دارای علم گذشتگان و آيندگان است. او وصی و جانشين من و ساير انبياست.» 
1. خداوند به امامان دانشی عطا کرده که از آينده خبر دارند و افکار مردم را می‌خوانند. لذا آنها می‌توانند رهبری جامعه را عهده   دارشوند. خود علي نيز فرمود: «سلوني قبل ان تفقدوني».
2. شيعيان در طول تاريخ پس از رحلت رسول خدا(ص) اذيت می   شدند و حتی در دوران خلفای عباسی نيز زیر فشار بودند و به آنان ظلم می شد، ولی از عقيده خود دفاع کرده، می‌گفتند: «اعقاب  حسن  و حسين(ع) همه برگزيده   اند. ميان ايشان چند تن دارای نور امامت هستند که به ظهور رسيده   اند و همه آنها نور امامت را از علی(ع) به ميراث برده   اند و دارای دو صفت مخصوص و متمايز هستند: يکی عصمت از خطا و گناه، دوم علم بر کتاب و سنت نبی. اين سلسله تا حضرت مهدی(ع) ادامه یافته ولی او از ديدگان همه غايب است و هرگاه خدا بخواهد، ظهور خواهد کرد و سلطنت حق و عدالت را در جهان برقرار خواهد ساخت.» 
3. اين   که امامت نهادی است که وظيفه پيامبراعظم(ص) را تکميل می   نماید و آن را از تحريف و دست   برد، مخالفان حفظ می‌کند، از عقايد مسلم شيعی است. شيعيان بر اين باورند که شخص امام (ع) حامل علم الهی است و ظرفيت و توان رهبری روحانی جامعه را به عهده دارد و هيچ کسی غير از امام معصوم که خداوند وظيفه او را توسط پيامبرش(ص) تنفيذ کرده، چنين کاری را نمی‌تواند انجام دهد؛ زيرا فقط امام در همه امور آگاهی لازم را دارد.
4. علم يکی از ويژ گي های منحصر به فرد امامان(ع) به  شمار می آید؛ زيرا علم آنها با علم پيامبر اکرم(ص) يکی است. علی(ع) تنها شخصيتی به شمار می آید که در بين متقدمان شيعه، توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. با وجود این، جهانیان او را نه به عنوان بنيان گذار تشیع، بلکه بيش از هرچيزی به عنوان يک عالم و اديب عالي قدر و شخصیت سياسی صدر اسلام، می شناسند. برخی از پيشگامان مطالعات عربی در هلند مثل ژاکو بوسی، قسمتی از کلمات قصار حضرت را درآثار خود منتشر کرده اند. آنها فضيلت و کمال انسانی را در وجود علی(ع) متبلور می‌ديدند و ويژگي های برجسته او را با هيچ شخصيت ديگری در دنيا قابل مقايسه نمی‌دانستند؛ چون او دارای همه خوبی  ها بود. 
5.  همه شيعيان بر اين باورند که ائمه برگزيدگان خدا برروی زمين هستند که نور خود را از علی (ع)گرفته   اند و دو ويژگی دارند که بقيه افراد فاقد آن دو صفتند: يکی عصمت از خطا و ديگری علم برکتاب خدا و سنت پيامبر.
6. علی(ع) در زمينه های مختلف آگاهی داشت و مسائل را  به روش خودش حل و فصل می‌نمود به همين سبب، بابی را  در قضاوت باز کرد که سرمشق همگان گرديد. علی(ع) دريچه‌ای جديد و عهد تازه   ای افتتاح کرد که در زمان خلفای سه گانه در تمام مسائل پيچيده که خلفاي مذکور از حل آنها عاجز بودند، خلفا و ديگران از آن استفاده می کردند و هر مسأله غامضی که برای امت اسلامی پيش می‌آمد، با تدبير علی(ع) حل می‌شد و این جمله به صورت ضرب المثل در آمده بود: « حل آن را بايد از تدبير علی(ع) خواست» (چاره اين مشکل را فقط از ابوالحسن بايد خواست). حقاً که چنين هم بوده است.
