چكيده
حوزه هاي علميه، سيری تاريخي به پهناي تاريخ اسلام دارد. از آنجايي كه پيامبر اعظم (ص) به علم آموزي توجه زیادی داشتند، در دوران مخفيانه دعوت خود، خانه ارقمبنارقم را محل تشكيل فراگیری آموزههاي ديني قرار دادند و با هجرت تاريخ ساز خود به مدينه، زمينه تشكيل حكومت اسلامي را فراهم ساختند.
مسجد نبوي(ص) محلي براي تجمع ياران پيامبر(ص) بود. و محلي براي آموزشهاي اسلامي بهشمار میآمد؛ بهطوري كه كرسي درس بزرگان، در اين مسجد قرار داشت. با گسترش فتوحات اسلامي و فتح سرزمينهاي جديد، مكانهاي آموزش نيز گسترش يافت و شهرهاي مكه، مدينه، كوفه، بصره، بغداد و خراسان، محل تدريس علما و فقها شد. با تأسيس دارالعلم و بيتالحكمه در دوره عباسيان، زمينه براي رشد تمدن اسلامي فراهم گشت. سپس شيخ توسي حوزه علميه نجف را تأسيس کرد كه فقه شيعه در آن تدریس میشد. این حوزه از تاثيرگذارترين حوزههاي علميه در تاريخ به حساب ميآيد.
در سدههاي اخير، حوزههاي علميه در شهرهاي مختلفي بهوجود آمد؛ مانند حوزههاي علميه خراسان، قم، ري، اصفهان و شيراز كه تأثير بسيار زيادي برتمدن اسلامي داشتهاند.
واژگان كليدي
مسجد، حوزههاي علميه، تاريخ آموزش، تمدن اسلامي، علوم اسلامي.
مقدمه
دین مبین اسلام، به همه مظاهر زندگی توجه دارد و به آنها جهت میدهد. آموزش یکی از مظاهر زندگی و از ضروریترین نیازهای هر جامعه است.
آموزش در نظام اسلامی و تمدن پویای آن، نخستین وسیله طرح اندیشههای اسلامی است که ایجاد همآهنگی بین انسان و نیازهای او، سادهترین شکل آن بهشمار میآید. هدف از آموزش در فرهنگ و تمدن اسلامی، تربیت صحیح افراد جامعه است؛ تربیتی که به زندگی آنان انسجام دهد و آن را با معیارهای اسلام منطبق کند. اهمیت آموزش در ادیان الهی بدان پایه است که قرآن کریم، آنرا از جمله وظایف پیامبران میداند:
«رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ اَنتَ العَزِيزُ الحَكِيمُ»[1]
آموزش در اسلام و تمدن اسلامی، جایگاه و منزلتی رفیع دارد. پیامبر اعظم (ص)میفرمایند:
«من خرج یطلب بابا من العلم لیرد به باطلا الی حق وضالا الی هدی کان عمله كعباده اربعین عاما»[2]
تلاش انسانی که برای فراگیری بابی از علم (به منظور احیای حق و هدایت گمراهان )حرکت میکند، معادل چهل سال عبادت است.
و در جایی دیگر، فاصله درجه عالم و انبیا را در بهشت یک درجه میدانند:
«من جائهالموت و هو یطلب العلم لیحیی به الاسلام کان بینه وبین الانبیاء درجه واحده فی الجنه.»[3]
با توجه به آیات قرآن و سفارشهای رسول گرامی اسلام (ص) و معصومان،(ع) مسلمانان به فراگیری علوم اسلامی پرداختند و در شکوفایی تمدن اسلامی بیش از پیش نقش داشتند. توجه به علم و علم آموزی در اسلام، بیش از ادیان دیگر است؛ به همین دلیل، مسلمانان در رشتههای مختلف سرآمد روزگار هستند. تا سالهای اخیر، کتابهای ابوعلی سینا و دیگر متفکران مسلمان، در دانشگاههای غرب تدریس میشد و از این جهت، غربیها وامدار فرهنگ و تمدن اسلامی هستند.
حوزههای علمیه در جامعه دینی ما، از جایگاهی بس والا و مهم برخوردار هستند. حوزه ها به مصداق آیه شریفه«الم تر كیف ضرب الله مثلا كلمه طیبه لشجره طیبه اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اكلها كل حین باذن ربها…[4]»، چونان درختی ثابت و ریشه دار، در همیشه تاریخ گذشته، ملجأ جویندگان معارف الهی بوده و میوههایی شیرین و گوارا عرضه داشته و در ساحت علم و تقوا آثاری پر بها برجای گذاشتهاند. در این نوشتار، نگاهی گذرا به تاریخچه، اهداف و برخی از ویژگیهای حوزهعلمیه خواهیم داشت.
