آنچه می خوانید گزارشی از مقاله سید آصف کاظمی با عنوان «نظريه پخش و تأثیر حوزه علمیه قم بر معرفت سیاسی افغانستان» در کمیسیون تخصصی و اختتامیه شانزدهمین دوره از جشنواره بین المللی شیخ طوسی است که رتبه ی دوم در سطح 4 و دکتری فراخوان ویژه را به خود اختصاص داده است.
نظریه پخش یکی از نظریه های مطرح در باب توضیح چگونگی انتشار نوآوری ها و گسترش ایده ها و اندیشه هاست. هرچند خاستگاه اولیه این نظریه در رشته جغرافیای انسانی است، اما در موضوعات فکری سیاسی نیز کاربرد دارد. موضوع چگونگی تأثیر نوآوری های سیاسی حوزه علمیه قم بر معرفت سیاسی جامعه افغانستان و به کارگیری الگوی مناسب، محقق را بر آن داشت تا توان نظریه پخش را در مورد تأثیر حوزه علمیه قم بر معرفت سیاسی افغانستان مورد بررسی قرار دهد. آنچه می خوانید کوششی است در جهت سازماندهی نظری و قالب بندی انبوه مواد خام در باب تأثیر حوزه علمیه قم بر معرفت سیاسی افغانستان بر اساس نظریه پخش و با توجه به منابع مکتوب و شفاهی به این سؤال پاسخ می دهد که حوزه علمیه قم در معرفت سیاسی افغانستان چه تأثیری داشته است؟
مقاله حاضر بر اساس نظریه پخش، به این یافتهها رسیده است که در افغانستان تلاش برای احقاق حقوق سیاسی شیعیان، بهبود وضعیت سیاسی، مطرح شدن و محوریت روحانیت در رفتار سیاسی، تلاش برای وحدت سیاسی شیعیان، دفاع از حقوق سیاسی شیعیان، گسترش اسلام سیاسی، مشارکت سیاسی حداکثری شیعیان، شکل گیری احزاب و تشکل های سیاسی و … از ارمغان های حوزه علمیه قم و از ایده ها و تأثیرات این حوزه هستند.
مکتب اجتهادی قم، یکی از مکاتب تأثیرگذار در دوره متأخر در مجامع فقهی، بلکه علمی دینی حوزه ها است. حوزه علمیه قم دارای ویژگی های بی شماری است مانند نشاط علمی، برخورداری از یک مکتب فقهی اجتهادی منسجم، توجه به سایر علوم اسلامی، توجه به تحولات جدید اعم از فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، آزاداندیشی و نظریه پردازی، پویایی و تحول پذیری، بالندگی و پاسخگویی به نیازهای مسائل جدید به ویژه در مسائل پیچیده اجتماعی توجه به فقه تقریبی و نزدیک کردن مذاهب اسلامی بدون تعصب و پیش ذهنیت های مذهبی و … با این همه ویژگی هایی که برازند حوزه قم است این حوزه علمیه، یک حوزه علمیه سیاسی نیز هست و در واقع تنها حوزه علمیه شیعی که قادر به تشکیل حکومت شده است و از این منظر در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است.
در بررسی تأثیر حوزه علمیه قم بر کشور افغانستان محقق با انبوه عظیمی از مواد خام روبرو میشود. این معضل و کمبود چهارچوب نظری جهت سازماندهی این حجم عظیم مواد خام نویسنده را بر آن داشت تا از باب تطبیق «نظریه بر مورد» توان نظریه پخش در تحلیل تأثیر حوزه علمیه قم بر معرفت سیاسی افغانستان را در محک آزمون قرار دهد. در این بررسی آنچه در کانون توجه است فقط تأثیر نوآوری های سیاسی حوزه علمیه قم است نه تأثیرات فکری و فرهنگی دیگر.
نظریه پخش
نظریه پخش در سال 1953 از سوی هاگر استرند جغرافیدان سوئدی ابداع و عرضه شد. این نظریه گسترش هر نوع نوآوری فکری یا فیزیکی را تبیین می کند. این نظریه قدرت تبیین و توضیح هرگونه نوآوری فکری یا فیزیکی را دارد. اشاعه یا پخش عبارت است از فرایندی که بر طبق آن یک امر فرهنگی (یک نهاد یا یک اختراع فنی و جز آن) که علامت مشخصه یک جامعه است، در جامعه دیگری به عاریت گرفته، مورد پذیرش قرار می گیرد. اشاعه را عموماً در مهاجرت های جمعیت ها که حاصل تماس های مداوم و زیاد جوامع همسایه است، به کار می برند.
حوزه علمیه قم
قم یکی از اولین مراکز علمی شیعه بود و دارای مراحل و ادواری چندگانه است. که به مقاله اشاره شده است. آخرین مرحله با مرجعیت سه مرجع بزرگوارحضرات آیات حائری، بروجردی و امام خمینی (رحمت الله علیهم) آغاز می گردد. تحقیق حاضر نیز بیشتر همین پیچ تاریخی اخیر را مورد بررسی قرار می دهد.
معرفت سیاسی
معرفت یعنی شناخت و دریافتن چیزی از طریق حواس یا از طریق دیگر و حصول تصور اشیاء. البته بین معرفت و علم دانشمندان فرق گذاشته اند. در این مورد گفته اند: معرفت ادراک جزئی است و علم ادراک کلی. گاهی مراد از معرفت نتیجه و محتوای آن است نه فعل ذهنی که موجب حصول معرفت است و مراد از معرفت در این تحقیق نیز نتیجه آن است یعنی آگاهی به شرایط و مؤلفه های سیاسی مانند حقوق سیاسی، وضعیت سیاسی، رفتار سیاسی و…
موضوع پخش در این تحقیق عبارتست از:
اعلام موجودیت سیاسی، جهاد در برابر اشغال گران، دفاع از حقوق سیاسی شیعیان، مطرح شدن و محوریت روحانیت در رفتار سیاسی، تلاش برای وحدت سیاسی شیعیان، شکل گیری احزاب و تشکل های سیاسی، گسترش اسلام سیاسی، مشارکت سیاسی حداکثری شیعیان، ترویج و شیوع ایده مبارزه با اسرائیل.
موانع پخش نیز عبارتند از مواردی نظیر: وجود حدود 70 درصد مذهب غیرشیعی در افغانستان، تلاش سعودی ها برای ایجاد یک حکومت سلفی افراطی، دامن زدن به مباحث قومی، نژادی و حزبی برخی شیعیان و …
نظریه پخش قابلیت تفسیری بالقوه خوبی برای تبیین پخش امواج و ایده های حوزه علمیه در جهان اسلام دارد. برخی از محورهای گوناگون تطبیق «نظریه بر مورد» در این بررسی نشان داده شد. حوزه علمیه قم و دانشآموختگان آن نقش اصلی در بیداری سیاسی شیعیان افغانستان داشتند. نقش این حوزه در معرفت سیاسی مورد مطالعه قرار گرفت که تلاش برای احقاق حقوق سیاسی شیعیان، آغازگر بیداری سیاسی، مطرح شدن روحانیت در رفتار سیاسی، تلاش برای وحدت سیاسی، ارتقای جایگاه سیاسی اجتماعی شیعیان افغانستان و شکل گیری احزاب و تشکل های سیاسی از نمودهای معرفت سیاسی در افغانستان بود. این موفقیت ها درحالی بود که شیعیان بیش از یک سده فضای تاریک سیاسی استبدادی را تجربه کردند و بعد از قتل عام و دور نگه داشته شدن از صحنه های سیاسی و اجتماعی به کمک این حوزه و نهادهای آن دوباره به صحنه سیاسی بازگشتند که طبعاً گرفتار برخی آسیب های درونی نیز گردیدند.
سه نوع پخش
جابجایی که پخش یک نوآوری یا یک عنصر از فرهنگ میباشد که لازمه آن انتقال فیزیکی فرد یا گروه حامل یک اندیشه است.
پخش سلسله مراتبی: در این نوع از پخش، پدیده ها و نوآوری ها در قالب سلسله مراتب و از طریق توالی منظم دسته ها و طبقات منتقل و گسترش می یابد. ایده ها از یک «فرد مهم» به فرد دیگر و یا از یک مرکز شهری مهم به مرکز دیگر گسترش می یابد.
پخش سرایتی: در مقابل پخش سلسله مراتبی است. در این نوع پخش، گسترش عمومی ایده ها بدون در نظر گرفتن سلسله مراتب صورت می گیرد؛ این فرایند به شدت تحت تأثیر «فاصله» قرار دارد؛ بنابراین افراد و نواحی نزدیک نسبت به افراد و نواحی دوردست، احتمال تماس بیشتری دارند.
عوامل پخش عبارتند از: محیط جغرافیایی، موضوع پخش، مبدأ پخش، مقصد پخش.
موانع پخش عبارتند از: مسافت، زمان، سدها و موانع دیگر مانند زبان، مذهب نژاد و…
مسیرها، مجاری و ابزارهای پخش عبارتند از: رایزن های فرهنگی، وزارت ارشاد و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، مجمع جهانی اهلبیت(علیهمالسلام) صدا و سیما، کنفرانس ها، همایش ها، اعزام هیئت ها، اعطای بورس تحصیلی به طلاب و دانشجویان، فراگیری و توزیع آثار و کتاب های بزرگان حوزه علمیه نظیر امام خمینی(ره)، شهید مطهری(ره) و علامه طباطبایی(ره) و …، جامعه المصطفی (ص) العالمیه.
از مصادیق پخش جابجایی نیز می توان به این موارد اشاره کرد: اعزام مبلغان از حوزه علمیه قم به افغانستان، مهاجرین افغانی پس از اشغال افغانستان به ایران مهاجرت کردند عده ای از نخبگان آنان در دانشگاه ها و حوزه های علمیه، مدارس به تحصیل بپردازند و از نزدیک با پیامهای حوزه علمیه آشنا شدند، شخصیت ها و نهادها و مؤسسات ایرانی نیز در افغانستان کار پخش جابجایی را به عهده دارند. از مصادیق پخش سرایتی و اثر همسایگی می توان به تسری موضوعات پخش به نزدیکترین اقشار، افراد و مناطقی صورت می گیرد که در مجاورت تغییر و نوآوری قرار دارند؛ بنابراین با توجه به مجاورت دو کشور افغانستان و ایران و با توجه به محیط نیمه پذیرای افغانستان و تجانس فرهنگی و مذهبی و سایر مشترکات مردم دو کشور، انتظار می رفت که در «اثر همسایگی»، افغانستان جزء اولین کشورهای باشد که در معرض پیام های حوزه علمیه قم قرار گیرد و به گونه پخش سرایتی، این پیامها به آنجا تسری پیدا کند. تحولات مانند حمله عراق به ایران و اشغال نظامی افغانستان توسط شوروی می تواند برای جلوگیری از سرایت انقلاب به کشورهای همجوار و در راستای جلوگیری از رسیدن امواج انقلاب اسلامی بدان کشورها تفسیر شود. با این حال شاید بتوان نقش علما و بزرگان و مراجعی که در قم دانش آموختند و به افغانستان برگشتند نقش پخش سرایتی را بازی نمودند.
در اخیر نیز پخش سلسله مراتبی، بعد از پخش جابجایی بیشترین تأثیر حوزه علمیه قم در افغانستان از طریق پخش سلسله مراتبی انجام گرفته است. وجود چندین هزار طلبه افغانی در حوزه های علمیه قم و مشهد نشان دهنده این است که ایده های حوزه علمیه بیشتر از طریق پخش سلسله مراتبی انجام گرفته است.
البته گونه های دیگر پخش سلسله مراتبی و یا سرایتی حوزه علمیه را باید در جایگاه تأثیرگذار مرجعیت های علمی و فقهی و نیز جایگاه ممتاز رهبری انقلاب اسلامی که تربیت شده حوزه علمیه هستند در افغانستان دانست. باید در نظر داشت که با توجه به اینکه بسیاری از شیعیان افغانستان امام خمینی(ره) و دیگر مراجع ساکن قم را مرجع تقلید خود می دانستند و می دانند، به طور طبیعی دیدگاه های مراجع به ویژه امام خمینی(ره) در این کشور پخش و اشاعه سلسله مراتبی و سرایتی می یافت. بر این نکته باید رابطه شاگردی- استادی برخی از علما و روحانیون افغانستانی را افزود. افرادی که خود دارای موقعیت سلسله مراتبی و سرایتی در پخش ایدهها بودند. برای نمونه در افغانستان افرادی مثل سید عبدالحمید ناصر و بسیاری دیگر از عالمان را به مقلدین امام خمینی(ره) می شناسند.
سندی که اخیراً (سپتامبر 2013) توسط سازمان مبارزه با جرائم جنگی هلند منتشرشده که در آن سازمان استخبارات افغانستان (آگسا) در یک کشتار دسته جمعی حدود پنج هزار نفر را به شهادت رساندند و از جمله اسم شهید مظلوم آیت الله سید محمد سرور واعظ و بسیاری دیگر به چشم می خورد که بسیاری از آنان با جرم «خمینیست» به شهادت رسیدند.
/پایان/