دوشنبه, 3 دی , 1403 برابر با Monday, 23 December , 2024
جستجو

 

(نشريه‌اي متفاوت در عرصه‌ روزنامه نگاري زنانعصر مشروطه)

 

دكتر مسعود كثيري**   

 

الهه باقری*

 

  چكيده :

 

انقلاب مشروطه كه موجب تحول فكري و اجتماعي در بين مردم ايران گرديد، در ميان زنان نيزآگاهي قابل توجهي پديد آورد. بيشتر فعاليت زنان در زمينه‌ي تعليم و تربيت و ايجاد مدارس دخترانه در سراسر كشور بود و همين مراكز آموزشي ضمن ارتقاء دانش و بينش دانش آموزان، پايه و اساس روزنامه‌نگاري زنان را در ايران تشكيل داد. در چنين شرايطي، گروهي از زنان فرهيخته پا به عرصه‌ي روزنامه نگاري گذاشته و آثار با ارزشي را از خود به يادگار گذاشتند. صديقه دولت آبادي جزو نخستين بانوان ايراني بود كه اولين روزنامه اختصاصي زنان، به نام «زبان زنان» را، خارج از تهران منتشر كرد. نشريه زبان زنان در سال 1337 هـ .ق./ 1298هـ . ش./1918م. در اواخر عصر احمد شاه قاجار در ايران منتشر گرديد.

 

در اين نوشتار كوشش شده است تا پس از مقدمه‌اي كوتاه در مورد حضور زنان در عرصه‌هاي فرهنگي و اجتماعي، به نقش روزنامه‌ها و مطبوعات دوران مشروطه در ارتقاء آگاهي زنان اشاره گردد و فعاليت‌هاي آنان در عرصه‌ي مطبوعات آن زمان بررسي گردد. پس از آن به بررسي و شرح روزنامه و مجله‌ي زبان زنان صديقه دولت‌آبادي پرداخته شده است و ضمن توضيح دوره‌هاي مختلف چاپ آن، به بررسي محتواي مطالب مندرج در آن پرداخته و تلاش گشته تا از اين طريق قسمت‌هاي ناگفته‌اي از تاريخ مطبوعات و بخشي از فعاليت‌هاي اجتماعي ـ فرهنگي صديقه‌دولت آبادي بيان گردد.

 

   واژگان کليدی: انقلاب‏ مشروطه، مطبوعات،روزنامه­نگاری زنان، صديقه دولت آبادي، زبان زنان

 

مقدمه:

 

زنان ايران عموماً تا انقلاب مشروطه نقش مهم و قابل توجهي در امور اجتماعي و سياسي كشور ايفا نمي‌كردند، چراكه درطول تاريخ ايران، زنان همواره از کسب موقعيتی متناسب با شأن و توانايی‌هايشان محروم مانده‌اند. پرده‌نشينی و حضور کمرنگ زنان جامعه از يک سو و داوري غير منصفانه در مورد نقش آن‌ها در عرصه‌هاي گوناگون، ازجمله مهم‌ترين عوامل اين محروميت تاريخی بوده‌اند. آنچه درلابه‌لای صفحات تاريخ از زنان بيان شده، تنها نقش آن‌ها در حرم‌سراها و توطئه‌های پشت پرده‌ی دربار بدون توجه به نقش سازنده‌ی آنان می‌باشد.

 

قبل از انقلاب مشروطه، روزنامه‌هاي مختلفي داخل و خارج از كشور انتشار مي‌يافت. روزنامه‌هايي كه خارج از كشور انتشار مي‌يافت، تأثير بسياري در نشر افكار آزادي خواهي و تجدد طلبي داشت. اين روزنامه‌ها كه به وسيله‌ي مسافران و يا در ميان محموله‌ي تجار ايراني به دست ايرانيان مي‌رسيد، دست به دست مي‌گشت و نوشته‌هاي آن‌ها در قهوه‌خانه‌ها، مساجد و ديگر مجامع عمومي توسط ديگران نقل مي‌شد. زنان روشنفكر و باسواد ايراني اين روزنامه‌ها را مي‌خواندند و گاه خود در آن‌ها مطلب مي‌نوشتند. اين گونه روزنامه‌ها در بيداري زنان نقش مؤثري داشتند.[1] روزنامه‌هايي كه بلافاصله بعد از برقراري نظام مشروطيت در داخل كشور انتشار يافت، در بيداري زنان مي‌كوشيدند و اين روزنامه‌ها به طور كلي بشارت دهنده‌ي آزادي و برابري حقوق زن با مرد بودند و اعتقادشان بر اين بود كه: «زن افراد انساني است و در خلقت به او ظلمي نشده و چيزي كسر ندارد و تفاوتي ميان او و مرد در شرف انسانيت نيست.».[2] هر چند كه تلاش آنان در اين دوره بيشتر در زمينه‌ي فراهم كردن شرايط احقاق حقوق اجتماعي و حضور زنان در عرصه‌هاي مختلف اجتماع بود و به موقعيت و جايگاه زنان و دختران در محيط خانواده نمي‌پرداختند.

 

انقلاب مشروطه‌ي ايران، به همان نسبت که در اجتماع ايران اثر گذاشت، به همان نسبت نيز در رشد نهضت بيداری زنان هم تاثير گذاشت و در اين ميان مطبوعات نقش اساسی داشتند. انتشار روزنامه که از اواسط دوران قاجاريه رواج يافت، بر فضای فکری جامعه تاثيرات عميقی گذاشت و سبب شد که مردم با جريانات اجتماعی و سياسی در شهرهای مختلف ايران و همچنين کشورهاي ديگر آشنا شوند.[3] مهمترين دغدغه‌ی زن ايرانی پس از انقلاب مشروطه، شرکت در فعاليت‌های گسترده‌ی اجتماعی بود که يکی از مهم‌ترين آنها انتشار نشريات تخصصی بانوان است. تا از اين طريق خواست‌هايشان را مطرح نمايند و در راستای رسيدن به اهداف جنبش خود تلاش کنند.[4]

 

‏    بر اين اساس، اين پژوهش درصدد پاسخگويي به اين سوالات مي‌باشد:

 

–  زمينه هاي حضور زنان در عرصه روزنامه نگاري چگونه فراهم شد؟

 

–  روزنامه و مجله زبان زنان در چه شرايطي و به چه شيوه‌اي منتشر شد؟

 

–  صديقه دولت آبادي در نشريات خود چه اهدافي را دنبال مي‌كرد؟

 

پاسخ به اين پرسش‌ها و بررسي و شرح روزنامه و مجله‌ي زبان زنان صديقه دولت‌آبادي نتيجه‌ي مثبتي بر روشن كردن قسمت‌هاي ناديده گرفته شده از قسمت‌هاي ناديده گرفته شده از تاريخ مطبوعات و فعاليت‌هاي اجتماعيـ فرهنگي زنان ايراني باشد كه در اغلب منابع تاريخي باقيمانده از آن روزگاران، بدان اشاره‌ايي نشده است.

 

 

 

زمينه‌هاي حضور زنان در عرصه‌ي روزنامه‌نگاري:

 

تا پيش از انقلاب مشروطه نشرياتی مانند صوراسرافيل، حبل المتين، مساوات، ايران نو، ندای وطن و ملانصرالدين که توسط مردان منتشر می‌شد،آنان در بخش‌هايی از مطالب خود به مسائل مربوط به زنان می‌پرداختند و يا نوشته‌هايی از زنان را منتشر می‌کردند.[5] ولي فعاليت‌های مطبوعاتی، اغلب به قشر خاصي از اجتماع تعلق داشت. از اين رو زنانی که به اين گونه فعاليت‌ها وارد شدند چند ويِژگی خاص داشتند: در درجه ی اول، به مردان سياسی و فرهنگی و يا مردانی که خود دستی در انتشار روزنامه و مجله داشتند وابسته بودند و همين وابستگی سبب می‌شد که در نخستين گام ازحمايت مردان برخوردارشوند، دوم اينكه، از آن جا که سيستم آموزش سواد تنها محدود به طبقات بالای جامعه می‌شد، تنها زناني از سواد بهره‌مند بودند كه اغلب  متعلق به همان طبقات خاص بودند و توانسته بودند وارد اين عرصه شوند.[6] اعلاميه‌ها و شب نامه[7] های دستنويسی که گاه از سوی زنان و در واکنش به مسائل سياسی ـ اجتماعی پخش می‌شد، به منزله‌ی تمرينی برای چاپ نشريه توسط آنان بود. نخستين انجمن‌های زنان همچون انجمن آزادی به رشد و تسريع روزنامه‌نگاری زنان کمک نمود.[8]

 

در واقع در سه سال اول مشروطيت هرچند وزارت خانه‌اي به اسم وزارت معارف و اوقاف و فوايد عامه تشكيل يافته بود ولي نسبت به دوره‌ي پيش از مشروطيت ترقي عمده‌اي حاصل نشد و برتعداد مدارسوتشكيلات وزارت خانه چيزي افزوده نگشت.[9] تصويب قانون مطبوعات در مجلس در روز شنبه پنجم محرم 1326هـ . ق./1907م. موجب گشت تا شماري از مطبوعات ايران به درجه كمال برسد،[10] زنان نيز از اين آزادي استفاده كرده و در همين زمان است كه نشرياتي منتشر كردند.