7. يگانه علم مطلوب نزد ائمه است؛ زيرا آنها وارثان انبيا در روی زمين هستند. هم   چنین گفته شده است که ائمه به چگونگی وفات خود نيز علم دارند و هر امامی امامت را از جانب پيامبر(ص) به امام پس از خود واگذار می‌کند.
بعضی از خاورشناسان یادآور شده   اند که در پايان روزگار اموي، برخی از شيعيان به اين جا رسيدند که علم معتبر و با ارزش، فقط در نزد علی(ع) و يک شاخه ازخاندان او حفظ شده است و مسلمانان کسی را که خداوند به نام امام واقعی امت بر می‌گزيند، تنها در اين خاندان می‌توانند بيابند، خواه او دارای قدرت و در رأس حکومت باشد يا نباشد، رهبري اش ضروری و اطاعتش بر هر مسلمان واجب است که بايد او را پيدا و شناسایی نمود و به اوامر و نواهي   ش گردن نهاد.
8.  چون شيعيان به فرقه های مختلف تقسيم شدند، تنها شيعيان دوازده امامی، علی(ع) و يازده فرزند او را که از نسل حسين(ع) هستند، به عنوان خليفه رسول خدا(ص)و امام معصوم(ع) قبول دارند و می‌گويند: آنها دارای علم لدنی هستند که افراد ديگر از چنين فضلی بی   بهره   اند.
9. علی(ع)نخستين امام شيعيان است. آنها می‌گويند که پيغمبر اسلام، دانش های خود را  به او سپرده، زيرا ديگران شايستگی آن را نداشتند. خاندان علوی اين علوم را يکی پس از ديگری به ارث برده اند. حتی اهل سنت نيز در اين مورد نظر موافق دارند و می‌گويند: علی(ع) مردی فاضل است و علمی بيش از اندازه دارد، و حسن بصری او را ربانی اين ملت خوانده است. اين گفتار، علم و اعلميت علی(ع) را نشان می   دهد که ديگران فاقد آن بودند.
10. علی(ع) در اثر همراهی با پيامبر اعظم(ص) از زمان طفوليت تا رحلت رسول خدا،(ص) به مسائل ميراث و قضايای مشکل، دانا و عالم بود. خليفه دوم عمر می‌گفت: «از مسائل مشکلی که علی(ع) برای آن راه   حل و راه چاره‌اي پيدا نکند، به خدا پناه می‌برم.» اين حرف نشان از اعلميت آن حضرت در مقایسه با بقيه افراد عصر خويش دارد. خود حضرت علی(ع) هم می‌فرمود: «درباره کتاب خدا از من بپرسيد، به خدا قسم! از هر آيه‌ای بپرسيد، می‌دانم که آن آيه شب نازل شده يا روز، در دشت نازل شده يا کوه.»
11. امامان شيعه و در رأس آنها علی(ع) اضافه بر علم همگانی،‌ دانش درونی نيز دارند که يکی پس از ديگری آن را به ارث برده   اند. علی(ع) نه   تنها معنای حقيقی قرآن را می   فهمید که از درک همگانی پنهان است بلکه همه رخ دادهای جهان را تا روز رستاخيز می‌دانست.
نتیجه
آن  چه به طور فشرده گفته شد، جايگاه ارزش علمی و نقش چشم   گير امام علی(ع) در فرآيند بسترسازی فرهنگی اسلام در زمان حيات پيامبر(ص) و دفاع از حوزه باورهای دينی و دست آوردهاي فكري قلمرو جغرافيای امت اسلامی است که از منظر خاورشناسان و شيعه ارزيابی شده است. امام علی(ع) که همواره در کنار رسول خدا حضور داشته و از حوزه ارزش های مکتبی خالصانه دفاع می‌کرده و در عرصه   های گوناگون نظامی نقش چشم گيری داشته به صورت شخصیت ماندگاری در آمده که فراموش ناشدنی است. خاورشناسان در آثار خود، به آن دسته از فضايل پرداخته‌اند که با توجه به مطالب گفته شده، برتری و شايستگی امام علی(ع) را در منصب زعامت امت اسلامی به اثبات می‌رساند، گرچه منابعی شيعی در اين قسمت غنی   تر و پربارتر است.

