جمعه, 7 دی , 1403 برابر با Friday, 27 December , 2024
جستجو

مقاله حاضر كه مقدمه ‏اى است بر شكل ‏گيرى پيمان برادرى در مدينه، به بررسى و تحليل بينش اخوانى و آيين برادرى اسلامى در صدر اسلام مى ‏پردازد و تلاش مى‏ نمايد تا ضمن بررسى مبانى فكرى و فلسفى انديشه اخوت دينى، نقش اين بينش و نگرش وَحْيانى را در ايجاد وحدت در پيكره اجتماعى جامعه صدر اسلام بيان كند.

نويسنده بدين منظور، موضوع فراخوانى قرآن به اخوت دينى؛ سيره و عمل پيامبر در ارتقاى بينش اخوانى – نسبى جامعه عرب به سطح اخوت دينى و فاصله گرفتن از تعصبات خونى و نژادى «الاخوة فى نسب»؛ و تبليغات و تشويق‏هاى پيامبر براى ايجاد پيوند برادرى ميان مسلمانان را بررسى مى‏كند.

فلسفه برادرى در اسلام‏
اسلام منادى توحيد است و توحيد در اسلام نه تنها به مفهوم اعتقاد به خالق واحد و تواناى خالق هستى، بلكه به مفهوم توحيد در پيكره اجتماع عظيم انسان‏ها با همه تفاوت‏هايشان بود و معناى كامل توحيد فقط با اعلام برادرى ميان جامعه اسلامى و اجتماع بشرى با يك رويكرد خداگرايانه مصداق عينى پيدا مى‏كرد. در واقع تحقق انديشه توحيدى در صورت اجتماع بشرى احساس و درك اين انديشه بود كه انسان از منشأ واحدى است و از روح واحدى حركت يافته و از پيكره واحدى خلق شده است. اين وحدانيت زمانى صورت تكاملى خود را پيدا مى‏كرد كه انسان‏ها اين احساس را اجتماعى كنند و در سايه اعتقاد توحيدى در جمع برادران ايمانى و موحد درآيند و به مصداق «إنّما المؤمنون إخوة …»1 در حلقه اجتماع انسان‏هاى مؤمن همه را برادر خويش بدانند و براى نجات برادران ايمانى و خدايى خويش از هيچ تلاشى فروگذار نكنند. اين‏گونه برادرى، منادى و مروّج نوعى بينش است كه در آن همه كينه‏ها، نفرت‏ها، جهل‏ها، حق‏كشى‏ها و نابرابرى‏ها كنار گذاشته مى‏شود و همه مردم در جامعه اسلامى براى تحقق اجتماعى برادرانه تلاش مى‏كنند كه در آن برابرى و عدالت تمام بت‏هاى موهوم طبقاتى و امتيازات ستمگرانه را از روى كره خاكى و صفحه زندگى اجتماعى نابود مى‏كند و با حذف دوگانه‏گرايى‏ها، تفرقه‏ها و تضادها، وحدت و يكتايى را نويد مى‏دهد.
اين بينش بر خصومت‏ها، ستيزه‏گرى‏ها، سركشى‏ها و جدال‏هاى بى‏پايان و پر ملال اجتماع انسان‏ها خط بطلان مى‏كشد. تجلى زيباى اين بينش اجتماعى را بايد در سيره حضرت رسول(ص) و عصر طلايى اسلام جست‏وجو كرد. پيامبر در اندك زمانى با چنين نگاه و بينش فلسفى در صحنه عمل اجتماعى، تصويرى به يادماندنى از برادرى اسلامى ترسيم كرد. يكتايى اعتقادى و اجتماعى كه حضرت رسول با جنبش الهى خويش ترويج كرد، توانست در ميان اجتماعى از اعراب باديه‏نشين و قبايل متعددى كه تماماً در خودسرى، ستيزه‏گرى، برادركشى، ستمگرى، نابرابرى و نابرادرى بودند، روحيه الفت و مواخات ايجاد كند.2؛ روح انحصارگرايى قبيله‏اى، تفرقه، تنافر، قتل، غارت و تبعيض را در صحنه اجتماعى و جغرافيايى انسانى و سياسى عربستان بزدايد؛ شرك را به توحيد مبدل سازد و شرك، نه تنها در مراتب اعتقادى بلكه در مراتب اجتماعى جاى خود را به وحدانيت و يكسانى بدهد. از اين‏رو نداى برادرى پيامبر اسلام درصدد بود كه شرك اجتماعى را به توحيد اجتماعى مبدّل كند و آن‏را با عقيده به توحيد اعتقادى و ايمانى همراه ساخته، در سايه توحيد اعتقادى – اجتماعى، قسط و عدالت اجتماعى كه هدف رسالت الهى پيامبران است محقق سازد.
پس جهان‏بينى توحيدى و اجتماعى حضرت رسول و آيين اسلام، منادى نظام توحيدى – اجتماعى در صحنه عمل اجتماعى است تا با ايجاد جامعه‏اى برادروار و برابروار، قطب‏هاى طبقاتى و امتيازات ناحق و ناشايسته زمان را در هم بريزد و زيربناى اجتماعى – اقتصادى جهان و جوامع نابرابر را با شعار توحيد اعتقادى – اجتماعى دگرگون سازد.
