اغلب، بلکه همه اقوام و ملل براي برخي از روزهاي سال به مناسبتهاي مختلف احترام و اعتبار خاصي قائلند که ناشي از ريشههاي قومي و مذهبي و غيره ميباشد.
ايرانيان باستان نيز که مذهب و سنّتهاي خاصي داشتند، بعضي از روزها نزد آنان، از اهميّت و ارزش ويژهاي برخوردار بود، که معروفترين و مهمترين آنها نوروز و سپس مهرگان و جشن سده و گاهنبارها ميباشد.
با آنکه بسياري از سنّتهاي قومي و مذهبي ايرانيان به دنبال هدايت يافتن آنها به دين مبين اسلام از بين رفت و جاي آن را سنّتهاي اسلامي گرفت، لکن عيد نوروز کم و بيش در ميان آنها باقي ماند، که البّته علل سياسي در آن بيتأثير نبوده است.
اکنون اين سئوال مطرح است، که آيا اسلام، عيد نوروز را به رسميّت شناخته و بر آن مهر تأييد زده، و يا آن را مردود شمرده است؟
تذّکر اين نکته لازم است که شناخت ريشه و سير تاريخي نوروز، در استنباط حکم شرعي(تعيين روز) آن دخالت دارد و کساني که بدون توجّه به سابقه تاريخي آن، اظهار نظر ميکنند دچار اشتباه ميشوند.
از اين جهت نوشته حاضر شامل دو بخش است، در بخش اوّل، نوروز از لحاظ ريشه تاريخي بطور اختصار مورد بحث قرار ميگيرد و در بخش دوم، به بررسي حکم شرعي آن پرداخته ميشود.
دانلود متن کامل مقاله(فرمت پی دی اف، 1.52 مگابایت)
منبع: نورعلم ـ شماره 20 ، فروردين 1366.
{jcomments on}