دوشنبه, 3 دی , 1403 برابر با Monday, 23 December , 2024
جستجو

چکیده

پیشوای ششم شیعیان حضرت ابو عبد الله جعفر بن محمد صادق علیه‌السلام مایه فخر اسلام و صاحب تمامی فضایل بودند که آن ها را از اجداد پاک و مطهرشان به ارث برده بودند. ایشان در همۀ عرصه های مربوط به انسانیت، شرافت، کمال، عفّت، تقوا، کار و تلاش، خدمات علمی و فرهنگی، مصلحت دانی، تعلیم، عاقبت اندیشی، وعظ و نصیحت، خیر خواهی و غیره سمبل و الگویی برای بشریت هستند. ایشان مؤسس مکتب جعفری و بزرگترین مدرس فقه شیعی هستند.

شاعران بزرگی چون سید حمیری، ابن حجاج، ابو هریره الابّار، اشجع السلمی، عبد الله بن مبارک، حسن بن محمد بن المتجعفر، الوزیر الاربلی، سید صالح القزوینی، شیخ عبد المهدی مطر و سید محمد جمال هاشمی در مدح این امام همام سخن گفته اند که خود از نظر مناعت طبع در نهایت کمال و از لحاظ سلامت و رسایی در بالاترین حد بوده اند. در این مقاله، به زندگی، شخصیت و مکتب امام  صادق علیه‌السلام و به بررسی و تحلیل اشعاری که در مدح ایشان سروده شده، پرداخته شده است تا در نهایت معلوم گردد که گفتار، رفتار، اخلاق، علم، تقوا، فضایل و مناقب امام صادق علیه‌السلام آنقدر والا و عظیم است که شاعران بزرگ و نامدار، زبان به بیان اوصاف و خصوصیات و تبیین سخنان آن امام همام گشوده اند.

مقدمه

قرن دوم هجری برای اسلام و جامعۀ اسلامی قرنی مملوّ از تلاطم و تحول است. بنی‌امیه در حال افول و به پایان رساندن دوره حکومت خود بودند و از طرفی بنی‌عباس در حال شروع حکومتی بدتر و ننگین تر از حکومت بنی‌امیه بودند. در این قرن از میان سلسله پیشوایان اسلام و از سلاله پاک امام علی علیه‌السلام، شخصیتی را می بینیم که درست در عصر سقوط بنی‌امیه و ظهور بنی‌عباس، زمام امور شریعت را به دست گرفته و امامت امت را بر عهده گرفته بود. آن امام همام دارای امامتی نسبتاً طولانی بودند که از امنیت نسبی سیاسی نیز برخوردار بوده و توانستند پرتو افشانی سازنده ای داشته باشند.

ایشان در میان فتنه و آشوب و جوّ ظلمت و ستم این دوره، با تمام قدرت و توان علمی و امامت خودشان، ابرهای تیره و تاریک را پس زدند و به عموم مردم بد عادت و غافل و ناآگاه فهماندند که اسلام، آنی نیست که زمامدارن خیره سر و مبلّغان از خدا بی خبر معرفی می کنند. ایشان مکتبی ساختند که دل های پراکنده ولی آماده برای شنیدن حق و حقیقت را متوجه خدا کرد و به احیای دین و تجدید تعالیم پرداخت و قرآن را آن چنان که نازل شده بود، تشریع و تفسیر کرد. (قائمی، 1377، ص 6 –5)

این امام همام که شیخ الائمه، پیشوای صادقان، زبان برّان و راستین دین مبین اسلام است، جعفر بن محمد الصادق علیه‌السلام می باشند که در 17 ربیع‌الاول 83 ه ق ازدامان پاک «ام فروه» که به فرموده خود امام علیه‌السلام از بانوان نیکوکار، پرهیزکار و با ایمان بود، به دنیا آمدند. مدت زندگانی امام علیه‌السلام 65 سال و مدت امامتشان 34 سال (از سال 114 تا 148 ه ق) بود. امام  صادق علیه‌السلام در این دوران شاهد حکومت 7 تن از خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس از جمله هشام بن یزید بن عبد الملک، یزید بن ولید، ابراهیم بن ولید و مروان از بنی‌امیه؛ و منصور دوانیقی از بنی‌عباس بودند.

امام  صادق علیه‌السلام ده فرزند (هفت پسر و سه دختر) به نام های امام کاظم علیه‌السلام، اسماعیل، عبدالله،؛ محمد، دیباج، اسحاق، علی عریضی، عباس، ام فروه، اسماء و فاطمه داشتند. (هیأت تحریریه مؤسسه راه حق، 1369، ص 9) آن بزرگوار دارای القاب زیادی چون صابر، فاضل، طاهر، قاتم، کامل  ومنجی است. (علی دوست خراسانی، 1377، ص 19) که معروف ترین آن ها   صادق علیه‌السلام است که به علت متمایز شدن از جعفر کذاب (برادر امام حسن عسکری علیه‌السلام) انتخاب شده است. صدوق المحدثین ابن بابویه قمی در ابن باره به سند خویش از پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم روایت کرده است که «هنگامی که فرزندم جعفر بن محد بن علی بن الحسین علیه‌السلام به دنیا آمد، او را «صادق علیه‌السلام» بنامید؛ زیرا در نسل او همنامش وجود خواهد داشت که به ناحق ادعای امامت خواهد کرد و در نزد خدا، جعفر کذاب است.» امام سجاد علیه‌السلام پس از نقل این سخن گریسته و فرمودند: «گویاجعفر کذاب را می بینیم که خلیفه به ناحق زمان خویش را بر جستجوی امام پنهان و بر حق (امام مهدی علیه‌السلام) برانگیخته است. (انصاری قمی، 1376، www . hawzeh . net)

از سال چهارم هجرت، پس از شهادت امیرمؤمنان علیه‌السلام و پس از به قدرت رسیدن معاویه، جهان اسلام عملاً به دست بنی‌امیه قبضه شد و شدیدترین فشارها بر شیعیان جرقه زده شد. ناسزا گفتن به امیرمؤمنان حضرت  علی علیه‌السلام در سولوحه برنامه های بنی‌امیه قرار داشت. قتل عام کربلا و شهادت سرور شهیدان امام حسین علیه‌السلام اوج جنایات بنی‌امیه محسوب می‌شود. بنی‌امیه، پس از فاجعه کربلا و پس از آن نیز بسیاری از بزرگان شیعه و علوی ها را به جرم جانبداری از اهل بیت علیهم السّلام کشتند. در سال 132 ه ق بساط حکومت امویان برچیده شد و بنی‌عباس با استفاده از موقعیت، با ادعای حقانیت و حق به جانبی، زمام امور را به دست گرفتند. (هیأت تحریریۀ مؤسسه راه حق، 1369، ص 22) در این اوضاع و احوال، امام  صادق علیه‌السلام مانند سایر ائمه گرامی علیهم السّلام، مسئولیت هدایت امت و وظیفه ایفای رسالت اسلامی را پس از امام باقر علیه‌السلام به عهده گرفتند. ایشان با آگاهی و بصیرت خاصی که داشتند، حوادث را از نظر می گذرانددند و می دانستند که شورش ها و انقلاب هایی که در این ایام صورت می گیرد، به اهداف خود نخواهد رسید؛ بلکه در این میان افراد بسیاری قربانی امویان خون آشام خواهند شد؛ از این رو امام  صادق علیه‌السلام آرام و بی سر و صدا، برنامه و طرح اصلاحی و انقلابی ویژه ای را در پیش گرفتند و بسیار تلاش نمودند تا آن را محقق سازند. ایشان که از سرانجام اختلافات و درگیری ها آگاه بودند، خود می دانستند که امت اسلام تا چه اندازه به آگاهی و رهبری درست نیازمند است؛ ایشان می دیدند که مسلمانان تا کجا به پایبندی به اصول و تعالیم اسلامی نیازمند هستند تا در پرتو آن بتوانند وحدت و همکاری اجتماعی استواری پدید آورند؛ این بود که ایشان تلاش کردند تا در مردم آگاهی و بیداری پدید آید و همدلی و برادری عملی گردد و رسوبات جاهلیت که به وسیله نظام ستمگر جان گرفته بود تا فرمانروایان ظالم به واسطه آن ها منافع خود را تأمین کنند و حکومت ظالمانه ای داشته باشند، زدوده شود. (حیدر، 1369، ص 183)

امام  صادق علیه‌السلام پیشوای مذهب جعفری و بزرگترین مدرس فقهی شیعی است و این فقه چیزی جز همان فقه نبوی با تمام شرایط و ضوابطش نیست. ایشان معرف مکتبی هستند که در آن خطوط اساسی اسلام را در عرصه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بر اساس مبانی فکری اسلام و سنت پیامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم به نحوی صحیح و بدون تزلزل و اضطراب ترسیم کرده اند و فهم و دانش و استدلال هایشان جهان اسلام را انباشته است و همه فرق اسلامی آراء و سخنان ایشان را نقد کرده اند. (قائمی، 1377، ص 6)

در جلسات درس آن حضرت همه فرقه ها و گروه ها از سنین مختلف و درجات علمی متفاوت حضور می یافتند. آن حضرت برنامه بحث آزاد داشتند و از همگان انتظار اظهار نظر داشتند ولی شکوه و عظمت و جلال و هیبت آن امام همام اجازه نمی داد که کسی از حد خود تجاوز کند و اظهار نظر نماید. ایشان منبع تمامی فیوضات بودند و مردم از تمام نقاط جهان به خدمتشان می رسیدند و از جلسات درس ایشان استفاده می کردند. (قائمی، 1377، ص 65)

مکتبی که امام  صادق علیه‌السلام بنیان گذار آن بودند، مکتب امامت، خلافت، هدایت، تلاش و مکتب درس آموزی جهت کسب روزی حلال بود؛ تنبلی و تن پروری در این مکتب محکوم بود و خودداری از تلاش و کوشش برای راحتی و آسایش و بهره گیری مجانی از حاصل تلاش دیگران، ناثواب بود.

تصویر امام  صادق علیه‌السلام در اشعار عربی

در عصر امام  صادق علیه‌السلام، جریان تاریخ به نفع ایشان و اهل بیت علیهم السّلام بود؛ سرخوردگی های مردم از دستگاه حکومتی، نفرتی عظیم در دل های آن ها پدید آورده بود و از طرفی، نوعی واپس گرایی مثبت به سوی خاندان پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم در آنان ایجاد کرده بود؛ ولی به واقع باید گفت سهم امامان معصوم پیشین علیهم السّلام در این زمینه فوق العاده بود؛ امام سجاد علیه‌السلام با تربیت برده ها و آزاد کردنشان حدود 50000 مبلغ به نقاط مختلف جهان اعزام داشتند؛ و امام باقر علیه‌السلام فرصتی ولو محدود، پیدا کرده بودند تا دریچه های علم و دانش را به روی مردم بگشایند و به آن ها فرصتی بدهند تا خوب بیندیشند و ببینند که اهل بیت علیهم السّلام چه می گویند؛ و اینک امام  صادق علیه‌السلام از یک سو با استفاده از زمینه سازی های گذشته و از سوی دیگر با پرتو افشانی های خودشان، جوّ جدیدی مملوّ از نور و روشنایی به وجود آورده و خود در میان آن درخشان تر از هر دوره دیگری زندگی می کنند و شعاع نفوذ خود را به اقصی نقاط جهان اسلام می پراکنند.