برادرى، اعلام ماهيت يك‏نواخت و سرشت متوازن و صداى يكتاى همه انسان‏هاست و اعلام اين اصل است كه انسان‏ها با هم هستند و همه انسان‏ها با همه رنگ و صورت‏ها و شكل‏ها و انساب و قبايل و اقوام و نژادهايى كه براى خويشتن واحد متصور شده‏اند، همه از يك منشأ و ريشه اصيل واحد و يكتاى الهى‏اند و حبل متين خداوند رشته‏اى نامرئى در تاروپود همه انسان‏ها دميده است كه با توسل به آن وحدانيت خويش را مى‏يابند.3
در واقع پيامبر آمد تا با شعار برادرى طرز تلقى بشر آن روزگار را تغيير دهد و مبنا و فلسفه جديدى دراندازد كه الگوى زندگى اجتماعى و بينش اجتماعى – الهى انسان‏ها باشد و ديدگاه فلسفى انسان آن عصر را درباره فلسفه وجودى انسان متحول سازد و مبناى انسان‏شناسى نويى پايه‏گذارى كند كه ريشه در هستى‏شناسى، خداشناسى و توحيد اعتقادى دارد. اين‏كه انسان‏ها همه از يك منشأ هستند و اين منشأ هم به لحاظ خلقت و اراده خدايى در خلق انسان و هستى و هم به لحاظ حيات اجتماعى در صحنه عمل اجتماعى و سياسى تجلى كند. برادرى مبلّغ برابرى و هم‏ترازى انسان‏هاست و ضد انسان‏كشى، ستمگرى، فاصله اجتماعى و طبقاتى، نژادپرستى و برترى‏جويى نژادى.
همه انسان‏ها از نگاه اسلام و پيامبر از يك منشأ خدايى و قدسى‏اند و از يك كل واحد تنيده شده‏اند. همه فرزندان آدم و حوايند4 و اعتقاد به اراده الهى و تحقق آن اراده روى زمين و امانت‏دارى الهى برعهده بشر است. تنها چيزى كه سبب انشعاب، افتراق و نابرادرى‏ها شده، آن جزء از اراده انسانى است كه او را به جاى اين‏كه به منبع واحد الهى متصل و به منشأ واحد خلقت انسانى متوجه كند و به‏سوى سرچشمه برادرى بكشاند – برخلاف آن سرشت الهى – بر خلاف آن جهتِ قدسى گام برداشته، از وحدانيت اجتماعى – اعتقادى به شرك اجتماعى – اعتقادى مى‏كشاند. اسلام منادى مبارزه با شرك اعتقادى – اجتماعى است و جاودانه به‏سوى توحيد در اعتقاد و عمل دعوت مى‏كند. دعوت به برادرى در سنت حضرت رسول از همين جا نشأت گرفته است.
قرآن و فراخوانى به اخوت اسلامى‏
اعمال، رفتار و سلوك پيامبر(ص) و نيز عملكرد سياسى و اجتماعى ايشان در تمام دوران حيات تاريخى‏اش منشأ و ريشه در وحى الهى داشت و پيمان برادرى و تفكر اخوانى آن حضرت برگرفته از تعاليم خدايى و آموزه‏هاى قرآنى بود. براى فهم عمل تاريخى، سياسى و اجتماعى پيمان اخوت و تبليغات حضرت رسول به برادرى و برابرى در دوران پيش از هجرت و پس از آن در مدينه، توجه به متن مقدس قرآن كريم و آموزه‏هاى قرآنى در اين باب اهميت فوق‏العاده دارد.
قرآن كريم به مسئله اخوت و برادرى دينى مسلمانان اشاره كرده است و اين مسئله را يكى از عوامل محورى در توسعه اتحاد و مبارزه با هرگونه تفرقه و نفاق برمى‏شمارد. خداوند بهترين راه وحدت و ترويج و تبليغ آن‏را وحدت براساس برادرى دينى و اخوت اجتماعى – اعتقادى مى‏داند و آن‏را نعمتى عظيم قلمداد مى‏كند كه جامعه مسلمانان را از پراكندگى، تنهايى، نزاع‏هاى درونى و طاقت‏فرساى قومى، قبيله‏اى، نژادى و برترى‏جويى‏هاى بى‏محتوا نجات و به اتحاد سوق مى‏دهد. آيات الهى مفهوم برادرى را از ماهيت انحصارى، انسانى و قبيله‏اى آن خارج ساخته، از منظرى والاتر كه تمام سطوح و مراتب آن را طرح مى‏كند، بدان مى‏پردازد.
در جامعه جاهلى عرب پيش از اسلام آن‏چه از برادرى منظور بود، برادرى نسبى و سببى بود و نسب واحد و پيوندهاى خونى و نسبى در فرهنگ جاهليت ارجحيت ويژه‏اى داشت. به‏طور كلى برادرى در قاموس عرب چندين بار معنايى را در برداشت:
1. برادرى نسبى براساس پدر واحد (در سطح خانوادگى)؛
2. برادرى براساس برادرخواندگى، صميميت و دوستى برادرانه؛
3. برادرى قبيله‏اى براساس تعصب قبيله‏اى و نياى واحد و يا در سطح كلان، اشتراك در خون و نژاد.5
همه اين سه نوع برادرى در شبه جزيره عربى عصر جاهلى وجود داشت و عصبيت قبيله‏اى، نسبى و قومى مبناى كلى آنها بود و رفتار سياسى – اجتماعى جامعه عرب بر اين اساس شكل مى‏گرفت. برادران در مقابله با بنى‏اعمام خود با هم‏ديگر متحد مى‏شدند و در مقابل آنها قرار مى‏گرفتند. بنى‏اعمام براى مقابله و مبارزه با تيره‏ها و رقباى ديگر با يك‏ديگر متحد مى‏شدند و تيره‏ها و طوايف براى مقابله با تيره‏ها و طوايف رقيب به هم‏ديگر نزديك مى‏شدند و قبايلى كه از نسب واحدى بودند براى مقابله با قبايل ديگر صف‏آرايى مى‏كردند و با اعضاى قبيله خود متحد مى‏شدند. اين قانون معيار دفاع از كيان سياسى – اجتماعى و اقتصادى قبيله بود.