حوزه در لغت و اصطلاح
حوزه در لغت عرب یعنی ناحیه، مجتمع و مكان ثقل و حوزهالاسلام به معنای حدود و ثغور و نواحی اسلامی است. كلمه حوزه یا حوزههای علمیه، اصطلاحی رایج در جهان به ویژه نزد شیعیان به شمار میآید که به معنای مركز تحصیل علوم دینی، و به اصطلاح، دانشگاهی برای آموزش و فراگیری علوم دینی و قدیمه است كه با در اختیار داشتن گنجینه به یادگار مانده از خاندان نبوت و عترت، فرهنگ بینظیری را در تمام زمینههای علمی، اجتماعی و بعضاً سیاسی، از خود به یادگار گذارده است.[5]
شکلگیری حوزههای علمیه در عصر معصومان(ع)
الف) مکه مکرمه
«دارالتبلیغ ارقم»، اولین حوزه علمیه در آغاز بعثت و قبل از اعلام رسمی رسالت بهشمار میآید. خانه ارقم در دامنه کوه صفا بود. در این محل جلسات آموزش، تبلیغ و تربیت مخفیانه تشکیل میشد. بسیاری از مسلمانان در این خانه گرد پیامبراعظم (ص) حلقه میزدند و از محضر پرفیض او تعالیم اسلامی را میآموختند.[6]
مسجد یا حوزه علمیه
با علنی شدن دعوت به اسلام و نزول قرآن، مرحله تازهای از شکوفایی تمدن اسلامی و انسانی آغاز شد. قرآن معجزه بزرگ و ارزشمند پیامبراعظم (ص) به سرعت سرچشمه بسیاری از دانشها گردید و با تأکید و تشویق ویژه قرآن به فراگیری دانش، موج گستردهای برای آموختن علوم گوناگون و بهخصوص علوم اسلامی، در بین مسلمانان پدید آمد.
نخستین پایههای آموزش علوم، معارف و احکام اسلامی در مسجد بنیان نهاده شد و پیامبر(ص) به عنوان مفسر قرآن، زمان بسیاری را در این مرکز، صرف تعلیم و تفسیر و احکام و معارف قرآنی کردند. مسلمانان نیز با علاقه زیادی، به آموختن معارف و مفاهیم والای اسلامی پرداختند. بنابراین اگر مسجد النبی (ص) را نخستین حوزه علمیه، و پیامبر اعظم (ص)را نخستین پایهگذار و استاد حوزه علمیه به معنای عام بدانیم، سخنی گزاف نگفتهایم.[7]
با گذشت زمان، حلقههای درس و آموزش علوم اسلامی در مساجد رونق ویژهای گرفت. مسجد، اصلیترین کانون آموزش در تمدن اسلامی و در شهرهای مختلف گردید و بیشترین حلقههای درس و مناظره و مباحثه در آن بر پا شد. گاه در یک مسجد، چندین حلقه درس در رشتههای مختلف علوم اسلامی برگزار میگشت.[8]
پیامبر اعظم (ص) در جنگ بدر، برای با سواد نمودن مسلمانان، تدبیر ویژهای بهکار بردند و آزادی اسیران مشرک را به باسواد کردن ده نفر از مسلمانان منوط کردند. زیدبن ارقم از جمله کودکانی بود که در این جریان خواندن و نوشتن آموخت.[9] این امر، نشان دهنده اهتمام اسلام به آموزش در عصری است که پادشاهان، خواندن و نوشتن را مخصوص خود می دانستند و در بعضی از موارد، کسانی را که به سوادآموزی روی میآوردند، به شدیدترین شیوهها مجازات میکردند. پس از ارتحال رسول اکرم(ص) زمام امور علمی مکه به دست توانای حضرت علی (ع) و ابن عباس افتاد. این زعامت علمی در میان اهلبیت(ع) تا زمان امام باقر(ع) و امام صادق (ع) کمابیش استمرار یافت. ابومحمد عمروبن دینار مکی، از اصحاب امام باقر(ع)، از یمن به حجاز هجرت کرد و در مسجدالحرام به تدریس پرداخت. ذهبی نام 23 نفر از شاگردان او را ذکر کرده است.[10] حلقه درس ابن دینار، محل کسب فیض شیعه و سنی بود.[11] ابوخالد مسلم، که از اصحاب و راویان امام صادق(ع)، شافعی (م204ق) در محضر او درس آموختند.
ب) مدینه منوره
دستهای از فقیهان شیعه که از صحابه و تابعین بودند، پس از رسول الله(ص)از مدینه برخاستند و کسانی چون ابن عباس، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، ابورافع[12] و امام علی،(ع) به مدت 25 سال، زمامدار تعلیم و تربیت در مدینه بودند و با صدور رأی و فتوای شرعی در موضوعات مختلف، کوشیدند تا امت از راه رسول خدا (ص) باز نماند.[13] حضرت علی (ع) در مدینه، بُعد علمی نیروهای جوان را هدایت کردند. لذا به همراه پسرعمو و شاگرد خود عبداللهبنعباس در مسجد، در زمینه حکمت، حدیث و بلاغت، به سخنرانی میپرداختند.[14] آن حضرت پس از پیامبر(ص)، پیوسته یاور علم و فتوا بودند.[15] به این ترتیب ایشان بعد از رسول خدا(ص)پایهگذار مکتب مدینه و نخستین معلم بعد از ایشان بهشمار میآیند. پس از شهادت امام علی، (ع) رهبری علمی و تربیتی امت در مدینه بر عهده فرزندان و پیروان امام علی (ع) بود. این رهبری در زمان امام صادق (ع) به اوج خود رسید.[16]پس از واقعه عاشورا، امام سجاد(ع) رهبری فکری جامعه را برعهده گرفتند و حلقه درسی در مدینه تشکیل دادند و شاگردان را به طور خصوصی تربیت میکردند که در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روحی دوباره گرفتند و به شدت گسترش یافتند. مدینه در دوران امام صادق(ع) شهر علمی و پر شوری بهشمار میآمد که به آب حیات دانش آن حضرت زنده بود. ایشان در این شهر، تدریس و مناظره میکردند و به تعلیم علوم اهلبیت(ع) می پرداختند. در محیط علمی بازی که ایشان به وجود آوردند، چهار هزار راوی و طلبه فاضل و دانشمند پرورش یافتند که جملگی بر سفره دانش گسترده داناترین مردم به کتاب خدا و سنت پیامبرش، نشسته بودند.
