مقدمه
مسلمانان از سپیده دم طلوع خورشید اسلام تاکنون، حقانیت بشارت نبی اکرم(ص) به ظهور مردی از خاندان شریف خود در آخرالزمان به نام مهدی را باور داشته اند همو که پس از لبریز شدن جهان از ستم و بی عدالتی، عدل و قسط را بر پهنه این کره خاکی خواهد گسترد. بنابراین، چشم انتظاری و لحظه شماری برای ظهور مهدی خاندان عصمت و طهارت(ع) در طول قرنهای متمادی در میان آحاد امت اسلامی استمرار یافته و مسلمانان بر این عقیده پای فشرده اند و تنها افراد انگشت شماری از زمره تجدد مآبان و مدعیان دانش و تمدن بوده اند که از پیکره جامعه اسلامی جدا گشته و نسبت به این ایده مقدس و سازنده ره به ناکجاآباد سپرده و دچار انحراف گشته اند انحرافی که محصول تقلید منفعلانه و تاثیرپذیری ایشان از نوشته ها و اظهار نظرهای تهی از حقیقت و مغرضانه مستشرقان بوده است؛ نوشته هایی مانند: آثار فان فلوتن، دونالدسن و گلدزهیر و سایر شرق پژوهانی که با روش عدل ستیز و حق گریز مفتضح خویش در بررسی ایدئولوژی اسلامی، کوشیده اند تا باور مقدس انقلاب مهدی در آخر الزمان را انکار کنند.
متاسفانه در جبهه خودی نیز برخی از روشنفکران مرعوب و متاثر از ژستهای علمی مستشرقان، با حسن نیت و به قصد دفاع از اسلام، نغمه های ناساز تجدید نظر و بازنگری در اصول و بنیانهای بینش ناب اسلامی را سر دادند و در جهت سازگار جلوه دادن عقاید اسلامی با مفروضات بشری تمدن معاصر کوشیده اند. بر پایه این پندار، آنان با زدودن اصل مهدویت از صحیفه معتقدات اسلامی میتوانستند آغازگر دفاع تجاوزسوزی علیه اندیشه تعصب آلود صلیبی غرب باشند، اندیشه خزنده و گزنده ای که در پس نقاب فریبنده و دروغین بی روح شرق پژوهی و مطالعات استشراقی، کمر به قطع ریشه های شجره طوبای اندیشه مشعشع اسلامی بسته است.[1]
دشمنان مهدویت و بیخبران، ترفندها و بهانه های بسیاری را برای اثبات ادعای خود به کارمیگیرند مثلا یکی از شبهات این است که:
امام حسن عسکری(ع) عقیم بوده و فرزندی نداشته است و حتی ترجمه عسگری که نام ایشان است به معنای عقیم میباشد. پس مسلمانان چگونه وجود امام زمان را اثبات میکنند؟
در پاسخ به این شبهه باید گفت که اولا لقب امام عسکری بوده نه عسگری! درزبان عرب اصلا ما حرف (گ، چ، ژ، پ) نداریم که بگوییم عربها به امام عسگری میگفته اند و معنای آن در بعضی زبانها عقیم میشود! و نتیجه بگیریم به دلیل عقیم بودن حضرت به او این لقب را داده اند!!! اینکه در ایران و جاهای دیگر به اشتباه لفظ عسگری برای ایشان به کار میرود به دلیل قرابت تلفظ حروف (ک و گ)در زبان فارسی است و مردم از روی راحتی تلفظ و قرابت واجی نام امام را عسگری میگویند و اگر نظرخواهی کنید متوجه میشوید که مردم اعتراف میکنند چون عسگری راحت تر در زبان می آید و از روی عادت است که اینگونه میگویند ولی این به معنای تصدیق عقیم بودن ایشان نیست و کسی چنین قصدی ندارد پس لقب امام در میان اعراب عسکری بوده و این اصلا به معنای عقیم نیست. عسکری به معنای سپاه و لشکراست، از آنجا که پیشواى یازدهم به دستور خلیفه عباسى در سامراء، در محله عسکر(محل سکونت نظامیان ) سکونت اجبارى داشت، به همین جهت عسکرى نامیده مىشود.[2]
دلیل دیگری که میتوان آورد این است که: معتصم خلیفه عباسی سپاهیان فراوان داشت روزی با خود خیال کرد که جلالتخود را بر حضرت امام حسنعسکری(ع) بنماید و وی را خوار گرداند. به صحرا رفت و امام را احضار نمود امام آمد و خلیفه به سپاه صد هزار نفری خود دستور داد که در کنار دشتی تپه ای برای وی درست کنند تا از بالای آن به تماشا و تفرج گلها و گیاهان دشت بپردازد و برای این کار دستور داد هر سواری یک توبره خاک آورده، در یک جا بریزند تا تپه ای درست شود در عرض نیم ساعت تپه بزرگی درست شد فورا بر بالایش فرش انداختند و خلیفه به عشرت پرداخت. چون کار آن تپه به اتمام رسید، خلیفه از امام(ع) پرسید که چقدر سوار نیاز است که در نیم ساعت چنین تپه ای درست شود؟ امام(ع) فرمودند که این سوار پیش سواران خداوند بزرگ ارزشی ندارد و کسی ایشان را لشکری نمیشمارد(لشکر تو مقابل لشکر خداوند ناچیز است و به حساب نمی آید) و اگر میخواهی آن را ببینی میان دو انگشت من نگاه کن و به ذلت خود چاره ای کن. معتصم چون در میان دو انگشت آن حضرت نگاه کرد، هوش از سرش پرید. دید که همه روی زمین لشکر ابلق سوار است و همه زرهپوش و نیزهدار. فورا از بیم و ترس دیده بر هم نهاد و زبان به تمجید آن حضرت گشود. از آن روز آن حضرت مشهور به امام حسن عسکری (ع)گردید.[3]دوما عقیم بودن ایشان کذب محض است دروغ و شایعه ای است که مخالفان و معاندان ولی عصر(ع) از خود بافته اند تا وجود مقدس ایشان را زیر سئوال ببرند حال بررسی میکنیم که این شایعه توسط چه کسانی و چگونه به وجود آمده است:
دلایل به وجود آمدن شایعه عقیم بودن امام حسن عسکری(ع) اختفای ولادت امام و نام ایشان:
یکی از وظایف امام حسن عسکری(ع) حفظ و حمایت امام دوازدهم(ع) از شمشیر عباسیان و دستگاههای حکومتی بود که تمام نیروهای خود را علیه امام دوازدهم و حجت خدا بسیج کرده بودند و این موقعیتی برای حضرت پیش آورده بود که خیلی باریک و دشوار مینمود از این رو بهترین راه نجات از این تنگنا این است که از ولادت مولود جدید به کلی اعلان عمومی نشود و در اذهان عمومی طوری وانمود شود که اصلا خبری نیست و اتفاقی نیافتاده است وقتی شک ایجاد نگردد کنجکاوی هم به دنبال آن نخواهد بود حتی پس از ولادت امام زمان(ع) یاران نزدیک و شاهدان ولادت از آوردن نام او منع میشوند تا مبادا دشمنان به وجود وی پی برده و او را ازبین ببرند و کسی از وجود او سخن نمیگوید…تازه هریک از شیعیان و دوستان هم که با آن شرایط امام مهدی(ع) را میدید و یا از امام حسن عسکری(ع) وجودش را میشنید به دو چیز ملزم بود:
1-وجوب کتمان و سرپوشی ولادت امام – حرمت اطلاع احدی برنام شریف آن حضرت
وقتی مردمی که کماکان منتظر ولادت فرزند امام حسن(ع) هستند این وضعیت را مشاهده میکنند گمان میبرند که امام حسن فرزندی ندارد و دلیلی به جز عقیم بودن حضرت برای آن پیدا نمیکنند و این شایعه کم کم در اذهان عمومی شکل میگیرد که البته در به وجود آمدن آن دشمنان سهم بسزایی داشتند.
2-پخش شدن این شایعه توسط دشمنان امام حسن عسکری(ع) و معاندان اسلام و شیعیان
افراد بسیاری بودند که از روی حسادت و غرض ورزی و به علت کینه دیرینه خود سعی در خراب کردن چهره اهل بیت داشتند و سخنان آنان را خیالی و دروغ میپنداشتند.
عنوان شدن این موضوع توسط زبیری عالم: (زبیری) زبیر بن بکاربن عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن زبیر بن عوام از علمای بسیار مشهور اهل تسنن در زمان امام حسن عسکری(ع) بود و در انساب عرب تسلطی به کمال داشت متوکل عباسی او را برای تعلیم و تربیت اولادش به سامره آورد زبیر زمانی که در سامره بود نسبت به علوییون و خصوصا شخص امام حسن عسکری(ع) عداوت می ورزید و شدیدا به علم و حسب و نسب حضرت و شهرت او رشک میبرد و همین باعث نابودیش و فروافتادن به پرتگاه شیطان شد حسادت او آن قدر شدید شد تا جایی که امام را تهدید به قتل کرد و گفته بود که با کشتن وی نسل امام قطع خواهد شد او در میان مردم به بدگویی امام میپرداخت و عنوان میکرد امام عقیم است. اما پس از چندی به قتل رسید و به سزای اعمالش رسید. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین از معلی بن محمد روایت نموده که گفت: از امام حسن عسکری(ع) نقل شده که چون زبیری به قتل رسید فرمود: این است پاداش کسی که نظر رحمت حق را نسبت به اولیائش دروغ دانست و گفته بود مرا خواهد کشت و فرزندی نخواهم داشت که جانشین من باشد ولی او دید که خود کشته گشت و خداوند فرزندی به نام (م ح م د ) به من موهبت کرد این روایت در غیبت شیخ طوسی هم آمده است.ذکر این نکته ضروری است که به دلیل شهرت زبیری در میان سنی مذهبان و عدم رویت فرزند امام بسیاری از مردم حرف او را که گفته بود امام عقیم است قبول کردند(حسادت با انسان چه میکند).
عنوان شدن این موضوع توسط جعفر کذاب برادر ناخلف امام حسن عسکری(ع)
جعفر کذاب فردی شرابخوار و گناهکار بود و آرزوی امامت بر مسلمین را داشت او که گمان میکرد امام حسن فرزندی ندارد همین را دستمایه قرار داد و در میان مردم شایعه کرد که امام فرزندی ندارد و عقیم میباشد. او تنها یک هدف داشت: او خوب میدانست که بالاخره طاغوتیان نمیتوانند وجود مبارک امام حسن را تحمل کنند و او را به طریقی به شهادت میرسانند و اگر فرزندی برای او نباشد میتواند خود را در میان مردم امام دوازدهم معرفی کند و همین کار راهم کرد اما دست سرنوشت آبروی او را برد و هنگامی که خود را امام معرفی کرد و خواست بر جنازه برادرش نماز بخواند امام زمان در میان مردم حضور پیدا کردند و او را کنار زده و بر جنازه پدر نماز خواندند و خود را ولی مسلمین معرفی کردند….
اما پلیدی روح جعفر کذاب به اینجا ختم نمیشود او که آرزوهای خود را بر باد رفته میدید فورا به قصر عباسیان رفت و امام زمان را لو داد تا او را بکشند اما بازهم دست تقدیر نقشه او را برآب کرد و امام زمان(ع) از نظرها غایب شدند…
جعفر کذاب که هنوز امید خود را از دست نداده بود و با حسادت و کینه ای که در دل گرفته بود به تبلیغ این پرداخت که امام حسن عسکری(ع) عقیم بوده و چگونه میتوانسته فرزندی داشته باشد او تبلیغات گسترده ای انجام میداد تا به هدفش برسد و متاسفانه کم هم نبودند کسانی که حرف او را قبول کنند افرادی ساده لوح که قداست امام حسن(ع) را زیر سئوال میبردند و او را عقیم میخواندند(برای اطلاعات بیشتر به زندگینامه امام حسن عسکری (ع) مراجعه شود(
عنوان شدن این موضوع توسط مسلمانان سنی مذهب و فرقه های مختلف
بعد از وفات امام حسن عسکرى، علیه السلام، جز عده معدودى از ثقات اصحاب و خواص دوستانش کسى از فرزندش اطلاعى نداشت و بدین جهت پیروانش به چندین گروه منشعب شدند چنانکه نوبختی در کتاب «فرق الشیعه » و سعد بن عبدالله اشعری در «المقالات و الفرق » نوشته اند، بعد از وفات امام حسن عسکری پیروانش چهارده فرقه شدند. جمعیت قلیلی از آنان گفتند که امام حسن عسکری فرزندی دارد و اوست مهدی موعود و غایب است. ولی طرفداران این عقیده، خیلی کم بودند، چنانکه نعمانی که در زمان غیبت صغری می زیسته می نویسد:این جمعیت کمی که در این عقیده پا بر جا ماندند همانهایی هستند که علی بن ابیطالب درباره شان می فرماید: «در پیمودن راه حق از کمی نفرات وحشت نکنید».[4] بعد از شهادت امام فرقه ها یی بودند همانند سبائیه، محمدیه، مفوضه، کیسانیه، زیدیه، اسماعیلیه، فاطمیان، واقفیه که همگی به گونه ای برای خود اعتقادات و مدعیان مهدویت ایجادکرده بودند مثلا ادعای واقفیه درباره ی مهدی بودن امام کاظم علیه السلام از مشهورترین و مهم ترین انحراف ها در این موضوع است. فرقه واقفیه معتقدند امام موسی کاظم (ع) هنوز زنده است و امام غایب اوست و اعتقادی به امام زمان بودن فرزند امام حسن عسکری (ع) وامامت ایشان ندارند. نوبختى سایر فرقه هاى امامیه را ذکر مى کند که ذکر آنها در اینجا لزومى ندارد.[5]از طرفی اهل سنت معتقدند: مهدی نوعی است و هنوز به دنیا نیامده است اما در آینده متولد میشود و بعد از بزرگ شدن قیام میکند و حکومت جهانی واحد تشکیل میدهد.
و متاسفانه چون جمعیت عظیم مسلمانان را سنی تشکیل میدهد این عقیده بسیار رواج پیدا کرده است
عنوان شدن این موضوع توسط خلفای عباسی و افراد آنها
همانطور که گفته شد خلفای عباسی که مدتها در جستجوی فرزند امام حسن عسکری (ع(بودند بالاخره از یافتن او مایوس شدند و احتمال دادند که امام فرزندی ندارد واگرداشت حتما جاسوسان سرنخی از او پیدا میکردند آنها باید برای منافعشان اذهان عمومی را به نکته جلب میکردند که اصلا امم حسن عسکری (ع) عقیم است و فرزندی ندارد اما این نقشه چگونه باید صورت میگرفت تا کسی به آن شک نکند؟ پس از شهادت امام مردم متوجه شدند که امام حسن عسکری (ع) ماترک خود را به مادرش جده بخشیده است و او را وصی خود معرفی نموده است بی آنکه نامی از جانشین خود ببرد!!
البته این از دور اندیشی امام برای حفظ جان فرزندش بود تا کارگذاران حکومت را متقاعد سازد که امامیه دیگر امامی ندارد و بنابراین هرگونه فعالیتی از ناحیه ایشان بی اثر است فصول العشره شیخ مفید ص 13 خلفا پس از کلی تفحص وقتی دیدند فرزندی وجود ندارد ارثیه امام حسن عسکری را میان افراد خود تقسیم کردند و قضیه وصیتنامه را دستمایه قرار داده و شایعه کردند که امام حسن عسکری (ع) عقیم بوده و فرزندی ندارد و از این فرصت به خوبی استفاده کردند چنانکه دیدیم جمعیت قلیلی از مسلمانان گفتند که امام حسن عسکری فرزندی دارد و اوست مهدی موعود و غایب است. ولی طرفداران این عقیده، خیلی کم بودند، چنانکه نعمانی که در زمان غیبت صغری می زیسته می نویسد:این جمعیت کمی که در این عقیده پا بر جا ماندند همانهایی هستند که علی بن ابیطالب درباره شان می فرماید: «در پیمودن راه حق از کمی نفرات وحشت نکنید».[6]
آن جمعیت کم هم کاملا در تقیه و تحت فشار مخالفان بودند و نمی توانستند عقیده خودشان را اظهار دارند. حتی جرات نداشتند که نام امام غایب را در یکی از مجالس عمومی بر زبان جاری سازند. زیرا اگر چنین سخنی از دهان یک نفر صادر می شد، جانش در معرض خطر قرار می گرفت.حسن بن موسی نوبختی و سعد بن عبدالله اشعری که در همان عصر می زیسته اند می نویسند: بر ما جایز نیست که درباره امام غایب بحث کنیم و در جستجویش باشیم زیرا جانمان در معرض خطر قرار می گیرد. و ما حق نداریم امام دیگری برای خودمان اختیار کنیم، زیرا خدا آن حضرت را برای ما انتخاب نموده و خودش بهتر صلاح ما را می داند. و خود امام وظیفه خودش و اوضاع زمانه را بهتر می داند.
عنوان این موضوع توسط وهابیون وکافران در سراسر جهان
دیدیم که چگونه ماجرای عقیم بودن امام حسن عسکری(ع) ریشه پیدا کرده وبه وجود آمده است و متاسفانه در حال حاضر دشمنان اسلام خصوصا دشمنان شیعیان چگونه از این موضوع برای مقاصد پلیدشان که همان اسلام ستیزی و اسلام هراسی است سوء استفاده میکنند و تبلیغات گسترده ای را در انواع مختلف سایت و رسانه ها من جمله شبکه های ماهواره ای به راه می اندازند و نتیجه گیری میکنند که مهدی موهوم است و از تخیلات شیعیان نشات گرفته بسیار مشاهده شده که با استفاده از سفسطه و روشهای دیگر سخن خود را منطقی جلوه داده وبسیاری را باخود هم کلام میکنند همانند شبکه پارس در ماهواره، شبکه ای تحت پوشش وهابیون واسرائیل که در فرصتهای مختلف به تمسخر داشته های مسلمانان میپردازند و با میزگردهای مسخره ای که راه می اندازند عنوان میکنند که مهدی موهوم است و اصلا وجود ندارد و با دلایل مختلف و مدارک ساختگی آن را مورد اثبات قرار میدهند.
3-به امامت رسیدن حضرت در سن خردسالی و عدم قبول این موضوع از طرف مسلمانان سست عنصر و بی ایمان
همانطور که میدانیم امام زمان هنگام شهادت پدر بزرگوارشان 5 ساله بوده اند و این مساله ای بود که عده زیادی از مسلمانان سست عنصر از آن سوء استفاده کرده و حاضر به قبول ایشان به عنوان امام و پیشوای خود نشدند و عده ای هم برای موجه جلوه دادن کار شنیع خود در اذهان عمومی عنوان کردند از کجا معلوم که او امام است اصلا چه کسی فرزند امام را دیده و نتیجه گیری میکردند که امام حسن عسکری (ع) عقیم بوده و اگر فرزندی میداشت حتما به ما خبر میداد.
4–طولانی بودن عمر حضرت و غیبت ایشان و عدم قبول و باور عده ای به این امر
همانگونه که مستحضرید طولانی بودن عمر امام زمان(عج) در طول تاریخ مورد سؤال بوده است. خصوصا عمری که قرنها فراتر رود بسیاری عنوان میکنند که این امر از دیدگاههای گوناگون امری شدنی و ممکن نیست و به افسانه شباهت دارد از همین جهت این موضوع را دلیل برانکار وجود امام زمان(ع) می گیرند.
[1]– در انتظار ققنوس ص 41
[2]– صدوق، علل الشرایع، قم، مکتبة الطباطبائى، ج 1، باب 176، ص 230 ؛ همو، معانى الأخبار، تهران، مکتبة الصدوق – مؤسسة دار العلم، 1379 ه'. ق، ص 65؛ مجلسی،بحارالانوار، ج 50، ص 113، ح 1.
[3]– پایگاه حوزهwww.hawzah.net
[4]– غیبت نعمانی، ص 9
[5]– برگرفته شده از «پیداى پنهان » ویژه نامه نیمه شعبان 1419 ق. ستاد بزرگداشت نیمه شعبان مسجد آیة الله انگجى تبریز
[6]– غیبت نعمانی، ص9