قرآن كريم علاوه بر استعمال واژه اخوت و مشتقات آن در معانى سه‏گانه فوق، معنا و مفهوم جديدى به حوزه معنايى و لغوى اين واژه افزود كه علاوه بر دربرداشتن مفاهيم بالا و اصلاح آنها و جايگاه هر كدام در روابط سياسى – اجتماعى مسلمانان، مفهوم والاتر و ارزنده‏ترى ارائه مى‏داد كه كاركرد آن در عرصه حيات سياسى – اجتماعى جامعه قبيله‏اى عرب در دوره اسلامى توانست استحاله‏اى عظيم در فرهنگ‏ها، سنت‏ها و باورهاى قبيله‏اى ايجاد كند. از اين راه به خلق فرهنگ و معناى جديد و وسيع از واژه اخوت پرداخت كه در جامعه صدر اسلام تحقق و عينيت پيدا كرد. پيامبر اسلام در ترويج و توسعه فرهنگ قرآنى رنج‏ها و محنت‏هاى بسيار كشيد تا جامعه عصر جاهلى را از وضع رقت‏بارى كه همواره آنان را در مقابل يك‏ديگر دشمن ساخته بود و به سبب دشمنى‏ها آسايش و آرامش از زندگى اجتماعى و سياسى و اقتصادى آنها رخت بربسته بود، خارج سازد و معيارها و طبقات انساب را6 كه حق و باطل در پيوند و ارتباط طبقاتى با آنها معنى پيدا مى‏كرد، از فرهنگ اجتماعى جامعه عرب حذف نمايد و يا آن را جهت داده، در فرهنگ جديد به‏كار گيرد.
كاربست اين بار معنايى از اخوت قرآنى كه به اخوت دينى و برادرى اعتقادى تعبير شد، باعث گرديد تا فرهنگ «الأخوّة في نسب» همراه با معيارهاى جاهلى خود در صحنه زندگى اجتماعى و سياسى اعراب تعديل شود و فرهنگ «الأخوّة في الدين» جاى آن را بگيرد.
فرهنگ اخوت دينى اكثر معيارهاى نژادى و خونى كه باعث تفاخر و تضاد بود، طرد كرد و برادرى دينى را جانشين آن ساخت. هر زمان ريشه‏هاى فرهنگ جاهلى به سبب تعصبات كور قبيله‏اى بيدار مى‏شد، قرآن به شدت به مبارزه با آن مى‏پرداخت. زمانى پيامبر به دليل علاقه‏اش به يك غلام حبشى كه در بستر بيمارى افتاده بود، مورد اعتراض برخى از مهاجران و انصار قرار گرفت، به‏طورى كه برخى از آنان گفتند: ما خانمان خود را رها كرديم و در خدمت رسول بيامديم. هيچ كس اين نديد از او در زندگى و بيمارى و مرگ كه اين غلام سياه ديد.7
در همين جا بود كه آيه ذيل بر پيامبر نازل شد تا با طرز تفكر جاهلى كه هنوز در انديشه برخى مسلمانان خودنمايى مى‏كرد، مبارزه كند و فضيلت و برترى را به تقوا و پرهيزگارى در ميان ابناى بشر منحصر نمايد:
«يا أيّها الناس إنّا خلقناكم مِن ذكر و انثى و جعلناكم شعوباً و قبايل لتعارفو إنَّ أكرمكم عنداللَّه أتقيكم إنَّ اللَّه عليم خبير».8
در آياتى قبل از اين، مسلمانان برادران دينى قلمداد گرديده‏اند و بر وظايف ديگر برادران دينى در رفع اختلاف ميان آنها تأكيد شده است:
«إنّما المؤمنون إخوة فأصْلحوا بين أخوَيْكم واتقواللَّه لعلكم ترحمون»9 مسلمانان برادران دينى يك‏ديگرند. پس ميان آنها صلح برقرار كنيد و از خدا بترسيد تا مورد رحمت او قرار گيريد».
مبارزه قرآن با برترى‏طلبى‏هاى جاهلى، اعلان نسب واحد براى تمام ابناى بشرى و اعلام برابرى آنها و رد افتخارات واهى انسابى، مشهور است و اين كه فضيلت در نسب نهفته نيست، بلكه نسب‏ها همواره به يك نسب ختم مى‏شوند، بنابراين فضيلت و برترى نه برمعيار نسب، كه بر معيار تقواى دينى است و برادرى واقعى در برادرى دينى نهفته است. رفتار حضرت رسول با غلام حبشى، رديه‏اى بود بر تفكرات برترى‏جويانه و انسابى كه عرب و عجم، برده و آزاد، اوسى و خزرجى، مضرى و ربيعى و … را در مقابل هم قرار مى‏داد.