در عصر امام باقر و امام صادق(ع) تحولی عظیم در آموزش علوم اسلامی پدید آمد. این دو امام بزرگوار در مسجد نبوی، رواقی برای تدریس داشتند و در خانه خود نیز دارای جلسات درس و گفتگوی علمی بودند.
مکتب علمی مدینه که به دست توانای پیامبراعظم (ص) و امام علی (ع) پایهگذاری شد، با تلاشهای امام سجاد، امام باقر و امام صادق (ع) به بار نشست. در این مکتب تنها به علوم اسلامی و معارف علوی توجه نمیشد، بلکه این مکتب همه علوم را در خود جای داده بود که سرانجام به شکوفایی علومی چون شیمی، فیزیک، نجوم و پزشکی در تمدن اسلامی انجامید.
ج) کوفه و بصره
امام علی (ع) پس از هجرت از مدینه به کوفه، به آموزش علوم اسلامی به جوانان پرداختند و بذر فرهنگ اسلامی را به شکلی گسترده پاشیدند وبا یاران خود، مکتب کوفه را تأسیس نمودند آن حضرت روحیه پژوهش و میل به کسب دانش را در مردم پرورش دادند.[17]
کوفه پیش از آمدن امام صادق (ع) به آن جا، مرکز عالمان و فقیهان شیعه و از مهم ترین مراکز فقه شیعی بود و فقیهان از سراسر جهان اسلام به آن جا روی میآوردند و کرسیهای تحقیق و تدریس فقه در اختیار فقیهان شیعی قرار داشت.[18] امام صادق(ع) در زمان سفاح خلیفه عباسی، به کوفه آمدند و دو سال در آن شهر ماندند. ایشان در برههای از تاریخ که حکومت امویان سرنگون شد و حکومت عباسیان رویکار آمد، با استفاده از این فرصت پیش آمده، به نشر مذهب شیعی پرداختند. و خانه آن حضرت محل رفت و آمد عالمان و راویان فراوانی بود. امام صادق(ع) در این دو سال، مناظرههای متعددی با فرق گوناگون داشتند و مردم در این مناظرات شرکت میکردند.[19]
فقیهان و محدثان شیعه در این دوره، سهم بسیار عظیمی در شکوفایی تمدن اسلامی داشتند. آنها با تألیف 6600 جلد کتاب که از میان آنها چهارصد جلد کتاب برجستگی ویژهای دارد و به اصول چهارصدگانه مشهور است، به چشم میخورد. همچنین عالمان شیعه با تأسیس مکتب نحوی کوفه، گامی بزرگ در شکوفایی تمدن اسلامی برداشتند.[20]
شهر بصره از زمان امام علی(ع) و به دست شاگرد توانای ایشان، ابوالاسود دوئلی، مرکز احیای زبان عرب شد و عاقبت به تأسیس مکتب نحوی بصره انجامید. ابوالاسود نخستین کسی بود که مکتب نحوی بصره را تأسیس کرد و قرآن کریم را اعراب و نقطه گذاری نمود. که این حرکت قرآنی ابوالاسود، گامی بزرگ در فهم و صحیحخوانی قرآن بهشمار میرفت و در شکوفای علوم وابسته به قرآن، کاری بزرگ بود. از دیگر بزرگان مکتب بصره که در مکتب و حوزه بصره پرورش یافتهاند به خلیل بن احمد فراهیدی میتوان اشاره کرد که واضع علم عروض و صاحب کتاب العین است.[21]
شکل گیری حوزه های علمیه در عصر غیبت
1. تأسیس حوزه علمیه بغداد
درسال 329 قمری، با وفات آخرین نایب خاص امام زمان(عج) (علی بن محمد سمری)، غیبت کبرا آغاز شد . در این مقطع، امام زمان (عج) مرجعیت دینی و امور فرهنگی جامعه را به فقهای تربیت شده در مکتب اهل بیت(ع) واگذار نمودند. و شکلگیری حوزههای علمیه به صورت رسمی بعد از این دوره آغاز شد. شکوفایی تمدن اسلامی، مدیون تربیت عالمانی بزرگ بود که در این نهاد تربیت میشدند.
