چکیده
مسئله وحدت و همگرایی یکی از اهداف مهم شریعت اسلامی و دستورهای عقلی است و از طرفی وحدت و همگرایی یکی از دغدغههای مصلحان بزرگ تاریخ به شمار میآید. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اندیشه وحدت و همگرایی از دیدگاه آیتالله بروجردی است. پژوهش حاضر به بررسی این سؤال میپردازد که از دیدگاه آیتالله بروجردی همگرایی اسلامی چگونه ارزیابی میگردد؟ با توجه به هدف و پرسش فوق، این پژوهش با استفاده از روش تحقیق اسنادی به بررسی موضوع میپردازد. نتایج بررسی نشان میدهد که آیتالله بروجردی مشترکات موجود در میان فرق اسلامی عامل وحدتی پایدار و ماندگار میداند و معتقد بود که مسلمانان در اصول عقیدتی و بسیاری از احکام عملی اسلامی با یکدیگر اشتراک دارند. ایشان به سیره بزرگان دین و آثار پیشینیان اهمیت فراوان میداد ایشان اهتمام داشت که علمای شیعه روایات و مبانی فقهی اهل سنت را بدانند و از طرف دیگر، اهل سنت روایات اهلبیت و فقه شیعه را مدنظر قرار دهند.
مقدمه
توصیهها و دستورات قرآن، پیامبر عظیمالشأن (صلیالله علیه وآله) اسلام و ائمه معصومین (علیهمالسلام)، برای درک ضرورت و اهمیت مسئله وحدت و همبستگی بسیار گویا و صریح است. ازاینرو خدشه نمودن به مسئله وحدت مسلمانان، از هیچ مسلمانی و با هیچ بهانهای پذیرفتنی نیست. همگرایی و وحدت امت اسلامی یکی از اصول مسلّم اسلامی است، ولی متأسفانه به دلایلی و تحت تأثیر عوامل بیرونی و درونی، این اصل اصیل اسلامی که در متون دینی ما بدان توصیه و تأکید فراوان شده است؛ مورد غفلت قرارگرفته است. رسیدن به وحدت و همگرایی یکی از آمال و آرزوهای دیرین نخبگان و اندیشمندان اسلامی بوده است و فرهیختگان امت اسلام برای تحقق آن راهکارهای مؤثری ارائه دادهاند. یکی از راهکارهای مهم دیدگاه آیتالله بروجردی در مورد همگرایی اسلامی است. ایشان معتقد است که مذاهب اسلامی باید به همگرایی فقهی برسند تا از تفرقه و واگراییها نجات یابند. این تحقیق نگاهی دارد به دیدگاه این مرجع عالیقدر و منادی تقریب آیتالله سید حسین طباطبایی بروجردی (ره). این مفهوم که جهان اسلام باوجود اختلاف و تشتتهای فراوان، چگونه به وحدت و همگرایی دست یابد و اندیشه همگرایی را اجرایی سازد؟ طرح این اندیشه، امروزه اهمیت دوچندان یافته؛ چراکه جهان اسلام امروزه همچنان پرالتهاب و تنشزاست و مطمح نظر استکبار. یکی از این راهبردها، الگوی همگرایی فقهی آیتالله بروجردی است. با توجه به آنچه ذکر شد پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که آیتالله بروجردی چگونه تقریب را ارزیابی میکند و راهبرد ایشان در همگرایی چیست؟ پژوهش حاضر ازنظر هدف از نوع پژوهشهای کاربردی و ازلحاظ روش گردآوری دادهها، از روش توصیفی- اسنادی استفاده نموده است و از آثار مکتوب و گزارشهای مربوط به همگرایی اسلامی و آیتالله بروجردی سامانیافته است.
اندیشه همگرایی از دغدغههای فکری و دیرینه آیتالله بروجردی بوده است. این موضوع در دوران فعالیت مذهبی، اجتماعی و سیاسی آن بزرگوار مورد تأکید بوده است و این امر موجب گردیده که ایشان به یکی از برجستهترین شخصیتهای وحدتآفرین جهان اسلام تبدیل شود. به گفتهای شهید مطهری نباید گفت ایشان به مسئله وحدت علاقه دارند؛ بلکه باید گفت ایشان عاشق و دلباخته وحدت و همگرایی بود و مرغدلش برای این موضوع پر میزد. ایشان در حادثه قلبی که برایشان پیش آمد وقتی به هوش آمد موضوع وحدت اسلامی را طرح کردند و فرمودند: من آرزوها در این زمینه داشتم. (مرکز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 167)
1. مفاهیم نظری و پیشینه تحقیق
1-1. همگرایی
سالهای پایانی قرن بیستم، دگرگونیهای مهمی در ساختار نظام بینالملل به وجود آمد و مفاهیمی جدیدی وارد اصطلاحات روابط بینالملل گردید. یکی از این مفاهیم، مفهوم «همگرایی» بود. مفهوم همگرایی در متون سیاسی، کاربرد زیادی پیداکرده است. این کاربرد در پی دگرگونیهای جنگ سرد و پایان یافتن رقابتهای دو ابرقدرت شرق و غرب بیشتر شده است. (ابوالفضلی، 8) همگرایى در علوم سیاسى عبارت است از فرایندى که طى آن دولتها یا واحدهاى سیاسى برای دستیابى به اهداف مشترک خود، بهطور داوطلبانه و آگاهانه، بخشى از حاکمیت و اقتدار عالی خود را به یک مرکز فراملى واگذار مىکنند. (کاظمی، 3) در یک تعریف جامعتر همگرایی از اشتراک نظر و همکاری کشورهای مختلف یک منطقه که منافع مشترک دارند، برای دست یافتن به اهداف جمعی و جلوگیری از تهدیدهای احتمالی در زمینههای مختلف به وجود میآید. (ابوالفضلی، 9) شاید بتوان مفهوم وحدت را معادل همگرایی به شمار آورد، ولی نکتهای در این زمینه اهمیت دارد، این است که وحدت عقیده و وحدت سیاسی باهم متفاوتاند؛ درهرحال، در روابط بینالملل همگرایی نظریهای است که کشورها میکوشند از آن برای اهداف ملی و مصالح خود بهرهجویند. (همان)
همگرایی اسلامی یعنی وجود روحیه برادری دینی و همکاری و تعاون پیروان مذاهب اسلامی بر اساس اصول مشترک اسلامی و اتخاذ موضع واحد برای تحقق اهداف و مصالح عالیه امت اسلامی و موضعگیری واحد در برابر دشمنان اسلام و احترام به التزام قلبی و عملی هر یک از مسلمانان به مذهب خود. (تسخیری، 218) همصدا بودن و سازگار شدن افراد ملتهای مسلمان با یکدیگر با هر نوع عقیده مذهبی در جهت حفظ اصل اسلام و تثبیت و رعایت حقوق مسلمین در جهان هست. (دهقانی، 32)
اهمیت نظریهپردازی در حوزه وحدت و همگرایی وقتی بیشتر آشکار میگردد که بدانیم روشنفکران کارهایی شالوده شکنانه به وجود آمده است که این نوع مطالعات بهطورکلی منکر نقش اسلام و یا حتی توانایی آن بهعنوان یک آیین وحدتبخش است و از قائل شدن اسلام بهعنوان مقوله وحدتبخش به لحاظ تاریخی یا فرهنگی، سرباز میزند. (جلالي، 339-340)
2-1. پیشینه تحقیق
در دوره کنونی واگرایی و تفرقه در دنیای اسلام بهعنوان یک مسئلهای مهم درآمده است و به یک بحران سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی تبدیل شده است. تلاشهای اندیشمندان اسلامی همپای این بحران آغاز گردید. موضوع وحدت و همگرایی اسلامی از قدمت زیادی برخوردار است و دارای پیشینهای به درازای تاریخ اسلام است که در عمل متأسفانه تاکنون به دلایل مختلفی ناکام مانده است. در این زمینه وحدت و همگرایی اسلامی کتاب و مقالات متعددی نگارش یافته است اما بیشتر پژوهشهای انجامشده در این زمینه به اهمیت و تأثیرات وحدت و مباحث مفهومی همگرایی تمرکز داشته و درصدد کاربردی و پژوهش درباره آینده آن برنیامده است. متفکران و دولتمردان اسلامی در پاسخ این مسئله و بحران، پاسخهای گوناگونی ارائه دادند که در سه الگوی سیاسی- اجتماعی، فرهنگی- دینی و اقتصادی قابل دستهبندی و گونه شناسی میباشد. برخی از پژوهشهای انجامشده در منابع فهرست خواهد شد اما درباره چشمانداز آینده آن و بررسی بر اساس یکی از الگوهای آیندهپژوهی، موضوع بررسی نگردیده است و موضوع از این منظر نو و بدیع هست.
طور کلی نظریهپردازی وحدت را میتوان به لحاظ سبک الگو پردازی به چندین گروه تقسیم کرد:
الگوهای سیاسی: نمونه برجسته این جریان را میتوان سید جمال افغانی و شاگردان وی مانند محمد عبده دانست. این نظریه، بیداری مسلمانان و دستیابی به وحدت و کسب اقتدار سیاسی را در استبداد زدایی در درون ممالک اسلامی و همگرایی در مسائل سیاسی آنان در تعامل بینالمللی میداند. الگوهای اقتصادی: این الگو بر مسائل اقتصادی تمرکز دارد و تجربه اتحادیه اروپا را بهعنوان الگوی موفق فراروی همگرایی اسلامی قرار میدهد؛ زیرا در اروپا تمام راهحلهای سياسى با شكست روبرو شد و تنها مسیر اقتصادى با موفقيت مواجه گردید. (نک: رنجبر،1385، سريع القلم،1376) الگوی احیای اندیشه دینی: نمونههای گوناگونی را اندیشمندان اسلامی بهعنوان الگوی احیای اندیشه دینی ارائه دادهاند. ازجمله میتوان به الگوی اقبال لاهوری، بدیعالزمان نورسی و کاشف الغطا اشاره کرد. الگوی تاریخی: این الگو به نوسازی دستاوردهای تاریخی اسلام و سنتهای اسلامی باور دارد و میخواهد بار دیگر روحی را که چهارده قرن پیش بر ریگستان سوخته حجاز وزید و آن صحرای خاموش را به حرکت درآورد، به جامعه خفته عصر خود بازگرداند و نشان دهد که اسلام، برخلاف همه غفلتها و کژاندیشیها، هنوز میتواند منشأ خیزش جامعه باشد. میرزا خلیل کمرهای از پایهگذاران این الگوست. الگوی فقهی: رویکرد فقهی، بازگشت به منابع مشترک فقهی را سرلوحه خود قرار داده است، راهی که تفاهم و همگرایی زیادی را میتواند در میان مسلمانان به دنبال داشته باشد. آیتالله بروجردی، امام موسی صدر، شیخ محمود شلتوت و برخی دیگر از رهروان این الگو هستند. (نک: جلالي،1389)
3-1. چارچوب همگرایی فقهی آیتالله بروجردی
آیتاللهالعظمی بروجردی از مراجع برجسته و علی الاطلاق شیعه است که همواره وحدت مسلمین و همگرایی مذاهب اسلامی را در کانون توجه خود داشت. برخی معتقدند که هر شخصی یک کلیدواژه شخصیت دارد، اگر بخواهیم برای آیتالله بروجردی کلیدواژه بیابیم آن واژه وحدت و همگرایی است. آیتاللهالعظمی حاجآقا حسین طباطبایی بروجردی، فرزند آقا سید علی طباطبایی در سال 1254 شمسی در بروجرد به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو از دودمان سید محمد طباطبایی و خاندان علمی و دینی بودهاند. ایشان در هفتسالگی در بروجرد، مقدمات علمی را فراگرفت و سپس در سال 1271 ش به اصفهان رفت. بعد از چند سالی در سال 1280 ش عازم نجف اشرف شد. از بدو ورود به نجف موردتوجه خاص مرحوم آیتالله آخوند ملامحمدکاظم خراسانی قرار گرفت. پس از نه سال اقامت در نجف اشرف به بروجرد بازگشت که هنگام بازگشت اجازهی اجتهاد از رئیس مراجع و فقهای عصر یعنی استادش آیتالله آخوند خراسانی را به دست داشت و در سال 1363 ق وارد حوزه علمیه قم گردید. ایشان سرانجام پس از عمری تلاش، فعالیت و خدمات ارزندهای به حوزهها، در 13 شوال 1380 ق 10 فروردین 1340 ش، چشم از جهان فروبست و در مسجد اعظم قم که خود آن را بنیاد نهاده بود، به خاک سپرده شد. (تهوری، 19-33)
از دیدگاه آیتالله بروجردی، مشترکات موجود در میان فرق اسلامی میتواند باعث وحدتی پایدار و ماندگار گردد. وی معتقد بود که مسلمانان در اصول عقیدتی و بسیاری از احکام عملی اسلامی با یکدیگر اشتراک دارند. همه خدای یگانه را میپرستند و بهسوی کعبه نماز میگزارند، دارای پیغمبر و قرآنی مشترک هستند و به روز معاد اعتقاددارند. در نماز، روزه، حج، زکات و بسیاری از احکام دیگر جز در برخی از امور جزئی اختلافی ندارند. مسلمانان زمینههای تاریخی و دشمن نیز دارند. آیتالله بروجردی با یادآوری سیرهی بزرگان دین و بیان تمامی مشترکات، بر اتحاد مسلمانان تأکید میورزیدند، به اعتقاد ایشان امروزه دولتهای مختلف جهان بر اساس منافع مشترک با یکدیگر پیمان اتحاد منعقد میکنند، گروهی برای استفادهی مسالمتآمیز از منابع و عدهای هم برای اینکه کشورشان از تجاوز بیگانگان در امان بماند پیمان میبندند؛ اما پیمان و اتحاد بین مسلمانان میتواند محکمترین و باثباتترین پیمانها باشد؛ زیرا اگر روزی منافع مشترک در میان ملل جهان از بین برود، بهتبع آن وحدت نیز از میان خواهد رفت و دیگر نیازی به آن احساس نخواهد شد؛ ولی وحدت مسلمین چون از نوع عقیده و مذهب است هیچگاه از بین نخواهد رفت زیرا اعتقاد به خدای یگانه و دین مشترک، اعتقادی قلبی و ماندگار است. (همان، 68-69)
آیتالله بروجردی برای عملی ساختن همگرایی و تقریب مذاهب اسلامی به آثار پیشینیان بهویژه آثار شیخ طوسی (ره) اهمیت فراوان داده و خود کتاب الخلاف شیخ طوسی را تصحیح و منتشر ساخت و دوره کامل تفسیر مجمعالبیان طبرسی (548 ق) را با مقدمه شیخ شلتوت چاپ کرد. طبرسی دارای فکر معتدل و روش تقریبی بود و به روایات اهل سنت احترام میگذاشت. ایشان درزمینة امامت به جنبهی خلافت آن توجه زیادی نداشت، بلکه میفرمود این مسئله امروز موردنیاز مسلمانان نیست، زیرا خلافتی وجود ندارد که ما بر سر آن دعوا کنیم. در گذشته هم لازم نیست بدانیم خلیفه کیست بلکه آنچه موردنیاز امروز ما است بعد علمی آن است که ما ثابت کنیم احکام را باید از ائمه (علیهمالسلام) گرفت. ایشان در این زمینه حدیث ثقلین را اساس کار خویش قرار داد. (واعظ زاده خراسانی، 67)
بنابراین ایشان ازیکطرف اهتمام داشت که علمای شیعه روایات و مبانی فقهی اهل سنت را بدانند و از طرف دیگر، اهل سنت روایات اهلبیت و فقه شیعه را مدنظر قرار دهند و در این زمینه موفق نیز گردید و بسیاری از اعضای دارالتقریب را با فقه شیعه آشنا ساخت و در برخی مسائل آنان مطابق فقه شیعه فتوا دادند و وزارت اوقاف مصر کتاب المختصر النافع محقق حلی را با هزینه خود و با مقدمه وزیر وقت شیخ احمد حسن الباقوری چاپ کرد. (همان، ص 67-68) ایشان در آغاز تدوین جامع الاحادیث دستور دادند که در ذیل هر باب روایات اهل سنت نیز آورده شود و معتقد بود که روایات اهلبیت در احکام خیلی بیشتر از روایات اهل سنت است لذا کتاب «التاج» را که پنج صحاح اهل سنت بود را با روایات اهلبیت تکمیل کنند. کتاب طهارت و صلاه جامع الاحادیث همراه با حاشیه روایات اهل سنت صورت گرفت. (همان، ص 266)
ایشان معتقد بود که برای فهم احادیث باید به زمینه صدور روایت توجه نمود چراکه کسانی که از ائمه سؤال میپرسیدند فتاوای اهل سنت را میدانستند. وی معتقد بود که روایات شیعه نیز، بسان آیات قرآن، برای خود، شأن نزولی دارند و آگاهی از شأن نزول روایات، مایهروشن شدن مفاهیم روایات اهلبیت است. شأن نزولها را میتوان، در اقوال صحابه و تابعان و فقیهان بعد از آنان یافت و با آگاهی از اینها به رموز نهفته در روایات ائمه اهلبیت (علیهمالسلام)، پی برد. (مجله حوزه، 180)
آیتالله بروجردی راهبرد عملی در تحقق همگرایی را بر مشترکات مسلمین میداند و بر اشتراکات فقهی تأکید میورزد و با توجه به فرهنگ اهلبیت (علیهمالسلام) و جایگاه آنان در دل مسلمین بهعنوان امر مشترک میان امت اسلامی سعی در تقریب بین آنان دارد. از دید ایشان، فقه علت عمدهای اختلاف مذاهب است، درعینحال، فقه میتواند جهان اسلام را به تقریب و همگرایی برساند. وی معتقد بود اهل سنت فقهی دارند برگرفته از کتاب و سنت ثابت نزد خودشان، ما نیز فقهی داریم بر اساس کتاب و روایات اهلبیت و باید این دو رشته فقه را با بیطرفی موردتوجه قرار داده و آن دو را باهم تطبیق داده و زمینههای اختلاف و وفاق را حتیالامکان پیدا کرد. (واعظ زاده خراسانی، 1385، ص 67)
همگرایی فقهی آیتالله بروجردی دارای مبانی و اصول مشخص است که تبیین مشترکات شیعه و سنی بهویژه در فقه، تبیین چهره واقعی شیعه و اهل سنت، توجه به فقه مقارن بهعنوان مشترکات شیعه و سنی و تکیه بر مقام علمی اهلبیت (علیهمالسلام) از اصول و مبانی همگرایی فقهی آیتالله بروجردی هستند. آیتالله بروجردی علاقه داشت که فقهی را پیریزی کند که روایات شیعه و سنی و فتاوا و استدلالهای هر دو گروه در آن باشد تا برای همگان روش گردد که این نظریات و روایات تا چه اندازه با هم مرتبطاند. (شرفی و دیگران، 1388، ص 235) ایشان در این اندیشه بود که «الفقه علی المذاهب الخمسه» را بنویسد. زمینههای این کار را نیز مهیا ساخت و گروهی را برای این کار تعیین نمود و برخی کارهای مقدماتی نیز انجام گرفت ولی عمرش کفایت نکرد و به نتیجه نرسید. (شرفی و دیگران، 1388، ص 109)
آیتالله به مسائل فقه مقارن و مسائل اختلافی اهمیت میداد؛ یعنی معتقد بود مسائل فقهی نهتنها در سطح مذهب امامیه، بلکه در سطح همه مذاهب فقهی موردبررسی قرار گیرد و در مسئله اختلافی ادله همه مذاهب مورد ارزیابی قرار گیرد. فقه شیعه، باید همراه با آگاهی از نظریات و افکار دیگران باشد. فقه از حالت اختصاصی به فقه تطبیقی و مقارن تبدیل شود. در همین راست، باید فقیه بر آرای گذشتگان، اعم از فقهای اهل سنت و شیعه، رجوع کند و مسئله را مطرح سازد. با چنین روشی توانست از کتب فقهای قدیم، ترویج بیشتری کند و آنها را مطرح سازد. (مجله حوزه، 1370 مصاحبه با آیه الله جعفر سبحانی، ص 180)
آیتالله بروجردی معتقد بود که شیعه باید در عصر حاضر بر مقام علمی اهلبیت (علیهمالسلام) تأکید ورزد. مسلماً اگر شیعه به استناد حدیث ثقلین به مرجعیت علمی اهلبیت (علیهمالسلام) اکتفا کند، قادر خواهد بود که دشمنیهای بیهوده را کنار بزند و همه مسلمانان را پیرامون محاسن کلام عترت و فقه باعظمت اهلبیت (علیهمالسلام) جمع کند. (واعظ زاده خراسانی، 1374، ص 275) به اعتقاد ایشان اهلبیت پیامبر (صلیالله علیه و آله) دارای دو شأن بودند: خلافت و رهبری سیاسی و مرجعیت فکری و علمی. اگر در مسئله نخست اختلافی هست و زمان آن نیز سپری شده است، ولی مسئله دوم، به قوت خود باقی است و مسلمانان جهان پس از کتاب خدا، سنت پیامبر (ص) را نیز از همین مجرا باید به دست آورند. (مجله حوزه، 1370 مصاحبه با آیه الله جعفر سبحانی، ص 180)
2. همگرایی فقهی آیتالله بروجردی
آیتالله بروجردی همانطور که گذشت عنایتی به تقریب در مسائل كلامی ازجمله در مسئله خلافت و امامت نداشت و میفرمود مسئله خلافت مربوط به زمان گذشته است كه در عالم اسلام خلافتی وجود داشت الآن بحث درباره آن بیفایده است و این مسئله اكنون موردنیاز مسلمین نیست، آنچه اكنون موردنیاز است همان احكام فقهی است كه مسلمانان امروز هم مانند صدر اسلام باید بدانند كه احكام را از چه مأخذی بگیرند. ایشان معتقد است که اگر ما مطلب خود را بهطور معقول در این خصوص برای اهل سنت بیان كنیم به نتیجه میرسیم و میتوانیم آنان را تا حدی قانع كنیم. بهخصوص كه مسئله خلافت كه حساسیتبرانگیز است و به دشمنی و زدوخورد میانجامد، ازمیانرفته و بحث در منابع حدیثی فقه، جدای از آن چندان حساسیتی ایجاد نمیكند. آنچه امروز به حال مسلمانان مفید است این است که بدانند، احکام را باید از چه مأخذی اخذ بکنند. (اباذری، 1383، ص 75)
آیتالله بروجردی برای الگوی فقهی خویش به حدیث ثقلین استناد میکند که حدیثی است متواتر و تعداد زیادی از صحابه و تابعین و از طرق مختلف و در اكثر منابع معتبر اهل سنت و شیعه روایت شده است حتی بنا بر نقل صحیح مسلم، رسول اكرم (صلیالله علیه و آله) در جریان غدیر از حدیث ثقلین سخن گفت و خلاصه آن حدیث را باکمی اختلاف در الفاظ و با وحدت معنی فرمود: «انّی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی». این حدیث را در رسالهای «دار التقریب» با تصویب شورای عالی آن مؤسسه كه كسانی مانند شیخ عبدالمجید سلیم و شیخ محمود شلتوت و دیگران در آن عضویت داشتند، در قاهره منتشر ساخت. این حدیث كه ازلحاظ متن و سند قطعی و محتوای آن، یعنی حجیت و سندیت ائمه اهلبیت بسیار روشن است، در حقیقت تكانی به اندیشه فقهی افراد منصف از فقها داد. شیخ عبدالمجید سلیم گفته بود: «مذهب شیعه امامیه از صاحبشریعت بهخصوص مدرك دارد، اما مذاهب دیگر مدرك خاص ندارند.» معنای این سخن آن است كه «حدیث الثقلین»، مسلمانها را به عترت رجوع داده و فقه امامیه مأخوذ از عترت است، درحالیکه مذاهب دیگر، فتاوای پیشوایان مذاهب است كه چنین دلیل خاص ندارند. نمونه دیگر، كه برای ما شیعیان بسیار باارزش است همان فتوای شیخ شلتوت است كه بهاحتمالزیاد پس از اطلاع وی از «حدیث ثقلین» و به استناد آن صادر گردیده است. (واعظ زاده خراسانی، 1385، ص 274) آیتالله بروجردی چه در درس و چه در جلسه حدیث بر این حدیث ثقلین تأكید داشت و گاهبهگاه آن را در درس مطرح و پیرامون آن بحث میكرد، بدون اینکه به موضوع درس ارتباط داشته باشد. (واعظ زاده خراسانی، 1386، ص 23)
1-2. فقه تقریبی
همانطوری که دیدیم آیتالله بروجردی معتقد بود که فقه علت عمدهای اختلاف مذاهب است، درعینحال، عامل تقریب و همگرایی نیز به شمارمی آید. آیتالله بروجردی معتقد بود با مراجعه به فتاوای رایج اهل سنت در عصر ائمه اهلبیت (علیهمالسلام) بهتر میتوان روایات و اقوال ائمه را فهمید زیرا گفتار آنان با توجه به آن فتاوای صادر گردیده است. این جملهای معروف ایشان است که «فقه شیعه در حاشیه فقه اهل سنت است» (واعظ زاده خراسانی، 1385، ص 63؛ شرفی و دیگران، 1388، ص 84) و «فقه قدمای ما ناظر به فقه اهل سنت و عامه بوده است». (شرفی و دیگران، 1388، ص 171) زیرا در آن زمان احكام مورد عمل مسلمانان فتوای پیشوایان اهل سنت بود و راویان اصحاب ائمه با توجه به آن فتاوای، از ائمه سؤال میكردند و ائمه هم با توجه به همان فتاوای پاسخ میگفتند؛ زیرا در طول تاریخ چون شیعیان حکومت نداشتند و اغلب حکومت در دست بنیعباس بود و بیشتر فتاوای اهل سنت در میان مردم رواج داشت، بنابراین محدثان و اصحاب امامان علیهمالسلام نیز با توجه به فضای حاکم بر جامعه آن روز از ائمه سؤال میکردند و امامان (علیهمالسلام) هم با توجه به همین معنا پاسخ میدادند؛ بهعبارتدیگر، فقه شیعه ناظر بر فقه اهل سنت است؛ چراکه جوابها و فرمایشات امامان (علیهمالسلام) ناظر بر فتاوای فضای حاکم میباشد. از اینرو، آیتالله بروجردی تحقیق و مطالعه کتب فتاوای اهل سنت را از مقدمات لازم برای فهم فقه و اجتهاد میدانست و خود ایشان در حد اعلی به آن مسلح بود. این تسلط و اشراف، او را در جایگاه رفیعی قرار داده بود که نسبت به نظرات و آراء اهل سنت هرگز با دید منفی نگاه نمیکرد بلکه بیشتر سعی داشت تا به ادلهی آنها دست یابد و موضوع و مسئله را درست بررسی و ریشهیابی کند. (واعظ زاده خراسانی، 1385، ص 65)
مؤید این نظریه آن است كه بیشتر روایات فقهی شیعه بهصورت سؤال و جواب از ائمه (علیهمالسلام) صادرشده است، كه مردم عادی این تعداد زیاد سؤال دقیق را نمیتوانند طرح كنند. پیداست كه سؤالکنندگان اهل علم بودهاند و مسائل را از فقهای اهل سنت كه با همدیگر محشور بودند میشنیدند و همانها را از امامان عصر خود میپرسیدند. ابو عمرو كشی معاصر كلینی (م 329 ق) در كتاب معروف «اختیار معرفة الرجال» معروف به «رجال كشی» چند تن از اصحاب بزرگ حضرت امام محمدباقر و امام صادق (علیهماالسلام) مانند زراره، محمد بن مسلم، جمیل دراج را از اصحاب ابوحنیفه دانسته است كه براثر ارشاد آن امام همام به اهلبیت (علیهمالسلام) گرویدهاند و معلومات فقهی خود را پیدرپی، به آن امام عرضه میكرده و پاسخ ایشان را برای دیگران روایت میكردند. (همان، ص 63) آیتالله بروجردی مراجعه به فتاوای اهل سنت را از مقدمات فقه میدانست و میفرمود: قدمای ما «مسائل الخلاف» را حفظ داشتند یا فتاوای آنها را در كتابها و درسهای خود نقل و آنها را نقد میكردند. این سنت حسنه یعنی رجوع به فتاوای اهل سنت از گذشته دور تا عصر شهید ثانی (911 ـ 966 ق) و حتی پسازآن، در بین فقهای ما دایر بود و دریکی دو قرن اخیر کمرنگ و یا فراموش شده بود؛ ولی پس از آشنایی طلاب و فقها با شیوه آیتالله بروجردی رفتهرفته در حوزه قم و سپس در حوزه نجف اشرف دوباره رواج پیدا كرد. (همان، ص 63-64)
آیتالله در ابتدا به روایات فقهی اهل سنت اهتمام داشت و دستور داده بود که در كتاب جامع احادیث الشیعه درج گردد. این كتاب یك دوره حدیث كامل فقهی است كه زیر نظر آیتالله بروجردی به كوشش جمعی از شاگردان ایشان تألیف گردید. ایشان در ادامه به دلیل عکسالعمل مخالفین این فكر، از ادامه آن منصرف گردید و دستور داد كه آن احادیث را از كتاب خارج كنیم. در آن جلسه كه فرزند ایشان سید محمدحسن بروجردی حاضر بود فرمود: محمدحسن میگوید مردم خواهند گفت: علمای شیعه زحمت كشیدهاند و احادیث اهل سنت را از احادیث شیعه خارج كردهاند و حالا ما داریم دوباره آن احادیث را وارد كتاب حدیث میكنیم. یك نوع هماندیشی میان شیخ طوسی و آیتالله بروجردی وجود داشت، شیخ طوسی در خاتمه كتاب «تهذیب الاحكام» كه یكی از اصول اربعه ما است نوشته است: من در ابتدا روایات اهل سنت را هم ضمیمه كردم؛ ولی دیدم كتاب خیلی طولانی میشود، لذا آنها را حذف كردم. (واعظ زاده خراسانی،1386، ص 271)
ایشان برای اقوال علما اهمیت خاصی قائل بودند، لذا در مسائل موردبحث ابتدا به اقوال علمای سنی مراجعه میکردند و منابع اولیه آنان را میدید و بعد به منابع شیعی مانند الخلاف و تذکره الفقهای شیخ و منتهی علامه توجه داشت (دوانی، 1372، ص 155) و معتقد بود که مسائل فقهی، نهتنها در سطح مذاهب امامیه بلكه باید در سطح همه مذاهب فقهی اسلامی موردبحث قرار گیرد و در هر مسئله مهم مورد اختلاف، ادله همه مذاهب منظور گردد. (واعظ زاده خراسانی،1386، ص 21)
آیتالله بروجردی، نهتنها به فتاوا و اقوال امامان چهارگانه اهل سنت چیره بود که بر دیدگاههای صحابه و دیگر فقهای آنان و اختلافنظرهای آنان نیز سلطه داشت (شرفی و دیگران، 1388، ص 128) گویی فقه و تاریخ و ادله آن در دست او چون موم نرم بود و بر تاریخ عمومی اسلامی و تاریخ علم کلام، تاریخ حدیث و تاریخ فقه کاملاً سلطه داشت. (همان، ص 182) ایشان حتی روایات تقیهای اهل سنت را نیز تشخیص میداد و میفرمود: همیشه تقیه در مقابل فقه و فقهای عامه نبوده، گاهی نیز در مقابل حکام و قضات حکومتها بوده است؛ مثلاً بیشتر فقهای عامه نبیذ را حرام میدانند، ولی چون حکام مشروب میخوردند، اگر روایتی در حلیت نبیذ داشته باشیم، ناظر به تقیه در برابر حاکمان ناصالح است. (فاضل میبدی، 1376، ص 144)
ایشان عقیده داشت در استنباط هر فرع، چنانچه مستند آن روایت است، باید زمان صدور روایت ازنظر وجود فقهای عامه و آرای آنان، بخصوص در مدینه و نیز ازنظر تلقی که خود اصحاب و پرسش گران از آن فرع فقهی داشتهاند و همان تلقی موجب پرسش از امام شده، بهطور دقیق بررسی شود. این بررسی در کتابهای فقهای پیشین تا زمانهای بعد ادامه یافت. این مبنا و نگرش مستلزم تتبع زیاد در آرای عامه و کلمات آنان و نیز زمانبندی این آرا، بهویژه در زمان صادقین (علیهماالسلام) است. (شرفی و دیگران، 1388، ص 340)
یکی از شاگردان آیتالله بروجردی میگوید: مثل آفتاب روشن است که گاهی در ذهن اصحاب ائمه (علیهمالسلام) فقه عامه بیشتر از فقه خاصه جای گرفته بود و ائمه ناچار بودند که با زحمت، حق مطلب را در ذهن اصحاب خودشان وارد کنند. از باب نمونه زراره مسائل ارث را مطابق فقه عامه یاد گرفته بود و خود را آنچنان عالم به فرایض میدانست که اصلاً احتیاج نمیدید از ائمه (علیهمالسلام) این مسائل را بپرسد. وقتی فتوای امام را میشنود، ابتدا بیاعتنایی میکند، چون به خلاف معلومات او بوده است. حضرت در مقابل زراره عصبانی میشود که من مسائل ارث را از روی کتاب امیر مؤمنان (علیهالسلام) به تو ارائه دادم. زراره از خواب غفلت بیدار میشود که معلوماتش درباره ارث بیاساس بوده است و از نو باید به فکر آموختن مسائل ارث باشد. این روایت در کافی و ظاهراً در تهذیب هم آمده است. (شرفی و دیگران، 1388، ص 141-145) در روایت دیگری محمد بن مسلم از امام صادق (علیهالسلام) درباره مسافتی که منجر به قصر میشود، پرسید: قال سألته عن التقصیر، قال فی برید. قلت فی برید؟ (جلالي،1389، ص 355؛ حر عاملی،1416، ج 8، ص 459، باب 2 از ابواب صلاة المسافر، ح 9) آیتالله بروجردی مفصل بحث کرده که چرا محمد بن مسلم، با تعجب از امام پرسید که آیا یک برید حد تقصیر است. وی علت را این دانسته که او در کوفه زندگی میکرد و فقه عامه که در آنجا حاکم بود، حد تقصیر را «مرحلتان» یعنی شانزده فرسخ میدانست. وقتی امام گفت: چهار فرسخ برای او جای تعجب و سؤال بود. حضرت فرمود: منظورم یک برید رفت و یک برید برگشت است که درمجموع هشت فرسخ میگردد. (همان، به نقل از تقریر بحث السید البروجردی، ج 2، ص 387)
2-2. شناسایی چهره واقعی شیعه و فقه آن
همانطوری که بیان شد یکی از عوامل تفرقه و جدایی مذاهب از همدیگر، عدم شناخت صحیح و درست آنها از همدیگر میباشند. ازاینرو باید تلاش کنیم تا مانند سیره پیشوایان دینی ما که همواره مردم را به شرکت در مجامع عمومی مسلمانان مانند مراسم عبادی- سیاسی حج و نمازهای جماعت دعوت میکردند و با افکار تند و انحرافی، مخالف بودند، با اهل سنت برخورد کنیم و شیعه را با رفتار خودمان به دیگران بشناسانیم. از طرفی سیره اهلبیت (علیهمالسلام) هنگامیکه جامعهی اسلامی دچار مشکلاتی میشد که حیثیت اسلام به خطر میافتاد و حکومتها از حل آن ناتوان میشدند، به دفع آن انحراف و یا مشکل پرداخته و خطر را خنثی میکردند. حضرت امیر (علیهالسلام) دریکی از نامههای خود به مالک اشتر چنین میفرماید: «من اولبار دست خود را پس کشیدم تا اینکه دیدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دین محمد (صلیالله علیه و آله) دعوت میکنند، ترسیدم که اگر به یاری اسلام و مسلمانان برنخیزم، شکاف و انهدامی در اسلام خواهم دید که مصیبت آن از خلافت چندروزهی دنیا بسی بیشتر است در آن هنگام، با ابی بکر بیعت کردم و همراه او در آن حوادث قیام کردم تا باطل از میان رفت». (نهجالبلاغه نامه 64) هنگامیکه عبدالملک بن مروان از پاسخ نامه پادشاه روم عاجز ماند، امام سجاد (علیهالسلام) پاسخ نامه را نوشت و هشام بن عبدالملک نیز هنگامیکه حکومت روم قصد آن را داشت که سیادت و استقلال حکومت اسلامی را از بین ببرد و سکهی روم را بر مسلمانان تحمیل کند امام باقر علیهالسلام طرح سکهی اسلامی را به هشام داد و با این تهدید به مقابله پرداخت. (صدر، بیتا، ص 11)
آیتالله بروجردی به این مشکل بزرگ پی برده بود و سعی میکرد این مشکل را رفع کند. ایشان سعی داشت بهجای چهره غالی از شیعه که اهل سنت از برخی کتابهای شیعی به دست آورده بودند، چهره درست و منطقی از شیعه ارائه دهد. به همین منظور نگاه خویش را از ایران و عراق فراتر برد و به عربستان و پاکستان نماینده فرستاد و کتب معتبر شیعی را در مصر به چاپ رساند. (علوی طباطبایی،1341، ص 119) این دو اقدام در تغییر دیدگاه خواص اهل سنت نسبت به شیعیان مؤثر افتاد. ایشان به حجاج سفارش نمود که از رفتار جاهلانه که موجب تحریک مذاهب دیگر میگردد اجتناب گردد. (همان، ص 80)
ایشان معتقد بود که ما در زمینه فقه، منابع قوی داریم و باید آنها را به اهل سنت بشناسانیم. فقه ما اصلی دارد و مأخذی از پیامبر اکرم و آن حدیث ثقلین است. (شرفی و دیگران، 1388، ص 233) در این رابطه آیتالله كتاب نفیس «المبسوط» تألیف شیخ طوسی (ره) را برای شیخ عبدالمجید سلیم شیخ الازهر و از اعضای دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة و رئیس کمیته فتوایی الازهر هدیه فرستاد که شیخ پس از مطالعه این كتاب، فوقالعاده تحت تأثیر این کتاب قرار گرفته بود كه در اواخر عمر گفته بود که فقه شیعه از صاحبشریعت مستند دارد ولی فقه اهل سنت ندارد. وی گفته بود: چه آن موقع که مفتی سرزمین مصر بودم و چه بعد آن، هرگاه میخواستم به کمیسیون فتوا بروم، برای نظر دادن در مسئلهای حتماً قبل از آن کتاب المبسوط شیخ طوسی را مطالعه میکردم. (همان، ص 235)
آیتالله بروجردی از طرفی اهتمام داشت كه علما و فقهای شیعه با روایات و مبانی فقهی اهل سنت چنانکه قبلاً گفته شد آشنا شوند و از طرف دیگر اهل سنت نیز به روایات و فقه شیعه رجوع كنند و از آنها مطلع شوند. وی در این دو امر موفق گردید و بسیاری از اعضای «دار التقریب» را با فقه شیعه آشنا كرد تا جایی كه آنان در پارهای از مسائل مهم، مانند، شرط شهادت عدلین در طلاق، موافق فقه شیعه فتوا دادند و در قانون مدنی مصر ثبت گردید. وزارت اوقاف مصر در همان ایام كتاب «المختصر النافع» تألیف محقق حلی (م 676 ق) كه یك دوره فقه فشرده و خلاصه كتاب «شرائع الاسلام» آن محقق است، با هزینه خود و با مقدمه وزیر اوقاف وقت شیخ احمد حسن الباقوری چاپ كرد. مقدمه وی بر كتاب «المختصر النافع» در باب تقریب فقهی و مشتركات فقهی فریقین است. این دانشمند به ایران آمد و با آیتالله بروجردی دیدار كرد و شخصیت آن مرجع عالیقدر او را تحت تأثیر قرار داده بود. (واعظ زاده خراسانی، 1386، ص 24)
بهطور خلاصه، شیوهی پیشنهادی آیتالله بروجردی پیرامون وحدت بین مذاهب این بود که میان شیعه و سنی در دو نکته اساسی، اختلاف نهفته است. یکی جانشینی پیامبر و امامت و رهبری مسلمانان است و دیگر اینکه بعد از رحلت پیامبر، مسلمانان در عمل به احکام به چه کسی رجوع نمایند و تکلیف روزمره خود را از کدام مرجع بگیرند؟ اولاً، بحث دربارهی موضوع اول، یک بحث تاریخی است، هر چه بوده گذشته است و لزومی ندارد دوباره مطرح شود و تجربه هم نشان داده که طرح اینگونه مسائل همیشه سبب اختلاف شدید و منشأ سوءاستفادههای دشمنان بوده است. ثانیاً اگر هم نتیجهای علمی و عقیدتی دارد، این ثمره برای هرکدام از شیعه و سنی فینفسه محترم است و ربطی بهطرف مقابل ندارد؛ بنابراین آنچه امروز خیلی مهم است و میتواند نقطه مشترک میان شیعه و سنی باشد، بعد از کتاب آسمانی قرآن، محوریت اهلبیت است که دلیل آن «حدیث ثقلین» میباشد و از طریق فریقین با سلسلهی سند صحیح نقل شده است و همه هم آن را قبول دارند. (نک: شرفی و دیگران، 1388) ازاینرو و با این طریق ایشان سعی داشت نظر اهل سنت نسبت به شیعه را تغییر دهد و آنان متوجه شوند که برادران شیعه شان نه مشرک و کافر بلکه همدینان آنان هستند و مبانی علمی و اصول اعتقادی شیعه بهقدری محکم و متقن است که قابلمقایسه با سایر فرق نیست. (علوی طباطبایی، 141، ص 119)
3-2. ارتباط با مراکز دینی جهان اسلام
برقراری ارتباط با مراکز دینی یکی دیگر از راهبردهای آیتالله بروجردی در همگرایی فقهی ایشان بهحساب میآید. حمایت از دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة یکی از راههای مؤثر ارتباط با مراکز دینی بود که آیتالله دنبال مینمود. دارالتقریب در سال 1327 شمسی از سوی جمعی از بزرگان علمای اهل سنت و علمای شیعه و مذاهب دیگر اسلامی و با كوشش فراوان مرحوم علامه شیخ محمدتقی قمی كه سالها در لبنان و مصر اقامت داشت و با دبیر كلی وی شكل گرفت. اعضای آن از اساتید الازهر مانند شیخ عبدالمجید سلیم و شیخ محمود شلتوت، شیخ ابو زهره، حسن البنا و دیگران و یكی از علمای زیدیه یمن و از علمای شیعه، مرحوم شیخ محمدحسین كاشف الغطاء در نجف، مرحوم سید شرفالدین و مرحوم شیخ محمدجواد مغنیه در لبنان بودند. (واعظ زاده خراسانی، 1385، ص 276-277)
مجله رسالة الاسلام، زبان گویای آن مؤسسه بود كه از بهترین مجلات اسلامی شمرده میشد و مقالاتی از اعضای آن مؤسسه و به قلم افرادی چون شیخ عبدالمجید سلیم و كاشف الغطاء، شیخ مغنیه، سید شرفالدین، سید هبة الدین و دیگران در آن درج میشد. از این مجله فقط تعداد 60 شماره منتشر شد كه مجمع جهانی تقریب آنها را در 15 جلد منتشر کرده است این مجله تا آخر حیات آیتالله بروجردی ادامه داشت و بعد از ایشان تعطیل گردید و كار دارالتقریب نیز متوقف گردید كه علت آن این بود که مرحوم آیتالله بروجردی به آن مؤسسه كمك مالی و هم كمك علمی میكرد و با درگذشت آیتالله، این كمكها قطع شد و كارهای دار التقریب كه موقوف بر آن كمكها بود نیز متوقف گردید. ایشان از بنیانگذاران دارالتقریب نبود، اما از ابتدای فعالیت این مرکز به حمایت جدی از آن برخاست و حتی از کمک مالی به آن دریغ نورزید. (همان)
4-2. زدودن خرافات مذهبی
از عوامل تفرقه و از موانع وحدت و همگرایی اسلامی، اتهاماتی است که مسلمانان نسبت به پیروان همدیگر وارد میسازند. این نسبتهای ناروا در اندیشههای هوس آلود و توطئههای استعماری و استکباری ریشه دارد که با استفاده از زمینههای موجود در بین مسلمانان رواج و گسترش بیشتری یافته است. بسیاری از این افتراها هیچ پایه و اساسی ندارد. ریشه برخی دیگر از این نسبتهای ناروا و دروغهای بزرگ جهل و ناآگاهی مسلمانان نسبت به یکدیگر است و این نوع نسبتها با عمیقتر شدن شکاف و جدایی میان مسلمانان پیوسته رو به رشد و گسترش بودهاند، چراکه دوری مسلمانان از همدیگر و نبودن زمینههای تفاهم و گفتگو موجبات عدم شناخت از همدیگر را فراهم آورده است. علامه سید شرفالدین با اشاره به وضعیت دردناکی که مسلمانان براثر خصومتها و دشمنیها نسبت به همدیگر مبتلا شده بودند، معتقد است که بسیاری از اختلافات سنی و شیعه پایه درستی ندارد، بلکه سرچشمه آنها دروغها و اتهامها و تبلیغاتی است که در شرایط زمانی خاص مطرحشده است و قدرتهای سیاسی گذشته آنها را اشاعه دادهاند. (شرفالدین،1384، ص 7)
بنابراین از راههای همگرایی، پرهیز از برانگیختن احساسات، ادب در گفتار و نوشتار است. حضرت علی (علیهالسلام) میفرمایند: «ربّ حرب ٍ من لفظة: بسا جنگی که از گفتن و یا نوشتن یک کلمه بر پا شود». (تميمى آمدى،1366، ص 214) ازاینرو، همواره بخشی از تلاشهای مصلحان و عالمان در همبستگی مسلمانان، به تعمیق نگرشها و بینشها اختصاص داشته است. آیتالله بروجردی از منادیان همگرایی اسلامی، در این راه نیز تلاش بسیار نمود. آیتالله بروجردی درصدد رفع یکی از بزرگترین دردهای شیعه یعنی «غلو» برآمد. ایشان در مقابل کسانی که در مورد پیامبر (صلیالله علیه و آله) و ائمه (علیهمالسلام) غلو میکردند، میایستاد و حتی کار به آنجا رسید که ایشان از چاپ بحارالانوار جلوگیری کرد. (مجله حوزه، 1370، مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین محمد واعظ زاده خراسانی، ص 224-225) از اقدامات مهم ایشان در این راه این بود که از توهین به مقدسات اهل سنت جلوگیری مینمود و در مقابل آنان موضع میگرفت و در مواردی کتابهای که به بزرگان اهل سنت توهین شده بود را جمعآوری نمود. (همان، مصاحبه با آیه الله محمد فاضل لنکرانی، ص 152-153)
آیتالله بروجردی در برخوردهای علمی و غیرعلمی با عالمان و همچنین توده مردم اهل سنت، احترام میگذاشت، بیاحترامی به باورهای آنان را روا نمیدانست. از هرگونه اسائهی ادب درملأعام نسبت به خلفا جلوگیری به عمل میآورد و اطرافیان خود را از اهانت به آنها بازمیداشت. (همان) آیتالله بروجردی مسائل اختلافی را ردیابی نموده و تاریخچه آن را دنبال مینمود و ریشه اختلاف را بهدوراز تعصب روشن میساخت و نقطه اختلاف و اتفاق مسلمین را بیان مینمود و دیدگاه اهلبیت و اهل سنت را در فقه بیان میکرد. یکی از ویژگی ایشان در بررسیهای فقهی بررسی تاریخی زمان صدور روایت و مستند آن و تطور فرع نزد اصحاب ائمه و طبقات بعد است. (اخوان صراف، 1387، ص 375-376)
5-2. تلاش بر روابط بینالملل اسلامی
یکی از راهبردهای همگرایی آیتالله بروجردی، تلاش ایشان برای بهبود روابط بین دول اسلامی بود. ایشان در نامه خود به شاه عربستان آرزو کرد که کشورهای اسلامی در برابر بیگانگان متحد شوند. ایشان توجه زیادی نسبت به وحدت به سران ممالک اسلامی داشت و در دیدارهای خویش آنان را به همگرایی سفارش مینمود. (شرفی و دیگران، 1388، ص 202) ایشان در نامه دیگر خواستار بهبود روابط ایران و عربستان گردید. (منظورالاجداد، 1379، ص 444 سند 21) در زمان تیرگی روابط ایران و مصر نیز آیتالله برای بهبود روابط دو کشور کوشش بسیار نمود. هنگامی که جمال عبدالناصر، شاه ایران را به همراهی با آمریکا و اسرائیل متهم کرد، روابط دیپلماتیک بین تهران و قاهره قطع گردید. آیتالله در این هنگام در بستر بیماری و مرگ، شیخ محمدتقی قمی را به رفتن به مصر ترغیب مینمود و خود قصد نوشتن نامهای به شیخ شلتوت را داشت تا روابط دو کشور اصلاح گردد. (واعظ زاده خراسانی، 1385، ص 278) ایشان در این زمان و با حالت بیماری شدید میپرسد که آقا شیخ محمدتقی به مصر رفت یا نه؟ (شرفی و دیگران، 1388، ص 233)
ازاینرو یكی از مصادیق بارز اهتمام آیتالله بروجردی به تقریب مذاهب و همگرایی فقهی، طرحی است كه ایشان از راه ارتباط دولتهای اسلامی با همدیگر دنبال مینمودند. ایشان در سالهای آخر عمر خویش به ملك سعود پادشاه وقت عربستان كه به ایران آمده بود پیشنهاد همگرایی دول اسلامی را داد. ملک سلمان نیز هدایایی برای ایشان فرستاده بود ازجمله چند جلد کلامالله مجید و قطعهای از پرده كعبه. ایشان پس از دریافت آن هدایا به ملك سعود نوشت: هدایای شمارا دریافت داشتم؛ اما رسم من نیست كه از پادشاهان هدیه قبول كنم، لهذا هدایا را برگرداندم و جهت قداست، قرآن و پرده كعبه را نگهداشتم؛ بهعلاوه حدیث نبوی «حجة الوداع» را برای شما فرستادم. این جریان در همان هنگام در مجله «رسالة المذاهب الاسلامیة» منتشر گردید، گویا ملك سعود مایل بود به ملاقات آیتالله بروجردی برود كه به عللی صورت نگرفت. (همان، ص 88) هدف آیتالله بروجردی از ارسال حدیث حجة الوداع برای ملك سعود آن بود كه در طریق روایات این حدیث به نقل اهل سنت دو نفر از امامان اهلبیت علیهمالسلام ثبت گردیده و طبعاً برای شیعیان هم حجت است و نظر به اینکه در كتاب صحاح آمده میتواند نقطه وحدت در این مسئله بین فریقین باشد و سبب گردد كه مسلمانها در عمل مهم حج هماهنگ شوند و یكسان عمل كنند. (واعظ زاده خراسانی، 1386، ص 23)
6-2. توجه به دشمن مشترک
یکی دیگر از راهبردهای مهم همگرایی از منظر آیتالله بروجردی، توجه به دشمن مشترک است. احساس تهدید و دشمن مشترک داشتن جهان اسلام زمینه سیاسی و اجتماعی همگرایی در جهان اسلام را فراهم میآورد. داشتن احساس تهدید و داشتن دشمن مشترک در دنیای امروز عامل خوبی در همگرایی بهحساب میآید. در روابط بینالملل، وجود یک یا چند قدرت رقیب یا تهدیدکننده میتواند بهعنوان عامل همبستگی و همگرایی میان کشورهای در معرض تهدید عمل نماید. (صفوی،1387، ص 181) دشمن مشترک قدرت همگرایی بالایی دارد و در تاریخ گزارشهای در دست است که نشان میدهد فرضیه دشمن مشترک چگونه باعث همدلی گروهها و دولتها گردیده است. آیتالله بروجردی تلاش میکرد از این راهبرد برای همگرایی اسلامی استفاده کند. ایشان در حین جنگ مصر و اسرائیل به یکی از علمای اصفهان که نسبت به خلفا توهین نموده بود، گفت: در این وقت که اسرائیل به مسلمانان حمله کرده است و آنان را قتلعام میکند و سرزمینهای مسلمانان را اشغال میکند، راه انداختن جنگ بین شیعه و سنی و تفرقه چه معنی دارد، این کار اصلاً درست نیست. (مجله حوزه، 1370، مصاحبه با آیتالله منتظری، ص 253) استاد مطهری مینویسد: این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، میدانست که سیاست حکام گذشته در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف، چه اندازه تأثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز سیاستهای استعماری از این تفرقه حداکثر استفاده میکنند و بلکه آن را دامن میزنند. (مطهری، 1372، ص 204-205)
ایشان از عقبماندگی کشورهای اسلامی و سلطهی دشمن بر آنان، متأثر میشد و در این زمینه معتقد بود که اگر سران و زعمای ملل اسلامی به رمز پیشرفت و ترقی کشورهای توسعهیافته جهان در صنعت و علوم مادی توجه کنند و علاقه به استقلال مسلمانان و عظمت دین اسلام داشته باشند، میتوانند در سایه عمل به تعالیم عالیه اسلام تمام عقبماندگیهای خود را جبران کنند. (دوانی، 1372، ص 107) ایشان بسیار تلاش کرد که مسلمانان در مسائل بینالمللی با هم همدل و در مقابل بیگانگان متحد باشند و در نامه خویش به شاه عربستان آرزو دارد که خداوند دلهای مسلمانان را به هم پیوند داده و در برابر بیگانگان متحد گرداند. (دوانی، 1377، ص 179)
نتیجه
آیتالله بروجردی معتقد بود که مشترکات موجود در میان فرق اسلامی میتواند باعث وحدتی پایدار و ماندگار در جهان اسلام گردد. آیتالله بروجردی راهبرد عملی در تحقق همگرایی را بر مشترکات مسلمین میداند و بر اشتراکات فقهی تأکید میورزد و با توجه به فرهنگ اهلبیت (علیهمالسلام) و جایگاه آنان در دل مسلمین بهعنوان امر مشترک میان امت اسلامی سعی در تقریب بین آنان دارد. از دید ایشان، فقه علت عمدهای اختلاف مذاهب است، درعینحال، فقه میتواند جهان اسلام را به تقریب و همگرایی برساند. وی معتقد بود اهل سنت و پیروان اهلبیت (علیهمالسلام) فقهی دارند متخذ از کتاب و سنت ثابت نزد هردو فرقه و باید این دو رشته فقه را با بیطرفی موردتوجه قرار داده و آندورا باهم تطبیق داده و زمینههای اختلاف و وفاق را حتیالامکان پیدا نمود. همگرایی فقهی آیتالله بروجردی به تبیین مشترکات شیعه و سنی بهویژه در فقه، تبیین چهره واقعی شیعه و اهل سنت، توجه به فقه مقارن بهعنوان مشترکات شیعه و سنی و تکیه بر مرجعیت علمی اهلبیت (علیهمالسلام) تکیه دارد. آیتالله بروجردی علاقه داشت که فقهی را پیریزی کند که روایات شیعه و سنی و فتاوا و استدلالهای هر دو گروه در آن باشد تا برای همگان روش گردد که این نظریات و روایات تا چه اندازه نزدیک به هم هستند. ایشان معتقد بود که شیعه باید در عصر حاضر بر مقام علمی اهلبیت (علیهمالسلام) تأکید ورزد. مسلماً اگر شیعه به استناد حدیث ثقلین به مرجعیت علمی اهلبیت (علیهمالسلام) اکتفا کند، قادر خواهد بود که دشمنیهای بیهوده را کنار بزند و همه مسلمانان را پیرامون محاسن کلام عترت و فقه با عظمت اهلبیت (علیهمالسلام) جمع کند. ایشان در الگوی همگرایی خویش به سیره ائمه (علیهمالسلام) و آثار پیشینیان بهویژه آثار شیخ طوسی (ره) اهمیت فراوان میداد.
منابع
- نهجالبلاغه.
- اباذری، عبدالرحیم، آیتالله بروجردی (آیت اخلاص)، تهران، معاونت فرهنگی مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1383.
- ابوالفضلی، حسین، همگرایی جهان اسلام: آسیبها و راهبردها، قم، پژوهشهای اسلامی صداوسیما، 1384.
- اخوان صراف، زهرا، مکتب اجتهادی آیتالله بروجردی، قم، مؤسسه بوستان کتاب، 1387.
- تسخیری، محمدعلی، درباره وحدت و تقریب مذاهب اسلامی، ترجمه محمد مقدس، تهران، مجمع تقریب، 1383.
- تميمى آمدى، عبد الواحد، تصنيف غررالحکم و درر الكلم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366.
- تهوری، مسلم، آیتالله بروجردی و اتحاد جهان اسلام (منادیان تقریب 3)، زاهدان، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت سیستان و بلوچستان، 1382.
- جلالي، غلامرضا، «الگوهای چهارگانه وحدت اسلامی و نظریه میرزا خلیل کمره¬ای»، مجله حوزه، شمارههای 155 و 156، بهار و تابستان 1389.
- حر عاملی، محمد بن الحسن، تفصیل وسائل الشيعة الی تحصیل مسائل الشریعه، تحقیق محمدرضا حسینی جلالی، قم، مؤسسه آل البيت علیهمالسلام لإحياء التراث، 1416.
- دوانی، علی، زندگانی زعیم بزرگ عالم تشیع آیتالله بروجردی، تهران، نشر مطهر، 1372.
- دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.
- دهقانی، محسن، اتحاد ملی و انسجام اسلامی از منظر نهجالبلاغه و رهبران اسلامی، قم، گلستان ادب، 1386.
- رنجبر، مقصود، «ظرفيتهاى وحدتگرایی در جهان اسلام»، مجله پگاه حوزه، شماره 180، 26 فروردین 1385.
- سريع القلم، محمود، عقل و توسعهیافتگی، انتشارات علمى و فرهنگی، 1376.
- شرفالدین، عبدالحسین، النص و الاجتهاد، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، 1384.
- شرفی، حسین، سید عباس صالحی، عبدالرضا ایزدپناه، مجتبی احمدی و محمدحسن نجفی، چشموچراغ مرجعیت: مصاحبههای ویژه مجله حوزه با شاگردان آیتالله بروجردی، زیر نظر: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، بوستان کتاب قم، 1388.
- صدر، محمدباقر، نقش پیشوایان شیعه در بازسازی جامعه اسلامی، ترجمه علی اسلامی و هادی انصاری، تهران، انتشارات روزبه، بیتا.
- علوی طباطبائی، حسین، خاطرات زندگی آیتالله بروجردی، تهران، اطلاعات، 1341.
- فاضل میبدی، محمدتقی، یادنامه خاتمی (مجموعه مقالات علمی و تحقیقی در بزرگداشت آیتالله حاج سید روحالله خاتمی اردکانی)، قم، مؤسسه معارف امام رضا (علیهالسلام)، 1376.
- کاظمی، سید علیاصغر، نظریه همگرایی در روابط بینالمللی «تجربه جهان سوم»، تهران، انتشارات پیک ایران، 1370.
- مجله حوزه، «مجموعه مصاحبه با شاگردان آیتالله بروجردی»، شماره 43 و 44، فروردین و اردیبهشت 1370.
- مرکز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، شکوه فقاهت: یادنامه حضرت آیتالله حاجآقا حسین بروجردی (قدس سره)، قم، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 1379.
- مطهری، مرتضی، تکامل اجتماع، تهران، انتشارات صدرا، تهران، 1372.
- منظورالاجداد، محمدحسین، مرجعیت در عرصه اجتماع و سياست: اسناد و گزارشهای از آیات عظام نائینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، 1292 تا 1349 شمسی، تهران، انتشارات شیرازه، 1379.
- واعظ زاده خراسانی، محمد، ندای وحدت (مجموعه سخنرانیهای استاد در نماز جمعه تهران)، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1374.
- واعظ زاده خراسانی، محمد، زندگی آیتالله بروجردی و مکتب فقهی، اصولی، حدیثی و رجالی وی، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1385.
- واعظ زاده خراسانی، محمد، «فقه مقارن و تقریب مذاهب در نگاه آیتالله بروجردی»، مجله کیهان فرهنگی، شماره 257، سال بیست و چهارم، اسفند 1386.
آیتالله بروجردی، همگرایی اسلامی، اشتراک فقهی، ثقلین، مرجعیت علمی اهلبیت، فقه مقارن.