درآمد
به طور اصولى بايد گفت اديان توحيدى ابراهيمى، اديانى تقويمى هستند و در اين ميان، شيعه به طور جدّى تر، يك مذهب تقويمى است. اين، نكته اى است كه از آداب و اخلاق مذهبى آن، بويژه بزرگداشت روزها و ايّام، به هر مناسبت، آشكار مى شود.
اين توجّه، بسيار قديمى است و شاهد آن، رساله هاى فراوانى است كه در قرن سوم و بعد از آن، تحت عناوين مختلف در اين باره نوشته شده است. آثار ياد شده يا شكل انسابى و تاريخى و يا شكل دعايى و زيارتى دارند. عناوينى چون: تاريخ أهل البيت، مواليد الائمّة، مسار الشيعة، يا مختصر تواريخ شرعية [1] و نظاير آن، عناوينى هستند كه در اين باره، مورد استفاده قرار گرفته اند. [2] عنوان تاريخ در اين موارد، اختصاص به ارائه تاريخ تولّد و وفات و برخى از جزئيات شخصى است.
فهرست بلندى از اين قبيل آثار را در مدخل «مواليد» از كتاب شريف الذريعة مى توان ملاحظه كرد. استاد حسينى جلالى نيز در مقدّمه كتاب تاريخ اهل البيت [3]، فهرستى از مؤلّفاتى كه در موضوع تاريخ اهل بيت(ع) به همين معناى بيان تاريخ ولادت و وفات و برخى جزئيات ديگر نوشته شده، به دست داده است. [4]
اين، جز آن مواردى است كه در آثار دعايى شيعه مانند: مصباح المتهجّد، نزهة الزاهد، اقبال و آثار ديگر همين تقويم هاى درج شده و آداب و آثار آن، شرح داده شده است. ابن طاووس (م 664 ق) كتابى با نام التعريف بالمولد الشريف (در تواريخ پيامبر و اهل بيت(ع)) داشته است كه متأسّفانه برجاى نمانده است؛ امّا در اقبال، از آن ياد و نقل كرده است. [5]
در اين زمينه، برخى از آثار تقويمى كهنى نيز برجاى مانده است كه نمونه آن، زيج مفرد، از محمّد بن ايّوب طبرى شيعى از قرن پنجم است.
در اين آثار، بجز اعياد رسمى و برجسته، تواريخ مربوط به ولادت و وفات امامان، و برخى از شخصيت هاى محبوب شيعه، مانند: حمزه، جعفر بن ابى طالب، ابو طالب، خديجه و جز آنان آمده است. در برابر، براى اظهار شادمانى، تواريخ برخى از افراد نامحبوب هم درج شده كه از آن جمله، تاريخ سقوط امويان و يا كشته شدن يزيد و جز آنهاست.
اين نوشته ها را بايد از آنچه درباره ولادت پيامبر(ص) نوشته شده و بخصوص اهل سنّت از قرن هفتم به بعد در اين باره تأليف كردند، جدا كرد. گرچه در اين نوشته، اختلاف نظرها در باره تاريخ ولادت پيامبر خدا(ص) آمده است. [6]
در باره برخى از اين تواريخ بايد گفت كه به شدّت، اختلافى است و اين اختلاف، از همان آغاز وجود داشته و امرى عادى و طبيعى بوده است. اين، در حالى است كه علم تاريخْ به معناى اصيل آن،يعنى دانستن تاريخ ولادت و وفات، جزء علوم اصيل عربى و سنّت تاريخ نگارى اسلامى از آغاز شكل گيرى اين علم در دنياى اسلام است.
علم اختلاف تواريخ، خود دانشى است كه راه هاى خاصى براى تعيين تاريخ درست دارد، هر چند به صورت منظّم و روشمند تاكنون در اين باره چيزى نوشته نشده است. اين مسئله، درباره راويانْ دنبال شده و به دليل فوايد عملى آن، روى آن، حسّاسيت وجود داشته است. امّا آنچه كه در شيعه وجود دارد، اعتبار دادن به اين روزها به عنوان روز عيد يا سوگ، نكته اى است كه اهل سنّت براى آن اهميتى قائل نبودند. براى مثال، ديده نشده است كه در قرون نخستين اسلامى، اهميتى براى روز ولادت پيامبر(ص) قائل باشند. اين در حالى است كه در ميان شيعيان، از كهن ترين ايّام، آثارى در اين زمينه وجود داشته است.
با اين حال، اختلاف نظر ميان شيعيان نيز وجود داشته است و راه حل براى عالمان اين رشته، بخصوص براى آسان كردن كار مردم آن بوده است كه يك تاريخ را براساس روش هايى كه داشته اند و عمدتا بر اساس شهرتى كه محصول بررسى علمى و مسائل ديگر بوده است، يك روز را معين مى كرده اند. امّا در بسيارى از موارد، در يك موضوع، تاريخ هاى مختلف ارائه مى شده، بدون آن كه يكى از آنها دقيقا درست دانسته شود.
اختلاف نظر در تواريخ شرعى
اختلاف نظر در تعيين تاريخ براى هر رويدادى وجود دارد و نمونه هاى آن در تواريخ اسلامى و درباره رويدادهاى مختلف نيز فراوان است؛ امّا به طور معمول، سه نوع نگاه در تعيين تاريخ هاى شرعى مطرح است.
نخست، نگاه روايى بر اساس نقل هايى كه رسيده و محدّثان و اخبارى ها آن را روايت مى كنند. اين افراد به طور معمول، به يك قول از يك معصوم يا يك شخصيت برجسته مذهبى اعتماد مى كنند.
دوم، نگاه مورّخان كه شكل سندى به نقل خود نمى دهند و علاوه بر آن، منابع خاص خود را دارند.
سوم، نگاه منجّمان، مانند: سلامى، بتانى، حمزه اصفهانى، بيرونى يا محمّد بن ايّوب طبرى كه آنان نيز به جز استفاده از نقل هاى مورّخان و احيانا محدّثان، جستجوهاى نجومى براى يافتن طالع دارند و اين كه مثلاً در فلان تاريخ، آيا طالعى براى ظهور شخصيتى كه در حد پيامبر خدا(ص) باشد، وجود دارد يا نه؟ در باره بخش اخير مى توان به آثار الباقية بيرونى مراجعه كرد. [7] هرچه هست، دامنه اختلاف در اين باره، زياد است.
در نگاه اوّل، اختلاف نقل ها در باب ولادت پيامبر خدا(ص) قدرى شگفت مى نمايد و اين شگفتى، وقتى بيشتر مى شود كه به اختلاف درباره تاريخ مبعث، هجرت، و وفات آن حضرت برسيم.
