(این متن، پیاده شده ی برخی از صحبتهای جناب آقای دکتر صفری در یکی از کلاس های درس ایشان است که در اینترنت منتشر می شود)
عقیده مهدویت نیز از جمله این عقاید است که ما می توانیم با استناد به احادیث نبی اکرم (ص) و آیات قران آن را اثبات نماییم، بعضی افراد این عقیده حقّه را به امور غریبه نسبت می دهند که هرگز عقیده تشیع اصیل چنین چیزی را بر نمی تابد، به طوری که اگر این امور به امام معصوم عرضه داشته شود، مسلّماً هر گونه ارتباط آنها را با تشیع نفی خواهد کرد.
اندیشه مهدویت به دلیل اهمِیت و جایگاه خاصّ خود بسیار در معرض طعن و تحریف دیگران قرار دارد، و لذا گروههایی همچون مستشرقین، وهابیه و بعضی از اهل سنّت این تحریفات را به مذهب تشیع نسبت می دهند، به طوری که اگر وارد سایتهای اینترنتی آنان شویم با بسیاری از شبهاتی مواجه می شویم که پیرامون عقیده مهدویت مطرح می نمایند و همه آنها را به شیعیان نسبت می دهند. آری! مذهب شیعه در این زمان از سوی دشمنانش مورد هجمه شدیدی واقع شده و آنان مبانی اساسی شیعه را هدف قرار می دهند و با توسعه وسائل نوین ارتباطی، این هجوم، شیوه های جدیدی به خود گرفته است، اگر در قدیم دشمنان شبهات خود را در کتابها و سخنرانی ها مطرح می کردند، امروزه این شبهات را با ارسال پیام کوتاه پخش می کنند که به سهولت به ميلیونها نفر در تمام عالم می رسد، دشمن از این وسائل بهترین استفاده را نموده تا هر چه می تواند عقاید اصیل شیعه را مورد هجوم همه جانبه خود قرار دهد، و آنها نوک تیز حملات خود را به سمت اندیشه مهدویت نشانه گرفته اند، و در این شرایط بر ماست که اهتمام خاصّی نسبت به این مسأله داشته باشیم.
مسأله دومی که ضرورت تمرکز در بحث مهدویت را آشکار می سازد، اقبال بی سابقه از موضوع مهدویت از سوی جوامع شیعی و بخصوص ایران است، به طوری که در طول تاریخ گذشته شیعه هرگز شاهد چنین توجهی نسبت به موضوع مهدویت نبوده ایم. ميلیونها نفر در مراسم نیمه شعبان که هر سال به مناسبت میلاد امام مهدی (عج) در بسیاری از مساجد، بخصوص مسجد جمکران برگزار می شود، شرکت می کنند، و نیز آمارها نشان می دهد که تعداد زائران مسجد جمکران در طول سال به اندازه زائران حضرت ثامن الحجج امام رضا (ع) می رسد که عدّه کثیری را شامل می شود، که این هم از اهتمام روز افزون مردم نسبت به اندیشه مهدویت حکایت دارد.
مسأله سوم در این بحث وجود جریان لائیک است که بر اساس اندیشه جهانی شدن مطرح گردیده است، چرا که عقیده مهدویت تنها اعتقادی است که از هزاران سال پیش تا کنون در مقابل انتشار پدیده جهانی شدن ایستاده، با توجه به اینکه در هیچ عقیده شمولگرای دیگری تصور ایجاد دولت جهانی کبری وجود نداشته، و اندیشه مهدویت شایسته ایستادگی در برابر انتشار جهانی شدن که دولتهای استکبار جهانی مطرح می کنند را دارد، و این دلیلی است که دشمنان را مجبور نموده که به طور پنهانی درباره این عقیده به تجسس بپردازند.
بر اساس سه مسأله مذکور، مناقشه و بحث پیرامون مهدویت از مسائل ضروری جامعه محسوب می شود و این، ما را بر آن می دارد که به این مسأله نگاه نوینی داشته باشیم، امّا متأسفانه این نگاه بخصوص در اندیشه مهدویت صورت استدلالی به خود نگرفته، آنچنان که با اهمیّت فوق العاده این موضوع متناسب باشد، می بینیم که هر کس که چیزی در رابطه با این موضوع نوشته در ابتدا گفته می نویسم تا در زمره کسانی قرار گیرم که برای مهدی (عج) قلم زده اند، در حالی که در مقدمه هر کتابی از علوم دیگر می بینیم که نویسنده بیان می کند من این کتاب را برای بیان اسرار و خفایای این علم می نویسم. بحثهای متعلق به موضوع مهدویت همه مبتلا به مثل چنین آسیبهایی است که منجر به این می شود که این بحثها در امور ظاهری منحصر گردد، و مسائل مهم و عمیق را فروگذارد، و این امری بی نهایت خطیر و حسّاس است تا جایی که اگر ما بخواهیم این مسیر را ادامه دهیم به طور حتم جامعه را دچار دلزدگی از این بحث ها خواهیم نمود، آن هم در شرایطی که اقبال عمومی نسبت به این موضوع گسترش یافته، از ارضاء و اغنای این اقبال و رغبت عاجز خواهیم شد، امّا با استناد به استدلالات عقلی و نقلی به طور حتم می توان این خلأ را پر کرد و از این مشکلات و آسیبها جلوگیری نمود.