منابع
1.    آرلالاني آرزينا، نخستين انديشه های شيعی تعاليم امام محمد باقر(ع) ترجمه بدره ای، تهران: انتشارات فروزان، چاپ اول، 1381.
2.    ابن هشام، زندگاني محمد پيامبر اسلام(ص)، ترجمه، سيدهاشم رسولي، تهران: اسلاميه، [بي تا].
3.  اسماعيل بن كثير، البدايه والنهايه، ‌لبنان، بيروت، داراحياء التراث العربيه، الطبعه الاولي1422ق2001م.
4.  اميری فر اميرعلی، امام علی(ع) و قرآن و نهج البلاغه از منظر علی  دوستان جهان، تهران: انتشارات طاووس بهشت، چاپ اول، 1379.
5.    اشپولر برتولد، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران: انتشارات علمی فرهنگی، چاپ چهارم، 1373.
6.    آرنولد سرتوماس، تاريخ گسترش اسلام، ترجمه ابوالفضل عزتی، تهران: انتشارات دانشگاه، چاپ اول، 1385.
7.    ابن اثير عزالدين، تاريخ كامل، ترجمه سيدمحمدحسين روحاني، تهران: اساطير، چاپ دوم، 1371.
8.    آرمسترانگ کارل، خداشناسی از ابراهيم تاکنون، ترجمه محسن سپهر، تهران: نشر مرکز، چاپ چهارم، 1385.
9.    ادموندباسورث کليفورد، سلسله های اسلام جديد، ترجمه دکتر فريدون بدره‌ای، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ايران، 1381، چاپ اول.
10.    ابن اسحاق محمد ، السيره   النبويّه، لبنان: بيروت، دارالكتب العلميه، چاپ اول، 1424ق2004م.
11.    ابن سعد محمد، طبقات الکبری، لبنان بيروت، چاپ اول، 1414ق،1994م.
12.    آندره ميکل، اسلام و تمدن اسلام، ترجمه حسن فروغی، تهران: سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انسانی، چاپ اول، 1381.
13.    اندروجی نيومن، دوره شکل گيری تشيع دوازده امامی، ترجمه مهدی ابوطالبی و ديگران، قم: شيعه-شناسی، چاپ اول، 1386.
14.   بلک آنتونی، تاريخ انديشه سياسی اسلام از عصر پيامبر(ص) تا امروز، ترجمه محمدحسين وقار، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول، 1381.
15.   بايرناس جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران: چاپ شانزدهم، انتشارات علمی – فرهنگی، 1385.
16.    بوش ريچارد، تاريخ جامع اديان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران: انتشارات، علمي و فرهنگی، چاپ شانزدهم، 1385.
17.    بوش ريچارد و ديگران، جهان مذهبی،‌ ترجمه عبدالرحيم گواهی، تهران،‌ نشر فرهنگی اسلامی،‌ چاپ دوم،‌ 1378.
18.    پيترز اف. ای، يهوديت، مسیحيت و اسلام، ترجمه حسين توفيقي، قم: مرکز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب،‌ چاپ اول، 1384.
19.    تقی   زاده داوری محمود ، تصوير شيعه  در دائره   المعارف آمريکانا، تهران، انتشارات امير کبير، چاپ اول، 1382.
20.   تقی زاده داوری محمود و ديگران، تصوير امامان شيعه به نقل از دايره   المعارف اسلام، قم، انتشارات شيعه   شناسی، چاپ اول، 1385.
21.   ترمذی، جامع الصحيح، لبنان بيروت، چاپ اول، 1408ه، 1987م.
22.    توسی ابی جعفر محمدبن   الحسن، امالی، قم، انتشارات دارالثقافه، چاپ اول، 1414ه.