بنابراين قرآن و آموزه‏هاى الهى با ترويج و تبليغ ارزش‏هاى الهى و دينى از راه اخوت اسلامى در جان و روح مسلمانان، ريشه درخت كهن‏كين و تفاخر نژادى و نَسَبى را قطع كرد.
در سراسر آيات قرآن كه پيوندهاى نَسَبى و واژه اخوت و مشتقات آن ذكر شده، معانى مختلف برادرى از جمله برادرى طايفه‏اى، نسبى، دينى و سببى بيان گرديده و همواره ويژگى‏ها، خصلت‏ها، امتيازات، منافع و مضار هر يك يادآورى شده است. خداوند، در اين آيات اخوت دينى (الأخوَة في الدين) را برترين و عميق‏ترين مفهوم اجتماعى براى اتحاد جامعه اسلامى ياد مى‏كند و وظايف و لوازم برادرى دينى را خاطرنشان مى‏نمايد و با تأكيد، ارزش‏هاى بيهوده برادرى انسابى كه مايه تفاخر پوچ و بى‏معنى است، فسخ مى‏كند.
با مداقه و تفحص در متن آيات قرآن مى‏توان اهداف گوناگون اخوت را چنين دسته‏بندى كرد:
1. اصلاح امور مسلمانان به‏وسيله برادران دينى؛10
2. توسعه برابرى و برادرى اجتماعى و اقتصادى (تحقق عدالت)؛11
3. رعايت حقوق برادران دينى؛12
4. نجات و رستگارى انسان با تقويت فضيلت‏هاى انسانى به‏وسيله تقوا و مبارزه با نژادپرستى و معيارهاى طبقاتى؛13
5. اجراى احكام الهى در توارث، وصايت و حقوق خانوادگى؛14
6. ترويج حسن ايثار و انفاق؛15
7. ايجاد اتفاق و اتحاد ميان مسلمانان به منظور تحقق وحدت امت اسلامى؛16
8. تعيين مرزبندى ميان كفر و ايمان‏17 و اقامه ضروريات دين.
اهميت و مقام اخوت دينى از ديدگاه رسول اكرم‏
از آن‏جا كه هدف رسالت پيامبر ايجاد قسط در جامعه اسلامى بود، بدون ترديد تحقق اين موضوع جز از راه اخوت دينى و برادرى و الفت ميان مجموع مسلمانان ممكن نبود؛ زيرا تنها با احساس برادرى و الفت دينى دل‏هاى مسلمانان به‏هم نزديك مى‏شود و تعاون و همكارى براى ساختن امت اسلامى به‏وجود مى‏آيد و ايثار و از خودگذشتگى براى برادران دينى معنا پيدا مى‏كند و برابرى و قسط اسلامى در سايه اخوت اعتقادى محقق مى‏شود. از اين‏رو پيامبر اسلام(ص) از آغاز به ترويج و تبليغ بينش اخوانى ميان مسلمانان همت گماشت و ضمن توجه دادن مسلمانان به آيات الهى درباب وظيفه و مسئوليت مسلمانان در برابر يك‏ديگر به‏عنوان برادران دينى، در عمل نيز براى ايجاد اتحاد و برادرى تلاش وافر كرد. آن حضرت مفهوم برادر دينى را از مفهوم برادر سنتى رايج ميان جامعه عرب جدا نمود و مفهوم نو برادرى دينى را در خدمت حق‏طلبى، عزت و حرمت انسان قرار داد. دركنار اين مفهوم سازى و تعريف جديد از برادرى، رد ارزش‏هاى خونى و متعصبانه و برادرى سنتى را وجهه همت خويش قرار داد و در عمل و نظر فخرفروشى و مباهات، قتل و كشتار، خيانت و ظلم و شقاوت در حق هم‏نوعان و برادران انسانى و دينى كه برمحور دفاع كوركورانه از حريم خاندانى و قبيله‏اى شكل گرفته بود، سراسر طرد كرد و برادرى را از سطح روابط درون نژادى و خونى كه عامل بروز رفتارهاى سياسى – اجتماعى ناصواب بود، به سطحى شايسته و فراتر ميان تمام انسان‏ها بدل كرد كه در حوزه آن انسان به‏عنوان عزيزترين خلقت هستى با بهره‏گيرى از اخوت دينى صورت‏ها و مرزبندى‏هاى نژادى، مكانى، خونى، قومى و طبقاتى را درهم شكند و مرزى متعالى و دينى و اعتقادى براى دوست داشتن، عشق ورزيدن، الفت، برادرى و برابرى ايجاد كند و خانواده بزرگى از انسان‏هاى مؤمن تشكيل دهد كه در آن خواهران و برادران دينى در مقابل يك‏ديگر احساس مسئوليت و وظيفه كنند و براى اداى آن بكوشند.18
پيامبر در طول زمام‏دارى خود در عمل، گفتار و سلوك خويش معناى برادرى دينى را محقق ساخت. در مكه زمانى كه مسلمانان از هر سو مورد تهديد مشركان و غير مسلمانان بودند، تازه‏واردان به اسلام را تشويق مى‏كرد برادر يك‏ديگر باشند و با يك‏ديگر متحد شوند. رمز موفقيت و پيروزى‏هاى بعدى وى تا حد زيادى مرهون تشويق و تقويت بينش اخوانى و در گرو ايجاد پيوند برادرانه در جامعه اسلامى بود.
او در مكه ميان عده‏اى از مسلمانان پيوند برادرى ايجاد كرد و آنها را دوبه‏دو برادر ساخت. خود نيز به اين وظيفه عمل كرد و در روزهاى نخستين دعوتش پايه‏هاى آن را بر برادرى بنا نهاد و به عنوان الگو و اسوه جامعه، على(ع) را برادر خويش قرار داد.19
اهميت مقام برادرى در كلام پيامبر چنان است كه مى‏گويد: هيچ عملى را بيش از سه كار دوست ندارم و يكى از اين سه كار، هميارى و برادرى دينى در قبال برادران موحد است:
«هيچ عملى را بيش از سه‏كار دوست ندارم: سيركردن گرسنگى مسلمانان، پرداختن وامش، و برطرف ساختن اندوه از پيشانى‏اش؛ كسى كه از مؤمنى اندوهش را برطرف كند، خدا اندوه روز رستاخيز او را برطرف خواهد كرد و خدا دست به يارى بنده‏اش است تا وقتى كه بنده‏اش به كار يارى برادرش باشد».20
معلوم است فقط در جامعه‏اى كه احساس برادرى دينى وجود دارد، چنين ايثار و همكارى و هميارى تجلى پيدا مى‏كند. در بخشى ديگر فرمود: «المسلم أخوالمسلم لا يظلمه، و لا يخذله، و لا يسلمه: مسلمان برادر مسلمان است. هرگز براو ستم روا نمى‏دارد و دست از يارى‏اش بر نمى‏دارد و او را در مقابل حوادث روزگار تنها و تسليم نمى‏سازد.»21
در ترويج فرهنگ برادرانه و عيب‏پوشى از برادران دينى كه آن را از اهم وظايف يك برادر دينى قلمداد مى‏كند مى‏فرمايد:
«مَن ستر عورة أخيه المسلم ستراللَّه عورته يوم‏القيامة: هر كس راز و عيب برادر دينى خويش را بپوشاند، خداوند در روز قيامت عيب او را مى‏پوشاند».22
نيز مى‏فرمايد: «مثل‏الأخوين مثل اليدين يغسل أحدهما الآخر: مَثَل دو برادر دينى مثال دو دست است كه هم‏ديگر را شست‏وشو مى‏دهند».23
هم‏چنين براى تشويق هميارى و جلوگيرى از اجحاف، برادران دينى را موظف مى‏سازد كه به هيچ وجه به هم‏ديگر ظلم روا ندارند؛ يك‏ديگر را رها نسازند؛ حاجت يك‏ديگر را برآورده سازند و عيب يك‏ديگر را بپوشانند.24
در همين باره، پيامبر اسلام و ائمه و اولياى دين، در گفتارهاى بسيارى، حقوق برادرى اسلامى را از ديد اسلام بيان كرده‏اند. در اين جا به يك حديث ارزنده ديگر از پيامبر اكتفا مى‏كنيم كه در آن تمام حقوق برادران دينى ذكر شده است و صاحب بحارالانوار آن را در جلد 74 آورده است. در اين حديث وظايف جامعه مؤمنان و برادران دينى به صورت جامع در سى ويژگى بيان شده است:
پيامبر اسلام فرمود: مسلمان بر برادر دينى مسلمانش سى حق دارد كه برائت ذمه از آن حاصل نمى‏گردد مگر به اداى اين حقوق يا عفو كردن برادر مسلمان او:
1. يغفر زلته: لغزش‏هايش را ببخشايد.
2. يرحم عبرته: در ناراحتى‏ها به او مهربانى كند.
3. يستر عورته: عيوب و اسرارش را مخفى دارد.
4. يقيل عثرته: اشتباهات او را جبران كند.
5. يقبل معذرته: عذر او را بپذيرد.
6. يردّ غيبته: در برابر بدگويان از او دفاع كند.
7. و يديم نصيحته: هميشه خيرخواه او باشد.
8. يحفظ خلته: در حفظ دوستى او كوشا باشد.
9. يرعى ذمته: آن‏چه را كه بر ذمه اوست، مراعات نمايد.
10. يعود مرضه: در وقت بيمارى از او عيادت كند.
11. يشهد ميته: در هنگام مرگ او را تشييع نمايد.
12. يجيب دعوته: دعوت او را اجابت كند.
13. يقبل هديته: هداياى او را بپذيرد.
14. يكافأ صلته: عطاهاى او را جبران نمايد.
15. يشكر نعمته: نعمت او را شكرگزارى كند.
16. يحسن نصرته: به دوستى او را يارى نمايد.
17. يحفظ حليلته: ناموس او را حفظ كند.
18. يقضى حاجته: حاجت و نياز او را برآورده سازد.
19. يشفع مسألته: براى نياز و درخواستش نزد ديگران شفاعت كند.
20. يسمت عطسته: عطسه او را تحيت بگويد.
21. يرشد ضالته: او را ارشاد نمايد.
22. يرد سلامه: به سلامش پاسخ بگويد.
23. يبرّ أنعامه: انعام او را به خوبى بدهد.
24. يطيب كلامه: كلامش را نيكو بپندارد.
25. يصدق اقسامه: سوگند او را تصديق و قبول كند.
26. يوالي وليَّه: با دوستش دوستى كند.
27. لايعاديه: با او عداوت نكند.