 

 بي شك اين نشريات در تحولات جامعه زنان ايران به خصوص در ارتباط با فراگيري علم و دانش و شناساندن فوايد آن، ايجاد مدارس جديد دخترانه، تساوي بين زن و مرد، جايگاه زنان ايران، تصفيه اخلاقي و تربيت دوشيزگان و همين طور آشنايي زنان به حقوق خويش و از بين بردن خرافات قديمي نقش موثري داشتند.

 

    اولين نشانه‌ای که از انتشار نشريه‌ی مختص بانوان ايران در دست است، مربوط به سال 1328 هـ.ق./1909م. است. به اين ترتيب به نظر مي‌رسد که کار زنان روزنامه‌نگار از ديگر زنان هنرمند و فعال به مراتب اهميت بيشتری داشت.[11] اگر بخواهيم به طور اجمال از جرايد و مجلاتی که در ايران به همت و قلم بانوان تأسيس و منتشر شده نام ببريم، اولين مجله به نام «دانش» است که خانم دکتر کحال آن را در سال 1328هـ .ق./1909م. در تهران تأسيس و منتشر نموده است. بعد از مجله‌ی دانش بايد به روزنامه‌ی شکوفه که به صاحب امتيازی و سردبيری مريم‌عميدسمنانی ملقب به«مزين السلطنه» در تهران اشاره کرد.[12] سه سال پس از تعطيلی روزنامه‌ی شکوفه بود که دولت آبادی روزنامه‌ی «زبان زنان» را در اصفهان منتشر کرد و ترتيب انتشار آن پانزده روزه بود.

 

 

 

روزنامه و مجله‌ي زبان زنان :

 

 امتياز انتشار روزنامه‌ي «زبان زنان» از طرف وزارت فرهنگ صادر شده و صاحب امتياز آن صديقه‌دولت‌آبادي بود. وي نشريه‌ي «زبان زنان» را در سه دوره منتشر كرد. در 27 تيرماه 1298هـ .ش./1919م. در اصفهان به صورت روزنامه‌ي يك ورقي، هفته‌اي يك بار از افق تاريك اصفهان در پشت ابرهاي تيره، با نور ضعيفي منتشر گرديد و در دي ماه سال 1299 هـ .ش/1920م. كه سال دوم روزنامه به حساب مي‌آمد، به علت مخالفت با قرارداد 1919م. و پيش آمدن كودتاي اسفند 1299هـ .ش/1920م روزنامه در اصفهان توقيف شد. بعد از 13 ماه توقيف، در تهران به صورت مجله در سال 1300هـ .ش/1921م. منتشر شد.صورت آن هم به حروف سربي مطبعه حبل المتين اصفهان به خط نستعليق ملك الخطاطين و چاپ سنگي تبديل شد. دوره‌ي دوم اين مجله بيشتر از يازده شماره به چاپ نرسيد و جز يك شماره آن ـ كه در مورد دعوت از متفقين براي ترك خاك ايران بود ـ هيچ كدام از شماره‌هايش جنبه‌ي سياسي نداشت، ولي به علت محدوديت‌هاي ايجاد شده از وزارت معارف و هم چنين مسافرت صديقه دولت آبادي به اروپا به چاپ نرسيد و مجدداً بعد از بازگشت از سفر اروپا خرداد ماه سال 1321هـ .ش./1942م. در تهران به طور پراكنده منتشر گرديد و يك مجله‌ي ماهنامه‌ زنان بود.[13]

 

روزنامه‌ی «زبان زنان» در اصفهان:

 

 صديقه دولت آبادی در سال 1337هـ .ق/1919م. تقاضانامه‌ی انتشار جريده‌ای به نام «زبان زنان» را به وزارت معارف داد که در 17 شعبان/18 مه همان سال، مجوز آن به عنوان مجله صادر شد، اما صديقه دولت آبادی بی اعتنا به آن مجوز، «زبان زنان» را در چهار صفحه به قطع وزيري با چاپ سربي به صورت روزنامه منتشر کرد.[14]

 

اولين شماره‌ی زبان زنان در روز 20 شوال 1337 هـ . ق/1918م.  و آخرين شماره‌ی آن شماره‌ی 57 در21ربيع الثانی 1339 هـ .ق/1920م. منتشر شد. قيمت اشتراك روزنامه در سال اول 12 قران و در سال دوم 30 قران و براي دختران دبستاني‌ها 24 قران و در «كشور دروني و خاك بيگانه» تمبر پست افزوده مي‌شود. تك نمره دهشاهي.

 

«زبان زنان» سومين نشريه‌ي اختصاصي زنان ايران محسوب می‌شود، اين نشريه برخلاف دو روزنامه‌ي پيشين، علاوه بر مباحث ويژه‌ي زنان، از سياست و مسائل جامعه سخن مي‌راند و تجربه‌يی نو در روزنامه نگاری زنان بود. برخی آن را آغازی واقعی برای روزنامه‌نگاری زنان عنوان می‌کنند. صديقه‌دولت‌آبادي براي اينكه كاري براي زنان و به خصوص در زمينه‌ي تربيت و پرورش آنان انجام بدهد، اين روزنامه را با سرمايه‌ي شخصي خود داير نمود و به نام و به قلم زن و همچنين به منظور آشنا كردن زنان به حقوق‌شان انتشار داد.[15] وي خود مي‌نويسد: «اول روزنامه اي بوده كه توانست اسم زن به خود بگيرد و با فكر زن و قلم زنان نوشته شود و اهميت موقعي داشته باشد، چون كه در آن تاريخ، در اصفهان فناتيك[16]، به طبع مي‌رسيد.».[17]

 

 اين روزنامه نه تنها در کارنامه‌ی دولت آبادی بلکه درجنبش زن ايرانی از اهميت بسيار زيادی برخوردار است. زيرا زن ايرانی برای نخستين بار توانست روزنامه منتشر کند و از طريق آن مواضع و نظريات خود را ارائه نمايد.صديقه دولت‌آبادی مشارکت زنان در زندگی سياسی و اجتماعی را «حق طبيعی» آنان و احقاق آن را ضرورتی جهانی و ملّی می‌دانست. او توضيح می‌داد: «دوره‌ي ما دوره‌ای است که گيتی رو به ترقی و ابناء بشر درتعالی سير می‌کنند. اهالی هر کشوری برای بلند کردن نام و مقام کشور و قوت خود از فرا گرافتن علم و دانش دقيقه {ای} فوت وقت نمی‌کنند. زن و مرد ممالک زنده‌ي دنيا خود را در اين تکليف علی السويه مسئول می‌دانند».[18]

 

دولت آبادي روزنامه‌ي زبان زنان را در محيط متعصب مذهبي آن روز اصفهان، منتشر كرد و از اهداف اين روزنامه مبارزه عليه خرافات و جهل، پرداختن به حقوق زنان و مبارزه با استبداد عليه زنان بود.[19] بحث اصلي مقالات مربوط به زنان است. اين روزنامه ابتدا به بحث در امور مربوط به زنان و دوشيزگان (مانند شرايط انتخاب همسر، روابط زن و شوهر، اصول خانه داری و…) می‌پرداخت ولي سپس به موضوعات ديگری هم چون مناقشه‌ي قلمي با مردان پرداخت. که در نتيجه روزنامه جنبه‌ی جنجالی پيدا کرد و موضوع آزادی و استبداد را پيش ازمسائل‏ مرد و زن و مسائل مختص به زن، هدف بحث قرار ‌داد.[20]

 

انتخاب نام «زبان زنان» برای روزنامه نيز چنان ‌كه افسانه نجم آبادی می‌گويد: «آشكارا سنت شكني و وارونه سازی مفاهيم غالب بود.چرا که در طرح غالب «زبان زن» بايد کوتاه باشد و زبان درازی برای زنان بار منفی دارد. اما صديقه دولت آبادی با ناميدن عنوان روزنامه به نام «زبان زنان» طرح غالب را نه تنها به بازی گرفت، بلکه به آن باری مثبت داد.».[21]

 

دولت آبادي شيفته‌ي كار مطبوعاتي بود، مي‌گفتند: روزنامه‌ها را كف اطاق رديف كرده و ساعت‌ها به تماشا و خواندن مطالب آن مشغول مي‌شد. قمر تاج دولت آبادی در خاطرات خود می‌نويسد: «روزی را به خاطر دارم که روزنامه‌های زبان زنان را طوری روی هم چيده بودند که فقط زبان زنان آن‌كه با خط درشت نوشته می‌شد، به چشم می‌خورد و در سرتاسر اتاق ديده می‌شد. من با دقت به آن‌ها نگاه می‌کردم.خواهرم{صديقه دولت آبادی}پرسيد: به چی اين طور خيره شدی و نگاه می‌کنی؟ گفتم: به اينکه زبان زنان چقدر دراز شده، نگاه می‌کنم.خنده‌اش گرفت و گفت: الهی که زبان زنان روزی از اين هم درازتر شود.».[22]

 

در سال 1337 هـ .ق/1918م. هفت عنوان نشريه در مشهد، شش عنوان در اصفهان، چهارعنوان در شيراز، سه عنوان در تبريز، دو عنوان در همدان، يک عنوان در قزوين، يک عنوان در کرمانشاه و يک عنوان در انزلی منتشر شد.مجموع تيراژ نشريات شهرستانی9400 نسخه برآورد گرديده است. پرتيراژترين نشريه‌ي شهرستانی در اين سال جريده‌ي بهار، چاپ مشهد است که به مديريت شيخ احمد با تيراژ1200 نسخه توزيع شده و کم تيراژترين نشريه‌ي شهرستانی نيز متعلق به مجله‌ي زبان زنان چاپ اصفهان به مديريت صديقه دولت آبادی است باتيراژ 100 نسخه[23]بوده است .