23.    حتی فيليپ   خوری ، شرق نزديک در تاريخ، ترجمه قمر آريان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1382.
24.    حورانی  آلبرت، تاريخ مردمان عرب، ترجمه فريد جواهرکلام، تهران: سپهر، چاپ اول، 1384.
25.    خسروپناه عبدالحسين، دانش   نامه امام علی(ع)،(قلمرو دين).
26.    دهخدا علي   اكبر، لغت   نامه، تهران: شركت چاپ،‌ چاپ1، سال1347.
27.    ذهبي، سير اعلام   النبلاء، لبنان: بيروت، چاپ اول1417ق1997م.
28.    رنان کالين. ا، تاريخ علم کمبريج، ترجمه حسن افشار، تهران: نشر مرکز، چاپ پنجم، 1385.
29.       سيوطي جلال الدين، التوشيح علي الجامع   الصحيح،(صحيح بخاري)، لبنان، بيروت، دارالعلم، چاپ اول 1420ق، 2000م.
30.    شيمل آنه ماری، محمد رسول خدا، ترجمه حسن لاهوتی، تهران: انتشارات علمی- فرهنگی، چاپ اول، 1383.
31.    شيخ طبرسی امين  الاسلام، زندگانی چهارده معصوم،‌ ترجمه عزيزالله عطاردی، انتشارات اسلاميه، چاپ دوم، 1377.
32.    __________، زندگاني چهارده14 معصوم(ع)، ترجمه عزيزالله عطاردي، تهران: چاپ اسلاميه، چاپ دوم1377.
33.    شهيدی سيدجعفر، دانش نامه امام علی(ع)( زيست نامه امام علی(ع))، زير نظر علی   اکبر رشاد، تهران، پژوهش   گاه فرهنگ و انديشه اسلامی، چاپ اول، 1380.
34.    شيخ صدوق، امالی، ترجمه سيدمحمدباقر کمره‌ای، تهران: انتشارات اسلاميه،  چاپ چهارم، 1362.
35.    ____________، خصال، مترجم: محمدباقر كمره‌اي، تهران، كتابچي، چاپ دهم1384.
36.    ____________ صفات شيعه ، قم، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی طوبای محبت، چاپ سوم، 1384.
37.    ____________، كمال   الدين و اتمام   النعمه، ترجمه منصور پهلوان، قم: دارالحديث، چاپ اول 1380.
38.    شيخ مفيد، الجمل، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ دوم، 1416.
39.    ______________، ارشاد، قم: مهر، چاپ اول، 1413.
40.    شیخ توسی محمدبن  حسن ، امالی، قم، دارالثقافه، الطبعه الاولی، 1414ق.
41.    صميمی مينو، محمد در اروپا، ترجمه عباس مهرپويا، تهران ، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، 1382.
42.    طبري محمدبن جرير، تاريخ طبري، ترجمه: ابوالقاسم پاينده، تهران، اساطير، چاپ ششم، 1385.
43.    علامه حلي، ‌اثبات   الوصيه   للامام علی  بن ابي   طالب(ع)، عراق، نجف اشرف، [بی تا].
44.    کلبرگ اتان، مطالعات غرب در خصوص اسلام، مجموعه مقالات کنفرانس بين المللی تل آويو، 1984، تهران، فاروس ايران ، 1386.
45.    کلينی محمدبن يعقوب، اصول کافی، ترجمه محمدباقر کمره‌ای، تهران: انتشارات اسوه، چاپ پنچم، 1383.
46.    گلدزيهر، درس هايي درباره اسلام، ترجمه علی  نقی منزوی، تهران، انتشارات ردياب، چاپ دوم، 1357.
47.    گيورگيو ويرژيل، محمد پيغمبری که از نو بايد شناخت، ترجمه ذبيح   الله منصوری، تهران، قيام، چاپ اول، 1376.
48.    گيپ هميلتون، اسلام بررسی تاريخی، ترجمه منوچهر اميری، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1367.
49.    لمبتون آن.کی.اس، دولت و حکومت در اسلام، ترجمه دکتر محمدمهدی فقيهی، تهران: شفيعی، چاپ سوم، 1385.