پس از آنکه منصور خلیفه دوم عباسی، بنای شهر بغداد را نهاد و در سال 149 قمری آن را مرکز جهان اسلام اعلام نمود، بسیاری از علمای جهان اسلام به آنجا هجرت کردند. وی امام موسی کاظم(ع) را به بغداد آورد و تحت مراقبت شدید عباسیان و یا در زندان قرار داشتند، ولی با اینحال آن حضرت شاگردانی هم تربیت نمودند. بعد از غیبت کبرا، بغداد مرکز علمی شیعه بود که شیخ مفید رهبری حوزه علمیه آن را برعهده داشت. شیخ مفید از برجستهترین شاگردان شیخ صدوق و ابن جنید بود وی با نوشتن دویست اثر علمی در رشتههای مختلف علوم اسلامی، تأثیر فراوانی بر شکوفایی تمدن اسلامی داشت[22] رهبری این حوزه پس از شیخ مفید برعهده سیدمرتضی بود. حوزهای که وی تأسیس نمود، «دارالعلم» نامیده میشد. سیدمرتضی با قرار دادن بخشی از خانه مسکونی خود برای درس، حتی هزینه شاگردان خود را میپرداخت و این شهریه را بر اساس فضل شاگردانش تقسیم میکرد.
با وفات سیدمرتضی ( 436ق.) شیخ توسی زعامت حوزه علمیه بغداد را برعهده گرفت. وی در منطقه کرخ بغداد که در آن کتابخانه بزرگی وجود داشت و محل حضور دانشمندان شیعی بود، به تدریس علوم اسلامی پرداخت. در سال 447قمری، سلجوقیان بغداد را فتح کردند و محله کرخ را به آتش کشیدند. در آن حادثه، کتابخانه و محل تدریس شیخ توسی نیز به آتش کشیده شد و خانهاش غارت گردید و شیخ به مهاجرت به نجف مجبور شد.حوزهعلمیه بغداد نقشی انکار ناپذیر در شکوفایی تمدن اسلامی داشت. این حوزه با گسترش رشتههای علوم اسلامی و غیر اسلامی، تألیف کتب فراوان در این رشتههایی چون نجوم، شعر و ادبیات عرب را موجب گردید.[23]
2. تاسیس حوزه علمیه نجف
بعد از غارت اموال و آتشسوزی کتابخانه عظیم شیختوسی، وی از بغداد به نجف هجرت کرد و بنای حوزه علمیه نجف را در سال448 قمری نهاد. شیخ با سازماندهی طلاب نجف و طلابی که از بغداد با او آمده بودند، مرکز بزرگ علمی جهان تشیع را راه انداخت؛ بهطوری که بیش از سیصد مجتهد در درس شیخ شرکت می کردند. از این پس نجف به صورت مرکز تدریس فقه جعفری و علوم دیگر در آمد و آل بویه حقوق ماهیانه و هزینه های کافی برای شیخ و شاگردانش مقرر کردند.[24]
حوزه علمیه نجف یکی از مظاهر تمدن اسلامی به حساب میآید و نقش عظیمی در توسعه تمدن اسلامی داشته است. نجف مدت یک قرن و نیم اخیر، مرکز مراجع تقلید شیعیانی بود که در سرزمینهای مختلف اسلامی به سر میبردند و از دیرباز از هند، پاکستان، افغانستان ، سوریه و قفقاز، برای تحصیل علوم اسلامی بهآنجا سفر میکردند. روزگار مدیدی پیش از جنگ 1332قمری بر نجف گذشت که شمار طلاب علوم دینی در این شهر از ده هزار نفر تجاوز میکرد و جهان تشیع از آنان و طلاب دیگر، معارف و فرهنگ دینی خود را به دست میآورد.
حوزه نجف اشرف به مرور به بزرگترین و جامعترین حوزه علمی تبدیل شد که در تاریخ هزار ساله آن، عالمان و مجتهدان فراوانی در آن پرورش یافتند. این حوزه از زمان شیخ توسی تاکنون، هرگز برای تأمین مالی خود به حکومتها روی نیاورده و پیوسته استقلال مالی خود را حفظ کرده است.
ویژگی دیگر حوزه نجف آن بود که تک مذهب و خاص شیعه بود و بر خلاف حوزه علمیه کوفه و بصره، مذاهب دیگر در آن مدرسهای نداشتند.[25]
شیخ توسی در سال 460 قمری وفات یافت و زعامت آن به دست فرزندش، ابوعلی الحسن بن محمد، ملقب به مفید ثانی (م515 ق )رسید. دانش شیخ توسی به اندازهای بالا بود که بعضی از علما، آرا و فتاوای او را در ردیف ادله احکام میشمردند. حوزه بزرگ نجف، فراز و فرودهایی داشت و در زمان محقق کرکی و محقق ثانی نیز دوران شکوفایی را گذراند. این حوزه در طول قرنها همچنان به حیات پر ثمر خود ادامه داده است ولی امروزه که سایه اشغالگران بر عراق سایه افکنده، این نماد تمدن اسلامی نیز روزگار خوشی ندارد.
3. تاسیس حوزه علمیه حلب
جنبش علمی شیعه به مراکز و شهرهای گوناگونی مانند حلب و موصل در دوران حمدانیان کشیده شد. علی سیفالدوله حمدانی، بسیار اهل علم و ادبدوست بود و عالمان، ادیبان و شاعران را گرامی میداشت. این روحیه، موجب شد که حرکت علمی و عقلی در دولت حمدانیان، به ویژه در دوران حکومت علی سیفالدوله، از مهمترین و بزرگترین جنبشهای علمی به شمار رود؛ چنانکه بزرگانی چون فیلسوف کبیر معلم ثانی، ابونصر محمد فارابی، از بغداد به حلب هجرت نمودند و در آن جا آثار علمی خود در فلسفه، منطق، الهیات و… را تألیف کردند.[26] بعدها سیدمرتضی یکی از شاگردان خود به نام «سلار» را به عنوان نماینده خود به حلب اعزام کرد تا امور قضا اِفتا، و تدریس را بر عهده گیرد. سید ابوالمکارم حمزه بن علی بن زهره حسینی (م.585ق)از مشهورترین علمای حلب بهشمار میآید که کتاب غنیه او از مشهورترین متون فقهی است.
3. تأسیس حوزه علمیه حله
وجود بعضی از فقها و طلاب در حله، زمینه را برای حرکتی علمی، مساعد ساخت.حضور شخصیتهای علمی و شجاع مانند ابن ادریس و غیره، موجب شد که علما و طلاب بسیاری جذب حوزه حله شوند. بدین ترتیب، حوزه علمیه حله از اوایل قرن ششم تا نیمه اول قرن نهم، فعال و پویا بود.[27]
در زمانی که حوزه علمیه نجف اشرف شکوفا و به حضور عالمان برجسته مزین بود. در شهر حله، حوزه علمیهای پا گرفت که عالمان بزرگی در آن درس آموختند و درس گفتند و مدارسی در آن برپا شد و بازار علم در آن داغ بود . این حوزه را ابوعبدالله فخرالدین محد عجلی حلی (م589 ق) بنا نهاد. شماری از عالمان این حوزه عبارتند از: محقق حلی (م676 ق)،علامه حلی(م726ق) و فخر المحققین (م 771 ق).[28]
تاسیس حوزهای علمیه در ایران
5-1. قم و ری
از قرن دوم قمری که ابراهیم بن هاشم کوفی، شاگرد یونسبن عبدالرحمن(م 208ق)، به قم مهاجرت کرد. قم و کمابیش ری، از مراکز شیعه شد.[29] در آغاز قرن چهارم قمری، حرکت علمی شیعه به قم و ری انتقال یافت و کار تدریس، و تحقیق و تألیف در این دو شهر بالا گرفت و تا نیمه نخست قرن پنجم، دانشمندان بزرگی در این دو شهر پرورش یافتند که از بزرگان فقه شیعه هستند. در علت انتقال مکتب و مدرسه اهل بیت از عراق به قم و ری، گفتهاند که حاکمان عباسی بر شیعیان و خصوصاً عالمان شیعی بسیار سخت میگرفتند و مجال زندگی عادی و علمی را بر آنان تنگ میکردند؛ لذا آنان برای رهایی از ستم عباسیان، به قم و ری روی آوردند تا بتوانند به آسودگی، علوم اهل بیت(ع) را تدریس و ترویج کنند؛ چون در آن زمان قم و ری تحت حکومت آل بویه قرار داشت که شیعه بودند.[30] در آن روزگار حوزه علمیه قم، از گستردهترین حوزههای علمی شیعه بود و در آن صدها مسجد، مدرسه، کتابخانه و مجلس درس وجود داشت. حضور بعضی از علمای نامی در قم در قرن چهارم قمری، گواه این مطلب است؛ علمایی چون: شیخ کلینی (329ق)، علی بن ابراهیمبن بابویه(م329ق)، ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولویه(م368ق)، شیخ صدوق(م381ق)، سعدبن عبدالله اشعری قمی (م301ق) و ابوالفتوح رازی (م552ق). علمای قم در انتقال علمی حوزه از عصر حضور به عصر غیبت، نقشی بزرگ ایفا کردند؛ بهطوری که بعضی از کتب از جمله من لایحضره الفقیه و اصول کافی در قم تدوین و نگاشته شده است.[31]
دوره جدید شکوفایی حوزه قم با حضورآيتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) شروع شد که سهم بسیار بزرگی در احیای تمدن اسلامی دارد؛ به گونهای که هم اکنون هیچ حوزهای در جهان تشیع به عظمت آن نمیرسد و هزاران دانشمند و طالب علم از سراسر جهان، در آن به تعلیم، و تدریس و تحقیق مشغول هستند.
5-2. حوزه علمیه خراسان
سرزمين هاي شرق اسلامي بهويژه خراسان بزرگ (شهرهاي مهمي چون: نيشابور، بيهق، مرو، بخارا، بلخ، هرات، توس، و…)، از موقعيت علمي و فرهنگي ممتاز و برجستهاي برخوردار بودند و از كانونهاي مهم و معتبر علوم و معارف اسلامي به شمار ميرفتند. اين سرزمينها، خاستگاه عالمان و دانشپژوهان معروفي از زمان ظهور اسلام بود. پيشينه علمي- فرهنگي شهرهایي چون هرات، بلخ، توس و نيشابور آشكار است؛ چنانكه مقريزي مينويسد:
كار ساختن مدارس، در چهار قرن پس از هجرت آغاز شد و نخستين كسي كه در اسلام مدرسه بنا كرد، اهل نيشابور بود.[32]
نويسنده تاريخ بخارا از مدرسهاي در بخارا ياد ميكند كه آن را «فارجك» ميناميدند. اين مدرسه به سال 325 قمری در آتشسوزي ويران شد. مدرسه «كولارتكين » از ديگر مدارس بخاراست كه در سال 348 قمری تأسیس شد.
چون امام رضا(ع) به خراسان قدم نهادند، فصلی تازه بر دفتر علم و فرهنگ شیعه رقم خورد؛ زیرا آن حضرت با بیان معارف اسلامی و برپایی مناظرات علمی و املای حدیث، به تربیت دانشمندان برجستهای پرداختند که از آن جمله میتوان به افرادی مانند: فضلبنشاذان نیشابوری (م260 ق)، ابوالحسن سوسنجردی، محمدبن احمدبن حماد مروزی، اباصلت مروی، ریان بن صلت اشعری، اشاره کرد.[33] وجود امام رضا(ع) در خراسان، آبشخور علوم ومعارف اسلامی بود. چون آن حضرت به شهادت رسید، مزارش سرچشمه پیدایش حوزه علمیه مشهد شد.[34] به نظر میرسد که مشهد دست کم از قرن چهارم قمری، دارای حوزه علمیه شیعی بوده است؛ زیرا شیخ صدوق (م381 ق) مدتی در کنار بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) حدیث املا میکرد و به تدریس علوم اسلامی مشغول بود.[35]
کهنترین گزارشی که درباره حوزه علمیه مشهد وجود دارد، به گزارش ابن بطوطه مربوط است. وی در سال 734 قمری مینویسد:
مشهد امام رضا(ع)، قبه بزرگی دارد. قبر امام (ع) در داخل زاویه ای است که مدرسه و مسجدی در کنار آن وجود دارد.[36]
این گزارش به شیعه وسنی بودن مدارس مذکور نپرداخته ولی چون به نزدیک بودن مضجع امام (ع) اشاره دارد، به نظر میرسد مدرسه علمیه شیعی بوده باشد. در عصر تیموریان که برخی آن را دوره طلایی مدارس در خراسان خواندهاند، حوزه علمیه مشهد گسترش یافت و مدارسی مهمی در آن ساخته شد؛ اما در در دوره صفویه، بزرگترین، پر رونقترین و با شکوهترین مدارس را با بهترین امکانات وقفی در آن بنا نهادند.[37]
5-3. حوزه علميه اصفهان
شيخالرئيس ابوعلي سينا، فيلسوف و طبيب بزرگ جهان اسلام كه مدتي وزارت علاءالدوله كاكويه را برعهده داشت، و در آن زمان در مدرسه بزرگي در محله دردشت تدريس ميكرد. از آن مدرسه فقط گنبدي آجري باقي مانده که گنبد مدرس ابن سينا خوانده ميشود.
مسجد جامع مركز تعليم و تربيت اسلامي
مسجد جامع از زمانهاي بسيار قديم، محل تعليم وتربيت ديني در اصفهان بود. مافروخي از علماي قرن پنجم در كتاب محاسن اصفهان مينويسد:
براي هرنماز كمتر از پنج هزار نفر در آن مسجد نميكنند. پهلوي هر ستوني از مسجد، استادي (شيخي ) قرار دارد كه جماعتي از طالبين علم گرد او را گرفته، به وظيفه درس و رياضت نفس اشتغال دارند. آراستگي اين محل به واسطه مناظره فقها و مباحثه علما و مجادله متكلمين و پند دادن واعظها و… است. [38]
در اين مركز علمي، دانشمندان و بزرگاني همانند حمزه اصفهاني، ابوعلي مسكويه، حافظ ابونعيم اصفهاني، اسماعيل (صاحب) ابن عباد، ابوعبدالله و مفضلبنسعد مافروخي اصفهاني فعاليت علمي داشتهاند. آنان از مفاخر علمي اين مسجد تاريخي به حساب ميآیند.[39]
در مسجد جامع اصفهان، آثاري از دوره ديالمه دیده ميشود. ايوان جنوبي اين مسجد هنوز به نام صفه صاحب معروف است و معلوم ميشود كه صاحب اسماعيلبن عباد (چهره برجسته شيعه) در اين ايوان به تدريس اشتغال داشته است.[40]
رونق علمي حوزه علميه اصفهان در زمان علامه مجلسي
عظمت و گسترش ميدان فعاليت علمي علامه ملامحمد باقر مجلسي از يك طرف و منصبهاي رسمي ايشان در زمان خود از قبيل منصب شيخالاسلامي و منصب امامت جمعه و خلق و خوي ايشان از طرف ديگر، باعث شد تا حوزه علمیه اصفهان رونق گیرد. حوزه درسي علامه مجلسي در خانه ايشان و مدرس او در مسجد جامع و كتابخانه عظيم آن، محل جمع شدن طالبان علم و پژوهشگران علوم اسلامي بود. دوتن از بزرگان شيعه به نامهای ميرزا عبدالله آفندي نویسنده رياضالعلماء و سيدنعمتالله جزایري، از شاگردان مبرز علامه مجلسي بودند. تعداد شاگردان علامه مجلسي را متجاوز از هزار نفر نوشتهاند. اين نشان دهنده رونق و بالندگي حوزه علميه اصفهان در زمان علامه مجلسي است.
مفضلبنسعد (مافروخي اصفهاني)، از علما قرن پنجم هجري، در كتاب محاسن اصفهان، دو جامع بزرگ اصفهان را معرفي میکند: يكي جامع بزرگ عتيق (مسجد جامع مشهور) و دوم جامع جديد كوچك، مشهور به جورجير، كه صاحب بن عباد آن را ساخته است.[41] اين مسجد در حوادث تاريخي از بين رفت و به جاي آن مسجد حكيم ساخته شد. در سال ۱۰۲۰ قمری به فرمان شاه عباس صفوي، مسجدي ساختند كه مسجد شاه نامگذاري شد و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، مسجد امام نام گرفت. مدرسه سليمانيه در جنوب غربي مسجد و مدرسه ناصريه در جنوب شرقي مسجد تأسيس شده كه هر دو جزء ساختمان مسجد است. اين مسجد و مركز ديني، با راهنمايي شيخ بهايي بر مبناي فعاليت علمي و حوزوي ساخته شد. در طبيعت اين پايگاه بزرگ ديني، فعاليت علمي وعبادي رابطهاي تنگاتنگ يافت؛ بهطوري كه شخصیتهاي معروفي در آن به تدريس و تعليم مشغول بودند؛ از جمله ميرمحمداسماعيل خاتونآبادي كه عالمي بزرگ و نویسنده تفسير قرآن در چهارده جلد است؛ علمايي كه مصدر و منشأ خدمات برتر اسلام و پيروان اهل بيت (ع) بودند.
نتيجه
با آغاز دعوت پيامبراعظم(ص) در مكه، دعوت به آموزش و يادگيري نيز آغاز شد؛ به طوري كه در جنگ بدر، وقتی اسيران باسواد نتوانستند هزينه آزاديشان را بپردازند، پيامبر(ص) آزادي آنها را به باسواد كردن ده نفر از جوانان مسلمان منوط کردند. با تشكيل دولت رسول خدا (ص) مسجد نبوي، (ص) مهمترين مركز آموزشي شد. با گسترش فتوحات و سرزمينهاي اسلامي، مراكز علمي نيز گسترش يافت وكم كم حوزههاي علميه بهوجود آمد كه علما در آن، علوم اسلامي را تدريس ميکردند. حوزههاي علميه سهمي بزرگ در تمدن اسلامي داشتند؛ به طوري كه علوم اسلامي در همه دورانها مديون حوزههاي علميه است و اين دو، عنصری جدايي ناپذير هستند. مهمترين حوزههاي علميه كه تأثير زيادي بر تمدن اسلامي داشتند، عبارتند از:حوزه نجف اشرف، حوزه علميه قم، حوزه علميه شام شامل حلب و جبل عامل و حوزه علميه خراسان. حوزههاي علميه امروزه نيز سردمدار زعامت علمي جهان تشيع هستند.
منابع
1. قرآن مجید.
2. کاشفی، محمدرضا، تاریخ فرهنگ وتمدن اسلامی، چاپ اول، انتشارات مركز جهاني علوم اسلامي، 1384ش.
3. عاملی، زینالدینبنعلی معروف به شهيد ثاني، منیه المرید في آداب المفيد والمستفيد، تحقيق رضا مختاري ، مكتب الاعلام الاسلامي، قم، 1380ش.
4. پیشوایی، مهدی، تاریخ اسلام، (تاريخ پيامبر اعظم)، چاپ اول، چاپ نهاد رهبري در دانشگاهها 1383ش.
5. پسندیده، محمود، حوزه علمیه خراسان در گذر تاریخ ، انتشارات آستان قدس رضوی، 1385.
6. منیرالدین، احمد، نهاد آموزش اسلامی، ترجمه محمدحسین ساکت، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد.
7. حنبلی، عبدالحي بن احمد ابن عماد، شذرات الذهب في اخبارمن ذهب، دارالفكرللطباعه و النشر والتوزيع،بيروت لبنان،1414ق.
8. دیب حسین، علی محمد، راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی(ع) ، ترجمه اسدالله مبشری، چاپ اول، مؤسسه انجام كتاب، تهران، 1362ش.
9. عسقلاني، ابن حجر، الاصابه في تمييزالصحابه، تحقيق جمعي از محققان، دارالكتب العلميه، بيروت، لبنان، 1415 ق.
10. سيوطي، عبدالرحمن جلال الدين، تاریخ الخلفا، تحقيق شيخ قاسم الرفاعي و محمد عثماني، دارالعلم للطباعه والنشر، بيروت لبنان،2003م.
11. الحسنی، هاشم معروف، سيره الائمه الاثني عشر، انتشارات مكتبه الحيدريه، 1426ق/ 1384ش.
12. سبحاني تبريزي، جعفر، دورالشیعه فی بناءالحضارة الاسلامیه، چاپ دوم، قم.
13. ابوزهره، محمد، الميراث عند الجعفريه، انتشارات سپهر، تهران، 1404 ق.
14. کیلانی، ماجد عرسان، سیرآرای تربیتی در تمدن اسلامی، ترجمه و اضافات بهروز رفیعی.
15. صدرحاج جوادي، دایرهالمعارف تشیع، چاپ اول، نشر شهيد سعيد محبي، تهران، 1378ش.
16. ذهبي، ابوعبدالله محمد بن احمد، میزان الاعتدال في نقد الرجال، تحقيق ابيالفضل زين الدين و عبدالرحيم بن الحسين، دارالفكر للطباعه و النشرو التوزيع،1420ق/ 1999م.
17. آدام ،متز، تمدن اسلامی در قرن چهارم، ج1.
18. غروی، سیدمحمد، مع علماءالنجف الاشرف، ج1.
19. علم الهدی، منصور، درآمدی بر شناخت حوزه وروحانیت.
20. حسن، ابراهیم، التاریخ الاسلامی العام.
21. عطاردی، عزیزالله، فرهنگ خراسان، ج2.
22. ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه محمدعلی موحدی، نشر بنگاه ترجمه و نشر كتاب زير نظر احسان يار شاطر.
* داشپژوه کارشناسی ارشد، تاریخ تمدن اسلامی، جامعهالمصطفیالعالمیه.
[1]. سوره بقره، آیه 129.
[2]. زینالدین علی عاملی، منیه المرید، ص101.
[3] . همان، ص100.
[4]. سوره ابراهیم، آیه 24-25.
[5] . دایره المعارف تشیع، ج 6، ص 549، نشر حجتی، چاپ اول (زیر نظر آقایان: حاج سید جوادی، خرمشاهی، اشكوری، كامران خانی).
[6]. پیشوایی، مهدی، تاريخ اسلام، ص203.
[7]. محمود، پسندیده، حوزه علمیه خراسان در گذر تاریخ ،ج اول، ص37، انتشارات آستان قدس رضوی، 1385.
[8] . احمد، منیرالدین، نهاد آموزش اسلامی، ترجمه محمدحسین ساکت، ص121، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، 1368.
[9] . مهدي، پيشوايي، تاريخ اسلام، ص137.
[10][10] . ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج1، ص220-221.
[11]. الحوزات العلمیه فی الاقطارالاسلامیه، ص75-76.
[12] . علی محمد، ادیب حسین، راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی(ع)، ترجمه اسدالله مبشری، ص78-80.
[13]. عبدالغنی، عبود، فی التربیة الاسلامیه، ص101.
[14]. ابن حجر، عسقلانی، الاصابه، ج4، ص464-468.
[15]. جلال الدين، سیوطی، تاریخ الخلفا، ص 17-171.
[16]. سیدمیرعلی، روح الاسلام، ترجمه امین محمد الشریف، ج2،ص300.
[17] . هاشم معروف الحسنی، زندگی نامه دوازده امام(ع)، ترجمه، محمد درخشنده، ج2، ص258-259.
[18] . جعفر سبحاني، دورالشیعه فی بناءالحضارة الاسلامیه، ص122.
[19] . محمد، ابو زهره، الميراث عند الجعفريه، ص51-52-53.
[20] . دکتر ماجد عرسان، کیلانی، سیر آرای تربیتی در تمدن اسلامی، ترجمه و اضافات بهروز رفیعی، ص71.
[21]. صدر، حاج سيد جوادي، دایره المعارف تشیع، ج1، ص341.
[22] . احمد بن عثمان، الذهبي، میزان الاعتدال، تحقيق، ابي الفضل زينالدين عبدالرحيم بن الحسين، ج4، ص27.
[23] . احمدبنعباس، النجاشي، رجال، تحقيق سيدموسي شبيري زنجاني، ص 299؛ تمدن اسلامی در قرن چهارم، ج1، ص185.
.[24] سیدمحمد، غروی، مع علماءالنجف الاشرف، ج1، ص30-38.
[25] . محمد، الغروی، الحوزه العلمیة فی النجف الاشرف.
[26]. احمد، امین، ظهر الاسلام، ج1، ص126-127.
[27] . منصور، علم الهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص 24.
[28] . دکترماجدعرسان، کیلانی، سیر آرای تربیتی در تمدن اسلامی، ترجمه و اضافات بهروز رفیعی، ص72.
[29] . دور الشیعه فی بناءحضاره الاسلامیه، ص124.
[30] . ابراهیم، حسن، التاریخ الاسلامی العام، ص450.
[31] . منصور، علم الهدی، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت، ص25.
[32] . مدارس علميه قبل از نظاميه، ص۳۱۴.
[33]. محمود، پسندیده، حوزه علمیه خراسان، ج1، ص49.
[34] . همان، ص50.
[35] . عزیزالله، عطاردی، فرهنگ خراسان، ج2، ص127.
[36] . سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحدی، ج1، ص441.
[37] . محمود، پسندیده، حوزه علمیه خراسان ،ج1،ص49.
[38]. هنرفر، اصفهان، ص 106.
[39]. تاريخ فرهنگ اصفهان، ص ۳۴ـ ۳۵.
[40]. گنجينه آثار ملي اصفهان، ص ۴۳.
[41]. محاسن اصفهان،ص ۸۶ .