در کنفرانسی که در تل آویو برگزار شد و در آن جمعی از اصحاب فکر معاند شیعه حضور داشتند، بیان شده که شیعه به دو انقلاب مرتبط است:
1- انقلاب سرخ « امام حسین (ع)»
2- انقلاب سبز « (امام مهدی (عج)»
متأسفانه مشاهده می کنیم که دشمنان ما هر آنچه توان مادّی و انسانی دارند را صرف تسخیر وسائل ارتباط جمعی بخصوص اینترنت می نمایند، و هدفشان هم شستشوی مغزی جوانان شیعه است، و ما در این زمینه به جز در بعضی موارد کاری نکرده ایم.
مثلاً در زمینه جواب به سؤالات در موضوع مهدویت 20 مرکز تخصصی سیاسی و فقهی در شهر مقدّس قم وجود دارد، در حالی که سؤالات مطرح شده در طی چهار سال حدود 300000 سؤال بوده است. هر چند که متأسفانه تعداد زیادی از این سؤالات مفید و اساسی نیست و این امر نیز از آسیبهای رایج در جامعه در موضوع مهدویت نشأت می گیرد. مثلاً از سؤالاتی که بسیاری پرسیده اند اینکه آیا امام صاحب الزمان (عج) ازدواج کرده است یا نه؟
از همین اشاره، بلایی که اذهان مردم دچار آنند –با صرف نظر از مفید یا مضر بودن آن –مشخص می شود، این گونه امور به سبب این است که ما مجالی را فراهم نیاورده ایم که خلأ فکری مردم در رابطه با موضوع مهدویت را پر کند.
امّا کتابهای اهل سنّت عموماً برای طرح شبهه – و نه سؤال – و به هدف جبهه گرفتن در مقابل فرهنگ مهدویت تألیف شده است.
در کتب شیعه حدود دو ميلیون و پانصد روایت در موضوع مورد بحث یافت می شود که صحّت همه اینها امری بسیار بعید است، پس لازم است صحّت و سقم آنها از راه عرضه داشتن این روایات بر ادلّه مستند و رجالی مشخص گردد؛ چرا که ما به روایات ضعیف یا برای کسب عواطف و احساسات مردم در جهت برانگیختن فکر آنان به سوی بحث مهدویت نیازی نداریم. چنان که بعضی افراد را مشاهده می کینم که برای ایجاد زمینه مناسب برای ترغیب مردم به سوی اندیشه مهدویت از اسالیب و طرق غیر صحیح استفاده می کنند، و باید دانست که چنین اعمالی عکس العمل منفی در پی خواهد داشت که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد. آسیبهای بعضی از این شیوه های نادرست کمتر از ضربات دشمنان نیست، بعضی از این شیوه ها مبتنی بر اساس این ادّعاست که اندیشه مهدویت با زندگی روزمرّه ما ارتباط مستقیم دارد، اندیشه ای که برای برآورده شدن حاجات مادّی ما کاربرد دارد، که همین باعث شده عدّه ای بهره برداری خود را از این ادّعاها داشته باشند و در این اندیشه تحریف زیادی وارد نمایند، به خصوص در دهه های اخیر که کتابهای فراوانی به بازارها هجوم آورده و بیشتر از کتب قدیمی الهام گرفته اند که مطالب نادرست زیادی در آنها وجود دارد، در حالی که استفاده درست از شیوه های نشر نوین به بیداری و توجه مردم نسبت به این اعتقاد منجر می شود.
به طور خلاصه باید گفت بحثهای مهدویت از دو جهت دچار آسیب شده اند:
یکی از سوی دشمن دانا و دیگری از سوی دوست نادان یا دانایی که فقط در پی بهره برداری شخصی خود از این مبحث بوده است: از جمله کتابهایی که اینگونه نوشته شده اند، می توان به این نمونه ها اشاره کرد:
گزارشات عجیب از مکان اولاد امام مهدی (عج)، کیفیت ملاقات با امام صاحب الزمان در خواب و بیداری و کتابی با عنوان "به کوری چشم منکران و حسودان امام زمانمان را دیدیم". مع الأسف هیچ مرجع ذیصلاحی را نمی بینیم که نظارت لازم را در این رابطه داشته باشند و این باعث غم و اندوه دوستداران واقعی امام مهدی (عج) و معتقدانش به سبب تعدّی به ساحت مقدّس امام مهدی(عج) از سوی جریانهای انحرافی و گمراه شده است.