 

«زبان زنان» در سال اول ماهی دو شماره و در سال دوم به صورت هفتگی انتشار مي‌يافت.[24] مندرجات آن در چند شماره‌ی اول از قبيل: «زنان و علوم» و «زن بيچاره نيست» و مقالاتی مربوط به زنان بود ولی سپس مقالات مختلف و اخبار داخلی، خارجی و سياسی به آن اضافه شد.[25] از همان شماره‌هاي اول، داستاني به عنوان «داستان رقت انگيز» در پاورقي روزنامه چاپ شد. زبان زنان نشريه‌ي پرنفوذي بود كه وضعيت زنان را در ايران به صراحت مورد انتقاد قرار مي‌داد و اولين نشريه‌ي زنان بود كه به نام منتشر كننده‌ي آن، يعني صديقه دولت آبادي مجوز انتشار گرفت. تا آن زمان مجوز نشريه،به‌نام زنان صادر نشده بود. انتشار اين نشريه آغاز مبارزه‌اي دراز مدت براي حقوق زنان بود. دولت آبادي اظهار داشته كه مشاهده‌ي ازدواج‌هاي اجباري دختران 8 يا 9 ساله در اصفهان انگيزه‌ي مهمي براي فعاليت‌هاي او بوده است.[26]

 

در سال دوم، روزنامه هفته‌اي يك بار روزهاي شنبه چاپ و پخش مي‌شد و تا شماره‌ي 41 سال دوم كه «نمره‌ي پياپي» آن 57 است منتشر گرديده. هر شنبه 2500 نسخه از زبان زنان فروخته مي‌شد و مردان بيش از زنان خواننده‌ي ثابت آن بودند.  دولت آبادي زنان را در محلات سازمان‌دهي كرد و تلاش كرد تا از طريق نشريه‌اش فعاليت‌هاي آنان را هماهنگ سازد. زبان زنان از آموزش و استقلال اقتصادي زنان حمايت مي‌كرد. يكي از اقدامات او متقاعد ساختن 40 زن به منظور استفاده از سرمايه‌هاي شان براي ايجاد كارگاه‌هاي كوچك بافندگي در يزد، كرمان و اصفهان و استخدام زنان در آن بود. تعداد زنان در اين گروه به هفتاد نفر رسيد.[27]

 

  لازم به ذکر است که اکثر مقالات زبان زنان را صديقه دولت آبادي می‌نوشت و انتشار دوره‌ی نخست زبان زنان نيز متعلق به دوران پس از ازدواج  او است. پس از نشر چند شماره مندرجات آن از مطالب مربوط به زنان خارج شده و مقالات مختلف و اخبار داخله و خارجه نيز در آن ديده مي‌شود.

 

نگاهي به محتواي روزنامه‌ي «زبان زنان»:

 

يکی از هدف‌هاي جدی روزنامه‌ی «زبان زنان» تأسيس دبستان‌های رايگان از طرف دولت برای دوشيزگان،سوادآموزی، آموزش، پرورش زنان و ترويج معارف بود. به طور کل، معارف وضع نابه‌سامانی داشت و شمار باسودان و شاگردان مدارس اندک و امر فراگيری علوم محدود بود.روزنامه‌ی «زبان زنان» وضع بالا را به شدت انتقاد کرد و تأکيد نمود: «بدبختی از بی‌علمی است. از بی‌دانشی است.».[28] بزرگ‌ترين درمانی که می‌تواند همه دردهای بدبختی ما را علاج کند همانا معارف است … بايد از دولت بخواهيم ‌… در مرکز اقلاً، يک دبستان فنی برای دختران تشکيل نمايد.».[29]

 

روزنامه‌ی «زبان زنان»، امر گشودن دبستان‌های دخترانه در سراسر ايران و نقش آن‌ها در امر بيداری زنان، مجاهدت عليه جهل و خرافه‌پسندی، تلاش در جهت تجدد و ترقی ايران را با اهميت می‌داند، طوری که تأکيد می‌کند: «همه می‌دانيد بزرگ‌ترين درمان دبستان است. دبستان‌های کوچک و بزرگ در دهات و شهرها بايد گشود. بيشتر سعی کرد که مدارس مجانی، دولتی باشد و قانون تحصيل اجباری را که يکی از مواد قانون اساسی مشروطيت ماست از دولت خواست که به موقع اجرا بگذارد … انجمن‌های معارفی مختلفی بايد ايجاد کرد…تجدد ايران را از خيابان معارف عبور داده و به ميدان مهر و سعادت و آزاد دنيا برسانيم.».[30]

 

او در نوشته‌ی «بازهم می‌نويسيم» تأکيد می‌کند که ما از تکرار «لزوم دبستان دخترانه ‌… و افزودن اعداد آن‌ها و مجانی و دولتی بودن آن‌ها خسته نمی‌شويم‌ … به مجاهدت خود ادامه می‌دهيم‌ … می‌گوييم … مدرسه! مدرسه! مدرسه!»[31]

 

روزنامه‌ی «زبان زنان»، ديدگاه تازه‌ا‌ی در رابطه با تربيت کودکان به زنان ايرانی ارائه کرد و به نقش معـنوی و تربيتی مادر در تربيت سالم کودکان با روحيه‌ي وطن‌دوستی توجه جدی نمود. او می‌نويسد: «اگر اطفال شيرينی محبت مادر را نچشيده‌اند، محبت مادر وطن به گوش آن‌ها صدايی است… محبت مادر نمونه‌ی محبت مادر وطن است.».[32]

 

نشريه، زنان را تشويق و ترغيب می‌کند که عليه تنبلی و مأيوسی، جهل، خرافه‌پسندی و عادات ناپسند بجنگند. از اين‌رو تأکيد می‌کند: «بايد تربيت و ترقی زنان را که اساس ترقی مملکت است در نظر گرفت و جلو انداخت تا به سر منزل مقصود برسيم. نيز بايد ما زنان اين نقش را از صفحه‌ی خاطرمان بشوييم: که ما زن هستيم و نمی‌توانيم کار کنيم؛ نمی‌توانيم علوم عاليه فرا گيريم، ممکن نيست صنعت‌گر شويم.».[33]

 

قرائت خانه‌ي مجاني زنان در سال1301 هـ .ش/1922م. به همت درۃ المعالی مدير مدرسه‌ي مخدرات اسلامي تأسيس شد. صديقه دولت آبادي در روزنامه‌ي «زبان زنان» ضمن تاكيد بر اهميت اين قرائت خانه «خواتين محترمات شرافتمند» را به استفاده از آن تشويق مي‌كند و درۃ المعالی را به خاطر هجده سال خدمات جاني و مالي در استواري مدرسه و ربودن گوي پيش قدمي در تأسيس قرائت خانه براي نسوان ستايش مي‌نمايد.[34]

 

 از لحاظ ويژگی محتوايی می‌توان به ساده نويسی و استفاده از کلمات اصيل فارسی اشاره کرد. روزنامه موضع خود را در اين رابطه چنين بيان می‌کند: «کوشش ما اين است هميشه فارسی را ساده نوشته و از لغات غير فارسی کمتر به کار آورده، کم‌کم واژه‌های فارسی را در نگارش افزوده و تا خرد خرد به آنجا برسيم که هم نوشتن فارسی خالص برای ما عادت و آسان شده و هم برای خوانندگان دشوار نيايد.».[35] صديقه دولت آبادي از كاربرد واژه‌ها و اصطلاحات عربي در محتواي روزنامه پرهيز مي‌كرد. از شماره‌ي ششم سال اول به جاي بعضي كلمات و لغات،فارسي سره گذاشته شده بدين قسم مي‌باشد: «پرهونگاه (محل اداره) شمس‌آباد اسپهان،پرهوند و سردبير (مدير وصاحب اداره)صديقه دولت‌آبادي، نخستين سال پايست(تأسيس)، آشكار نامه (اعلان ).».[36]

 

 برای نمونه در توضيح اينکه «خانم» کلمه‌ای فارسی نيست و اين لقب از زمان حکومت مغول‌ها به کار رفته است می‌نويسد: «بيگم» نيز مانند «خانم» از مغول‌ها مانده است و فارسی اين لقب «بانو» است. مادموزال به زبان فرانسه دختري كه كبيره باشد مي‌نامند و اگر ما بخواهيم فارسي آن را استعمال بكنيم بايد بگوئيم، «بانُدخت». باجي تركي است يعني «خواهر».[37]

 

روزنامه در خطاب به بانوان می‌نويسد: «بانوها بايد تحصيل خط و زبان فارسی را جداً الزام زندگی خودشان بدانند.».[38] روزنامه‌ی «زبان زنان» برگزاری روزهای ملی را جدی می‌گيرد و از «نوروز» تجليل به عمل می‌آورد و می‌نويسد:«همان اندازه نوروز تاج سرفرازی ما می‌باشد، به همان اندازه نيز جشن دبستان‌پروری دختران ما گرمی استواری ما است».[39]

 

پس از مدتي نگرش صديقه دولت‌آبادی که از َفعالان سياسی و تندروی تساوی حقوق زنان بود، روزنامه را به تدريج به حوزه سياست و مسايل روز از جمله استقلال ملّی، مبارزه با نفوذ بيگانگان،تحريم کالاهای وارداتی، انتخابات، مبارزه عليه استبداد، فقر … کشانيد و بار سياسی نشريه پررنگ‌تر شد.