50.    لاپيدوس ايرام، تاريخ جوامع اسلامی، ترجمه علی بختياری زاده، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ اول، 1381.
51.    لوئيس برنارد،‌ تشيّع و مقاومت،( شيعه در تاريخ)، مجموعه مقالات کنفرانس بين المللی دانشگاه تل آويو، 1984، تاريخ انتشار در ايران، 1368، تهران، فاروس.
52.    لوبون گوستاو، تمدن اسلام و عرب، ترجمه، هادي خاتمي بروجردي، تهران: صدر، چاپ اول، 1350.
53.    _____، زندگی   نامه پيامبر اسلام محمد(ص)، ترجمه کيانوش حشمتی، تهران، انتشارات حکمت، چاپ اول، 1383.
54.    ماسينيون لويي، مباهله در مدينه، ترجمه محمودرضا افتخارزاده، تهران: انتشارات قلم، چاپ اول، 1378.
55.    مکدرموت مارتين، انديشه های کلامی، شيخ مفيد، ص 144.
56.    ميشل مالرب ، انسان و اديان، ترجمه مهران توکلی، تهران: نشرنی، چاپ پنجم، 1385.
57.    منهاج سراج قاضي، طبقات ناصري، تهران، دنياي كتاب، چاپ اول، 1363.
58.    محمودی محمدجواد، ترتيب   الآمال، قم: بنياد و معارف اسلامی،  چاپ اول، 1420ه، 1376ش.
59.    معين محمد، فرهنگ فارسي، تهران: سپهر، چاپ8، سال1371.
60.    مجلسی محمدباقر، مرآه   العقول، تهران،  انتشارات دارالکتب الاسلاميه، چاپ چهارم، 1379.
61.    مسعودی، مروج   الذهب، لبنان، بيروت، دارالاحياء التراث العربی، چاپ اول، 1422ه، 2002م.
62.    مهريزی مهدی و هادی ربانی،امام علی(ع) از نگاه دانش وران، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1380.
63.    مادلونگ ويلفرد، جانشيني حضرت محمد(ص)، ترجمه احمد نمايي و ديگران، مشهد: انتشارات استان قدس رضوی، 1377.
64.    نيشابوری ابوالحسن مسلم بن حجاج ، صحيح مسلم، ج 5، لبنان، بيروت، چاپ اول، 1407، 1987م.
65.    __________، جهان اسلام، ترجمه دکتر قمر آريان، تهران: سپهر، چاپ دوم، 1384.
66.    وير رابرت، جهان مذهبی اديان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحيم گواهی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1378.
67.    _______، جهان، اديان در جوامع امروز، ترجمه عبدالرحيم گواهی، تهران،  نشر فرهنگ اسلامی، 1378.
68.    وات مونتگمری، محمد پيامبر و سياست   مدار، زير نظر اسماعيل والی   زاده، تهران، چاپ اسلاميه، 1344.
69.    ولهاوزن يوليوس، تاريخ سياسی صدر اسلام، ترجمه دکتر محمودرضا افتخارزاده، تهران، انتشارات دفتر نشر معارف اسلامی، چاپ اول، 1375.
70.    هنلز جان، راه   نمای اديان زنده، ترجمه عبدالرحيم گواهی، قم: بوستان کتاب، ‌چاپ اول، 1383.
71.    ____________________، تاريخ الخلفاء، لبنان، بيروت، صيدا، عصريه، چاپ اول 1426، ق2005م.
72.    هيوم رابرت، اديان زنده جهان، ترجمه دکتر عبدالرحيم گواهی، تهران: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی چاپ پنجم، 1376.
73.    هلالی سليم بن قيس، اسرار آل محمد، ترجمه، اسماعيل انصاری، قم: دليل ما، چا پ سوم، 1381.
74.    هالم هاينس، تشيّع، ترجمه محمدتقی اکبری، قم ، نشر اديان، چاپ اول،‌1385.

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=14682

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب