تاریخ حدیث شیعه در عصر حضور را می توان به چهار دوره کلی تقسیم کرد: دوره ابتدای صدور حدیث تا زمان امام سجاد(علیه السلام)، دوره صادقین(علیهما السلام)، دوره امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام)، دوره سه امام آخر(علیهم السلام). عصر صادقین(علیهما السلام) اوج تاریخ حدیث شیعه و تأثیرگذارترین دوره در حیات تاریخ حدیث شیعه میباشد. در این دوره، این دو بزرگوار آزادی بیشتری جهت ترویج فرهنگ و مذهب شیعه داشتند. ایشان علاوه بر تدریس حدیث و عقاید شیعه به تربیت شاگردان زیادی نیز پرداختند. این نگارش بر آن است تا این دوره از تاریخ حدیث را بهتر تبیین نماید. در ادامه ابتدا نگاهی کوتاه به زندگی سیاسی٬ اجتماعی و علمی٬ فرهنگی این دو امام عزیز خواهیم داشت و پس از آن به زندگی حدیثی آنها خواهیم پرداخت.
شرایط سیاسی- اجتماعی
با نگاهی اجمالی به تاریخ و شرح حال حکّام اموی مقارن با امامت صادقین(علیهما السلام)، به سفاکی این حکّام و خفقان حاکم بر جامعۀ در آن دوره پی میبریم. قیام زیدبن علی و فرزندش یحییبن زید، و به دار آویخته شدن آنها،1 به شهادت رساندن شیعیان و نیز احادیثی که از سوی امام باقر(علیه السلام) دربارۀ تقیّه و سفارش به آن صادر شده،2 تصویری روشن از خفقان و فساد و تبهکاری حاکمان وقت ارایه میدهد. در عصر امام باقر(علیه السلام)، شیعیان تنها در زمان حکومت عمربن عبدالعزیز یعنی از سال 99هـ. تا 101هـ از فضای آرامتری، بهرهمند بودند. امام با استفاده مناسب از فرصت به فعالیت علمی، مذهبی و ترویجی پرداخته و پایههای علوم شیعی را بنیان نهادند.
امام صادق(علیهما السلام) معاصر با حکومت ده خلیفۀ اموی و دو خلیفۀ عباسی (سفاح و منصور دوانیقی) بوده است.از مسایلی که جوّ خفقان حاکم بر حکومت عباسی را نشان می دهد، وصیت امام صادق(علیه السلام) در تعیین پنج نفر به عنوان وصی پس از خود، به منظور حفظ جان امام موسی کاظم(علیه السلام) است. امام پنج نفر را به این ترتیب به عنوان وصی معرفی کرده است: ابوجعفر منصور دوانیقی، محمدبن سلیمان، عبدالله و موسیبن جعفر و حمیده.3 امام صادق(علیه السلام) فقط در زمان انتقال خلافت امویان به عباسیان، دوران حکومت سفاح4 و نیز سه سال آخر پایانی حیات پر برکتشان (145 – 148) که منصور شهر بغداد را بنا نمود و بدانجا رفت،5 تا حدودی آزادی عمل داشتند و در دیگر دوران، تحت فشار و حکامّ اموی و عباسی بودند.
شرایط علمی- فرهنگی
با این خفقان حاکم بر جامعه و تعداد اندک یاران حقیقی،6 مسلماً شرایط قیام مسلّحانه به سود مکتب تشیع نخواهد بود؛ لذا روشهای اتخاذ شده از سوی اهلبیت(علیهم السلام) در جهت خنثی سازی نقشهها و سیاستهای خلفا و نیز تحکیم، ترویج و تبلیغ مذهب حقّۀ تشیع در میان مسلمانان بود. ایشان به بسترسازی فرهنگی و علمی مشغول شدند؛ برای یاران و اصحاب خویش چهرۀ حاکم جبار و ستمگر را توصیف مینمودند، اصحاب را از معاشرت و مراجعه به آنان برحذر میداشتند. به دلیل فشارهای حکام بر شیعیان استفاده از تقیه را به عنوان یک سپر تدافعی به شیعیان توصیه می کردند. لذا بیشترین احادیث تقیهای، به عصر صادقین(علیهما السلام) باز میگردد.7 ایشان همچنین به تبیین اصل ولایت و امامت و نشان دادن جایگاه ممتاز آن به شیعیان و مصادیق واقعی و انحصاری اهلبیت(علیهم السلام) میپرداختند.8 این عمل در پی به حاشیه راندن ولایت و امامت حضرات معصومین(علیهم السلام) و واکنشی در مقابل بنیعباس بود که میگفتند ما اهلبیت هستیم و وراثت با وجود فرزند دختر به عمو میرسد.9
حدیث در عصر صادقین(علیهما السلام)
در زمان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) ما شاهد کثرت راویان و محدثان شیعی و حتی غیر شیعی هستیم که از این دو بزرگوار نقل حدیث کرده اند. این کثرت نقل، مرهون تلاش بسیار و همچنین ترغیبها و تشویقهای آن حضرات در زمینه حدیث و همچنین صادر شدن حکم حکومتی از سوی عمربن عبدالعزیز مبنی بر جواز و بلکه امر به کتابت حدیث میباشد. شیخ طوسی در رجال خود اصحاب امام باقر(علیه السلام) را که از آن حضرت نقل حدیث کردهاند 463 مرد و زن برشمرده است و اصحاب امام صادق(علیه السلام) را نیز 3223 نفر ذکر کرده است. زید زرّاد از امام باقر(علیه السلام) نقل کرده است که فرمودهاند: «اعرف منازل الشیعة علی قدر روایتهم و معرفتهم، فإنّ المعرفة هی الدرایة و بالدرایة للروایة یعلوا المؤمن إلی أقصی درجات الایمان.»10 و از امام صادق(علیه السلام) روایت شده، که فرمودهاند: «اکتب و بثّ علمک فی إخوانک، فان متّ فأورث کتبک بنیک فإنّه یأتی علی الناس زمان هرج لایأنسون فیه إلا بکتبهم.»11
اهلبیت(علیهم السلام) و کتابت حدیث
صادقین(علیهما السلام) علاوه بر تشویق شاگردان و اصحاب خویش به نقل و کتابت حدیث، خود نیز به این امر اهتمام داشتند. مثلاً برای امام باقر(علیه السلام) در ذیل کتب تفسیر، کتاب امام باقر(علیه السلام) را نام بردهاند که ابوالجارود آن را روایت نموده است.12 ایشان همچنین کتابی را به یکی از خلفای بنیامیه نگاشتهاند که ظاهراً قسمتی از آن کتاب در کافی ذکر شده است.13 رسالة الإهلیجیة امام صادق(علیه السلام) که ردیّهای است بر ملحدین و کتاب التوحید امام صادق(علیه السلام) که با املای حضرت بر مفضلبن عمر نگاشته شده است.14 نیز رسائل دیگری که برای اصحاب خود در زمینههای متعدد نوشتهاند از نمونههای پرداختن امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) به امر حدیث و کتابت آن است.15
تألیف کتب از سوی اصحاب
بسیاری از این شاگردان به تألیف کتب حدیثی و جمعآوری احادیث اقدام مینمودند. از جمله این شاگردان که دارای تألیف بودهاند: جابربن یزید جعفی، سلامبن ابیعمره خراسانی، نصربن مزاحم منقری(صاحب کتاب مقتل الحسین)، سلیمانبن داود منقری خراسانی، ردبن مسمع بن عبدالملک، مسمعبن عبدالملک، مسعدةبن صدقه، عمروبن خالد ابوخالد واسطی و… آقای میرخانی در کتاب خود، 373 نفر از شاگردان امام صادق(علیه السلام) را که دارای تألیفات هستند بر حسب حروف الفبا گزارش نمودهاند.16
از جمله نتایج مجالس خصوصی و عمومی اصحاب با صادقین(علیهما السلام)، تدوین اصول اربعمأه بود که از پایههای کتب حدیثی بهشمار میروند. در بیان تعداد اصول اربعمأه باید گفت: اول کسی که تعداد اصول را 400 تا عنوان کرد شیخ مفید (ره) است که ما این خبر را از طریق ابنشهرآشوب در معالم العلماء به دست آوردهایم.17 ولی متأسفانه از این اصول جز تعداد اندکی از آنها به دست ما نرسیده است. آنچه که دربارۀ این اصول مهم است آن است که این اصول از ارکان و پایههای جوامع حدیثی شیعه محسوب میگردد و زمان تدوین آنها نیز به عصر امام صادق(علیه السلام) باز میگردد و دیگر آنکه کثرت و فراوانی آنها، که دالّ بر اهتمام اصحاب و نیز اهلبیت(علیهم السلام) به کتابت و نقل احادیث است، حائز اهمیت است.
مجالس درس صادقین(علیهما السلام)
کثرت اصحاب و ترویج علوم مختلف از سوی ایشان در زمان صادقین(علیهما السلام) نتیجه مجالست و استفاده آنها از مجالس درسی این دو امام همام میباشد. صادقین(علیهما السلام) در مجالس درس خود با در نظر گرفتن نوع مخاطب خود(خواص یا عامی) به بیان مسایل و آموزش مباحث مختلف میپرداختند. با توجه به شواهد روایی ـ تاریخی در زندگی صادقین(علیهما السلام) دو گونه مجلس جهت القای درس وجود داشته است که انتخاب هر یک از آنها برای صادقین(علیهما السلام) و مخاطبین ایشان به شرایط سیاسی و اجتماعی بستگی داشت. از جمله:
الف) مجالس عمومی: بر طبق پارهای از شواهد، ملاقاتهای عمومی صادقین(علیهما السلام) با مردم و نیز القای خطب و مواعظ از سوی آنان بیشتر در یکی از این مراکز بوده است: مسجد نبوی: بنا به قرائن تاریخی در آن زمان محدثان و فقهاء در مسجد نبوی به تشکیل حلقههای درسی اقدام کرده و به نقل حدیث یا صدور فتوی میپرداختهاند. طبق پارهای از شواهد مسجد نبوی از مراکز اصلی ملاقاتهای آن دو بزرگوار با عامه مردم خصوصاً شیعیان آنها بوده است.18 افراد از نقاط گوناگون برای گرفتن درس فقه، حدیث، فلسفه، تفسیر، لغت و دیگر علوم گرد آن حضرات جمع میشدند.19 ـ حلقه درسی در منزل: آن دو بزرگوار به صورت جمعی یا فردی در خانهی خود، پذیرای مراجعین – شیعه و غیر شیعه- بوده و به سؤالات آنها پاسخ میدادهاند. غالباً روایاتی که مَطلع آنها عبارات: «دخلت علی ابیجعفر» یا «دخلت علی ابیعبدالله» میباشد، همگی بیانگر ورود راوی بر امامان باقر و صادق(علیهما السلام) در خانه و سرای آن دو بزرگوار میباشد.20 ـ دیدارها و مناظرهها در حج: صادقین(علیهما السلام) از حج و مواقف آن در جهت تماس با خواص یاران خود و حتی دیدار با مخالفان مذهب، استفادههای زیادی میکردهاند. فلسفهی این عمل، کم شدن کنترلهای حکومتی بوده است.
ب) مجالس خصوصی: منظور از مجالس خصوصی؛ نشستها، ملاقاتها و احیاناً اجتماعاتی است که آن دو بزرگوار به طور فردی یا جمعی با شیعیان خود به ویژه خواص یاران خود- بدون نیاز به رعایت برخی ملاحظات سیاسی، بر خلاف مجالس عمومی- داشتهاند. این گونه جلسات اکثراً در خلوتها، زوایا و به صورت غیررسمی برگزار میشد. گاه با استفاده از لحظههای خلوت شب یا ساعات اولیه پس از ظهر ـ که رفت و آمد کمتر بوده است ـ امامان شاگردان خود را به حضور طلبیده و مطالبی را به آنها میآموختند21 آنگونه که زراره متذکر میشود او معمولاً در فاصلهی ظهر و عصر به طور خصوصی با امام باقر(علیه السلام) دیدار مینموده تا امام به دور از تقیه به بیان فتوای حقیقی خود بپردازد.22
شیوه آموزشی صادقین(علیهما السلام) در برخورد با اصحاب
این دو بزرگوار با توجه به استعداد و جنبهای که در هر کدام از اصحاب خود مشاهده مینمودند به تقویت همان بعد در شخصیت او روی میآوردند. به عنوان مثال امام باقر(علیه السلام) به ابانبن تغلب اجازه داد تا در مسجد بنشیند و برای مردم فتوی دهد و نیز امام صادق(علیه السلام) به پارهای از یاران خود اصول بحث و مناظره را تعلیم نموده و به آنان اجازه داد تا با مخالفان مذهب به مناظره برخیزند، از جمله: زراره، هشامبن حکم، ابانبن تغلب و هشام بن سالم و حمران و…23 ملاحظه مطلع روایات کتب اربعه نشان میدهد که بسیاری از روایات این کتب با کلمۀ «سألت» شروع میشود و این حکایت از آن دارد که صادقین(علیهما السلام)، برای شاگردان خود میدانی از تحقیق و پژوهش باز نموده و خود بر کیفیت رشد علمی آنان نظارت داشتهاند. از جمله علومی که صادقین(علیهما السلام) به آنها اهتمام داشته و در آنها به تربیت شاگرد پرداختهاند، عبارتاند از: علم حدیث، علم تفسیر در قرآن کریم، علم کلام، علم فقه و سایر علوم دیگر.24 شاگردان صادقین(علیهما السلام) در پرتو تربیت آن دو بزرگوار در اکثر رشتههای دینی ورزیده و متخصص شدند و هر کدام توانستند در بستر آموزش مردم یا مناظرات دینی، معرف خوبی برای امامانشان باشند.
برخی شاگردان صادقین(علیهما السلام)
شایسته است با توجه به نقش اصحاب صادقین(علیهما السلام) در ترویج و نشر حدیث نام برخی از ایشان را ذکر کنیم:
شاگردان امام باقر(علیه السلام): جابربن یزید جعفی25 که اهل کوفه بود. وی مورخ و مفسر شیعی و یکی از نخستین مؤلفان تکنگاریهای متعدد بود. محمدبن مسلم26 که اهل کوفه و از فقهای نامدار شیعه بود. ابانبن تغلب27 که او نیز اهل کوفه بود و محضر سه امام سجاد، باقر و صادق(علیهم السلام) را درک کرد. ابوحمزه ثابتبن دینار28 که از اهالی کوفه بود و امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم(علیهم السلام) را ملاقات کرد.
شاگردان امام صادق(علیه السلام): زارةبن اعین29 که اهل کوفه بود و از اصحاب برجستۀ امام باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) بود. هشامبن حکم30 که اهل کوفه بود و از امام صادق(علیه السلام) و امام کاظم(علیه السلام) روایت میکند. عبیداللهبن علیبن ابیشعبه الحلبی31 که اهل کوفه بود. او کتابی در فقه تألیف کرد و به امام صادق(علیه السلام) عرضه کرد و امام او را تحسین نمود. حَریزبن عبدالله سجستانی32 که عرب و اهل کوفه بود.
اصحاب اجماع
نظریه اصحاب اجماع از جمله آرای مهم در علم رجال است، که توسط کشی مطرح شده است. ایشان 3 گروه از یاران ائمه(علیهم السلام) را که از قدر و جلالت بیشتری برخوردار بودهاند را به عنوان فقهای مبرز شیعه معرفی نموده است. دو گروه از این فقها در شمار یاران امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) هستند: گروه اول که شامل شاگردان مشترک صادقین(علیهما السلام) هستند؛ زرارةبن اعین، معروفبن خرّبوذ، ابوبصیر اسدی، برید العجلی، فضیلبن یسار و محمدبن مسلم الطائفی.33 دستۀ دوم، که یاران امام صادق(علیه السلام) هستند: جمیلبن درّاج، عبداللهبن مسکان، عبدالله بن بکیر، حمادبن عثمان، حمادبن عیسی و ابانبن عثمان.34 دستۀ سوم یاران امام کاظم و امام رضا(علیهما السلام) هستند که در اینجا مورد نظر نیست.
بحث اصحاب اجماع خود توضیحی مفصل میطلبد که در این پژوهش مجال آن نیست. اما نکتهای که میتوانیم ذیل موضوع مورد بحث خود استفاده نماییم، اهمیت و اعتبار رجالی این دسته از شاگردان امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) است که این اعتبار در سایۀ تلاشهای حدیثی و علمپژوهی آنها فراهم شده است.
مقابله با انحرافات فکری در جامعه
نکته دیگری که در عصر حدیثی صادقین(علیهما السلام) باید بدان توجه نمود، فعالیتهای دفاعی این دو بزرگوار در مقابله با تبلیغ و ترویج مذاهب اربعه فقهی و کلامی و نیز ادعاهای غلات میباشد. در این دوران بازار فقه پر رونق بود و تکاپوی گستردهای در زمینۀ مسایل فقهی شکل گرفته بود. رؤسای مذاهب اربعه چون: مالک، ابوحنیفه، شافعی و ابنحنبل در تبلیغ و ترویج و نیز توسعه مذهب و فقه خود سعی بلیغ داشتند. اضافه بر مکاتب مختلف فقهی، فرقههای منحرف کلامی؛ غلات، مرجئه، زنادقه، معتزله، کیسانیه، خوارج، جبریه، مفوضه، زیدیه، اسماعیلیه و… نیز در این دوران مشغول فعالیت بودند. این افراد با شیعیان تعامل برقرار کرده و درصدد اثبات حقانیت خود و ابطال آرای شیعیان برمیآمدند. در برابر حضور و فعالیت این فِرَق، اهلبیت(علیهم السلام) ناگزیر به مقاومت و دفاع بودند. صادقین(علیهما السلام) بر دو محور: آگاه نمودن شیعیان و هشدار به آنها دربارۀ این افکار و اعمال مسموم و امر به برحذر بودن از آنها٬ – مبارزۀ مستقیم با منحرفین و از صحنه خارج نمودن آنان با ایشان مقابله می کردند. در باب محور اول، روایاتی از حضرات معصومین(علیهم السلام) نقل شده که در آنها شیعیان را از برخی از فرق چون مرجئه و غلات و از برخی از افراد چون مغیرةبن سعید برحذر داشتهاند. امام صادق(علیه السلام) فرمودهاند: «با فرقههای مخالف معاشرت نکنید خدا آنان را لعنت کند، خداوند همه این ملتهای کفر و شرک را لعنت کند که بندگی آنان اساس خدایی ندارد.»35 یا امام باقر(علیه السلام) در باب معرفی و شناساندن ماهیت بنان میگوید: «خدا بنان را لعنت کند او بر پدرم علیبن حسین دروغ میبست من شهادت میدهم که علیبن حسین بندۀ صالحی بود.»36
در باب محور دوم فعالیتهای صادقین(علیهما السلام) میتوان به مناظرات گستردۀ آنها در عرصههای مختلف یا شاگردان ایشان اشاره کرد که به دستور ائمه(علیهم السلام) به مناظره میپرداختند. مرحوم مجلسی(ره) مجموعۀ مناظرات امام صادق(علیه السلام) را با مخالفان آورده است. در شرح زندگانی امام باقر(علیه السلام) نیز بخشی را به مناظرات امام باقر(علیه السلام) با مخالفان اختصاص داده است. این دورۀ زمانی با وجود آشوبها و فراز و نشیبهای بسیار و علیرغم محدودیتها و فشارهای روحی و روانی که از ناحیۀ حکام و فرق مختلف بر اهلبیت(علیهم السلام) و یارانشان تحمیل شد، با موفقیتها و شکوفاییهای چشمگیری مقارن شد و شیعه این پیروزی و موفقیت را مدیون امام باقر و صادق(علیهما السلام) است. اقدامات این دو بزرگوار در غنیسازی فرهنگ شیعی سبب شد که این مکتب با نام امام صادق(علیه السلام)، که زمینۀ فعالیت وی گستردهتر از پدرشان بود، اشتهار یابد و مذهب شیعه را مکتب جعفری و شیعۀ اثناعشری را شیعۀ جعفری بخوانند.
ابوالحسن فدوی بندهقرایی
کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث
دانشگاه قم
پینوشتها:
1. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، نجف، المکتبة الحیدریة، 1384 هـ. ج2، ص305.ص225.
2. «إنَّ التقیة من دینی و دین آبائی و لا دینَ لمن لا تقیة له»، نعمان بن محمد ابن حیون، دعائم الاسلام، تحقیق: محمد عبدالغفار، القاهرة، مکتبة مدبولی، بیتا، ج1، ص95.
3. الطوسی، محمد بن حسن، الغیبة، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، 1411ق. ص129.
4. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1371ش. ج2، ص278.
5. خطیب بغدادی، ابی بکر احمدبن علی، تاریخ بغداد أو مدینة السلام، ، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیتا، ج1، ص87.
6. الکلینی، ابوجعفر محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علی اکبر غفاری، بیروت، داصعب- دار التعارف، چاپ چهارم، 1401، ج2، ص242، ح4.
7. همان، ص412. قال الصالدق: إنّ أبی کان یقول: «ما من شیءٍ اَقرَّ لعین أبیک من التقیة، إنَّ التقیة لجنة للمؤمن.»
8. امام صادق(علیه السلام) (علیه السلام) میفرمایند: «نحن اصل کلّ خیرٍ.»کلینی، الروضة من الکافی، ح336. «قال الباقر: بُنی الإسلام علی خمسة اشیاء: علی الصلاة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایة. قال زرارة: فقلتُ و أیّ شی ءٍ من ذلک أفضل؟ فقال: الولایة أفضل لأنّها مفتاحُهنَّ و الوالی هو الدلیل علیهن.»کلینی، پیشین، ج2، ص18، ح5.
9. «کان العباس عمّه و وارثه اولی الناس به.» مسعودی، پیشین، ج1، ص21.
10. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، تهران، شرکت طبع بحار الانوار، بیتا، ج1، ص106 و ج2، ص184.
11. کلینی، پیشین، ج1، ص52، ح11؛ مجلسی، پیشین، ج2، ص105.
12. الطوسی، پیشین، ص36.
13. کلینی، پیشین، ج5، ص3.
14. آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، بیروت، دارالأضواء، 1403ق. /1983 م. ج2، ص484.
15. ر.ک: المعجم المفهرس لألفاظ أحادیث بحار الأنوار، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1371ش. ج1، ص40 .
16. میرخانی، سید احمد، سیر حدیث در اسلام، تهران، انتشارات گنجینه، [بیتا]، ص97 ـ 27 .
17. معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه،نشر ضریح، 1374، ص173.
18. همان، ص234.
19. معارف، مجید، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، انتشارات ضریح1374، ص96، غروی نائینی، نهله، تاریخ حدیث شیعه (تا قرن پنجم)، انتشارات شیعهشناسی1386، ص184.
20. از جمله این روایات، مجلسی، بحار الانوار، ج47، ص72 تا66.
21. معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث، انتشارات کویر1377، ص236، معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ص104 تا 105.
22. نجاشي، رجال، مؤسسة نشر الاسلامى،1418 ه ق، رقم7.
23. کشی، اختیار معرفة الرجال، رقم 328، 494.
24. غروی نائینی، نهله، تاریخ حدیث شیعه (تا قرن پنجم هجری)، ص193ـ 185.
25. رجال نجاشی، ص129، رقم332 و رجال کشی، ص191.
26. رجال نجاشی، ص324، رقم882 و رجال کشی، ص238، رقم433.
27. رجال نجاشی ، ص11، رقم7 و رجال کشی، ص330 و رجال طوسی، ص110، رقم1066.
28. رجال نجاشی ، ص116، رقم296 و رجال کشی، ص201 و رجال طوسی، ص334، رقم4959.
29. رجال نجاشی، ص175، رقم463 و رجال کشی، ص133 و رجال طوسی، ص191، رقم5010.
30. رجال نجاشی، ص434، رقم1164 و رجال کشی، ص255.
31. رجال نجاشی، ص231، رقم612.
32. رجال نجاشی، ص145، رقم 375 و رجال کشی، ص384.
33. رجال کشی، رقم 403.
34. همان، رقم 705.
35. کلینی، پیشین، ج2، ص410، ح6.
36. همان، ص367، رقم541.
منبع: ماهنامه آفاق شماره46