 

چون اين روزنامه در خارج از تهران انتشار مي‌يافت موجب نگرانی فعالان حقوق زن گرديد، چرا كه در محيط متعصب مذهبی آن روز اصفهان منتشر گرديده و برای مبارزه عليه خرافات و جهل مردم ايران و درباره‌ی حقوق زنان و مبارزه با استبداد بود.[40]

 

ممتاز الدوله در نامه‌ای اين گونه نگرانی خود را نوشته: «امتياز مجله‌ی زبان زنان صادر و ارسال؛ ولی ناگزيرم تذکر دهم، چون اول نامه‌ای است که به نام زنان منتشر می‌شود و اقدامات بانوان در هر کشور ذی قيمت می‌باشد، اگر می‌توانيد، اين طفل نوزاد را پايدار کرده تا به حد رشد برسانيم. در انتشارش کوشش کنيد؛ والا اين اقدام به وقت موافق‌تری موکول و زبان زنان را در شهر آزادتری به چاپ برسانی. زيرا که ضرر يک قدم عقب افتادن بيش از دو قدم جلوتر است.».[41]

 

نويسنده‌ي كتاب سرگذشت موسيقي ايران، ضمن شرح اولين سفرخود، اشاره مي‌كند: «در اصفهان به منزل صديقه‌ي دولت آبادي وارد شديم و اين بانو، خواهر حاج ميرزا يحيي و از زنان باسواد متجددي بود كه براي آزادي نِسوان بسيار كوشش مي‌كرد و در آن وقت روزنامه‌ي «زبان زنان» را انتشار مي‌داد و اين دختر با روبنده و چادر، روزنامه‌ي زبان زنان را به دست داشت و از جمله كساني بود كه مي‌خواست راه تربيت و ترقي، براي خواهرانش باز كند و تا آن‌ها بتوانند دوش به دوش مردان، پيشرفت كنند. البته زمينه مساعد نبود و بسياري از مرتجعين با او به مخالفت مي‌پرداختند ولي دست از كوشش‌هاي خود برنداشت و به فعاليت‌هاي خود ادامه مي‌داد.».[42]

 

با اين حال صديقه دولت آبادی روزنامه‌ي «زبان زنان» را به مدت دو سال در اصفهان منتشر کرد. اين روزنامه برای نخستين بار در تاريخ مطبوعات ايران براي انتشار مقاله‌ها و مطالب، قائل به محدوديت جنسی شد و هم چنين صفحه‌هاي نشريه را تنها به نوشته‌هاي زنان و دختران اختصاص داد به طوري كه درسرلوحه‌ی تمام شماره‌های «زبان‌زنان» تصريح شده بود: «تنها نوشته‌های دختران و زنان پذيرفته» می‌شود. هرگاه مقاله‌ای از مردان به اين روزنامه می‌رسيد دولت آبادی ضمن اعلام دريافت آن تذکر می‌داد: «نگارش شما را چاپ نخواهيم کرد. البته در سرنوشت {سر‌لوحه}روزنامه‌ي «زبان زنان» خوانده‌ايد که مطلق نوشته‌های زنان و دختران پذيرفته می‌شود نه مردان».[43] در مورداجرای چنين محدويتی در تاريخ مطبوعات ايران اطلاعي در دست نيست. درتاريخ مطبوعات اختصاصی زنان ايران، تنها نامه‌ی بانوان بود که چنين محدوديتی را رسماً اعلام کرد؛گرچه عملاً نتوانستند به آن پايبند باشند چرا كه درشماره‌ي اول آن (اول مرداد 1299 هـ .ش/1920م. ) شعر «کفن سياه» از ميرزاده‌ي عشقی به چاپ رسيد.

 

توجه به نقش مادري و همسري، پيام اصلي اين نشريه بود. زبان زنان، نه تنها به عنوان نشريه‌اي كه مطالب آن «همه‌اش راجع به حقوق زن، راجع به پيشرفت زن» بود،[44]كه به عنوان مجله‌اي كه «تمام مباحث آن مربوط به شوهر داري، بچه‌داري و آداب معاشرت بود. آداب و رسوم را ياد مي‌داد.»[45] در يادها مانده است در واقع دولت آبادي، نوعي نوگرايي را به خانم‌ها آموزش مي‌داده است.

 

از دور اول مجلس شورای ملّی به بعد که امکان مشارکت عمومی در قدرت سياسی فراهم شد، هرگاه زنان تجدد طلب درصدد بر آمدند تا تشکل سياسی مستقل خود را ايجاد کنند يا در امور سياسی به رأی و صلاحديد خود مشارکت نمايند با واکنش سريع و قاطعانه‌ي مجلس شورای ملی يا وزارت معارف مواجه شدند. حتی در سال 1331هـ . ق /1913م. روزنامه‌ي شکوفه تنها به اين دليل که از بين کانديداهای نمايندگی دوره‌ي سوم مجلس شورا عده‌ای را به عنوان منتخبين خود برگزيد و از مردان خواست که به آنان رأی بدهند، از سوی وزارت معارف چند روزی توقيف شد.[46] علاوه بر چنين پيشنهادی، دولت آبادی در هنگام تقاضای امتياز «زبان زنان» ملتزم شده بود که راه و روش اين مجله صرفاً «آگاهی زنان بر وظايف مشروعه‌ي خود و نشر آثار ادبی و اخلاقی در ميان ايشان» باشد.[47]

 

بعدها نيز روزنامه‌ی «زبان زنان» در مقاله‌ای با عنوان «قلم در دست مردان بود» به محروم کردن زنان از حق رأی اعتراض نمود و نوشت اگر زنان حق رأی داشتند به عکس مردان، مستبدان و مالکان را برای رسيدگی به امور ملت ستمديده و پيشرفت آزادی انتخاب نمی‌کردند.[48] صديقه دولت آبادی در برخورد با اين وضعيت پيش از هر چيز به استقلال و تماميت ارضی ايران می‌انديشيد. او خطاب به فعالان سياسی کشور نوشت: «ما وقتی می‌توانيم کار بکنيم که در دامن استقلال و ارتقاء وطن نشسته باشيم ورنه اگر خدای نکرده اصل نباشد، در فرع با کدام جان و دل{می} توان دامن خدمات را به کمر زد و کار کرد.».[49] صديقه دولت آبادی که بنيان انديشه سياسی و اجتماعی‌اش مبتنی بر ناسيوناليسم و احقاق حقوق زنان بود. مَشی سياسی روزنامه‌ي «زبان زنان»را به نحوی تعيين کرد که در خدمت اين وظيفه باشد. او دراين باره ‌نوشت: «روزنامه‌ي زبان زنان از هيچکس ملاحظه ندارد و تنها برای منافع ايران و ايرانيان و سعادت اجتماعی و ترقی عالم زنان قيام کرده و با پول خود و فکر آزاد خويش به اميد يکتا پروردگار، روی پاهای خويشتن استوار است …در مرام خود آنچه را عليه ايران ديده بد می‌گوئيم و آنچه را بر منافع وطن ديده، خوب می‌خوانيم.».[50]

 

روزنامه‌ی «زبان زنان» در مقاله‌های متعددی از جمله زير عنوان «قانون اساسی»؛ «کابينه‌ي وثوق‌الدوله افتاد»؛ «امروز ما کابينه آقای مشيرالدوله»؛ «گفتنی‌ها را بايد گفت»؛ «ايران در يک سلسله حوداث سياسی و تاريخی» و… رويدادها و تحولات سياسي ايران را به طور جدي پی مي‌‌گيرد،عملكرد دولت‌هاي موقت را به بررسی و نقد می‌کشد و مي‌‌كوشد مواضع سياسي زنان تجددطلب و آزادانديش را بيان كند و راه را براي مشاركت زنان در عرصه سياسي هموار نمايد.

 

صديقه دولت آبادی، در نشريه‌ي زبان زنان از «سوسيال دموکراسی» و «سوسياليزم» هم بحث مي‌کرد و سعی مي‌نمود زنان ايرانی را نسبت به مباحث جديد روزگار نو، آگاه سازد. وي با رويی گشاده و نگاهی متکثر و دموکراتيک از طرح افکار تجددخواهانه و مسائل نظری مدرن جهان در ميان زنان کشورش استقبال مي‌نمود و در اين جهت، صادقانه و با تعهد عميق اجتماعی‌اش، بی‌خستگی تلاش مي‌کرد.

 

 نمونه‌ای از مکتوبات‌اش، مطلبی است که در مجله‌ي «زبان زنان» در 26 تيرماه 1299 هـ .ش/1920م. با عنوان «سوسياليزم» به چاپ رسيده است،مي‌نويسد: «سوسياليست ها که اجتماعيون باشند تغيير نظامات و عادات کنونی دنيا را از راه مسايل اقتصادی حتمی خواسته و استواری قوانين را از اين بابت می‌خواهند که خوشی زندگانی برای همه‌ي آدم‌ها متساوی الميزان باشد. سوسياليست‌ها چند قسمت می‌باشند و هر دسته‌ای از راهی به سوی انجام مقصود می‌روند.يک قسمت مهم از اجتماعيون، سوسياليست دموکرات ناميده می‌شوند…کلاً مراد سوسياليست دموکرات‌ها تمام امور و امتيازات را به دست عامه‌ي اهالی می‌سپارد و هيچ چيز و هيچ کاری در کشورهای سوسيال دموکراسی نمی‌تواند بدون رضايت عامه به موقع اجرا گذاشته شود و تمام خط حرکت سوسيال دموکرات‌ها در آزادی عامه و سعادت زندگانی اولاد آدم است. در اصول سوسيال دموکرات‌ها مديريت مملکت به طور انتخابی، به يک انجمن بزرگ محول می‌گردد که اداره‌ کننده‌ي کشور است. درخشندگی اين حزب در آلمان شده و مارکس از استواری دهندگان پيشرو اين جمعيت شناخته می‌شود و توسعه و قدرت حرکت مذکور در اروپای غربی عملی گرديده است. البته سوسياليزم پس از جنگ بين المللی مقام بسيار بلندی را در اروپا و پاره‌ای از قطعات آسيا احراز کرده است.». او سپس اضافه می‌کند: «وقت است که با احساسات آدميت برخيزيم و چشم و گوش خود را باز کنيم و از هر چيز بپرسيم، بسنجيم و خبر بگيريم و بياموزيم و بدانيم؛ راه علوم را توسعه بدهيم و اختلافات من ـ من و تو ـ را دور بريزيم و همه‌ي ملت در زير کلمه «ما» جمع شويم.».[51]

 

در جريان قرارداد۱۹۱۹م. روزنامه‌ی «زبان زنان» به افشاگري عليه نمايندگان سياسى دولت انگليس در ايران و طرفداران آن‌ها پرداخت و با درج مقاله‌ا‌ي در شماره‌ي ۵۵ با عنوان «مجلس عالى بادگير»، جلسه ۱۲ آذرماه ۱۲۹۹هـ .ش/1920م. مجلس شوراي ملي را مورد نقد و ارزيابي قرار داد.در اين مقاله بر انتخاب آزاد نمايندگان توسط مردم تأكيد شده و در ضمن از نقش مداخله‌گرانه‌ی انگلستان و فعاليت‌هاي مأموران آن در ايران براي تسلط بر نيروهاي قزاق ابراز نگراني می‌کند. به دنبال انتشار اين مقاله بود كه رئيس الوزراي وقت، دستور توقيف روزنامه را صادر كرد و در تلگراف ۱۵ دي‌‌ماه ۱۲۹۹هـ .ش/1920م. به حاكم اصفهان نوشت: «روزنامه زبان زنان بدون اجازه‌ي وزارت داخله و معارف، جديداً در اصفهان عرض اندام كرده است و برخلاف سياست دولت دُرفشاني مي‌‌كند. البته توقيف كرده اطلاع دهيد.».[52]

 

اينگونه نقد و بررسي عملكرد دولت‌هاي وقت، باعث مخالفت با او مي‌شد[53]و حتي موجب گشت كه عده‌اي با سنگ باران خانه‌ی مسکونی و آتش زدن دفتر روزنامه، خودش را هم مورد ضرب و شتم قرار داده و او را مجبور به ترک اصفهان كنند.[54]

 

حمله به دفتر روزنامه‌ي زبان زنان و خانه‌ي وي هر چند با اعتراض روزنامه‌ها و مجله‌هايي مانند نامه‌ي بانوان،حلاج، آسايش و… روبه‌رو شد،اما علي رغم پيگيري‌هاي وي به نتيجه نرسيد و عاملان و محركان آن رسماً معرفي نشدند.سال‌ها بعد صديقه دولت آبادی طی سخنرانی راديويي در کانون بانوان در بهمن سال1330هـ .ش/1951م. مدعی شد که تمام اين حرکات به علت مخالفت زبان زنان با قرارداد 1919م. بوده است و عده‌ای به تحريک کنسول دولت انگلستان در اصفهان به دفتر روزنامه و خانه‌ی دولت آبادی حمله کرده‌اند.[55] اوگفت كه در يكي از اين حمله‌ها: «با جديت شهرباني سه نفر دستگير شدند كه يكي از آن‌ها نوكر شخصي قنسول اصفهان بود و بعد از چند ساعت رسماً آن سه نفر را از قنسولگري اصفهان خواستند و نظميه آن‌ها را با قيد اينكه نگذارند از قنسولخانه خارج شوند،تسليم قنسولگري داد.».[56]

 

سرانجام همين حوادث صديقه دولت آبادي را مجبور به ترك اصفهان كرد. زبان زنان از سال 1339هـ.ق/1921م. به بعد در تهران به صورت مجله‌ي ماهانه منتشرمي‌شد با اين شرط كه از پرداختن به مسائل سياسي خودداري كند. به دليل مخالفت با قرار داد 1919م. وثوق الدوله، تحت فشار قرار گرفته بود و تهديداتي حتي عليه مدير روزنامه انجام گرفت. با كودتاي 1299هـ .ش/1920م. انتشار آن در اصفهان پايان يافت[57] و دوره‌ي بعدي انتشار آن در تهران پي گرفته شد.

 

نگاهي به مجله‌ي زبان زنان :

 

صديقه دولت آبادی مجله‌ی زبان زنان را از فروردين ماه سال 1301 هـ . ش/1922م. در تهران منتشر كرد و انتشار آن تا پايان همان سال دوام داشت و در آخر سال 1301هـ .ش/1922م. زبان زنان به علت غيبت مديرـ كه براي تكميل تحصيل به اروپا رهسپار بودـ تعطيل شد. در سال 1306هـ .ش/1927م. از اروپا مراجعت و قصد داشت تا انتشار مجله را دوباره از سرگيرد كه به دلايلي پانزده سال اين نشريه منتشر نشد. پس از 23 سال از زمان انتشار، اولين شماره‌ي آن دوباره شروع به كار كرد.

 

از زبان مدير مسئول، خانم دولت آبادي در مورد بودجه‌ي زبان زنان مي‌خوانيم: «در انتشار دوره‌ي اول در اصفهان پايان سال اول هزينه و درآمد تطبيق و سيزده ريال و يك شاهي اضافه داشت. سال دوم؛ اگر در پايان سال توقيف نشده بود،ده هزار ريال سرمايه مي‌داشت ولي چون حق اشتراك را مشتركين نپرداخته، زبان زنان از پا درآمد و نصف سرمايه‌ي اوليه را از دست داد. سال سوم؛ در تهران به شكل مجله منتشر ولي حسابش روشن و درآمد و خرجش مساوي بود. اين دفعه در سال 23 شماره‌ي اول پس از انديشه‌ي بسيار چنين تصميم اتخاذ شد: كه اين بار مجله‌ي زبان‌زنان مثل پيش تنها با سرمايه‌ي كوچك پا به عرصه‌ي كارزار نگذارد تا بر پايداريش اميد بيش‌تري بوده باشد. بنابراين سهامي چاپ و يك عده از بانوان دانشمند كارمندان رسمي كانون بانوان مايل به شركت شدند و نيز بنگاه پروين حاضر به كمك در انتشار مجله شده‌است. اين دو كمك مهم اميدواري تام مي‌دهد كه اگر مؤسس هم از بين برود، زبان زنان به اتكاء يزدان پاك و كمك بانوان و آقايان طرفدار ترقي عالم نسوان، برقرار خواهد ماند. باب شركت به روي همه‌ي خانم‌ها باز است و هر سهمي فقط يكصد ريال مي‌باشد.».[58]

 

مجله‌ی زبان زنان دنباله‌ی روزنامه‌ی زبان زنان است. بنابراين سال تاسيس مجله همان سال تاسيس روزنامه محسوب می‌شود.[59] اين مجله به صورت ماهنامه انتشار ‌يافت. سال چهارم حيات آن در واقع دومين سال انتشار اين نشريه در تهران می‌باشد.[60] شماره‌های اوليه‌ي اين مجله با چاپ سنگی[61] بود. از بانفوذترين ماهنامه‌های حقوق زنان بود. «زبان زنان» برای آشنا کردن زنان با حقوقی همچون: آموزش، استقلال اقتصادی و حقوق خانوادگی بود و در 32 صفحه در تهران و توسط چاپ رنگين تحرير و چاپ می‌شد.[62] مجله علاوه بر دفتر تهران، نمايندگي‌هايي در شهرستان‌هاي اصفهان، شيراز، دماوند، اهواز وتبريز داشت. دو دوره انتشار يافته است: دوره‌ي اول در دهه‌ي 1310هـ .ش/1931م. كه ارگان كانون بانوان بوده و دوره‌ي دوم پس از شهريور1320 هـ .ش/1941م.كه سردبير آن بانو اختر معدلي بوده است.

 

اين مجله اثر ديگري از استعداد و ذوق خانم‌هاي تحصيلكرده‌ي ايراني است و به طوري كه در سر لوحه‌ي آن نوشته شده است،«مجله‌ي مزبور 25 سال قبل، زندگي خود را آغاز كرده، ولي توقيف طولاني سبب شده كه مردم كمتر به وجود آن آگاه باشند. اما حالا كه سال سوم انتشار حقيقي خود را آغاز كرده و در چاپخانه‌ي بانك ملّي ايران منظم چاپ مي‌شود، اميد است كه به زودي مورد اقبال خانم‌ها واقع شده، علاقمندان به فرهنگ، نه فقط در توسعه‌ي انتشار آن بكوشند، بلكه عقايد و نظريات خود را براي آن مجله بنويسند. تا تنوع مطالب آن زيادتر شود و در عالم مطبوعات، زنان جايگزين مجله‌ي آينده در مطبوعات عالم مردان بشوند. زيرا هر قدر راه نو يا بانو از لحاظ روش، يعني اقتباس افكار و آراء پسنديده‌ي اجتماعي اروپايي و عالم خارج، همپايي مي‌كنند، زبان زنان و مجله آينده آثار ترشح افكار فضلا و دانشمندان است كه بيشتر آراء و افكار خود را اظهار مي‌دارند و اگر انصاف بدهيم هر دو روش مقبول و حفظ آن با تأكيد ضروري و بلكه واجب است تا هر يك رونق و جاه خود را از دست ندهند.».[63]

 

در دوره‌ي سوم انتشار زبان زنان «مرام مجله» هم چنان «تربيت مادر» باقي مانده، عبارت «بهشت زير پاي مادران است» بر هر شماره‌ي آن نقش بسته بود. پس از انتشار اولين شماره در سال 23، بازهم مجله‌ي زبان زنان مدت هجده ماه به علت چاپ مقاله‌اي در مورد «زنان و دكان نانوايي و رشوه گرفتن ترازودار» تعطيل شد. تا اينكه سرانجام نخست وزير وقت عوض شد و مجله از محبس شهرباني بيرون آمد و دوباره پس از اين مدت، شماره‌ي دوم در خردادماه 1323 منتشر شده است.

 

 در جمادي الاول 1339هـ..ش/ فوريه1921م. با انتشار يك «متحدالمآل» ضمن توضيح دلايل غيرقانوني بودن توقيف زبان زنان و تلاش‌هايش براي رفع آن اعلام كرد: «مي‌دانم اگر در مملكت يك بي‌حسابي و تعدي به يكي وارد شود بايد به مقامات دولتي شكايت كرد؛ ولي اكنون نمي‌دانم به كجا و به كي داد ببرم! گناه زبان زنان به جز حق نويسي و داد وطن پرستي چه بوده است ؟».

 

صديقه دولت آبادي «زبان زنان» را مدرسه‌ی سيّاری مي‌خواند و نقش خود را با طبيب يكي مي‌دانست[64] او حتي پا را از اين تشبيهات و استعارات فراتر نهاده و در روزنامه‌ي «زبان زنان» آموزش علم طب و پرستاري را از نيازهاي اساسي زنان مي‌داند. در مجله‌ي «زبان زنان»، تعليم و تربيت، راهي براي دستيابي آنان به تعصب ملّي چنان‌كه در زنان آمريكا و اروپا به وجود آمده است،[65] انگاشته شده و در شماره‌ي ديگر، متذكر مي‌شود كه «بيداري خواهران هموطن با كسب معارف، حتي در علوم فني كه فقط مردان بدان اشتغال دارند، به دست خواهد آمد.».[66] و همچنين تحصيل علم معاش را براي بانوان از ضروريات مي‌داند.[67]

 

اما با خواندن دقيق روزنامه‌ي «زبان زنان» مي‌توان به مقالاتي در حمايت از اسلام اما انتقاد از جامعه‌ي سنتي ايران دست يافت.[68] صديقه دولت آبادی در خردادماه 1323هـ .ش/1944م. در مجله‌ي «زبان زنان» می‌نويسد: «آتش حجاب / بی‌حجابی را در ميان طبقه‌ي بانوان منورالفکر و زنان نادان دامن می‌زنند. نزاع ميان پدران و دختران، و ميان زنان و شوهران بر می‌انگيزند، برای زنان بوالهوس راه بی عفتی را در زير حجاب صاف می‌کنند و هزاران معايب ديگر به وجود آورده، ذره‌ای توجه به عکس العمل خود در انظار خارجی‌ها ندارند. بسيار کارهای لازم داريم که ممکن است برای اصلاح آن‌ها اقدام نمود. از قبيل جلوگيری از فحشاء که خود يک قدم موثر بزرگ برای حفظ بهداشت عمومی است.حفظ نظافت اجتماعی، جمع آوری کودکان بی‌سرپرست، جلوگيری از اسراف کاری‌های بی‌مورد، محدود کردن اراذل و اوباش از دزدی و زخم زدن، منع وافورکشی در تمام قهوه‌خانه‌ها و مشروب‌خوری در ملاءعام، جلوگيری از رشوه دادن و رشوه گرفتن و دزدی‌های علنی و مخفی که امروز چنان بازار آنها به قدرت گرم شده که می‌توان گفت صفت ثانوی ايرانی شده است. همه‌ي اين‌ها مخالف با مذهب اسلام است، اما کوتاه نظران و تاريک بينان تمام اين امور مهمه را روا داشته، فقط حجاب را مورد بحث قرار داده‌اند. در صورتی که در دين مبين اسلام آزاد بودن صورت و دست زن مجاز و زنان را به داشتن حجاب عفت و عصمت امر داده‌اند. بديهی است که هر ذيعلاقه به مقام مقدس زن از بی پروايی بعضی از بانوان بی نظم و ترتيب راضی نيست. به علاوه، تمدن و تديّن، هر دو، به بانوان اجازه نمی‌دهد که با موی پريشان، و نيمی عريان در معابر، عرض اندام کنند و بايستی در نهايت نظافت و نزاکت لباس شرافتمندانه و مقتضی مقام بانوان ارجمند بپوشند.».[69]

 

زبان زنان و پيگيري حق رأي براي زنان :

 

صديقه دولت آبادي از معدود زناني بود كه از همان دوران شروع فعاليت‌هايش، پيگير ايجاد حق راي براي زنان بود. از ارديبهشت ماه 1330هـ .ش/1951م. که نامه‌ای خطاب به دکتر محمد مصدق نوشت و در آن درخواست گنجاندن حق رای برای زنان در قانون انتخابات را داد. در 19 فروردين 1299هـ .ش/1920م. صديقه دولت آبادی در نشريه‌ خود، «زبان زنان» مي‌نويسد: «ما خيلی افسوس داريم که برادران ما وقتی انتخابات مجلس و انجمن‌های ايالتی و ولايتی را می‌نوشتند برای اين که ما زنان حق رای نداشته باشيم و شرکت نجوييم ما را در رديف قاتل‌ها، مجانين و ورشکستگان نوشتند. اگر اندکی دقت نظر می‌کردند گمان می‌رود که تصديق می‌کردند ما زنان بی‌حق، هرگز مانند آن برادران با حق در انتخابات پارلمان و غيره، مستبدين و ملاکين … را برای تعالی و سعادت ملت رنجبر و کارگران و پيشرفت آزادی انتخاب نمی‌کرديم.».[70]

 

در اطلاعات بانوان[71] با اين تيتر كه «شركت در انتخابات حق مسلم هر زن ايراني ‏است، اما براي دريافت اين حق، بايد آمادگي پيدا كرد!» نوشت: «روز پنچ شنبه‌ي هفته‌ي گذشته در بحبوبه‌ي فعاليت‌هاي ‏انتخاباتي،جمعيت‌هاي بانوان ايران اعلاميه‌ي مشتركي صادر كردند و طي آن اعلام داشتند كه چون «ماده‌ي دوم قانون ‏اساسي راه را براي شركت زنان در انتخابات باز گذاشته و منشور سازمان ملل متحد و اعلاميه‌ي جهاني حقوق بشر كه ‏حق شركت در انتخابات را براي همگان به رسميت شناخته، مورد تأييد دولت ايران قرار گرفته، به زنان ايران نيز مثل ‏خواهران مسلمان و غير مسلمان شان در ساير كشورها بايد حق رأي داده شود تا نيمي از مردم وطن ما در تعيين ‏سرنوشت شان شركت كنند و همراه با كاروان ترقي زنان گام بردارند.». اطلاعات بانوان در ادامه، نظر صديقه دولت ‏آبادي را درباره ي اطلاعيه مذكور پرسيده بود: «..من با اين اعلاميه كاملاً موافق هستم، اما عقيده دارم كه زماني ‏خانم‌ها بايد به مجلس راه يابند كه اطلاعات كافي از اوضاع داخلي و خارجي داشته باشند و صلاح مملكت را بتوانند ‏تشخيص دهند تا موقعي كه اين امر تحقق نيافته است، ايشان بايد صبر و شكيبايي پيشه سازند و در انتظار فرصت ‏مناسب به سر برند.» دولت آبادي سپس در مورد عدم توفيق زنان در مورد حق رأي تا آن زمان گفت: «مقتضيات ‏وقت باعث عدم توفيق خانم ها در مورد حق رأي بوده است…» و افزود كه وظيفه‌ي مهم تري هم زنان دارند كه آن ‏‏«كوشش همه جانبه براي با سواد كردن زنان ايراني است، زيرا مهم ترين عامل عقب ماندگي و برخوردار نبودن زن ‏ايراني از حقوق سياسي و طبيعي، وجود بي سوادي است و بدين جهت جمعيت‌هاي متشكل بانوان اولين هدف خود ‏را بايد مبارزه با بي سوادي قرار دهند.»[72]

 

‏  در واقع ديدگاه دولت آبادي نسبت به حق رأي زنان به رغم موافقت او با اعلاميه زنان تا حدودي عوض شده ‏بود چه او طي سال هاي 1299 هـ .ش/1920م. و 1330 هـ .ش/1951م. كه قانون انتخابات مجلس و انجمن هاي ‏ايالتي و ولايتي را نقد كرده بود از فعالان كسب حق رأي براي زنان به شمار مي آمد اما اين نياز زنان به آموزش و ‏سواد آموزي را نسبت به ديگر نيازهاي زنان در اولويت مي دانست. ‏

 

نتيجه‌گيري  :

 

     صديقه‌ دولت‌آبادي در خانواده‌اي فرهيخته، پرورش يافت. در جامعه‌ي سنتي آن روز ايران به تحصيلات خود در داخل و خارج از كشور ادامه داد،وي عقيده داشت رنجي كه زنان در خانواده همچنين در جامعه‌ي خود متحمل مي‌شوند ناشي از عدم آموزش است. بنابراين عقيده، آموزش و تغييرات را از شخص خود همچنين زنان خانواده آغاز كرد، نخستين اقدامات وي در جهت تأسيس مدارس براي دختران بود. از اصفهان آن‌ روز تا تهران كه پايتخت محسوب مي‌شد با مخالفت‌هاي شديد اقشار مختلف از جمله روحانيون، سياسيون و حتي گروهي از زنان مواجه شد اما با وجود تهديدات، اهانت‌ها و  اقدامات جدي براي بستن مدارس از پاي ننشست. در راستاي آگاهي دادن به زنان، روزنامه‌ي زبان زنان را تأسيس كرد و باز هم با وجود كارشكني‌هاي مختلف، به انتشار آن ادامه داد. گرچه در خلال انتشار آن بارها دستگير شد. يكي از رموز مؤفقيت وي در انتشار زبان زنان، نوشتن و تنظيم مطالب براساس مقتضيات جامعه‌ي آن روز ايران، همين‌طور، ديگر مقتضيات طبيعي انسان بود. به عنوان مثال: هيچ‌گاه ازدواج، تشكيل خانواده و مادر شدن را  نفي نكرد  بلكه در جهت هر چه بهتر شدن زندگي زناشويي تلاش كرد. در كنار بحث‌ها و آگاهي‌هاي خانوادگي، از اطلاعات سياسي‌ ـ اجتماعي نيز فروگذار نكرد. انتقاد از قراردادهاي مختلف بسته شده با دول خارجي، حمايت از دولت دكتر مصدق و انتقاد از عملكرد كلي دولت نيز از نكات بارز نوشته شده در روزنامه‌ي زبان زنان بود. در عرصه‌ي اجتماعي نيز تأسيس و عضويت در انجمن‌هاي مختلف زنان، از مهم‌ترين فعاليت‌هاي او بود.


منابع و مأخذ :

 

الف) اسناد منتشر شده :

 

اسنادی از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوی،به كوشش:ترابی‌فارسانی،سهيلا،‏(1378)،‏‏تهران،سازمان اسناد ملّي ايران.‏ ‏

 

اسناد مطبوعات‌ايران (1330-1286هـ.ش)، به ‌كوشش: كاوه‌ بيات و مسعود كوهستاني‌نژاد،‏(1372)،ج‌اول، تهران،سازمان اسناد ملّي ايران.

 

اسنادي از مطبوعات ايران (1340-1320هـ.ش)،به‌كوشش:يعقوب‌آژند و ديگران،(1378)،تهران،انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

 

ب) نشريات :

 

اطلاعات بانوان :

 

دوشنبه 31 مرداد ماه 1339 هـ .ش.،شماره ي 37،دوره ي دوم. ‏

 

راه نو:

 

سال 3، خرداد 1324 هـ .ش.

 

زبان زنان:  

 

شماره‌ي 11، سال2، 17 رمضان 1338 هـ .ق.

 

شماره‌ي23 ،12 شعبان 1339هـ .ق.

 

شماره‌ي 11، سال اول ، شنبه 19 ربيع الاول ، ‏1338‏ هـ .ق .

 

شماره‌ي 31،سال دوم ، سوم صفر 1339هـ .ق.

 

   شماره‌ي 52،سال دوم ،  1338هـ .ق.

 

 شماره‌ي 6، 1338هـ .ق. /1920م.

 

شماره‌ي 25، 1339هـ .ق/.1921م.

 

  شماره‌ي 4 ،ربيع الاول 1301 هـ .ق.

 

شماره‌ي 30، محرم 1339هـ .ق،.

 

شماره‌ي 9 ، سال2‏، شنبه3 رمضان1338 هـ .ق ‏.

 

شماره‌ي 42، 1339هـ.ق./7 سپتامبر 1920م.

 

شماره‌ي 18، 1339هـ .ق.

 

شماره‌ي 9‏، سال2، دوم رمضان 1338 هـ .ق.

 

شماره‌ي 3 ‏، سال دوم،20رجب 1338 هـ .ق.

 

 شماره‌ي 24،20 سال دوم، ذی الحجه 1338 هـ .ق.

 

شماره‌ي 22، 6 ذی الحجه1338هـ .ق .

 

   شماره‌ي 34 ، دوره‌ي اول، 30 شوال 1338 هـ . ق .‏ ‏ (13 ژوئيه 1920 م.).

 

  شماره‌ي  اول ، سال 23 ، آذرماه 1321 هـ .ش (دسامبر 1942).

 

 شماره‌ي 2،‏ سال 24، ‏دوره‌ي سوم،خرداد 1323 (ژوئن 1944م. ).

 

 شماره‌ي 23، 12شعبان 1338 هـ . ق .‏ (27 اوريل1920م.)

 

 شماره‌ي 7 ،20 محرم 1338 هـ . ق .

 

‏ج) كتاب‌ها 

 

1.      آژند، يعقوب،(1363)،ادبيات نوين ايران از انقلاب مشروطيت تا انقلاب اسلامي، تهران، اميركبير.

 

2.      ابوترابيان، حسين، (1366)،مطبوعات ايران از شهريور1320 تا 1326،تهران،اطلاعات.‏

 

3.      اسکندری نژاد،نازلی،(1387)، زن ايرانی و عصر روشنگری (بازخواني تاريخ تحول اجتماعي زن ايراني)، تهران، زيبا.

 

4.      ببران،صديقه،(1381)،نشريات ويژه زنان (سير تاريخي نشريات زنان در ايران معاصر)،تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.

 

5.      خالقي،روح الله،(1376)،سرگذشت موسيقي ايران،جلداول، چاپ ششم، تهران، انتشارات صفي عليشاه.

 

6.      خسرو پناه، محمد حسين، (1384)، هدف‌ها و مبارزه زن ايرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، چاپ دوم، تهران، پيام امروز.

 

7.      دولت آبادی،صديقه، (1377)، نامه‌ها، نوشته‌ها و يادها، به کوشش؛ افسانه نجم آبادی و مهدخت صنعتی، جلد اول، دوم و سوم ، چاپ اول، شيکاگو، انتشارات نگرش و نگارش زن.

 

8.      رنجبرعمرانی،حميرا،(1385)، سازمان زنان، تهران، موسسه مطالعات تاريخ معاصر.

 

9.      ساناساريان،اليز،(1384)، جنبش حقوق زنان در ايران، مترجم؛ نوشين احمدي خراساني، تهران، اختران.

 

 

 

10. شيخ الاسلامي،پري، (1351)، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، تهران، انتشارات زرين.

 

11. صدر هاشمی، محمد، (1364) ، تاريخ جرايد و مجلات ايران، جلد دوم، سوم و چهارم، چاپ دوم، اصفهان، انتشارات کمال.

 

12. فرخ زاد،پوران، (1378)، دانشنامه‌ی زنان فرهنگ ساز ايران و جهان، جلداول، تهران، انتشارات زرياب.

 

13. قاسمی،فريد،(1374)، راهنمای مطبوعات ايران عصر قاجار،تهران،مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه‌ها.

 

14. قاسمی، فريد،(1379)،تاريخ روزنامه‌نگاري ايران (مجموعه مقالات)،جلد اول،تهران،انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

 

15. قويمی(خشايار وزيری)، فخری، (1352)، کارنامه‌ی زنان مشهور ايران،تهران،انتشارات وزارت آموزش و پرورش.

 

16. محيط طباطبايي،محمد، (1366)، تاريخ تحليلي مطبوعات ايران،تهران،انتشارات بعثت.

 

17. ناهيد،عبدالحسين، (1360)، زنان ايران در جنبش مشروطه، تبريز، نشر احياء.

 

 

 

پيوست شماره ي 1 ؛ نمونه يي ازروزنامه ي «زبان زنان»

 

 

 

                                    مرجع عکس: از خانه ي مشروطيت اصفهان


 

 

پيوست شماره ي2 :صفحه ی اول ماهنامه ی «زبان زنان»

 

 

 



)masoodkasiri@gmail.com عضو هیأت علمی دانشگاه هشت بهشت اصفهان(  *

*  کارشناسي ارشد تاريخ ايران دوره‌ي اسلامي (elahe.bagheri@hotmail.com)

[1]. ناهيد،عبدالحسين، زنان ايران در جنبش مشروطه، صص 25 و 26 .‏

[2]. شيخ الاسلامي،پري،زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران،ص 29 .

[3]. رنجبر عمراني ، حميرا ،سازمان زنان،تهران،ص 53. و شيخ الاسلامي،پري،زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران،ص 75. (صديقه دولت آبادي از جمله زناني بودكه در كنفرانس حق رأي براي  زنان در فرانسه شركت كرد و در اين كنفرانس  با مري وينسون از فعالان جنبش حق رأي زنان آمريكا آشنا شد . )

.[4]  اسکندری نژاد، نازلي،زن ايراني و عصر روشنگري ، ص116.‏

[5]  .  رنجبرعمرانی،حميرا، سازمان زنان ايران، تهران ، موسسه مطالعات تاريخ ، 1385، ص54

[6].  شب نامه‌ها نمونه‌هايي از روزنامه‌هاي تك ورقي ايران هستند كه در دهه‌هاي پاياني حكومت ناصرالدين شاه قاجار شكل گرفتند. شبنامه نويسي كه در آغاز جنبش مشروطه و در دوران استبداد صغير رواج بسيار داشت.

[7]. شيخ الاسلامی، پری، ص75.

[8]. ترابي فارساني، سهيلا، اسنادي از مدارس دختران از مشروطه تا پهلوي،تهران،سازمان اسناد ملّي ايران،1378، ص5.

[9]. همان، ص6.

[10]. اسکندری نژاد، نازلي، پيشين، ص114.

.[11]  صدرهاشمی ، محمد ؛ تاريخ جرائد و مجلات ايران ، ج اول ، اصفهان ،کمال ، ص266. و صدرهاشمی، محمد؛ تاريخ جرائد و مجلات ايران ، ج3 ، ص 7.

 .[12]   قاسمی، فريد، راهنمای مطبوعات ايران عصر قاجار، تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه‌ها، ص149.

[13]. آژند،يعقوب، ادبيات نوين ايران از انقلابمشروطيت تا انقلاب اسلامي،ص289. ؛ ابوترابيان، حسين، (1366)،مطبوعات ايران از شهريور1320 تا 1326،تهران، اطلاعات، ص98. ؛ اسنادي از مطبوعات ايران (1340-1320هـ .ش) ؛ اداره‌ي كل آرشيو،اسناد و موزه دفتر رئيس‌جمهور‏، (1378)،تهران،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ص248. ؛ محيط طباطبايي، محمد، تاريخ تحليلي مطبوعات ايران، ص174. ؛ شيخ الاسلامي،پري، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، ص91 .

.[14]  نامه‌ي صديقه دولت آبادي به وزارت معارف 26 مرداد1300، به نقل از: اسناد مطبوعات ايران (1330-1286هـ .ش)، ج1، به کوشش کاوه بيات، مسعود کوهستانی نِژاد،‏(1372)، ‏تهران،سازمان اسناد ملی ايران،ص584، و نامه‌ي صديقه دولت آبادي به وزارت معارف به اداره‌ي معارف اصفهان، 9خرداد 1300، در همان منبع، ص582 ؛ صدر هاشمي، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران،ج3، ص6.

.[15]  قويمي، فخري، كارنامه‌ي زنان مشهور ايران ، ص 109

[16]. متعصب،خشكه مقدس

[17]. زبان زنان،سال دوازدهم،ش4 ، ص3  و دولت آبادي، صديقه، نامه‌ها، نوشته‌ها و يادها، ج1، ص259.

[18]. روزنامه‌ی زبان زنان، سال2، ش11، 17 رمضان 1338، ص3.

[19]. شيخ الاسلامي،پري، زنان روزنامه‌نگار و انديشمند ايران، ص76.

.[20]  ببران،صديقه، نشريات ويژه زنان، ص 49 و محيططباطبايي، محمد، تاريخ تحليلي مطبوعات ايران، ص173.

[21].دولت آبادی، صديقه، نامه‌ها، نوشته‌ها و يادها،ج1،ص 66.

[22]. همان،ج3، ص590.

[23]. قاسمی،فريد، تاريخ روزنامه‌نگاری ايران (مجموعه مقالات، ص297 .

[24]. خسرو پناه،محمد حسين، هدف‌ها و مبارزه زن ايرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص236.

[25]. صدرهاشمی، محمد،تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج3، ص 6.

[26][26]. شيخ الاسلامي، پري، زنان روزنامه‌نگار، صص96-97 .

.[27]  ساناساريان، اليز،جنبش‌حقوق زنان در ايران، ص58.

[28]. روزنامه‌ي زبان زنان ،ش23 ، 1339هـ .ق،ص2.

[29]. روزنامه‌ي‏ زبان زنان، ش11، 1338هـ .ق ،ص3.

[30]. روزنامه‌ي زبان زنان، ش31، 1339هـ .ق ، ص3.

[31].  زبان زنان‏، ش52، 1338هـ .ق، ص2.

[32].  زبان زنان، ش6، 1338هـ .ق، ص4.

.[33]   زبان زنان، ش25، 1339هـ .ق،ص2-1.

.[34]  زبان زنان، ش4 ،ربيع الاول 1301 هـ .ق، ص4.

.[35]  زبان زنان، ش30، محرم 1339هـ .ق، ص3.

.[36]  صدرهاشمي، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج4 ، ص6.

[37]. روزنامه‌ي زبان زنان،ش9 ، سال2‏، شنبه3 رمضان1338 ، ص3.

.[38]  زبان زنان، ش42، 1339هـ.ق، ص3.

[39]. زبان زنان،ش18، 1339هـ .ق ، ص 4.

[40]. شيخ الاسلامی، پری، زنان روزنامه نگار و انديشمند ايران، ص 76.

.[41]  خسرو پناه،محمد حسين، هدف‌ها و مبارزه زن ايراني از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوي، ص236.

.[42]  خالقي، روح الله، سرگذشت موسيقي ايران، صص176 و 177.

[43].روزنامه زبان زنان،ش9‏، سال2، دوم رمضان 1338 هـ .ق، ص3-1.

.[44]  دولت آبادي، صديقه، نامه‌ها ،يادها و نوشته‌ها، ج3 ،ص608 .

[45]. همان، ص600.

[46]. برای اطلاع بيشتر بنگريد به: محمد حسين خسروپناه ،هدف‌ها و مبارزه زن ايرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی،صص130-132 .

[47]نامه‌ي صديقه دولت آبادي از وزارت معارف به اداره معارف اصفهان، جوزا {خرداد}1300 به نقل از: اسناد مطبوعات ايران ،ج1، ص582 .

[48].  زبان زنان، ش3 ‏، سال دوم،20رجب 1338 هـ .ق ‏، صص3-2 .

[49]. زبان زنان، ش24،20 سال دوم، ذی الحجه 1338 هـ .ق ، ص2 .

.[50]   زبان زنان،ش22، 6 ذی الحجه1338هـ .ق ‏، صص 4-2 .

[51].  زبان زنان، دوره‌ي اول، ش34 ،30 شوال 1338 (13 ژوئيه 1920 م.)، صص3-1 .

[52].  نامه‌ي صديقه دولت آبادي به وزارت معارف،26 مرداد1300، به نقل از: اسناد مطبوعات ايران ،ج1، ص584.

[53].  جهت کسب اطلاع بيشتر راجع به ؛ دشمنان و مخالفان  ر. ک. به : صدر هاشمی، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج2، صص 10-7 .

[54]. فرخ زاد، پوران، دانشنامه ی زنان فرهنگ ساز ايران و جهان ، ج 1 ، ص 876.

.[55]   خسرو پناه، محمدحسين، هدف‌ها و مبارزه زن ايرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص243.

[56].  سخنراني‌صديقه دولت آبادي، «در موضوع خريداري اوراق قرضه‌ي ملي»، نقل شده از: دولت آبادي،صديقه، نامه‌ها،يادها و نوشته‌ها، ج2، ص308.

.[57]   شيخ الاسلامي، پري، زنان روزنامه‌نگار و انديشمند ايران، ص98 .

[58].  زبان زنان ، ش اول ، سال 23 ، آذرماه 1321 هـ .ش (دسامبر 1942)، صص5-2 .

.[59]   صدرهاشمی، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج3 ، ص10.

[60].  قاسمی، فريد، راهنمای مطبوعات ايران عصر قاجار، ص149.

[61].  ببران،صديقه،نشريات ويژه زنان، ص73.

[62]. صدرهاشمي، محمد، تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج3، صص 10-6 . ؛ محيط طباطبايي، محمد، تاريخ تحليلي مطبوعات ايران، صص174-173 ؛ خسرو پناه، محمد حسين، هدف‌ها و مبارزه زن ايرانی از انقلاب مشروطه تا سلطنت پهلوی، ص239.

.[63]  مجله‌ي راه نو، سال3، خرداد 1324 هـ .ش، ص88  و دولت آبادي، صديقه ، نامه‌ها،يادها و نوشته‌ها، ج3، ص648.

.[64]  دولت آبادی ، صيقه ، (1377 ) ، نامه ها ، نوشته‌ها و يادها ، به کوشش ؛ افسانه نجم آبادی و مهدخت صنعتی ، ج دوم، چاپ اول ، شيکاگو ، انتشارات ‏نگرش و نگارش زن ، ص 320 . ‏

[65]. زبان زنان، ش7 ،20 محرم 1338 هـ . ق ، صص2-1 .

.[66]  همان، ش11، ص1 .

[67]. همان، ش14 ،‏ سال دوم، 9 شوال 1338 هـ . ق، صص3-2.

[68]. شيخ الاسلامي، پري، زنان روزنامه‌نگار، ص95.

.[69]  زبان زنان، ش2،‏ سال 24، ‏دوره‌ي سوم،خرداد 1323 (ژوئن 1944م. )،صص 4-3.

.[70]  زبان زنان، ش23، 12شعبان 1338 (27 اوريل1920م.)، ص1.

.[71]  اطلاعات بانوان، ش37،‏ دوره‌ي2‏، دوشنبه 31 مرداد 1339،ص3 .

[72]. اطلاعات بانوان، ش37،‏ دوره‌ي2‏، دوشنبه 31 مرداد 1339،ص3 .‏

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=14280

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب