چکیده
با ظهور دين اسلام در شبه جزيره عربستان، خانه خدا نخستین مركز آموزشي در اسلام محسوب مي گشت. بعد از آن فعاليت مسجدالنبي شروع شد و سپس مساجد، به مركز فعاليت چندجانبه مسلمانان تبديل شدند. كارهاي مهم مسلمانان مانند حل مشكلات مردم، قضاوت و يادگيري علم، از فعاليت هاي مساجد اوایل اسلام بود.
به علت جلوگيري از ايجاد مزاحمت برای عبادت كنندگان، زياد شدن دانش طلبان در زمينه های علمي مختلف و پرداختن به مسائل علمي كه انجام دادن آن در مساجد ممكن نبود، مسلمانان براي آموزش، به مكان هاي ديگر پناه بردند. اين مكان ها در قرن چهارم هجري با اسامي گوناگون در منابع تاريخي ثبت شده اند. آموزش در اسلام به يك گونه از مكان محدود نبوده، بلكه مراحل مختلف را طي كرده است. دولت هاي مسلمان در هر عصری، در تأسيس این مكان ها و مراكز علمي مشوق يك ديگر بوده اند.
عضدالدوله سلطان مقتدر آل بويه، در قرن چهارم هجري، در قلمرو حكومت خود، اقدامات عمراني انجام داد كه در تاريخ اهميت دارد. چندي از آثار عمراني او تا امروز هم بر جای مانده و توجه جهان گردان را جلب کرده است. اين مقاله، اقدامات عمراني عضدالدوله در زمینه بارگاه ها و مساجدی را بررسی مي کند كه در رشد و پیش رفت تمدن اسلامي در آن دوره مؤثر بودند.
واژه گان کلیدی:
بارگاه ها، مساجد، تمدن اسلامی، عضدالدوله، آموزش.
مقدمه
پاس داري از آثار تاريخي مسلمانان به وسيله دست اوردهاي فرهنگي آنان و حفظ و صيانت از ميراث گران بهاي مسلمانان، سعي و تلاش كافي را مي طلبد. آثار تاريخي، بيان روشن و صحيح حقايق گذشته را براي نسل هاي آينده تضمین می کند. حفظ آثاري كه خاطره رهبران و شخصيت هاي يگانه تاريخ هر امتی را جاودانه مي سازد و نشانههايي كه حوادث مهم تاريخي را بیان می کنند، به كوشش زياد پژوهش گران اسلامي نيازمند است. دين مقدس اسلام، به تعظيم شعائر اسلامي اهميت داده تا گذشته موحدان را به آينده پيوند دهد و نسل هاي آينده بتوانند با مشاهده و مطالعه، سوابق ديرينه فرهنگ گذشتگان خويش را بررسي کنند و تجارب شايسته آنان را كه حاصل قرن ها تلاش خستگي ناپذير بوده، در زندگي اجتماعي خود به كار گيرند.
برپايي مراسم ديني و مجالس مناظره، از كارهاي فرهنگي دولت آل بويه بود. با حمايت عضدالدوله از علم و تمدن، ساختن مراكز عبادي و مذهبی در قرن چهارم هجري، در قلمرو حكومتي خلافت اسلامی افزايش يافت. در اين مقاله، نقش عضدالدوله در ساختن مساجد و بارگاه ها بررسی مي شود.
الف. مساجد
مساجد در صدر اسلام، علاوه بر عبادت، محل مشورت مسلمانان برای حل مشکلات جامعه و بحران و مسائل روزانه آنان بود و از آن برای گفتگو و تصمیم درباره جنگ و قضاوت میان مجرمان استفاده می شد. علاوه بر اینها، مسجد مهم ترین مرکز علمی اسلام و مسلمانان به شمار می رفت و نخستین فضای درس، بحث و تدریس در اسلام بود. تدریس اوقاتی در مساجد برپا می شد که مزاحم فعالیت های عبادی نشود. در مجلس درس ابوحامد احمدبن محمد اسفراینی (متوفی 406) در مسجد عبدالله مبارک در بغداد، چهارصد فقيه حضور داشتند و شاگردان دور استاد حلقه می زدند و هر حلقه به نام مدرس همان حلقه نامیده می شد. در مساجد بزرگ، گاه چند حلقه تشکیل می گشت و در هرکدام، موضوع خاصی تدریس می شد..
در قرن های بعد که مسلمانان علوم مختلف را یاد می گرفتند و مانند علم طب که آزمایش های پزشکی ضروری بود، کم کم مدارس علمی در نقاط مختلف سرزمین های اسلامی شروع به فعالیت کردند و مساجد را به اسم اصلی برگرداندند و تعدد مکتب های مذهبی و فلسفی، ضرورت تعلیمات کلاسیک، ازدیاد طلاب در زمینه های مختلف علمی و غوغای طلاب که شاید ناراحتی عبادت کنندگان را باعث می-شدند و رقابت بین خلفا و سلاطین، عامل اصلی خارج شدن جلسات علم و درس از مساجد، به مکان-های دیگر و مدارس بودند.
در اصفهان عصر آل بویه، مساجد جامع به داشتن حلقه های درس آباد بودند نصربن محمد معروف به ابن نصرویه که حافظ ابونعیم اصفهانی (متوفی430 ق) از او سماع حدیث کرده، به مدت بیست سال در جامع بزرگ این شهر به مذهب شافعی افتا و تدریس می نمود.
مسجد جامع صغیر معروف به جورجیر، از ساخته های صاحب بن عماد، وزیر دانش مند بویهیان به شمار می آیدکه از نهادهای آموزشی در اصفهان عصر آل بویه است.
در آن زمان، مساجد شخصي و نيز مساجد جامع كه غالباً دولتي بودند، مانند عصرهاي پيشين، در حكم دانشگاههاي عمومي، بيشترين فعاليت هاي آموزشي در حوزه علوم ديني و مذهبي و ادبي را به خود اختصاص می دادند. مساجد جامع شيراز كه به دستور عمروليث صفاري ساخته شد، از همان آغاز محل آموزش هاي ديني گرديد. مقدسي آن را چنين توصيف می کند:
شيراز مسجد جامعي دارد كه در هشت اقليم نظيري ندارد و مانند آن يافت نميشود و داراي ستون هایي مانند ستون هاي مسجدالاقصي است
از گزارش های مقدسي معلوم ميشود كه مجالس قرائت و ختم قرآن، هر بامدادان در اين مساجد آدينه، جلوه و شكوه خاصي داشته است. شيرازيان پس از نماز عصر و مغرب و نيز روزهاي آدينه، مجالس درس و دعا و آيين هاي صوفيانه در آن داشتهاند. عضدالدوله كه پايتخت او شيراز بود، بعيد است كه در اين حركات فرهنگي نقش اساسي نداشته باشد.
مافروخي درباره جامعه عتيق اصفهان كه از يادگارهاي آغاز اسلام است می گوید:
بر ستوني ازو مستند شيخي بودي، مزين و آراسته و محلي پيراسته به نظارت مناظره فقها و حيله مطارحه علما و جلادت مجادله متكلمان و صحت نصيحت واعظان و حريران مجارات صوفيان و بشارت اشارت عارفان و زينت ملازمت معتكفان و جماعتي تمام از اهل اصفهان جهت استفاده رياضت نفس، به زانوي ادب درآمده، حلقه درس او در گوش هوش ميكشيدندي …
جامع دارالخلافه بغداد، از ساختههاي منصور عباسي در اين دوره، چنان فعال بود كه خطيب بغدادي آرزو ميكرد كه در آن توفيق املاي حديث يابد. در تاريخ بغداد به موارد بسياري از نشست هاي محدثان و فقيهان شافعي، حنبلي و ظاهري و مجالس ادبي در اين جامع اشاره شده است. جامع گرگان نیز در قرن چهارم هجري فعال بود و عبدالرحمن بن نجيع ثقفي، امامت و تأديب مردم را در آن برعهده داشت. مسجد جامع براثا، از كانون هاي آموزش شيعيان در بغداد به شمار ميرفت که به احتمال زياد، در زمان عضدالدوله فعاليت آن زياد بوده است.
مسجدالكبير در درب السلولي، خياباني در قطيه الربيع(محلهاي از كرخ) قرار داشت. اسحاق بن سعد در سال 371 هجري در سر راهش به مكه از بغداد ديدن كرد و در اين مسجد تدريس نمود. در همان سال، عضدالدوله بيمارستان خودش را در بغداد افتتاح كرد، علاوه بر آبادانی، دستور داد مساجد را هم تعمير كردند. بعيد نيست كه اين مسجد هم از حمايت عضدالدوله دور نمانده باشد. مسجدی در سوق-العتيق يا مسجدي در كهنه بازار به نام بازاري كه در آن قرار داشت، معروف بود. اين مسجد را شيعيان بغداد اداره ميكردند. و از كانون هاي آموزشي شيعه در بغداد به شمار می آمد.
مساجد در آن دوره زياد هستند اما سعي کردیم مساجدي را بياوريم كه در قلمرو حكومتي عضدالدوله بوده و وی در آن نقش داشته است. مسجدي كه عضدالدوله به تعليم در آن نقش داشته، در گزارش های تاريخي يافت نشد، ولي از اين گزارش ها معلوم می شود كه فعاليت علمي و فرهنگي در آن عصر در مساجد، زياد بوده و عضدالدوله هم از آن پشتيباني می کرده است.
ب. مکتب
در زمان قدیم، محلی برای تحصیل کودکان وجود داشت که به آن مکتب یا مکتب خانه می گفتند. مکتب اتاق کوچکی در جنب مسجد یا نزدیکی بازار و یا در جای دیگر بود. بچه ها در هفت سالگی به مکتب فرستاده می شدند. در بعضی از جاها، از تشکیل مکتب در داخل مسجد جلوگیری می شد. زیرا در بعضی از مساجد، اتاق دیگری وجود نداشت و در خود مسجد درس می خواندند. معلم مکتب بایست متدین، صالح عمل و متأهل هم باشد. در مکتب اول حروف الفبا و بعد قاعده های شکل آن و سپس سوره های کوچک قرآن را به شاگردان یاد می دادند. سپس عقاید، اصول دین، حساب و نوشتن درس ها را از روی سرمشق، به آنها القا می کردند، به آنها اخلاق اسلامی و ادب رفتار در منزل و اجتماع یاد می دادند و اگر شاگردی بی ادبی می کرد و یا درس نمی خواند، با چوب به کف پای او می زدند. مکتب دو نوع بود: یکی برای یادگیری خط که تعلیم حساب و صرف و نحو را به هم راه داشت و دیگری یادگیری و حفظ قرآن بود که معمولاً بچه های کوچک را به این کار وادار می کرد.
کودکان از مکتب خوششان نمی آمد و گریزان بودندچون از معلم خود می ترسیدند. هر مکتب مهتری داشت که به معلم کمک می کرد و یکی از وظایف مهتر، این بود که اسامی حاضران در مکتب یا مجلس درس را ثبت می کرد و اسم کسانی که به درس گوش می ددند یا نمی دادند، یادداشت می کرد.
خلفا، سلاطین، وزیران و بزرگان، کودکان خود را به مکتب خانه های عمومی نمی فرستادند. آنها معمولاً برای اولاد خود، معلم خصوصی می گرفتند و در انتخاب معلم خیلی دقت می کردند که از لحاظ ادب و علم، از فضلا و ادبای بزرگ باشند. ابنعمید ادیب و دانش مند معروف که در دستگاه آل بویه در اصفهان، ری و همدان رتبه وزارت داشت، قبل از رسیدن به مقام، به فارس فراخواند شد تا ادب و آیین کشورداری، به عضدالدوله یاد دهد و عضدالدوله هم به پاس این حق تعلیم، همواره از وی با عنوان استادالرئیس یاد می کرد.
یاقوت حموی از ابوزید احمدبن سهل بلخی نام می برد و می گوید که همه علوم قدیم و جدید، یعنی علوم اسلامی و غیر اسلامی را می دانسته و در مکتب به کودکان تدریس می کرده است. جاحظ نیز از معلمانی نام می برد که اکثرشان ادیب، فقیه و خطیب بزرگی بودند که به کودکان آموزش می دادند.
مکتب یا مکتب خانه مثل هر دوره در زمان عضدالدوله وجود داشت. بعد از این که آموزش به صورت مدرسه درآمد، باز از این مکتب ها استفاده می شد. در این وقت، مکتب ضمیمه مدرسه می گشت و برای یادگیری حروف الفبا، خواندن قرآن، آداب و اخلاق اسلامی، از این مکتب ها استفاده می شد. و بعد هر کس می خواست در مقاطع بالاتر تحصیل کند، به مدرسه می رفت.
ج. اماكن مقدسه
عضدالدوله در سال 368 هجري، دستور داد تا بناهاي قديمي فرسوده را در بغداد تخريب کنند و به جاي آن بناهاي تازه بسازند و مساجد و بازارهاي بغداد را بازسازي كنند. وی به اصحاب ملوك ها امر كرد تا امارتشان را خراب كنند، كانال ها را بازسازی نمایند و چاه ها را دوباره تميز كنند. عضدالدوله براي راحتي مسافران، راه مكه و عراق را امن ساخت، به كساني كه به مسجد پناه مي بردند و به قربا و ضعفا، كمك مالي كرد و بی گناهان را از زندان آزاد نمود و به همسايههاي ضعيف مكه و مدينه كمك مالي کرد. وی آبادانی مرقد مطهر علي و امام حسينو اطراف آن دو مرقد را وظيفه خود دانست. او برای فقيهان، شاعران، فيلسوفان، نسب شناسان، نحويان، قاريان، طبيبان، رياضي دانان، مفسران، محدثان، متكلمان و مهندسان، حقوق مقرر كرد و به وزير نصراني خود دستور داد تا محل عبادت مسيحيان را تعمير كند و به فقراي آنان هم كمك مالي نمود.
مکان های مقدسی که در زمان وی ساخته یا بازسازی شدند، عبارتند از؛
1. مساجد
اماكن مقدسه، در صدر برنامه اقدامات عمراني عضدالدوله قرار داشت. ساختن مرقد و گنبد بر قبور ائمه و امام زاده ها، جداگانه بحث خواهد شد. اما مسجدي كه ساخت يا تعمير آن به عضدالدوله نسبت داده شود فقط در مورد كرمان وجود دارد. وی در بغداد هنگام دستور به آباداني، مساجد را هم در نظر گرفت. منابع نیز به صورت عمومي به اين دستور عمراني اشاره كرده اند كه ذكر آن گذشت.
ساخت مسجد ملک، يكي از آثار تمدني عضدالدوله در كرمان به شمار می آید و ظاهراً الان هم اثري از آن باقي است. هم چنين مناره مشهور مسجد جامع قديم سيرجان را هم عضدالدوله بنا نمود كه قزويني از آن را تعريف می کند. بر اساس منابع عضدالدوله اولين نفري است كه بعد از خراب شدن سد مدينه رسول بعد از 360قمری در زمان الطائع لله آن را ساخت.
2. بارگاه امام علي
خلفاي عباسي با سخت گيري شديد بر علويان زندگي آنان را با ناراحتي مواجه مي ساختند. خليفه معتضد، كمك هاي مالي خود به آل علي در عراق را قطع كرد و بازسازي مشاهد دو امام را در نجف و كربلا را هم اجازه نداد. به طوري كه بناي مقبره آن دو بزرگ وار بسيار كوچك و نامتناسب با مقام و شئونات آنان بود. عضدالدوله پس از سلطنت و استيلا بر عراق، توجه خاصي به مشاهد امامان نمود و به تأسيس ساختمان هاي باشكوهي بر روي آنها اقدام کرد. چنان كه مقبره حضرت عليرا كه ميان بازار قرار گرفته بود و دكان های بسيار پيرامون آن ساخته بودند، بازسازي كرد و فرمان داد تا پس از مرگش او را در مجاورت آن مرقد مطهر مدفون سازند.
عضدالدوله نخستين كسي بود كه قبر امام عليرا آشكار كرد و مرقد بر آن ساخت و اموال زيادي بر آن وقف كرد. به نظر مي رسد قبر آن حضرت در زمان امام صادقو زمان هارون الرشيد آشكار شده ولی گنبد روي آن را عضدالدوله ساخت، همان طوري كه ابن خلكان و صفدي هم به اين اشاره كردهاند.
عضدالدوله در آباداني شهر نجف كوشش كرد و سپاهش نزديك به يك سال در نجف ماندند. وی معماران و صنعت گران را احضار كرد و با صرف اموال بسيار، بنایي بسيار نيكو روي مرقد مطهر و اطراف آن برپا نمود و ديوارهاي مرقد مطهر را با چوپ ساج نقش و نگاردار پوشانيد و اوقافي براي آن معين كرد. اين بنا تا سال 753 هجري برپا بود.
دانش مند معروف زمخشري مي گويد:
عضدالدوله عالم به عربيت و شاعر بود و قبر عليرا در نجف ظاهر نمود و بر آن گنبد ساخت و عزاداري در عاشورا را برپا نمود و آباداني زياد انجام داد و پل ها و فاضلاب ها را از نو بنا کرد و بر شهر رسول خدا سد ساخت.
بر اساس برخي تحقيقات، قبل از عضدالدوله، ضريح و گنبد بر قبر مبارك امام علي ساخته شده و اما وی در سال 366 هجري، ساختمان هاي بسياري در حرم آن حضرت تأسيس كرد و در واقع، مفصل-ترين كارهاي ساختماني در روضه منوره تا اين دوران، به وسيله او انجام شد. از جمله بر قبر مطهر، گنبد سفيدرنگ آجري ساخت با چهار در و ضريحي از نقره و قناديل طلايي و فرش هاي بسياري بر روضه منوره وقف كرد و اطراف صحن را نيز به وسيله رواق هايي آراسته گردانيد و تزيينات گچ بري و كاشي-كاري بر روضه منوره اضافه كرد.
عبدالله نیز در كتاب لؤلؤ الصدف في تاريخ النجف آورده كه عضدالدوله چون به زيارت نجف شرف ياب شد، مدتي در آن جا اقامت نمود و به اطراف عالم نوشت تا هر كجا استاد، و معمار و نجار قابلي بود، احضار كردند و عمارات قبلي را خراب نمود و از هندوستان چوب صندل و چوب هاي قيمتي بسيار طلب كرد و عمارتي با اسلوب بديع و طرز جديد از چوب بنا نمود و چون فارغ شد، مبلغي در صندوق مطهر ريخت و حكم داد تا سادات آن بلده شريفه را به حساب بياوردند و آن مبلغي كه در صندوق مطهر بود، بين 1700 نفر تقسيم كردند؛ هر كدام 21 درهم سهم بردند و پانصد هزار درهم بر مجاوران قسمت كرد و پانصد هزار درهم بر فقرای زوار كه تقسيم نمود و هزار درهم به مرثيه خوانان، عطا كرد و سه هزار درهم بر قراء و فقها تقسيم نمود و به هر يك از خدام و خزانه دار و نواب آن آستانه، عطاي جزيل نمود و چون تعمير حرم مطهر به اتمام رسيد، اشراف، اعيان و علمای بغداد را دعوت كرد و جشن عظيمي گرفتند. همه در داخل قبه مطهره نشسته بودند و شعرا و ادبا هر كدام به مقدار وسع خود مديحه انشاد مي كردند و علمای شيعه از قبيل سيد مرتضي علم الهدی و علماي عامه آنها را تحسين مي-كردند.
3. بارگاه امام حسين
همان طور که اشاره شد، علويان در زمان عباسيان زندگي راحتي نداشتند. متوكل خليفه عباسي به شيعيان تنفر شديدي نشان مي داد و با افكار شيعي مخالفت مي كرد. او چند بار قبر امام حسينرا ويران ساخت و در جاي آن به كشت و زرع دستور داد. در سال 368 هجري، عضدالدوله قبه اي داراي صحن و ضريح از عاج بر قبر مبارك امام حسين ساخت و خانه هاي اطراف آن را تعمير كرد و به دور شهر حصار كشيد. در بعضي از كتاب ها آمده كه عضدالدوله در زمان حكم راني خود، قبر امام حسين را مرمت كرد و منازل اطرف آن را تعمير نمود.
به کفته ملک الشعرا، عضدالدوله به زيارت قبر مبارك امام حسينرفت و قبر مبارك آن حضرت را مرمت كرد. فقط دو يا سه کتاب تاریخی به این نکته اشاره كرده اند، ولی از گزارشهاي مذكور معلوم ميشود كه عضدالدوله، قبر امام حسينرا تعمير كرده، چون گزارشها بیشتر به كلمه مرمت اشاره می-کنند.
4. بارگاه كاظمين
در سال 369 هجري بر اثر طغيان رودخانه دجله، قسمت هاي زيادي از طرف شرق بغداد را سیلاب گرفت و قبور در طرف غرب دجله را از بين برد. عضدالدوله ديواري بر اطراف حرم مطهر امام كاظم و امام جواد ساخت تا از خطر ضربات بعدي حفظ شود.
نویسنده تاريخ كاظمين مي گويد:
بعيد نيست عضدالدوله، كارهاي ديگري در حرم مطهر آن بزرگ واران انجام داده باشد، چون عضدالدوله سال 369 هجريف دستور به ساخت و ساز بناهاي اطراف بغداد و خيابان ها داد و بارگاه مبارك آن بزرگ واران نيز در حال خرابي بود، استوار ساخت.
5. بارگاه علي بن حمزه
سيدعلي بن حمزه بن موسي الكاظم يكي از امام زادگان مدفون در شهر شيراز است كه در كتاب هاي آثار تاريخي شيراز و مزارات آن وجود دارد. در توصيف اين بناي تاريخي گفته اند كه از درب كهنه قديمي كه وارد اين بنا مي شويم، ابتدا دهليزي ديده مي شود و بر بالاي درب ورودی صحن، سنگ قرمزي نصب شده که روي آن به عربي نوشته: «قيل لابراهيم عليه السلام بما اتخذك الله خليلاً. قال و ما تغذيت و ما تشيعت الا مع الضيف»؛ «به حضرت ابراهيم گفته شد، براي چه خدا را براي خودت دوست گرفتي؟ گفت چون غذا نخورد و زندگي نكرد مگر با مهمان».
حياطي وسيع، با چندين درخت كاج و سرو، در داخل صحن قرار دارد و مرقد مطهر اين امام زاده رو به روي درب ورودي واقع شده و عبارت است از: تالاري وسيع در وسط و چندين زاويه و اتاق هاي كوچك دوطبقه گوش واره اي در اطراف مرقد مطهر در وسط تالار قرار دارد كه روي آن را ضريحي از چوب و فولاد و خاتم زينت داده است. بعدها تعميراتي روي اين بنا انجام شد. به گفته دكتر بهمن كريمي اين بقعه و بنا از زمان عضدالدوله به يادگار مانده و همه تاریخ نگاران كه از اين بنا اسم مي برند و به آن عقيده دارند.
6. گنبد شاه چراغ
سيد ميراحمد فرزند امام موسي كاظم معروف به شاه چراغ، اكنون در كنار فلكه اي در وسط خيابان احمدي شيراز واقع است. قبر اين امام زاده را در زمان سلطنت عضدالدوله كشف کردند و بقعه اي بر آن ساختند. بر روي ديوارهاي آن خطوط بسياري مانند ثلث، نسخ، نستعليق، با قلم هاي درشت و ريز در نهايت زيبایي بر روي كاشي يا كاغذ و يا آیينه نوشته شده كه همه از شاه كارهاي هنري است؛ به ویژه دورتادور زير گنبد، سوره فتح به خط ثلث را از آیينه بريده اند و روي زمينه آبي نصب کرده اند هم چنين آیينه كاري هاي سردر و داخل حرم و به ويژه مقرنس كاري از نظر صنعت و هنر آثار ارزش مندي است. سر درب ورودي به حرم كاملاً آیينه كاري شده و در تاق آن با آیينه مقرنس كاري گرديده است. داخل حرم، ازاره ها از سنگ مرمر پوشيده شده و تمام تاق ها و ديوارها آیينه كاري است و در سقف هاي آن مقرنس كاري وجود دارد. از همه اين ها مهم تر، ضريح مطهر و درب هاي نقره آن است. سه درب نقره قلم-زني گل بوته ها و خطوط برجستهف بي نظير است و بعدها درب هاي طلایي ساختند و تعميراتي در آن انجام شد.
بر اساس منابع تاريخي، این امام زاده بزرگ وار در زمان سخت گيري عباسيان به شيعيان، در شيراز شهيد شدند و در همان جا مدفون گشتند. بعضي از اين منابع، به كشف قبر ایشان در زمان سلطنت عضدالدوله، اشاره کرده اند. اين منابع داستاني نقل ميكنند كه در زمان او، پيرزني به قصر وی ميآيد و خبر ميدهد كه در نزديكي خانه اش، تپهاي است و هر شب چراغي در آن ميبيند كه خودبه خود روشن است. عضدالدوله براي اطمینان خاطر، شب به خانه پيرزن می رود و آن را مشاهده ميكند. وی به دانش-مندان دربار دستور ميدهد تا در اين زمينه تحقيق نمايند. آنها بعد از تحقيق ميگويند، در نزديكي آن تپه، كوهي است كه شيخي به نام محمدبن خفيف معروف به شيخ كبير به رياضت و عبادت مشغول است و او در اين باره علم خوبي دارد. آنها پیش شیخ ميروند و از او در این باره ميپرسند. او ميگويد: «اين جا قبر امام زاده ميراحمد است». عضدالدوله دستور ميدهد آن تپه را بشكافند و سپس به يك لوح از سنگ يشم ميرسند كه بر آن نوشته بود: «السيد اميراحمدبن موسي الكاظم». چون سنگ را برميدارند، سردابي عميق آشكار ميشود و بدن سيد احمد در آن سالم نمایان می گردد که انگشتري هم در دست مباركش داشته و بر نگين آن «العزه لله، احمدبن موسي» منقش بوده است. عضدالدوله دستور ميدهد بر قبر آن بزرگ وار مرقد بسازند، به همين دليل به گنبد شاه چراغ معروف شد.
جرياني نیز نقل ميكنند كه براي شناسايي بدن آن بزرگ وار از شيخ كبير استفاده ميكنند و انگشتر را هم براي افزایش بركت در دولت عضدالدوله، به واسطه شيخ كبير درميآورند و به خزانه دولت ميفرستند و مدتي بعد از ناپديد شدن انگشتر هم شيخ كبير، تاجي از سيد احمد ميگيرد و به خزانه دولت عضدالدوله تحويل ميدهد.
احمد زرکوب در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم می زيسته، می گوید:
مقرب الدين مسعودبن بدر از خاصگان و مقربان اتابك سعد بن ابيبكر سعد بوده و در زمان ساخت عمارت، قبري يافت. قبر را شكافت و بدن سالم را مشاهده نمود و انگشتري در دست او ديد كه «احمد بن موسي» به آن منقش بود و قضيه را به اتابك ابوبكر تعريف كرد و اتابك ابوبكر دستور داد مشهدي بر آن قبر بسازند.
ديگر پژوهش گران آثار تاريخي شيراز نيز با تقليد از شيرازنامه زركوب شيرازي، كشف قبر و ساخت مرقد امام زاده احمد را به مقرب الدين مسعود بدرالدين وزير اتابك نسبت ميدهند. اما علی اکبر تشید پس از نقل اين منابع، يك جمع بندي می آورد كه تحليل منصفانهاي است. او ميگويد:
سلاطين آل بويه در قرن چهارم هجري طلوع كرده و ابوبكر اتابك در سال 700 هجري بعد از فتنه مغول بر شيراز تسلط داشته است و ممكن است در فتنه هلاكو كه تمام ايران، قتل عام و شهرها ويران و خراب گرديد، بنایي كه عضدالدوله ساخته، از بين رفته باشد و مجدداً به طريق نقل كتاب شيرازنامه و بقيه، در دوره ابوبكر اتابك كشف شده باشد.
پژوهش گر محترم آقاي یاسین زاهدي در پايان نامه خود مطالبي را ذكر كرده كه كشف قبر در زمان عضد الدوله را تأیید نمی کند. وي ميگويد:
امام زاده احمدبن موسي الكاظم كه به ميراحمد يا سيداحمد معروف است، در قرن هفتم به بعد، اين «مير» يا «سيد» به وجود آمده است. وجود محمدبن خفيف يا شيخ كبير در آن زمان محل ترديد است. خواب ديدن او امام زاده را و گرفتن تاج از او هم توسط شيخ كبير يك افسانه است و اشاره نكردن شيرازنامه و محققان تاريخ شيراز بر اين امر در زمان عضدالدوله نيز بر عدم صحت اين امر دلالت دارد.
اما ابن بطوطه در زمان سياحت خود از مناطق جهان اسلام، از مقبرهاي در شيراز نام ميبرد و آن را به شيخ كبير محمدبن خفيف متعلق ميداند.
شيرازنامه و كتاب هاي بعدی درباره تاريخ شيراز، به شيخ كبير محمدبن خفيف در زمان عضدالدوله اشاره کرده و نوشتهاند، عضدالدوله خيلي به او احترام ميكرد. شايد احترام عضدالدوله به او، به سبب همان جريان كشف قبر باشد. شد الازار في حط الاوزار عن زوار المزار یکی از آثار نوشته شده در قرن هشتم هجری، به محمدبن خفيف معروف به شيخ كبير اشاره کرده و تاريخ وفات او را 371 هجري گزارش نموده كه اين هم نشان می دهد، شیخ زمان سلطنت عضدالدوله را درك كرده است.
7. گنبد عضدي
عضدالدوله گنبدي در شيراز ساخت كه طول و عرض تمام داشت. علت نام گنبد آن بود كه دوازده فيل جنگي داشت و در جنگ با قابوس، به موجب فيل ها پيروز شده بود. فيل ها در همان جا نگه داري مي-شدند و عضدالدوله فيل ها را عزيز ميداشت و در آن زمان، گنبد عضدي به فيل خانه عضدي معروف بود.
گنبد عضدي در كوهي است كه تنگه الله اكبر در آن قرار دارد. مردم شيراز به آن گهواره ديو، گهواره ديد و نیز گنبد ديد مي گويند، ولي بر اساس گزارشها، به گنبد عضدي معروف بود. عضدالدوله اين چهار تاق را برای تفرج يا بازديد سپاه خود ساخته بود .
به گفته بعضي از پژوهش گران، گنبد عضدي غير از گهواره ديد است و تاریخ نگاران شيراز، اشتباهاً آن را يكي مي دانند . از توضيحات برخي پژوهش گران درباره گهواره ديد، معلوم می شود كه اين دو به هم ربطي ندارند و كاملاً براي دو هدف جداگانه ساخته شده اند.
اين بنای چهار تاقي بر فراز كوه رو به تنگه الله اكبر واقع شده و چهار پايه دارد و از چهار سمت، چهار درگاه و بر بالاي بقعه گنبدي بوده كه الان خراب است. هر ضلع اين چهار تاق، چهار متر عرض و چهار متر طول دارد و ارتفاع آن است غير از گنبد سه متر و گنبدش نيز سه متر و نيم بوده كه اكنون خراب است. به گفته برخی، اتابكان فارس آن را ساخته اند. که از گفتار فارس نامه، آثار عجم و شيرازنامه، استفاده مي شود كه اين مكان از آثار عضدالدوله و بسيار قديمي است که براي خبر كردن به كار مي بردند. در توضيح كاربرد اين بنا، خاطرنشان مي كنند در دوران باستان، از اين قبيل بناها مي ساخته اند و به اصطلاح تلگراف آن زمان بوده، يعني شب ها آتش می افروختند و در برابر آن، پرده هاي رنگارنگ می-گرفتند كه هر يك نشان خبري بود و در روزها به وسيله دود كردن، اوامر و احكام را از قله اي به قله ديگر خبر مي دادند و اين كار در زمان پادشاهان هخامنشي بسيار معمول بود. و ممكن است اين اثر، از زمان آنان مانده و بعدها مرمت شده باشد. به هر حال، گنبد عضدي از آثار عضدالدوله در تاريخ معروف است.
گهواره ديو تحريف «گهواره ديد» است؛ زيرا محل نگهبانان و قراولاني بوده كه براي حفظ و حراست از راهي كه از تنگه الله اكبر مي گذشت در آن مستقر بوده اند. گنبد عضدی بر فراز قله شرقي تنگه الله اكبر قرار دارد و به طوري كه از تواريخ استنباط مي شود در زمان سلطنت ديالمه راه و پاسگاهي در وسط تنگه الله اكبر ساختند و عضدالدوله در آن، ساختمان كرد و براي كنترل آمد و شد، جاي مسلطي به شمار می آمد. اكنون اين بنا كه بالاي آن گنبدي كوچك دارد، به شكل تاق چهار ستون باقي مانده و در زير گنبد و داخل چهار تاقي، جز مقداري سنگ و كلوخ چيزي وجود ندارد.
نتیجه
در قرن چهارم هجری، به دلیل پشتیبانی خلفا و سلاطین از علم و آموزش، تعداد مراکز علمی افزایش یافت. سلاطین آل بویه نیز اقداماتی را در زمینه های مختلف انجام دادند. عضدالدوله، از سلاطین مقتدر آل بویه، از حمایت در زمینه فرهنگ و عمرانی قلمرو حکومتی خود دریغ نکرد. مساجد که مرکز اولیه علم در جهان اسلام بودند، در آن زمان زیاد بود و علوم مختلفی در آن آموخته می شد. در کنار این مساجد، مکتب نیز از مراکز آموزشی به شمار می رفت. حمایت عضدالدوله تنها به گسترش علوم محدود نشد. او در کارهای عمرانی نیز از دیگر فرمان روایان جهان اسلام عقب نماند. وی در سال 369 هجری در عراق دستور آبادانی داد. در نتیجه، بناهای فرسوده را تخریب کردند و جای آن بناهای جدید ساختند.
وی مشاهد امام علی ، امام حسین و کاظمین را نیز تعمیر کرد. عضدالدوله در شیراز بر قبر امام-زاده علی بن حمزه و بنا بر قول برخی از مورخین بر قبر امام زاده احمد بن موسی الکاظم نیز مرقد ساخت. او به آبادانی شهرهای کاظمین، نجف، کربلا و پایتخت شیراز توجه خاصی نشان داد. گنبد عضدی، پل بند امیر و گهواره دید در تنگه الله اکبر در شیراز، از یادگار های اوست که امروزه به عنوان یکی از نماد تمدن اسلامی، جهان گردان را به خود جذب می کند.
فهرست منابع
1. آل ياسين، محمدحسن، تاريخ حرم كاظمين، ترجمه غلامرضا اكبري، كنگره جهاني حضرت رضا (ع)، سال 1371 ش.
2. ابن اثير، الكامل في التاريخ، تحقيق محمديوسف دقاقه، چاپ سوم: دارالكتب العلميه، بيروت، 1998 م.
3. ابن بطوطه، تحفه النظار في غرائب الامصار وعجائب الأسفار، تحقيق درويش الجويدي، المكتبه العصريه، بيروت، 1425 ق.
4. همو، رحله، چاپ اول: دارصادر، بيروت، 1964 م.
5. ابن خلكان، احمد، وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان، تحقيق احسان عباس، چاپ اول: دارصادر، بيروت 1971.
6. ابن عثمان، جاحظ، البيان والتبيين، مطبعه الرحمانيه، دارالتراث العربي، بيروت، 1968.
7. ابن طاووس، فرحه الغري، چاپ اول: تحقيق تحسين آل شبيب موسوي، مركز الغدير للدراسات الاسلاميه، 1419 ق / 1998 م .
8. ابوالفداء، عماد الدين، المختصر في أخبار البشر، چاپ اول: تحقيق محمود ديوب، دار الكتب العلميه، بيروت،1997 م.
9. احمد منیرالدين، نهاد آموزش اسلامي، ترجمه محمدحسين ساكت، چاپ اول: نگاه معاصر، تهران، 1384.
10. اصفهاني، ابوالفرج، مقاتل الطاليين، منشورات المكتبه الحيدريه، نجف، 1358 ق.
11. اصفهاني، ابونعيم، ذكر اخبار اصفهان، تحقيق سيد كسروي حسن، چاپ اول: دارالكتب العلميه، بيروت، 1990 م.
12. الجودر، صلاح، مساجدالمحرق، تاريخ و آثار، اداره الاقاف السنيه، بحرين، 2003 م.
13. امين، سيد محسن، أعيان الشيعه، مطبعه الانصاف، بيروت،1380 ق.
14. بختياري، علي اكبر، سيرجان در آیينه زمان، چاپ اول: انتشارات مركز كرمان شناسي، كرمان، 1378.
15. بغدادي، احمد، تاريخ بغداد، دارالكتب العلميه، بيروت.
16. بلوشي، ابراهيم، كرمان في العهد البويهي، المجمع الثقافي، امارات، أبوظبي، 2004 م.
17. تشيد، علي اكبر، قيام سادات علوي، انتشارات بنگاه مجله تاريخي اسلام، 1331.
18. تهراني، آقا بزرگ، الذريعه إلي تصانيف الشيعه ، دارالاضواء، بيروت،1387 ق.
19. جابري، ميرزا حسن خان، تاريخ اصفهان، انتشارات روزنامه و مجله خرد.
20. جنيدي، عيسي، هزار مزار، ترجمه دكتر نوراني وصال، چاپ اول: انتشارات كتاب خانه احمدي شيراز، 1364 ش.
21. حموي، ياقوت، معجم الأدباء، ترجمه عبدالحميد آيتي، چاپ اول: انتشارات صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، تهران، 1381 ش.
22. دجيلي، جعفر، موسوعه النجف الأشرف، دارالأضواء، بيروت، 1413 ق.
23. ذهبي، شمس الدين، سير اعلام النبلاء، تحقيق شعيب الازئوط، چاپ يازدهم: مؤسسه رساله، بيروت، 1996 م.
24. رستگار، محمدحسين، بارگاه نور، چاپ اول: انتشارات آستان مقدس احمدي، شيراز، 1377 ش.
25. زركلي، خيرالدين، الاعلام، چاپ دهم: دارالعلم الملايين، بيروت،1992 م.
26. زركوب، احمد، شيرازنامه، تصحيح بهمن كريمي، تهران،1310 ـ 1350.
27. زمخشري، محمودبن عمر، ربيع الأبرار و نصوص الأخبار، تحقيق سليم النعيمي، چاپ اول: منشورات دارالذخائر، قم ،1410 ق.
28. سلطان زاده، حسين، تاريخ مدارس ايران از عهد باستان تا تأسيس دارالفنون، چاپ اول: آگاه، 1364.
29. سمهودي، خلاصه الوفاء بأخبار دارالمصطفي، دارإحياء الكتب العربيه، قاهره، 1367 ق.
30. سهمي، حمزه، تاريخ جرجان، دائره المعارف العثمانيه، چاپ اول: ، حيدرآباد ركن، هند، 1369 ق.
31. سيوطي، عبدالرحمن، بغيه الدعاه في طبقات اللغويين والنحاه، المكتبه العصريه، بيروت.
32. شالچي، نسرين، نجف كانون تشيع، چاپ اول: آستان قدس رضوي، 1383.
33. شلبي، احمد، تاريخ آموزش در اسلام، ترجمه محمد حسين ساكت، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران،1361.
34. شيرازي، فرصه الدوله، آثار العجم، تحقيق علي دهباشي، فرهنگ سراء، تهران، 1362.
35. شيرازي، معين الدين، شد الأزار في حظ أوزار عن زوار المزار، تصحيح محمد قزويني، مجلس، تهران، 1328 ش.
36. شيخ مفيد، محمد، ارشاد، بينا، قم،1413 ق.
37. صفدي، صالح، الوافي بالوفيات، تحقيق احمد الارناووط، چاپ اول: دارالإحياء التراث العربي، بيروت،1420 ق.
38. طعمه، سلمان هادي، تراث كربلا، چاپ دوم: مؤسسه الأعلمي للمطبوعات، بيروت،1403 ق.
39. عبدالله، لؤلؤالصدف في تاريخ النجف، مهربان، 1379 ش.
40. فسایي، ميرزا حسن، فارس نامه ناصري، تصحيح منصوررستگار فسایي، چاپ اول: انتشارات اميركبير، تهران، 1367.
41. فقيهي، علي اصغر، آل بويه و اوضاع زمان ايشان، نشر صبا، چاپ سوم، 1366.
42. همو، چگونگي فرمان روایي عضدالدوله ديلمي، چاپ اول: نشر پرتو، تهران، 1373.
43. قمي، شيخ عباس، الكني والألقاب، منشورات مكتبة الصدر، چاپ پنجم، تهران،1367.
44. كسایي، نورالله، فرهنگ نهادهاي آموزشي ايران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، 1383.
45. لسترنج، سرزمينهاي خلافت شرقي، ترجمه محمود عرفان، چاپ چهارم: انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1373.
46. مافروخي، مفضل، محاسن اصفهان، تحقيق جلال الدين حسيني، چاپ پنجم: نشر اقبال، ايران.
47. مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بيروت.
48. مستوفي، حمدالله، نزهه القلوب، تصحيح محمد دبير سياقي، نشر طه، قزوين، 1378.
49. مسعودي، علي، مروج الذهب ومعادن الجوهر، تحقيق محمد محیي الدين عبدالحميد، المكتبه العصريه، بيروت، 1988 م.
50. مسكويه، ابوعلي رازي، تجارب الأمم، تحقيق ابوالقاسم امامي، چاپ اول: دار سروش، تهران، 1379.
51. مقدسي، احسن التقاسيم في معرفه الأقاليم، تحقيق محمد مخزوم، داراحياء التراث العربي، بيروت، 1978م.
52. مجد الأشراف، محمد، رساله آثار احمديه، چاپ ميهن، 1353 ش.
53. ملك الشعراء، مجمل التواريخ و القصص، نشر بهار، تهران، 1318.
54. موسوي، ابراهيم، جامع الأنساب در تاريخچه امام زادهها، نشر كتاب فروشي، بوذرجمهري، تهران.
55. نويري، نهايه الأرب في فنون الأدب، دار الكتب العلميه، بيروت، 1413 ق.