در این بین نباید از نقش شاعران و مدیحه سرایان که سهم قابل توجهی در به تصویر کشیدن سیمای ائمه بزرگوار علیهم السّلام داشتند، غافل بود. از جمله این شاعران، کمیت بن زید اسدی شاعر شیعی معروف اهل بیت علیهم السّلام (126 ه ق) صاحب «هاشمیات» است که در مدح امام علیه‌السلام بسیار مجاهدت کرد. امام نیز نسبت به او عنایت داشتند. (الفاخری، 1986، ص 457) از دیگر شاعران می توان به اشجع سلمی، منصور نمری، حسن بن محمد بن متجعفر، سید حمیری، ابوحریره عجلی، ابوحریره الابار، عبدالله بن مبارک، عبیدالله بن حماد بصری، الوزیر الاربلی، شیخ عبدالمهدی مطر، السید صالح القزوینی و غیر این ها اشاره کرد. (قائمی، 1377، ص 139)

منصور دوانیقی خلیفه ستمگر و ظالم عباسی چندین بار تصمیم به کشتن امام  صادق علیه‌السلام گرفته بود ولی در انجام نیت پلید و شوم خویش موفق نمی شد. او به هیچ وجه نتوانست وجود امام علیه‌السلام را تحمل کند، چرا که به خوبی آگاه بود که شهرت و آوازه آن امام بزرگوار همه جا زبانزد خاص و عام شده است؛ از این رو در ماه شوال سال (148 ه ق) ایشان را به وسیلۀ انگور زهر آلود در سن شصت و پنج سالگی به شهادت رساند، و بدن پاک و مطهرش در کنار مزار پدر بزرگوارش و دیگر ائمۀ بقیع علیهم السّلام به خاک سپرده شد. زمانی که پیکر پاک آن حضرت را روی تابوت گذاشته و جهت دفن به طرف بقیع می بردند، ابو هریره عجلی از شعرای اهل بیت علیهم السّلام چنین سرود:

أقولُ و قَد راخُوا بهِ یَحمِلونَهُ             عَلی کاهِلٍ مِن حامِلَیهِ وَ عاتِقَ[3]

أتَدرُونَ ماذا تَحمِلُونَ إلی الثَّری         ثَبیراً ثَوَی مِن رَأسِ علیاءَ شاهِقِ[4]

غَداة حَثَی الحاثُونَ فَوقَ ضَرِیحةٍ        تُراباً و أولَی کانَ فوقَ المَفارِقِ[5]

                                                    (علی دوست خراسانی، 1377 ص 326)

ابو هاشم اسماعیل بن محمد بن یزید معروف به سید حمیری[6] یکی از شاعران مشهور اوایل قرن دوم هجری قمری بوده که از مذهب کلیسایی خود برگشته و به مذهب شیعی جعفری گرویده بود. او در قصائدی توبه و اعتذار خود را نسبت به امام  صادق علیه‌السلام عرضه داشته و مسلمان شدن خود را اعلام کرده و دین جعفری را کامل ترین دین معرفی می کند و مطمئن است که خدا رحمان است و توبه او را قبول می کند:

لَمَّا رأیتُ النّاسَ فِی الدِّینِ قَد قَوَوا                    تَجَعفَرتُ بِاسمِ الله فیمَن تَجَعفَرُوا[7]

و نادَیتُ بِاسمِ الله و اللهُ اکبَر                          و أیقَنتُ أنّ الله یعفُو و یغفِرُ[8]

و یثبتُ مَهمَا شاءَ ربّی بأمرِهِ                         و یمحو و یقضِی فی الأمِورِ و یَقدِرُ[9]

و دِنتُ بِدِینِ غَیرِ ما کنتُ دایٍنا                                   بِهِ و نَهانِی سیدُ النّاسِ جَعفَرُ[10]

فقُلتُ فَهَبنِی قَد تَهَوَّدتُ بُرهَةً                          و إلّا فَدِینِی دینُ مَن یَتَنَصَّرُ[11]

و إنِّی إلی الرَّحمنِ مِن ذاکَ تائبٌ                   و إنّی و قَد أسلَمتُ و اللهُ اکبرُ[12]

                                                                                                                       (شاکر؛ دون التاریخ، صص 202 –203)

حمیری، خاندان نبوت و امامت را بهترین خلق خدا دانسته و امام  صادق علیه‌السلام را گوهر گرانبهای آل نبوت صلی‌الله علیه و آله وسلم به شمار آورده و ایشان را دارای فضایل و صاحب اعمال نیک و چراغ هدایت برای مردم می داند که روشنایی نورش را از جد بزرگوارش محمد مصطفی صلی‌الله علیه و آله وسلم  به ارث برده است:

 اِمدَح أبا عبدِاللهِ                فَتَی البَرِیَّةِ فِی احتِمالِهِ[13]

سِبطُ النَّبِی محمد                حَبلٌ تَفرَّعَ مِن حِبالَهِ[14]

تَغشَی العُیونُ النّاظِراتُ       إذا سَمَونَ إلی جَلالِهِ[15]

عَذبُ المَواردِ بَحرُهُ           یرُوی الخَلائِقُ من سِجالِهِ[16]

الأرضُ مِیراثٌ لَهُ              و النّاسُ طُرّاً فی عَیالِهِ[17]

یا حُجَّةَ اللهِ الجَلِیلِ              و عینَهُ و زَعِیمَ آلِهِ[18]

و ابنَ الوَصِی المُرتَضَی      و شَبیهَ أحمَدَ فی کَمالِهِ[19]

فیکَ الخَلاصُ عَنِ الردَّی     و بِکَ الهِدایةٌ مِن ضَلالِهِ[20]

أثنِی و لَستُ بِبالغٍ               عشَرَ الفَریدةِ مِن خصالِهِ[21]

                                                                                                                       (شهرآشوب، دون تاریخ، ج 5، ص 38)

الحسن بن محمد بن المتجعفر در قصیده ای امام  صادق علیه‌السلام را از خاندان مطهر بنی هاشم و از اهل بیت پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم که بهترین الگو و سر مشق برای مسلمانان در تمام زندگی بوده و هستند، دانسته و هر کسی را که از سلالۀ این آل مطهر باشد، بهترین و والاترین بندگان به شمار آورده است و بیان داشته که فخر به آن ها از بزرگ ترین افتخارات هست و ادامه معصومین علیهم السّلام که جانشین آن پیامبر بزرگوار اسلام هستند، هر یک در زمان خود نمونۀ اخلاق والا و تقوا و فضیلت هستند و مردم باید آن ها را سر مشق و الگو در زندگی قرار دهند:

فأنتَ السُّلالةُ من هاشِمٍ                    و أنتَ المُهذَّبُ و الأطهرُ[22]

و مَن جَدُّهُ فی العُلَی شامِخٌ                و مَن فَخرُهُ الأعشَمُ الأفخَرُ[23]

و مَن أهلُهُ خَیرُ هذا الوَرَی               و مَن لَهُمُ البیتُ و المِنبَرُ[24]

و مَن لهُم زمزمٌ والصَّفا                   و مَن لهُمُ الرُّکنُ و المَشعَرُ[25]

و مَن لهُمُ الحَوضُ یومَ القِیامِ             و مَن لهُمُ النَّشرُ و المَحشَرُ[26]

و إِنَّکُمُ الغُرَرُ الطّاهِرُونَ                  و إِنَّکُمُ الذَّهَبُ الأحمَرُ[27]

و سَیدُ أیامِنا جَعفُرٌ                       و حَسبُکَ مِن سَیدٍ جَعفَرُ[28]

                                                                                                                 (شهرآشوب، دون التاریخ، ج 4، ص 234)

عبد الله بن مبارک [29] که از عارفان مشهور سدۀ دوم هجری و یکی از شاعران اهل بیت پیامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم است، امام جعفر صادق علیه‌السلام را برترین و والاترین بندۀ خدا معرفی کرده است. در نظر او همۀ پیامبر زادگان، آن قدر پاک و مطهر و بزرگند که فراتر از حدّ ستایش می باشند. وی امام  صادق علیه‌السلام را فردی آسمانی و فرشته ای الهی و بخشنده و بزرگوار معرفی می کند و معتقد است خلافت امام  صادق علیه‌السلام خلافتی الهی است:

أنتَ یا جَعفَرُ فَوقَ المَدحِ                   و المَدحُ عَناءُ[30]

إنَّمَا الأشرافُ أرضٌ                       و لهُم أنتَ سَماءُ[31]

جازَ حَدَّ المَدحِ مَن قَد                      وَلَدَتهُ الأنیاءُ[32]

اللهُ أظهَرَ دِینَهُ                               و أَعزَّهُ بِمحمد[33]

و اللهُ أکرَمَ بِالخِلافةِ                                    جَعفَرَ بن محمد[34]

                                                                                                                                             (شهیدی، 1378، ص 122)

ابو هریره الابار دربارۀ نامۀ ابو سلمه خلالّ نسبت به امام  صادق علیه‌السلام که طی نقشه ای خواهان بیعت امام علیه‌السلام با خود بود و امام علیه‌السلام با سوزاندن آن نامه، جوابش را دادند، چنین سروده است:

و لمّا دَعَا الدّاعُونَ مَولایَ لَم یَکُن                   لِیُثنِی علیهِ عَزمُهُ بِصوابِ[35]

و لمّا دَعَوةُ بِالکِتابِ أجابَهُم                           بِخرقِ الکتابِ دُونَ رَدِّ جَوابِ[36]

و ما کانَ مَولایَ کَمُشرِی ظَلالةٍ                    و لا مُلبِساً منها الرَّدَی بِثوابِ[37]

و لکنَّهُ للهِ فِی الأرضِ حُجَّةٌ                           دلیلٌ إلِی خَیرٍ و حُسنِ مَآبِ[38]

ابوهریره، امام  صادق علیه‌السلام را دارای فضیلت و بزرگواری و فردی متعهد و فرستاده ای از جانب خدا معرفی می کند که دلایل و حجت ایشان راهنمای به خیر و بازگشتگاهی نکوست. ایشان کسی نیستند که مردم را به گمراهی دعوت کنند و به باطل لباس حق بپوشانند. (شهرآشوب، دون التاریخ، ج 2، ص 29)

امام  صادق علیه‌السلام دارای علم و مناقب زیادی بودند؛ به حدّی که محاسب نمی تواند آن را به حساب آورد و مستوفی هوشیار و دانا از انواع آن در حیرت است. ابن قتیبه در ادب الکاتب می گوید که کتاب جفر را امام  صادق علیه‌السلام نوشته است که مشتمل است بر آن چه که مردم تا روز قیامت بدان نیاز دارند. ابو العلاء معری نیز به این کتاب اشاره کرده و گفته است:

لقَد عَجبُوا لآلِ البیتِ لمّا                   أتاهُم علمُهم فی جِلدِ جفرِ[39]

                                                                                                                         (علی دوست خراسانی، 1377، ص 208)

خاندان پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم خاندان جود و سخایند؛ اهل کرم و بخشند و در این جنبه نسبت به همۀ مردم سر آمدند. امام  صادق علیه‌السلام فرزند علی علیه‌السلام و فاطمه علیها السلام از همان خاندان هستند و واجد همان صفات و خصایص. ایشان تابلویی از جود و سخای پیامبر صلی‌الله علیه و آله وسلم  و علی علیه‌السلام را پیش رو دارند. ایشان جامع همۀ فضایل و مکارم بودند. (قائمی، 1377، ص 108) الوزیر الاربلی [40] شاعر قرن هفتم هجری قمری این گونه به صفات آن امام بزرگوار اشاره کرده است:

مَناقِبُ الصّادِقِ مَشهُورةٌ                  یَنقُلُها عَن صادِقٍ صادقُ[41]

سَما إلی نَیلِ العُلَی وادِعاً                  و کُلٌّ عَن إدراکِهِ اللّاحِقُ[42]

جَرَی إلی المَجدِ کَآبائِهِ                    کَما جُرِی فی الحِلیَةِ السابِقُ[43]

و فاقَ أهلَ الأرضِ فی عَصرِهِ           وَ هُوَ عَلَی حالاتِهِ فائِقُ[44]

سَماءُهُ بالجُودِ هَطّالَةٌ                       و سَیبُهُ هامِی الحَیا دافِقُ[45]

شادَ المَعالِی و سَعَی لِلعُلَی                فَهیَ لَهُ وَ هُوَ لَها عاشِقُ[46]

إن أعضَلَ الأمرُ فَلا یَهتَدِی               إلیهِ … فَهُوَ الفائِقُ الراتِقُ[47]

                                                                                                                                   (الإربلی، 1405، ج 2، ص 433)

الشیخ عبد المهدی مطر (متولد 1927م) از شاعران معاصر اهل بیت النبی صلی‌الله علیه و آله وسلم نیز به مناقب و صفات بر گزیده امام  صادق علیه‌السلام اشاره کرده و او را از خاندان پاک بنی هاشم دانسته و کرم و بخشش و وسعت علم و دانش آن امام همام را متذکر شده است که جهان خفته را بیدار کرده و همگان از محفل علم ایشان سیراب گشته و دنبال روی مذهب ایشان شده اند:

لِمَنِ الشُّعلةُ تَجتاحُ الظَّلاما                قَعَدَ الکَونَ لَها فَخراً وَ قاما؟[48]

طَلَعَت مِن فَجرِها صادِقةٌ                 و غَدَت تَلقَی علی الشَّمسِ لِثاما[49]

و أنارَت أفقاً قَد عَسعَسَت                 ظُلماتٌ فیهِ لِلجهل رُکاما[50]

وَ ارتُوی الظّامِئُ مِن مَنهَلِها              بَعدَما التاحَ فَلَم یَبلُل أواما[51]

قامَ فیها مُنقِذٌ مِن هاشِمٍ                     غَلَبَ الدَّهرَ صِراعاً و خَصاما[52]

و إذ الأمّةُ ظَلَّت حقبةً                      لیسَ تَدرِی أینَ تَقتادُ اللِّجاما[53]

قارَعَت أیّامَها فانتَخَبَت                    بینَها جَعفَرَ لِلحقِّ إماما[54]

شاعر در ادامه، خطاب به امام علیه‌السلام او را مردی بزرگ و آموزگاری مجرب و با درایت معرفی می کند که مردان و قهرمانان جنگاور و بزرگی را تحویل عرصۀ جنگ داده اند. او چنین می سراید:

أنتَ یا مدرسةَالکَونِ الَّتِی                 خَرَجتَ لِلکَونِ أبطالاً عِظاما[55]

أنتَ أحیَیتُ رَمِیماً لِلهُدَي                  صَیَّرَتهُ لَقحةُ الغَيٍّ رِماما[56]

هذِهِ الأمّةُ في حَیرتِها                      قَد أناطَت بِکَ آمالاً جِساما[57]

                                                                                                                        (شبر، 1422، ج 10، ص 300)

سید صالح القزوینی [58] از شاعران قرن 14 ه ق نیز با ستایش صفات عالی، کرم و سخای امام علیه‌السلام او را شافی و تکیه گاه شیعیان دانسته و می گوید:

و أنب صادِقاً و قَدِّم شَفیعاًً              جَعفَرَ الصادِقِ الإمامَ الهُماما[59]

مَن سَنا وَجهِهِ أمَدَّ الدَّرارِي               و نَدَي کَفِّهِ أمَدَّ الغِماما[60]

مَصدرُ العِلمِ مُنتَهَی الحِلمِ بابُ            الإلهِ و العُروةُ الّتي لا انفِصاما[61]

عِلّةُ الکَونِ مَن بِهِ الأرضُ قامَت         و السَّماواتُ و الوجُودُ استَقاما[62]

                                                                                                                         (الأمین، دون التاریخ، ج 2، ص 369)

امام  صادق علیه‌السلام در علم و حلم و صبر و تحمل، حسن خلق و خیر اندیشی و استقامت در برابر دشواری ها و مشکلات نمونه ای والا برای تمام بشریت بودند. ایشان علمی غنی و عبادتی بسیار و زهدی آشکار داشتند. جاحظ یکی از علمای قرن سوم هجری می نویسد: جعفر بن محمد علیه‌السلام کسی است که علم و فقه او جهان را پر کرده است. (قائمی، 1377، ص 57) این صفات برجسته امام  صادق علیه‌السلام در کتاب «دیوان المدیح و الرثاء» به شکل زیر قید شده است:

وَرثَ الشَّهامَةَ عَن أبِیهِ و جَدِّهِ                       یا قَلبُ ذُب کَمداً لِأکرمَ سَیِّدِ مَن[63]

یَزهُو بِهِ الشَّرَفُ الأثِیلُ کَما زَها         أوجَ العُلَي و السَّؤدَدِ و الدَّهَي[64]

صَرفُ الرَّدَي أودَي بِأنبلَ صادِقٍ       الزّمانُ بکُلِّ قَرمٍ أصیَدُ مَن کان[65]

الطِبُّ و التاریخُ و الفقهُ الَّذِي هُوَ        دینُ النَّبيِّ محمد علمُ الکتابِ[66]

نُقطةُ العلمِ الغَزِیرِ و مَن لَهُ سَمَت        و بالمکارِمِ یَرتَدِي في کُلِّ نادِ[67]

                                                                                                                                         (آل طعمه، 1996، ص 156)

امام جعفر بن محمد علیه‌السلام ، لقب « صادق» گرفتند چون کسی از او چیزی جز حق نشنیده بود و جز راست و درست به مردم ابلاغ نکرده بود. پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم دربارۀ ایشان فرموده اند: جعفربن محمد، قول و فعلش  صادق است؛ هر کس او را طعنه زند همانند کسی است که به من طعنه زده و هر کس که او را رد کند چنان است که گویی خدا را رد کرده است. (قائمی، 1377، ص 57) ابن حجاج [68]شاعر قرن چهارم هجری قمری در اشعاری به این مطلب اشاره کرده و گفته است:

یا سَیِّداً أروَی أحادِیثِهِ                     روایةُ المُستَبصِرِ الحاذِقِ[69]

کَأنَّنِي أروِی حدیثَ النَّبِی                 محمد عَن جَعفَرِ الصادِقَ[70]

سَلیل أئمّةٍ سَلَکُوا کِراماً                   عَلَی مِنهاجِ جَدِّهِمِ الرَّسُولِ[71]

إذاما مُشکِلٌ أعیا عَلَینا                     أتَونا بالبَیانِ و بالدَّلیلِ[72]

                                                                                                                          (شهرآشوب، دون التاریخ، ج 5، ص 51)

اشجع سلمی [73] از شاعران بزرگ اهل بیت علیهم السّلام : روزی مدح کنان بر امام  صادق علیه‌السلام وارد شد و ایشان را مریض دید؛ امام علیه‌السلام علت آمدن او را جویا شدند و او چنین جواب داد:

ألبَسَکَ اللهُ مِنِّی عافِیةً فی                 نَومِکَ المُعتَرِی و فِی أرقِکَ[74]

یُخرِجُ مِن جِسمِکَ السِّقامَ کَما                        أخرجَ ذلَّ السؤالِ مِن عُنُقِکَ[75]

(موسوعة الإمام جعفر بن محمد الصادق علیه‌السلام ، www . mezan . net)

نتیجه گیری

امام  صادق علیه‌السلام با تمام جریان های فکری و عقیدتی روزگار بنی‌امیه و بنی‌عباس برخورد کردند و موضع اسلام و تشیع را در برابر آنان روشن ساختند و برتری بینش اسلامی را ثابت نمودند.

پیشوای ششم شیعیان در بین آل محمد صلی‌الله علیه و آله وسلم پس از پدر، فردی شاخص بودند. ایشان دارای مناقب و فضایل بسیاری هستند و در بلندای قله علم و فقه اهل بیت علیهم السّلام قرار دارند. همۀ این فضایل باعث شده تا شاعران در مدح ایشان سخن بگویند که خود از نظر مناعت طبع در اوج بوده و از لحاظ رسائی سخن در بالاترین حدّ خود قرار دارند.

فضیلت علمی و ملکوتی، مقام شامخ، شکوه و جلال و طهارت امام  صادق علیه‌السلام ، اعتقاد شیعیان به ایشان و آرا و نظرات ایشان، بشریت را وادار به سرفرود آوردن در برابر ایشان کرده و تمدن اسلامی تا حدّ زیادی مرهون خدمات علمی و فرهنگی ایشان است.

 

منابع

آل طعمة، السید سلمان (1996)، دیوان المدیح و الرثاء، مؤسسة الفکر الإسلامی، بر گرفته از سایت www . rafed . net

الأمین، السید محسن (دون التاریخ)، المجالس السینه، بی جا.

الإربلی، علی بن عیسی (1405)، کشف الغمة فی معرفة الائمه علیهم السّلام ، بیروت: دار الأضواء، ج 2،

انصاری قمی، ناصر الدین (1376)، امام  صادق علیه‌السلام و نهضت عظیم علوی، مجله کوثر، ش 12، بر گرفته از سایت www . howzeh . net

حیدر، اسد (1369)، امام  صادق علیه‌السلام و مذاهب چهار گانه، ترجمه حسن یوسفی اشکوری، تهران: شرکت سهامی انتشار، چ 1، ج 1.

شاکر، هادی شکر (دون التاریخ، دیوان السیّد الحمیری، بیروت: دار مکتبة الحیاة.

شهیدی، سید جعفر (1378)، زندگی امام   صادق جعفر بن محمد علیه‌السلام ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 3.

شهرآشوب المازندرانی، محمد بن علی (دون التاریخ)، مناقب آل ابی طالب، ج 5 و 4.

شبر، السید جواد (1422)، ادب الطف، بیروت: مؤسسه التاریخ، ط 1، ج 10.

الضیف، شوقی (2004)، تاریخ الادب العربی (المصر العباسی الأول)، دار المعارف، ط 16.

علی دوست خراسانی، نور الله (1377)، پرتوی از زندگانی امام  صادق علیه‌السلام ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 1.

الفاخوری، حنّا (1986)، الجامع فی تاریخ الادب العربی، بیروت: دار الجبیل، ط 1.

فروخ، عمر (1981)، تاریخ العربی (المصر العباسی)، بیروت: دار العلم للملابین، ط 4.

قائمی، علی (1377)، در مکتب احیاگر تشیّع «امام جعفر صادق علیه‌السلام »، قم: انتشارات امیری، چ 1.

القزوینی، السید صالح (1290)، مجله لغة العرب، ش 9.

موسوعۀ الإمام جعفر بن محمد الصادق علیه‌السلام ، مداحیه 7، www . mezan . net

هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق (1369)، پیشوای ششم حضرت امام  صادق علیه‌السلام ، قم: سایت www . tebyan . net

 

________________________________________

[1] . عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات عربی ئ معادن دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم آذربایجان Drhvalizadeh @ yahoo . com

[2] . دتانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات عربی دانشگاه تربیت معلم آذربایجان R.nasirpour @ yahoo . com

[3] . در حالی که او را بر دوش و گردن خود می بردند گفتم:

[4] . می دانید چه کسی را به خاک می سپارید؟ کوه ثبیر را (بزرگترین کوه مکه) که از بالای فرازترین جای خاک جای گرفت.

[5] . بامدادی که خاک پاشان بر قبر او خاک ریختند و سزا بود که آن خاک بر سرها ریخته می شد.

[6] . سید حمیری در سال 105 ه ق در بصره به دنیا آمد. او در دورۀ خلافت عباسی، سفّاح، منصور و مهدی را مدح گفت. وی در دوران حکومت هارون الرشید در سال 173 ه ق در بغداد در گذشت. (عمر فروخ، 1981، ص 109)

[7] . چون دیدم مردم در دین گمراه شده اند، به نام خدا در زمره جعفریان جعفری گشتم.

[8] . به نام خدا ندا سر دادم و خددا بزرگ است و یقین کردم که خدام می بخشد و می آمرزد.

[9] . خدای من به امر خود هرچه خواهد ثبت و هر چه خواهد محو می کند و مقدر می سازد و انجام می دهد. (قضا و قدر به امر اوست.)

[10] . من به دینی جز آن چه در آن بودم ایمان آوردم و سید جعفر مرا از آن بازداشت.

[11] . پس گفتم: مرا ببخش که برهه ای یهودی شدم و اگر نبخشی دین من، دین کسی است که ترسایی پیش می گیرد.

[12] . و من از آ« (دین پیشین) به رحمان بازمی گردم و من اسلام آوردم و خدا بزرگ است.

[13] . ابا عبدالله را مدح بگو که او در شکیبایی و بردباری اش جوانمرد پاک و راستینی است.

[14] . او گوهر است از نبی ما محمد صلی الله علیه و آله وسلم و ریسمانی است از ریسمان های نبی متفرع شده است.

[15] . چشم ها همه وقتی به شکوه و جلال او می نگرند از عظمت آن همه سرافکنده می شوند.

[16] . دریای او از گواراترین آبشخورهاست و به همه مخلوقات رفتارها و خصلت های او روایت می شود.

[17] . زمین میراثی برای اوست و مردم همگی عیال و خانواده او هستند.

[18] . ای حجت خداوند جلیل و بزرگ که چشم و رهبر خاندانش است.

[19] . ای پسر وصیت شده مرتضی و ای کسی که در کمالات شبیه احمد هست.

[20] . خلاص و رهایی از مرگ فقط در توست و هدایت از ضلالت و گمراهی فقط به وسیله توست.

[21] . من ستایش می کنم و مبالغه نمی نمایم در این که دارای ده ها خصلت بی نظیر و منحصر به فرد است.

[22] . تو از دودمان بنی هاشم هستی و مهذب و پاکیزه ای.

[23] . و کسی که جدش در بلندترین بزرگی هاست و کسی که فخر به بزرگترین افتخار است.

[24] . و کسی که خاندانش از بهترین مخلوقات است و کسی که خانه و منبر مختص به آن هاست.

[25] .  و کسی که زمزم و صفا و رکن و مشعر فقط برای آن هاست.

[26] . و کسی که در روز قیامت حوض و نشر و محشر برای آن هاست.

[27] . و شما درهای گران بهای طاهران و طلای ناب و خالصید.

[28] . و سید و سرور روزگار ما جعفر است و بر تو کافی که جعفر سید است.

[29] . عبد الله بن مبارک بن واضح مروزی در سال 118 ه ق در مرو به دنیا آمد. او فقیه و عارف مهشور ایرانی است که فقه و حدیث را نزد سفیان ثوری و مالک بن انس فرا گرفت. وی در سال 182 ه ق در سن 60 سالگی در عراق وفات کرد و همان جا دفن شد. (الضیف، 2004، ص 402)

[30] . ای جعفر تو برتر از آنی که ستایش شوی و ستودن تو، خود را به رنج افکندن است.

[31] . همانا بزرگان همچون زمینند و تو آسمانی برای آن ها هستی.

[32] . کسی را که پیامبران زاده اند برتر از حد ستودن است.

[33] . خداوند دین خود را آشکار کرد و آن را به محمد صلی الله علیه و آله وسلم عزیز گرداند.

[34] . و خداوند محمد بن جعفر را به خلافت گرامی داشت.

[35] . و هنگامی که دعوت کنندگان مولای مرا فرا خواندنئ او کسی نبود که آن را بستاید و جواب دهد و عزم و تصمیم او درست است.

[36] . و هنگامی که او را به کتاب دعوت کردند او بدون نوشتن جواب با سوزاندن نامه جوابشان را داد.

[37] . و مولای من همچون کسی نسیت که مردم را به گمراهی بخواند و نه مثل کسی که باطل را لباس حق بپوشاند.

[38] . و اما او حجت خداوند در زمین است و راهنمایی به خیر و بازگشتگاه نکوست.

[39] . مردم از علم و آگاهی اهل بیت علیهم السّلام متعجب شدند و علم آنان در کتاب جفر امام  صادق علیه السّلام بر ایشان آورده شد.

[40] . ابو الحسن بهاء الدین علی بن عیسی در سال 620 ه ق در اربل به دنیا آمد. او علوم مقدماتی را در زادگاهش آموخت. وی ادبیات، فقه و حدیث را نزد دانشمندان شیعی و سنی اربل فرا گرفت و در کمترین زمان در زمرۀ عالمان بنام شهر خود قرار گرفت. از جمله آثار او می توان کشف الغمة را نام برد که در آن به شرح زندگانی چهارده معصوم علیهم السّلام پرداخته و مطالبی دربارۀ عقاید خاص شیعه چون عصمت امامان؛ را آورده است.( www . wiki . ahlolbait . ir                             )

[41] . فضیلت ها و محاسن  صادق علیه السّلام مشهور است که از امام  صادق علیه السّلام که دارای صداقت است نقل می شود.

[42] . برای رسیدن به بزرگی ها راحت و آسوده بالا رفت و هر چیزی از ادراک او دست یابنده است.

[43] . مانند آبا و اجدادش به سوی مجد و شرف شتافت همان طور که در میدان مسابقه شتافته می شود.

[44] . در عصر خود بر اهل زمین برتری یافت و او در حالات خود برتر و ممتاز است.

[45] . آسمانش برای جود و بخشش ریزان است عطای او، اوج باران سیل آساست.

[46] . بزرگی ها و معالی را بنا نهاده و در راه بزرگی ها سعی و تلاش نمود، بزرگی برای (مختص) اوست و در حالی که او شیفته آن است.

[47] . اگر امری مشکل و سخت باشد به سوی او هدایت نمی شود و او فائق و مصلح است.

[48] . برای که شعله و روشنایی تاریکی را از بین می برد و و هستی و وجود فخر کنان برای او نشست و برخاست می کند.

[49] . از فجر آن  صادق علیه السّلام طلوع کرده و صبح کرد و نقاب خورشید را برافکند.

[50] . و او (  صادق ) افق هایی را که تاریک شده بودند روشن و نورانی کرد و همچنین ظلماتی را که در آن جهل ابرهای متراکمی بودند.

[51] . و شخص تشنه از چشمه او سیراب گشت بعد از این که بر او مقدر شده بود و شدت حرارت عطش را چیزی خیس نمی کرد.

[52] . نجات دهنده ای از بنی هاشم به پاخاست و بر درگیری ها و خصومت های روزگار غالب شد.

[53] . و هنگامی که امتی دوران طولانی گمراه شده  و نمی داسنت که لگامش را به کدامین طرف رهبری کند.

[54] . روزهای آن ها قرعه کشی شد و از بین شان جعفر به عنوان امام برای حق منتخب گردید.

[55] . تو ای مدرسه هستی که برای هستی قهرمانان بزرگی خارج کردی.

[56] . تو استخوان های پوسیده را برای هدایت زنده نمودی و گرده های گمراهی آن را فاسد و پوسیده ساختی.

[57] . این مدت در پریشانی و عجز هستند و در آرزوهای بزرگ خود چشم به تو دوخته اند. (به تو آویخته شدند)

[58] . السید صالح بن سید مهدی الحسینی القزوینی که در 17 رجب سال 1208 قمری مصادف با 1793 م. در شهر نجف متولد شد، فقیه و ادیب بزرگی است که دارای اشعار فراوان و کلام زیبا و نیکو خصوصاً در مدح ائمه اطهار: و همچنین رثای آن ها می باشد. او میل زیادی به امور دینی و سیاسی داشت. قزوینی در سال 1306 ه ق در بغداد وفات یافت و پیکرش به نجف اشرف منتقل شد. (لغة العرب، 1290، ص 330)

[59] . صادقانه توبه کن و امام  صادق علیه السّلام را شفیع قرار بده.

[60] . کسی که نور چهره اش به داد ستارگان می رسد و بخشش دستانش یاری گر ابرهاست.

[61] . او مصدر علم، نهایت حلم و بردباری و باب الله و پیوند و تکیه گاهی است که قابل جدا شدن نیست.

[62] . علت به وجود آمدن هستی کسی است که آسمان ها و زمین به واسطه او پابرجاست.

[63] . او شهامت را از پدر و جدش به ارث برده است ای قلب از غم و اندوه به خاطر کریم ترین سید ذوب شد.

[64] . کسی که به وسیله او شرف و اصیل می درخشد همان طور که اوج بزرگی ها و سروری و زیرکی درخشید.

[65] . مرگ شریف ترین و  صادق ترین افراد را با خود می برد وبزرگترین و بهترین صیدها را به چنگ می آورد.

[66] . کسی که طب و تاریخ و فقه که همان دین محمد نبی علم کتاب است.

[67] . تنها نقطه ای از علم فراوان و انبوه اوست و او کسی است که اوج گرفت و در هر بانگی برای مکارم لباسی پوشاند.

[68] . ابو عبد الله حسین بن احمد معروف به ابن حجاج، شاعر مشهور و راوی ایرانی الاصل، از دانشمندان بزرگ و نویسندگان نامی و لغویان مشهور و شیعی مذهب  قرن چهارم هجری قمری بود. او در سال 391 ه ق در روستای نیل در جنوب بغداد وفات یافت. ( www . tebyan . net)

[69] . ای سید و بزرگوار من احادیث تو را مانند روایت شخص عاقل و باهوش روایت می کنم.

[70] . انگار که حدیث محمد بنی را از جعفر  صادق روایت می کنم.

[71] . پیامبر زاده ای که راه کرامت ها را بر منهاج و روش جدش رسول الله درنوردیده است

[72] . و چون مشکلی ما را عاجز کند با بیان و دلیل پیش ما می آید.

[73] . اشجع بن عمرو السلمی الو الولید از قبیلۀ بنی شرید سلیمین است. او در بصره بزرگ شد؛ سپس به عراق رفت و در بغداد اسکان یافت. او در سال 195 ه ق وفات یافت. (الضیف، 2004، ص 335)

[74] . خداوند در خواب و بیداریت بر تو لباس سلامتی بپوشاند.

[75] . بیماری را از جسمت خارج می کند همان طور که ذلت خواهش و درخواست را از عهده تو برداشته است.

 

 

منبع: ابعاد شخصیت و زندگی امام صادق (ع)،فصل بیست و یکم، دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول : 1391، ص 505.

 

 

انتهای پیام

 

لینک کوتاه مطلب: https://tarikhi.com/?p=20596

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین مطالب