اگر فرض کنیم که دستانمان را به دعا، برای ملاقات با امام زمان (عج) بلند کردیم و سپس او را هم ملاقات نمودیم، مشکل حلّ نخواهد شد، چنانکه منشأ مشکل تنها در انتشار چنین کتابهایی نیست، بلکه مشکل اساسی در طعن و تحریف در برخی مبانی مرتبط با عقیده مهدویت است، مثلاً در قضیه "جزیره سبز" که عدّه ای سعی در ترویج آن و دیدگاه غرب نسبت به این مسأله دارند (در این قضیه مسأله تحریف قرآن از سوی شیعیان هم مطرح شده که چنانکه معلوم است علمای شیعه به ردّ آن پرداخته اند)، و کتابی تحت عنوان "آیا ظهور نزدیک است؟" که در بردارنده نظریات برخی علما و مراجع است. بنابراین ما که خود چنین کتابهایی را در بین افراد جامعه ای که محبّ امام مهدی (عج) است، رواج می دهیم، انتظار داریم نظر مردم نسبت به امامشان چگونه باشد؟
"ای امام نمی دانم امروز حالت چطور است؟ و در کجا هستی؟ منتظر ابرهایم شاید اصحاب تو را ببینم و سوار بر آنها شوم" عباراتی که بسیار در این کتابها وارد شده و به روایتی در کتاب "عصر ظهور" اشاره دارد که مفاد آن این است که اصحاب امام (عج) سوار بر ابرها می شوند و از سوی مکّه می آیند.
یا عبارت دیگری که می گوید: " آقای من! ای که عطر خوشبویی داری، ای امام من! مدّتی است که جوانی تو را در خواب دیده که به او گفته ای اگر جوانان شیعه به قدر لیوان آب خوردنی، منتظر باشند، و به دعای فرج اهتمام ورزند، من ظهور ميكنم چرا که ظهور من امری حتمی است" سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا این همه دعا مساوی یک لیوان آب هم نمی شود؟
یا این عبارت: "آقای من ای امام عصر می خواهم بدانم ظهور تو، کی خواهد بود؟ تا شیعه همگی به مدینه منوره بروند نزدیک قبور قبیع، برای اینکه به قبر مخفی مادرت زهرا دست یابند و آستینها را بالا بزنیم و تابوت او را حمل کنیم و ضریح برایش بسازیم و اطراف قبرش طواف کنیم". این سخنان، نتایج چنین کتابهایی است، گویا امام مهدی وقتی ظهور کند –العیاذ بالله –بیل و تبری در دست دارد که به این عدّه می دهد تا برای زهرا (س) قبر بنا کنند.
همه اینها مطالبی کتابهایی است که در بازارها به فروش می رسد…
اندیشه مهدویت بعد از این مطرح شد که پیامبر اعظم (ص) بشارت مهدی (عج) را به مسلمانان داد و از آن زمان تمام نگاهها به این سمت متوجه شد. ظهور داعیان مهدوی –مانند کیسانیه –تنها به دلیل انتشار این اندیشه بین افراد جامعه آن زمان بود؛ چرا که اگر چنین اندیشه ای در آن روزگار موجود و معروف نبود، کسی چنین ادّعایی نمی کرد. امّا تحریف این اندیشه از قرن ششم و هفتم هجری آغاز شد، آن زمان که برخی به خلق قصه ها و حکایات خیالی در این موضوع پرداختند و عدّه ای از علما نیز مبادرت به درج این قصص خرافی در کتابهایشان نمودند… ولی به هر حال این حکایات اثرات منفی خود را در سطح جامعه بر جا نهاد.
مسأله ای که در رابطه با این حکایات باعث رنج و ناراحتی ماست، اين است كه کسی از علمای مذهب ما به ردّ این روایات نپرداخته است. بر ما شیعیان لازم است که قبل از آنکه دیگرانی بیایند و روی این روایات و حکایات تمرکز کنند و اوضاع را به نفع خود تغییر دهند و در اصل مذهب حقه شیعه خدشه وارد نمایند، خود ما راه حلّی برای این اشکالات بیندیشیم.
آنگاه که این مسائل را در کنار یکدیگر قرار می دهیم می فهمیم که هجوم سخت دشمنان مخالف بر ضدّ این مباحث و عقاید دینی ما بر چه اساس و ریشه ای است. حال چرا باید در کتابهای ما مثل چنین چیزهایی باشد؟
در کتاب "جزیره سبز" آمده: "مسافت بین دو شهر آن ده شبانه روز است". پس اگر مسافت ده شهر را بخواهیم حساب کنیم حدود چهار هزار روز که مسافت هر شهر چهل کیلومتر می شود، سؤال اینجاست که آیا وجود چنین سرزمینی در نقشه کره زمین ممکن است؟ و یا اینکه در وصف این جزیره آمده که از اول تا آخرش سرسبز است و …
سپس می گوید: " صاحب الزمان می خواست بچه هایش را از بلایا محافظت نماید، ولی هیچ وسیله ای برای تحقق این هدف وجود نداشت، پس به این جزیره آمد که سفینه های فضایی و نیز اینترنت هم نمی توانند بدانجا نفوذ کنند و لذا در آنجا فساد منتشر نمی شود، بنابراین هر کس که در این جزیره ساکن شود، اهل نماز خواهد بود و بشریت باید خود را از این سموم که باعث هلاکتش می شود، حفظ کند"…