28. ينصره ظالماً و مظلوماً فأما نصرته ظالماً و يرده عن ظلمه و أما نصرته مظلوماً فيعينه على اخذ حقه: در يارى او بكوشد چه ظالم باشد چه مظلوم؛ اما يارى او در حالى كه ظالم باشد به اين است كه او را از ظلمش بازدارد و در حالى كه مظلوم است، او را در گرفتن حقش كمك نمايد.
29. لا يخذله و لا يسلمه: او را در برابر حوادث بى‏ياور نگذارد.
30. و يحب له من‏الخير ما يحب لنفسه و يكره له من‏الشر ما يكره لنفسه: و هر آن‏چه را براى خود مى‏پسندد، براى دوستش بپسندد و هرچه از بدى براى خود نمى‏خواهد، براى او نيز نخواهد.25
اخوت اسلامى در مكه (مؤاخات اوليه)
نخستين منابع تاريخ اسلام، در باب چگونگى مؤاخات ميان مسلمانان مكه، توضيحات دقيقى ارائه نمى‏دهند. تنها در كتابهاى سيره به بحث مؤاخات در مكه اشاره گرديده و از آن با عنوان «المؤاخات اوليه» ياد شده است.
برخى از منابع متأخر اساساً مؤاخات اوليه را منكر شده‏اند؛ بحثى كه اغلب به تضادهاى سياسى و فرقه‏اى شيعه و سنى باز مى‏گردد. برخى از مؤلفان و سيره‏نويسان اهل‏سنت براى انكار برادرى رسول اكرم با على(ع) – كه شيعيان به استناد آن على را به‏منزله برادر و جانشين حضرت رسول قلمداد مى‏كنند – به مخالفت و رد روايت‏هاى مربوط به «المؤاخات اوليّه» پرداخته و استدلال كرده‏اند كه مؤاخات فقط در مدينه و ميان مهاجر و انصار انجام شد. با اين همه، برخى از منابع از پيمان اخوت نخستين ميان مسلمانان مكه سخن به ميان آورده‏اند. اين منابع خواسته‏اند توضيحات خود را در باب مسأله اخوت اسلامى در مدينه تكميل نمايند. از اين‏رو يكى از زمينه‏هاى اخوت مدينه را اخوت در مكه مى‏دانند و از دو پيمان اخوانى در صدر اسلام تحت عنوان «المؤاخات‏المدنيه» و «المؤاخات المكيه» يا «المؤاخات أوليّه» و «المؤاخات‏الثانيه» ياد مى‏كنند. اين منابع زمانى كه به توضيح و تشريح جريان پيمان مؤاخات مدينه مى‏پردازند، به‏صورت جداگانه به پيمان اخوت مكه اشاره نمى‏كنند، بلكه در حاشيه اين پيمان از مؤاخات مكه به مثابه مقدمه پيمان اخوت مدينه سخن به ميان مى‏آورند. براى همين، برخى مانند ابن تيميه به رد آن پرداخته و دلايلى در اين باب اقامه كرده‏اند.26
در منابعى كه بر ذكر پيمان اخوت در مكه اشاره كرده‏اند، به روند چگونگى پيمان مذكور و اين بحث كه پيمان مذكور در كدام مكان خاص و كدام روز معيّن اتفاق افتاده، اشاره‏اى نشده است.
مسلّم است كه پيامبر از آغاز، وحدت و برادرى اسلامى را يك راه حل مناسب براى ايجاد امت واحده مى‏دانست و ضرورت اتحاد نيروهاى مسلمان در مقابله با دشمنان را احساس كرده بود و فرمان خداوند مبنى بر الفت ميان مسلمانان و برابرى و برادرى، اين بينش و ضرورت تاريخى را تكميل نموده بود.
پيامبر، براساس اين بينش الهى و انسانى، رسالت خود را در ايجاد آن مى‏ديد و در هر زمانى كه كسانى به اسلام در مى‏آمدند، سعى مى‏كرد ميان آنها رابطه برادرى ايجاد كند تا در سايه وحدت و وفادارى مسلمانان، قدرت دفاع از حريم اسلام را تقويت نمايد و فاصله طبقاتى و نژادى رايج در عصر جاهلى را بدين‏صورت ميان تازه مسلمانان از بين ببرد. عقد پيمان اخوت مدينه قدمى بزرگ‏تر در راستاى تقويت اين طرز تفكر بود. پس نمى‏توان ماهيتاً تفاوتى ميان هدف پيامبر در ايجاد عقد اخوت در مكه و مدينه احساس كرد، مگر آن‏چه كه مربوط به وضع اجتماعى و اقتصادى ميان مهاجر و انصار در هنگام پيمان مدينه بود؛ زيرا در آن زمان علاوه بر اين كه پيامبر قصد داشت رابطه و الفت ميان مسلمانان را با اين پيمان مستحكم سازد و زمينه تشكيل امت اسلامى را فراهم سازد، كمك انصار به مهاجران كه از ديار خود كوچيده بودند، عامل مضاعفى در تحكيم پيمان برادرى در مدينه بود و در سايه پيمان مذكور برادران مهاجر مى‏توانستند از مساعدت‏هاى مالى انصار بهره گيرند27 و حتى از يك‏ديگر ارث بردند، گرچه پس از جنگ بدر هنگامى كه مهاجران از غنائم جنگى بهره‏مند شدند و گشايشى در امور حاصل شد، رابطه ارث و ميراث براساس اخوت، به حكم خداوند قطع گرديد28 و به نزديكان ميت سپرده شد.