اِربلى در اواخر قرن هفتم، درباره ولادت پيامبر خدا(ص) و با توجّه به اختلاف نظر موجود در آن، به ساير اختلافات هم اشاره كرده، مى نويسد:
إن اختلافهم فى يوم ولادته سهل؛ إذ لم يكونوا عارفين به، وبما يكون منه، وكانوا اُميّين لا يعرفون ضبط مواليد أبنائهم. فأمّا اختلافهم فى موته فعجيب. والأعجب من هذا مع اختلافهم فى الأذان والإقامة، بل اختلافهم فى موته أعجب؛ فإن الأذان ربّما ادّعى كل قوم أنهم رووا فيه رواية، فأمّا موته فيجب أن يكون معينا معلوما. [8]
بيرونى درباره اختلاف نظر در باره ولادت پيامبر خدا(ص) با استناد به مآخذ پيشين، جدّى تر سخن گفته است. وى مى نويسد:
وليس يُعرف من مولده، إلاّ أنّه ولد ليلة الاثنين فى ربيع الأوّل؛ فأمّا اليوم من الشهر، فمختلف فيه، كما اختلف فى مبعثه. [9]
سپس از قول منجّم معروف «ما شاء الله» مى نويسد كه حضرت، روز دوشنبه، روز خور از ماه دَى سال 41 سلطنت انوشيروان، ابتداى ساعت هفتم و در حالى كه خورشيد در وسط آسمان بوده، به دنيا آمد. بيرونى سخن اخير ما شاء الله را چنين نقد مى كند كه همه اتفاق دارند كه حضرت، شب به دنيا آمده است. بيرونى، سپس از محمّد بن جابر بتانى در كتاب كسوفات نقل كرده است كه حضرت، روز دوشنبه، بيست نيسان سال 882 اسكندرى، به دنيا آمد. سلامى هم در كتاب التاريخ، معتقد است كه آن حضرت، شب دوشنبه، دوازدهم رمضان عام الفيل، هنگام طلوع فجر به دنيا آمد. سپس بيرونى مى نويسد:
فأمّا اختلافات فى مَولده فمحتملة، لعدم من كان يضبط امثال ذلك ويحفظه. [10]
رسمى شدن يك تاريخ
در گذر تاريخ، شهرت يك مورّخ و تسلّط او بر ديگران، سبب مى شد كه يك تاريخ، ميان عامّه پذيرفته شود؛ چنان كه گاه دستگاه حكومت، با به رسميت شناختن يك تاريخ، اين كار را انجام مى داد.
براى مثال، درباره سيزدهم رجب و تعيين رسمى آن به عنوان روز ولادت امام على(ع)، شاه سلطان حسين اقدام كرد:
پادشاه فرمود كه ايشك آقاسى باشى همه علماى اعلام و مدرّسين و متوسّطين را اجتماع فرمودند در خانه ميرزا باقر صدرخاصه و بعد از منازعات، آقا جمال و ميرمحمّد باقر ـ سلّمهما الله ـ و قريب هشتاد نفر ترجيح دادند كه روز ولادت آن حضرت، سيزدهم رجب است و شيخ الإسلام و پسرش محمّد حسين [تبريزى] و دامادش ملاّ عبد الكريم، هفتم شعبان را روز ولادت آن حضرت گمان كردند و هر كس اعتقاد خود را نوشته. محصّل امر مزبور، به نظر اشرف رسانيد و اين مجمع در شنبه، يازدهم شهر رجب، منعقد شد و پادشاه والاجاه، ترجيح مُجمع عليه داده، سيزدهم را عيد قرار داد و شب تا صبح به طريق ساير اعياد، نوبه را فرو گوفتند و آن روز را مجلس ساختند، و قول هفتم را كه از قدما و متأخّرين قائلى نداشت و مستند آن، به غير حديثى نبود، اعتبار ننمودند، چنانچه قول به اين كه ولادت با سعادت، در هفتم ذى حجّه است يا در چهاردهم رمضان است نيز به غير حديثى ديگر، سندى نداشت و كسى اعتبار نكرده بود. پس هر سه قول در يك مرتبه است، لهذا ترجيح قول اوّل دادند و اين عيد از مخترعات شاه سلطان حسين بن شاه سليمان است ـ نفعه الله به فى الدارين ـ . [11]
سپس نام حاضران از علما را آورده است.
جالب است بدانیم که در باره ولادت رسول خدا (ص) در روز هفدهم و شیوع آن، آقا رضی قزوینی هم همین عقیده را دارد. وی پس از اشاره به عقیده کلینی، با اشاره به این که شیخ مفید در مقنعه، روز هفدهم را پذیرفته است، می نویسد: شیخ طوسی به دلیل آن که در این قبیل امور از استادش مفید پیروی می کرد، همان را مطرح کرد و این تاریخ مورد قبول جامعه شیعه قرار گرفته و شیوع یافت به طوری که در بیشتر بلاد عجم نیز در انجام نوافل و ادعیه از همان پیروی می کنند. اما آنچه که در مکه و مدینه به طور مستمر از قدیم تاکنون بوده، تاریخ اول بوده است. [12]
داستان اختلاف نظرها در باره تاریخ ولادت رسول الله (ص)
ماجرای تعیین تاریخ ولادت رسول خدا (ص) خود حکایتی است که مروری کوتاه بر آن خواهیم داشت. شروع آن از مرحوم کلینی در کافی است که ولادت رسول خدا (ص) را در 12 ربیع الاول دانسته در حالی که از شیخ مفید به بعد، تاریخ ولادت 17 ربیع عنوان و میان علما پذیرفته شده است. بحث یاد شده ضمن بحث های تقویمی که زمان صفویه در باره نوروز نوشته شد، بار دیگر طرح گردید.
یکی از نخستین مسائل بر اساس گفته کلینی، فاصله میان زمان حمل و ولادت رسول خدا (ص) بود. کلینی گفته است که حمل در ایام تشریق (روزهای 11 – 13 ذی حجه) بوده و ولادت در 12 ربیع الاول. این یعنی سه ماه. شهید ثانی در شرح لمعه این مسأله را مورد اشکال قرار داده و با جوابی در این حد که شاید این از ویژگی های رسول خدا (ص) بوده به آن پاسخ داده اما افزوده که در منابع، تاکنون چنین ویژگی در باره حضرت، جایی ندیده است. [13] این اشکال و جواب مورد توجه قاضی بن کاشف الدین یزدی (م 1075 در اردبیل) از شاگردان شیخ بهائی (م 1030) صاحب آثار متنوع از جمله جام جهانمای عباسی در باره ویژگی های شراب، قرار گرفته و تلاش کرده است تا با طرح مسأله نسیء آن را پاسخ دهد. وی رساله کوچکی با عنوان رسالة فی مولد النبی (ص) ویژه همین موضوع در چهار صفحه نگاشته است. [14]
اما در اصل بحث مولد النبی (ص) و این که روز 12 بوده است یا 17 مفصلترین بحث از آن آقا رضی قزوینی (م 1096) است. نوشته های آقا رضی مورد توجه مرحوم مجلسی قرار گرفته و وی که با آنها موافق نبوده، بدون نام بردن از او، تنها با گفتن «بعض المحققین» به نقد مطالب وی پرداخته است. قزوینی در یکی از مدخلهای لسان الخواص که ویژه بحث از تقویم است، بحثی را در باره مولد النبی، نوروز و تاریخ آن مطرح کرده است. این مدخل ارثماطیقی است که به معنای علم الاعداد است. وی در آنجا بحث هایی نیز در باره سال شمسی و قمری و کبیسه و جز آن دارد.
آقارضی ضمن بحث از نظریه کلینی و مفید، دلیل غلبه نظریه شیخ مفید را پیروی شیخ طوسی از او می داند که سبب شد این تاریخ در میان شیعه رواج یافته و به خصوص در بلاد عجم انتشار یابد. وی بر این باور است که مبنای عمل مستمر در مکه و مدینه بر اساس همان 12 ربیع است. وی سپس می افزاید که من رساله ای به فارسی در این باره نوشته ام، موضوعی که پیش از من کسی چنین به آن نپرداخته است. من در آنجا دلایل کافی برای اثبات این که عقیده کلینی درست است، اقامه کرده ام. سپس خلاصه آن دلایل را آورده است. [15] نسخه ای از این رساله به شماره 16871 در کتابخانه مجلس با عنوان مولودیه موجود است.
. این رساله در اختیار ثقه الاسلام تبریزی نیز بوده و از آن در ایضاح الانباء نقل کرده است. آغاز آن چنین است: «بر ضمير منير أذكياء انصاف پيشه و راست طبعان درست انديشه عرض مى كند كه مولد …» وی در بیستم جمادی الثانیه 1092 از تألیف آن فراغت یافته است. [16] نسخه ای از این رساله به شماره 16871 در کتابخانه مجلس با عنوان مولودیه موجود است.
این بحث در اوائل قرن چهاردهم هجری، بار دیگر توسط مرحوم میرزا حسین نوری مطرح شده و او رساله میزان السماء را در این باره نوشت. مرحوم ثقه الاسلام نیز با توجه به نوشته های او دیگران، و بر اساس نقدها و مطالبی که در این باره داشته، البته در تأیید روز 17 ربیع، مصمم شده است تا در این باره رساله ای بنویسد که همین رساله حاضر است.
همین زمان سید ابراهیم مدرس حسینی اصفهانی نیز رساله ای در مولد النبی (ص) نوشت که آقابزرگ نسخه ای از آن را در کتابخانه شیخ الشریعه اصفهانی دیده است. وی می افزاید که میرزا محمد مهدی پسر شیخ الشریعه در رساله ای که در این باره نوشته ـ بنگرید به ادامه بحث ـ از آن نقل کرده است. [17]
در این زمینه میرزا محمد مهدی فرزند شیخ الشریعه اصفهانی نیز در حالی جوان بود رساله ای با عنوان إعلام الأعلام بمولد سيد الأنام در تعیین تاریخ تولد پیامبر (ص) نوشته است. این رساله تقریر عقیده پدر او یعنی شیخ الشریعه است که با گفته های میرزای نوری در میزان السماء موافق نبوده است. آقابزرگ که با وی محشور بوده است، با اشاره به این که نسخه ای از لسان الخواص قزوینی در اختیار شیخ الشریعه بوده، [18] می گوید که به همین دلیل، مرحوم شیخ الشریعه در انجام اعمال مستحبی روز ولادت، احتیاط کرده هم در 12 و هم در 17 آن اعمال را به جای می آورد. [19] در میان متأخرین، مرحوم تستری در رساله تواریخ النبی و الال تمایل به 12 ربیع داشت، اما به طور عموم، در میان شیعیان، ولادت همان روز 17 پذیرفته شده است. این در حالی است که از زمان طرح بحث وحدت شیعه و سنی در ایران پس از انقلاب، هفته ای که 12 و 17 در آن است، به عنوان هفته وحدت اعلام شده است. اکنون به بحث اصلی خود باز گردیم.
تواريخ شرعيه در «الكافى»
بدون ترديد، كتاب الكافي با توجّه به تاريخ نگارش آن، يكى از كهن ترين آثارى است كه تواريخ شرعيه مربوط به معصومان(ع) را ثبت كرده است. اين، افزون بر مطالبى است كه با سند در تاريخ معصومان(ع) دارد و حجم قابل ملاحظه اى از صفحات را به خود اختصاص داده است. مقصود ما در اين جا، اطّلاعاتى در حد چهار ـ پنج صفحه درباره تاريخ تولّد و وفات معصومان(ع) به علاوه برخى از جزئيات است. حجم اين اطلاعات، زياد نيست؛ امّا آنچه جالب است اين كه در روال طبيعى اسنادى مانند آنچه در طبيعت كتاب الكافى آمده، نيست. به همين دليل است كه مورد انتقاد ميرزا حسين نورى قرار گرفته است. وى مى نويسد:
شيخ كلينى، اگرچه ثقة الاسلام و فخر شيعه است و كتابش در اعتبار، بى نظير، امّا بر ناقد بصير، پوشيده نيست كه ايشان، در مقام ذكر تاريخ مواليد و وفات، معتنى به تحقيق و تميز صحيح از سقيم نبودند. لهذا با آن اعتنا به ذكر سند در هر خبرى،در اين جا قناعت كردند. به عبارت بعضى از مورّخان كه در نزد ايشان حاضر بود، چه ثمرى در معارف حقّه و اخلاق حسنه و اعمال جوارحيه ـ كه مرتّب بر معرفت آنها باشد ـ نبود و وضع كتاب براى آن سه فايده جليله كه بحمدالله متكفّل و مغنّى و چون نامش شافى و كافى است و اخبار موجوده در آن معادل، بلكه زياده از موجود در تمام صحاح ستّه اهل سنّت، و مؤيّد اين مطلب، آن كه در روز هم به ايشان موافقت كردند كه دوشنبه بود. [20]
ميرزا حسين نورى، با ارائه نقل هاى فراوانى ـ كه نخستين آنها از شيخ مفيد است ـ، به نقد نظر كلينى پرداخته و قرن به قرن از اين عالمان، از جمله كراجكى، شيخ طوسى، شيخ رضى الدين على حلّى (در العدد القويّة)، ابن طاووس و عدّه اى ديگر، نظر هفدهم را نقل كرده است. [21]
وى پس از نقل اقوالى كه به نظر وى، حاوى احاديثى در اين باره است، مى نويسد:
مدّعى تشيّع و متابعت ائمّه شيعه(ع)، با ورود اين اخبار معتبره و تصريح اساطين دين، چگونه جرئت بر مخالفت كند و ترجيح قول ديگر دهد؟! [22]
از سوى ديگر، با توجّه به حديثى بودن او و دقّت وى در اسناد، انتظار آن مى رود كه گرچه سند اين قبيل عبارات را نياورده است، امّا آنها را بر اساس اسناد اختصاصى خود و همين طور با توجّه به آنچه در ميان شيعيان شهرت داشته، تنظيم كرده باشد.
اطلاعات كلينى درباره تاريخ معصومان(ع) بيش از همه درباره پيامبر(ص) است كه جزئياتى را ارائه كرده است. متن آن چنين است:
وُلِدَ النَّبِىُّ(ص) لاِثْنَتَىْ عَشْرَةَ لَيْلَةً مَضَتْ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْأوَّلِ فِى عَامِ الْفِيلِ يَوْمَ الْجـُمُعَةِ مَعَ الزَّوَالِ وَرُوِىَ أيْضا عِنْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ قَبْلَ أنْ يُبْعَثَ بِأرْبَعِينَ سَنَةً وَحَمَلَتْ بِهِ أُمُّهُ فِى أيَّامِ التَّشْرِيقِ عِنْدَ الْجـَمْرَةِ الْوُسْطَى وَكَانَتْ فِى مَنْزِلِ عَبْدِالله بْنِ عَبْدِ الْمـُطَّلِبِ وَوَلَدَتْهُ فِى شِعْبِ أبِى طَالِبٍ فِى دَارِ مُحَمَّدِ بْنِ يُوسُفَ فِى الزَّاوِيَةِ الْقُصْوَى عَنْ يَسَارِكَ وَأنْتَ دَاخِلُ الدَّارِ وَقَدْ أَخْرَجَتِ الْخـَيْزُرَانُ ذَلِكَ الْبَيْتَ فَصَيَّرتَهُ مَسْجِدا يُصَلِّى النَّاسُ فِيهِ وَبَقِىَ بِمَكَّةَ بَعْدَ مَبْعَثِهِ ثَلاَثَ عَشْرَةَ سَنَةً ثُمَّ هَاجَرَ إِلَى الْمـَدِينَةِ وَمَكَثَ بِهَا عَشْرَ سِنِينَ ثُمَّ قُبِضَ(ع) لاِثْنَتَىْ عَشْرَةَ لَيْلَةً مَضَتْ مِنْ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ يَوْمَ الاْءِثْنَيْنِ وَهُوَ ابْنُ ثَلاَثٍ وَسِتِّينَ سَنَةً وَتُوُفِّىَ أبُوهُ عَبْدُ الله بْنُ عَبْدِ الْمـُطَّلِبِ بِالْمـَدِينَةِ عِنْدَ أخْوَالِهِ وَهُوَ ابْنُ شَهْرَيْنِ وَمَاتَتْ اُمُّهُ آمِنَةُ بِنْتُ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ مَنَافِ بْنِ زُهْرَةَ بْنِ كِلَابِ بْنِ مُرَّةَ بْنِ كَعْبِ بْنِ لُؤَىِّ بْنِ غَالِبٍ وَهُوَ(ع) ابْنُ أرْبَعِ سِنِينَ وَمَاتَ عَبْدُ الْمـُطَّلِبِ وَلِنَّبِيِّ(ص) نَحْوُ ثُمَانِ سِنِينَ وَتَزَوَّجَ خَدِيجَةَ وَهُوَ ابْنُ بِضْعٍ وَعِشْرِينَ سَنَةً فَوُلِدَ لَهُ مِنْهَا قَبْلَ مَبْعَثِهِ(ع) الْقَاسِمُ وَرُقَيَّةُ وَزَيْنَبُ واُمُّ كُلْثُومٍ ووُلِدَ لَهُ بَعْدَ الْمـَبْعَثِ الطَّيِّبُ وَالطَّاهِرُ وَفَاطِمَةُ (س) وَرُوِىَ أيْضا أنَّهُ لَمْ يُولَدْ بَعْدَ الْمـَبْعَثِ إلَّا فَاطِمَةُ (س) وَأنَّ الطَّيِّبَ وَالطَّاهِرَ وُلِدَا قَبْلَ مَبْعَثِهِ وَمَاتَتْ خَدِيجَةُ (س) حِينَ خَرَجَ رَسُولُ الله(ص) مِنَ الشِّعْبِ وَكَانَ ذَلِكَ قَبْلَ الْهِجْرَةِ بِسَنَةٍ وَمَاتَ أبُو طَالِبٍ بَعْدَ مَوْتِ خَدِيجَةَ بِسَنَةٍ فَلَمَّا فَقَدَهُمَا رَسُولُ الله(ص) شَنَأ الْمـُقَامَ بِمَكَّةَ وَدَخَلَهُ حُزْنٌ شَدِيدٌ وَشَكَا ذَلِكَ إِلَى جَبْرَئِيلَ(ع) فَأوْحَى الله تَعَالَى إلَيْهِ اخْرُجْ مِنَ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أهْلُهَا فَلَيْسَ لَكَ بِمَكَّةَ نَاصِرٌ بَعْدَ أبِى طَالِبٍ وَأمَرَهُ بِالْهِجْرَةِ. [23]
اين عقيده كلينى، با آنچه كه شيعيان در طول تاريخ به روز ولادت پيامبر خدا(ص) پذيرفته اند، متفاوت است. یک پرسش مهم این است که شیخ کلینی این متن را از کجا گرفته است؟ آیا اصل آن حدیث معصوم بوده یا آن که از روی یک متن تاریخی برداشته است. آنچه عجالتا می توان گفت شباهت اندکی است که میان آن و عبارتی برگرفته از زبیر بن بکار در باره مولد النبی (ص) است که در البدایة و النهایه ابن کثیر و امتاع الاسماع مقریزی آمده است. ماجرا حمل آمنه به پیامبر در ایام تشریق به خصوص در آن متن قید شده و محل تولد نیز آمده است. [24] نقل ابن کثیر از زبیر بن بکار شبیه تر از عبارت مقریزی به نقل کافی است. ابن کثیر می نویسد:
قال الزبير بن بكار: حملت به أمه في أيام التشريق في شعب أبى طالب عند الجمرة الوسطى. و ولد بمكة بالدار المعروفة بمحمد بن يوسف أخى الحجاج بن يوسف لثنتى عشرة ليلة خلت من شهر رمضان. [25]
با این عبارت، تقریبا می توان اطمینان یافت که شباهتی در حد آن که اظهار کنیم منبع کلینی عبارت زبیر بن بکار یا منبع مشترکی برای هر دو بوده، وجود دارد.
از آنچه شيخ مفيد در مسار الشيعة اظهار كرده تا زمان ابن طاووس، بر اساس آنچه در اقبال آورده، [26] سيره پذيرفته شده ميان شيعه، تعظيم و بزرگداشت روز هفدهم ربيع الأوّل بوده است. با اين حال، بررسى اين مسئله، بر اساس روايات و نقل ها، خالى از فايده نخواهد بود.
ديدگاه هاى موجود درباره تاريخ ولادت پيامبر خدا(ص)
درباره تاريخ ولادت پيامبر(ص)، دو ديدگاه اصلى و چند ديدگاه فرعى وجود دارد كه بر هر يك، مرور كرده و شواهد موجود در منابع و معتقدان به هر نظر را مرور مى كنيم:
الف. دوازدهم ربيع الأوّل
اين نظريه مشهور ميان اهل سنّت است كه شايد كهن ترين نص آن، مربوط به ابن اسحاق است كه آراى او در بسيارى از اخبار سيره، رسميت يافته اند. عبارت ابن اسحاق، اين است:
قال ابن إسحاق: وُلد رسول الله(ص) يوم الاثنين، لاثنتى عشرة ليلة خلت من شهر ربيع الأوّل، عام الفيل. [27]
در ميان شيعيان، ثقة الاسلام كلينى (م 329 ق) به اين نقل باور دارد و اخبار ديگرى هم دال بر آن در ميان برخى از كتاب هاى شيعى وجود دارد. در اثبات الوصية هم ـ كه منتسب به مسعودى است ـ ، روز ولادت پيامبر(ص) را ابتدا دوم ربيع الأوّل و پس از آن روز جمعه، دوازدهم ربيع الأوّل دانسته و آن را اصحّ مى داند. [28] در زيج مفرد، اثر ابو جعفر محمّد بن ايّوب طبرى شيعى (زنده در ربع اخير سده پنجم)، ولادت پيامبر خدا(ص) در روز دوازده ربيع الأوّل، درج شده است. [29]
بنا بر اين، سخن علاّمه مجلسى، داير بر اين كه عقيده به روز دوازدهم، در ميان شيعيان، صرفاً از كلينى است، [30] قابل قبول نيست؛ زيرا رواياتى در برخى از منابع شيعه، در تأييد اين نظر آمده است.
ابان بن عثمان احمر (م حدود 170 ق) روايتى در باره داستان ولادت پيامبر خدا(ص) نقل كرده و ضمن آن، روز دوازدهم ربيع الأوّل را روز ولادت ايشان دانسته است: [31]
عن علىّ بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبى عمير عن أبان بن عثمان رفعه بإسناده، قال: لمّا بلغ عبد الله بن عبدالمطلّب (إلى أن قال) فولد رسول الله(ص) عام الفيل لاثنتى عشرة ليلة مضت من ربيع الأوّل يوم الاثنين…. [32]
در بحار الأنوار، به نقل از مواليد الأئمّة (كه در جايى، آن را از جهضمى دانسته)، پس از آن كه تولّد را در هفدهم ربيع الأوّل نقل كرده، قول دوم را دوازده ربيع الأوّل ياد كرده است. اين، نشان مى دهد كه در روايات شيعى قرن دوم يا سوم، روايت دوازدهم ربيع الأوّل هم بوده است. [33]
ابن طاووس هم مى نويسد:
قد روينا فى كتاب التعريف للمولد الشريف عدّة مقالات أنّ اليوم الثانى عشر من ربيع الأوّل كانت ولادة رسول الله(ص)فصومه احتياطا للعبادة بما يبلغ الجهد إليه. [34]
نكته ديگر، آن است كه ابن طاووس معتقد است كه ما در كتب برخى از اصحاب خود از عجم، يافتيم كه مستحب است در روز دوازدهم، دو ركعت نماز با حمد و سه بار سوره كافرون و ركعت دوم، حمد با سه بار قل هو الله، خوانده شود. [35] اين هم مى تواند شاهدى بر آن باشد كه شيعيان عجم، ولادت را دوازدهم ربيع الأوّل مى دانسته اند.
ب. هفدهم ربيع الأوّل
اين نظريه، در ميان شيعيانْ شهرت يافته و قديمى ترين مورّخ رسمى تواريخ شرعى ـ كه كتابش برجاى مانده ـ، يعنى شيخ مفيد، در رساله مسار الشيعة و برخى از آثار ديگر خود، هفدهم ربيع الأوّل را روز ولادت دانسته است. علاّمه تُستَرى مى نويسد:
ما پيش از شيخ مفيد، به هيچ عبارتى دست نيافتيم كه روز هفدهم را روز ولادت بداند. [36]
ضمن اشاره به اين كه در تاريخ أهل البيت ـ كه كهن ترين متن درباره تواريخ شرعى اهل بيت(ع) است ـ ، يادى از روز تولّد پيامبر خدا(ص) نشده است. [37]
با اين توجّه بايد گفت كه عبارت شيخ مفيد، هسته اصلى باور شيعيان به تعيين روز هفدهم براى ولادت پيامبر خدا(ص)است:
وفى السابع عشر منه مولد سيدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من يوم الجمعة فى عام الفيل وهو يوم شريف عظيم البركة ولم يزل الصالحون من آل محمّد(ع) على قديم الأوقات يعظمونه ويعرفون حقّه ويرعون حرمته ويتطوعون بصيامه. وروى عن أئمة الهدى(ع) أنّهم قالوا من صام اليوم السابع عشر من شهر ربيع الأوّل و هو مولد سيدنا رسول الله(ص) كتب الله سبحانه له صيام سنة، ويستحب فيه الصدقة والإلمام بزيارة المشاهد والتطوع. [38]
ابن طاووس، از حدائق الرياض و زهرة المرتاض و نور المسترشد شيخ مفيد، اين نقل را آورده است:
السابع عشر منه مولد سيدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من يوم الجمعة عام الفيل وهو يوم شريف عظيم البركة ولم تزل الشيعة على قديم الأوقات تعظمه و تعرف حقّه و ترعى حرمته وتتطوّع بصيامه وقد روى عن أئمّة الهدى من آل محمّد(ع) أنّهم قالوا من صام يوم السابع عشر من ربيع الأوّل و هو يوم مولد سيدنا رسول الله(ص) كتب الله له صيام سنة ويستحب فيه الصدقة والإلمام بمشاهد الأئمّة(ع) والتطوّع بالخيرات وإدخال السرور على أهل الإيمان. [39]
كراجكى هم در كنز الفوائد نوشته است:
وُلِدَ النَّبِىُّ(ص) يَوْمَ الْجـُمُعَةِ عِنْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ فِى الْيَوْمِ السَّابِعَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الأوَّلِ رُوِىَ أنَّ مَنْ صَامَهُ كُتِبَ لَهُ صِيَامُ سَنَة. [40]
شيخ طوسى (م 460 ق) نيز در مصباح المتهجّد، همين راه را رفته و بر اساس عبارت شيخ مفيد، نوشته است:
وفى اليوم السابع عشر منه كان مولد سيدنا رسول الله(ص) عند طلوع الفجر من يوم الجمعة فى عام الفيل وهو يوم شريف عظيم البركة و فى صومه فضل كثير وثواب جزيل وهو أحد الأيّام الأربعة، فروى عنهم(ع) أنّهم قالوا من صام يوم السابع عشر من شهر ربيع الأوّل كتب الله له صيام سنة ويستحب فيه الصدقة وزيارة المشاهد. [41]
شیخ طوسی در تهذیب نیز تولد را در روز هفدهم ربیع الاول دانسته است. همین طور در النهایه و مبسوط. [42]
على بن محمّد تميمى (زنده در 533 ق) ذيل ماه ربيع الأوّل نوشته است:
روز هفدهم اين ماه، مولد پيغمبر(ص) بوده است. روز آدينه نزديك برآمدن صبح، در آن لحظه كه فيل آوردند تا كعبه را خراب كنند. روز بزرگوارى است و در روزه داشتن اين روز، ثواب جزيل است و فضل بسيار. و اين روز، يكى است از آن چهار روز كه در سال روزه ببايد داشت. روايت كرده اند از ائمّه(ع) كه گفته: هر كه روز هفدهم ماه ربيع الأوّل روزه دارد، خداى تعالى بنويسد وى را ثواب يكساله روزه و سنّت بود صدقه دادن در اين روز و زيارت مشاهد ائمّه(ع) كردن. [43]
نويسنده نزهة الزاهد هم در سال 598 ق، نوشته است:
هفدهم اين ماه بود مولد پيغمبر(ص). روايت كرده اند از ائمّه(ع) كه هر كه اين روز روزه دارد، خداى تعالى، وى را روزه يكساله بنويسد و مستحب بود در آن، صدقه دادن و زيارت مشهدها كردن. [44]
در يك روايت داستانى هم كه در بحار الأنوار آمده است، به نقل از واقدى، ولادت پيامبر(ص)، شب جمعه، قبل از طلوع فجر روز هفدهم ربيع الأوّل ذكر شده است. [45]
پس از وى، طبرسى نيز در اعلام الورى، همين نظريه را پذيرفته و آن را عقيده شيعه دانسته و برابر آن را نظريه اهل سنّت مى داند كه روز تولّد را دوشنبه دوم ربيع الأوّل يا دهم آن مى دانند. [46]
شهرت روز هفدهم، به حدّى است كه بعدها مجلسى نوشت:
اتّفاق اماميه روى همين تاريخ است، گرچه بيشتر مخالفان، روز دوازدهم را معيّن كرده اند. تنها كلينى، روز دوازدهم را گفته است كه مى تواند اختيار آزادانه او يا از روى تقيّه باشد. [47]
به هر روى، روز هفدهم، به عنوان روز ولادت، تقريبا ميان شيعه شهرت داشته و اجماعى تلقّى شده است. [48]
مرحوم مجلسى از كتاب مواليد الأئمّة(ع) نقل كرده است كه ولادت پيامبر(ص) در هفدهم ربيع الأوّل عام الفيل، روز جمعه در وقت زوال بوده و گفته اند كه وقت طلوع فجر، چهل سال پيش از بعثت، و مادرش در ايام تشريق در نزديكى جمره وسطى در منزل عبد الله بن عبد المطلب، حامله شد و در شعب ابى طالب، خانه محمّد بن يوسف در زاويه انتهايى. [49] البته در همين كتاب مواليد الائمّة آمده است:
گفته اند كه تولّد، روز دوشنبه آخر روز دوازدهم ربيع الأوّل سال 908 اسكندرى در شعب ابى طالب، در وقت پادشاهى انوشيروان بوده است. [50]
راوندى هم در قصص الأنبياء، روز هفدهم را روز ولادت پيامبر(ص) دانسته است. [51]
ابن طاووس هم درباره رسميت عقيده به هفدهم در اقبال مى نويسد:
إن الذين أدركناهم من العلماء كان عملهم (/ علمهم) على أن ولادته المقدّسة(ص) وعلى الحافظين لأمره أشرقت أنوارها يوم الجمعة السابع عشر من شهر ربيع الأوّل فى عام الفيل عند طلوع فجره. [52]
در العُدَد القويّة نيز اقوال مختلف از جمله سخن كلينى، به عنوان نقل از «كتاب الحجّة» آمده است؛ امّا بيشتر نقل ها همان روز هفدهم است. [53]
در ميان اهل سنّت نيز چنين نيست كه اصلاً روايت هفدهم ربيع الأوّل وجود نداشته باشد. اين نقل، در الاوائل عسكرى آمده است:
قال أبو الحسن النسابة: رواه لنا أبو أحمد عنه ولد(ع) يوم الإثنين السابع عشر من ذى ماه، وهو اليوم العاشر من نيسان، وقد مضت من ملك أنوشروان أربع ثلاثون سنة وثمانية أشهر. [54]
همان گونه كه اشاره شد، رسميت اين روز از مسار الشيعة شيخ مفيد و همين طور، عبارتى است كه سيّد از كتاب حدائق او نقل كرده است. از اين عبارت، دو استدلال براى تعيين روز هفدهم به دست مى آيد:
يك. سيره صالحان از «قديم الزمان» كه اين روز را گرامى داشته، به عنوان «يوم شريف» و «عظيم البركة» تلقى مى كردند.
دو. روايتى از ائمّه هدى(ع) كه روزه روز هفدهم ربيع الأوّل را توصيه كرده اند. مضمون روايت كه در مسار الشيعة آمده چنين است:
من صام اليوم السابع عشر من شهر ربيع الأوّل ـ و هو مولد سيدنا رسول الله(ص) ـ كتب الله سبحانه له صيام سنة.
همين دو استدلال (يعنى احاديث نقل شده ـ كه نوعا تكرار مطالب منابع قبلى است ـ و سيره صالحان)، استدلال هايى هستند كه ميرزا حسين نورى هم در ميزان السماء نقل مى كند. وى پس از نقل احاديث و روايات نقل شده در مسار الشيعة، مصباح، اقبال، العدد القويّة، قصص الانبياء و… مى نويسد:
قطع نظر از اخبار و آثار ائمّه اطهار(ع) و اتّفاق علماى اخيار و سستى مستند اغيار از سيره عمليه قطعيه طايفه اماميه ـ نَصَرَهُمُ الله تعالى ـ اين مدّعا را مى توان به منصّه ثبوت رساند؛ چه، هر سال جمّ غفير و جمع كثيرى از دور و نزديك و تُرك و تاجيك، از طوايف مختلفه و اهالى بلاد متباعده، محض درك زيارت امير المؤمنين(ع) در روز هفدهم و امتثال فرمان حضرت صادق(ع) كه در آن روز، به جهت شرافت ولادت، آن جناب را زيارت كنند، در آن بقعه مطهّره، حاضر مى شوند. [55]
متن اين روايت، در تهذيب الأحكام آمده است كه ضمن آن، امام هادى(ع) از روزهايى كه روزه آنها مستحب است، روز هفدهم ربيع الأوّل را ياد كرده اند. [56] ظاهرا همين روايت است كه شيخ در مصباح المتهجّد آورده [57] و از آن جا در آثار بعدى، مانند جامع الأخبار، با اين عبارت: «روى عنهم(ع) أنّهم قالوا من صام اليوم السابع عشر من شهر ربيع الأول كتب الله له صيام …» آمده است. [58]
در اين روايت، امام، خطاب به ابو اسحاق بن عبد الله علوى عريضى، با اشاره به سؤال او درباره ايّامى كه روزه آنها مستحب است، مى فرمايد:
ويَوْمُ مَوْلِدِهِ(ص) وَهُوَ السَّابِعَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الأوَّل.
تسترى با اشاره به اين سخن شيخ حرّ عاملى كه گفته است: «هفت حديث در باره روزه روز هفدهم كه مولد است، وارد شده» [59] و اين كه صاحب مستدرك، دو خبر بر آن افزوده [60] مى گويد:
ما پيش از شيخ مفيد، هيچ نصّى از قدما در باره روز هفدهم نداريم؛ امّا روايات نُه گانه نيز در واقع دو روايت است كه دومى آنها، دلالتى بر اين كه تولّد، روز هفدهم باشد، ندارد. [61]
اگر چنين باشد، در آن صورت، روايت موجود در مسار الشيعة، صراحتى در اخبار به اين كه روز هفدهم، روز ولادت است ندارد؛ بلكه اهميت اين روز مى تواند به مسئله ديگرى باشد كه از آن جمله، احتمال تحقّق معراج در اين روز است. علاّمه تُسترى، [62] بلافاصله با اشاره به آنچه كه ابن طاووس به نقل از كتاب شفاء الصدور از ابو بكر نقّاش آورده است ـ كه معراج در شب هفدهم ربيع الأوّل رخ داده و بر آن اساس، لزوم تعظيم آن روز را توصيه كرده ـ، اين احتمال را مطرح كرده است كه اهميت روزه آن روز به اين جهت باشد. [63]
البته روايت موجود در تهذيب، صراحت در اين امر دارد و تعبير به تعيين روز هفدهم، گويا از متن روايت است.
درباره سيره صالحان بايد گفت كه نظر كلينى و صدوق، اگر به عنوان دو رجل علم و حديث در شيعه شناخته مى شوند، برخلاف اين سيره است. به علاوه نمى دانيم اين سيره، قبل از قرن چهارم هم بوده است يا نه!
ج. دهم ربيع الأوّل
امّا نظر ديگرى كه به امام باقر(ع) منسوب شده، روز دوشنبه دهم ربيع الأوّل است. گرچه مرحوم مجلسى گفته است كه برخى از مخالفان، ندرتا به اين نظر باور دارند.
واقدى، از ابو بكر بن عبد الله بن ابى سبره، از اسحاق بن عبد الله بن ابى فروه و او از امام باقر(ع) روايت كرده است كه فرمود:
ولد رسول الله(ص) يوم الاثنين لعشر ليال خلون من شهر ربيع الأوّل. وكان قدوم أصحاب الفيل قبل ذلك للنصف من المحرم. فبين الفيل وبين مولد رسول الله(ص) خمس وخمسون ليلة. [64]
مرزوقى اصفهانى (م 421 ق) با اشاره به سبك تاريخ گزارى عرب در انتخاب يك حادثه مهم براى سال (مانند عام الفيل)، معتقد است كه پيامبر(ص) در همين سال ـ كه سال 38 ملك انوشيروان بود ـ به دنيا آمد. سپس از ابو العيناء به سند او از امام باقر(ع) روايت مى كند كه:
ولد رسول الله(ص) ليلة الاثنين لعشر ليال خلون من شهر ربيع الأوّل، وكان الفيل فى النصف من المحرّم بينه وبين مولد رسول الله(ص) خمس وخمسون ليلة. وبذلك الإسناد أنّ رسول الله(ص) ماتت أمّه وله ستّ سنين. [65]
ابن عساكر نيز آورده است:
أخبرنا أبو محمّد بن الأكفانى، أنبأنا أبو بكر الخطيب، أنبأنا أبو الحسن الحمّامى، أنبأنا أبو الحسن على بن أحمد بن أبى قيس الدقاق قالا: نبأنا ابن أبى الدنيا أخبرنى محمّد بن صالح القرشى، أنبأنا محمّد بن عمر، حدّثنا ابن أبى سبرة، عن أبى جعفر محمّد بن على قال: ولد رسول الله(ص) يوم الاثنين لعشر خلون من ربيع الأوّل وكان قد قدم الفيل للنصف من المحرم، فبين الفيل وبين مولد النبى(ص) خمس وخمسون ليلة. [66]
د. دوم و هشتم ربيع الأوّل
از ميان مورّخان كهن، محمّد بن حبيب، اين دو تاريخ را مطرح كرده است:
ولد رسول الله(ص) يوم الاثنين لليلتين خلتا من شهر ربيع الأوّل، ويقال لثمان ليال خلون من شهر ربيع الأوّل. [67]
مسعودى نيز در مروج الذهب، هشتم ربيع الأوّل را تاريخ ولادت دانسته است:
الذى صحّ من مولده ـ عليه الصلاة والسلام ـ أنّه كان بعد قدوم أصحاب الفيل مكّة بخمسين يوما، وكان قدومهم مكّة يوم الاثنين لثلاث عشرة ليلة بقيت من المحرّم، سنة ثمانمائة واثنتين وثمانين من عهد ذى القرنين، وكان قدوم أبرهة مكّة لسبع عشرة خلت من المحرّم ولست عشرة ومائتين من تاريخ العرب، الذى أوّله حجّة الغدر ولسنة أربعين من ملك كسرى أنوشروان. وكان مولده ـ عليه الصلاة والسلام ـ لثمان خلون من ربيع الأوّل من هذه السنة بمكّة، فى دار ابن يوسف. [68]
بخشى از اين اختلاف نظرها را حمزه اصفهانى، مورّخ، منجّم و جغرافيدان معروف نيز آورده است. وى با اشاره به آنچه طبرى در اين باره آورده، مى نويسد:
برخى دوم ربيع، برخى هشتم و برخى سيزدهم اين ماه را روز ولادت مى دانند؛ امّا در دو چيز اختلاف ندارند: يكى اين كه مولد در نيمه نخست ماه بوده و ديگرى اين كه روز دوشنبه بوده است. [69]
اين كه طبرى، روز سيزدهم را جزو اقوال آورده باشد، در تاريخ طبري (نه متن اصلى و نه ذيل المذيل موجود) نيست. آنچه در طبرى آمده، همان روايت مشهور ابن اسحاق يعنى روز دوازدهم است. [70]
ه . دهم رمضان
چهار مستند براى اين تاريخ وجود دارد:
نخست، روايت امام جعفر صادق(ع) از طريق يعقوبى كه طبق معمول، سند آن را نقل نكرده و احتمال مى رود كه با استفاده از كتاب مغازى ابان، آن را نقل كرده باشد؛ زيرا در مصادر خود در مقدّمه، يك طريق خود را اين طور معرفى كرده: «و أبان بن عثمان عن جعفر بن محمّد». عبارت يعقوبى اين است:
وقال من رواه عن جعفر بن محمّد يوم الجمعة حين طلع الفجر لاثنتى عشرة ليلة خلت من شهر رمضان. [71]
دوم، روايت زبير بن بكار، نسب شناس و مورّخ معروف قرن سوم، كه معتقد است ولادت، روز دوازدهم رمضان بوده است. عبارت مقريزى اين است:
وقيل ولد يوم الاثنين لاثنتى عشرة مضت من رمضان حين طلع الفجر، وقد شذّ بذلك الزبير بن بكار.
مقريزى مى افزايد كه اين تاريخ، با آنچه كه نقل كرده است كه: «إن اُمّه(ص)حملت به أيّام التشريق، فيكون حملها مدّة تسعة أشهر»، موافقت دارد. [72]
حمل در ایام تشریق نکته ای است که کلینی هم دارد و به احتمال آن را از همین زبیر بن بکار یا مأخذی که زبیر بن بکار از آن بهره برده، گرفته است، جز آن که وی روی دوازدهم ربیع الاول یعنی قول اولی که زبیر بن بکار داشته ایستاده، نه قول دوم – دهم رمضان – که به قیل نسبت داده و با حمل در ایام تشریق هم به لحاظ عدد ماه های حمل درست در می آید.
ابن كثير، پس از نقل قول دوازدهم ربيع الأوّل (و نقل هفدهم از منابع شيعه و ردّ آن)، قول دوم را همين دهم رمضان مى داند:
والقول الثانى انّه ولد فى رمضان نقله ابن عبد البرّ عن الزبير بن بكار ـ و هو قول غريب جدّا ـ وكان مستنده انّه ـ عليه الصلاة والسلام ـ أوحى إليه فى رمضان بلا خلاف وذلك على رأس أربعين سنة من عمره فيكون مولده فى رمضان وهذا فيه نظر والله اعلم. [73]
و باز در ادامه، عين عبارت و استدلال هاى زبير بن بكار آمده است:
قال الزبير بن بكار: حملت به اُمّه فى أيّام التشريق فى شعب أبى طالب عند الجمرة الوسطى. وولد بمكّة بالدار المعروفة بمحمّد بن يوسف أخى الحجّاج بن يوسف لثنتى عشرة ليلة خلت من شهر رمضان. [74]
سوم، روايت ديگر كه هر چند حمل را در محرم دانسته، امّا ولادت را در رمضان مى داند:
ورواه الحافظ ابن عساكر من طريق محمّد بن عثمان بن عقبة بن مكرم عن المسيّب بن شريك عن شعيب بن شعيب عن أبيه عن جدّه قال: حمل برسول الله(ص) فى يوم عاشوراء فى المحرّم وولد يوم الاثنين لثنتى عشرة ليلة خلت من شهر رمضان سنة ثلاث وعشرين من غزوة أصحاب الفيل. [75]
چهارم ـ كه به جاى دهم، به دوازدهم رمضان اشاره دارد ـ، خبر سلامى در كتاب التاريخ كه گفته است:
انه ولد ليلة يوم الاثنين، الثانى عشر من رمضان عام الفيل، مع طلوع الفجر. [76]
روز ولادت: جمعه يا دوشنبه
تفاوت ديگر، اين است كه در ميان شيعه، روز جمعه شهرت دارد و در ميان اهل سنّت، روز دوشنبه. در عبارت كلينى، دوازدهم، روز ولادت است؛ امّا مصادف با روز جمعه است، نه دوشنبه.
براى شيعه، اين مهم بوده است كه ولادت پيامبر(ص)، روز جمعه بوده، نه دوشنبه كه اهل سنّت، غالبا آن را گفته اند. [77]
يك روايت شيعى، روى اين نكته تأكيد كرده است. على بن جعفر مى گويد:
جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَخِى مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ(ع) فَقالَ إِنِّى اُرِيدُ الْخُرُوجَ فَادْعُ لِى قَالَ وَمَتَى تَخْرُجُ قَالَ يَوْمَ الاْءِثْنَيْنِ فَقَالَ لَهُ وَلِمَ تَخْرُجُ يَوْمَ الاْءِثْنَيْنِ قَالَ أَطْلُبُ فِيهِ الْبَرَكَةَ لِأَنَّ رَسُولَ الله(ص) وُلِدَ يَوْمَ الاْءِثْنَيْنِ قَالَ كَذَبُوا وُلِدَ رَسُولُ الله(ص) يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَمَا مِنْ يَوْمٍ أَعْظَمَ شُؤْما مِنْ يَوْمِ الاْءِثْنَيْنِ يَوْمَ مَاتَ فِيهِ رَسُولُ الله(ص) وَانْقَطَعَ فِيهِ وَحْىُ السَّمَاءِ وَظُلِمْنَا فِيهِ حَقَّنَا. [78]
به هر حال، كراهت سفر در روز دوشنبه، منشأش همين است كه روز دوشنبه، روز وفات است، نه روز تولّد. [79]
وقت حمل
در اين باره، سه نظر وجود دارد:
اوّل، ايام تشريق، كه كلينى ـ به احتمال به نقل از زبیر بن بکار ـ آن را نقل كرده است. دیاربکری در تاریخ الخمیس از سیره یعمری و حلبی هم در سیره خود این مطلب را آورده اند. [80] زبیر بن بکار که تولد را در 12 رمضان می داند با تاریخ این حمل مشکلی ندارد اما اين سخن كلينى، پس از اعلام روز 12 ربیع الاول به عنوان روز ولادت رسول الله، با اين اعتراض مواجه شده است كه در اين صورت، چه طور تولّد مى تواند در ربيع الأوّل باشد؟ پاسخ ارائه شده با تفصيلاتى كه مرحوم مجلسى داده، به باور اعراب جاهلى، به نسى ء و جابه جا كردن ماه هاى حرام بر مى گردد كه با پيچيدگى هاى محاسباتى روبه رو شده است. [81] جوابهای مفصل دیگری هم بر اساس محاسبات نجومی مرحوم ثقة الاسلام شهید در رساله ایضاح الانباء آورده و همه آنها را ناکافی می شمارد.
دوم، هجدهم جمادى الثانى، كه شيخ صدوق در كتاب النبوة آورده است. [82] اگر اين تاريخ درست باشد، تولّد بايد دوازدهم ربيع الأوّل باشد كه دوره حمل بيش از نُه ماه نباشد. [83]
سوم، روز عاشورا، بر اساس روايتى كه ابن عساكر آورده است:
حمل برسول الله(ص) فى يوم عاشوراء فى المحرّم. [84]
وقت ولادت
كلينى دو نقل دارد: نخست، وقت زوال، و ديگرى، وقت طلوع شمس. در منابع ديگر، وقت طلوع شمس يا طلوع فجر آمده است. در روايتى تأكيد شده است كه «ولد ليلاً». [85]
بيرونى، در آثار الباقية، تولّد در شب را مسلّم دانسته و با آن، خبرى را كه تولّد را در روز دانسته، نقد كرده است. علاّمه مجلسى معتقد است كه مشهور ميان شيعه و اهل سنّت، طلوع فجر است؛ امّا برخى، وقت زوال هم گفته اند. [86]
سال ولادت
رايج ترين تطبيق براى سال ولادت، «عام الفيل» است. در اين زمينه نيز اختلافات فراوانى وجود دارد. بخصوص در منابع اهل سنّت كه سال ولادت و تناسب آن با عام الفيل، مختلف ذكر شده است؛ امّا چنان كه گفته شده، در ميان شيعيان، تقريبا همگى اتّفاق بر اين دارند كه تولّد، در عام الفيل بوده است. [87] از قدمای مورخان اهل سنت، خلیفة بن خیاط نیز بر این باور است که در مورد تولد حضرت در عام الفیل اتفاق نظر وجود دارد. [88]