هدف نهايى پيامبر از ايجاد عقد اخوت دينى ميان مسلمانان، توسعه بينش برادرى و برابرى اسلامى بود، به‏ويژه كه سعى كرد در اخوت، حريم‏هاى برترى‏طلبى و اشرافيت‏خواهى را بشكند. از اين‏رو ميان برده و اسير و سياه حبشى و سيد قريشى رابطه اخوت ايجاد كرد؛ چنان‏كه ميان زيد بن حارثه و حمزة بن‏ابى‏طالب ايجاد كرد. عظمت اسلام از همين‏جا آغاز مى‏شود كه در مدت كوتاهى پس از بعثت پيامبر، تعليمات وى چنان بر قلوب اشراف عرب وحشت انداخت كه راهى جز مبارزه و براندازى آن نديدند. تعاليمى كه ابى‏عبيده جراح را با سالم مولى‏ابى‏حذيفه؛ عبيدة بن حارث و بلال حبشى؛ و حمزه و زيد را در يك رديف قرار داد. اين نشانه‏هاى آشكارى از فرو ريختن ديوارهاى بلند عُجْب و غرور و يك‏سان شدن آنها و نويدى بر ايجاد جامعه‏اى واحد و عدالت‏جو بود. اشرافيت مكه بيش از هر چيز از اين مسئله وحشت داشت و به آن اعتراض مى‏كرد، ولى جامعه اسلامى و رهبر الهى (پيامبر) به آن مباهات مى‏كرد.
پيامبر همواره در مكه و مدينه اين رويه را ادامه داد و برادرى را تشويق و ترغيب كرد و براى تحقق آن، با رفتار و عمل و گفتار خود كوشيد. در مدتى كه در مكه بود، بنا به روايت منابع ميان هيجده تن از مسلمانان، عقد اخوت بست و آنها را با هم برادر كرد. با هجرت به مدينه بنا به ضرورت‏هاى اعتقادى و سياسى و اقتصادى امر اخوت دينى براى تشكيل جامعه‏اى واحد به شكل منسجم‏تر دنبال شد و با عقد پيمان المؤاخات ثانى، اين نوع بينش و نگرش در جامعه اسلامى مستحكم گرديد. پاره‏اى از منابع تاريخ اسلام كه به مؤاخات در مكه اشاره كرده‏اند، فهرست‏هايى از كسانى را كه در مكه باهم برادر شدند، ارائه كرده‏اند. در اكثر منابع، فهرست واحدى از برادران هم پيمان در مكه آمده، و اين تواتر نشان‏دهنده صحت روايت مذكور است. بلاذرى درانساب‏الاشراف، ابن‏سيدالناس در سيرةالنبويه، صالحى در سبل‏الهدى همگى از هيجده تن كه در مكه عقد اخوت بسته‏اند، ياد مى‏نمايند. در ذيل، فهرست‏هايى كه به اين بحث پرداخته‏اند با تغييرات مختصرى كه دارند، ارائه شده است:
رديف     مؤاخات مكه ازانساب الأشراف بلاذرى‏29
1     حمزه    و    زيد بن حارثه‏
2     ابى‏بكر   و    عمر
3     عثمان    و    عبدالرحمن بن عوف‏
4     زبير بن عوام    و    عبداللَّه بن مسعود
5     عبيدة بن حارث    و    بلال حبشى‏
6     مصعب بن عمير    و    سعد بن ابى وقاص‏
7     ابى عبيدة بن الجراح    و    سالم مولى أبى حذيفه‏
8     سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل    و    طلحة بن عبيداللَّه‏
9     على بن ابى‏طالب(ع)   و    محمد رسول‏اللَّه(ص)
 
رديف     مؤاخات مكه از السيرة النبويه ابن سيدالناس‏30
1     ابى‏بكر   و    عمر
2     حمزه    و    زيد بن حارثه‏
3     عثمان    و    عبدالرحمن بن عوف‏
4     زبير   و   ابن مسعود
5     عبيدة بن حارث    و   بلال حبشى‏
6     مصعب بن عمير    و    سعد بن ابى وقاص‏
7     سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل    و    طلحة بن عبيداللَّه‏
8     ابى عبيده جراح    و    سالم مولى ابى حذيفه‏
9     على بن ابى‏طالب(ع)    و   محمد بن عبداللَّه(ص)
 
رديف     مؤاخات مكه از سبل‏الهدى و الرشاد فى سيرة خيرالعباد31
1     ابى‏بكر   و   عمر
2     حمزه    و    زيد بن حارثه‏
3     عثمان   و    عبدالرحمن بن عوف‏
4     زبير بن عوام    و    عبداللَّه ابن مسعود
5     عبيدة بن الحارث   و   بلال حبشى‏
6     مصعب بن عمير   و   سعد بن ابى وقاص‏
7     عبيده   و   سالم مولى ابى حذيفه‏
8     سعيد بن ابى زيد   و   طلحة بن عبيداللَّه‏
9     على بن ابى‏طالب(ع)   و   حضرت رسول(ص)
 
پى‏نوشت‏ها
*. استاديار گروه تاريخ دانشگاه لرستان.
1. حجرات (49) آيه 10.
2. «واعْتصموا بحَبْل‏اللَّه جميعاً و لا تفرقوا واذْكروا نعمت‏اللَّه عليكم إذْ كنتم أعدآءً فألَّف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمته إخواناً و كنتم على‏ شفا حفرة من‏النار فأنْقذكم منها كذلك يبيِّن‏اللَّه لكم آياته لعلّكم تهتدون». آل‏عمران (3) آيه 103.
3. همان.
4. «يا ايها الناس إنّا خلقناكم من ذكر و اُنثى و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا انَّ أكرمكم عنداللَّه اتقيكم إنّ اللَّه عليم خبير». حجرات (49) آيه 13.
5. «الأخوّة في النسب، الأخوّة في الصداقةَ، الأخوّة فى الدين» نگاه كنيد به: محمد بن مكرم ابن منظور، لسان‏العرب، (بيروت، دارالكتب العلميه، 1413 ق) ج 1، ص 22.
6. انساب عرب به طبقات مختلفى چون: جدم، جمهور، شعب، قبيله، عماره، بطن، فخذ، عشيره، فصيله، رهط، أسره، عترة، ذريه و زاد تقسيم مى‏شد و مناسبات اجتماعى و قبيله‏اى بر محور دورى و نزديكى روابط خونى و نژادى بر هر يك از آنها استوار بود. نگاه كنيد به: السيد محمود شكرى الآلوسى، بلوغ الارب فى معرفة احوال العرب، (بيروت، دارالكتب العلميه، بى تا) ج 3، ص 191 – 188.
7. ابوالفتوح رازى، روح‏الجنان فى تفسيرالقرآن، به كوشش دكتر جعفر ياحقى و دكتر محمدمهدى ناصح، (مشهد، آستان قدس، 1378) ج 18، ص 44.
8. حجرات (49) آيه 12.
9. همان، آيه 10.
10. همان، آيات 9 – 10 و بقره (2) آيه 178.
11. آل‏عمران (3) آيات 103 – 102 و توبه (9) آيات 12 – 11.
12. همان.
13. حجرات، آيه 47.
14. احزاب (33) آيات 4 – 5 و بقره، آيه 178.
15. بقره، آيه 220 و توبه، آيات 11 – 12.
16. آل‏عمران، آيات 102 – 103.
17. توبه، آيات 11 – 12.
18. ناصر مكارم شيرازى، تفسير نمونه، (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1361) ج 22، ص 172.
19. ابن سعد، طبقات الكبرى، (بيروت، بى‏تا) ج 1، ص 238 – 239.
20. ابن واضح يعقوبى، تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، (تهران، نشر علمى و فرهنگى، 1366) ج‏1، ص 497.
21. ناصر مكارم شيرازى، پيشين، ص 173.
22. همان.
23. همان.
24. صفى‏الرحمن المباركغورى، الرحيق المختوم، بحث فى‏السيرة النبويه، (بيروت، دارالوفاء للطباعة و نشر، بى‏تا) ص 21.
25. ناصر مكارم شيرازى، پيشين، ج 22، ص 174 – 175 (به نقل از بحارالانوار، ج 74).
26. امام محمد يوسف‏الصالحى الشامى، سبل الهدى و الرشاد في سيرة خيرالعباد، تحقيق استاد عبدالعزيز عبدالحق حلمى، (بى جا، 1411 ه.ق / 1990 م) ج 3، ص 534.
27. ابن سعد، پيشين، ص 293.
28. انفال (8) آيه 75.
29. احمد بن يحيى بلاذرى، انساب‏الاشراف، تحقيق دكتر محمد حميداللَّه، (بيروت، دارالمعارف، بى تا) ج 1،ص 270.
30. ابن سيدالناس، السيرةالنبوية (عيون‏الأثر في فنون المغازي و الشمائل والسيرة)، (بيروت، دارالحضاره للطباعة و نشر، 1986 م) ص 264.
31. الشامى، پيشين، ص 532 – 538.
منابع‏
– الآلوسى، السيد محمود شكرى، بلوغ‏الارب فى معرفة احوال‏العرب، (بيروت، دارالكتب‏العلميه، بى‏تا)ج‏3.
– ابن سعد، طبقات الكبرى، (بيروت، بى‏تا)، ج 1.
– ابن سيدالناس، السيرةالنبوية (عيون‏الأثر في فنون المغازي و الشمائل والسيرة)، (بيروت، دارالحضاره للطباعة و نشر، 1986 م).
– ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان‏العرب، (بيروت، دارالكتب العلميه، 1413ق) ج 1.
– بلاذرى، احمد بن يحيى، انساب‏الاشراف، تحقيق دكتر محمد حميداللَّه، (بيروت، دارالمعارف، بى تا) ج‏1.
– رازى، ابوالفتوح، روح‏الجنان فى تفسيرالقرآن، به كوشش دكتر جعفر ياحقى و دكتر محمدمهدى ناصح، (مشهد، آستان قدس، 1378)، ج 18.
– الصالحى الشامى، امام محمد يوسف، سبل الهدى و الرشاد في سيرة خيرالعباد، تحقيق استاد عبدالعزيز عبدالحق حلمى، (بى تا، 1411 ه.ق / 1990 م) ج 3.
– المباركغورى، صفى‏الرحمن، الرحيق المختوم، بحث فى السيرةالنبويه، (بيروت، دارالوفاء للطباعة و نشر، بى‏تا).
– مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1361) ج 22.
– يعقوبى، ابن واضح، تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، (تهران، نشر علمى و فرهنگى، 1366) ج 1.
 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=16671

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب